آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

متن

اى على که جمله عقل و دیده اى / شمه‏اى واگو از آنچه دیده‏اى
در باب مولى على(ع) سخن بسیار گفته آمده است و هر اندیشمند توانا و سخنور نامور و هنرمند هنرآورى سعى کرده است به اندازه توش و توان خود نمى از یم اقیانوس کران ناپیداى على را به کف آرد و انگشتانه‏اى را از زلال صفات موّاج و نیکوییهاى سرشار او لبریز نماید، امّا از پس هزار و چهارصد سال همه همچنان مات و مبهوت بر ساحل این اقیانوس عظیم و تسخیر ناشدنى انگشت حیرت به دندان گرفته و همچنان در اول وصف او مانده‏اند.
در این میان، با همه قیل و قالها به خاطر حوادث ایام و شاید به خاطر اهمیت، ضرورت و دسترسى نسبتا آسان‏تر و ملموس‏تر بودن ابعادى همچون عدالت، شجاعت، مروت، بلاغت، سخاوت، حکومت، ولایت و... در همین شناخت اندک و سطحى از آن شخصیت بى‏منتها، یکى از ابعاد مهم و اساسى آن امام همام، یعنى دریاى علم و حکمت آن حضرت که از ساحل اندیشه بشرى دورتر و از عمق و ژرفاى بسى فزونتر برخوردار است، ناشناخته‏تر مانده و نسبت به سایر اوصاف آن حضرت کمتر مورد توجه اندیشه‏ورزان و دانش‏وران قرار گرفته است. عظمت این دریاى پهناور آنچنان است که على(ع) خود هیچ کرانه‏اى براى آن نمى‏شناسد و بى‏قید و شرط از همه انسانها دعوت مى‏کند، هرچه مى‏خواهند از او بپرسند که او آگاه به علوم آسمان و زمین است:
اَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِى فَلاَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ اَعْلَمُ مِنِّى بِطُرُقِ الاَرضِ.(1)
اى مردم، آنچه مى‏خواهید از من بپرسید، قبل از آنکه مرا از دست دهید که من به راههاى آسمان آشناتر و آگاه‏تر از راههاى زمین هستم.
بى‏شک امام على(ع) در پهنه علم و دانش پس از رسول مکرم اسلام بى‏نظیرترین شخصیت هستى است، امّا ما به راستى درباره گستره دانش و ژرفاى بینش امامى که به تعبیر خودش «سیلاب دانش از کوهسار وجودش فرو مى‏ریزد و مرغ اندیشه توان پرواز بر فراز قله رفیع علمش را ندارد»،(2) چقدر اندیشیده‏ایم و چه‏سان در غوغاى حکومت و سیاست و میدان نبرد و جنگاورى و مناجاتها و عبادتهاى شبانه على از غوص در دریاى علم و دانشش غافل مانده‏ایم و تازه آن هنگام که خواسته‏ایم در این وادى پا نهیم تنها به زیباهایى خیره کننده و شکوهمند کلام او بسنده کرده‏ایم و کلام او امیر الکلام نامیده‏ایم، بى‏آنکه اندیشه کنیم که سخنانى این چنین حاکى از چنان اقیانوس عظیم علم و آگاهى و اندیشه است که منبع آن فقط مى‏تواند از آفریننده هستى نشأت گرفته باشد که تنها با یک واسطه ـ پیامبر(ص) ـ به او رسیده است:
علومى را که خداوند به پیامبرش آموخت، او به من منتقل کرد و دعا کرد که خداوند این علوم را در سینه‏ام جاى دهد و اعضاء و جوارح من از آن لبریز گردد.(3)
حال آیا زمان آن نرسیده است که از این مخزن علم و معرفت بیشتر سود جوییم و دشتهاى تشنه‏مان را از سیلاب دانش و آگاهى فرو آمده از کوهسار کلامش سیراب سازیم و در پرتو علم و حکمت او به سراغ فلسفه، کلام، تاریخ، روان‏شناسى، جامعه‏شناسى، اقتصاد، مدیریت، سیاست و حکومتدارى برویم و از آن دستمایه‏هاى غنى براى رشد و تعالى علمى امت اسلامى به بهره ببریم، و براى کسب علم و معرفت در پیشگاه دانشگاه جامع نهج‏البلاغه زانو بزنیم.
