مقالات
حوزه های تخصصی:
نقدِ نگاهِ اسطوره ای در شعرِ مهدی اَخَوانِ ثالث اسد آبشیرینی* چکیده اخوان ثالث را نمی توان بیرون از هندسه ای که جهان اسطوره ای برای او ترسیم می کند، تصوّر کرد. آن اندازه ای که اندیشه ی اسطوره ای اسباب آشنایی زدایی ها و فرم را در شعر او بنیاد نهاده است، به همان میزان نیز پی ریز آن نقاط آسیب زایی شده که از آن دریچه می توان با ذهنیّت و زبان شاعر روشن فکر های ایرانی، نقبی به سوی امتناع تعقّل مدرن زد. اخوان در شاهکار های خود، زمستان، آخر شاهنامه و از این اوستا، به منطقه ای از ساحت اندیشه ی اسطوره ای پای نهاده که باستان گرایی و موسیقی، قدّیس پنداری و اهریمن سازی، غم گذشته و گریه بر ربع و اطلال و دمن، آن هم در عصر آه و آهن و آهک زنده، راه را بر هر تجربه ی تاریخ هم زمانی ای مسدود کرده است. نگارنده در این جستار، با عطف نظر به اندیشمندان عصر روشنگری، سعیش بر آن بوده که با پیش کشیدن نمونه هایی عینی، میراث هنری اخوان ثالث را ازمنظری آسیب شناسانه در پرتو تفکّر اسطوره ای، با مخاطب خویش به بحث و تحلیل بگذارد. * استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز asadabshirini@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 28/11/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 21/3/1401
تبیین عدالت ادبی بر اساس دو رویکرد همگرا در منظومه ی ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیده زیبا بهروز* حسن ذوالفقاری** چکیده از منظری کل گرا و غایت محور، اصل عدالت ادبی که منبعث از ایده ی قانون طبیعی است، ساختار بنیادین غالب داستان ها و منظومه های کهن را شکل می دهد و درحقیقت لذت داستان از بیان هنری این قانون ایجاد می شود. یکی از ناب ترین آثار عاشقانه ی کهن که جامع این دو ویژگی است، منظومه ی ویس و رامین است؛ از همین رو در این مقاله قصد داریم ضمن پرهیز از یک جانبه نگری تقلیل گرایانه، با استفاده از دو رویکرد ریخت شناختی و پدیدارشناختی که اتفاقاً در این داستان مؤید یکدیگر در مسیرهایی همگرا هستند، این مدعا بررسی شود. در تحلیل ریخت شناختی اثر که با تأکید بر نقش ویژه ی انواع عشق انجام شده، ساختار حرکت ها و نحوه ی چینش رخدادها در قالب انداموار داستان، حاکی از اندیشه ی محوری آن مبنی بر سرانجامِ پیروز و نیک عواطف برحق انسانی و نابودی و زوال امیال ناشایست و غیرانسانی است. این اندیشه با ماهیت اصلی و هدف کلی قصه ها، در این رویکرد همسوست. نتایج نگاه پدیدارشناختی بر حوادث و رویدادهای طبیعی و ماوراءطبیعیِ مؤثر در سیر داستان و نحوه ی ادراک معانی آن ها در تجارب زیسته ی شخصیت ها و نیز دریافت های حاصل از بررسی محتوای شناختی عواطف عشق و مهرورزی در این منظومه نیز نظام عدالت محور آن را نشان می دهد. در این زمینه و به منظور تبیین و تحلیل بهتر پدیدارهای عشق که در این داستان به شکلی هنرمندانه جمع آمده، از برخی دیدگاه های فلسفی نیز بهره گرفته شده است. درمجموع این اثر ارزشمند که در میان عاشقانه های زبان فارسی جایگاه ویژه ای دارد، خواننده ی ژرف بین را با مفاهیمی چون عشق و هوس، باور و عقلانیت و نقش اراده ی انسانی در برابر اصل قانون طبیعی آشنا می کند. این امر با نگاهی نو و درنظرگرفتن کلیت و هدف غایی آن به جای نگرش سطحی و مقطعی حاصل می شود. * پژوهشگر پسادکترای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی bseyede@ymail.com (نویسنده ی مسئول) ** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس zolfagari@modares.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 7/9/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 30/1/1401
