مطالعات فرهنگ - ارتباطات (نامه پژوهش فرهنگی سابق)
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و سوم تابستان 1401شماره 58 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بازنمایی «دیگری »های نژادی، قومیتی، فرهنگی و جغرافیایی، راهبردی کانونی در تعدادی از محصولات رسانه ای آمریکا تلقی می شود. بر این اساس، تبیین نظام «دیگری سازی» در سه فصل نخست سریال مشهور دنیای غرب (2016-تاکنون)، با تمرکز بر ارزش های گفتمان رؤیای آمریکایی، هدف اصلی این مقاله بوده است. در مبانی نظری و تحلیل ها از مفهوم «دیگری» در فلسفه غرب و به ویژه مطالعات فرهنگی استفاده شده است. برای فهم سازوکار برساخت «دیگری»ها در این سریال، از روش نشانه شناسی و الگوی سه سطحی جان فیسک به همراه رمزگان نمادین رولان بارت بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که «حضور» و «غیاب» دو دسته از «دیگری »های درون آمریکایی (سیاه پوستان و سرخ پوستان) و برون آمریکایی (شرق آسیایی ها) در مواجه با سفیدها (به مثابه «خود») در سریال مذکور واجد دلالت های ویژه ای است. نظام های نشانه ای دنیای غرب ، سفیدها را فرادست، شرق آسیایی ها و سرخ پوست ها را فرودست و سیاهان را نزدیک به سفیدها بازنمایی می کند. بدین ترتیب، پیوستاری از قدرت را بر حسب نزدیکی به نژاد سفید، برای بازتولید اسطوره سفید برتر برای جهان آتی طبیعی سازی می کنند. اسطوره ای که عناصر بنیادی گفتمان رؤیایی آمریکایی از جمله «فردگرایی»، «آزادی» و «حق انتخاب» را در انحصار سفیدها بازنمود می کند. همچنین مؤلفه مهم «برابری» را از طریق راهبرد کلیشه سازی و مشروعیت زدایی از «دیگری» ها به حاشیه می راند تا تنها سفیدها برای تصمیم سازی و تصمیم گیری برای آینده جهان حضور داشته باشند.
تأثیر برجسته سازی شبکه ای رسانه ها و ارتباطات بین فردی بر نگرش مردم ایران به مردم و دولت امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش سنجش تأثیر رسانه ها و ارتباطات بین فردی بر نگرش مردم ایران به امریکا (به تفکیک مردم و دولت این کشور) بوده است. در این پژوهش، پاسخ دهندگان از لحاظ نوع رسانه های مصرفی و تجارب شخصی مانند ارتباط داشتن یا نداشتن با تبعه امریکایی و همچنین از نظر متغیرهایی همچون سن، عقاید مذهبی و سیاسی مقایسه شدند. روش پژوهش تلفیقی از روش کمّی (پرسش نامه) و کیفی (مصاحبه عمیق) بوده است. در تحلیل نتایج پژوهش تأکید بر نظریه های ارتباطیِ برجسته سازی شبکه ای و نظریه دریافت بوده است. نتایح حاصل از هر دو روش این پژوهش نشان می دهد که اگرچه ارتباطات و تجربه شخصی پاسخ دهندگان در نوع انگاره ذهنی آن ها در خصوص امریکا تأثیرگذار بوده، اما برداشت و ذهنیت آن ها متفاوت با خوانش رسانه های مرجع و مورداستفاده آن ها بوده است؛ به عبارت دیگر، مخاطبان رسانه های گوناگون، اعم از داخلی و خارجی، معانی آشکار و پنهان پیام های رسانه ای را دریافت کرده اند؛ اما دارای خوانشی متفاوت با خوانش رسانه های مرجع خود بوده اند. مهم ترین دلالت این پژوهش آشکارکردن ضعف سازمان های رسانه ای در استفاده از الگوهای نوین ارتباطی و اطلاع رسانی، ازجمله برجسته سازی شبکه ای، در اقناع مخاطبان است. با توجه به تحول در مفهوم و کارکرد رسانه و ازجمله نقش بیشتر مخاطب در جریان ارتباط، ماهیت ارتباط در جامعه شبکه ای امروزی بیشتر افقی و از پایین به بالاست؛ ضمن آنکه تعیین دستورکار برای بحث و گفت وگوی عمومی در رسانه های شبکه ای با تولید محتوا به سبک سنتی متفاوت است و این موضوعی است که آشکارا از آن غفلت شده است. از طرفی، نتایج این پژوهش نشان داد که در دنیای شبکه ای شده امروز، ارتباطات میان فردی و بین فرهنگی بیش از ارتباطات رسانه ای (به خصوص رسانه های رسمی) می تواند به شکل گیری باورها و ذهنیت های جدید کمک کند.
