مقالات
حوزه های تخصصی:
خردمایه های سیاست گذاری، واسطه میان مبانی نظری و دلالت های سیاستی هستند که از یک سو ریشه در مفهوم های انتزاعی نظری دارند و از سوی دیگر، دلالت های عملی چندی را در حوزه سیاست گذاری ارائه می دهند. رویکرد اقتصاد متعارف که با عنوان اقتصاد بازار آزاد و یا اقتصاد نئوکلاسیک هم از آن یاد می شود، اگر چه با ادعای اثباتی بودن، خود را از عرصه تجویز کنار می کشد، اما به صورت صریح و ضمنی به خردمایه های سیاستی چندی منجر می شود که دلالت های سیاستی ویژه ای مبتنی بر آن ها قابل ارائه است. به دلیل اهمیت بیان شفاف این خردمایه ها در حوزه سیاست گذاری علم، فناوری و نوآوری و تصریح صرفاً ضمنی این مفهوم ها در حوزه اقتصاد متعارف، استخراج صریح آنها به ویژه با توجه به نقش اقتصاد متعارف در تصمیم های سیاستی علم، فناوری و نوآوری جامعه ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. بر همین اساس، در این پژوهش، استخراج خردمایه های اقتصاد متعارف در حوزه سیاست گذاری علم و فناوری مبتنی بر پژوهش های معتبر و مرتبط مورد بررسی قرار گرفته است. با استفاده از روش تحلیل زمینه محور 1 و راهبرد داده بنیاد، خردمایه های محوری سیاست گذاری در حوزه علم، فناوری و نوآوری از منظر رویکرد اقتصاد متعارف مورد واکاوی قرار گرفته است. همانگونه که نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد در کنار مفهوم بازار به عنوان زمینه محوری، خردمایه ها و روندهای خاصی از این پژوهش به دست آمده است. انباشت سرمایه فکری و انسانی، درونی سازی هزینه فعالیت های دانشی، توسعه فناوری های با کاربرد عمومی و بهبود فضای کسب و کار نیز از مهم ترین خردمایه های سیاستی اقتصاد متعارف هستند.
ارائه مدلی برای بازشدن نظام نوآوری بخش دفاعی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیر تکاملی ادبیات مدیریت نوآوری و نظام های نوآوری بخشی، نشان دهنده تغییر پارادایم حاکم بر فضای نوآوری از نوآوری بسته به نوآوری باز است. فضای حاکم بر نظام های نوآوری بخش دفاعی نیز ضرورت در پیش گرفتن رویکرد باز در تولید، توسعه و انتشار نوآوری های دفاعی را نشان می دهد. اگرچه در مورد بازشدن فضای نوآوری در سطح بنگاه مطالعات زیادی انجام شده است، اما در مورد بازشدن نظام نوآوری بخشی و ملی و به طور مشخص نظام نوآوری بخش دفاعی، مدل شناخته شده ای وجود ندارد. در این تحقیق برای نخستین بار، مدلی برای بازشدن نظام نوآوری در سطح بخش دفاعی کشور پیشنهاد شده است. پس از مرور ادبیات و مصاحبه های اکتشافی با خبرگان موضوع، ابعاد و مؤلفه های مدل پیشنهادی استخراج و بر مبنای آن پرسشنامه اولیه با مقیاس لیکرت 7 تایی طراحی و پایایی روایی آن سنجیده شد. سپس پرسشنامه اصلی بین خبرگان نوآوری دفاعی توزیع شد و ابعاد و مؤلفه های مدل پیشنهادی با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و مناسب بودن مدل پیشنهادی نیز با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار لیزرل تأیید شد. نتایج نشان می دهند که برای بازشدن نظام نوآوری بخش دفاعی باید به ترتیب اولویت، رفتار بازیگران اصلی نوآوری دفاعی باز شود؛ سیاست گذاری نوآوری با رویکرد بازتری انجام شود؛ نهادهای میانجی دفاعی فعال شده و در نهایت فرآیندهای ارتباطی بین بازیگران مختلف نظام نوآوری بخش دفاعی و غیر دفاعی باز شوند.
توسعه محصولات نوآورانه: اثر بازارگرایی درونی و نقش میانجی هوش سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوآوری، به عنوان پایدارترین پدیده در محیط پویای امروزی، تنها راه کاری است که ادامه حیات شرکت ها را در آن باید جستجو نمود. این امر به ویژه از جهت نقشی که در تشکیل فلسفه وجودی شرکت های دانش بنیان ایفا می نماید، اهمیت بسیار بالایی در ادامه فعالیت و کسب مزیت رقابتی برای این گونه شرکت ها دارد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگویی برای توسعه محصولات نوآورانه در مؤسسه های دانش بنیان انجام شد. برای این منظور، تعداد 39 شرکت فناور مستقر در پارک علم و فناوری فارس مورد مطالعه قرار گرفت و داده های مورد نظر از طریق توزیع پرسشنامه میان کارکنان آن ها جمع آوری گردید. همچنین، برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی فرضیه ها نیز از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان می دهد که وجود رویکرد بازار محور به محیط درونی سازمان، تأثیر مثبت و معنی داری بر افزایش هوش سازمانی و توسعه محصولات نوآورانه دارد. علاوه بر این، بعد ارتباطات درونی مناسب بیشترین تأثیر را بر افزایش هوش سازمانی دارد. پس از آن نیز توسعه کارکنان و نظام پاداش دهی مناسب در رتبه های بعدی اهمیت قرار دارند. همچنین، نتایج نشان می دهد توسعه کارکنان نیز بر ارائه محصولات نوآورانه تأثیر مستقیم و معنی داری دارد؛ در حالی که نظام پاداش دهی و ارتباطات درونی فاقد چنین تأثیری هستند.
