مقالات
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان در عرفان اسلامی با جلوه های متعدد خود، کلید درک بسیاری از مفاهیم عرفانی ادب فارسی است. در نگرش عارفان مکتب عاشقانه، محبت (عشق) صفت ذات حق است. که با آن، ابتدا به خود تجلی نمود و ذات اقدسش جلوه ی تمام نمای هستی گردید و سپس آن را به روح محمدی تجلی نمود و به واسطه ی او، عالم و آدم را آفریده محبت خود را در وجود تمام ذرات کائنات، تعبیه کرده است و از بین همه ی موجودات، انسان را به صورت خود آفرید و به او عشق ورزید و آینه ی دل او را مجلای ذات و صفات خود دید. به همین سبب، وی را خلیفه ی خود نمود و بار امانت معرفت خویشتن را بر دوش وی گذاشت. انسان هم باید با خودشناسی، به خودسازی روی آورد تا به نقش تجلی نموده ی حق در آینه ی وجود خود، معرفت حقیقی (شهودی) یابد.در بینش عرفای سلسله ی کبرویه، نزدیک ترین راه برای وصول به حق، طریق اهل محبت است؛ زیرا آنان بر اثر غلبه ی محبت و عشق و شور و حال، از خود و قوت خود تهی شده اند و در ابتدای راه، حق با کمند جذبه آنان را به سوی خود عروج می دهد. (نجم الدین کبری،1363 :36) در این سلسله، تخلیه ی دل از ماسوی الله و تصفیه ی آن به ذکر حق، و نیز تهذیب نفس در سایه ی شریعت و طریقت، از جمله طرق دستیابی به حقیقت معرفت است.
درهم تنیدگی رئالیسم جادویی و داستان موقعیت تحلیل موردی: داستان گیاهی در قرنطینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم جادویی و داستان موقعیت، دو شیوه یا جریان نوین در داستان نویسی معاصرند که علاوه بر ویژگی های مستقل، به دلیل چند مولفه بنیادی و زیرساخت مشترک، قابلیت و امکان هم بستری در یک داستان را دارند. داستان موقعیت به نسبت رئالیسم جادویی، در ایران جریانی نوپا و ناشناخته است که کم تر به آن پرداخته شده است. داستان کوتاه گیاهی در قرنطینه اثر بیژن نجدی، محملی برای تلفیق این دو رویکرد داستان نویسی است.مقاله ی حاضر، مولفه های منفرد رئالیسم جادویی و داستان موقعیت مانند شخصیت پردازی، رازگونگی و عینییت پدیده، ساختار و جنس موقعیت و همچنین ویژگی ها و زیرساخت مشترک هر دو شیوه، مانند چاره ناپذیری، فقدان روابط علی و واکنش اعتراضی به صورت بندی های مدرنیته استخراج و طبقه بندی می کند و در هر مولفه برای آشنایی بیشتر خواننده، نمونه هایی داستانی را از چهره های شاخص این دو جریان، یعنی مارکز و بورخس در رئالیسم جادویی و کافکا در داستان موقعیت، ارائه می نماید؛ سپس داستان مذکور را از زاویه ی موردنظر، تحلیل و بررسی می کند. با تحلیل هم زمان داستان، از منظر دو شیوه مذکور، امکان واکاوی داستان گسترش می یابد و ابعاد جدیدی پیش چشم خواننده گشوده می شود. این مقاله با تکیه بر پیامدهای مدرنیته، همچون حاکمیت عقل، تکنولوژی تحمیلی، نظارت و دخالت سازمان ها بر افراد، الگوی یکسان سازی و... انسانی را نشان می دهد که او را از تخیل، باورهای متافیزیکی، فرهنگ بومی، هویت فردی و... تهی کرده اند. انسان عاجز و ناتوانی که توان و امکان تغییر شرایط پیرامونش را ندارد.
ریخت شناسی حکایت های کلیله و دمنه ی نصرالله منشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی «ریخت شناسی حکایت های کلیله و دمنه ی نصرالله منشی» بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ (1970 - 1895م.) است. تعیین ساختار حکایت های کلیله و دمنه، شناخت بهتر ساختار حکایت های هندی، درک بهتر ساختار کلیله و دمنه و تشخیص ساختار حکایت های هندی از ایرانی، از اهداف پژوهش حاضر محسوب می شود. اهمیت نثر کلیله و دمنه ی نصرالله منشی، نقش آن در پیدایش و روند نثر فنی، تقلیدهای فراوان از این اثر و مواردی از این دست، از دلایل انتخاب این اثر به شمار می رود.روش پژوهش، توصیفی است و نتایج بر اساس تکنیک تحلیل محتوا، به شیوه ی کتابخانه ای و بر اساس روش پراپ، تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه ، بیان گر این است که پنجاه و هفت حکایت این اثر، دارای سی و چهار خویشکاری و صد حرکت است و سادگی یا پیچیده بودن حکایت ها به ترکیب حرکت ها بستگی دارد. همچنین بررسی ها نشان می دهد که ساختار دو حکایت اصلی باب «بازجست کار دمنه» و «زاهد و مهمان او» با حکایت های دیگر متفاوت است. با توجه به نبودن این حکایت ها در پنچه تنتره و تفاوت ساختاری آن ها با کلیله و دمنه، به نظر می رسد این داستان ها در ایران، به ترجمهی کتاب افزوده شده اند.
