فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۴۱ تا ۲٬۶۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
203-223
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفت شناسی اصلاح شده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی می کنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکل گیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد اطلاع است، تازگی دارد. این بررسی در بستر پروژه استفان مورونی، دین پژوه معاصر آمریکایی، پیش خواهد رفت. او می کوشد با مرور نقادانه آراء متألهان برجسته مسیحی، مدلی را برای این تأثیر ترسیم کند. در نهایت نشان خواهیم داد که از منظر عقلانیت نقاد، محصول مورونی با کوشش او برای تبیین اثر گناه بر علوم طبیعی همخوانی ندارد. زیرا آنچه به عنوان معرفت علمی مسیحی معرفی کرده غالباً از جنس آگاهی فناورانه است نه علم، و این عالِم است که تحت تأثیر گناه قرار می گیرد نه مدعای علمی او.
اکراسیا از منظر آلفرد ملی و مقایسه آن با دیدگاه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
80 - 96
حوزههای تخصصی:
اکراسیا یا ضعف اخلاقی، از نظر ارسطو و بسیاری از معاصرین، از جمله آلفرد ملی، به معنای مخالفت عمدی، آگاهانه و ارادی فاعل با بهترین حکم خویش است که به دلیل ضعف اراده و نداشتن کنترل نفس فاعل رخ می دهد. از منظر ارسطو این پدیده معمولا به دلیل تاثیر پذیرفتن قدرت استدلال یا علم بالقوه عامل اخلاقی از خواسته های امیال پدید می اید. در اینکه اکراسیا و ضعف اراده دو پدیده اند یا یک پدیده بین فیلسوفان اختلاف نظر وجود دارد. علاوه بر این در باره علت رخداد این پدیده نیز اتفاق نظر وجود ندارد. الفرد ملی اکراسیا را با ضعف اراده و ارسطو آن را با ضعف اخلاق، مترادف میداند. علاوه بر اینکه هر دو فیلسوف اکراسیا را پدیده ای نفسانی می دانند که منجر به عمل ارادی و اگاهانه فاعل مخالف با بهترین حکم می شود. از دیدگاه هر دو، علت اکراسیا تأثیر افراطی خواسته های بخش احساسی عامل بر بخش استدلالی وی است و راه مقابله با آن را تقویت بخش استدلالی نفس در مقابل بخش احساسی آن می دانند به طوری که برای داشتن قوت اراده، تقویت عامل اخلاقی در سه ساحت معرفتی، عاطفی و رفتاری لازم وضروری است. مقاله حاضر در صدد است تا به روش توصیفی تحلیلی اکراسیا را در حوزه عمل از دیدگاه آلفرد ملی بررسی و آن را با دیدگاه ارسطو مقایسه نماید. در پایان مشخص می شود که علیرغم شباهت های بسیار، این دو در بیان عوامل تحقق اکراسیا کاملا اتفاق نظر ندارند. در نزد ارسطو اکراسیا معلول نقص در عقل عملی و صرفاً در قلمرو افعال هنجاری، و در نزد ملی معلول ناتوانی در کنترل نفس است و عوامل روانشناختی مانند ترس و تنبلی، استرس، شستشوی ذهنی، ... در آن موثر است وعلاوه بر افعال هنجاری در سایر قلمرو افعال عادی نیز امکان پذیر است.
ارزیابی انتقادی متافیزک شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوپنهاور در متافیزیک خود بر مفاهیمی همچون موجودیت اراده، غایت شناسی، میل جنسی، لذت باوری، اراده ناپدیدار و رنج کشی موجودات تأکید می کند؛ در حالی که تبیین همگی این موارد از جانب او با تعارض همراه است. وی در بحث بر سر ماهیت اراده ناپدیدار، بر بی هدفی کور آن اصرار دارد، در حالی که در زمینه های دیگر مصرانه هدف-مندی ناخودآگاهی را به آن نسبت می دهد. از نظر او پرنده یک ساله هیچ تصوری از تخم-هایی که برایشان آشیانه می سازد ندارد. عنکبوت جوان هیچ تصوری از صیدی که برایش تار می تند ندارد و مورچه خوار هیچ تصوری از مورچه ای که نخستین بار در پی آن گودالی حفر می کند ندارد. اما روشن است که اراده در فعالیت این جانوران به وضوح در کار است. شوپنهاور هرگز خود را با این پرسش مواجه نمی کند که چطور ممکن است یک رانه کور بی هدف خود را در جهانی پر از فعالیت هدف مند عینیت ببخشد. البته جهانی که او با آن موافق است، هر ذره و هر حرکتی در آن از قوانین فیزیک نیوتون تبعیت می کند. در این مقاله با تبیین مبانی فلسفه شوپنهاور با روش توصیفی تحلیلی به بررسی نقادانه متافیزیک وی می پردازیم.