بازتاب جنسیت مردان در دیوان شاعران زن، بر اساس دیوان پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمدرضا پاشایی* زینب عرب نژاد ** حسین آریان*** چکیده اگرچه در تاریخ ایران تعداد زنان شاعر دربرابر مردان بسیار کمتر است؛ اما نمایندگان بسیار مهم و قابل توجهی از زنان فرهنگ سازی از مهستی گنجه ای تا شاعران معاصر هستند که هریک توانسته اند اشعاری درخور بسرایند. ازآنجاکه عموم شاعران ما مرد بوده اند و حضور زن در ادبیات کلاسیک کم رنگ است، بررسی حضور مفهومی و محتوایی «مرد» در اشعار زنان می تواند نگاه دقیق تری برای تحلیل اشعار آنان به ما بدهد. هدف این پژوهش، تبیین و تحلیل تصویرگری شاعران زن درباره ی مردان است. مرد در اشعار این شاعران گاه در نقش معشوق و گاه به عنوان جنسیتی در برابر دوگانه (زن- مرد) و گاه حتی به پیروی از ادبیات کلاسیک در معنای عام انسان توصیف شده است. با توجه به این اهداف، پژوهش پیش رو به دنبال پاسخ دادن به این سؤال هاست: زنان شاعر از چه تصویری برای توصیف مرد و نقش مرد استفاده می کنند؟ این تصاویر چگونه به بازنمایی افکار زنان درباره ی جنسیت می پردازد؟ در این پژوهش با روش تحلیل محتوا، تمامی اشعار سه شاعر زن به صورت تحلیلی – توصیفی در زمینه ی تصاویر زبانی و مجازی دررابطه با مرد موردمطالعه و مقایسه قرار گرفته که نمونه هایی از آن ها همراه با تحلیل ارائه خواهد شد. یافته ها نشان می دهد که نگاه به جنسیت، میان سه شاعر تفاوت چشمگیری دارد؛ سلطه ی نگاه مردسالارانه در اشعار پروین که تحت سیطره ی ادبیات کلاسیک فارسی است، بیش از سایرین بود، درعین حال نگاه فردگرایانه همراه با استقلال و مساوات طلبی در اشعار سیمین بیش از فروغ فرخ زاد بود. * دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان تهران pashaei.reza@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) ** دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان arabnejadz@yahoo.com *** استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران arian.amir@iauz.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 28/9/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 11/12/1400
بررسی و تحلیل کنش های گفتاری منطق الطیر عطار در پیشبرد روایت با تأکید بر نظریه ی جان آر سرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنش گفتاری یا کارگفت از نظریات زبان شناسی و فلسفی کاربردشناسی زبان به شمار می آید. در این نظریه ، کاربرد افعال در ساختار گفت وگویی با توجه به موقعیت کلام و ارتباط های اجتماعی بررسی و واکاوی می شود. روایت منطق الطیر نیز با توجه به اینکه متن داستانی شاخصی در زمینه ی گفتمان روایی است، بر پایه ی گفت وگوها پیش رفته و روایت آن در پیوند با ساختار معنایی افعال و جملات گفت وگویی، با کنش گفتاری تلاقی می یابد و در ساختار نظام دهنده ی داستان یا روایت کلی آن بررسی می شود، چنان که معنای افعال در کنش گفتاری و در مسیر القای مفهومی خاص در هنگام کارکرد فعل بازیابی می گردد. هدف پژوهش حاضر، تحلیل افعال و بافت موقعیتی پاره گفتارهای منطق الطیر با توجه به شاخصه های نظریه ی کنش گفتاری است و در پی پاسخ دادن به این پرسش است که گفت وگوهای هدهد و پرندگان قابلیت بررسی بر پایه ی پنج گونه کنش گفتاری دارد یا خیر. این پژوهش به روش تحلیلی و آماری، کنش گفتاری افعال را در پیشبرد گفتمان روایی منطق الطیر و با توجه به بررسی پنج گونه کنش گفتاری «گفت وگوهای هدهد و پرندگان» مطرح می کند و نشان می دهد که نوع کنش گفتاری اظهاری (توصیفی) در گفت وگوهای مذکور، کارکرد اجرایی بیشتری داشته و دیگر کنش های گفتاری موردبحث در سایه ی این گونه تحقق یافته اند؛ هرچند کنش عاطفی پرندگان و کنش ترغیبی افعال هدهد نیز درجهت گفتمان روایی و بافت موقعیتی ساختار جملات نقش برجسته ای داشته اند.