ارتباط برون متنی و درون متنی غزلیات سعدی و عماد فقیه کرمانی (تاثیرپذیری های عماد کرمانی از سعدی شیرازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر متن، محل تجمع فرهنگ ها، اندیشه ها و باورهایی است که هنگام خوانش، ما را به متون و فرهنگ های دیگر رهنمون می شود. آثار ادبی میراث بر متون گذشته هستند؛ بنابراین، متن ها از نظر روساخت و ژرف ساخت، از یکدیگر تاثیر می پذیرند و آن چه که ما از یک متن در می یابیم در واقع پیگیری سرنخ هایی از شبکه روابط زبانی، تصویری و معنایی متون گذشته و معاصر هنرمند است. غزلیات سعدی که خود گنجینه ای جامع و ارزشمند از پاک ترین احساسات، عواطف و اندیشه های بشری است، از زمان وی تا کنون همواره زبان حال بیش تر مردم ایران بوده است. به گونه ای که با خواندن هر متنی یا اندیشه ای، احساس می شود بین متن اخیر و آثار وی، ارتباطی بیرونی و درونی وجود دارد و در پاره ای متون، این ارتباط، ماهیتی تقریبا تقلیدی پیدا می کند، به طوری که اثر پسین، بازسرایی و بازآفرینی معنایی از پیش گفته شده در شکل و بافتی تقلیدی از شعر سعدی است. غزلیات عماد فقیه کرمانی از جمله ی این متن هاست که دارای ارتباطی اساسی با غزل سعدی و تاثیرپذیرفته از آن است. این ارتباط، زمینه های مختلفی از تقلید، تداعی، تلفیق و وابستگی را دربرمی گیرد. در این مقاله، سعی بر این است که با روش تطبیقی- توصیفی، به بررسی کوتاهی از ارتباط بین غزل سعدی و عماد فقیه پرداخته شود.
ساختار صدا در داستان های مندنی پور: نقش زاویه دید در صدای داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، داستان پژوهان نوین درباره ی کارکرد «صدا» در روایت، دیدگاه های گوناگونی دارند. بیش تر این دیدگاه ها بر پایه ی نظریات باختین شکل گرفته است. به باور باختین، ساختار زبان «گفت وگویی» است که در آن، گوینده و شنونده دارای رابطه ای هستند که این رابطه ، در متن شکل می گیرد.فرایند زبان که در کم ترین شکل آن، دو نفر وجود دارند، هویت فردی ما را شکل می دهد. گفت-وگوهایی که هویت و هستی ما را شکل می بخشند، به دنبالِ گوناگونی صدا به وجود می آیند. صداها می توانند پاسخ گوی نیاز ما بر شناخت خویش باشند و گاه حتی می توانند شخصیت ما را دگرگون کنند.در این نوشتار، با استفاده از فن تحلیل اطلاعات، بر اساس تئوری باختین در باره ی صدا، در داستان های شهریار مندنی پور، از داستان نویسان به نام معاصر، شکل گرفته است. این گزارش به بررسی داستان هایی می پردازد که از سال 1371 تا سال 1382 نوشته شده و دربرگیرنده ی 31 داستان است. پیش پندار و فرض نخستین، آن است که شهریار مندنی پور در ایجاد صدا در داستان، موفق عمل نکرده است. این جستار برای کشف علل آن شکل گرفته است و در کندوکاو آن ها دریافته است که گزینش زاویه دید نقشی بنیادی در این زمینه داشته است. بر این پایه، این جستار زاویه دیدهای به کار رفته در داستان های شهریار مندنی پور را بررسیده و در پی آن می کوشد نشان دهد که چگونه گزینش زاویه دید، متن را به «تک گویی» یا «چند صدایی» سوق می دهد.در پیوند با این امر، بخشی را به تفاوت میان گفت وگوDialogue) ) و گزارهProposition) ) اختصاص داده؛ سپس با تکیه بر داستان های مندنی پور، ویژگی ها و نمایه هایی از چندصدایی و تک-گوییMonologue) ) نمایانده می گردد.
