مقالات
حوزه های تخصصی:
تأمل در ساختار بلاغی و هندسه ی تصویرهای منوچهری، تمایز آشکار و میزان تفاوت دید زیباشناسانه ی او نسبت به دیگر شاعران سبک خراسانی را پدیدار می سازد و گستره ی این اختلاف، او را تا مرز یک نبوغِ ادبی و تا سرحد شاعری یگانه و بی تکرار- خاصه در توصیف تصویرهای طبیعت- برمی کشاند. بررسی و سنجش ابزارهای ادبی و عنصرهای بلاغی موجود در زبان شاعران، یکی از شیوه های دقیق برای شناخت و ترسیم سیر تطوّر تصویرهای شعری است. در این روش، بررسی شمار و شیوه ی بیان عنصرهای ادبی برای انتقال صور بدیع و تازه ی ذهنی، اهمیت بسزایی دارد و بنابراین موضوعِ «بسامد» در اولویت قرار می گیرد. این جستار که با روش کمّی و آماری نوشته شده است، شگردهای منفرد و صناعات آمیغی بلاغی در 500 بیت از تصویرهای شعری 6 شاعر شاخص سبک خراسانی (رودکی، فردوسی، عنصری، فرخی، منوچهری و ناصرخسرو) را بررسی آماری می کند. نتیجه ی این مطالعه نشان دهنده ی تمایز هندسه ی تصویرهای شعر منوچهری با دیگر شاعران این سبک است؛ در حالی که بیشتر کوشش شاعران این سبک به بهره گیری از شگردهای منفرد و آفرینش تصویرهای ساده و به دور از پیچیدگی صرف می شود، منوچهری با لحاظ استفاده از ابزارهای بلاغی آمیغی برای آفرینش تصویرهای شاعرانه در تمام سبک خراسانی یگانه جلوه می کند و از این منظر، او پیشاهنگ شاعران سبک های آذربایجانی، عراقی و حتی هندی است؛ شاخه ای از تصویر که اوج حضور و بسامد آن را در نقش عاملی سبک ساز در سبک هندی می توان مشاهده کرد. واژه های کلیدی: منوچهری، سبک، شگردهای ادبی منفرد، صناعات آمیغی.
شعر عاشقانه ی انتقادی، زیرگونه ای در ادبیات تغزّلی فارسی بررسی شعر قیصر امین پور با رویکرد سبک شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تحولاتی که تضاد و تقابل در نظریه های ادبی پشت سر گذاشته و از واگرایی به هم گرایی رسیده است، پژوهش حاضر هم گرایی گفتمان های متقابل را به عنوان یک مؤلفه در سبک شناسی انتقادی شعر مورد توجه قرار می دهد و این مطالعه را در شعر قیصر امین پور به انجام می رساند. با طرح این پرسش ها که سیر زایش معنا در شعر امین پور چگونه پیش می رود و هم گرایی گفتمان های متقابل سبب خلق کدام نمایه ها و همگنه های معنایی در شعر او می گردد. تجزیه و تحلیل های انجام شده در این مقاله نشان می دهد: گفتمان عاشقانه که در سنت شعر کلاسیک فارسی عموماً با تسلیم و پذیرش همراه بوده، در بخشی از شعر قیصر امین پور با نقطه مقابل آن؛ یعنی اعتراض و انتقاد هم گرایی یافته و در پیدایش زیرگونه ای به نام شعر عاشقانه انتقادی کارکرد می یابد. در این قسم از اشعار امین پور، نمایه های عاشقانه با مرکزیت کلیدواژه های عشق و دل، در تجسمی متفاوت با گفتمان تغزلی شعر فارسی، به نقد رابطه عمودی قدرت پرداخته، حس درونی عشق قدرت بیکران و پرتب و هذیان یافته و در نمایه های معنایی که کارکرد حواس دیداری، شنیداری و بویایی در آن قابل توجه است، همگنه معنایی انتقاد را در فضایی محسوس برای خواننده مجسم می کند.