تقسیم بندی جدیدی از مفاهیم کلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقسیمات مفاهیم کلی و اقسام معقولات به عنوان یکی از مهمترین مسائل فلسفی دارای جایگاهی ممتاز و تأثیرگذار در تفکر فلسفی است. بنا بر نظر مشهور در نگاه فیلسوفان مسلمان، معقولات به سه دسته معقولات اولی و معقولات ثانیه فلسفی و منطقی تقسیم می گردند. تقسیم بندی مشهور جامع و کامل نیست و به نظر می رسد این تقسیم بندی با ابهامات و اشکالاتی روبرو باشد، مانند ناسازگاری با بحث مفاهیم قدسی، واضح نبودن ارتباط آنها با مسئله اصالت وجود و جایگاه مبهم برخی مفاهیم؛ در این نوشتار ابتدا نظر مشهور را تبیین و ترسیم نموده و سپس از رهگذر نقد و بررسی آن، سعی می شود تقسیم جدیدی ارائه گردد که اشکالات و ابهامات تقسیم مشهور را به دنبال نداشته باشد. در نهایت با مقسم قرار گرفتن مفهوم وجود، اقسام مفاهیم ذیل آن طبقه بندی گردیده و تقسیم مشهور دچار تغییراتی اساسی می گردد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی) بر تسلط بر خود و نگرش به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی) بر تسط بر خود و نگرش به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان دوره متوسطه بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری دانش آموزان دختر دوره متوسطه ناحیه 4 شهرستان تبریز در سال تحصیلی 99-1398 بودند که از میان آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. به این ترتیب که آزمودنی های گروه آزمایش، تحت آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی)، به مدت 10 جلسه قرار گرفتند و در مقابل گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس پذیرش اعتیاد وید و تسلط بر خود تانجی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون آماری تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی) بر تسلط بر خود و نگرش به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان تأثیر دارد. در واقع آموزش مهارت های زندگی باعث افزایش تسلط بر خود و کاهش نگرش مثبت به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان می شود. بنابراین فراگیری آموزش مهارت های زندگی نقش مهمی در تسط بر خود و نگرش به مصرف مواد دانش آموزان دارد.
غایات وجودشناختی، ملاک طبقه بندی اقسام حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
347 - 374
حوزههای تخصصی:
یکی از زوایای درخشان اندیشه های علم شناسان مسلمان تأملات آن ها در باب ملاک تمایز علوم است. رأی مشهور آن است که دو ملاک غایت و موضوع، ابزارهای تمایز دو یا چند علم از یکدیگر بوده اند. سؤال محوری این مقاله این است که آیا ملاکی که حکما برای تمایز علوم طرح کرده اند منشائی هستی شناختی داشته یا اعتباری صرف بوده است. بررسی های این مقاله سه مسئله را روشن خواهدکرد: اولاً حکما از غایت، نه فقط به مثابه ملاک تمایز دو یا چند علم؛ بلکه برای طبقه بندیِ کلانِ علوم (نظری و عملی) نیز از غایت بهره برده اند. دوم آنکه این غایت، امری صرفاً اعتباری، قراردادی نیست؛ بلکه غایتی وجودشناختی است. سوم آنکه اگر غایتِ مذکور وجودشناختی و عینی است تمایز اقسام حکمت نیز، عینی و حقیقی است؛ و این بدان معناست که هیچ یک از این دانش ها نمی تواند نقش دیگری را بازی کنند. از نتایج مهم رویکرد هستی شناختی در تقسیم علوم به ویژه در حکمت عملی آن است که تفکیک تدبیر منزل از سیاست مدن تفکیکی حقیقی است و نمی توان قواعد و اقتضائات این دو حوزه را در حوزه دیگر جاری دانست. فضایل و کمالات نفس، دسته ای در اجتماع (حکمت مدنی) دسته ای در حیات فردی (اخلاق) و دسته ای در خانواده (حکمت منزلی) قابل تحصیل است. بدین ترتیب همان قدر که تفرد و حیات فردی اصیل است، خانواده و اجتماع نیز از اصالت برخوردارند و این، برخلاف رأی بسیاری از اندیشمندان فردگرای متأخر است.