بررسی حکایت و منظومه ی بلوچی «باگین بَشکرد» و مقایسه ی آن با حکایت امیرنصر سامانی و قصیده ی «بوی جوی مولیان» رودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سرایی در ادبیات ایرانی سابقه ی دیرینی دارد و در این میان، اقوام ایرانی به ویژه بلوچ ها جایگاه خاصی دارند. ازجمله داستان های مشهور در ادبیات بلوچی، ماجرای برانگیختن سیَدخان برای دیدار و وصال محبوب در هجران، به وسیله ی شاعر بلوچ، ابراهیمِ راسکی، است که شباهت زیادی به حکایت برانگیختن امیرنصر سامانی به وسیله ی رودکی برای بازگشت به بخارا دارد. ابراهیم راسکی سراینده ی منظومه ی «باگین بَشکرد» از شاعران برجسته ی ادبیات بلوچی در اواخر قرن سیزدهم هجری است. این منظومه سراسر در وصف دلدار و اسب خان و مسیر راهی است که خان آن را می پیماید. ابراهیم با منظومه ی خود، خان را برانگیخت تا به سرعت برای دیدار و وصال دلدار به شهر او برود و این منظومه ازاین جهت، با بوی جوی مولیان رودکی قابل تطبیق است. رودکی قصیده ی بوی جوی مولیان را در قرن سوم و ابراهیم راسکی منظومه ی باگین بَشکرد را در قرن سیزدهم هجری قمری سروده اند. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیل محتوا انجام شده است و نشان می دهد که سرایندگان دو منظومه در توصیف مناظر و شخصیت ها و مسیر راه مهارت خاصی داشته اند. هدف اصلی تحقیق، معرفی داستان گمنام سیدخان و فاطمه و بیان همانندی های آن با حکایت امیر نصر و قصیده ی بوی جوی مولیان رودکی است. خنیاگران بزرگ، نسل به نسل عامل ماندگاری منظومه ی باگین بشکرد بوده اند و آوازخوانان معاصر همچنان این منظومه را در مجالس بزم و موسیقی می خوانند. * دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار ajehandideh@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 17/10/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 27/1/1401
پیام رسانی بدنی در مقتل فدایی مازندرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیام رسانی بدنی در مقتل فدایی مازندرانی جمشید داس زرین* نرگس اسکویی ** حسین داداشی*** مقتل نویسی، مقتل سرایی و مقتل خوانی، یکی از مظاهر و بازتاب های ایدئولوژی شیعی در تاریخ نگاری، ادبیات و هنرهای تجسّمی و نمایشی ایرانی- اسلامی است. مقتل سرایی فارسی، نمایشی از خالصانه ترین عواطف غنایی آدمی در مرثیت است که در کالبد زبان و تصاویر این گونه ی شعری گنجانده می شود؛ اما گاهی لبریزی عاطفی، از گنجایی کلامی فراتر می رود و در چنین هنگامی است که عناصر غیرکلامی و پیام های بدنی نیز به یاری زبان فراخوانده می شود. مسئله ی مقاله ی حاضر، تبیین نقش عناصر ارتباطیِ بدنی در مقتل میرزامحمود فدایی مازندرانی، به عنوان یکی از غنایی ترین و طولانی ترین مقاتل منظوم فارسی است. این تحقیق، با روش تحقیق ترکیبی (توصیفی- تحلیلی- آماری) انجام شد و این نتایج به دست آمد: در هشتاد درصد مواقع، پیوند بین عناصر کلامی و غیرکلامی از نوع جانشینی است که نشان از اهمیت و گستره ی پیام رسانی بدنی در مقتل فدایی مازندرانی دارد. نشانه ها و پیام های بدنی در مقتل فدایی در خدمت ساختار روایی و دراماتیک این متن است و در جایگاه عناصر روایی و نمایشی مختلف (فضاسازی، کنش مندی شخصیت ها، توصیفات روایی، گره افکنی و گسترش طرح و پیرنگ) ایفای نقش می کند. این نشانه ها بار غنایی- عاطفی جنبه ی رثایی این مقتل را بسیار تقویت می کنند و در حسی تر شدن مفاهیم و جان بخشی به تصاویر بسیار مؤثرند. کارکرد مهم دیگر پیام رسانی بدنی در این اثر، کمک به انتقال و تقویت گفتمان عاشورایی و منظورهای اعلامی و تبلیغی مهم این گفتمان ایدئولوژیکی است. * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی واحد بناب، دانشگاه آزاد اسلامی، بناب، ایران zarrin_1350@yahoo.com **دانشیار زبان و ادبیات فارسی، واحد بناب، دانشگاه آزاد اسلامی، بناب، ایران noskooi@yahoo.com(نویسنده ی مسئول) *** استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد بناب، دانشگاه آزاد اسلامی، بناب، ایران hossein.dadashi53@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 17/12/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 5/4/1401