ملاحظاتی درباره ی منظومه ی قندهارنامه ی میرزا عبدالقادر تونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قندهارنامه ی میرزا عبدالقادر تونی حماسه ای تاریخی مربوط به دوره ی صفوی است که تک نسخه ی موجود آن ناقص و تا به حال تصحیح و بررسی نشده است. این پژوهش ضمن معرفی این نسخه و بررسی زندگی سراینده ی آن، به مقایسه ی حوادث آن با دیگر آثار تاریخی پرداخته است. بررسی متن تذکره ها نمایانگر آن است که مهم ترین و معتبرترین قول درباره ی سراینده ی قندهارنامه، تذکره نصرآبادی است که نام سراینده را میرزا عبدالقادر تونی می داند. بعضی از کلماتِ ابیاتی که در تذکره نصرآبادی و قصص الخاقانی از قندهارنامه آمده است با ابیاتی که در نسخه ی حاضر وجود دارد، متفاوت است. این اختلاف، نشان از نسخه ی دیگر قندهارنامه دارد که نصرآبادی و ولی قلی شاملو بدان دسترسی داشته اند، اما امروز آن نسخه در دست نیست. استفاده ی ولی قلی شاملو از اشعار این کتاب جهت شرح جنگ های زمان شاه صفی، شاه عباس دوم و جزئیات وقایعی که تنها در این کتاب بیان شده است، اهمیت و ارزش اطلاعات تاریخی قندهارنامه را نشان می دهد؛ چنانکه کلیات حوادث این کتاب با دیگر کتاب های تاریخی عصر صفوی، هم خوانی دارد و تنها در برخی از جزئیات، ناهمگونی هایی دیده می شود.
بررسی نمودهای پست مدرنیسم در ما هیچ ما نگاه سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از آخرین مجموعه های سهراب سپهری، «ما هیچ ما نگاه» است که از نظر زبان، بیان، ساختار و تصاویر شعری، با دیگر مجموعه های شعری او تفاوت آشکاری دارد. در دیگر آثارش، او از آموزه های ادیان مشرق زمین، مکاتب غربی همچون: رمانتیسم، امپرسیونیزم و سوررئالیسم بهره گرفته است. در کتاب اخیر، اندیشه های پست مدرنیسم و تأثیرپذیری او از این نحله فکری کاملا نمود یافته است از جمله: بیهوده انگاری علم آموزی برای رفاه و سعادت بشر، آشفتگی دز تخیل و ستیز با نظم و خردورزی، ترسیم شعر و روایت به شکلی از هم گسیخته و جدا از هم، کنار زدن طبیعت واقعی اشیا در راستای بیان مفاهیم گنگ، کاربرد زبانی پیچیده و مشوش، چینش واژه ها بدون هیچ گونه ارتباط منطقی، حذف محتوا، از میان برداشتن موازین شعر سنتی، سرکوب واقعیت و معنا و بلاخره پارانویا ، که شیوه ای در اندیشه و احساس است و در قالب های هذیان گویی و شالوده شکنانه خود را آشکار می سازد. در این پژوهش قصد بر آن است تا به روش تحلیل محتوای کیفی و رویکرد توصیفی - تحلیلی به بازتاب مؤلفه های پست مدرنیسم در مجموعه « ما هیچ ما نگاه » سهراب سپهری بپردازیم.
ساخت های گرافیکی و منطق ارجاع در غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت هندسی غزل های حافظ، یکی از بارزترین ویژگی های شعر حافظ است که در تحقیقات حافظ پژوهی بارها مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه درباره انسجام عمودی غزل های حافظ، دیدگاه های متفاوت و حتی متباینی طرح شده است، در مورد ساختار افقی و نظم هندسی ابیات شعر او اتفاق نظر بیشتری وجود دارد. با این همه هنوز الگوهای ساختمند حافظ در شکل بخشی به ساختار ابیات، به شکل نظام یافته تبیین و صورت بندی نشده است. این مقاله می کوشد با تکیه بر آموزه های زبان شناسی متن و شعر، وجهی از نظام ارجاعی، نشانه-شناختی و رابطه ای ابیات غزل های حافظ را نشان دهد که چگونه ساخت گرافیکی یک بیت در سطح دو مصراع، با انواع ربط های دور و نزدیک و قرینه سازهای پیدا و پنهان ساخته می شود. این مقاله به این نتیجه رسیده است که حافظ ساختار عمودی غزل هایش را در شرایطی که ساخت روایی بر شعر حاکم است یا دارای وحدت موضوع است، کاملاً به خواننده نشان می دهد؛ اما در شرایط دیگر با دور کردن ساختار عمودی، ساختار افقی را با انواع رابطه های دور و نزدیک، بازی پیدا و پنهان نشانه ها و خلق ساخت های گرافیکی با تداعی ها و قرینه های رفت و برگشتی، به خواننده نزدیک می کند. در این شرایط نسبت ساختار عمودی با ساختار افقی دیالکتیکی است.
