مقالات
حوزه های تخصصی:
هرچند موافقت آرای شمس و مولانا و اثرگذاری های دوسویه شان از کسی پنهان نیست؛ ولی در مواضعی با یکدیگر اختلاف دارند. سکر و حیرت از مواضع اساسی اختلاف در مشرب عرفانی و معرفت شناسی این دو عارف است که در وجوه مختلف، اعمّ از تعریف، مقدمات، اقسام و نتایج، شایسته ی تأمل و مقایسه ی تحلیلی است. این مقاله بر آن است علاوه بر بیان و بررسی تفاوت دیدگاه ها، پاسخ مناسبی برای چرایی این اختلاف آراء داشته باشد. تبیین این اختلاف در مطالعات تطبیقی مولوی پژوهی و شمس پژوهی اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا می توان گفت تفاوت آراء شمس و مولانا از همان دیدار اول با موضوع سکر و حیرت و در بیانی دقیق تر، رجحان صحو بر سکر آغاز می شود. به این دلیل که اهل صحوی همچون شمس از اهل سکری چون مولانا درباره ی میزان برتری مقام هوشیار اعلا یعنی پیامبر(ص) بر مرتبه ی بایزید، مست مشهور، سؤال می پرسد. در واقع، غرض اصلی شمس از ملاقات با مولانا، رساندن وی به مرتبه ی صحو و شناخت برترین هوشیار است تا به تبعِ معرفت ایشان بتواند به معرفت النفس، معرفت الرب و توحید اصیل دست یابد. بنابراین، همان طور که پیامبر(ص) بر تارک مقام ولایت و نبوت، خواهان دستگیری و هدایت بایزید است، شمس نیز با برخورداری از اوصاف قهر و لطف حق، چونان نبی و ولیّ صاحب سرّ هوشیاری است که بر همه ی امور از جمله مرتبه ی مستی مولانا آگاهی دارد و راضی به توقف او در مرتبه ی دوم مستی نیست؛ بنابراین خود را بنده ی نازنین حق می داند تا مولانا در سایه ی هدایتش پس از طی مستی عالم روح به مستی راه خدا، مستی از خدا و درنهایت هوشیاری رسد تا در این جایگاه هرچند مست تر، هوشیارتر و هوشیارکننده ی جهان و عالمی باشد.
تحلیل مربع تنشی طنز در فرایند نشانه معناشناسی شعری از ابوالقاسم حالت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی تحلیل نشانه معناشناسی گفتمانی، به عنوان رهیافتی نو برای دستیابی به کل معنای متن، یکی از روش های مناسب تجزیه و تحلیل آثار ادبی است. این رویکرد، توانایی تحلیل ساختمان طنز را در اختیار مخاطب می گذارد. طنز، به مثابه ژانری هنری، همواره در متون ادبی اهمیت و اقبال ویژه ای داشته است. بررسی نشانگانی نمودهای طنز در یک اثر، می تواند نقاط پررنگ را در طیفِ اندیشه ی خالقِ آن، آشکار سازد. ابوالقاسم حالت (1298-1371) یکی از موفق ترین طنز پردازن در حوزه ی ادب فارسی معاصر است و اشعار او بیان حقایق جدی و واقعی از موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در قالب عباراتی طنزآمیز است. در این مقاله، با خوانش دقیق طنز در شعر «ابوالقاسم حالت»، مؤلفه های نشانه معناشناسی آن را باتوجه به آرایش نیروهای هم سو و معارض، بررسی و تمهیدات متن بر اساس مربع تنشی برای تأمین مقاصد گفتمانی را واکاوی می کنیم. بدین منظور، نخست به بررسی نشانه شناسی شعر می پردازیم و پس از آن، به تحلیل طنز در شعر وی خواهیم پرداخت. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و داده ها با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوا، به روش کتابخانه ای و بر اساس دانش نشانه معناشناسی بررسی، تجزیه و تحلیل شده است. در تحلیل گفتمانی طنز ابوالقاسم حالت، تلاش بر این است تا از نشانه های منفرد، خُرد نشانه ها، کلان نشانه ها و مجموعه ای از نشانه ها عبور کنیم تا بتوانیم به ورای نشانه ها، یعنی آنجایی که نشانه ها با یکدیگر تعامل برقرار می کنند، برسیم و بدین ترتیب بتوانیم به خوانشی گفتمانی دست یابیم. یافته ها نشان می دهد که شاعر با گذر از مربع معنایی و رسیدن به مربع تنشی، چگونه شرایط گفتمان را تغییر می دهد و معانی سیال را تولید می کند.
