فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۹۴۱ تا ۶٬۹۶۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش طرح کرامت بر مهارت های دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان گناوه بوده است. پژوهش حاضر از لحاظ روش با توجه به نوع طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از لحاظ هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم و چهارم مقطع ابتدایی سال 1399-1398 شهرستان گناوه استان بوشهر بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس نمونه ای به تعداد 30 نفر انتخاب شده است سپس در دو گروه 15 نفره آزمایش و 15 نفره کنترل تقسیم شده است. در این ژوهش از دو پرسشنامه استاندارد مهارت های اجتماعی ماتسون (1983) و مهارت های ارتباطی کوئین دام (CSTR)(2004) استفاده شده است. و اطلاعات با نرم افزار SPSS نسخه 22 با آزمون تی-مستقل و تحلیل کوواریانس تحلیل گردید. نتایج نشان داد که مقدار تاثیرگذاری نوع گروه آماری بر هر دو متغیر مهارت ارتباطی و مهارت اجتماعی معنادار می باشد(P<0.05) . همچنین پس از اجرای طرح کرامت میزان مهارت های ارتباطی افزایش داشته است و میزان مهارت های اجتماعی پس از اجرای طرح کرامت نیز افزایش داشته است. لذا اجرای طرح کرامت منجر به بهبود مهارت های اجتماعی و ارتباطی در بین دانش آموزان می شود و پیشنهاد می شود این طرح در بین دانش آموزان کلیه مقاطع اجرایی شود.
تأثیر رفتار درمانی دیالکتیک بر کاهش تکانش گری زنان مبتلا به همبودی اختلال شخصیت مرزی و سوء مصرف شیشه در مراجعین اورژانس اجتماعی بهزیستی استان همدان
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر، تأثیر رفتار درمانی دیالکتیک برکاهش تکانش گری زنان مبتلا به همبودی اختلال شخصیت مرزی و سوءمصرف شیشه در مراجعین اورژانس اجتماعی بهزیستی استان همدان می باشد. این پژوهش طرح نیمه تجربی از نوع پیش آزمون– پس آزمون با گروه گواه است و جامعه آماری آن کلیه زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و سوءمصرف شیشه می باشد که در مرکز اوژانس اجتماعی بهزیستی شهر همدان نگه داری می شوند که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 40 نفر انتخاب و به صورت مساوی و کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس تنها گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت رفتار درمانی دیالکتیک به صورت گروهی قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها برای متغیر شخصیت مرزی از آزمون بالینی چندمحوری میلون 3 (1977) و متغیر تکانشگری از مقیاس تکانشگری بارات (1959) استفاده شد که در پیش آزمون و پس آزمون بر روی هر دو گروه اجرا گردید. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کووا ریانس استفاده شد. نتایج فرضیه اصلی نشان می دهد متغیر مستقل رفتار درمانی دیالکتیک تأثیر معناداری بر متغیرهای وابسته تکانشگری زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (65/1985 F= و P<0/001) و تکانشگری زنان مبتلا به سوءمصرف مواد (58/291 F= و P<0/001) داشته است؛ بنابراین مداخله در کاهش تکانشگری و سوء مصرف شیشه تأثیر داشته است. نتایج فرضیه فرعی اول نشان می دهد متغیر مستقل رفتار درمانی دیالکتیک تأثیر معناداری بر متغیر کاهش تکانش گری در زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی داشته است (26/2016 F= و P<0/001)؛ بنابراین مداخله در کاهش تکانش گری زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در مراجعین اورژانس اجتماعی بهزیستی استان همدان تأثیر داشته است. نتایج جدول فرضیه فرعی دوم نشان داد متغیر مستقل (گروه) تأثیر معناداری بر متغیر وابسته (کاهش تکانشگری) زنان مبتلا به سوء مصرف شیشه داشته است (52/299 F= و P<0/001)؛ بنابراین مداخله در کاهش تکانشگری زنان مبتلا به سوءمصرف شیشه در مراجعین اورژانس اجتماعی بهزیستی استان همدان تأثیر داشته است.
