فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۸۶۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از پژ وهش حاضر، تعیین طرح واره های غالب و اثر بخشی طرح واره درمانی گروهی بر درمان دانش آموزان مبتلا به اختلال فوبی اجتماعی بود. روش مطالعه آزمایشی، و طرح آن پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. به منظور انجام این پژوهش در مرحله شناسایی طرح واره ها،30 و مرحله درمان، 16 دانش آموز دختر دارای فوبی اجتماعی به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. سپس افراد نمونه در مرحله درمان بصورت تصادفی در 2 گروه آزمایش (8 نفر) و کنترل (8 نفر) قرار داده شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارت بودند از پرسشنامه های فوبیای اجتماعی و طرح واره. آزمودنی های گروه آزمایش 15 جلسه (120 دقیقه ای) تحت طرح واره درمانی گروهی قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده های حاصل با استفاده از آزمونT مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد: طرح واره درمانی گروهی شدت علایم فوبیای اجتماعی و طرح واره های محرومیت هیجانی، رهاشدگی/ بی ثباتی، شکست و ایثار را کاهش می دهد و فراوان ترین طرح واره ها: ایثار، معیارهای سرسختانه/ عیب جویی افراطی، خویشتن داری و خود انظباطی ناکافی، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، نقص/ شرم، شکست، استحقاق و بزرگ منشی شناسایی شدند. به نظر می رسد طرح واره درمانی گروهی می تواند به عنوان یک رویکرد درمانی اثربخش در کاهش علایم دانش آموزان مبتلا به اختلال فوبی اجتماعی در نظرگرفته شود. طرح واره درمانی گروهی می تواند در کاهش علایم اختلال فوبی اجتماعی در دانش آموزان دختر دبیرستانی مبتلا به اختلال فوبی اجتماعی اثربخش باشد
تدوین برنامه ی مدیریت رفتار برای مادران کودکان ناشنوا و بررسی اثربخشی آن بر کاهش تنیدگی مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در پژوهش حاضر، هدف پژوهشگر تدوین برنامه مدیریت رفتاری برای مادران کودکان ناشنوای دارای مشکلات رفتاری و بررسی اثربخشی آن بر کاهش تنیدگی مادران بود. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران کودکان ناشنوای کاشت حلزون شده دارای مشکلات رفتاری بود که تحت پوشش خدمات درمانگاه های توان بخشی و کاشت حلزون شهر تهران بودند. نمونه آماری، شامل20 نفر از مادران کودکان ناشنوای دارای مشکلات رفتاری بودکه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جای گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات در زمینه مشکلات رفتاری کودکان، از فرم والدین سیاهه مشکلات رفتاری پیش دبستانی آخن باخ و رسکورلا و همچنین مصاحبه نیمه ساختار یافته و در زمینه تنیدگی مادران، از فرم بلند شاخص تنیدگی والدینی ابیدین استفاده گردید. تدوین برنامه مدیریت رفتار، بر اساس نظریه رفتارگرایی و با استفاده از اطلاعات به دست آمده از مصاحبه با مادران انجام گرفت. مادران گروه آزمایشی در جلسات آموزشی مدیریت رفتار که در ده جلسه دو ساعته تنظیم گردید، شرکت نمودند و مادران گروه گواه صرفاً برنامه های توان بخشی شنیداری را دریافت کردند؛ پس از مدت دو ماه، آزمون پیگیری به عمل آمد تا پایداری اثر مداخله مورد بررسی قرار گیرد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که بین گروه آزمایشی و گواه در زمینه تنیدگی مادران، در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود دارد. بدین معنا که در گروه آزمایشی، تنیدگی در مادران کاهش معناداری داشته و این کاهش در طول زمان نیز حفظ شده است. نتیجه گیری: با آموزش بسته مدیریت رفتاری حاضر می توان به مادرانی که دارای کودکان ناشنوا با مشکلات رفتاری هستند، در کاهش میزان تنیدگی والدینی کمک نمود و همچنین شاهد پایداری این تأثیر در طول زمان بود.