سعادت و نسبت آن با دین در اندیشه ابن سینا و فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، با بهره گرفتن از روش تحلیلی- مقایسهای، به بررسی مفهوم سعادت و نسبت آن با دین در اندیشه ابنسینا و فیض کاشانی پرداخته است. فیض و ابنسینا با سیاق و بستر مشترک اسلامی نظرات قابل توجه و تاثیرگذاری را در باب سعادت بیان نمودهاند. اما بررسی نظرات آن دو نشان میدهد که فیض در بحث سعادت کاملاً خدامحور بوده و حصول سعادت اخروی و نیل به قرب الهی را از طریق شریعت و تعالیم انبیا الهی امکانپذیر میداند؛ در حالیکه ابنسینا بر معرفت انسانی تاکید میورزد. لذا میتوان گفت که رویکرد ابنسینا به سعادت، فلسفی و رویکرد فیض کلامی و اخلاقی است. همچنین هر دو میان فضایل و سعادت ارتباط وثیقی برقرار میکنند. ابنسینا در تعریف فضایل و رعایت اعتدال، بر محوریت عقل و شایستگیهای انسانی تاکید دارد. اما فیض بر نقش اموری مانند شناخت خداوند، شرع و امداد و عنایت الهی در این ارتباط اهمیت میدهد. هرچند ابنسینا نیز نقش دین، افاضه و وحی الهی را در دستیابی به سعادت مهم تلقی میکند، اما به جای نقشمحوری، جایگاه حمایت کننده برای دین قایل است. برهمین سیاق تکامل انسان در بعد عقل نظری و عملی، مهمترین عامل دستیابی به سعادت انسانی معرفی میشود.
کرونا؛ جنگ یا صلح
حوزههای تخصصی:
چکیده: انسان ها به دنیا می آیند و درحقیقت جهان وطن انسان است؛ اما انسان با تکه پاره کردن جهان برای خود وطن می سازد. انسان با وساطت رنج ها و شادی های فراگیر جهان را به منزله وطن خود درک می کند.
پدیده کرونا و تجربه مشترک وحشت از ابتلا به بیماری و زیست درازمدت در قرنطینه خانگی و دورماندن از عرصه جهان اجتماعی بسیاری از انسان ها را به تفکر درخصوص مراقبت از جهان و طبیعت به منزله اصلی ترین سکونتگاه و وطن واقعی انسان ها واداشت.
صلح تم اصلی جهان و به معنای آشتی و پیوستگی متقابل تمامی اجزای طبیعت (و انسان در مقام جزئی از طبیعت) به یکدیگر در مقام اکوسیستم است. جنگ وقفه ای کوتاه در تم دائمی و پیوسته جهان قائم به صلح است؛ همچنان که بیماری ها و بلایای فراگیر وقفه هایی کوتاه در متن سلامت و امنیت جهان اند. کارکرد مشترک وقفه هایی چون جنگ و بیماری و بلاهای فراگیر هشدار به انسان هاست.