نگرش نسل ها به تمایزات بین نسلی در ایران بر مبنای جامعه پذیری رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فنّاوری های رسانه ای جهان ذهنی جوامع را تغییر داده اند. این تغییرات، همگام با تغییرات شتابان و پرسرعت فنّاوری ها، نتایج گوناگونی را برای افراد به همراه داشته اند. مهم ترین این تفاوت ها تفاوت در نگرش های معرفتی هر نسل است. آنچه به عنوان پیش فرض این پژوهش تلقی می شود این است که نظام معرفتی هر دوره ساخت پذیر است و عاملیت اصلی برای ساخت هر نسل رسانه هایی است که هر نسل از آن استفاده می کند. به عبارتی، می توان از عاملیت رسانه در تغییرات نسلی با عنوان جامعه پذیری رسانه ای یاد کرد. در این پژوهش از ادبیات نظری مرتبط با نسل در جامعه شناسی و ادبیات مطالعات نسل از منظر مطالعات رسانه بهره برده شده است. از مصاحبه نیمه ساخت یافته برای جمع آوری داده ها و یافتن پاسخ پرسش های این پژوهش استفاده شده است. مصاحبه هایی با 30 نفر با بازه سنی 15 تا 45 سال صورت گرفت تا نگرش و تجارب آن ها در خصوص تمایزها و تفاوت های نسلی شناسایی شود. یافته های پژوهش چهار نسل را با عنوان های سازش پذیر، خطرپذیر، تحول پذیر و محدودیت ناپذیر شناسایی کرد. همچنین، یافته ها نشان می دهد که در هر نسل، رسانه ها و شیوه های ارتباطی و تعاملی عاملیت مؤثری در شکل گیری معرفت شناسی نسلی دارند. هر چه به سمت استفاده از رسانه های تعاملی و جهانی پیش می رویم، ارزش های سنتی و عرفی رنگ می بازند و افراد خارج از محدوده ها و نظم معرفتی رایج زیست می کنند.
مطالعه تجربه استفاده از رسانه های دیداری از منظر نظریه ذهن بسط یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازی درباره رسانه های دیداری متأثر از نگاه حاکم بر فلسفه ذهن و علوم شناختی عمدتاً در چارچوب های بازنمودگرایانه بوده است؛ اما نظریه های بازنمودگرایانه، سوای ایرادهای معمول خود، درمورد رسانه های دیداری با یک دشواری خاص مواجه هستند. از منظر بازنمودگرایانه، تجربه استفاده از رسانه های دیداری موردی استثنایی و کاملاً مستقل از تجارب روزمره ماست؛ اما در رویکردهای ضدبازنمودگرایانه، مانند نظریه ذهن بسط یافته، با چنین مشکلی مواجه نیستیم. مدعای محوری نظریه ذهن بسط یافته آن است که فرایندهای شناختی در چارچوب مغز و بدن ما محدود نیستند و به محیط پیرامونی نیز گسترش می یابند. با تحلیل تجربه ادراکیِ مواجهه با رسانه های دیداری در چارچوب نظریه ذهن بسط یافته، از این مدعا دفاع می کنیم که نگاه ضدبازنمودگرایانه برای درک رسانه های دیداری قوّت تبیینی بیشتری از نگاه بازنمودگرایانه دارد. همچنین می توان با اتکا به موارد تجربه استفاده از رسانه های دیداری به یکی از ایرادهای اصلی وارد به این نظریه، موسوم به مغالطه جفت شدگی تقویم، پاسخ گفت. قوّت تبیینی چارچوب ضدبازنمودگرایانه برای تحلیل تجربه مواجهه با رسانه های دیداری احتمالاً یکی از دلایل آن است که در آثار کسانی چون هوگو مونستربرگ و مارشال مک لوهان ادعاهای مربوط به بسط یافتگی شناخت، مدت ها پیش از طرح این دیدگاه ها در حوزه فلسفه، بیان شده است.