تحلیل مسیر طرح واره های ناسازگار اولیه، راهبرد های مقابله با استرس و کیفیت زندگی روانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: طرح واره های ناسازگار اولیه یکی از عوامل مختل کننده ی کیفیت زندگی است، اما مکانیزم این آسیب پذیری به خوبی شناخته نشده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای راهبرد های مقابله با استرس در رابطه ی بین طرح واره های ناسازگار اولیه در حوزه ی طرد و بریدگی و کیفیت زندگی روانی بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه ی پژوهش مردان و زنان 20 تا 35 ساله ی ساکن شهر اصفهان در سال 1390 بودند که از این میان 245 نفر به عنوان نمونه و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها فرم کوتاه پرسش نامه ی طرح واره های ناسازگار اولیه ی یانگ (YSQ-SF یا Young Schema Questionnaire-Short Form) ، پرسش نامه ی مقابله با شرایط پر استرس (CISS یا Coping Inventory for Stressful Situation) و فرم کوتاه پرسش نامه ی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار های18 SPSS و 8.5 LISREL مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد مقابله ی هیجان مدار در رابطه ی بین طرح واره ی محرومیت هیجانی و کیفیت زندگی روانی (11/0- = اثر مسقیم، 07/0- = اثر غیرمستقیم، 05/0< P) و رابطه ی میان طرح واره ی رهاشدگی و کیفیت زندگی روانی (09/0- = اثر مستقیم، 04/-0= اثر غیر مستقیم، 05/0< P) نقش واسطه ای دارد.
نتیجه گیری: راهبرد های مقابله ای واسطه ی رابطه ی بین طرح واره های ناسازگار اولیه و کیفیت زندگی روانی هستند. بنابراین، با بهبود راهبرد های مقابله ای ناسازگارانه ی افرادی که دارای طرح واره های ناسازگار اولیه هستند می توان کیفیت زندگی روانی آن ها را افزایش داد.
ارائه مدل عِلّی پیش بینی اضطراب رایانه براساس رویکرد شناختی- اجتماعی دوئک (مورد مطالعه دانشگاه پیام نور استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پیش بینی اضطراب رایانه دانشجویان دانشگاه پیام نور استان فارس براساس رویکرد شناختی- اجتماعی دوئک در مورد باورهای هوشی و جهت گیری هدف، به روش تحلیل مسیر انجام شد. برای این منظور 523 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور استان فارس (203 نفر دختر و 320 نفر پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و طبقه ای نسبتی انتخاب و به پرسش نامه ای متشکل از خرده مقیاس های باورهای هوشی، اهداف پیشرفت و اضطراب رایانه پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که باورها ی هوش ی ذاتی از طریق واسطه گری اهداف اجتناب - عملکرد و رویکرد - عملکرد بر اضطراب رایانه دارای اثر غیر مستقیم و مثبت و باورهای افزایشی در مورد هوش از طریق واسطه گری اهداف تبحری بر اضطراب رایانه دارای اثر غیرمستقیم منفی می باشد. همچنین مشخصه های برازندگی مدل برازش شده پیش بینی اضطراب رایانه، حمایت تجربی مناسبی را جهت کاربرد رویکرد شناختی- اجتماعی دوئک در یک بافت آموزشی متفاوت با بافت سنتی فراهم نمود.