تحلیل عینیت حق با خلق از منظر صور خیال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل عینیت حق با خلق از منظر صور خیال مجید فرحانی زاده* پژوهش حاضر به تحلیل عینیت حق با خلق، ازمنظر صور خیال در سروده های عارفانی چون عطار، عراقی، مولوی و جامی می پردازد. بنیان نظری پژوهش، کاربرد ابزارهای علم بیان است که آن ها را از حدّ ابزاری فقط زیباشناسانه به رویکردی برای شناخت، تعالی بخشیده است. این پژوهش که با روشی توصیفی- تحلیلی انجام شده، سعی دارد با تکیه بر دسته ای از ابزارهای صور خیال به کشف و شناخت زیست جهان شهودی برخی عارفان از عینیت حق در مظاهر هستی دست یابد. شایان ذکر است اهل عرفان باوجود تأکید برجنبه ی تنزیهی خداوند در مرتبه ی ذات، قائل بر جنبه های شهودی و عینی حق در مرتبه ی تجلّی و ظهورند؛ ازاین رو پژوهش حاضر نشان می دهد که تصاویر به دست آمده از تجلّی حق در توصیف های عارفان یادشده، دلالت بر عینیت حق در هیئت «انسان»، «پدیده و شیء»، و «عالم و موجودات هستی» دارد که با شگردهای صور خیال مانند تشبیه، استعاره و ثمثیل تفسیرپذیر شده اند. با توجه به وجه شبه های استخراج شده از انگاره های تشبیهی، استعاری و ثمثیلی می توان نتیجه گرفت شواهدی که در قالب انگاره های تشبیهی، استعاری به عینیت حق با انسان یا شیء دلالت دارند و نیز شواهدی که در قالب انگاره های تمثیلی بر عینیت حق با عالم دلالت دارند، دارای وجه شبه های تقریباً غیرهم گون و متفاوت هستند؛ اما شواهدی که در قالب انگاره های تشبیهی به عینیت حق با عالم دلالت دارند، دارای وجه شبه های یکسان اند. * دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری سبزوار farhanizadeh.majid@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 26/4/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 13/11/1400
روایت دینی از ادبیات در تقابل با ماتریالیسم (با تکیه بر آرای مرتضی مطهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جعفر فسایی* نجمه دری** چکیده ماتریالیسم در معنای هگلی- مارکسی آن، از بدو مطرح شدن در ایران واکنش های بی سابقه ای به ویژه در میان روحانیت برانگیخت. مرتضی مطهری ازجمله نخستین افرادی بود که با درک اهمیت و حساسیت این مفهوم و تبعات ناشی از آن در فضای فکری جامعه، ضرورت مسلّم توجه بدان را دریافت، به نحوی که توانست در تقابل و جبهه گیری در برابر آن، بخشی از جامعه و به خصوص روحانیت را به اجماع نسبی برساند. اینکه در این کارزار، نقش و عملکرد میراث ادبیات فارسی به چه نحو و با چه کیفیتی بوده است، پرسش اصلی و مهم پژوهش حاضر است. برای رسیدن به پاسخ این پرسش، مجموعه آثار مرتضی مطهری را از این منظر خاص، موردتحلیل و بررسی محتوایی قرار داده ایم. نتایج حاصل از دریافت و تشریح این آثار نشان می دهد که ادبیات در کارزار الهیات و ماتریالیسم یا جهان بینی توحیدی و جهان بینی مادی، به مثابه ی ابزاری کارآمد و مؤثر، ایفای نقش کرده است. حافظ شیرازی، مولاناجلال الدین بلخی، حکیم خیام نیشابوری و سعدی شیرازی ازجمله برجسته ترین چهره های ادب فارسی و فرهنگ ایرانی هستند که در این نزاع تعیین کننده یعنی تقابل میان جهان بینی توحیدی و جهان بینی مادی فراخوانده شده و هریک نقش مشخصی را ایفا کرده اند. بر این اساس مطهری خوانشی غیرمادی را از شعر و اندیشه ی حافظ ارائه داده و درحقیقت این خوانش عکس العملی در برابر مفسّران ماتریالیست با محوریت احمد شاملو بوده است. ازطرفی در آثار مطهری، شعر و اندیشه ی مولانا و سعدی نیز درجهت بسط و تقویت ایده ی الهی یا جهان بینی توحیدی، به منظور تضعیف هرچه بیشتر گفتمان های ماتریالیستی به کار رفته است. درنهایت مطهری خیام نیشابوری را در یک فرمول ماتریالیستی می نهد و از رهگذر شعر و اندیشه ی او، تقابل با ماتریالیسم را دنبال می کند. حاصل جمع این آرا، بخشی از عملکرد ادبیات فارسی در مناسبات اجتماعی و سیاسی معاصر را نمایان می کند. * دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی jfasaei@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس ndorri@modares.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 3/7/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 24/12/1400
