فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۰۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
آموزش تفکر انتقادی به انگیزه برای یادگیری، کسب مهارت های حل مسأله، تصمیم گیری، استدلال و افزایش مهارت های شناختی منجر می شود و پژوهش هاپژوهش ها نشان می دهد تفکر انتقادی را می توان با تمرین و آموزش ارتقا داد. بنابراین، با توجه به نقش اساسی شیوه های آموزشی هدف، این پ ژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تفکر انتقادی به روش چرخه کارپلوس و تمثیل به دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون، با استفاده از گروه های کنترل با انتخاب تصادفی بود. همچنین، طرح پژوهش دارای دو گروه آزمایش (1- گروه آموزش چرخه کارپلوس؛ 2- گروه آموزش تمثیل) و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم راهنمایی شهرستان سقز (730 نفر) در سال 1391 بود. شیوه نمونه گیری پژوهش خوشه ای چندمرحله ای بود؛ بدین صورت که از میان نواحی دو گانه شهر سقز به طور تصادفی ناحیه یک انتخاب شد و سپس بر اساس فهرست موجود در ناحیه یک، از میان مدارس دولتی این ناحیه، دو مدرسه و از میان دانش آموزان پایه سوم این مدارس تعداد 60 نفر انتخاب و سپس به روش جایگزینی تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. داده های پژوهش با پرسشنامه تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم « ب » به دست آمد و برای تحلیل داده ها از میانگین، انحراف معیار و تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد آموزش تفکر انتقادی به شیوه تمثیل و چرخه کارپلوس مهارت تحلیل انتقادی، ارزیابی انتقادی، استنتاج انتقادی، قیاس انتقادی و مهارت استقرا را بهبود می بخشد (05/0P<)؛ اما بین اثربخشی آموزش تفکر انتقادی به شیوه تمثیل و چرخه کارپلوس تفاوت معنی داری وجود نداشت. همچنین، نتایج نشان داد که تقریباً آموزش به شیوه فنّ تمثیل از آموزش به شیوه چرخه کارپلوس مؤثرتر است. بنابراین، برای کمک به دانش آموزان به منظور اینکه چگونه آموختن را بیاموزند و به مهارت های تفکر انتقادی، همچون: استنتاج، ارزشیابی، قیاس، استقرا و تحلیل دست یابند، می توان از روش های جدید تدریس مانند شیوه تمثیل و چرخه کارپلوس استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی سه روش یادگیری مشارکتی بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر پایه دوم راهنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی سه روش یادگیری مشارکتی (گروه های پیشرفت تیمی دانش آموزان- جیگ ساو- باهم آموختن) بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر پایه دوم راهنمایی منطقه سه تبریز انجام پذیرفته است.گروه نمونه شامل 97 نفر دانش آموز از چهار کلاس است که از راه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. از این چهار کلاس به صورت تصادفی سه کلاس به عنوان گروه های آزمایشی و یک کلاس به عنوان گروه گواه در نظر گرفته شده اند و سپس در طی هشت جلسه در هر یک از گروه های آزمایشی یکی از روش های یادگیری مشارکتی مذکور اجرا شده و گروه گواه روند متداول تدریس را دنبال کرده است. برای گرد آوری داده ها از مقیاس مهارت های اجتماعی ماتسون در دو مرحله ی قبل و بعد از جلسات و برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون توکی استفاده شده است. براساس یافته های پژوهش ، در مقایسه اثربخشی این سه روش بر مهارت های اجتماعی، تفاوت میانگین های به دست آمده بین گروه های آزمایشی معنادار نیستند؛ ولی در مقایسه میانگین نمره های گروه های آزمایشی با گروه گواه، تفاوت میانگین های گروه های آزمایشی الف (گروه های پیشرفت تیمی دانش آموزان) و ب (جیگ ساو) با گروه گواه، به ترتیب در سطوح (01/0P<) و(05/0P<) معنادارند. این در حالی است که تفاوت میانگین های\nگروه های آزمایشی ج (باهم آموختن) و گواه در هیچ یک از این سطوح معنادار نیست. به عبارت دیگر، نتایج گویای تفاوت این سه روش در تأثیرگذاری بر مهارت های اجتماعی هستند.
