شعرپژوهی (بوستان ادب)
شعرپژوهی (بوستان ادب) سال هفتم بهار 1394 شماره 1 (پیاپی 23) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
از میان پژوهندگان شاهنامه، علی حصوری و به پیروی از او احمد شاملو بر آن است که ضحّاک در پی بازسازیِ جامعه ی اشتراکی و بی طبقه، جمشید را که مطابق با اوستا، داراییِ دیوان (به گمان حصوری توده ی مردم) را ستانده و جامعه ای طبقاتی را طرح ریخته، از پای در می آورد؛ امّا فریدون به یاری کاوه، با از میان بُردنِ ضحّاک، دوباره جامعه ی طبقاتی را بنیان می نهد. مطابق با گاهان، دیوان کسانی اند که کِشت نمی کنند و دام نمی پرورند؛ بنابراین، جمشید داراییِ کسانی همانندِ ضحّاک که پدر دام پرورِ خویش، آبتینِ زارع، گاو برمایه را می کُشد و مرغزار را از بین می بَرَد و در یک کلام، سرمایه کسانی را که مانعِ تولیدند، متصرّف می شود؛ نـه تـوده ی رنج کِشِ جامعه را. نیز بـه هیچ روی، ضحّاک جامعه ی بی طبقه نساخته؛ بلکه در حکومت او، دو طبقه ی ممتازِ ارتشتار و موبد، بازسازی می شوند؛ به این معنی که پیش از سقوطِ جمشید، ارتشتاران، هواخواهِ او می شوند و طبقه ی موبدان نیز در تعبیرِ خوابِ هولناکِ ضحّاک، وارد دربارش می شوند. تنها دو طبقه ی دهقان و صنعتگرند که به دلیل سیاست های ضدِّ تولیدِ مرد تازی از میان رفته اند که این دو طبقه، در چهره ی فریدون و کاوه آشکار می شوند. فریدون اگرچه در شاهنامه پادشاه است، مطابق بـا متن دین کرد، فرّه ی کشاورزی دارد و نامِ پدرش در اوستا آثویه به معنایِ آب یار است و آن را نشانی بر زارع بودنِ خاندانِ او انگاشته اند. هم چنین کاوه ی آهنگر در تاریخ بلعمی به کشاورزی شناخته شده؛ پس می توان ستیزِ فریدون و کاوه با ضحّاک را ستیز دهقانان با دشمنانِ کشت و دام و صنعت دانست.
شیوه های تعلیلی شاعران سبک آذربایجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف عمده تصویرگری در شعر آن است که شاعر بتواند به یاری شگردهای مختلف بلاغی در برقراری رابطه بین ضمیر خود و ذهن مخاطب موفق و اثرگذار عمل نماید، از همین رو است که می توان شباهت های بسیاری بین فنون ادبی و بلاغی و شیوه های منطقیِ تعلیل، نظیر قیاس و استدلال یافت. شاعران ممتاز سبک آذربایجانی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، مجیرالدین بیلقانی، فلکی شروانی، مهستی گنجوی، از شیوه های عملی و هنری تعلیل و توجیه در سخن (تشبیه، تمثیل، مذهب کلامی، تشخیص، حسن تعلیل، سوگند و تلمیح) بسیار استفاده نموده اند تا مدعای خود را بهتر و حسی تر در اذهان جای دهند. در این مقاله پس از شرح مختصری از نظریه استفان تولمین در باب استدلال، روش های تعلیلی و توجیهی شاعران سبک آذربایجانی را در شعر -همراه با شواهد مکفی از آثار این گویندگان- برشمرده ایم و این روش ها را بر مقیاس سه رکن پیشنهادی تولمین در باب استدلال (ادعا، پشتیبان و زمینه) سنجیده ایم. و در آخر به بررسی تاثیر شیوه های تعلیلی در مختصات سبکی شعر آذربایجانی پرداخته ایم.