بازآفرینی شعر حافظ در شعر معاصر از منظر آشنایی زدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرمینه کاظمی سنگدهی* احمد گلی ** ناصر علیزاده خیاط*** چکیده آشنایی زدایی از مفاهیم کاربردی نقد ادبی فرمالیسم روسی است. بر مبنای این نظریه، کار شاعر یا هنرمند، آشنایی زدایی در کلام و شعر است. ازآنجایی که کثرت کاربرد، به عادی شدن مسائل زیبایی شناسی و بی تأثیرشدن لذت شاعرانه ی مخاطب منجر می شود؛ هنرمند وظیفه دارد با بهره گیری از شگردهای زبان شاعرانه، غبار عادت را از کلام و شعر بزداید و به درک عمیق تر مخاطب از اثر ادبی و هنری کمک کند. بی تردید در عرصه ی شعر و ادب، بدون بهره گیری از اشعار شاعران پیشین، آفرینش شعری نو امکان پذیر نیست. در بازآفرینی سروده های متقدمین، ارتباط اجزای ساختار، جنبه های ادبیت متن، وجه غالب و برجسته سازی موتیف های خاص متون کهن دستمایه ی شاعران قرار می گیرد تا با بیانی دیگر به مضمون آفرینی و ترکیب سازی واژگانی بپردازند. قرن هاست که فرهنگ و ادبیات سرزمین ما، تحت تأثیر غزلیات حافظ است. پیوند شعر معاصر با غزلیات حافظ در تمام انواع شعر، سنتی، نیمایی، سپید و گفتار دیده می شود. در این پژوهش با رویکرد ساختاری و به شیوه ی توصیفی- تحلیلی، آشنایی زدایی های شعر معاصر از غزلیات حافظ بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که شاعر معاصر در بسیاری موارد با بهره گیری از انواع هنجارگریزی، اشعار خواجه را به سبک و سیاق خویش تغییر می دهد و با توجه به اهداف شاعرانه ی خویش به آشنایی زدایی دست می زند و گاه به ساخت واژگانی تازه می پردازد و گاه به مضامین غزلیاتش از زاویه ای دیگر می نگرد تا ضمن برجسته سازی وجوه غالب اشعار حافظ، مخاطب را به شگفتی وادارد. * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان armineh.kazemi@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان ah.goli@yahoo.com *** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان nasser.alizadeh@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 15/6/ 1400 تاریخ پذیرش مقاله: 21/1/1401
ژست و استعلای سوژه در غزلی از مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابراهیم کنعانی* امید وحدانی فر ** اکرم صفی خانی*** چکیده در جستار حاضر، به کاربرد ژست در یکی از غزل های روایی مولانا پرداختیم. در این گفتمان، مولانا سوژه ای را به تصویر می کشد که با تمرین و ممارست در ژست همان می شود که از آن ژست انتظار داشته است. سوژه های مولانا ازطریق تعامل با ژست و در قالب جسمانه و استعلا شکل می گیرند و در فرایندی مبتنی بر نظام تطبیق به نوعی هم حضوری با ژست دست می یابند؛ اما مسئله ی اصلی این است که سازوکار چنین وضعیتی چیست و برپایه ی کدام راهبردها و کارکردهای گفتمانی تحقق می پذیرد. برپایه ی این، در پژوهشِ پیش روی با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوا تلاش شده است تا چگونگی مواجه شدن سوژه با ژست و تأثیر آن بر نظام زبانی و معنایی مولانا تبیین شود. پرسش اصلی پژوهش این است که ژست بر اساس چه شرایطی تولید می شود و چگونه سوژه را از وضعیت جسمانه ای به وضعیتی استعلایی مبدل می کند. فرض ما این است که فشاره ی حسی- ادراکی و حسی- شهودی زمانی که از حد خود فراتر می رود، ژست تولید می شود. سوژه با تکرار و درونی سازی ژست برساخته ی خود (ژست استعلایی)، به سوژه ای استعلایی استحاله می یابد؛ بنابراین ژست با قابلیتی دووجهی، ازطرفی سوژه را از دیگر ژست ها، نقاب ها و تصاویر رهایی می بخشد و ازطرفی به میانجی خودِ ژست، سوژه از فضای جسمانه- ژستیک به فضای استعلایی ارتقا می یابد و به یک هم حضوری مطلق می رسد. * استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کوثر بجنورد ebrahimkanani@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بجنورد o.vahdanifar@gmail.com *** دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات روایی دانشگاه کوثر بجنورد ak.safikhani@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 29/3/ 1400 تاریخ پذیرش مقاله: 1/12/1400