تأثیر الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای بر میزان بار شناختی بیرونی و مهارت حل مسئله در درس فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای بر میزان بار شناختی بیرونی و مهارت حل مسئله در درس فیزیک بود. این پژوهش، از نظر هدف، کاربردی؛ و از نظر روش شناسی، در زمرة پژوهش های آزمایشی است. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل می باشد. جامعة آماری پژوهش شامل کلیة دانش آموزان پسر سال اول دبیرستان منطقة 5 در سال تحصیلی 92- 1393 درشهر تهران بود. نمونه های پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری تصافی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند که شامل 30 نفر بود و در دو گروه آزمایش(15نفر) و گروه کنترل(15 نفر) به طور تصادفی قرار داده شدند. گروه آزمایش، در معرض متغییر مستقل(طراحی آموزشی درس فیزیک بر اساس الگوی چهار مؤلفه ای) قرار گرفت؛ و گروه کنترل با روش رایج آموزش دید. ابزار جمع آوری داده ها، مقایس اندازه گیری 9 درجه ای پاس(1992) بود که روایی صوری آن مورد تأیید استادان و متخصصان قرار گرفت و پایایی آن با روش بازآزمایی 85/0 به دست آمد. ابزار دیگر، آزمون محقق ساختة مهارت حل مسئله بود که روایی صوری آن توسط متخصصان و استادان مشخص شد و پایایی آن با استفاده از روش بازآزمایی 79/0 به دست آمد. سپس، داده ها بااستفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس. و با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل(برای میزان بار شناختی بیرونی) و تحلیل کوواریانس(برای آزمون مهارت حل مسئله) تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای بر کاهش میزان بار شناختی بیرونی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تأثیر معنی داری دارد. همچنین، یافته ها معنی داری افزایش میزان مهارت حل مسئله در گروه آزمایش را نسبت به گروه کنترل نشان داد.
اثر آموزش کارکردهای اجرایی مبتنی بر زندگی روزمره، بر کارکردهای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر همجوشی شناختی و شاخص های سلامت جسمانی بیماران مبتلا به فشار خون اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اساسی مطالعه حاضر اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر همجوشی شناختی و شاخص های جسمانی بیمارن مبتلا به فشار خون اساسی بود. این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. نخست، آزمودنی ها با استفاده از ملاک های ورود و خروج غربال شدند، سپس، 26 بیمار مبتلا به فشار خون در بیمارستان ولی عصر شهرستان رشت انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند(13 بیمار در هر گروه). افراد در گروه درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش طی 8 جلسه تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت ننمود. نتایج نشان داد که بین دو گروه در همجوشی شناختی و شاخص های جسمانی(فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و کورتیزول) تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به عنوان یک مداخله موثر در بیماران مبتلا به فشار خون اساسی تلقی می گردد.
اثربخشی آموزش نوروفیدبک بر بهبود عملکرد توجه پیوسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: رسیدن به عملکرد بهینه توجه از مهم ترین اهداف دانشجویان است. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش نوروفیدبک بر ارتقای توجه پیوسته انجام شد. روش: این پژوهش، به صورت نیمه تجربی بوده و در آن از پیش آزمون پس آزمون با گروه پلاسیبو استفاده شد. روش نمونه گیری به صورت در دسترس است. نمونه شامل 30 دانشجوی ورزشکار شهر تبریز بود. 15 نفر برای گروه آزمایش و 15 نفر برای گروه پلاسیبو به صورت جایگزینی تصادفی انتخاب شدند. آموزش نوروفیدبک طی 20 جلسه، هر هفته سه جلسه اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمره های پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش و پلاسیبو تفاوت معنی داری وجود داشت، به نحوی که آموزش نوروفیدبک باعث بهبود توجه مستمر در افراد شده است. به نحوی که بین دو گروه در نتیجه کل [73/19F=، 001/0< P]، زمان آزمایش [14/11F=، 003/0 P
تأثیر آموزش مهارت های ادراک دیداری بر حافظه دیداری کوتاه مدت کودکان با آسیب شنوایی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در ارتباط با توانایی های شناختی افراد با آسیب شنوایی، حافظه همواره موردتوجه متخصصان بوده است. به خصوص نقش حافظه دیداری در به یادسپاری و یادآوری علائم نشانه ای مانند حرکات دست در گفتار نشانه دار و زبان اشاره به کرّات موردپژوهش قرارگرفته است. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش مهارت های دیداری بر حافظه دیداری کوتاه مدت کودکان پسر با آسیب شنوایی بود.