بررسی چرایی و چگونگی ضد هنجار زبانی- اخلاقی در شعر بازگشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان بازگشت دوره ای نسبتا طولانی از ادبیات فارسی به ویژه شعر را شامل می شود که از اواخر عصر صفوی آغاز شده و به دوره ی مشروطه ختم می شود. گرایش به بی پردگی های زبانی، رکاکت لفظ و مضمون و به طورکلّی رعایت نکردن حدود ادب و اخلاق، از ویژگی هایی است که به شکلی برجسته و فراگیر در شعر شاعران مختلف این دوره روایی یافته و در دیوان های شعری به شکل هجو صاحب منصبان، نکوهش و استهزای زنان، نکوهش اهل شهر، هزل و مطایبه و ... بروز یافته است. رجعت به سبک و شیوه ی شاعرانی چون خاقانی، سوزنی، انوری و ... از یک سوی و تأثیرات گفتمانی این دوره؛ حاصل از بین رفتن ثبات سیاسی، آشفتگی درازمدّت وضعیّت اجتماعی و نابودی کشور از جهات مختلف از دیگر سو، آسیب هایی را در عرصه ی فرهنگی سبب شد که با تأثیر عمیق بر روان افراد، به شعر این دوره راه یافته، نوعی گرایش به هنجارشکنی اخلاقی را در سطحی گسترده به دنبال آورده است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، ابتدا نمونه هایی از این مضامین را از دیوان شاعران این دوره ذکر کرده و سپس به چرایی شکل گیری این مکتب پرداخته و با بررسی بسترهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و روان شناسانه، به تحلیل دلایل و زمینه های بنیادین رواج این شیوه در دوره ی بازگشت پرداخته است.
مقایسه ی تحلیلی دو بازنویسی خلّاق در سروده ها ی مهدی حمیدی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان شاعران معاصر، مهدی حمیدی شیرازی نامی آشنا و آثاری ماندگار به ویژه در عاشقانه سرایی دارد. دو مثنوی «موسی» و «بت شکن بابل» دو سروده ی معروف او هستند که توانایی او را در سرودن اشعار غیرعاشقانه نیز بازمی نمایند. هر دو اثر بر پایه ی سرگذشت دو پیامبر (موسی و ابراهیم) شکل گرفته اند و رویدادهایی از زندگی آنها را بازمی گویند. در این مقاله، دو مثنوی یادشده بازخوانی و با یک دیگر مقایسه می شوند تا ضمن بررسی شیوه ی حمیدی، میزان توفیق او در سرودن این دو اثر ارزیابی شود. یافته های این بررسی نشان می دهد که شیوه ی حمیدی را در آفرینش این دو منظومه می توان بازنویسی خلّاق دانست. او سرگذشت موسی و ابراهیم را در جایگاه اثری کهن در نظر گرفته و روایتی خلّاقانه با محوریت یک رویداد برجسته در زندگی آنها بازنوشته است. با مقایسه ی این دو مثنوی، «بت شکن بابل» اثری خلاق تر و منسجم تر شناخته می شود که رویدادهای زندگی ابراهیم به گونه ای هنری برای پیش برد پیرنگ و تقویت شخصیت پردازی در آن به کارگرفته شده است. واژه های کلیدی: بازنویسی خلاق، بت شکن بابل، موسی، مهدی حمیدی شیرازی
بررسی پیرنگ حکایت های بوستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعدی در بوستان برای اندیشه های خود حکایتپردازی را در طرح این اثر به کار برده و آن را برای زمینه سازی آموزش عبرت و حکمت قرار داده است؛ به طوری که بوستان در میان آثار او از منظر داستاننویسی جایگاه ویژه دارد. بررسی ساختار پیرنگ حکایتهای بوستان در نشان دادن شیوه بیان سعدی دارای اهمّیّت است؛ هدف این پژوهش مشخّص کردن ساختار پیرنگ حکایات این اثر است که به روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای، نگارش یافته است. بدین منظور، ابتدا کلّ حکایتهای موجود در بوستان مورد مطالعه قرار گرفت. سپس از بین