مطالعه نقش ضربه های روانی دوران کودکی در پیش بینی سبک های مقابله ای، هویتی و مقابله مذهبی دوران بزرگسالی
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: این پژوهش با هدف مطالعه نقش ضربه های روانی دوران کودکی در پیش بینی سبک های مقابله ای، هویتی و مقابله مذهبی دوران بزرگسالی انجام شده است. مواد و روش کار: روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی (رگرسیون) است. جامعه آماری این پژوهش کلیه افراد 18 تا 40 سال که تحت پوشش بهزیستی شهر تهران در سال 1398 بودند که پرسشنامه ترومای کودکی بین 300 نفر از آن ها توزیع گردید. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه های مقابله مذهبی پارگامنت (2000)، سبک هویتی برزونسکی (1989)، پرسشنامه ترومای کودکی برنشتاین (1994) و سبک های مقابله ای لازاروس (1985) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص ها و روش های آمار توصیفی فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد و خطای استاندارد داده ها استفاده شد؛ و از آمار استنباطی برای بدست آوردن ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری به کمک نرم افزار SPSS-24 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد ترکیب خرده مقیاس های ضربه های دوران کودکی توانست 22 درصد از واریانس مقابله هیجان محور با 4/5F=، 26 درصد از واریانس مقابله مسئله محور با7/4 F=، 23 درصد از واریانس هویت هنجاری با 2/6F=، 10 درصد از واریانس هویت اطلاعاتی با 6/4F=، 11 درصد از واریانس هویت هنجاری با 7/3F=، 13 درصد از واریانس مقابله منفی با 4/4F= و14 درصد از واریانس مقابله مثبت با 5/3F=، را تبیین کند. بحث و نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت ضربه های روانی دوران کودکی در پیش بینی سبک های هویتی نقش معنادار دارد. همچنین ضربه های روانی دوران کودکی در پیش بینی مقابله مذهبی نقش معنادار دارد.
اثربخشی پسخوراند زیستی بر بهبود عملکرد خواندن و ادراک دیداری- حرکتی کودکان با نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارساخوانی به عنوان اختلال عصبی تحولی رایج در دوران کودکی می تواند فرایند تحصیلی دانش آموزان را با آسیب جدی مواجه کند و بر اساس مطالعات انجام شده، پسخوراند زیستی می تواند به حل برخی از مشکلات این کودکان کمک کند. بدین ترتیب مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی پسخوراند زیستی بر بهبود عملکرد خواندن و ادراک دیداری- حرکتی کودکان با نارساخوانی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر 8 تا 12 سال با اختلال نارساخوانی مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری ناحیه سه شهر تهران در سال 1398 بود. نمونه پژوهش شامل 24 نفر از جامعه آماری مذکور بودند که به روش نمونه گیری در دسترس و به شیوه داوطلبانه و بر حسب شرایط ورود و خروج ، انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (12 نفر در گروه آزمایش و 12 نفر در گروه گواه) جای دهی شدند. ابزارهای گردآوری داده های این پژوهش شامل آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی (نما) (کرمی نوری و مرادی، 1384) و آزمون ادراک دیداری- حرکتی بندرگشتالت (لورتا بندر، 1938) بود. گروه مداخله تحت 30 جلسه 45 دقیقه ای برنامه مداخله ای پسخوراند زیستی قرار گرفت، در حالی که گروه گواه فقط آموزش معمول مراکز اختلالات یادگیری را دریافت می کرد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در محیط SPSS-22 انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که پسخوراند زیستی باعث بهبود عملکرد خواندن و کاهش خطای شکل، خطای ترکیب، خطای چرخش، خطای تداوم و در نتیجه بهبود ادراک دیداری حرکتی کودکان مبتلا به نارساخوانی شده است (0/01>p). نتیجه گیری: روش پسخوراند زیستی می تواند با استفاده از اصول یادگیری شرطی سازی عاملی به تغییر و بهبود امواج مغزی، تقویت مهارت خودنظم جویی، ارتقای عملکرد مغزی، و در نتیجه بهبود عملکرد خواندن و ادراک دیداری- حرکتی کودکان با نارساخوانی کمک کند.
رابطه والدگری ذهن آگاهانه با کنش های اجرایی کودکان: نقش واسطه ای امواج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: والدگری ذهن آگاهانه باعث افزایش ظرفیت والدگری توأم با آرامش، ثبات و سازش یافتگی بیشتر، گرم تر شدن رابطه والد-کودک، و عملکرد مناسب والدین از نظر تربیتی می شود. هدف از این پژوهش بررسی رابطه والدگری ذهن آگاهانه با کنش های اجرایی با در نظر گرفتن نقش وسطه ای امواج مغزی در کودکان است. روش: روش این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گرد آوری داده ها از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان مراجعه کننده به کلینیک اندیشه و رفتار شهر مشهد در سال 99-1398 بودکه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 133 شرکت کننده دختر و پسر (60 دختر، 73 پسر) 6 تا 12 سال به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های والدگری ذهن آگاهانه (مک کافری و همکاران، 2015)، کنش های اجرایی کودکان و نوجوانان (بارکلی، 2012) و دستگاه نوروفیدبک استفاده شد. تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS23 و LISREL8/8 انجام شد. یافته ها: برآیندها نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. نتایج بین والدگری ذهن آگاهانه و کنش های اجرایی یک رابطه مستقیم (0/32 =β، 5/34= t) نشان داد. همچنین رابطه غیرمستقیم بین والدگری ذهن آگاهانه و کنش ه ای اجرایی از طریق موج آلفا (0/18 =β، 3/58= t) و (0/63 =β، 12/31= t)، موج بتا (0/15 =β، 3/16= t) و (0/57 =β، 9/32= t)، و موج تتا (0/12 =β، 1/25= t) و (0/22 =-β، 4/14-= t) وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده والدگری ذهن آگاهانه هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم از طریق امواج مغزی، با کنش های اجرایی در ارتباط است. نتایج این پژوهش حاوی تلویحات کاربردی برای ارتقاء کنش های اجرایی کودکان در رابطه با والدگری است.