روش: طرح پژوهش آزمایشی، از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. بر این اساس از بین کل دانش آموزان با آسیب شنوایی پسر شهر تهران تعداد 36 نفر از دانش آموزان پسر 7 تا 10 سال مدرسه ناشنوایان باغچه بان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جای دهی شدند. پس از 10 جلسه مداخله بر روی گروه آزمایشی، داده ها با استفاده از آزمون حافظه دیداری کیم کاراد (1945) جمع آوری شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مهارت های ادراک دیداری باعث بهبود حافظه دیداری کوتاه مدت در کودکان پسر با آسیب شنوایی گردیده است.
نتیجه گیری: جهت تقویت حافظه دیداری در کودکان با آسیب شنوایی می توان از مهارت های ادراک دیداری استفاده نمود؛ زیرا این مهارت های ادراکی باعث فعال سازی مناطق مربوط به حافظه دیداری و درنتیجه باعث تقویت حافظه دیداری می گردد.
تمایزیافتگی و تفکرارجاعی: نقش واسطه ای درماندگی آموخته شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوش حاضر با هدف پیش بینی تفکر ارجاعی بر اساس تمایز یافتگی خود با واسطه درماندگی آموخته شده در دانشجویان انجام شد. روش: 335 نفر (164 پسر و 176 دختر) از دانشجویان دانشگاه آزاد لار به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های تمایزیافتگی دریک (2011)، پرسشنامه درماندگی آموخته شده کوینلس و نلسون (1988) و پرسشنامه تفکر ارجاعی ارینگ (2010) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه هم زمان مبتنی بر روش بارون و کنی (1986) نشان دادند که واکنش سازی عاطفی، هم آمیختگی با دیگران و گسلش عاطفی پیش بینی کننده مثبت تفکر ارجاعی و موقعیت من پیش بینی کننده منفی تفکر ارجاعی است. همچنین هم آمیختگی با دیگران و گسلش عاطفی، پیش بینی کننده مثبت درماندگی آموخته شده و موقعیت من پیش بینی کننده منفی درماندگی آموخته شده بودند. در نهایت درماندگی آموخته شده، در رابطه بین تمایز یافتگی و تفکر ارجاعی نقش واسطه ای را ایفا کرد. نتیجه گیری: به این ترتیب که واکنش هیجانی و موقعیت من به واسطه درماندگی آموخته شده به ترتیب پیش بینی کننده مثبت و منفی تفکر ارجاعی بودند.
نقش کارکردهای توجهی اجرایی حافظه فعال در عملکرد ریاضیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه ی تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان تک زبانه ی فارسی زبان و دوزبانه ی ارمنی- فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان دوزبانه ی ارمنی- فارسی زبان با دانش آموزان تک زبانه ی فارسی زبان بوده که به روش علی– مقایسه ای صورت گرفته است. نمونه ی پژوهش در مجموع شامل 120 دانش آموز دختر و پسر مقطع اول متوسطه بوده اند که 60 نفر از آنها دوزبانه (30 دختر و 30 پسر) و 60 نفر دیگر تک زبانه (30 دختر و 30 پسر) بوده اند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون سنجش خلاقیت عابدی و آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب بوده است و برای تحلیل داده ها از آزمون t برای گروه های مستقل استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان دوزبانه و تک زبانه در میانگین نمرات خلاقیت و تفکر انتقادی و خرده مقیاس های هریک هیچ گونه تفاوت معناداری وجود نداشت و همچنین دانش آموزان دختر و پسر نیز در میانگین نمرات تفکر انتقادی و خلاقیت و هریک از خرده مقیاس های آن ها به جز در خرده مقیاس انعطاف پذیری از بین خرده مقیاس های خلاقیت، هیچ گونه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشته اند. بنابر این شاید بتوان گفت که دوزبانگی را نباید یک نقص و یا مانعی بر سر راه رشد مهارت های شناختی مانند مهارت خلاقیت و تفکر انتقادی دانش آموزان دوزبانه دانست چرا که دوزبانه ها نسبت به تک زبانه ها عملکرد ضعیف تری نداشته اند.