نقش روابط مفهومی در توسعه و دگرگونی معنایی نشانه ها ی زبانی (مطالعه موردی نیاز در شعر حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آفرینندگان متون ادبی برای بیان نگرش خود به پدیده ها، گاه معانی برخی نشانه ها را گسترش می-دهند تا آنجا که گاه این معانی را دگرگون می کنند. این نشانه ها واژگان کلیدی هستند که دسترسی به معانی آن ها دشوار به نظر می رسد. امروزه معناشناسی و روابط مفهومی میان واژگان و جملات، می تواند امکان تحلیل عینی روند گسترش یا دگرگونی معنایی نشانه ها را فراهم کند و با بررسی روابط مفهومی نشانه ها، به نگرش آفرینندگان این متون نیز دست بیابد. در میان روابط مفهومی تضاد معنایی و شمول معنایی میان واژگان و از میان روابط مفهومی میان جملات، تضمن معنایی از کارآیی ویژه ای در تحلیلِ معنای نشانه های زبانی در متن برخوردارند. برای بیان نقش روابط مفهومی درگسترش و دگرگونی معنایی نشانه های زبانی، «نیاز» در شعر حافظ برگزیده شد. یافته ها نشان می دهند؛ روابط مفهومی میان واژگان و میان جملات، پیوندهای معنایی میان؛ «زهد» و« عُجب»، «خودبینی»، «کبر»، «فریبکاری» و «ریا»، معنای «زهد» را گسترش داده چنانکه با «ریا» شمول معنایی پیدا کرده و ترکیب «زهد ریا» را پدید آورده است. معانی بافتی کلید واژگان؛ «زهد» و «ریا» و «نیاز» نشانگر آن است که حافظ در کنار روند آسیب شناسی اجتماعی و فردی «زهد»، پیوندهای پیچیده ای از دلالت ها و ارجاعات معانی ضمنی مبتنی بر تقابل میان «نیاز» و «زهد» آفریده که معنای نشانه ی «نیاز» را گسترش داده است و با پیوند و همپوشانی معنایی « نیاز» با اصطلاح «فقر عرفانی» مفهوم «زهد حافظانه» را در آن گنجانده است. بنابراین روابط مفهومی علاوه بر توان دستیابی بر نگرش شاعر، زمینه ی شناخت معانی گوناگون واژگان کلیدی متن را نیز فراهم می کند.
بررسی تطبیقی سیرالعباد سنایی و مصیبت نامه ی عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیرالعبادِ سناییِ غزنوی و مصیبت نامه ی عطّار نیشابوری از مهم ترین سفرنامه های روحانی است. این دو اثر اشتراکات و اختلافاتی با یکدیگر دارند. اختلافاتِ آن دو از طرفی ناشی از جنبه های سه گانه ی زندگی و اندیشه ی سنایی و تأثیرپذیریِ او از شعرِ غیرعرفانی است. در حقیقت سنایی، شاعرِ شعرِ تحقیق است و سیرالعبادِ او نیز صبغه ای کاملاً عرفانی ندارد. از طرف دیگر سنایی، آغازگرِ راه است، بنابراین پر واضح است که گذشتِ زمان، گنجینه ی اندیشه ها و زبانِ عرفانی را بارور کرده و در سفرنامه ی عطّار به اوج خود رسانیده است. در این مقاله سعی بر آن بوده است با بررسی وجوه اشتراک و اختلافِ این دو اثر نمایی کلّی از یک سفرِ روحانی و انگیزه ها و چالش هایِ آن به تصویر درآید. وجوه اختلاف عبارتند از: 1ـ اختلاف ساختاری، 2ـ نمادگرایی دوگانه، 3ـ فضاهای مختلف؛ وجوه اشتراک شاملِ: 1ـ مراحلِ خلقت (بدو)، 2ـ شکایت از دنیا و مافیها، 3ـ بازگشت به اصل، 4ـ سالک و پیر، 5ـ سبک گفتگو، 6ـ مقصدِ سفر. بررسی اشتراکاتِ سفرنامه های عرفانی مختصاتِ کلّی این گونه آثار را آشکار می کند و آن را به عنوانِ بن مایه ای در ادبِ عرفانی مطرح می گرداند.
تفننی در ادب فارسی: بازیابی عینک از متون سده های نهم تا دوازدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی منبعی غنی برای تحقیق در آداب و رسوم و چگونگی زیست فارسی زبانان و حتی فرهنگ های نزدیک به آن در گذشته های دور است. بر آشنایان ادب فارسی پوشیده نیست که جز ارزش ذاتی ای که داده های چنین تحقیقی به همراه دارند، در موارد بسیاری داشتن درکی درست از بیت یا نوشته ای بدون آگاهی دقیق از همین مسائل میسر نمی شود. با عنایت به همین نیاز، آثاری در این زمینه تألیف شده است که علی رغم کاستی ها، وجودشان بسیار مغتنم است، چرا که برای تحقیقی دقیق و جامع در چنین موضوعی، می بایست منابعی به گستره تاریخ ادبیات فارسی اساس کار قرار گیرد. ما در ادامه این مسیر، به تأمل بر عینک بنا بر کهن ترین شواهدی که بدان ها دست یافتیم، یعنی آثار سده های نهم تا دوازدهم ه.ق می پردازیم. در آغاز سعی می کنیم ساختمان و مواد سازنده عینک را بازسازی کنیم و پس از آن به اختصار به توصیف آن در ادبیات با تکیه بر واژگان، صورخیال و.. می پردازیم.
شکل گیری نهضت پیش ـ رمانتیسم ادبی در شعر فارسی (با تکیه برمثنوی ناظر و منظور وحشی بافقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمانتی سیزم، مکتبی اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی است که پس از ایجاد آرامش نسبی در جوامع مختلف بشری شکل گرفته و بر ابعاد هنری و ادبی تأثیر فراوان گذاشته است. ارزشمندترین تحول ایجاد شده به وسیله ی این مکتب، خارج کردن اندیشه ی انسانی از ذهنیت قدسی و نوع گرا به ذهنیت فردی و غیر مقدس است.