کرونا در مقام بیماری و بلای فراگیر که سلامت کل جهان را به مخاطره جدی افکنده، فارغ از «ما» و «آن ها» یا من و دیگری به انسان ها فهماند آنچه از طبیعت و علم می دانند، بسیار اندک است. کرونا به انسان های خودشیفته و خود دانای کل پندار در جهان فهماند انباشت دانش اگر به کار درک پیوستگی ساختاری انسان و جهان به منزله میهن آدمیان نیاید، همچون زوائد بلع شده در وجود آدمی تبدیل به سم می شود و سلامت جهان را به مخاطره می افکند.
جهان اجتماعی جایی است که در بستر آن زندگی بر اساس مشارکت و مقاومت در برابر انکار مفهوم هم بستگی انسان ها معنا می یابد و جریان پیدا می کند.
بررسی تطبیقی نظریه دوگانه انگاری نوخاسته(هسکر) و حدوث جسمانی نفس(صدرالمتالهین) در نحوه تعلق یا تکون نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
289 - 313
حوزههای تخصصی:
دوگانه انگاری نوخاسته از جمله دیدگاه های معاصر در فلسفه ذهن است که طی عطف توجه دوباره به مبحث نوخاستگی در دهه های اخیر مطرح شده است. ویلیام هسکر، مبدع این نظریه درخصوص رابطه نفس و بدن، تا حدود زیادی از سایر دیدگاه های موجود در فلسفه ذهن معاصر که عموماً به تحویل امور ذهنی به امور فیزیکی و نهایتاً فیزیکالیسم منجر می شود، فاصله می گیرد و به نظریه حدوث جسمانی نفس در حکمت متعالیه نزدیک می گردد. یک نظریه کارآمد درباره نفس باید به دو مسئله پاسخ دهد: مسئله جفت شدن یا تعلق و مسئله تداوم نفس پس از مرگ بدن. دوگانگی نوخاسته به برآمدن امری نوخاسته از امری پایه با ویژگی های ذهنی و غیر قابل تحلیل به امر مادی معتقد است که هویت مستقل واقعی دارد. اگرچه در نحوه تعلق یا تکون نفس قرابت هایی میان نظر هسکر و صدرالمتالهین وجود دارد، اما نحوه بیان و بسترسازی در حکمت متعالیه با دوگانگی نوخاسته متفاوت است به طوری که موضع آن دو را در مسئله بقای نفس با یکدیگر متفاوت می سازد.
Reflections on Jennifer Saul's View of Successful Communication and Conversational Implicature(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Saul (2002) criticizes a view on the relationship between speaker meaning and conversational implicatures according to which speaker meaning is exhaustively comprised of what is said and what is implicated. In the course of making her points, she develops a couple of new notions which she calls “utterer-implicature” and “audience-implicature”. She then makes certain claims about the relationship between the intersection of those two notions and successful communication and also about the difference between conversational implicature and the intersection of utterer and audience implicatures. Finally, she tries to figure out the role and importance of conversational implicature in communication. Her claim on this issue is that conversational implicature plays a normative role in communication. In this paper, I will introduce her views on the above issues and critically engage some of them. I will show that her identification of successful communication with the intersection of utterer and audience implicatures is wrong. I will then show that her views on the difference between conversational implicature and the intersection of utterer and audience implicature run to several problems. Finally, appealing to what she says in Saul (2010) I try to make her claim about the normative character of conversational implicature more accurate.
جستاری در روش تحلیل منطقی با تکیه بر نظریه وصف های راسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف راسل تأسیس زبانی ایدئال برای حل کژتابی های فلسفی و دشواری های زبان طبیعی است. این زبان منطقاً کامل، ساختار اندیشه ما و ساختار معرفت ما را آشکار می سازد. پروژه تأسیس زبان ایدئال چیزی جز حرکت درجهت تحلیل منطقی نیست. راسل، با تکیه بر تحلیل منطقی، با رسم تمایز میان نام و وصف به سه پرسش اساسی در باب این همانی، اصل طرد شق ثالث یا گزاره های سالبه جزئیه و گزاره هایی که موضوع آنها عدم است، یا به عبارتی به هیچ چیز اشاره نمی کند، پاسخ می دهد. در مقاله نیز حاضر برآنیم تا ضمن شرح دیدگاه راسل در باب تحلیل منطقی و تعریف آن، به نظریه وصف های او، در مقام موخره و وجه مصداقی تحلیل منطقی، نظر کنیم. در بحث از «تحلیل منطقی» کوشیده ام نشان دهم، معنای «تحلیل منطقی کردن» چیست. برای بیان مقصود راسل در این باب، به توضیح پروژه راسل یعنی تأسیس زبان ایدئال نیز، پرداخته ایم. در قسمت دوم مقاله، نظریه وصف های راسل را به مثابه وجه مصداقی تحلیل منطقی ، با تکیه بر دو مقاله «درباره اشاره» و «درباره وصف ها» توضیح داده ام.
