فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۷۹۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش اثربخشی معنا درمانی به شیوه گروهی بر کاهش افسردگی بیماران سرطانی شهر شیراز می باشد.نمونه مورد پژوهش بیماران مبتلا به سرطان با تشخیص قطعی سرطان و بدون پیشینه روانپزشکی و بیماری مزمن مراجعه کننده به بخش سرطان بیمارستان نمازی و درمانگاه مطهری شیراز بودند که تعداد 30 نفر از آنها در محدوده سنی 20-40 سال ،در گروه های 15 نفری آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند .روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون ، با گروه کنترل بود .داده ها از طریق پرسشنامه افسردگی بک جمع آوری شدند . جلسات معنا درمانی طی 10 جلسه 120 دقیقه ای 2 بار در هفته به گروه آزمایش آموزش داده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که آموزش معنا درمانی بر کاهش افسردگی بیماران سرطان تاثیر معناداری دارد. یافته های دیگر تحقیق نشان دادند که معنادرمانی به شیوه گروهیدر مرحله پیگیری نیز تاثیر معناداری بر کاهش میزان افسردگی این بیماران دارد. بین میزان افسردگی بیماران مبتلا به سرطان با توجه به تحصیلات آنان تفاوت معناداری مشاهده نگردید.
اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر علایم افسردگی در دختران دارای مشکلات دلبستگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ماهیت پیچیده مشکلات عاطفی کودکان به کارگیری درمان های جدید را ایجاب میکند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر علایم افسردگی دانش آموزان دختر دوره ابتدایی با مشکلات دلبستگی انجام شد.
مواد و روش ها: این پژوهش یک طرح آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد بود. نمونه هدف 34 نفر بودند که از بین 388 نفر از دانش آموزان مقطع دوم و چهارم ابتدایی شهر اصفهان انتخاب شدند که بیشترین نمره را در مشکلات مربوط به دلبستگی و علایم افسردگی به دست آوردند. ارزیابی با استفاده از پرسش نامه مشکلات دلبستگی Randolph (RADQ یا
Randolph attachment disorder questionnaire) و فرم سلامت روان کودکان انتاریو انجام شد. مادران در 10جلسه گروهی درمان مبتنی بر دلبستگی شرکت کردند و تأثیر آن بر میزان افسردگی کودکانشان طی دو مرحله پس آزمون و پیگیری سه ماهه بررسی شد. نتایج حاصل از پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS16 و به کمک آمار توصیفی و استنباطی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: از آن جا که کسب نمره بیشتر در علایم اختلال افسردگی نشان از شدت علایم دارد، ملاحظه میشود که میانگین نمرات افسردگی گروه مداخله در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه شاهد به میزان معنیداری پایین تر است (05/0 < P). میزان کاهش علایم افسردگی گزارش شده توسط آزمودنیها در مرحله پس آزمون 38/0 و در پیگیری سه ماهه 50/0 بود.
نتیجه گیری: درمان مبتنی بر دلبستگی در کاهش علایم افسردگی دختران دارای مشکلات دلبستگی مؤثر بود و پایبندی مادران به تداوم روش های درمانی باعث بهبودی بیشتر در مرحله پس آزمون شد.
بررسی تاثیر برنامه های شادی آفرین برکاهش افسردگی شهروندان ساکن شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف؛ هدف مقاله پاسخ به این پرسش بوده است که آیا برنامه های شادی آفرین در کاهش افسردگی شهروندان موثر بوده است؟ روش؛ در این پژوهش از روش توصیفی نیمه تجربی استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه شهروندانی است که در مناطق سیزده گانه شهرداری های اصفهان ساکن هستند و 500 نفر از شهروندان مناطق مختلف شهراصفهان به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شده و مورد آزمون قرار گرفتند، آزمون به صورت پیش آزمون و پس آزمون بوده، که به صورت انتخابی از بین شهروندان برگزیده شده صورت گرفت. ابزار تحقیق در این پژوهش تست بک میباشد که استاندارد شده است و دارای 33 سوال میباشد و سوالهای هرماده جلوه ای ازافسردگی را نشان میدهد. دراین تست جنبه های مختلف افسردگی همچون : غمگینی، احساس شکست، بدبینی، نارضایتی، احساس گناه، نیاز به مجازات، نفرت ازخود، گریستن، زود رنجی، انزوای اجتماعی، بی تصمیمی، اختلال در خواب، خستگی پذیری و اشتغال ذهنی مورد سنجش قرار میگیرد. یافته ها؛ 1- بین میزان سلامت روانی افرادی که دارای برنامه منظم شادی و تفریح هستند و افرادی که فاقد آنند تفاوت معنا داری وجود دارد.
