شعرپژوهی (بوستان ادب)
شعرپژوهی (بوستان ادب) سال نهم تابستان 1396 شماره 2 (پیاپی 32) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ساختارشناسی شعر از پایه های اولیه ی شناخت اصولی و عمیق در هر شعر ماندگاری است. تبیین و تحلیل یک شعر، مدیون تناسب ها و تقابل های بنیادینی است که پایه ریز ساختار نظام مند آن شعر می باشد. دقت در کشف و بررسی مجموعه یاین تقابل ها و تناسب های شعری است که ما را به تحلیل درستو نقادانه یک اثر ادبی رهنمون می گردد. به میزانی که شبکه ی تناسب ها و تقابل ها در یک شعر برجسته و مایه «انگیزش» همدیگر شوند، آن شعر نیز دارای نظامی ساختمندتر خواهد بود.در شناخت و تحلیل اشعار فروغ فرخزاد، بی نیاز از شناخت ساختار شعری او نیستیم. ساختار شعر او نیز بر مبنای شبکه ای از تناسب ها و تقابل های بنیادینی استوار گشته است که آن چنان که بعد خواهد آمد «تقابل دوگانه عشق و مرگ» از اصول پایدار آن می باشد. مفهوم عشق و مفاهیم وابسته ی آن در شعر فروغ فارغ از مفهوم مرگ و متعلقات آن قابل توضیح و بررسی نیست. به عبارتی دیگر،در این مقالهما بر آنیم که مفهوم عشق و تصاویر و عواطفی که از آن نشأت می گیرد، تنها در تقابل با مفهوم مرگ و تصاویر و عواطف خاص آن قابل شناخت و در نهایت تحلیل و بررسی است. از رهگذر این تقابل دوگانه بنیادین است که ساختار تصاویر شعری او قوام می گیرد. باید توجه داشت که هرگونه نگاه نقادانه ای به شعر فرخزاد بی نیاز از توجه عمیق به این تقابل همیشگی مفاهیم عشق و مرگ در شعر ممکن نمی گردد.
بررسی کاربردشناسانه نمادگرایی در شعر احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان نمادین از ویژگی های سبک شناسی شعر معاصر است و موجب خلق بافت ادبیِ مبهم و هنری و شرکت خواننده در متن می شود. اختناق و استبداد حاکم براجتماع معاصرِ احمد شاملو (1379-1304ش)، منجر به بروز گسترده ی نماد در شعر وی در دوسویه ی تاریک و روشن شده است که این نکته، نشان از ذهن اسطوره ساز شاعر و توجه به تقابل های دوگانه در نظام آفرینش دارد. در این مقاله به روش اسنادی عمل کرده و کلیه ی نمادهای مستخرج از مجموعه ی هفده دفتر شعر شاملو، مورد تحلیل قرارگرفته است. شعر شاملو برای انتقال لایه ی ایدئولوژیک (کاربردشناختی) در بافت اسطوره ای و نمادینی که دارد از تقابل ها ی دوگانه ی هستی در روساخت هایی مانند: زندان/ آزادی، نفرت/ عشق، تنهایی/ جمعیت، اندوه/ شادی، زمین/ آسمان، انسان/ خدا و... که گاه به شکل متناقض نما تصویر می شوند، بهره ای هدفمند می جوید تاجایی که می توان ساختار روایی بسیاری از شعرهای وی را براساس این تقابل، تشریح کرد. منظور کاربردشناسانه ی شاعر، عمدتاً جلب توجه مخاطب به نابسامانی اجتماعی و تاثیر بخشی کلام است.
استعاره های مفهومی عشق در زبان شعر و زبان روزمره (رویکرد تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تطبیقی استعار ه های مفهومی عشق در زبان شعر و زبان روزمره می پردازد. این مقاله درصدد یافتن پاسخ این پرسشها است که مفهوم سازی عشق در دو گونة شعری و عادی فارسی معاصر چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارند. همچنین، به فرض وجود شباهت ساختاری، چه عواملی موجب تفاوت و تمایز استعاره های شعری از استعاره های قراردادی در زبان روزمره می شود. بدین منظور، عبارات استعاری از زبان روزمره و اشعار فارسی دهه 80 استخراج و ساختار استعاری و نگاشت های موجود در آن ها مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. تحلیل داده ها بر اساس کوچش (2010) نشان داد که در هر دو گونه زبانی از استعاره های عشق و نگاشت های اصلی میان مفهوم مقصد عشق و مفاهیم حوزه مبدأ، به طور یکسان استفاده شده است. با این حال، در گونه شعری زبان فارسی، چهار سازوکار شناختی ترکیب، گسترش، پیچیده سازی و پرسش، بیشتر به کار رفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد کاربرد این سازوکارها، همراه با تصویرهای استعاری و جاندارپنداری، باعث تفاوت در مفهوم سازی های شعری و غیرشعری از عشق در زبان فارسی شده است.