نقش تشخیصی نقص در تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و خوددوست داری در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و زنان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال اضطراب فراگیر، یکی از اختلالات شایع روانپزشکی می باشد. در سال های اخیر الگوهای زیادی در تبیین سبب شناسی این اختلال پیشنهاد شده که هر کدام از آن ها در قالب متغیرهای خود به تبیین این اختلال پرداخته اند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش تشخیصی نقص در تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و خوددوست داری در زنان مبتلا به این اختلال و افراد عادی بود. بدین منظور 30 نفر (15 زن مبتلا به GAD و 15 زن سالم) به صورت در دسترس انتخاب و مقیاس 7 سوالی اختلال اضطراب فراگیر (GAD-7)، پرسشنامه تنظیم هیجانی شناختی (CERQ)، مقیاس آگاهی از توجه ذهن آگاهانه (MAAS) و مقیاس خوددوست داری (SCS) را تکمیل نمودند. نتایج نشان داد که میانگین سرزنش خود و فاجعه آمیزپنداری، جداسازی، و بیش ارزشیابی در زنان دارای اضطراب فراگیر بیشتر از زنان عادی است و میانگین پذیرش، مثبت نگری، شفقت همگانی و ذهن آگاهی و مهربانی با خود در زنان عادی بالاتر از زنان دارای اضطراب فراگیر است. نتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که سه متغیر نقص در تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و خوددوست داری می تواند به عنوان متغیرهای تشخیصی برای ابتلا به اختلال اضطراب فراگیر عمل نمایند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سه متغیر فوق می توانند به درستی دو گروه بیمار و سالم را از یکدیگر متمایزکنند.
مقایسه سبک های دفاعی من در افراد مبتلا به اختلال جسمانی سازی، اضطرابی و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تمایز قائل شدن میان افراد مبتلا به اختلال جسمانی سازی و اضطرابی همواره مورد توجه روانشناسان بالینی بوده است. هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه سبک های دفاعی من در بین افراد مبتلا به اختلال های جسمانی سازی، اضطرابی و افراد عادی بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام افراد مبتلا به اختلال های جسمانی سازی و اضطرابی مراجعه کننده به کلینیک های دولتی و خصوصی سطح شهر تهران در سال 1391 و همچنین افراد عادی ساکن این شهر بود. برای دستیابی به این هدف، 90 نفر (30 بیمار جسمانی-سازی، 30 بیمار اضطرابی و 30 نفر از افراد عادی) از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه سبک های دفاعی (DSQ) پاسخ دادند. افراد گروه عادی علاوه بر مقیاس نامبرده به مقیاس افسردگی اضطراب استرس (DASS-21) نیز پاسخ دادند. برای تحلیل داده های پژوهش حاضر، از شاخص های آمار توصیفی، تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) و آزمون تعقیبی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان دادند که اختلاف میانگین نمرات سبک دفاعی رشدنایافته بین هر سه گروه معنادار بود. علاوه بر این، میانگین نمرات سبک های دفاعی رشدیافته و نوروتیک نیز بین گروه های افراد عادی، بیماران اضطرابی و جسمانی سازی دارای تفاوت معنادار بودند. البته سبک های دفاعی رشدیافته و نوروتیک میان گروه های بیماران اضطرابی و جسمانی سازی تفاوت معناداری نداشتند. نتیجه گیری: بر اساس این نتایج می توان از بررسی سبک های دفاعی برای تمیز اختلالات اضطرابی و جسمانی سازی استفاده کرد. به عبارت دیگر، سبک های دفاعی من باید کانون توجه بالینی در درمان اختلالات جسمانی سازی و اضطرابی قرار گیرند.
اثربخشی آموزش مهارت های مقابله با تنیدگی بر تنیدگی والدینی مادران دارای کودک ناشنوا 1-3ساله شهر گرگان 1391(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: ادراک تنیدگی در نظام والد-کودک را تنیدگی والدینی گویند که ویژگی های تنیدگی زای کودک و پاسخ های والدین به این ویژگی ها را در برمی گیرد. بنابراین آموزش مهارت های تنیدگی به ویژه به والدین کودکان با نیازهای ویژه ازجمله ناشنوا بسیار حایز اهمیت است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مقابله با تنیدگی والدینی، مادران کودکان ناشنوا 1 تا 3 ساله صورت گرفته است. روش: پژوهش حاضر، از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش، شامل مادران دارای کودک ناشنوای تحت پوشش اداره بهزیستی شهر گرگان بودند. ابتدا 24 نفر از این مادران به صورت تصادفی انتخاب، سپس با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر) و گواه (12 نفر) جاگماری شدند. گروه آزمایش طی 12 جلسه مهارت های مقابله با تنیدگی والدینی را آموزش دیدند. هر دو گروه نیز در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه مقیاس تنیدگی والدینی بری و جونز (1995) مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش مهارت های مقابله با تنیدگی، سطح تنیدگی مادران کودکان ناشنوادر گروه آزمایش را به طور معناداری کاهش داده است. نتیجه گیری: برنامه مقابله با تنیدگی ارائه شده، می تواند میزان تنیدگی این مادران را در حد قابل توجهی کاهش دهد.
