شهرهای تاریخی عموماً محصول نوعی مشارکت بین عامه مردم و دستگاه حکومت بوده اند. در دوران تاریخی به دلیل همخوانی جهان بینی بخش عامه و طبقه قدرتمند جامعه، تفاوت چشمگیری در بین سلیقه و نگاه آنها وجود نداشته است و درنتیجه، تصمیمات و اقدامات این دو گروه نسبت به شهر به نوعی هماهنگی پایدار منتهی می شد. اما با ظهور مدرنیته در جامعه ایرانی، میان دستگاه قدرت و طبقه عامه نوعی شکاف در دیدگاه ها پدید می آید که به شکل گیری رویکردهای یک جانبه گرایانه در ارتباط با سیاست های شهرسازی منتهی می شود. در دوره قاجار این سیاست ها عمدتاً به فضاهای حکومتی محدود است اما از دوره پهلوی این سیاست ها به تغییرات در بافت های مسکونی شهری منجر می شود بدون آن که به نقش مردم در این فرایند توجه شود. این نوشتار به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که چه رابطه ای بین ظهور مدرنیته و یک جانبه گرایی در جامعه ایرانی و تأثیر آن بر سیاست های شهرسازی در برنامه های عمرانی و توسعه ای کشور وجود دارد؟ این پژوهش توصیفی- تبیینی تلاش خواهد نمود که با تحلیل اطلاعات به دست آمده به روش کتابخانه ای، رابطه حکومت به عنوان بخش نخبه جامعه را در ارتباط با عامه مردم، قبل و بعد از ظهور مدرنیته بررسی کرده و از این طریق چرایی شکل گیری رویکردهای یک جانبه گرایانه نسبت به سیاست های توسعه شهری را بحث نماید. در ادامه، این نوشته سیاست های اتخاذ شده در زمینه توسعه بافت های مسکونی را در دوره های تاریخی بعد از ظهور مدرنیته بررسی خواهد کرد تا این فرضیه را اثبات نماید که سیاست های پیگیری شده در بحث توسعه شهری در دوره های مختلف به دلیل فقدان ساختارها و نهادهای دموکراتیک به نوعی متکی بر یک نگاه یک جانبه گرایانه و بدون مشارکت مردم بوده اند.