2- بین میزان اضطراب بیخوابی افرادی که دارای برنامه منظم تفریح و شادی هستند و افرادی که فاقد آنند تفاوت معنا داری وجود دارد. 3- بین میزان پرخاشگری افرادی که دارای برنامه منظم تفریح و شادی هستند و افرادی که فاقد آنند تفاوت معناداری وجود دارد. 4- تفاوت معنا داری بین میزان افسردگی شهروندان ساکن شهر اصفهان قبل از اجرای فعالیتهای برنامه های شادی آفرین وبعد ازآن وجود دارد. 5- میزان افسردگی قبل از اجرای برنامه های شادی آفرین در بین زنان و مردان شهروند به این شرح میباشد که : افسردگی هر دو گروه زنان و مردان شهروند در سطح بالا میباشد و تفاوت معنا داری بین دو گروه نمیباشد. نتیجه گیری؛ شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد. از آنجایی که انسان افکار و اندیشه های خود را بر می گزیند، الزاماً تعیین کننده میزان شادی های خویش است.
حمایت اجتماعی و علایم افسردگی: نقش واسطه ای خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مشخص کردن نقش واسطه ای خودکارآمدی در رابطه بین منابع حمایت اجتماعی و علایم افسردگی در دانشجویان دانشگاه های شهر تهران انجام شد. نمونه شامل 333 دانشجو (162 زن، 171 مرد) از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه های تهران و امیر کبیر بودند. از دانشجویان خواسته شد سه مقیاس افسردگی بک (I-BDI)، مقیاس خودکارآمدی شرر (SES) و مقیاس حمایت اجتماعی واکس (SS-A) را تکمیل نمایند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی اسپیرمن و تحلیل مسیر استفاده شد. در این پژوهش یک مدل فرضی که برگرفته از مدل هاسلم، پاکنهام و اسمیت بود، مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد مدل پیشنهادی با داده های پژوهش برازش مناسبی داشت. خودکارآمدی و حمایت اجتماعی از جانب دوستان به طور مستقیم و حمایت خانواده به طور غیرمستقیم بر علایم افسردگی دانشجویان اثرداشت. همچنین خودکارآمدی نقش واسطه ای در رابطه حمایت اجتماعی و افسردگی و بیشترین تاثیر را بر علایم افسردگی دانشجویان داشت. بنابراین نتایج پژوهش نشان داد خودکارآمدی متغیری بسیار مهم در سبب شناسی افسردگی است. چون تجربیات اولیه ایجاد کننده خودکارآمدی بر والدین متمرکز است، حمایت خانواده نقش مهمی در افزایش خودکارآمدی دانشجویان دارد و دانشجویان خودکارآمد بیشتر درگیر روابط اجتماعی می شوند. همچنین دانشجویان به دلیل داشتن تجارب و ویژگی های مشترک، از حمایت دوستان بسیار بهره می برند. مداخلاتی که موجب بهبود خودکارآمدی و دریافت حمایت اجتماعی از جانب خانواده و دوستان شود، می توانند افسردگی را در دانشجویان کاهش داده یا از آن جلوگیری کنند. ارایه چنین مداخلاتی در محیط دانشگاه بسیار مفید و ضروری به نظر می رسد.
رگه های شخصیتی پیش بینی کننده نشانگان افسردگی در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در طول دهه گذشته پژوهش های بسیاری در مورد تحول شخصیت کودکان بر اساس مدل پنج عاملی شخصیت انجام شده است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط میان رگه های شخصیتی و بروز نشانگان افسردگی در کودکان است.