مرگ و مرگ اندیشی در اشعار شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ پدیده ای ناشناخته است که همواره ذهن و اندیشه ی بشر را به خود مشغول کرده است. شاعران و اندیشمندان هر ملتی نیز دیدگاه های متفاوتی درباره ی مرگ و هستی دارند که آنها را در قالب های مختلف هنر و ادبیات مطرح می کنند. محمدرضا شفیعی کدکنی، متولد 1318، شاعر و پژوهشگر برجسته ی معاصر است که در اشعار خود توجه ویژه ای به مقوله های مرگ و زندگی دارد. نگارندگان در این جستار کوشیده اند با رویکردی تحلیلی، اندیشه و احساس این شاعر درباره ی مرگ را واکاوی کرده و مباحثی مانند مرگ اندیشی، هراس از مرگ، تصویر زندگی و شهادت را در اشعار وی بررسی کنند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در اشعار شفیعی کدکنی، چهارگونه رویکرد به مرگ دیده می شود: اول؛ مرگ گریزی و مرگ ستیزی که بیش تر مربوط به دوران آغاز شاعری اوست. دوم، مرگ در قالب شهادت و پاسداری از آرمان ها، سوم؛ مرگ ستایی عارفانه و صوفیانه که در اندیشه ی مولوی و عرفای اسلامی دیده می شود و چهارم؛ مرگ وجودی که متأثر از دغدغه های فلسفی شاعر است و نمودهای فراوانی در دفتر «هزاره ی دوم آهوی کوهی» دارد. از میان گونه های مرگ اندیشی نیز، مرگ ستایی عرفانی بیش ترین بسامد و شهادت، کم ترین بسامدها را دارند.
نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان شعر حجم به رهبری «یدالله رویایی» با بیش از پنجاه سال سابقه شاعری، یکی از جنجالی ترین جریان های شعری نیم قرن اخیر ایران است. در طول این دوران، منازعات و مخالفت های ادبی فراوان درباره اصول، ایده ها و تئوری های جریان شعر حجم وجود داشته است. باوجود همه این مخالفت ها، جریان حجم در طول این سال ها، به عنوان جریانی زنده در جریان شعر معاصر فارسی مطرح بوده و به حیات تاریخی خود ادامه داده، به ویژه پس از یک دوره کم فروغ، در دو دهه اخیر با استقبال نسل نو مواجه شده و شاعران و منتقدان به بازنشر اندیشه ها و اشعار رویایی و اصول جریان شعر حجم پرداخته اند.
در این پژوهش بر اساس دو ویژگی تعاملی بودن و تعیین کنندگی رسانه، به بررسی حیات تاریخی جریان شعر حجم در فضای رسانه ای ایران در این پنجاه سال پرداخته شده است. مسئله اصلی در این تحقیق بررسی نقش رسانه بر جریان شعر حجم در هر دو دوره قدرت رسانه ای متمرکز و پراکنده و زیر دوره های مرتبط با آن ها است. فرضیه اصلی این است که تغییر فضای رسانه ای کشور در بازتولید گفتمان شعر حجم نقش مؤثر داشته است.