مقایسه اثربخشی تنظیم هیجان مدل گروس با توانبخشی شناختی بر رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مدل تنظیم هیجان گروس با توانبخشی شناختی بر رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی انجام شد. روش ها: طرح پژوهشی از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه پژوهش شامل دانش آموزان نوجوانان 14 تا 18 ساله که توسط کارشناسان مرکز مشاوره آموزش و پرورش شهر کرمانشاه مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی تشخیص داده شده بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 36 نفر از آنها انتخاب شد و به طور تصادفی در سه گروه درمان تنظیم هیجان گروس، درمان توانبخشی شناختی و گروه کنترل قرار گرفتند. به یک گروه آزمایش درمان تنظیم هیجان به مدت 8 جلسه (هفته ای یک جلسه 90 دقیقه ای) و دیگر گره آزمایش درمان توانبخشی شناختی به مدت 12 جلسه (هفته ای دو جلسه 60 دقیقه ای) و گروه کنترل هیچ کدام از دو درمان را دریافت نکردند. برای سنجش سطح رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از مقیاس بازخورد خوردن ویلیامسون استفاده شد. نهایتا داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و به کمک تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبیLSD تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو درمان در پس آزمون نسبت به گروه کنترل اثر بخشی معناداری بر کاهش رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی داشتند (P< 0/001). جالب اینکه بین اثربخشی دو درمان مذکور تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: یافته های مذکور نشانگر سودمندی درمان های تنظیم هیجان گروس و توانبخشی شناختی بر کاهش رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی است.
اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر تفکر انتقادی و سلامت روان دانش آموزان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:امروزه آگاهی از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی یکی از الزامات موفقیت دانش آموزان محسوب می شود. یادگیری خود تنظیمی یک مهارت عملکرد تحصیلی یا ذهنی نیست، بلکه یک فرایند خود هدایت گری است که یادگیرندگان می توانند مهارت های ذهنی شان را در مهارت های تحصیلی بکار گیرند. روش ها:این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان پسر ودختر پایه ششم ابتدایی شهرستان فهرج می باشند که به روش نمونه گیری تصادفی از پایه ششم انتخاب و بر اساس شماره کلاس در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه 25 نفر)گمارده شدند. ابزار گردآوری در این پژوهش پرسشنامه تفکرانتقادی ریکتس (2003)وپرسشنامه استاندارد سلامت روان گلدبرگ (1970 )که قبل و بعد از آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در بین دانش آموزان گروه گواه و آزمایش توزیع شد.تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS23 انجام شد. یافته ها:یافته های پژوهش حاکی از تاثیر مثبت و معنادار آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر تفکر انتقادی و سلامت روان دانش آموزان است. نمرات میانگین تعدیل شده تفکر انتقادی )خلاقیت)و سلامت روان بربهبود( نشانه های جسمانی، اضطراب و بی خوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی) تأکید میکند، گروه آزمایش که مورد آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی قرار گرفته اند در مقایسه با گروه کنترل که تحت آموزشی قرار نداشته اند، از میزان تفکر انتقادی بالاترو سلامت روان بهتری برخوردارند. نتیجه گیری: بنابراین پیشنهاد می شود در کتاب راهنمای تدریس معلم درسی برای آگاهی دانش آموزان، آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی گنجانده شودو توصیه می گردد که مولفین و نویسندگان کتاب های درسی، الگوهای تدریس را که بر اساس یادگیری خودتنظیمی بنا شده است، در کتاب های دانش آموزان بیشتر مورد بحث قرار دهند.