ارزیابی تأثیر آینده نگاری برسیاستگذاری علم، فناوری و نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییر جهت فعالیت های آینده نگاری از سیاست تحقیق وتوسعه به سمت بستر گسترده تر سیاست اجتماعی، سبب ظهور شکافی در ادبیات، در زمینه ارتباط میان آینده نگاری و سیاست گذاری علم، فناوری و نوآوری شده است. اغلب پژوهش های موجود، بر سازماندهی و پیاده سازی آینده نگاری و تبدیل دستاوردهای حاصل از این فعالیت ها به سیاست متمرکز می شوند. با وجود تلاش برخی از پژوهش ها، هنوز شکل دادن به آینده نگاری به عنوان یک ابزار سیاست گذاری علم، فناوری و نوآوری در قالب چارچوب نظری، یک کمبود در ادبیات موضوع به شمار می آید. از این رو، هدف این مقاله ارائه یک چارچوب برای ارزیابی اثرات آینده نگاری بر سیاست گذاری، با تأکید بر نقش آن به عنوان ابزار هوشمندی سیاستی است. در این راستا از روش شناسی ترکیبی با رویکرد طراحی اکتشافی ترتیبی استفاده شد. در بخش کیفی، چارچوب مفهومی پژوهش، با بهره گیری از مفهوم آینده نگاری انطباقی و روش تحلیل تطبیقی پایدار تعیین گردید و سپس، به منظور اعتبارسنجی آن، در بخش کمّی از آزمون دوجمله ای استفاده شد. ابزار گردآوری داده های کمّی، پرسش نامه بود که توسط 15 نفر از خبرگان حوزه آینده نگاری و سیاست گذاری علم، فناوری و نوآوری در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی کشور تکمیل گردید. تمامی فرضیه های پژوهش و اعتبار چارچوب پیشنهادی پژوهش مورد تایید قرار گرفت.
ارائه چارچوبی از ابزارهای سیاستی علم و فناوری، با استفاده از رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقق آرمان ها و هدف های بلند مدت مورد نظر سیاست گذاران، نیازمند استفاده از ابزارهای سیاستی مناسب است. با مطالعه مبانی نظری ابزارهای سیاست گذاری مشخص است که دسته بندی هر پژوهشگر از ابزارهای سیاستی علم و فناوری وابسته به محیط سیاست گذاری و هدف های خاص او در تبیین سیاست است. در ایران نیز، چارچوب منتخب مورد تأیید سیاست گذاران وجود ندارد. از اثرات عدم وجود این چارچوب منتخب، می توان به عدم توازن در سیاست های علم و فناوری اشاره کرد. در این پژوهش با بررسی بیش از 67 کتاب و مقاله معتبر در مبانی نظری موضوع، دسته بندی های ابزارهای سیاستی علم و فناوری شناسایی شدند و با استفاده از روش کیفی فراترکیب، چارچوب منتخبی از ابزارهای سیاستی ارائه گردید. اعتبارسنجی این چارچوب منتخب، با مصاحبه های هدفمند از خبرگان سیاست گذاری در حوزه علم و فناوری و انجام پنج مطالعه موردی از اسناد سیاستی، تأیید گردید. چارچوب یادشده دارای سه بعدِ ابزارهای تحریک طرف عرضه، تحریک طرف تقاضا و ابزارهای زیرساخت مبادله است. از دستاوردهای مطالعه های موردی می توان به عدم توازن میان سیاست های طرف عرضه و تقاضا در سیاست های کلان ملّی اشاره کرد.
تجربه آها! کارآفرینانه: رویکرد ترکیبی علومِ شناختی، جامعه شناسی و روانشناسی به کارآفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ساخت یابی آنتونی گیدنز با رویکردی نو نسبت به ارتباط میان عامل و ساختار، تحولی در حوزه جامعه شناسی ایجاد نمود. ساراسون و همکاران (2006 ,Sarason,Dean,Dillard) با به کارگیری این نظریه در حوزه کارآفرینی، ساماندهی نوینی از رابطه میان کارآفرین و فرصت معرفی نمودند که در آن، کارآفرین و زمینه فرصت در یک موقعیت هم ساخت یابی با یکدیگر قرار می گیرند. با وجود این، در نظریه آن ها و نقدهای مرتبط با آن، بر ضرورت تبیین ماهیت این ساخت یابی و فرآیند آن تأکید شده است. این مقاله در پی آن است که با به کارگیری پارادایم پژوهشی-انتقادی در ترکیب رویکرد علومِ شناختی با جامعه شناسی و روان شناسی، درکی از ماهیت و فرآیندِ ساخت یابیِ میان کارآفرین و فرصت ارائه دهد. آها! کارآفرینانه بیان می کند که کارآفرین با درک نمودها در دنیای بیرون، بازنمودهای ذهنی را ایجاد می نماید و سپس به وسیله همگشت بازنمودهای ذهنی، پیش نمودِ (ایده) واقعیتِ اجتماعیِ مطلوب را خلق و برای بیرونی سازی آن، تلاش می کند. به بیان دیگر به واسطه مقوله بازنمود اجتماعی است که کارآفرین از فرصت تاثیر می گیرد و با پیاده سازی ایده اش، بر آن تاثیر می گذارد. در واقع آها! کارآفرینانه به دنبال آن است که علاوه بر توسعه نظری، پژوهش های تجربی، شیوه آموزش و سیاست گذاری در حوزه کارآفرینی را نیز متحول کند.