فهمی از رندی های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ی حافظ و انواع ایهام در شعر او بسیار نوشته اند، به قدری که شهرت حافظ به ایهامگویی بر همگان آشکار است. ایهام تبادر آن است که واژه ای از کلام، واژه ی دیگری را که تقریباً با آن هم شکل یا هم صدا است، به ذهن متبادر کند؛ معمولاً واژه ای که به ذهن متبادر می شود، با کلمه یا کلماتی از کلام، تناسب دارد. این صنعت در ادب فارسی و بلاغت، به نام های بسیاری از جمله: ایهام جناس، ایهام تناسب، ایهام جناسِ گونه گون خوانی، ایهام چندخوانشی، ایهام چندگونه خوانی و ایهام دوگونه خوانی، معروف است. تعدادی از ایهام تبادرهای شعر حافظ، قبلاً کشف و معرفی شده است؛ با این حال یک بررسی تخصصی در حوزه ی ایهام تبادر در دیوان حافظ، زیبایی های پنهان اثر او را بیش تر و آشکارتر می کند و نشان می دهد چه مقدار از رندی های حافظ، فهم نشده باقی مانده است. آن چه در این مقاله آمده، تعدادی از ایهام تبادرهای دیوان حافظ است که به طور کلی، در سه سطح طبقه بندی شد ه است: 1. در سطح واژه؛ 2. در سطح ترکیب؛ 3. در سطح بیت.هر کدام از موارد فوق برحسب شکل ظاهری و معنای «متبادِر» و «متبادَر» در چهار نوع بررسی شده است:- نوع اول: نمونه هایی که به خاطر خط) تصحیف) و تلفظ، دوگونه خوانده می شوند؛- نوع دوم: نمونههایی که متبادِر و متبادَر، هم مرکب و هم بسیط خوانده می شوند؛- نوع سوم :نمونههایی که متبادِر و متبادَر همچون جناس زاید، حرفی کم یا زیاد دارند؛- نوع چهارم :نمونه هایی که متبادِر در یک بیت و متبادَر در بیت دیگری است.در ادامه ی مقاله بعد از ذکر نمونهها، ایهام تبادر در شعر حافظ بررسی و تحلیل شده و با ذکر دلایل و قراینی از دیوان حافظ، تعمدی بودن احتمالی بعضی از این نمونه ها، ارائه شده است
بررسی ساختار متن در کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشف المحجوب هجویری از آثار تعلیمی صوفیه و متعلق به دوره ی نخستین نثر فارسی است. اهمیت این کتاب در این است که اطلاعات فراوانی از تصوف و موضوعات مربوط به آن در اختیار خواننده قرار میدهد. نثر این کتاب در قسمتهای مختلف متفاوت است و با موضوع سخن ارتباط مستقیمی دارد؛ با وجود تنوع موضوعات و گوناگونی نثر در کشفالمحجوب، این کتاب ساختاری منسجم و یکپارچه دارد. در این مقاله به ساختار کلی این کتاب و شیوه ی ویژه ی نویسنده ی آن در تبیین و گسترش اندیشهها و مضامین محوری پرداخته شده است.
نگاهی به خردنامه و شناسایی کسانی که در آن ذکر شده اند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشته تلاش شده است به بخش هایی از اشکالات موجود در کتاب خردنامه، دوگانگی سبک نگارش کتاب که ظاهراً مربوط به قرن ششم است و هویت مؤلف آن نامشخص است، پاسخ داده شود. این پاسخ ها مبتنی بر استنباط های سبکی کتاب مذکور و شناسایی و معرفی زمان و موقعیت کسانی است که از ایشان در این کتاب نام برده شده است. برای شناسایی این افراد، از کتاب های تاریخی و منابع معتبر نزدیک به زمان تحریر خردنامه و نگارش رساله های پایانی این مجموعه استفاده شده است
خویشکاری های مشترک فلز و آب و آتش در اساطیر و باورهای ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلز و آتش و آب در اساطیر و باورهای ایرانیان، همواره رمز پاکی و قداست بوده است. اسرارآمیزی این سه گوهر در نزد پیشینیان، سبب شده است تا کم کم، هاله های اسطوره ای بسیاری گرد آن ها را فرا بگیرد. چندلایگی و انباشتگی این هاله ها، ویژگی و کارکردهای گوناگونی به آن داده است؛ اما این گوناگونی ها جنبه ی ظاهری دارند. در این نوشتار، سعی شده است تا با کنار زدن گوناگونی های ناپایدار و فراتر رفتن از جنبه های ظاهری، ویژگی ها، کارکردها و خویشکاری های مشترک فلز و آب و آتش و نیز پیوند آن ها با جاودانگی و مفاهیم دیگر، آشکار شود.