الهیات سلبی به مثابه مکمل خداشناسی فطری و قلبی در مدرسه کلامی خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
425 - 441
حوزههای تخصصی:
الهیات سلبی در مقابل الهیات ایجابی مسیر متفاوتی را در خداشناسی عرضه می کند و منکر معرفت اثباتی از خداست. اما در مدرسه کلامی خراسان، الهیات سلبی نقش مکمل معرفتی ایجابی را ایفا می کند که از آن با عنوان معرفت فطری یا قلبی یاد می شود. از این رو هرچند این مدرسه الهیات سلبی را قبول دارد، اما منکر معرفت اثباتی از خدا نیست. از دیدگاه این مدرسه، انسان ها پیش از ورود به جهان کنونی، حامل معرفتی قلبی و اثباتی از خدا شده اند که البته در دنیا نوعاً از آن غافلند و فلسفه ارسال پیامبران، برداشتن حجاب غفلت و تذکر به همین فطرت و نعمت فراموش شده است. اما عقل انسان نیز می تواند پس از اثبات مبدأ جهان، از طریق تفسیر سلبی صفات الهی، به شناختی از خدا بدون تشبیه نائل آید و در واقع، خدایی را که قلباً شناخته است، با عقل توضیح دهد و منظور از مکمل بودن همین است، نه اینکه الهیات سلبی چیزی بر معرفت قلبی می افزاید. دلیل و مبنای اصلی نفی الهیات ایجابی در این مدرسه فکری، نفی تشبیه است. البته در زمینه تفسیر چگونگی مکمل بودن الهیات سلبی، اختلاف نظرهایی در میان بزرگان مدرسه خراسان وجود دارد که به وجودشناسی صفات الهی و اثبات و نفی صفت برمی گردد. در بیان دیدگاه های مطرح در مدرسه خراسان، به دیدگاه آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، بنیانگذار این مدرسه و سه شاگرد برجسته او یعنی آیت الله مجتبی قزوینی،آیت الله ملکی میانجی و آیت الله مروارید اکتفا کرده ایم.
بودن یا نبودن: پاندومی کووید- 19، زمانی برای فعال شدن بنیادی ترین تعارض های دازاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
31-50
حوزههای تخصصی:
بحران پاندومی کووید- 19 انسان را در بی دفاع ترین حالت در مقابل هجوم مرگ قرار داد. بشر معاصر، خود را در مقابل مرگ بسیار ایمن می دید. اما بحران کرونا احتمال مرگ پیشرس را بسیار بالا برد و جمع کثیری از انسان ها را متوجه عمیق ترین تعارض های درون روانیشان کرد: بودن یا نبودن، زندگی یا مرگ! باز فعال شدن تعارض های بنیادین در اثر محرک ها و وقایع بیرون، از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر وضعیت روحی- روانی انسانها و رفتارهایی است که از آنها سر می زند. وقایع بزرگ با نتایج مهیب، موجب باز فعال شدن تعارض های مربوط به سطوح عمیق تر روان بشری می گردند، تعارض بین بودن و نبودن! و نتیجه آن رو آمدن دو عاطفه «اضطراب وجودی» و «حیرت» خواهد بود. با جلب شدن توجه بشر به «بودن» خود و درک عمیق این مسئله که «نبودن» نیز در کمین ماست، بشر رویکردهای جدیدی را در زندگی اتخاذ خواهد کرد. رویکردهایی که با تجلیات اضطراب وجودی (طبق نظر تیلیش) منطبق است. اما این رویکردها لزوماً هم مثبت و سازنده نخواهد بود و احتمال واکنش های مخرب و غیرسازنده را نیز نباید از نظر دور داشت.