اینک در این مجال کوتاه مرورى کوتاه به اهمیت علم و نیز برخى از روشهاى کسب دانش و معرفت از منظر امام(ع) مى‏نماییم.
امام على که بنا به روایت متواتر منقول از پیامبر باب مدینه علم و دانش(4) است، ارزش و منزلت انسانها را به اندازه دانش و معرفت آنان مى‏داند. امام باقر(ع) فرمود:
در کتاب على(ع) نگاه کردم و در آن یافتم که ارزش هر انسان و منزلت او به اندازه معرفتش است.(5)
امام که سینه‏اى مالامال از دانشها و معارف داشت و کسى را نمى‏یافت که این علوم را به وى منتقل سازد، روزى دست کمیل بن زیاد را مى‏گیرد و قدم زنان به سوى گورستان کوفه روان مى‏شوند و با وى به درد دل مى‏پردازد. آن حضرت پیوسته از اهمیت علم و دانش، و فضیلت عالمان و دانشمندان مى‏گوید و از اینکه کسى را نمى‏یابد که شایستگى دریافت علوم سترگ او را داشته باشد، تأسف مى‏خورد و ضمن اشاره به سینه‏اش مى‏فرماید:
اِنَّ هاهُنَا لَعِلْما جَمّا، لَواَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً...(6)
در اینجا دانش فراوانى انباشته شده است، اى کاش کسانى را مى‏یافتم که مى‏توانستند آن را بیاموزند... .
آن حضرت در حکم فرمانروایى مصر به مالک اشتر اداره جامعه و تنظیم امور کشور را نیازمند نظرات دانشمندان و دیدگاه عالمانه آنان مى‏داند و خطاب به مالک مى‏گوید:
اى مالک! با دانشمندان فراوان به گفتگو بنشین و با حکما و اندیشمندان درباره آنچه مربوط به صلاح کشور و تقویت امور مردم است، بسیار بحث نما... .(7)
از دیدگاه امام(ع)، انسان براى رسیدن به علم و کسب معرفت، نیازمند استفاده از روشهایى همچون حس و تجربه، استدلال و برهان عقلى، بینش و شهود قلبى، و وحى الهى است و خداوند تمامى این طرق و ابزارها را در اختیار وى قرار داده است. در اینجا به پاره‏اى از راههاى کسب شناخت و افزایش دانش از منظر امام اشاره مى‏کنیم:
عقل
امام على(ع) در توصیف انسان، او را موجودى داراى عقل مى‏داند، که مى‏تواند از آن براى‏کسب‏شناخت و دستکارى‏و تصرّف‏در پدیده‏ها و موجودات‏این‏جهان‏استفاده‏نماید:
ثُمَّ نَفخَ فِیها مِنْ رُوحِهِ فَتَمَثَلَّتْ اِنسانا ذا اَذْهانٍ یُجیلُها، وَ فِکَرٍ یَتَّصَرفُ بِها، وَجَوارِحَ یَخْتَدِمُها، وَ اَدَواتٍ یُقَلَّبُهَا، وَ مَعْرَفَةٍ یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الْحَقِّ وَالباطِلِ، وَالاَذْواقِ والمَشَّامِ وَالاَلْوانِ وَالاَجْناسِ.(8)
... و آنگاه از روح خود در او دمید، پس به صورت انسانى داراى نیروى عقل که وى را به تکاپو مى‏اندازد، و داراى قدرت فکر و اندیشه‏اى که به وسیله آن در موجودات تصرّف نماید، درآمد. به او جوارحى بخشید که به خدمتش پردازند و ابزارى عنایت کرد که وى را به حرکت درآورند، نیروى اندیشه به او بخشید که درست را از نادرست باز بشناسد، و همچنین ذائقه، شامّه و وسیله تشخیص رنگها و اجناس را در اختیار او قرار داد.
آن حضرت استفاده از نعمت‏هاى الهى را منوط به بهره‏گیرى از استدلال و برهان، مشاهده دقیق پدیده‏ها، توجه و تأمل در گفته‏ها و نظرات دیگران و نتیجه‏گیرى از آن مى‏داند و مى‏فرماید:
هرکس باید از خویشتن بهره گیرد، زیرا شخص بصیر و بینا آن است که بشنود، ببیند و بیندیشد، نگاه کند، و ببیند و عبرت گیرد.(9)
در جاى دیگر آگاه کردن مردم از گنجینه‏هاى عقل را یکى از اهداف رسالت پیامبر(ص) مى‏شمرند:
وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ.(10)
گنجهاى پنهان عقلها را آشکار مى‏سازند.