تحلیل بازتاب هویت ایرانی- اسلامی در طراحی شخصیت های انسانی دو اثر پویانمایی ایرانی در مسیر باران و فهرست مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای ساخت و پردازش شخصیت در پویانمایی مؤلفه های مختلفی در نظر گرفته می شود، ازجمله: ارتباط شخصیت ها با مضمون اثر و پیوند آن با شاخصه های فرهنگی جامعه. با توجه به تولید آثار روزافزون پویانمایی در ایران، نیاز به مطالعه اجزای مختلف آن ها احساس می شود. لذا، پژوهش پیش رو، با هدف شناسایی شاخصه های هویت فرهنگی، ملی و هنری مؤثر در شخصیت پردازی پویانمایی ایرانی و نیز وجوه تفاوت و تشابه نشانه های هویتی با شاخصه های هویت فرهنگ ایرانی و تمرکز بر مؤلفه های هنری برای خلق شخصیت های انسانی، به تحلیل دو نمونه از تولیدات پویانمایی ایران پرداخته است. مسئله پژوهش پیش رو توجه به چگونگی بازتاب شاخصه های هویتی در دو اثر هنری پویانمایی ایرانی و نسبت شخصیت های ساخته شده با شاخصه های نمایانگر هویت ملی فرهنگی ایرانی است. پژوهش پیش رو از نوع کیفی است و به لحاظ ماهیت، توصیفی تحلیلی محسوب می شود و در آن از روش های ترکیبی و رویکردهای نشانه شناسانه برای تحلیل نمونه ها استفاده شده است. سیر بررسی در جهت کشف لایه های هویتی مستتر در شخصیت های پویانمایی ایرانی این نتیجه را در بر داشت که عدم مطالعات کافی قبل از تولید و اجرا و رونگاری نسبی از سبک های تجربه شده غیرایرانی موجب شده آثار ایرانی هنوز سبک و شخصیت متمایزی پیدا نکنند. از مطالعات صورت گرفته چنین برمی آید که در نمونه های موردمطالعه، با وجود زمینه های موضوعی برای استفاده از سنت های تصویری ایرانی، استفاده نسبی از این قابلیت در طراحی شخصیت ها شده است.
پروژه تطهیر فرهنگ شنیداری و میدان موسیقی در دهه شصت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موسیقی همواره بخشی چالش برانگیز در ایران پساانقلاب بوده است و این مسئله به دهه شصت ایران، اولین دهه پس از پیروزی انقلاب 57، باز می گردد که مقاله پیش رو با هدف واکاوی آن نوشته شده است. چگونه موسیقی ایران با تاریخ به ارث رسیده از دوران پهلوی در میدان رخداد انقلاب و دهه شصت دچار دگرگونی شد؟ برای پاسخ به این پرسش به سراغ موسیقی دان های آن دهه از ایران رفتیم تا چالش های تولید شکل جدید موسیقی را در قالب سرود و آهنگ های انقلابی بررسی کنیم. به سبب اهمیت مسئله پخش موسیقی، تجربه زیسته دو نفر از نوار کاست فروش های آن دوران را هم در این بحث شریک کردیم. نتایج نشان داد که در گذار از جامعه آمیخته با فرهنگ غربی ایران پهلوی به امت اسلامی با فرهنگ جهادی و انقلابی موسیقی دیگر نمی توانست آوایی برای بزم و طرب باشد؛ بلکه باید آواز جنگ و انقلاب و جهاد را سر می داد. از این رو، ساختار تولید و مصرف موسیقی ضرورت و همتی فوری را برای تطهیر فرهنگ شنیداری ایران به وجود آورد.