روش: در این مطالعه، تعداد 268 دانش آموز (142 پسر و 126 دختر) دوره ابتدایی به همراه معلمان آنها بر اساس نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه افسردگی کودکان پاسخ دادند. برای ارزیابی شخصیت کودکان از پرسشنامه پنج بزرگ نسخه کودکان و تکمیل آن توسط معلمان آنها استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که، نشانگان افسردگی در کودکان به جز گشودگی به تجربه، با چهار رگه شخصیتی دیگر، شامل روان رنجورخویی (به طور مثبت)، برونگرایی، توافق جویی و وظیفه شناسی (به طور منفی) رابطه معنی دار دارند. نتایج رگرسیون گام به گام مشخص کرد که تنها دو رگه روان رنجورخویی و برون گرایی توانستند حدود 26 درصد از واریانس نشانگان افسردگی را در کودکان پیش بینی کنند.
نتیجه گیری: رگه های شخصیتی در کودکان می توانند پیش بینی کننده نشانگان افسردگی در آنان باشند. نتایج بر اساس نظریه رگه های شخصیتی مورد بحث قرار گرفت.
تاثیر سبکهای هویتی بر افکار خودکشی دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط میان سبکهای هویتی ای که افراد در دوره نوجوانی و بلوغ شکل می دهند با افکار مربوط به خودکشی و گرایش به خود کشی انجام پذیرفت، علاوه بر این سعی شده است نقش برخی دیگر از متغیر های تاثیرگذار در افکار مربوط به خودکشی جوانان از جمله جنس و عوامل خانودگی نیز مورد بررسی قرار گیرد.
روش: این پژوهش از نوع مقطعی- توصیفی بود. شرکت کنندگان 330 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بودند که به پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28) و پرسشنامه سبکهای هویتی برزونسکی پاسخ دادند. داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: یافته ها نشان می داد که میان دختران و پسران در افکار مربوط به خود کشی تفاوت معناداری وجود دارد. بعلاوه زمانی که نقش جنس و سبکهای هویتی همراه با تعهد وارد رگرسیون می شوند تنها تعهد پیش بینی کننده منفی افکار مربوط به خودکشی است. همچنین نتایج نشان داد متارکه والدین به صورت مثبت افکار مربوط به خودکشی را پیش بینی می کند.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، مشخص می شود که این تعهد است که می تواند پیش بینی کننده قدرتمندی برای افکار مربوط به خودکشی باشد به طوری که حتی اثر آن باعث از بین رفتن تاثیر سایر سبکهای هویتی می شود
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مورد بیماران افسرده خودکشی گرا: یکمطالعه کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی کیفی کارایی پروتکل شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی MBCT)) در مورد بیماران افسرده خودکشی گرا با اجرای گروهی بود.
روش: 5 بیمار دارای اختلال افسردگی با افکار خودکشی اخیر، تحت 10 جلسه درمان گروهی بر اساس راهنمای درمانی حاضر قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده شامل یکفرم ساختاریافته ارزیابی کیفی محقق ساخته و فرم بدون ساختار محقق ساخته برای ارزیابی بازخوردهای کلی شرکت کنندگان به جلسات درمان بود.
یافته ها: نتایج تحلیل کیفی دال بر کارایی این رویکرد بر کاهش افسردگی و افکار خودآیند منفی ، افزایش علاقه مندی به زندگی و میل به زنده ماندن، کنار آمدن با مشکلات زندگی و نیز بهبود عملکرد خانوادگی، تحصیلی و شغلی در بیماران افسرده خودکشی گرا و همچنین سودمندی اجرای گروهی آن بود. به علاوه، به نظر می رسد، این درمان با ننگ زدایی، منجر به پذیرش افسردگی و دریافت خدمات درمانی برای این بیماری می شود. افزون بر این، از میان عناصر درمانی پروتکل حاضر، مراقبه ها، آموزش های روان شناختی و اطاعت پذیری از درمان دارویی، کاراترین جنبه های درمان توصیف شدند.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، به نظر می رسد، اجرای گروهی راهنمای درمانی تهیه شده توسط محققین حاضر روی بیماران افسرده خودکشی گرا موثر بوده است. بنابراین پروتکل حاضر دارای دقت و اعتبار برای اجرا به شکل گروهی در مورد این بیماران می باشد.