آنها، حکایاتی که مصداق کامل حکایت را داشتند، استخراج شد و پیرنگ آنها تحلیل گردید. حاصل این بررسی نشان میدهد که اغلب حکایتهای موجود در بوستان با وجود کوتاهیشان از پیرنگ طبیعی برخوردار هستند و عناصر اساسی پیرنگ در آنها به شکل بارزتر خودنمایی کرده است. بنابراین پیرنگ حکایات این اثر، پیچیده نیست و میتوان آنها را جزء پیرنگهای ساده به حساب آورد؛ زیرا نظم طبیعی حوادث در حکایتها بر نظم ساختگی غلبه دارد و رخدادها همواره در روایت به گونه ای همبسته و زنجیروار اتّفاق افتاده است. از این-رو، حکایتهای بوستان سعدی از نظر عنصر پیرنگ در شمار پیرنگِ «باز» (Open Plot) قرار می گیرند. علاوه بر آن با تحلیل ساختار پیرنگ حکایات (42 حکایت پیرنگدار)، مشخّص گردید که حکایات بوستان از نظر شکل پیرنگ و ترتیب فراوانی در سه نوع: نرمال 38 حکایت (48/90 درصد)، ناقص 3 حکایت (14/7 درصد) و عالی 1 حکایت (38/2 درصد) طبقه بندی میشوند.
تلقی های بوطیقایی فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی: متنی و فرامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی از جمله زنان شاعر معاصر هستند که هم بصورت متنی در لابه لای شعرها و هم به صورت فرامتنی در سخنرانی ها، مصاحبه ها، نامه ها و مقالات، درباره شعر و شاعری سخن گفته اند. این اظهارات بوطیقایی، از چند نظر به ویژه بنا به جایگاه شاعری آنان درخور توجه است.در این نوشتار، به شیوه توصیفی- تحلیلی علاوه بر معرفی و مقایسه اظهارات بوطیقایی متنی و فرامتنی دو شاعر، به میزان فاصله گیری آنها از بوطیقای کلاسیک پرداخته شده است. نتیجه نشان می دهد که فروغ و سیمین ضمن باورهای بوطیقایی مشابه به میزان های متفاوتی در مقابل اقتدار مندرج در بوطیقای کلاسیک قد علم کرده اند. تلقی های هر دو شاعر در باب چیستی شعر، کیستی شاعر نیز نوع محتوا و مضمون تقریباً مشابه است. با وجود شباهت های مذکور دیدگاه های آنان در باور به نوآوری در سطوح زبان، موسیقی و قالب با هم تفاوت های آشکاری دارد فروغ، از جمله پیروان نیماست که در اظهارات بوطیقایی خود سنت را در اغلب و شاید همه ابعاد و عناصر شعر کنار می نهد، در مقابل بوطیقای گسست محور فروغ؛ اشارات سیمین از دگردیسی فراتر نمی-رود. او گاهی و در برخی موارد، مرزبندی های قطعی و مالوف بوطیقای سنتی را کنار نهاده ؛ نوآوری را مجاز می شمارد.
رخ به خون شستن کاسه گردانان (شرحی نو از یک بیت حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوان حافظ سرشار از ابیات بحث انگیز است در این سیاهه نیز نگارنده به نقد شروح یکی از این ابیات بحث انگیز پرداخته است. در بادی نقص شروح قبلی نمودار گردیده است که شامل: توجه نکردن به فضای کلی غزل، شرح ناقص، توجه نکردن به فضای فکری حافظ و نکات دستوری و یک نسخه سازی است. کلید شرح بیت ترکیب «کاسه گردانان» و «این جفا» است که در شروح، اولی یا در معنای گدایی آمده است یا ساقی گری و دومی به عهد ذهنی جفای دوران امیرمبارزی است که متناسب با فضای غزل و فلسفه فکری حافظ نیست. کاسه گردانی در معنای برگرداندن کاسه شراب و کاسه گردان در حقیقت محتسب و عوامل اوست که کاسه های شراب را به زمین می ریزند. جفا نیز یعنی همین ظلم (کاسه شراب را تهی کردن) که با ایهامی چند پهلو زیبایی بیت را دو چندان می کند که از نظر حافظ عامل آن (کاسه گردانی) شایسته نفرین است. این شرح متناسب با واقعیت های تاریخی- اجتماعی فضای عصر امیرمبارزالدین است.