منابعِ نشانه ای و هویت یابیِ درون متنی؛ برساختِ رسانه ایِ خود و دیگری در سریال میهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ یک گره گاهِ تاریخی مهم برای ایالات متحده بود. در این روز بود که رضایتِ خاطرِ ناشی از صلحی که در میانِ بسیاری از ملت ها وجود داشت و با پایانِ جنگ سرد و نابودی کمونیسم آغاز شده بود، با ظهور یک دشمنِ تازه، به شکلی نمادین، پایان یافت. در این برهه، موضعِ گفتمانی رسانه های جریان اصلی ایالاتِ متحده نسبت به دیگری و شرق نیز دچار تغییراتی شد. در این مقاله با اشاره به ایده رشد و کمال شخصیت در ادبیات داستانی و با توسل به ابزارهای تحلیلی نشانه شناسی اجتماعی تصویر، به بررسی نحوه برساخت هویتِ خودی و در مقابل آن، دیگری، در این دوران می پردازیم. به اعتقاد ما، تلویزیون جایگاه مناسبی برای تولید آن چیزی است که نظریه پردازان نشانه شناسیِ اجتماعی با عنوان «منبع نشانه ای» از آن یاد می کنند لذا در تحلیل خود بر یک سکانس استثنائی از سریال تلویزیونی میهن متمرکز شده ایم و پس از بررسی کاملِ این سکانس ملاحظه کرده ایم که در سریالِ میهن، خودی، تعریفی مشخص پیدا کرده است. او یک زنِ اروپایی تبار (امریکاییِ اصیل) است. از سوی دیگر، با مردی مواجه هستیم که به لحاظ خصوصیات ظاهری یک امریکاییِ اصیل محسوب می شود؛ اما به دشمنِ ایالاتِ متحده پیوسته و در صدد انجام حمله ای علیهِ امریکاست و ما در تحلیل خود نشان داده ایم که سازندگان در کمال اختصار، به خطرِ خودی هایی اشاره می کنند که به خدمتِ دیگری درآمده اند و اکنون می توانند بارِ دیگر ایالاتِ متحده را از درون تهدید کنند و مورد حمله قرار دهند. در تحلیلِ خود همچنین شیوه بازنمایی و حفظِ نمایشِ چارچوب های هویتیِ پسانژادی و چندفرهنگی در ایالاتِ متحده را مورد بازشناسی قرار داده ایم.
پیامدها و تجلیات «تِم» مهمانی در عملکرد سلبریتی ها در شام ایرانی 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با هدف بررسی پیامدها و تجلیات انتخاب تِم در مهمانی رسانه ای سلبریتی ها، برنامه شام ایرانی 2 به عنوان نمونه ای از برنامه های واقع نمای سلبریتی محور در حوزه سبک زندگی بررسی شده است. برنامه های واقع نما با ادعای نمایش واقعیت زندگی سلبریتی ها به کنجکاوی مردم در این زمینه دامن می زنند و به گسترش فرهنگ سلبریتی و سلبریتی محوری در جامعه کمک می کنند. مبانی نظری این پژوهش بر نظریه های سبک زندگی مبتنی است و روش آن ترکیبی از تحلیل محتوای کیفی و کمّی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تِم های انتخابی سلبریتی میزبان در قالب 13 مؤلفه اصلی در برنامه بروز می یابند: پوشش، مدل مو و آرایش، جواهرات و تزیینات، اشیا، فضا/مکان/چیدمان منزل، هدیه ها، خوراکی و نوشیدنی، موضوع گفت وگو، موضوع نمایش، سرگرمی، رفتار، موسیقی و جلوه های صوتی و تصویری/میان برنامه. سه تِم زنان قاجار، دهه شصت و بچه دبستانی در بیشترین مؤلفه ها بروز پیدا کرده اند و دو مؤلفه پوشش و موضوع گفت وگو در بیشترین موارد از تم تأثیر پذیرفته اند. نمی توان دسته بندی مطلقی از تم ها ارائه داد؛ اما تم های متعین تر و اجتماعی/فرهنگی تر به نسبت تم های انتزاعی تر در مؤلفه های بیشتری ظاهر شده اند. سلبریتی های زن بیشتر از سلبریتی های مرد به داشتن تم و رعایت آن پایبند بودند. پیامدهای انتخاب تم برای مهمانی رسانه ای از سوی سلبریتی ها عبارت اند از: ایجاد سرگرمی و جذابیت (به علت ایجاد تنوع و ایجاد موقعیت های نمایشی)، القای مصرف گرایی، القای نوع خاصی از سبک زندگی (ترویج ارزش های مربوط به تم و ترویج مفهوم «تِم» در دورهمی های ایرانی)، ترویج فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف و فراهم کردن زمینه ای برای گفت وگوهای روزمره.