در مقاله ی حاضر، جایگاه فردیت گرایی را در خوانش وحشی بافقی شاعر قرن دهم هـ . ق، از نوع ادبی عاشقانه در مثنوی ناظر و منظور، بررسی کرده ایم. حاصل کار نشان می دهد که شاعر با توجه به تجارب زیسته ی فقر و تنگدستی و عشق نافرجام که وی را به انزوا و گوشه گیری و جدال با اجتماع کشانده، نه تنها در حوزه ی بازآفرینی محتوای اثر، بلکه در حوزه ی زبان و ساختار آن نیز از شاعران پیش از خود فاصله گرفته است. همسو با این تجارب، وی با خلق تصاویر جاندارپندار بر اساس اجزای طبیعت که عمدتاً عواطف وی را بازتاب می دهند و نه غیر، جزء اولین پیشگامان پیش ـ رمانتیسم ایرانی به حساب می آید؛ همان نواندیشی که در شعر شاعران معاصر همچون نیما یوشیج به اوج خود رسیده است.
سیر ""نظریة الهامی"" (بوطیقای الهام) و منابع الهام در فرهنگ ایران باستان و شعر فارسی دورة اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن ترین نظریة ادبی بشر نظریة الهامی بوده است. این نظریه در اولین مظاهر خود، در باور انسان عصر اساطیر، الهام را به خدایان و فرشتگان نسبت می داد و در جدیدترین مظاهر خود، روان ناخودآگاه انسان را منبع الهام می دانست. تاریخ تطوّر بوطیقای الهام، در جهان غرب به چند دوره اصلی تقسیم می شود: مدلهای باستانی الهام؛ احیای نظریة یونانی- رومی اصل الهی شعر و جنون الهامی شاعر در عصر رنسانس؛ مدل های روشنگری و رمانتیک و نظریات مدرن و پست مدرن. در این جستار، پس از مرور تطور نظریات و مدلهای الهام در غرب، مدل باستانی ایزد الهام دهنده را در فرهنگ ایران باستان و منابع الهام در شعر فارسی دورة اسلامی، را بررسی کرده ایم. مطابق این تحقیق، منابع نظریة الهامی در شعر فارسی دورة اسلامی را می توان به چند بخش تقسیم کرد: ادامة باورهای باستان و تداوم خویشکاری الهام بخشی سروش؛ نفوذ سنتهای عرب جاهلی؛ بسط باورهای اسلامی و فرهنگ قرآن و حدیث و سنت نبوی، و بالاخره رشد باورهای عرفانی و اشراقی دربارة اصالت ناخودآگاهی و سکر و شهود و وساطت فرشتگان. این مدلها منبع الهام را در آغاز بیرونی تصور می کردند، ولی در دیدگاه عرفانی، این منبع درونی و قابل تطبیق با ناخودآگاه الهام گیرنده است که با مدلهای روان شناختی مدرن در غرب سنجیدنی است.
رویکرد روایت شناسی به شخصیت و سرنمون ازلی با تکیه بر داستان های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت از شاخص های برجسته و از عناصر بسیار مهم در داستان، حماسه، اسطوره و بنیاد هرگونه جمله خبری است. تمامی دلالت های زبانی برای این که بتوانند به بهترین صورت پیام را از فرستنده به خواننده برسانند ازروایت استفاده می کنند. یکی از مسائل قابل مطالعه در روایت شناسی بررسی شخصیت است؛ به همین منظور در این مقاله ابتدا دیدگاه های مختلف درباره شخصیت به خصوص دیدگاه ساختارگرایان بیان، سپس به بررسی شخصیت در داستان های حماسی و غنایی شاهنامه پرداخته می شود و بر اساس کنش های شخصیت ها، الگویی تازه برای بررسی این داستان ها ارائه می گردد؛ در ادامه نیز نمونه ازلی ای که این ساختارها بر اساس آن ساخته شده اند، مطرح می شود.
در داستان های روایی حماسی و مبتنی بر جنگ بر اساس کنش شخصیت ها، سه شخصیت حضور دارد: یاری شونده، یاری کننده و مخالف. سرنمون این ساختار شخصیت نیز برگرفته از «اسطوره آفرینش» است. شخصیت یاری شونده برابر با اهورامزدا، مخالف با اهریمن و یاری کننده معادل موجودات و به خصوص انسان است. داستان های روایی غنایی نیز مبتنی بر چهار شخصیت عاشق، معشوق، یاری کننده و مخالف اند و سرنمون آنها داستان «هدایت» است. معشوق با خداوند، عاشق با انسان، یاری گر با پیامبر و مخالف با شیطان همخوانی دارد