بررسی صلاحیت های حرفه ای معلمان درس مهارت های زندگی در مقطع متوسطه بر اساس رویکرد ارزشیابی دانش آموزان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: انجام مطالعات کاربردی در جهت ارزیابی میزان برخورداری معلمان از صلاحیتهای حرفه ای، امری ضروریست. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی ص لاحیت ه ای حرف ه ای معلم ان دوره متوسطه اول در درس مهارت های زندگی بر اساس رویکرد ارزشیابی دانش آموزان، انج ام ش ده است. روش ها: پژوهش حاضر در سال تحصیلی96-95 با استفاده از روش توصیفی- مقطعی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دوره متوسطه اول در شهر شیراز بود که در در سال تحصیلی 97-1396، مشغول به تحصیل بودند و از بین آنها 385 نفر از دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و از طریق فرمول تعیین حجم نمونه مورگان و کرجسی، به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شده و در پژوهش مشارکت داده شدند. ابزار مطالعه، پرسشنامه محقق ساخته صلاحیتهای حرفه ای معلم بود و تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، با استفاده از نرم افزار SPSS 22 و شاخص های آماری فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، واریانس، تحلیل عاملی تاییدی و آزمونT وابسته استفاده گردید. یافته ها: نتایج آزمون t وابسته نشان داد بین وضع موجود و مطلوب صلاحیتهای حرفه ای معلمان در هر سه صلاحیت مورد بررسی، تفاوت معناداری وجود دارد(05/0P≤) و به عبارتی برای رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله وجود دارد. نتیجه گیری: با نظر به نتایج اکتسابی از مطالعه حاضر که بیانگر عدم برخورداری معلمان از صلاحیتهای حرفه ای بود، ضروری است مواردی نظیر رعایت دقیق اصل شایسته محوری در گزینش معلمان، توجه به مولفه های رفاهی و معیشتی معلمان، برگزاری دوره های نوین ضمن خدمت، برگزاری کارگاه ها و جلسات آموزشیِ مشارکت محور، تدوین نظام جامع ارزیابی از فعالیتهای حرفه ای معلمان، انجام نظارت سازمان یافته و همچنین انجام اقدامات اصلاحی در این زمینه، مورد توجه قرار گیرد و بستر مناسبی در جهت ارتقا و توسعه صلاحیتهای حرفه ای معلمان، فراهم گردد.
بررسی و تحلیل گسست روابط زناشویی و بزه های خانوادگی در داستان های مجتبی بزرگ علوی و نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۷)
537 - 548
حوزه های تخصصی:
هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی دیدگاه های مجتبی بزرگ علوی و نجیب محفوظ به عنوان دو داستان نویس نامدار، در ارتباط با جنبه های منفی گسست روابط زناشویی و بزه های خانوادگی در آثار داستانی خود انجام شد. روش پژوهش: در تحقیق حاضر با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه دو نویسنده در ارتباط با گسست روابط زناشویی و بزه های خانوادگی، بررسی و مقایسه می شود. یافته ها: خانواده یکی از اصلی ترین رکن ها در جامعه به حساب می آید و همه مردم شناسان و تحلیلگران جامعه بر لزوم حفظ و پایستگی آن تأکید کرده اند. با توجه به مهم بودن این مقوله، در گستره ادبیات داستانی هم شاهد بازتاب مسائل مرتبط با خانواده در دو وجه مطلوب و نامطلوب بوده ایم. بزرگ علوی و محفوظ با خلق شخصیت های گوناگون و برگزیدن شیوه-های متنوع روایی، به نقد و تبیین این مهم پرداخته اند. نتیجه گیری: به نظر می رسد فرهنگ مردسالار، کالا انگاری زنان، کاربست هژمونی خشن مردانه علیه زنان، نقش کلیشه ای زنان و وابستگی آنان به مردان، به عنوان دلایل اصلی گسست روابط زناشویی و بزه های خانوادگی در این داستان ها مطرح شده است.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) و تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه(TDSC) در بهبود شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) و تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه(tDCS) بر بهبود شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا می باشد. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی- گروه آزمایش و شم با پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری این پژوهش را بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا تشکیل داده اند. نمونه گیری به صورت موارد در دسترس صورت گرفت و تعداد ۳۶ نفر در این پژوهش انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه MCBT، tDCS و شم قرار گرفتند. بیماران قرار گرفته در گروه های آزمایش و شم دو نوبت یعنی پیش از مداخله MBCT و tDCS(در دو گروه آزمایش) و پس از آن، دو پرسشنامه شدت درد مک گیل و پرسشنامه ۳۶ سوالی کیفیت زندگی را تکمیل نمودند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که در مورد متغیر شدت درد، با اینکه هر دو درمان در مقایسه با گروه شم اثر بخش بودند، ولی اختلاف معناداری میان اثربخشی دو درمان با یکدیگر مشاهده نشد(p<0.05). در زمینه کیفیت زندگی، تاثیر معناداری در درمان tDCS مشاهده نشد، در حالی که درمان MBCTدر مقایسه با گروه شم و نیز در مقایسه با tDCS به طور معناداری تاثیر گذار بود(p<0.05) یافته های این پژوهش نتایج قابل توجهی را در زمینه تاثیرگذاری شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی و همچنین تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه بر بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا نشان داد که می تواند در بهبود این بیماران و کاهش هزینه های درمانی آنها به درمانگران کمک کند.