نقش «پروژه های هنرمحور» در ترمیم عاطفی آسیب دیدگان بحران های طبیعی (تحلیل روان شناختی پروژه های هنر محور پس از حوادث آتش سوزی در استرالیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقوع بلایای طبیعی با تبعات منفی روانی برای بازماندگان همراه است؛ ازاین رو، مداخلات اصولی به منظور تسریع روند ترمیم روانیِ آنان ضروری است. بهره گیری از قابلیت های هنر نقشی مؤثر در کاستن آسیب های روانی واردشده به جامعه دارد. هرچند کاربرد روان شناسانه هنر به شکل امروزینِ آن که نخستین بار «فروید» آن را ارائه کرد، به سرعت طى سی سال گذشته رشد کرده است؛ اما «پروژه های هنرمحور» مفهوم جدیدی است که در دو دهه گذشته در تعریف پروژه هایی بر اساس «رهبری هنری» و با در نظر گرفتن فرهنگ محلی، در راستای خلق تعامل مثبت و خلاقانه در جوامع آسیب دیده در مواجهه با بحران، به کار گرفته شده و برخلاف رویکرد سنتی که به استفاده از هنر در کاهش عوارض پس از سانحه محدود می شد، بر استفاده از ظرفیت های چندگانه هنر در مراحل مختلفِ پیش، هنگام و پس از وقوع بحران تأکید دارد. کشور استرالیا در سال های اخیر، هدفمند و مستمر، در اجرای پروژه های هنرمحور در مواجهه با بحران های طبیعی موفق عمل کرده و نتایج مطلوبی را به دست آورده است. این پژوهشِ کیفی، با مطالعه این پروژه ها به روش توصیفی تحلیلی، به دنبال کسب بینشی جدید در زمینه بهره مندی از هنر در کاهش آسیب های روانی ناشی از بحران های طبیعی است. بر اساس یافته های این پژوهش، توجه نظام مند به نقش هنر در تمامی مراحل و در سطوح مختلف مدیریت بحران کشور و استفاده از مدیوم های مختلف هنری متناسب با بحران، ضمن در نظر گرفتن تفاوت های سنی و جنسی، نقشی چشمگیر در کاستن آسیب های روانی ناشی از بحران های طبیعی و ترمیم عاطفی بازماندگان حوادث دارد.
شناسایی و تحلیل مؤلفه های اثرگذار بر سبک زندگی خانواده دیجیتال در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیجیتالی شدن به سبک ایرانی و در چارچوب بستر فرهنگ معاصر ایران ویژگی های خاص خود را خواهد داشت که ممکن است چالش های فردی، اجتماعی، کارکردی، ساختاری، احساسی، عاطفی و زیبایی شناختی را به وجود آورد. این پژوهش با هدف شناسایی و مطالعه مؤلفه ها و شاخص های تغییرات در سبک زندگی خانواده دیجیتال در شهر تهران (مطالعه موردی مناطق 1 و 15 شهر تهران) صورت گرفت. روش پژوهش با توجه به ماهیت این مطالعه روش ترکیبی متوالی کیفی (مصاحبه عمیق) و کمّی (توصیفی پیمایشی) است. جامعه آماری در مرحله اوّل شامل 29 نفر از متخصصان در زمینه موضوع پژوهش با نمونه گیری غیراحتمالی از نوع هدفمند بود و برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسش نامه بهره گرفته شد. نمونه آماری مرحله دوّم پژوهش ۳۸۴ نفر از شهروندان بالای 18 سال ساکن مناطق 1 و 15 شهر تهران در سال 1398 است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای و ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه محقق ساخته مطالعه و بررسی شدند. بر اساس اولویت و اهمیت از دیدگاه صاحب نظران، 4 سبْک خانواده شامل: خانواده التقاطی رسانه ای، خانواده پایدار رسانه ای، خانواده ناپایدار رسانه ای و خانواده آشفته رسانه ای تدوین شد. سپس ویژگی های مشترک سبک ها از دیدگاه صاحب نظران استخراج و مورد سنجش آماری قرار گرفت و ویژگی های اصلی هر سبک تدوین شد. مقایسه دیدگاه صاحب نظران و شهروندان نشان داد که صاحب نظران بر سبک خانواده رسانه ای؛ ساکنان منطقه 1 شهر تهران بر سبک خانواده التقاطی رسانه ای؛ و ساکنان منطقه 15 شهر تهران بر سبک خانواده آشفته تأکید کرده اند.