وجوه فکری و اجتماعی حمله ی حیدری راجی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حمله نامه، خرده گونه ای از حماسه ی دینی است که توصیف رشادت ها و بیان فضایل اخلاقی علی(ع) محور اصلی محتوای این آثار را تشکیل می دهد. حمله ی حیدری راجی کرمانی یکی از مصادیق مهم این خرده گونه ی ادبی است که از قواعد نوع حماسه و خرده گونه ی حمله نامه پیروی می کند؛ ولی از جهت محتوا تمایز آشکاری با دیگر مصادیق این نوع دارد. شاعر در این منظومه، افزون بر اغراق حماسی مانند رشادت، دلاوری و شکوهمندی، تصویری خداگونه و رازآمیز از حضرت علی(ع) ارائه می دهد. این موضوع از یک سو، با اغراق حماسی و از سویی دیگر با عقاید شیعه ی اصولی، ناسازگار است. مسئله ی اساسی این است که بروز این نوع غلو در حمله ی راجی، ریشه در چه عواملی می تواند داشته باشد؟این پژوهش سعی دارد با تحلیل وجوه فکری و اعتقادی مسلط بر حمله ی راجی و بررسی پیوند آن با جامعه، از زمینه ی اجتماعی خلق این اثر پرده برداشته و دلایل موجهی را برای تمایز محتوای غلوآمیز آن از سایر حماسه های مذهبی بیابد. برای رسیدن به این مقصود، پس از مطالعه ی تطبیقی حمله ی راجی با آثار هم سنخ، تمایز محتوایی و فکری آن مشخص گردید و سپس ضمن مطالعه ی سرگذشت تاریخی بمانعلی راجی و فرقه ی شیخیه، مطالب پیش گفته با متون شیخیه تطبیق داده شد. در فرجام، این نتیجه حاصل شد که آفریننده ی اثر ارتباط آشکاری با پایگاه اجتماعی خود دارد و این عقاید افراطی از طریق فرقه ی شیخیه به تفکر بمانعلی راجی کرمانی و اثرش نفوذ کرده است.
کارکرد زبان و گفت وگو در حکایات اسرارنامه ی عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفت وگو یکی از عناصر لازم و مهم ادبیات روایی است.اسرارنامه ی عطارکه اثری روایی تعلیمی است، حکایت های دلنشینی دارد. در این حکایت ها گفت وگو نقش مهمی دارد تاآنجاکه جای کردار را گرفته است. عطار در این حکایت ها با استفاده از شیوه های مختلف گفت وگو، از جمله گفت وگوی مستقیم، غیرمستقیم، درونی و نمایشی به خوبی از این عنصر برای پیشبرد داستان بهره جسته است. در اسرارنامه گفت وگوها از نظر تعدد صداها، چند طرفه، دو طرفه، یک طرفه و روایت، تک صدایی راوی است. گفت وگوهای دو طرفه از حیث تعداد و از بُعد تنوع طرفین، بیشترین تعداد و تنوع را به خود اختصاص داده است. زبان در گفت وگوی حکایت های اسرارنامه، حداقل یکی از شش کارکرد ارجاعی، عاطفی، ترغیبی، فرازبانی، همدلی و ادبی را به عهده دارد. سه کارکرد ارجاعی، عاطفی و ترغیبی بیشترین سهم از انواع نقش های زبانی را دارند. در این مقاله، انواع گفت وگو، به ویژه گفت وگوهای دوطرفه ی حکایت های اسرارنامه و کارکرد زبان در آن ها را بررسی کرده ایم. نتیجهی بررسی نشان می دهد که عطار اسرارنامه را به منظور تعلیمات عرفانی سروده و روایت را راه مناسبی برای مقصود خود یافته است. وی بیش از همه ی وجوه فعل، از وجه خبری استفاده کرده است و زبان او بیشتر نقش ارجاعی و در مرتبه ی بعد نقش عاطفی و ترغیبی دارد و به اعجاز زبان در بیان مفاهیم آگاهی کافی داشته است.