نکته قابل توجه آن‏که در عین حال که امام(ع) عقل و تفکّر را معتبر مى‏دانند و راه رسیدن به واقعیت پدیده‏ها را از طریق آن معرفى مى‏کنند، امورى همچون انگیزه‏ها، عواطف و احساسات، تمایلات و انتظارات را در شناخت عقلى مؤثر دانسته و مواردى از قبیل هوى و هوس، دوستى دنیا، آرزوهاى دور و دراز، را نیز از موانع واقع‏نمایى عقل مى‏دانند.(11)
تجربه
حضرت على(ع) تجربه و آزمودن را یکى دیگر از منابع کسب علم و دانش معرفى کرده و معتقدند که شباهتهاى موجود در امور و پدیده‏هاى مختلف مى‏تواند وسیله‏اى براى پیش‏بینى وضعیتهاى مشابه در موقعیت‏هاى آینده باشد. آن حضرت در وصیت به فرزندش امام حسن(ع) مى‏فرماید:
اِسْتَدّلَ عَلى ما لم یَکُنْ بِما قَدْ کانَ فانّ الاُمُور اشباهٌ(12)
با آنچه در گذشته دیده‏اى و شنیده‏اى بر آنچه هنوز نیامده است، استدلال کن؛ بدرستى که امور شبیه یکدیگرند.
على(ع) پیروزى و موفقیت در هر امرى را ناشى از پیش‏بینى مى‏دانند و متذکر مى‏شوند که این قدرت پیش‏بینى و کنترل امور با تجربه و آزمودن به دست مى‏آید: عدم استفاده از تجربه و عقل موجب محرومیت انسانها از تواناییهایشان مى‏شود و از راه تجربه مى‏توان به علم و دانش نو دست یافت:
وَ فِى التَّجارُبِ عِلْمٌ مُسْتَأْنَفٌ.(13)
از تجربه‏ها، دانش نو پدید آید.
آن حضرت کاربرد تجربه را براى شناخت امور ضرورى شمرده و استفاده از آزموده‏ها، یافته‏ها و تجارب دیگران را به فرزند خود توصیه مى‏فرماید:
... من به تعلیم تو مبادرت ورزیدم پیش از آنکه قلبت سخت شود و عقل و فکرت به امور دیگران مشغول گردد. تا با تصمیم جدّى به استقبال امورى بشتابى که اندیشمندان و اهل تجربه، زحمت آن را کشیده‏اند و تو را از تلاش بیشتر بى‏نیاز ساخته‏اند، بنابراین آنچه از تجربیات آنها نصیب ما شده، نصیب تو هم خواهد شد بلکه شاید پاره‏اى از آنچه بر ما مخفى مانده بر تو روشن گردد.(14)
تاریخ
از نظر امام على(ع) تجربه تاریخى یکى از منابع غنى کسب معرفت است. با تأمل در تاریخ و حوادث تاریخى مى‏توان راه آینده را بهتر ترسیم کرد و از تکرار خطاهاى گذشته پیشگیرى نمود. آن حضرت در نهج‏البلاغه در موارد مختلف به وضعیت اقوام گذشته اشاره کرده و از حوادث تاریخى به عنوان شاهد گفتار خود بهره برده است. ایشان در باب اهمیت تاریخ و مطالعه دقیق آن به امام حسن(ع) مى‏فرماید:
اَىْ بُنَىَّ اِنِّى وَ اِنْ لَمْ اَکُنْ عُمَرتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلى، فَقَد نَظَرتُ فى اَعْمالِهِم، وَ فَکَّرتُ فى اَخْبارِهِم، وَ سِرت فِى آثارِهِم، حتى عُدتُ کَاحدِهِم، بَل کَانّى بِما انْتَهى اِلىَّ مِن اُمورِهِم قَد عُمِرتُ مَعَ اَوَلِّهم اِلى آخِرِهِم، فَعَرَفتُ صَفَو ذلِکَ من کَدَرِهِ، وَ نَفَعَهُ مِن ضَرَرِهِ ... .(15)
پسرم! درست است که من به اندازه همه کسانى که پیش از من مى‏زیسته‏اند، عمر نکرده‏ام، اما در کردار آنها نظر افکنده‏ام و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا آنجا که همانند یکى از آنها شدم. بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بوده‏ام. من قسمت زلال و مصفاى زندگى آنان را از بخش کدر و تاریک بازشناختم و سود و زیانش را دانستم... .