افسردگی و عوامل آن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر ضمن اندازه گیری میزان افسردگی در دانشجویان فیروزکوه، عوامل مرتبط با افسردگی (جنسیت، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال و رشته تحصیلی) شناسایی شده و همچنین ارتباط بین افسردگی و سطح نمرات دانشجویان مطالعه شده است. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه دانشجویان واحد فیروزکوه می باشد که در زمان انجام تحقیق تعداد آنها بالغ بر 8000 نفر بوده است برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شده است و تعداد 398 نفر از دانشجویان بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. سوالات تحقیق در پی شناسایی رابطه بین افسردگی و عواملی شامل رشته تحصیلی، وضعیت اشتغال، وضعیت تاهل، جنسیت و سطح نمرات دانشجویان بوده است. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد بک استفاده شده است. برای تایید پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که اندازه آن %83 محاسبه شده است. برای آزمون فرضیه های تحقیق از روش های غیرپارامتری ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن، آزمون من ویتنی و آزمون کروسکال والیس استفاده شده است.تیجه حاصل از به کارگیری نرم افزار آماری spss نشان داده است که بین میزان افسردگی و سطح نمرات دانشجویان رابطه معکوس وجود دارد و همچنین میزان افسردگی در زنان، دانشجویان مجرد و دانشجویان بیکار بیشتر از گروه های مشابه بوده است.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن، درمان نوین شناختی رفتاری مبتنی بر پیشگیری و درمان معمول بر علائم افسردگی و سایر علائم روان پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن، درمان نوین شناختی رفتاری مبتنی بر پیشگیری و درمان معمول بر علائم افسردگی و سایر علائم روان پزشکی در نمونه ای از بیماران افسرده در فاز بهبودی نسبی صورت گرفت.
روش: روش این پژوهش آزمایشی بود و در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون استفاده شد. گروه های آزمایش شامل سه گروه درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن (134 نفر)، درمان نوین شناختی رفتاری (121 نفر) و درمان معمول (96 نفر) قرار گرفتند. بیماران از طریق مصاحبه ساختار یافته به منظور حصول اطمینان از اینکه دارای سابقه اختلال افسردگی بوده و در زمان مطالعه در دوره بهبودی نسبی به سر می بردند مورد ارزیابی قرار گرفتند. پس از اختصاص بیماران در سه گروه، ابزارهای خود گزارشی نظیر پرسشنامه علائم مختصر و پرسشنامه افسردگی بک به عنوان پیش آزمون و پس از کار آزمایی بالینی، پس آزمون و ارزیابی های 6 ماهه و 12 ماهه به اجرا در آمدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن و درمان شناختی رفتاری به صورت معناداری در کاهش علائم باقی مانده افسردگی و همچنین سایر علائم روان پزشکی در بیماران مبتلا به افسردگی مؤثر بودند. الگوی کلی نتایج حاکی از آن است که هر دو درمان فوق به یک میزان در کاهش علائم اثربخش بوده به ویژه میزان اثربخشی هر دو درمان در ارزیابی های پی گیری 6 ماهه در مقایسه با درمان دارویی نشان داده شد. اما در مقایسه نتایج دو گروه درمان و با روش تحلیل کواریانس تفاوت معنی داری به دست نیامد.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن و درمان شناختی رفتاری مبتنی بر پیشگیری، بر کاهش علائم افسردگی و سایر علائم روان پزشکی مؤثر است.