بررسی و تحلیل فرایندهای فرانقش اندیشگانی در شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» اثر فروغ فرخزاد در چارچوب نظریه ی نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ی نقش گرایی هلیدی محصول نگاهی اجتماعی به زبان است که به کمک فرانقش های سه گانه ی اندیشگانی، بینافردی و متنی در زبان اتفاق می افتد. با تأکید بر جنبه ی اجتماعی این چارچوب نظری پژوهش پیش رو بر آن است تا با بررسی سهم فرایندهای مختلف فرانقش اندیشگانی در شعر«کسی که مثل هیچ کس نیست» اثر فروغ فرخزاد جنبه های اجتماعیِ ذهنیتی شاعرانه را واکاود که به خلق این متن ادبی انجامیده است. با علم به اینکه فرایند ذهنی در این شعر در مقایسه با سایر فرایندهای اصلی کمترین بسامد آماری را داراست، پژوهش پیش رو در پی پاسخ به این پرسش است که در این شعر فرایند ذهنی چگونه بر دیگر فرایندها تأثیر می گذارد؟ با پاسخ به این پرسش اصلی شاید بتوان به این پرسش فرعی نیز پاسخ گفت که آیا یک فرایند حداقلی مانند فرایند ذهنی در این شعر به عنوان ایده ی شاعرانه، امکان بسط به یک گفتمان غالب اجتماعی را خواهد داشت؟ فرض پژوهش بر این بوده است که فرایند ذهنیِ خواب دیدن، سایر فرایندها را در راستای خود جهت داده تا کلیت متن را همچون برشی از بافت فرهنگی اجتماعی جامعه، بازتولید کرده و آینده ی آن را که همانا آمدن کسی است که مثل هیچ کس نیست، پیش گویی نماید.
با بررسی آماری فرایندهای فرانقش اندیشگانی، ضمن تأیید حداقلی بودن فرایند ذهنی(5/10 % کل فرآیندها) در میان فرایندهای اصلی شعر، می توان به این نتیجه رسید که سایر فرایندها در جهت بسط فرایند ذهنی و تأیید ایده ی این فرایند عمل کرده اند که همانا پیش گویی آمدن کسی است «که مثل هیچ کس نیست».
داستان دقوقی از منظر ادبیات شگرف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات وهمناک یکی از انواع ادبی است که اگر در آثار ادبی فارسی، جستجو شود، نمونه هایی عالی از این نوع ادبی و زیرشاخه های آن یافت می شود. از جمله ویژگی های بارز داستان های وهمناک، وجود رویداد هایی خارق العاده در آن هاست که خواننده در واقعی یا غیرواقعی بودن آن ها دچار تردید می شود. داستان دقوقی که در دفتر سوم مثنوی آمده، یکی از داستان-هایی است که بسیاری از مؤلفه های ادبیات وهمناک در آن وجود دارد. در پژوهش حاضر، این داستان، براساس نظریات فروید و تودوروف، بررسی شده و تشابه و تفاوت آن با نوع ادبی شگرف، نشان داده شده است. نتایج تحقیق، نشان می دهد که اغلب مشخصه های ادبیات شگرف، در داستان دقوقی دیده می شود و با توجه به نمودار تودوروف، می توان این داستان را یکی از نمونه های ادبیات «وهمناک/شگرف» یا «کرامات/شگرف» دانست. این نتیجه، گواه آن است که قرن ها پیش از اینکه نظریه پردازان غربی به تدوین نوع ادبی شگرف بپردازند، مولانا با نبوغ سرشار خود، چنین مؤلفه هایی را در داستان سرایی به کار برده است. در داستان دقوقی، عناصری همچون زاویه دید، کانونی شدگی، تداعی معانی، چند صدایی، صحنه، درون مایه و تقابل، در ایجاد تردید –اصلی ترین مؤلفه ادبیات شگرف- نقش دارند.
نگاهی به تصحیح منظومة همای و همایون به اهتمام کمال عینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومة همای و همایون سرودة خواجوی کرمانی، شاعر عارف قرن هشتم، از زمرة آثار عاشقانه ای ست که در آن، عشق آتشین همای، شاهزادة شام، به همایون، دختر فغفور چین، به نظم کشیده شده است. این منظومه برای نخستین بار به دست کمال عینی، محقق برجستة تاجیک، حدود پنجاه و دو سال پیش تصحیح انتقادی شد. مصحح نسخه ای را اساس کار خود قرار داده که در سال 750 یعنی سه سال پیش از وفات شاعر کتابت شده است. با همة دقت نظری که مصحح برای انتشار بدون نقص این اثر به خرج داده است، متأسفانه هنوز اشکالات متعددی در آن دیده می شود که نگارندگان این مقاله را واداشت از رهگذر مقابلة مجدد متن چاپی با نسخة خطیِ مزبور این اشکالات را تا حدودی مرتفع سازند. مقالة زیر نتیجة این کوشش است. در این مقاله حدود پنجاه خطای مسلم ناشی از بدخوانی، عدم دقت مصحح، ندیدن کلمه یا عبارت و .... آمده و از موارد بسیاری که نگارندگان احتمال داده اند اغلاط مطبعی ست، صرف نظر شده است.