الگوی ارتباطی بین ابعاد سرشت – منش و سامانه های مغزی رفتاری با علائم وسواس جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال وسواس جبری چهارمین اختلال شایع روانپزشکی است که به دلیل ماهیت خاص و پیچیده آن در نظام های تشخیص بحث های زیادی در خصوص چگونگی طبقه بندی آن صورت گرفته است به نحوی که ابعاد رفتاری و زیستی آن به صورت دقیق مشخص نشده است.
روش: به منظور بررسی ارتباط بین ابعاد سرشت و منش و سامانه های مغزی رفتاری، تعداد 228 نفر از دانشجویان پرسشنامه های سرشت و منش کلونینجر (TCI-125)، گری ویلسون (GW-120) و وسواس پادوآ را تکمیل نمودند. نتایج با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین ابعاد نوجویی، آسیب پرهیزی و پشتکاری و ابعاد منش همکاری و خودراهبری و سامانه های بازداری و فعال سازی رفتاری با علائم وسواس همبستگی های معنادار وجود دارد. همچنین ابعاد آسیب پرهیزی و نوجویی از ابعاد سرشت و همکاری و خودراهبری از ابعاد منش توام با بازداری رفتاری توانستند تا علائم محتلف اختلال وسواس جبری را پیش بینی نمایند.
نتیجه گیری: با توجه به نقش ابعاد سرشتی- منشی و سامانه های مغزی رفتاری در پیش بینی علائم وسواس، می توان عنوان نمود که اختلال وسواس جبری پایه های زیستی عصبی بارزی دارد.
اضطراب و عملکرد شناختی: اثر شرایط القای اضطراب بر کارکرد بازداری حافظه فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثر اضطراب اجتماعی بر عملکرد در کارکرد بازداری حافظه ی فعال، در دو شرایط عادی و القای اضطراب طرح شده است. عملکردی که افراد در تکلیف مربوط به کارکرد بازداری داشتند، از دو بعد کارآمدی پردازش و اثربخشی عملکرد بررسی شده است. بدین منظور 24 نفر بیمار مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی و 24 فرد بهنجار به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و مصاحبه ی بالینی، پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی کانور، مقیاس میزان تلاش ذهنی صرف شده و آزمون استروپ رنگ-کلمه اجرا گردید. نتایج با استفاده از طرح اندازه گیری مکرر مختلط، آزمون مقایسه های جفتی با بن فرنی اصلاح شده و آزمون T مستقل، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دو گروه در شرایط عادی و القای اضطراب در کارآمدی پردازش(26/0p< و 79/0p<) و اثربخشی عملکرد(1 p <) تفاوت معناداری وجود ندارد. اما در شرایط القای اضطراب اجتماعی، بین دو گروه مضطرب اجتماعی و بهنجار در دو بعد کارآمدی پردازش(001/0p<) و اثربخشی عملکرد(001/0 p<) تفاوت معناداری وجود داشت. این نتایج حاکی از این بود که افراد مضطرب اجتماعی در کارکردهای اجرایی شان نقص هایی را نشان می دهند. این نقص ها می تواند منطبق با مدل های شناختی تبیین کننده ی این اختلال باشد؛ به خصوص این تبیین که این افراد نمی توانند توجه شان را به سمت محرک های بیرونی در موقعیت اجتماعی تغییر دهند.
اثر بخشی مواجهه مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلال وسواسی- جبری: گزارش موردی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعات اثربخشی مواجهه درمانی و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی را در درمان اختلال وسواسی - جبری نشان تأیید کرده اند. هدف از این پژوهش، مطالعه اثربخشی ترکیب ذهن آگاهی و مواجهه با جلوگیری از پاسخ در درمان اختلال وسواسی – جبری درمان اختلال وسواسی جبری بود.