ارزیابی اثربخشی مداخلات آموزشی روانی گروهی بر عملکرد خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی مداخلات آموزشی روانی گروهی بر عملکرد خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی انجام شد. روش: این پژوهش یک طرح نیمه آزمایشی با گروه کنترل و گمارش تصادفی بود. در این پژوهش، شش نفر بعنوان گروه آزمایشی و نه نفر بعنوان گروه کنترل شرکت داشتند. کلیه شرکت کنندگان که اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی را تشکیل می دادند ابزار سنجش عملکرد خانواده (FAD) را تکمیل نمودند. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه در جلسات مداخلات آموزشی روانی گروهی شرکت داشتند، ولی گروه کنترل در این مدت هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. همچنین به منظور تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده های پژوهش حاضر نشان دهنده بهبود معناداری در میانگین نمره عملکرد خانواده گروه آزمایشی بود. نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مداخلات آموزشی روانی گروهی می تواند کارایی خانواده را بهبود بخشد#,
تبیین تأثیر خشونت بر گرایش به خودکشی: مطالعه موردی دختران و زنان 50-15 ساله پیرانشهر
حوزه های تخصصی:
خودکشی یکی از معضلات و آسیبهای مهم اجتماعی است که تبعات عدیدهای برای جامعه و خانوادهها دارد. خودکشی در سالهای اخیر گریبانگیری بیشتر جوامع، حتی جوامع کوچک و سنتی گشته و در این بین، جامعه شهری پیرانشهر نیز از این آسیب مصون نمانده است. بنابراین هداف از انجام این تحقیق، روشن ساختن تأثیر انواع خشونتهای خانگی (فیزیکی و روانی) بر گرایش زنان و دختران به خودکشی است. روش تحقیق، پیمایشی بوده و جامعه آماری تحقیق حاضر، شامل زنان و دختران واقع در بازه سنتی 50-15 ساله است که از این تعداد، 395 نفر به عنوان نهایی انتخاب شدهاند. نتایج نشان داد که اولاً، حدود 30 درصد از زنان و دختران گرایش به خودکشی داشته و ثانیاً، تأثیر خشونت روانی در گرایش آنان به خودکشی، بیش از تأثیر خشونت فیزیکی بوده است. همچنین، ضریب تعیین اصلاح شده به میزان 67/0 نشان میدهد که تقریباً بیشتر تغییرات مرتبط با واریانس متغیر وابسته، توسط دو نوع خشونت مذبور، تبیین شده است. این امر نشان میدهد که آثار خشونت در گرایش زنان و دختران به خودکشی، چشمگیر بوده است.
بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری و سبک های دلبستگی با نشانه های افسردگی نوجوانان
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط سبک های دلبستگی و شیوه های فرزندپروری با نشانه های افسردگی می باشد. از میان دانش آموزان دختر دبیرستان های شهر تبریز تعداد 375 نفر با دامنه سنی
17-16 سال به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. برای انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان استفاده شد. آزمودنی ها پرسشنامه های سبک های دلبستگی، شیوه های فرزندپروری و پرسشنامه نشانه های افسردگی را تکمیل نمودند.
یافته های این مطالعه نشان داد که نوجوانان با سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی سطوح بالاتری از نشانه های افسردگی را نشان می دهند. اما هیچ ارتباطی بین سبک دلبستگی ایمن و دلبستگی ناایمن دوسوگرا با نشانه های افسردگی مشاهده نشد. همچنین یافته های این مطالعه نشان دادند که افسردگی ارتباط منفی معنی داری با شیوه ی فرزندپروری اقتدار منطقی و نیز ارتباط مثبت معنی داری با شیوه ی فرزندپروری استبدادی دارد. درحالی که ارتباطی بین افسردگی و شیوه ی فرزندپروری سهل گیر مشاهده نشد. یافته های بدست آمده از این مطالعه تا حدودی با این ایده که عامل های محیطی مانند سبک های دلبستگی و شیوه های فرزندپروری نقش مهمی در بروز نشانه های افسردگی نوجوانان دارند، هماهنگ است.
