گذر از سلیقه در توصیف و ارزیابی کیفیت اثر ادبی و به کارگیری نقد ادبی در جایگاه مرجعی علمی برای ارزش گذاری آثار، مطلوبی است که همواره بسیاری از نظریه پردازان و منتقدان ادبی در پی آن هستند. روایت شناسی با تحلیل نظام حاکم بر روایت ها و کشف ارتباط میان عناصر سازنده ی روایت، در این راستا می کوشد. در این نوشتار کوشش شده است تا ساختار روایی داستان ویس و رامین به عنوان یکی از برجسته ترین منظومه های غنایی، بررسی شده و نحو روایی و در پی آن پیرنگی که مدل کنشگران بر بستر آن قرار می گیرد، تحلیل شود. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و منابع به کاررفته در آن اسنادی کتابخانه ای است. دستاوردهای پژوهش گویای این است که جایگاه والای این منظومه در ادبیات روایی به دلیل کارکرد درست عناصر در قوانین روایت شناسی است. طرح داستان از ساختار و انسجام روایی برخوردار بوده و چهار نحو روایی دارد که همگی در خدمت روایت هستند.