مقایسه ی برخی جنبه های کلام توصیفی سالمندان مبتلا به آلزایمر و سالمندان سالم تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: آسیب کلامی در سالمندان مبتلا به آلزایمر از ارتباط آنها در موقعیتهای اجتماعی می کاهد. این پژوهش کلام توصیفی بیماران مبتلا به آلزایمر و سالمندان سالم را مقایسه میکند . روش: این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای )پسرویدادی( است. جامعه ی مورد بررسی سالمندان سالم و سالمندان مبتلا به آلزایمر شهر تهران است. نمونه گیری از موارد در دسترس صورت گرفت. نمونه شامل 02 سالمند بیمار و 00 سالمند سالم بود که با توجه به سن، تحصیلات، جنسیت، و تک یا دوزبانگی همتاسازی شدند. برای تحلیل کلام از سنجش های مختلف، و برای تحلیل آماری از آزمون یومن ویتنی استفاده شد 2/ یافته ها: بیماران مبتلا به آلزایمر در چهار سنجش کلامی مفاهیم نامرتبط ) 221 =P) ، 2/ گفته های ناتمام ) 221 >P) 2/ ، پیوندهای نادرست ) 220 =P) و پیوندهای درست 2/231( =P) نسبت به سالمندان سالم ضعیف تر عمل کردند. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که کلام بیماران از لحاظ ساختاری و محتوایی آسیب دیده است. افزایش گفته های ناتمام، مفاهیم نامرتبط و پیوندهای نادرست در کلام سالمندان مبتلا به آلزایمر همراه با کاهش تعداد پیوندهای درست منجر به اختلال کلام بالینی در آلزایمر میشود
نقش میانجی تفکر ارجاعی در ارتباط بین کمال گرایی و اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی گر تفکر ارجاعی در رابطه بین کمال گرایی و اضطراب اجتماعی بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمام دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) شهر قزوین به تعداد 7030 نفر در سال 1394 بود؛ که به روش نمونه گیری تصادفی ساده 200 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. ابزار پژوهش مقیاس های تفکر ارجاعی اهرینگ (2010)، کمال گرایی فراست (1990) و اضطراب اجتماعی کانور (2000) بود. داده های آزمودنی ها با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد تفکر ارجاعی رابطه بین کمال گرایی و اضطراب اجتماعی را میانجی گری می کند. نتیجه-گیری: کمال گرایی و تفکر ارجاعی به نوعی نقش پیش بینی کننده برای اضطراب اجتماعی دارند. به طوری که با افزایش کمال گرایی و تفکر ارجاعی، اضطراب اجتماعی نیز افزایش می یابد. افراد کمال گرایی که مشخصه های تفکر ارجاعی را دارند، اضطراب اجتماعی بیشتری را متحمل می شوند. در تدوین برنامه های درمانی برای اضطراب اجتماعی باید به کمال گرایی و تفکر ارجاعی که به عنوان فرآیندهای فراتشخیصی مطرح می شوند توجه ویژه شود.