تطبیق «خودشناسی» ازمنظر کی یرکگارد و شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
315 - 336
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به بررسی موضوع خودشناسی از بعد عرفانی و فلسفی از دیدگاه شیخ شهاب الدین سهروردی و سورن کی یرکگارد با نگاهی مقایسه ای پرداخته می شود .کی یرکگارد معتقد است پرداختن به امور کلی و ماهیت اشیاء موجب شده که انسان از خویشتن را خویش غافل شود. شیخ اشراق نیز در آثار متعدد به خصوص در داستان های رمزی اش همواره به عوامل غفلت انسان از ذات خویش پرداخته است.آنچه کی یرکگارد به عنوان سیر اگزیستانس برای دست یافتن به «خودشناسی» در مراحل مختلف بیان می کند، او را بیش از همه به تعالیم عرفانی سهروردی نزدیک می کند؛ زیرا او دل سپردن به خداوند و کوشش توأم با ایمان و جدیت برای تحول در باطن را از مهم ترین ابزارهای خودشناسی معرفی می کند . البته در این خصوص تفاوت هایی با سهروردی دارد؛ زیرا در تفکر وی هیچ اعتقادی به استفاده از گزاره ها و تحلیل های عقلی البته از نوع عقل گرایی روشنگری ، در ارتباط با مسئله «خودشناسی» وجود ندارد؛ این درحالی است که سهروردی شیوه درست سیر به سوی حقیقت خود را استفاده از هر دو روش عقلی و عرفانی می داند که مکمل یکدیگرند.ضمن اینکه کی یرکگارد ایمان را فوق عقل می داند که البته این به معنای ایمان در مقابل و علیه عقل نیست .
بررسی تحلیلی تجربه عرفانی در روان شناسی فرافردیِ استانسیلاو گراف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
73 - 93
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار جایگاه تجارب عرفانی در روان شناسی فرافردی استانیسلاو گراف از منظر فلسفه ذهن بررسی و تحلیل می شود. گراف برخلاف دیدگاه رایج در روان شناسی آکادمیک، تجارب عرفانی را زمینه ای برای دسترسی به سطوح عمیق تر روان و آگاهی می داند. او از الگوی هولوگرافیک در فیزیک بوهم برای تبیین ظهور آگاهی در تمام مراتب هستی استفاده می کند و معتقد است که فیزیک نوین در تقابل با جهان بینی نیوتنی-دکارتی، امکان دفاع از واقع نمایی تجربه عرفانی و دسترسی به نظم مستتر جهان را فراهم می سازد. گراف با توجه به نابسندگی های تفکر فیزیکالیستی، یک الگوی هولوگرافیک از آگاهی ارائه می دهد. به نظر گراف وحدت ارگانیک با عالم یکی از ویژگی های تجربه عرفانی است. گراف شرایطی مثل بیماری و کم خوابی را نیز زمینه ساز تجربه عرفانی می داند که این امر در قالب تقلیل تبیینی قرار می گیرد که لزوماً مورد قبول صاحبان تجربه عرفانی نیست. گراف توصیفات عرفا از تجربه عرفانی را صرفاً با رجوع به مقولات و چارچوب فرهنگی آن ها تبیین می کند. لازمه چنین دیدگاهی ایجاد تمایز بین تجربه محض و تفسیر آن است که با آزمون فکری شفافیت در فلسفه ذهن قابل نقد می باشد.