بررسی و تطبیق منظومه های عاشقانه ی فارسیِ ایران و شبه قاره در عصر صفوی (با تأکید بر آثار موجود در کتابخانه ی مرکزی آستان قدس رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه های عاشقانه بخش وسیعی از ادبیات غنایی فارسی را تشکیل داده اند. گسترش این حوزه ی ادبی در عصر صفوی، به ویژه در شبه قاره بسیار چشمگیر است؛ کتابخانه ی مرکزی آستان قدس رضوی به عنوان یکی از کهن ترین و غنی ترین کتابخانه های ایران محافظت و نگهداری بخش عظیمی از این آثار را بر عهده دارد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی منظومه های عاشقانه ی فارسیِ عصر صفوی، اعم از نسخه های خطی و چاپی این کتابخانه پرداخته است. نتایج حاصل از مطالعه و تحلیل آثار، حاکی از آن است که منظومه سرایان این دوره در نظم داستان های خود، در مقایسه با آثار مشابهِ دوره های گذشته (آثار نظامی و جامی) تمایل بیشتری به ایجاز و خلاصه گویی و خلق منظومه های کوتاه تر داشته اند؛ گرچه بیشتر منظومه های تألیف شده در ایران و شبه قاره در ساختار کلی، ویژگی های لغوی و برخی بن مایه های داستانی مشابهت دارند، ولیکن در حجم و اندازه، دیباچه، ریشه های فرهنگی، نوع شخصیت ها و عنصر پایان بخشِ داستان ها اختلافات چشمگیری دارند.
«کارکرد نحو روایی (مدل کنشگران) و پیرنگ در منظومه ی ویس و رامین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گذر از سلیقه در توصیف و ارزیابی کیفیت اثر ادبی و به کارگیری نقد ادبی در جایگاه مرجعی علمی برای ارزش گذاری آثار، مطلوبی است که همواره بسیاری از نظریه پردازان و منتقدان ادبی در پی آن هستند. روایت شناسی با تحلیل نظام حاکم بر روایت ها و کشف ارتباط میان عناصر سازنده ی روایت، در این راستا می کوشد. در این نوشتار کوشش شده است تا ساختار روایی داستان ویس و رامین به عنوان یکی از برجسته ترین منظومه های غنایی، بررسی شده و نحو روایی و در پی آن پیرنگی که مدل کنشگران بر بستر آن قرار می گیرد، تحلیل شود. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و منابع به کاررفته در آن اسنادی کتابخانه ای است. دستاوردهای پژوهش گویای این است که جایگاه والای این منظومه در ادبیات روایی به دلیل کارکرد درست عناصر در قوانین روایت شناسی است. طرح داستان از ساختار و انسجام روایی برخوردار بوده و چهار نحو روایی دارد که همگی در خدمت روایت هستند.
تحلیل انتقادی گفتمان قدرت در مثنوی (بررسی موردی: قصه اهل سبا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی شامل نظریه ها و روش هایی برای مطالعات تجربی روابط میان گفتمان و تحولات اجتماعی است. تحلیل گران گفتمان انتقادی برآنند که متن های ادبی مانند سایر متن ها در خدمت ارتباطند؛ بنابراین آن ها را می توان با نگرش و روش انتقادی تحلیل کرد. در این پژوهش جملات، عبارات و ساخت های دربردارنده ی مؤلفه های گفتمان مدار در حکایت «اهل سبا و طاغی کردن نعمت، ایشان را» از دفتر سوم مثنوی با رویکرد توصیفی تحلیلی، بررسی و تحلیل شده است. نتیجه ی این بررسی نشان می دهد که مولانا افزون بر بهره گیری از دانش گسترده ی خود در علوم رسمی، عرفان و ادب فارسی و عربی از بازتولید نظم گفتمانی نیز برای گستردن سلطه ی معنوی خویش بر مریدان بهره جسته و توفیق او تا بدان جا است که گفتمان قدرت در مثنوی کاملاً طبیعی و در هماهنگی کامل با اندیشه های عرفانی جلوه گر می شود و زمینه ی لازم را برای تغییر گفتمان عرفانی به دست جانشینان مولوی فراهم می سازد. وی به یاری تقابل واژگان، ساختار نحوی و مشروعیت بخشی به گفتمان خودی، سعی در تثبیت و گسترش سلطه بر مریدان دارد.