تاثیر اضطراب کرونا و ترومای دوران کودکی مادران بر تعارض با کودکان در دوران قرنطینه: به واسطه تنش پیش قاعدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرنطینه خانگی برای مدیریت کووید 19 سبب افزایش تنش بین مادران و کودکان شده است. هدف این پژوهش این بود نقش عوامل اضطراب کرونا و ترومای دوران کودکی مادران بر این تعارض را به واسطه تنش پیش قاعدگی مطالعه کند. به این ترتیب، مادران و کودک 7 تا 12 ساله منطقه 6 تهران در آذرماه سال تحصیلی1400 -1399در پژوهش شرکت کردند. آنها مقیاس رتبه بندی پیش از قاعدگی، پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ)، آزمون ترسیم خانواده و پرسش نامه اضطراب کرونا را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد کودکان تعارض خود با مادر را در فعالیتهای ترسیمی در بیشتر مواقع، به صورت جدایی از مادر ترسیم کرده است. سوء استفاده عاطفی و جسمی از مادر در دوره کودکی سبب شده بود تا فرزندش به طور معناداری بیشتر خود را با مادرش در فاصله قرار دهد. یافته دیگر پژوهش نشان داد که سوء استفاده عاطفی و جسمی در دوران کودکی توانسته تنش پیش قاعدگی را پیش بینی کند. از سویی دیگر، بعد روانی اضطراب کرونا نیز تنشهای پیش قاعدگی را ایجاد کرده است. تنشهای پیش قاعدگی هم توانسته اند سبب تعارض مادر و کودک شوند. یافته جالب این است که فقط تنشهای پیش قاعدگی بود که با جایگاه کودک در فضای ترسیمی بر اساس نشانگرهای کوپیتس رابطه داشت. به نظر می رسد که تنشهای پیش قاعدگی به طور مستقیم خودپنداره کودک را هدف می گیرد و او خود را از محور بودن در صفحه ترسیمی و مرکز توجه بودن به دور می کند.
اثربخشی درمان هیجان مدار بر سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
404 - 420
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی زنان متأهل بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه با پیگیری سه ماهه بود؛جامعه آماری زنان مراجعه کننده به مراکزمشاوره استان مازندران در بازه زمانی اردیبهشت تا تیرماه سال 1399 بود که 42 زن داوطلب مشارکت در پژوهش به پرسشنامه سبک های دلبستگی کالینز و رید (1990) و رضایت زناشویی انریچ (1987) پاسخ دادند که پس از غربالگری 30 زن انتخاب و در گروه آزمایشی هیجان مدار (15 زن) و گروه گواه (15 زن) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله هیجان مدار جانسون (2012) قرار گرفت و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازه های مکرر تحلیل شد. یا فته ها: نتایج حاکی ازتأثیر مداخله هیجان مدار بر سبک دلبستگی ایمن (21/3=F، 042/0=P) با اندازه اثر 10/0، سبک دلبستگی اضطرابی (13/2=F، 048/0=P) با اندازه اثر 06/0، سبک دلبستگی اجتنابی (76/7=F، 038/0=P) با اندازه اثر 14/0 و رضایت زناشویی (73/5=F، 024/0=P) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: این مداخله موجب شد تا زنان گروه آزمایش تمرکز را از رفتار همسر خود برداشته و بر رفتار خود متمرکز شوند و در نتیجه کاربرد موانع ارتباطی مذکور را متوقف کرده و ضمن افزایش تحمل، با یادگیری برنامه ارتباط درست، توانستند روابط خویش را بهبود بخشیده و تاب آوری خود را بالاتر ببرند؛ بنابراین مداخله مؤثری برای بهبود سبک دلبستگی ناایمن و اضطرابی و بهبود رضایت از زندگی زناشویی محسوب می شوند.