اثربخشی درمان خاطره پردازی انسجامی بر نشانه های افسردگی سالمندان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
بررسی اثربخشی روان درمانی شناختی - رفتاری مذهب محور برافسردگی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: طلاق از استرس زاترین فقدان ها می باشد و موجب آشفتگی های هیجانی و مشکلات رفتاری در افراد می شود،دراین میان آسیب پذیری زنان از پیامد های طلاق بیشتر از مردان است. هدف از پزوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مذهب محور برافسردگی زنان مطلقه بوده است. روش: پژوهش حاضراز نوع آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و دوره ی پیگیری بوده است.جامعه ی آماری این پژوهش شامل 30 زن مطلقه است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به طور همتاسازی انتخاب شدند. این افراد از نظر سن ، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، عدم ابتلا به بیماریهای جسمانی ، دارا بودن یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در پرسشنامه افسردگی بک وسایر متغیرهای مورد نظر در پژوهش کاملاً همگون بودند. سپس آزمودنی ها به طورتصادفی به دو گروه آزمایش وکنترل تقسیم شدند. در مورد گروه آزمایش 12 جلسه 45 دقیقه ای روان درمانی شناختی- رفتاری مذهب محور اجرا گردید اما در مورد گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه ی افسردگی بک ویراست دوم بود. یافته ها: نتایج حاصل آشکار ساخت که بین گروه آزمایش و کنترل پس ازاجرای روان درمانی شناختی- رفتاری مذهب محور تفاوت معنی داری وجود داشت) 001/0(p#,
نقش تعدیل کننده منبع کنترل در رابطه بین خشم و افسردگی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی باور کلی افراد به مهارپذیری یا مهار ناپذیری نتایج و پیامدهای زندگی، تعیین-کننده منبع کنترل رفتار محسوب می شود. راتر باور کلی افراد به مهار پذیری نتایج و پیامدهای زندگی شخصی را در امتداد پیوستار درونی- بیرونی مطرح کرده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت و تعیین نقش تعدیل کننده منبع کنترل در رابطه بین خشم و افسردگی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی انجام شد. تعداد 127 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی (81 مرد، 45 زن) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا مقیاس افسردگی بک (BDI)، مقیاس خشم چندبعدی (MAI) و مقیاس منبع کنترل راتر (RLCS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که ابعاد مختلف خشم شامل خشم انگیختگی، خشم انگیزی موقعیتی، نگرش خصمانه و خشم درونی و منبع کنترل بیرونی با سطوح افسردگی رابطه مثبت معنادار داشتند. رابطه بین منبع کنترل درونی و افسردگی منفی معنادار بود. نتایج تحلیل رگرسیون تعدیلی نشان داد که منبع کنترل تنها در رابطه بین خشم انگیزی موقعیتی و افسردگی تاثیر تعدیل کننده دارد؛ با افزایش سطوح منبع کنترل درونی رابطه این دو متغیر ضعیف تر می شد. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که منبع کنترل بیرونی و خشم می توانند افسردگی را پ ی ش ب ین ی کنن د و اح تم الا ب اع ث ت ش دی د علای م افس ردگ ی ش ون د.
مقایسه سبکهای فرزند پروری و سلامت روان والدین افراد اقدام کننده به خودکشی با والدین افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: خودکشی مرگی است که عمداً به دست خود شخص انجام می شود و یک عمل اتفاقی و بی معنا نیست. برعکس، راهی برای رهایی از یک مسئله یا بحران است که شخص را بسیار رنج می دهد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه سبکهای فرزند پروری وسلامت روان والدین افراد اقدام کننده به خودکشی با والدین افراد عادی است. روش: پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی (علی– مقایسه ای) می باشد. نمونه آماری گروه مطالعه شامل 196 نفر از والدین افراد اقدام کننده به خودکشی بود که به صورت روش تصادفی ساده انتخاب شدند و نمونه آماری گروه گواه را 196 نفر از والدین افراد عادی تشکیل می دهندکه با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های فرزند پروری بامریند و سلامت روان گل دبرگ ( (GHQ=28استفاده شد. داده ها باآزمون های تحلیل واریانس چند متغیّره و تحلیل کواریانس چند متغیّره مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که والدین افراد عادی نسبت به والدین افراد اقدام کننده به خودکشی از سلامت روان بیشتری برخوردارند، همچنین با بررسی هر کدام از سبکهای فرزند پروری، نتایج، نشان دهنده عدم تفاوت معنی دار سبکهای اقتدار منطقی و آزادگذار دربین دو گروه بود اما تفاوت سبک مستبدانه در بین دو گروه معنادار بود. به این معنی که والدین افراد اقدام کننده به خودکشی بیشتر از سبک مستبدانه استفاده نموده اند نتیجه گیری: انتظار می رود والدینی که از سطوح بالاتری از سلامت روان برخوردارند، فرزندانشان کمتر از فرزندان والدینی که دچار اختلال روانی هستند اقدام به خودکشی نمایند. همچنین مشخص شد استفاده والدین از سبک مستبدانه احتمال اقدام به خودکشی فرزندان را بیشتر می کند. از این رو آموزش شیوه های مناسب فرزند پروری و تلاش جدی تر متولیان بهداشت روان جهت ارتقاء سطح بهداشت روان والدین توصیه می گردد#,