بررسی شیوه ی استدلال ورزی در مناظرات پروین اعتصامی بر اساس نظریه ی تولیمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناظره، گفت وگویی است دوطرفه که در آن یکی از طرفین، حامیِ اقدام، عملکرد، روال، فرضیه یا نظریه ای خاص است و طرف دیگر مخالفِ آن و تلاش می کند با ارائه ی استدلال بر دیگری فایق آید. پروین اعتصامی یکی از سرایندگان بزرگ مناظره است و از طریق مناظره و با استفاده از صنایع بیانی مانند تشخیص و تمثیل، دعاوی و توصیه های اخلاقی اجتماعی اش را بیان کرده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت سبک استدلال ورزیِ پروین در مناظره ها، با کاربستِ نظریه ی تولمین و بر اساس روش تحقیق پیشنهادی مزینانی و نصیری صورت گرفته است. نمونه ی مناظرات از سه جنبه ی الف. شناسایی برهان ها؛ ب. شناسایی دعاوی و زمینه آن ها و ج. شاخص های قطعیت تحلیل شده که شرح کامل چهار قطعه در این مجال آمده است. در راستای شناسایی برهان ها، 32 برهان (موضع عقلی) در نمونه اشعار پروین شناسایی شده که از این تعداد، مواضعِ تاریخ و تجربه؛ لزوم احتیاط و پیش گیری از خطر و تهدید؛ کنترل امیال نفسانی؛ استطاعت و تعریف، در شش مناظره (از دوازده قطعه) در نمونه های بررسی شده، بیشترین بسامد کاربرد را دارند. از طرفی، برهان های به کاررفته، زیربنای دعاوی و توصیه هایی در زمینه هایی همچون: وقت شناسی، جهان شناسی، تفرج، زیبایی شناسی، حق شناسی، سعادت، احتیاط در برابر خطرات، مبارزه با فساد حکومتی و اداری، نفی ظاهربینی و خودپسندی، خرافه ستیزی، ظلم ستیزی، آسیب شناسی فقر، عقل گرایی، کما ل گرایی، واقع گرایی، رسم خویشاوندی و آداب هم نشینی قرار گرفته اند. یافته ی دیگر این تحقیق، بسامد بالای شاخص های تقویت کننده ی اطمینان و قطعیت مانند «باید»، «نباید»، «هیچ» و «هرگز» در سبک استدلالی شاعر است.
آمیختگی استعاره با پارادوکس در شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر به دلیل ترکیبات جدیدی از اندیشه ها و فرایندهای استعاریِ نوآورِ دیریاب است که می تواند هم قوه ی تخیل را تغذیه کند و هم باعث برجستگی کلام شود. شاعران معاصر در عرصه ی به کارگیری زبان استعاری، هرکدام به شگردهای گوناگون روی آورده اند تا ذهن خواننده را با چالش های غیرمنتظره روبه رو کنند؛ از جمله تصاویر چالش برانگیزی که در شعر معاصر باعث پیچیدگی شبکه ی تصویری کلام شده است، آمیختگی تصاویر استعاری با پارادوکس است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که این تناقض گویی های استعاری، چه نقشی در برانگیخته شدنِ ذهن خواننده به اندیشه ورزی و پرسشگری ایفا می کند. نگارنده، به روش توصیفی تحلیلی با ذکر مصداق هایی از شاعران معاصر به این نتیجه دست یافته است که اول، شاعران معاصر با چه شگردهایی تصاویر استعاری را با پارادوکس آمیخته کرده اند؟ دوم، انگیزه و هدف آن ها از همراه کردن این دو تصویر با هم چه بوده است؟ همچنین نویسنده می کوشد خواننده را به این شگرد ادبی در تصویرپردازی هایِ نوینِ استعاریِ شعر معاصر آگاه تر و ذهن او را به تکنیکی ترین برجسته سازی هنری که همان آمیختن هنری ترین ابزارِ تخیل (استعاره) با مبهم ترین تصویر شعری (پارادوکس) است؛ پربارتر کند.
تحلیل کاربستِ عناصرِ ادبیات عامه در شعر احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، عناصری از ادبیات عامه از قبیل زبان محاوره یا شکسته، واژگان و اصطلاحات ادب عامه، اسم صوت ها، باورها و افسانه ها، ضرب المثل ها، ترانه ها و حتی شخصیت های نامور در ادبیات عامه که در شعر شاملو بسامد بیشتری داشته اند، بررسی شده است. دقیقه ها و ظرایف چگونگی کاربست این عناصر بررسی و تحلیل شده است و در پایانِ هر عنوان، دلایل استفاده ی شاعر از آن ها بیان شده است. همچنین افزون بر مقدمه و بیان پیشینه، نسبت و رابطه ی احمد شاملو با ادبیات عامه به عنوان مدخل ضروری برای ورود به بحث اصلی بازنموده شده است. این مقاله ثابت کرده است که رویکرد شاملو به عناصر ادبیات عامه و کاربست آن ها در شعرش پیامد یک تحول اندیشگانی است و زبان گرایی که در شعر شاملو ویژگی بارزی است، سبب شده تا وی بیشتر از داده های لفظی ادب عامه سود ببرد تا عناصر معنوی آن. همچنین تبیین شده است که رویکرد شاملو به ادب عامه، اگرچه به سفارش اجتماع و نیاز جامعه صورت گرفته ولی هرگز سطح شعر او را به اثری بازاری یا عامه پسند تنزل نداده است.