پیش بینی افسردگی بر اساس تفکر انتقادی و ادراک خویشتن در زنان و مردان شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
421 - 443
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی افسردگی بر اساس تفکر انتقادی و ادراک خویشتن در زنان و مردان شهر مشهد صورت گرفت. روش پژوهش: پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. به همین منظور از بین مردان و زنان شهر مشهد که در سال 1400-1399 ساکن این شهر بودند به صورت غیر تصادفی و در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و بر اساس جنسیت در دو گروه قرار گرفتند. سپس جهت بررسی ضمن اندازه گیری میزان افسردگی در بین مردان و زنان شهر مشهد، عوامل مرتبط با افسردگی (جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، میزان تحصیلات) شناسایی شده و همچنین ارتباط بین تفکر انتقادی و ادراک خویشتن بر میزان افسردگی در بین 200 نفر از مردان و زنان این شهر مطالعه شد. برای دستیابی به این هدف، برگه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه افسردگی (بک، 1961)، پرسشنامه تفکر انتقادی (واتسون-گلیزر، 1980) و پرسشنامه ادراک از خود (پورحسین، 1386) به عنوان ابزار پژوهش در مورد هر دو گروه مورد اجرا قرار گرفت. در پایان داده های به دست آمده با روش های آماری همبستگی و رگرسیون به وسیله نرم افزار SPSS، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که یک همبستگی قوی بین این دو متغیر افسردگی و ادراک خویشتن، بین تفکر انتقادی و افسردگی وجود دارد. همچنین تحلیل یافته ها نشان داد بین ادراک خویشتن و تفکر انتقادی با افسردگی رابطه معناداری وجود دارد (05/0=P)؛ نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ادراک خویشتن 24 درصد از واریانس را تبیین می کند و ادراک خویشتن و تفکر انتقادی 28 درصد از واریانس را تبیین می کند و فرضیه پژوهش معنادار است. نتیجه گیری: به طور کلی با توجه به نتایج به دست آمده از یافته های پژوهش می توان گفت بین دو متغیر این پژوهش، تفکر انتقادی و ادراک خویشتن با هم سهم بیشتری از هر کدام به تنهایی در پیش بینی افسردگی دارد.
تاملی در وضعیت عاطفی مدارس آینده با تمرکز بر عنصر شادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این تحقیق بررسی عوامل اثرگذار در تضعیف و بی توجهی به حوزه عاطفی مدارس با توجه به عنصر شادی بود. تحقیق حاضر از نظر هدف از نوع بنیادی هم چنین از نظر ماهیت توصیفی، از نوع پیمایشی می باشد، جامعه آماری این تحقیق شامل معلمان دوره ابتدایی منطقه 1 در شهر ارومیه می باشد. با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 200 نفر و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای بعد از چند بار انتخاب خوشه های مدرسه، کلاس و در نهایت معلمان، انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسش نامه محقق ساخته بود که ضریب پایایی آن 89/. به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها هم ضمن استفاده از آمار توصیفی از آزمون تی تک نمونه ای و آزمون فریدمن هم استفاده شد. پس از تحلیل داده ها مشخص شد که از نقطه نظر معلمان انتظارات زیاد جامعه و والدین، استاندارد های پایین فضاهای آموزشی، تاکید زیاد بر نمره، طراحی نامناسب برنامه های درسی و شیوه های نادرست ارزشیابی جزء عوامل مؤثر بر تضعیف بعد عاطفی مدارس هستند. همچنین در رتبه بندی این عوامل، استاندارد های پایین فضاهای آموزشی و شیوه های نادرست ارزشیابی در رتبه های اول و دوم اثرگذاری بر فضای شاد مدارس قرار گرفتند و تاکید زیاد بر نمره در پایین ترین رتبه قرار گرفت. هم چنین در بخش پایانی یافته های این تحقیق معلمان چشم انداز روشنی را در آینده از نظر وضعیت عاطفی مدارس تصور نمی کردند و معتقد بودند که در آینده وضعیت بدتر از شرایط حاضر خواهد شد.
شناسایی عوامل در اجرای مطلوب برنامه درسی مجازی دوره ابتدایی از دیدگاه والدین درپایه اول و دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش مجازی مشارکت و مداخله والدین را بیش از پیش افزایش می دهد. به ویژه در شرایطی که تمام زمان به این نوع آموزش اختصاص یابد. پژوهش حاضر به منظور بررسی عوامل موثر در اجرای برنامه درسی مجازی از دیدگاه والدین پایه اول و دوم دوره ابتدایی می باشد. جهت انجام این پژوهش، از رویکردکیفی و روش پدیدار شناسی استفاده شده است و مصاحبه نیمه ساختار یافته، به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات می باشد. جامعه این پژوهش تمامی اولیا منطقه 13 و 15 استان تهران بوده که از این جامعه به صورت تصادفی نمونه ای 15 نفری تا به اشباع داده ها انتخاب شد. مضامین اصلی و فرعی آن با روش کدگذاری استخراج گردید. یافته ها شامل سه مضمون اصلی : نقش والدین ،نقش معلمان و نقش زیر ساخت های شبکه ی اجتماعی می باشد. که هر کدام شامل تعدادی زیر مضمون می باشد که عبارتند از: نقش والدین (آگاهی والدین از روش های آموزشی و روانشناسی، علاقه مندی به آموزش فرزندان، نقش های دیگر مادر)، نقش زیر ساخت های شبکه اجتماعی (قطع و وصل شدن مداوم، عدم جذابیت برنامه، کمبود امکانات برنامه ها و سرعت کم شبکه) و نقش معلمان و اهمیت آن در فعالیت آموزش مجازی. تحلیل نتایج نشان می دهد والدین برای اجرای موفق در آموزش مجازی، نقش خود را وابسته به فعالیت معلم می دانند.