الگوهای ارتباطات میان فردی والدین و فرزندان در خانواده (تحلیل تجربه فرزندان در خانواده های تهرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که در آن، فرزندان نوع و کیفیت ارتباطات میان فردی و کنش ارتباطی را با والدین خود تجربه می کنند. اعضای خانواده از طریق سازوکار ارتباطات میان فردی نیازها، خواسته ها، عواطف، نگرانی ها، دغدغه ها، تجربه ها، افکار، دیدگاه ها و احساسات خود را با یکدیگر در میان می گذارند؛ مشورت می کنند؛ تصمیم می گیرند؛ از همدیگر حمایت و پشتیبانی عاطفی و روانی می کنند و تضادها و تنش ها را رفع می کنند. هدف مطالعه پیش رو تحلیل الگوهای ارتباطات میان فردی والدین و فرزندان در خانواده است. بدین منظور، با رویکرد کیقی، مصاحبه های عمقی با هدف تحلیل تجربه زیسته 40 نفر از دانش آموزان دختر و پسر در مقطع متوسطه دوم در 10 دبیرستان دولتی در 5 نقطه شهر تهران صورت گرفت. تحلیل تجربه زیسته نوجوانان مورد مطالعه نشان می دهد که عمده ترین گفت وگوهای فرزندان و والدین در خانواده از نوع «گفت وگوی گزارش محور» یا اطلاع رسان درمورد «فعالیت های آموزشی و درسی فرزندان و اتفاقات مدرسه و یا فعالیت های روزمره اعضای خانواده» است. نتایج پژوهش حاکی ا ست که سه الگوی ارتباطات کلامی «گفت وشنودی و مشارکتی»، «الگوی مناظره ای و جدلی» و «الگوی تک گویی نصیحت محور و سرزنش آمیز» در روابط بین والدین و فرزندان قابل مشاهده است.
رابطه میان میزان و نوع مصرف رسانه ای (رادیو و تلویزیون) با مهارت های زندگی شهروندان تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو با هدف بررسی و مطالعه رابطه میان میزان و نوع مصرف رسانه ای (رادیو و تلویزیون) با مهارت های زندگی شهروندان تهرانی، طراحی و اجرا شده است. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی پیمایشی و ابزار اندازه گیری آن پرسش نامه است. جامعه آماری شامل کلیه شهروندان ساکن شهر تهران است که طبق آخرین سرشماری سال 1395 و بر اساس آمار موجود در سایت مرکز آمار ایران 706/693/8 نفر است. پرسش نامه های پژوهش از طریق google form بین یک نمونه 396 نفری، توزیع، جمع آوری، وپس ازکنترل های لازم، با استفاده از spss تجزیه وتحلیل داده ها صورت گرفت. یافته ها نشان داد که از میان هشت حوزه مورد بررسی، شهروندان تهرانی در استفاده از رادیو اولویت اول را به حوزه خبر و اطلاع رسانی و اولویت دوم را به حوزه ورزشی و در مورد استفاده از تلویزیون اولویت اول را به فیلم و سریال و اولویت دوم را به حوزه اخبار، میزگردها و گفتگوهای خبری داده اند. یافته ها همچنین نشان داد میان مصرف رسانه های رادیو و تلویزیون با مهارت های 18 گانه زندگی رابطه معنی داری وجود دارد. بدین معنی که میان میزان گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون در طول شبانه روز و در طول هفته و همچنین میان نوع استفاده از رادیو و تلویزیون با برخی مؤلفه های مهارت زندگی رابطه معنی داری مشاهده شده است؛ بنابراین، به دست اندرکاران، برنامه سازان و مسئولان رسانه رادیو و تلویزیون پیشنهاد می شود، از این فرصت و ظرفیت برای ایجاد، تقویت و ارتقاء سطح مهارت های زندگی شهروندان، نهایت بهره را ببرند.