مقایسه ی شرح های نقد نیازی و لطیفه ی غیبی بر غزلیات حافظ بر اساس نظریه ی دریافت یاوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ی دریافت با تأکید بر تأثیر ساختار و پارادایم جامعه بر گرایش ها و افق انتظارات خوانندگان یک اثر در طول زمان به بررسی تفاوت دریافت های خوانندگان در تداوم حیات اثر ادبی می پردازد. باتوجه به اهمیت غزلیات حافظ به عنوان شاهکاری ادبی در تمامی ادوار تاریخی ایران، این مقاله در نظر دارد با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای به بررسی و تحلیل تفاوت های دریافت در دو شرح حافظ که در دو زمان مختلف و با افق انتظارات متفاوت بر غزلیات حافظ نگاشته شده اند، بپردازد. بررسی ها نشان می دهد که نقد نیازی به عنوان نخستین شرح بر حافظ در قرن نهم باتوجه به پارادایم دنیاگریز جامعه ی تیموری در افقی عرفانی حافظ را فهمیده است و لطیفه ی غیبی در قرن دوازدهم، در پارادایم دنیاگرا و شیعی کلامی جامعه ی صفوی، متأثر از میراث خوانش های قبلی تلاش کرده است که حافظ را عرفانی شرح کند؛ اما افق انتظارات عصر صفوی، برداشت های شیعی و کلامی را در شرح دارابی پررنگ تر کرده است. این تلفیق افق ها در انتصاب ماهیت پیر و مرشد به ائمه و امامان عصر در لطیفه ی غیبی مشهود است.
مقاله کوتاه : تلک /طاق /تاک /تاگ؟بررسی کلمه ای در گرشاسب نامه ی اسدی طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دلایل مهم توجه به تصحیح متون فارسی، وجود گنجینه ی واژگانی محفوظ در این دست نویس ها است و تأکید بر اهلیت در ورود به این عرصه، به دلیل اهمیت شناختن راه و روش صحیح این کار است. در بسیاری از دست نویس های موجود زبان فارسی، به دلیل خطای کاتبان، کم دانشی و اعمال سلیقه ی متعمدانه ی آن ها در تغییر و جایگزین کردن کلمات مهجور، بخشی از واژگان محفوظ در این متون دستخوش تغییر و فراموشی شده اند. آشنایی با شیوه ی درست برخورد با این متن ها به پژوهشگران این امکان را می دهد که بخشی از این واژگان کهن را که از بلای تصحیف، تحریف و تغییر چنان کاتبانی جان به در برده اند، بازیابی و معرفی کنند و آن را به گنجین ه ی واژگان ی زبان فارسی بیفزایند. این مقاله به تغییر صورت یکی از این واژگان در متن گرشاسب نامه اسدی طوسی خواهد پرداخت و نشان خواهد داد چگونه صورت تحریف شده ی یک کلمه در درازنای زمان در متن پذیرفته می شود و فرهنگ نویسان از طریق متن، صورت محرف آن کلمه وارد فرهنگ ها می کنند و با توجه به بافت متن برای آن معنایی ساخته می گردد و صورت اصلی کلمه به دست فراموشی سپرده می شود.
مقاله کوتاه: سندی نویافته درباره ی سراینده ی سام نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سام نامه یکی از منظومه های پهلوانی درباره ی دلاوری های سام نریمان است که به تقلید از شاهنامه ی فردوسی سروده شده است. شناخت سراینده ی این منظومه و نیز دوره ی سرایش آن، یکی از مباحث پیچیده ی ادب حماسی ایران است. در برخی منابع متأخر، سام نامه را به خواجوی کرمانی، شاعر معروف سده ی هشتم نسبت داده اند و توجه به این نکته و نیز نام بردن از خواجو در ابیاتی از این منظومه که در اصالت آن ها تردید است، سبب شده که برخی محقّقان، سام نامه را سروده ی این سراینده بدانند؛ حال آنکه شمار دیگری از محققان، این انتساب را مردود دانسته اند. اخیراً یکی از پژوهشگران با بررسی نسخه های شبرنگ نامه و بر پایه ی عبارتی که در پایان یکی از دستنویس های آن آمده، این فرضیه را مطرح کرده که سام نامه سروده ی شاعری گمنام به نام خواجوی شاهنامه خوان کراتی است. در این مقاله نخست به بررسی آرا و نظریه های متفاوت پژوهشگران درباره ی گوینده ی سام نامه می پردازیم، سپس با آوردن ابیات پایانی یکی از دستنویس های این منظومه، نشان می دهیم که سراینده ی سام نامه همان خواجوی شاهنامه خوان است و این منظومه را در حدود قرن دهم سروده است.