متافیزیک سینوی و معانی «تخصص» فعل الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
375 - 400
حوزههای تخصصی:
این مقاله نوشته ای است در باب فعل خاص الهی در عالم طبیعت. در فضای فلسفه دین معاصر، عموماً نگاه ایستای فیلسوفان ارسطویی مشرب یا مشائی به طبیعت، مانعی بر سر تبیین فعل خاص الهی قلمداد می شود. در این مقاله دو هدف پیگیری شده است؛ نخست تلاش شده است تا با تحلیل نگرش ابن سینا نسبت به عالم طبیعت، نحوه فاعلیت خداوند و نیز امکان تبیین فعل خاص در آن مورد بررسی قرار گیرد. سپس از سازگاری حکمت سینوی با برخی تلقی ها از فعل خاص الهی بر مبنای تلقی های گوناگونی که می توان از معنای تعبیر «خاص» در اصطلاح «فعل خاص الهی» داشت، دفاع شده است. گام نخست بر اساس جدا ساختن سه معنای ذهنی، کارکردی و عینیِ تخصصِ فعل الهی طی شده است. در گام دوم به بررسی این نکته پرداخته ایم که آیا می توان بر اساس مبانی این حکمت تبیینی از فعل خاص ارائه داد که دارای مؤلفه های مطلوب باشد. نویسندگان مدعی شده اند که مبانی حکمت سینوی در باب فعل الهی می تواند از معنای ذهنی فراتر رفته، معنای کارکردی را تامین کند اما قادر نیست مؤلفه های فعل خاص به معنای عینی آن را تحقق بخشد.
نسبت زیبایی با خیر و حقیقت در رساله اسماء الهی دیونوسیوس آریوپاگی (مجعول): تکوین زیبایی شناسی الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
87 - 99
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه های ظهور زیبایی شناسی مدرن یا «استتیک» در دوره موسوم به روشنگری، حکم به استقلال قلمرو امر زیبا از قلمروهای خیر و حقیقت بوده است؛ اما در فلسفه غرب پیش مدرن، یعنی در دوره یونان باستان و قرون وسطی، زیبایی مستقل از خیر و حقیقت فهم و تبیین نمی شد. ایده پیوند زیبایی با خیر و حقیقت در مسیحیت دوران باستان متأخر و پیش از دوره قرون وسطای مسیحی در غرب لاتینی، در آرای دیونوسیوس آریوپاگی به صورت مبسوط مطرح شد. دیونوسیوس در رساله اسماء الهی خود، با الهام گرفتن از چشم انداز نوافلاطونیان متأخر به ویژه پرُکلُس و تلفیق آن با نظرگاه الهیاتی مسیحی، از پیوند زیبایی با خیر و حقیقت به مثابه سه نام اساسی خداوند سخن می گوید. در این پژوهش، کوشش شده است با تمرکز بر رساله اسماء الهی و با روش تحلیل متن، کیفیت پیوند این سه نام بررسی و تبیین شود. این پژوهش روشن می کند دیونوسیوس در عین تصریح به اتحاد بنیادین زیبایی، خیر و حقیقت، بر جنبه متجلی کننده زیبایی و نقش آن در حرکت معرفتی و عاشقانه نفس به سوی خداگونه شدن تأکید می کند. بدین سان، دیونوسیوس را می توان آغازگر گونه ای زیبایی شناسی الهیاتی عرفانی در مسیحیت دانست که اثری ماندگار بر اندیشمندان مسیحی پس از خود در قرون وسطی داشت.
بررسی تاثیر دوسویه ذهن و زبان با تکیه بر منطق در اندیشه ویتگنشتاین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹
43 - 64
حوزههای تخصصی:
بررسی تاثیر دوسویه ذهن و زبان با تکیه بر منطق در اندیشه ویتگنشتاین تحلیل ذهن یکی از پیچیده ترین حوزه های دانش است که پرسش های فراوانی در زمینه آن برای انسان وجود دارد. بنیادی ترین پرسش در میان انبوه مسائل موجود، بحث نحوه ارتباط ذهن با زبان است، این که تأثیر و تأثر این دو قوه بر یک دیگر چگونه است و به چه نحوی شناخت جهان پیرامون را در پی دارند. پرسش ها در باب ارتباط ذهن و زبان را با سه روی کرد فلسفی، روان شناسی و فیزیولوژیک می توان بررسی نمود. فیلسوفان معمولاً با جنبه فیزیولوژیک چندان میانه ای ندارند اما گاهی با بررسی های روان شناسانه وجه اشتراک هایی پیدا می کنند. در میان نحله های فلسفی معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی بسیار بدان پرداخته اند. ویتگنشتاین به عنوان پدر معنوی این نحله با تحلیل ساختار منطقی زبان، چارچوب های درست و نادرست مفاهیم ذهنی را بررسی و تحلیل نموده که در پژوهش پیشِ رو مورد ژرف کاوی و تدقیق قرار گرفته است. مسأله بنیادین و زیرساختی ما در این پژوهش، نحوه ارتباط ذهن و زبان و تأثیر دو سویه آن ها در بحث شناخت منطقی جهان است. از این رو، با توجه به اهمیت ملاک های منطقی زبان نزد ویتگنشتاین، ساختار درست فهم انسان را بررسی نموده ایم.