تجربه زیسته معلمان مدارس غیرانتفاعی شهر اصفهان از مشکلات دانش آموزان مقطع ابتدایی در کلاس های بر خط در دوره شیوع ویروس کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل ادراک معلمان مدارس غیرانتفاعی شهر اصفهان از مشکلات دانش آموزان مقطع ابتدایی در کلاس های بر خط در دوره شیوع ویروس کرونا بود. این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی و طرح نظریه مبنایی صورت گرفت. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته استفاده شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند، پس از انجام 35 مصاحبه اشباع داده ها حاصل شد. تحلیل عمیق دیدگاه های معلمان، موجب شناسایی و دسته بندی 23 کد باز در قالب 4 مشکل آموزشی (3 کد باز)، اقتصادی (2 کد باز)، فیزیولوژیکی (2 کد باز)، روانشناختی و رفتاری (16 کد باز) گردید. از بین کدهای شناسایی شده عدم ارتباط چهره به چهره با معلم و خستگی ذهنی دانش آموز در مشکلات روانشناختی و رفتاری، افت شدید یادگیری دانش آموزان فعال در مشکلات آموزشی، نداشتن اینترنت و بسته در مشکلات اقتصادی و آسیب های ناشی از اتصال زیاد به اینترنت از دیدگاه معلمان جدی ترین مشکلات دانش آموزان در طول آموزش بر خط بوده است.
تدوین الگوی توسعه حرفه ای معلمان مقطع متوسطه دوم شهر اردبیل بر مبنای برنامه درسی (یک مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدارس بهتر از معلمانی که در آنها تدریس می کنند نیستند و توسعه حرفه ای کلید اصلی پیشرفت معلمان و رشد حرفه ای آنها است. پژوهش حاضر باهدف تدوین الگوی توسعه حرفه ای معلمان در برنامه درسی و به صورت کیفی و به شیوه تحلیل مضمون انجام شده است. بدین منظور با 14 نفر از اساتید رشته علوم تربیتی در شهر اردبیل که به صورت هدفمند و قضاوتی انتخاب شده اند، مصاحبه نیمه ساختاریافته، انجام شده است. در این پژوهش از روش شبکه مضامین استفاده شد. روایی و پایایی پژوهش با استفاده از روش گوبا و لینکن (1985) بررسی و مورد تائید قرار گرفت. پس از تکمیل فرایند مصاحبه ها و کدگذاری، تعداد 67 مضمون پایه، 18 مضمون سازمان دهنده و 3 مضمون فراگیر در خصوص توسعه حرفه ای معلمان شناسایی شد. مضامین اصلی عبارت بودند از: 1. عوامل فردی ، 2. عوامل سازمانی، 3. عوامل مدیریتی. بررسی الگوها و مدل های ارائه شده برای توسعه حرفه ای مربیان و معلمان نشان داد که این الگوها تمامی جنبه ها و مولفه های توسعه حرفه ای را مدنظر قرار نداده اند از این رو، پژوهش حاضر الگویی را شناسایی و ارائه می کند که شامل مولفه های سه گانه ی فردی، سازمانی و مدیریتی و روابط متقابل بین این مولفه ها بوده و با ویژگی های معلمان مقطع متوسطه سازگار می باشد.