در نگاه امام(ع)، تاریخ آینه تمام‏نماى سرنوشت بشریت است که آیندگان باید در آن نیک بنگرند و از آن براى تنظیم حیات اجتماعى و پیش‏بینى پیامد اعمال و رفتارشان سود جویند:
تاریخ، آینه گذشتگان است، در این آینه نیک بنگرید و از آنچه بر سر امت‏هاى پیشین آمده بهراسید ... و حالاتشان را به یاد آورید تا در سراشیبى سقوط در نغلطید.(16)
با ملاحظه آنچه گذشت مى‏توان دریافت که علاوه بر وحى الهى و بینش و شهود قلبى، روشهاى تجربى، تعقلى و تاریخى نیز از منظر امام على(ع) اعتبار و حجیّت دارند و بر ماست که با استفاده از این ابزار و روشها به سراغ پدیده‏هاى هستى رفته و با غور در دریاى معارف علوى به کشف و ابداع دیدگاهها، نظریه‏ها، شیوه‏ها و ابزار نو ـ بویژه در حوزه علوم انسانى ـ همت گماریم.
در پایان با تمسک به لسان مولانا و همنوا با وى به دامن مولاى مولایان، على عالى اعلى مى‏آویزیم و از او طلب مى‏نمایم که:
چون تو بابى آن مدینه علم را
چون شعاعى آفتاب علم را
باز باش اى باب بر جویاى باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش اى باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له کفوا احد
سردبیر

________________________________________
1. نهج‏البلاغه، خطبه 189.
2. همان، خطبه 3.
3. همان، خطبه 128.
4. ر.ک. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1403ق. ، ج3، ص96؛ ج15، ص297؛ و عبدالحسین امینى، الغدیر، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1366، ج6، ص61ـ77.
5. الحکیم، محمد باقر، دور اهل البیت فى بناء الجماعة الصالحة، ص122 به نقل از بحارالانوار، ج1، ص186.
6. نهج‏البلاغه صبحى صالح، حکمت 147.
7. همان، نامه 53.
8. همان، خطبه اول.
9 . همان، خطبه 153.
10 . همان، خطبه 1.
11 . «وَ کَمْ مِنْ عَقْل اَسِیرٌ تَحْتَ هَوى اَمِیرٍ»، (همان؛ کلام 211). «شَهِدَ عَلَى ذَلِکَ الْعَقْلُ اِذَا خَرَجَ مِنْ اَسْرِ الْهَوى و سَلِمَ مِنْ عَلائِقِ الدُّنْیَا؛ شاهد این مطلب عقل است آنگاه که از تحت تأثیر هوى و هوس خارج گردد و از علایق دنیا جان سالم بدر برد»، (همان؛ نامه 3). «وَاعْلَمُوا اَنّ الاَمَلَ یُسهِى الْعَقْلَ؛ بدانید آرزوهاى دور و دراز عقل را گمراه مى‏کند» (همان؛ خطبه 86). «وتَرَکُ شُربِ الخَمْرِ تَحْصِینا لِلْعَقْلِ». (همان؛ کلام 252). «فَاِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَة لِلدِّینِ مَدْهِشةُ الْعَقْلِ» (همان؛ کلام 319). «اَلهَوى عَدُوُّ العَقلِ؛ خواهش دشمن عقل است» (غررالحکم و دررالکلم؛ ج1؛ ص68).
12. همان، خطبه 21.
13. روضه کافى، ج8، ص22.
14. نهج‏البلاغه، نامه 31.
15. همان، نامه 31.
16. همان، خطبه 192. براى اطلاع بیشتر: ر.ک: جعفرى، محمدتقى؛ تاریخ از دیدگاه امام على(ع).

 

تبلیغات