مقایسه جایگاه عقل و ارتباط آن با ایمان از منظر علامه فیض کاشانی و توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار سعی می شود با روش توصیفی – تحلیلی به انعکاس و مقایسه رویکرد علامه فیض کاشانی و توماس آکویناس در زمینه جایگاه عقل، وحی و ارتباط این مولفه ها با یکدیگر پرداخته شود. فیض کاشانی و توماس آکویناس، به عنوان دو الهی دان تأثیرگذار مسلمان و مسیحی در چهارچوب مبانی دینی خود، برخلاف تصور رایج از الهی دانان، هیچ-گاه منکر معرفت عقلانی نگشته و آنرا نادیده و یا تقبیح ننموده اند. تعبیر این دو الهی دان در باب عقل به نظر دارای شباهت های فراوانی از جمله نقص و بالقوه گی معرفت عقلانی، بسترساز بودن معارف عقلانی جهت آشکار شدن میل طبیعی انسان به شناخت خداوند و نیل به رؤیت الهی است. این تحقیق نشان می دهد صرف نظر از تفاوت هایی که مربوط به بستر فکری این دو اندیشمند است، در نظرات آنها به موارد مشترکی مانند اهمیت و محدودیت تعقل، وابستگی معرفت عقلی به لطف و افاضه الهی، تاکید به برتری معرفت وحیانی بر معرفت عقلی و ترسیم نهایت معرفت ایمانی بر رویت ذات اقدس الهی، مشاهده می شود. البته از نظر هر دو متفکر، علم هیچ گاه به تنهایی تعیین کننده نیست و علم همراه با ارتقاء ایمان، که نتیجه فیض الهی است، منجر به عالی ترین مرتبه ایمانی یعنی وصول به مقام اقدس الهی است.
از نافرمانی مدنی تا بی عملی سیاسی
حوزههای تخصصی:
برخی فعالان دموکراسی خواه به جای فعالیت های قانونی و علنی اصلاح طلبانه که به پیشبرد پروژه دموکراتیزاسیون کمک می کند، نافرمانی مدنی (تحریم و بایکوت) و مقاومت مدنی (Civil Resistance) را برای خروج از بن بست توصیه می کنند. بیشتر جنبش های نافرمانی مدنی موفق در کشورهای دموکراتیک رخ داده اند یا در کشورهایی که درجه ای از حاکمیت قانون در آن ها برقرار بوده است؛ بنابراین، جامعه مدنی و نهادمند و حاکمیت قانون، شرایطی را به وجود می آورد که جلوی خشونت گرایی را گرفته و جنبش های اجتماعی را از مسیر خود منحرف نمی کند. هدف از طرح بحث نافرمانی مدنی در این یادداشت، بیان نوع دیگری از بی عملی سیاسی است که به صورت ارادی و توسط نیروهای اپوزیسیون بر جامعه تحمیل می شود و ناشی از خطای شناختی و تحلیلی آن ها است. : با تشویق مردم به تحریم مشارکت سیاسی در فرایندهای قانونی، و ناتوانی در ایجاد جنبش های اجتماعی خشونت پرهیز و ن هادم ن د ب ه ع ن وان راهکار ج ای گزی ن، بی عملی و انفعال به معنای واقعی آن بر جامعه حاکم می شود؛ یعنی بی ارادگی از روی یأس و درماندگی