بررسی تاثیر ادراک خطر، خودکارآمدی و حل مسئله اجتماعی بر رفتارهای یاری رسان با توجه به نقش میانجی گر هوش اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
19 - 34
حوزه های تخصصی:
هدف تعیین بررسی تاثیر ادراک خطر، خودکارآمدی و حل مسئله اجتماعی بر رفتارهای یاری رسان با توجه به نقش میانجی گر هوش اجتماعی انجام شد. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی افراد کمک رسان در سیل سال 1398 خوزستان بود. به منظور تعیین حجم نمونه، از فرمول کوکران بر مبنای جامعه غیر تعریف شده استفاده شد و ۳۸۷ نفر به روش نمونه گیری خوشه-ای انتخاب شدند. براین مبنا شهر خوزستان به 5 منطقه جغرافیایی شامل شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تقسیم شد. سپس از هر منطقه یک منطقه سیل زده به صورت تصادفی انتخاب شدند و در هر منطقه، دو کمپ اسکان سیل-زدگان انتخاب و به آن مراجعه شد و به صورت تصادفی آزمودنی های غیر آسیب دیده که به منظور کمک رسانی به این مراکز مراجعه نموده اند، انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های رفتار یاریرسانی درخشنده -نیا و نوری (۱۳۸۴)، ادراک خطر بین تین ، خودکارآمدی شرر ، حل مسأله اجتماعی دزوریلا و همکاران (۲۰۰۲) و هوش اجتماعی ترمسو (2001) بود. به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از روش آماری تحلیل مسیر به کمک دو نرم افزارSPSS وAMOS ۲۲ استفاده شد. نتایج حاصل از ضرایب غیر مستقیم در تحلیل مسیر نشان داد که هوش اجتماعی نمی تواند نقش میانجی گر را در رابطه بین سه متغیر ادراک خطر، خودکارآمدی و حل مسئله اجتماعی با رفتارهای یاری رسانی ایفا نماید (05/0 p>) و تنها ضرایب مستقیم ادراک خطر، خودکارآمدی و حل مسئله اجتماعی با رفتارهای یاری رسانی مورد تایید قرار گرفت (05/0P<).
مقایسه سبک های دلبستگی، سطح تمایزیافتگی در دانشجویان متأهل دارای رابطه و فاقد رابطه قبل از ازدواج و نحوه نگرش آنان نسبت به ازدواج
حوزه های تخصصی:
همزمان با ورود جامعه ایرانی به نظام مدرن، نهاد خانواده و ازدواج تحولات مهمی را از سر گذرانده است ازجمله این تحولات، افزایش رابطه دوستی قبل از ازدواج است. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه سبک های دلبستگی و سطح تمایزیافتگی در دانشجویان متأهل دارای رابطه و فاقد رابطه قبل از ازدواج و نحوه نگرش آنان نسبت به ازدواج بود. روش پژوهش حاضریک مطالعه توصیفی از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه پژوهش شامل تمامی دانشجویان متأهل دانشگاه ازاد اسلامی کرمانشاه درسال 1397-98 (براساس آمار دانشگاه حدوداً 2000 نفر) که باتوجه به روش پژوهش از میان آنان به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 80 نفر در دوگروه دارای تجربه رابطه قبل از ازدواج (40نفر) وفاقد تجربه رابطه قبل از ازدواج (40نفر) به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. از پرسشنامه های دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (1990)، تمایزیافتگی اسکورن و دندی (1998)و نگرش به نحوه انتخاب همسر لارسون (1993) استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس ANOVA و توسط نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد. نتایج حاکی از آن بود که درمیان دانشجویان متأهل دارای رابطه و فاقد رابطه قبل از ازدواج تفاوت معناداری میان سبک های دلبستگی و سطح تمایزیافتگی (05/0≤P) وجود ندارد. و همچنین در نحوه نگرش به انتخاب همسر در میان دانشجویان تفاوت معناداری وجود دارد (05/0≥P). می توان نتیجه گرفت روانشناسان و مشاوران در فرایندهای مشاوره ی قبل از ازدواج به میزان تمایزیافتگی و دلبستگی افراد و نحوه نگرش آنان نسبت به ازدواج توجه ویژه ای داشته باشند.
اثربخشی بسته درمانی مثبت نگر ایرانی- اسلامی بر بهزیستی روان شناختی و پریشانی روان شناختی دانش آموزان دختر متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته درمانی مثبت نگر ایرانی- اسلامی بر بهزیستی روان شناختی و پریشانی روان شناختی دانش آموزان دختر متوسطه دوم انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-1397 بود. در این پژوهش تعداد 30 دانش آموز د دانش آموزان دختر متوسطه دوم با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (15 دانش آموز در گروه آزمایش و 15 دانش آموز در گروه گواه). گروه آزمایش بسته درمانی مثبت نگر ایرانی- اسلامی را طی سه ماه در 11 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس خودسنجی التزام عملی به اعتقادات اسلامی (نویدی، 1376)؛ پرسشنامه بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) و پرسشنامه پریشانی روان شناختی (کسلر و همکاران، 2003) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بسته درمانی مثبت نگر ایرانی- اسلامی بر بهزیستی روان شناختی و پریشانی روان شناختی دانش آموزان دختر متوسطه دوم تأثیر معناداری داشته است(p <0/001). بدین صورت که این بسته روان شناختی توانسته منجر به بهبود بهزیستی روان شناختی و کاهش پریشانی روان شناختی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شود.