مواد و روش ها: در این پژوهش از طرح مطالعه موردی همراه با خط پایه و پیگیری سه ماهه استفاده شد. آزمودنی از بین مراجعه کنندگان به بیمارستان روان پزشکی 505، در سال 1391 به صورت تصادفی انتخاب شد و در 8 جلسه درمان تلفیقی ذهن آگاهی و مواجهه و جلوگیری از پاسخ قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل نمودار و محاسبه درصد بهبودی استفاده گردید.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که بیمار تغییر بالینی معنی داری در علایم وسواس، اضطراب، افسردگی، ناراحتی ذهنی و فرایند درمان به دست آورد. نتایج در پیگیری سه ماهه نیز حفظ شد.
نتیجه گیری: تلفیق ذهن آگاهی با مواجهه و جلوگیری از پاسخ می تواند به کاهش علایم وسواسی – جبری، اضطراب، افسردگی و ناراحتی بیمار منجر شود.
اثربخشی ترکیب آموزش مدیریت استرس و معنویت درمانی بر فشارخون، اضطراب و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به فشارخون بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فشار خون بالا یکی از بیماری های مزمنی است که به علت تأثیر بر سایر اختلالات و افزایش مرگ و میر در زندگی بشر، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان ترکیبی مبتنی بر آموزش مدیریت استرس و معنویت درمانی بر فشارخون، اضطراب و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به فشارخون بالا بود. روش: طرح پژوهش حاضر شبه تجربی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است.جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به فشار خون بالای تحت پوشش مراکز بهداشتی-درمانی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه بود. نمونه آماری شامل 30 نفر بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای انتخاب افراد از شیوه نمونه گیری در دسترس استفاده شد.کلیه افراد، دارای اضطراب بالا و کیفیت زندگی پایین بودند.برای سنجش اضطراب، کیفیت زندگی و فشارخون، به ترتیب از پرسشنامه های اضطراب، کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و دستگاه فشارسنج عقربه ای استفاده شد. افراد در گروه آزمایشی علاوه بر درمان دارویی، ترکیب آموزش مدیریت استرس با معنویت درمانی را نیز دریافت کردند اما افراد گروه کنترل تنها درمان دارویی را دریافت نمودند. فشارخون، اضطراب و کیفیت زندگی افراد قبل و بعد از آموزش، اندازه گیری و ثبت شد. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مدیریت استرس همراه با معنویت درمانی، در پس آزمون باعث کاهش نمرات اضطراب، فشار خون سیستولیک و افزایش کیفیت زندگی بیماران شده است؛ اما تأثیر معناداری بر فشار خون دیاستولیک نداشته است. نتیجه گیری: اعمال مدیریت استرس به همراه معنویت درمانی می تواند به منزله یک روش مداخله ای مفید در بهبود اضطراب،کیفیت زندگی و فشارخون بیماران مبتلا به فشارخون بالا به کار رود.
مقایسه مولفه های شناختی اضطراب بین بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواسی جبری و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب شناختی، جهت گیری منفی به مشکل و باورهای مثبت در مورد نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی جبری نقش بسزایی ایفا می کنند و به ایجاد، تداوم و تشدید علائم این اختلال منجر می شوند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر مقایسه این مؤلفه های شناختی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، وسواسی جبری و افراد عادی بود. در این راستا، تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری و 30 نفر از افراد عادی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، سپس پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب شناختی و پرسشنامه جهت گیری منفی به مشکل و پرسشنامه چرا نگرانی اجرا شد. یافته ها نشان داد بین سه گروه، حداقل در یکی از متغیرهای شناختی تفاوت معنادار وجود دارد. تلویحات عملی و نظری نتایج مورد بحث واقع شده است.