اثربخشی برنامه های تقویت حافظه فعال و ادراک دیداری بر بهبود خواندن دانش آموزان دارای اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواندن یکی از مهارت های اساسی است که ما را در دریافت و درک اطلاعات و مفاهیم جدید یاری می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش حافظه فعال و ادراک دیداری بر بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان دارای اختلال خواندن انجام شد. نوع مطالعه حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از دانش آموزان پایه دوم و سوم ابتدایی دارای اختلال خواندن بود که از مراکز اختلال های یادگیری شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 92-91 انتخاب، و به صورت همتا در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایدهی شده اند. برنامه تقویت حافظه فعال و ادراک دیداری در طول ۱٠جلسه یک ساعته به گروه آزمایش آموزش داده شد. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از آزمون خواندن و نارساخوانی کرمی نوری و مرادی استفاده شد. داده های پژوهش با تحلیل کوواریانس یک متغییره و چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد استفاده از برنامه های تقویت حافظه فعال و ادراک دیداری بر بهبود نمره عملکرد خواندن و مؤلفه های خواندن کلمات، زنجیره کلمات، آزمون قافیه، نامیدن تصاویر، درک کلمات، حذف آواها، و آزمون نشانه های حرف در دانش-آموزان مؤثر است در حالی که اثر این برنامه ها بر مؤلفه های درک متن، خواندن ناکلمات و شبه کلمات، و آزمون نشانه های مقوله، معنی دار نبود. بنابراین استفاده از این رویکرد در درمان افراد مبتلا به اختلال خواندن در کنار سایر روش های درمانی پیشنهاد می گردد.
پیش بینی تصمیم گیری تحلیلی توسط هیجان شادی و ابعاد سبک های شناختی با واسطه گری تمایلات فراشناختی چکیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر در قالب یک مدل علّی، ساز و کار فرایند تصمیم گیری را با رویکرد شناخت داغ مورد بررسی قرار داد. در این راستا، مبتنی بر مدل پردازش دوگانه کلازینسکی (2004)، هیجان شادی و ابعاد سبک های شناختی (نیاز به شناخت، نیاز به ساختار و نیاز به قطعیت) به عنوان متغیر برون زاد، تمایلات فراشناختی متغیر واسطه ای و تصمیم گیری تحلیلی متغیر درون زاد مدل در نظر گرفته شدند. روش: شرکت کنندگان پژوهش، شامل 228 دانشجوی دختر و پسر مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز بودند. مقیاس نیاز به شناخت (کاچیوپو و همکاران، 1996)، نیاز به ساختار و نیاز به قطعیت (تامپسون و همکاران، 1992)، به عنوان شاخص سبک های شناختی؛ مقیاس شادی (لیبومیرسکی و لپر، 1999)؛ مقیاس تفکر فعال روشنفکرانه (استانوویچ و وست، 2007) و مقیاس تصمیم گیری (کلازینسکی، 2001) مورداستفاده قرار گرفتند. پایایی ابزارهای پژوهش به روش آلفای کرونباخ و روایی آن ها به شیوه تحلیل عاملی مورد تأیید قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهند که هیجان شادی، تصمیم گیری تحلیلی را به صورت منفی پیش بینی می کند؛ این پیش بینی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم (از طریق واسطه گری تفکر روشنفکرانه) صورت می گیرد؛ بدین شکل که هیجان شادی پیش بینی کننده منفی تفکر روشنفکرانه است و در ادامه تفکر روشنفکرانه، تصمیم گیری تحلیلی را به صورت مثبت پیش بینی می کند. در مقابل بعد نیاز به شناخت (از ابعاد سبک های شناختی) به صورت مستقیم و غیرمستقیم (با واسطه گری تفکر روشنفکرانه)، تصمیم گیری تحلیلی را به صورت مثبت پیش بینی می کند. بعد دوم سبک های شناختی یعنی نیاز به ساختار پیش بینی کننده منفی تفکر روشنفکرانه است و بدین ترتیب با واسطه گری این متغیر، تصمیم گیری تحلیلی را به صورت منفی پیش بینی می کند. درنهایت یافته ها حاکی از آن بود که بعد نیاز به قطعیت پیش بینی کننده تصمیم گیری تحلیلی نیست. نتیجه گیری: درمجموع نتایج پژوهش حاضر تائیدی است بر رویکرد شناخت داغ و به طور خاص مدل پردازش دوگانه کلازینسکی، مبنی بر اینکه فرایندهای شناختی، به ویژه تصمیم گیری تحلیلی، تحت تأثیر حالات هیجانی، وضعیت انگیزشی (سبک های شناختی) و تمایلات فراشناختی می باشند.
مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسة متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی بود. مواد و روشها: از سه گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد سالم، هر یک به تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز، در سه گروه، پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی ایالت پنسیلوانیا، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، به کار گرفته شد. داده ها به روش واریانس چند متغیره و واریانس تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که تفاوت بین افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال اضطراب فراگیرو افراد عادی در چهار متغیر به سطح معناداری رسیده است(P<0/05). تحلیل واریانس نیز نشان داد، بین متغیرهای شناختی فوق در سه گروه، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). بعلاوه، آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و افراد عادی نشان داد که در متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی و جهت گیری منفی به مشکل، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق، در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال افسردگی اساسی نشان دادکه هیچ یک از متغیر های شناختی فوق به سطح معناداری نرسیده است (P>0/05). همچنین آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی نشان داد که همه متغیر ها به سطح معناداری رسیده است( P<0/05). نتیجه گیری: بر اساس موارد فوق می توان نتیجه گرفت که این ویژگی های شناختی در اختلال اضطراب فراگیر و افسردگی اساسی موثر است.
تاثیر سطح تحصیلات بر عملکرد حافظه کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت تحصیلات و تاثیر آن در جوانب مختلف جسمی و ذهنی و نیز عدم وجود شواهد کافی مبنی بر تاثیر سطح تحصیلات بر عملکرد حافظه کاری، در این مطالعه قصد داریم سطح تحصیلات بر عملکرد حافظه کاری را مورد بررسی قرار گرفته است. روش: در تحقیق حاضر که از نوع تحقیقات مقایسه ای می باشد، یک نمونه 202 نفری از هر دو جنس با محدوده سنی 30-41 سال و دارای مدارج تحصیلی دیپلم تا دکترا، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بوسیله آزمون های 1-back و 2-back ارزیابی شدند. نتایج حاصل با تجزیه و تحلیل واریانس میان همه گروه ها بر اساس مدرک تحصیلی، سن و جنسیت مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: در مقایسه نمرات 1-back و 2-back با استفاده از ANOVA ، به ترتیب Fبرابر با 25.266 و 19.399 (pنتیجه گیری: مطالعه ما، با کنترل دو فاکتور سن و جنسیت، نشان داد که سطح تحصیلات نقش بسزایی در عملکرد حافظه کاری افراد ایفا می کند و با افزایش سطح تحصیلات، نمرات افراد افزایش و زمان پاسخ دهی آن ها کاهش می یابد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر پردازش شناختی خودکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر پردازش شناختی خودکار دانش آموزان دختر پایة پنجم دبستان اجرا شد. روش پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود و جامعة آماری شامل دانش آموزان دختر پایة پنجم دبستان های منطقة 6 آموزش و پرورش شهر تهران بودند، که از میان آن ها 24 نفر به شیوة نمونه گیری دردسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر) و گواه (12 نفر) قرار گرفتند. از همة دانش آموزان دو گروه آزمون استروپ (نگاشت کامپیوتری) گرفته شد. سپس گروه آزمایش در 12 جلسة آموزش ذهن آگاهی، تلفیقی از آموزش های عمومی ذهن آگاهی برای کودکان آلیدینا و برنامة اجرایی آموزش ذهن آگاهی در مدارس ابتدایی آمریکا متعلق به کیسر-گرینلند، که بر اساس پروتکل درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی- نسخه کودکان بایر مدل سازی شده است، در 8 هفته شرکت کرد. پس از تحلیل کوواریانس داده ها، نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه گواه در هر سه مؤلّفه تعداد پاسخ درست ناهمخوان، زمان واکنش ناهمخوان و تداخل تفاوت معناداری وجود دارد. به این ترتیب یافته های پژوهش حاضر نشان دهندة اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر افزایش انعطاف پذیری شناختی و کاهش پردازش شناختی خودکار است.