مقایسه عملکرد نوروپسیکولوژیک و توانش نظریه ذهن در افراد دارای علایم اختلال وسواس فکری- عملی و افراد بهنجار
حوزه های تخصصی:
افراد وسواسی از رفتارهایی که عموما همراه با اجبار رخ می دهند رنج می برند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکرد شناختی و نظریه ذهن در افراد با نشانگان اختلال وسواسی- اجباری و همتایان عادی آنها انجام شد. جامعه آماری پژوهش دانشجویان پسر دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 93-92 بودند. نمونه پژوهش شامل 35 فرد با نشانگان اختلال وسواسی- اجباری و 35 فرد عادی بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از آزمون ویسکانسین، حافظه وکسلر، آزمون نظریه ذهن، پرسشنامه وسواس- اجباری مادزلی، افسردگی بک و مصاحبه بالینی ساختار یافته بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. بین 2 گروه در متغیر های خطای درجاماندگی، خطای کل، جهت یابی، کنترل ذهنی، تکرار ارقام، حافظه بینایی، یادگیری تداعی ها و نظریه ذهن تفاوت معنی دار وجود داشت. اما در متغیرهای اطلاعات شخصی و عمومی و حافظه منطقی بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج نشان داد که افراد مبتلا به نشانگان اختلال وسواسی- اجباری بدون علایم افسردگی، نقص هایی در عملکردهای شناختی و نظریه ذهن دارند.
مقایسه ی عدم تحمل بلاتکلیفی، تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)، اختلال رفتاری ناتوان کننده ای است که مشکلاتِ سازگاری بسیار ی برای خود بیماران و خانواده ی آنها ایجاد می کند. هدف این پژوهش، مقایسه ی عدم تحمل بلاتکلیفی، تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی در افراد مبتلا به OCD و عادی ب ود. روش: روش پژوهش علّی_مقایسه ای بود. جامعه ی آماری را کلیه ی بیماران مبتلا به OCD تشکیل دادند که در نیمه ی اول سال 1392 به بیمارستان روانپزشکی رازی تبریز مراجعه کرده بودند. تعداد 25 نفر از این افراد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و تعداد 25 نفر نیز از بین افراد عادی به عنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها نیز از MANOVA استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه بیماران OCD و افراد عادی، از نظر عدم تحمل بلاتکلیفی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ بدین صورت که میانگین نمرات بیماران OCD در عدم تحمل بلاتکلیفی بالاتر از افراد عادی بود. همچنین در متغیرهای تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی بین بیماران OCD و افرادبهنجار تف اوت معناداری مشاهده شد؛ بدین صورت که میانگین نمرات بیماران OCD در تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی پایین تر از افراد عادی بود. نتیجه گیری:نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که تحمل بلاتکلیفی، تنظیم کارآمد هیجان و رضامندی زناشویی بیماران وسواسی در مقایسه با گروه عادی دارای نارسایی بوده و در نتیجه نیازمند توجه ویژه در درمان این اختلال می باشند.
اثر بخشی تکنیک کاهش استرسِ مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم اختلال وسواس – اجبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی تکنیک کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم اختلال وسواس – اجبار است. بدین منظور سه آزمودنی (دو مرد و یک زن) به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و تحت درمان قرار گرفتند. در مطالعه حاضر ازطرح تجربی تک موردی و از نوع خط پایه چندگانه استفاده شد. آزمودنیها در مرحله ی پیش از درمان (خط پایه) و جلسه چهارم (حین درمان) و جلسه هشتم (انتهای درمان) ، مقیاس وسواس – اجبار مادزلی و مقیاس وسواس - اجبار ییل – براون را تکمیل کردند. علاوه بر این سه ماه پس از اتمام درمان (مرحله پیگیری)، مقیاس وسواس - اجبار ییل – براون تکمیل شد. نتایج این پژوهش نشان داد تکنیک کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی درکاهش علایم وسواس – اجبار بیماران مؤثر بوده است
بررسی میزان اثر بخشی روش حساسیت زدایی حرکات چشم و بازپردازش (EMDR) با ( تأکید بر ضربات دو سویه)، بر کاهش نشانگان مزمن اختلال فشار روانی پس از آسیب (PTSD)جانبازان جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی میزان اثربخشی روش حساسیت زدایی حرکات چشم و بازپردازش با تأکید بر ضربات دو سویه، بر کاهش نشانگان مزمن اختلال فشار روانی پس از آسیب جانبازان جنگ بود . روش پژوهش حاضر ، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود . به منظور اجرای پژوهش 29 بیمار با تشخیص PTSD مزمن که حائز شرایط بودند از میان 64 مورد انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند ؛ سپس اعضای گروه آزمایش طی هشت جلسه تحت درمان با روش مذکور قرار گرفتند . ابزار پژوهش فهرست اختلال فشار روانی پس از آسیب(ودرز و همکاران،1994) و همچنین مقیاس اضطراب موقعیتی – خصیصه ای اسپیلبرگر(1970) بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که نشانه های اختلال فشار روانی پس از آسیب در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته است. بنابر این می توان نتیجه گرفت که این روش درمانی می تواند درباره کاهش نشانگان مزمن اختلال فشار روانی پس از آسیب این بیماران مؤثر واقع شود.
مقایسه نظریه ذهن و کنش های اجرایی در بیماران وسواسی -جبری، اسکیزوفرنی، دوقطبی و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی نظریه ذهن و کنش های اجرایی در بیماران مبتلا به اختلال های وسواسی -جبری ، دو قطبی، اسکیزوفرنی و افراد بهنجار بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع علّی -مقایسه ای و نمونه آماری شامل 80 آزمودنی بود که از طریق نمونه گیری در دسترس و در4 گروه وسواسی -جبری (20نفر)، اسکیزوفرنی (20 نفر)، دوقطبی (20 نفر) و افراد بهنجار(20 نفر) انتخاب شدند. آزمودنی ها با استفاده از آزمون های باور کاذب دسته اول و دسته دوم، نظریه ذهن و کارت های ویسکانسین ارزیابی شدند. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده ازآزمونهای آماری تحلیل واریانس چندمتغیری و آزمونهای تعقیبی نشان داد که بین عملکرد بیماران وسواسی -جبری ، دوقطبی و اسکیزوفرنی در مقایسه با افراد بهنجار در نظریه ذهن و کنش های اجرایی تفاوت معناداری وجوددارد. از میان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، دوقطبی و وسواسی -جبری ، بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در زمینه کنش های اجرایی و نظریه ذهن نقص بیشتری را نشان دادند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بیماران وسواسی -جبری ، اسکیزوفرنی و دوقطبی نسبت به گروه بهنجار در تواناییهای نظریه ذهن و کنش های اجرایی عملکرد ضعیفتری دارند؛ همچنین استنتاج شد که عملکرد ضعیف در تکلیف نظریه ذهن و کنش های اجرایی به وجود شدت نقایص در تواناییهای شناختی این بیماران مرتبط است.
اثربخشی واقعیت درمانی به شیوه گروهی بر اضطراب زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تعیین تأثیر واقعیت درمانی گروهی بر اضطراب بود. طرح این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش کلیه زنان شرکت کننده در کلاس های روان شناسی خانه سلامت شهرداری منطقه 5 تبریز بودند. روش نمونه گیری در این پژوهش، روش در دسترس همراه با تصادفی ساده بود. ابتدا پرسشنامه اضطراب بک، در میان 70 نفر از زنان دارای مشکلات روانی و جسمانی حاد، به صورت در دسترس، اجرا شد. افراد با نمره بالاتری شناسایی و تعداد 24 نفر از آن ها به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس این تعداد در دو گروه 12 نفری (آزمایش و گواه) به طور تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایشی در 8 جلسه واقعیت درمانی گروهی شرکت داده شدند، در حالی که گروه گواه هیچ گونه درمانی را دریافت نکردند. تحلیل نتایج با استفاده از آزمون آماری تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج نشان داد واقعیت درمانی گروهی به طور معناداری (001/0>p ) به کاهش اضطراب زنان منجر شده است.