فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۱٬۶۹۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
در علم زبان شناسی دانشی با نام «فنوسمانتیک» یا «آوا معنایی» وجود دارد که در آن این مطلب اثبات می شود که بهترین حروف و کلمات آنهایی هستند که به محض شنیده شدن، معنای خود را به ذهن منتقل می کنند، یعنی بار آوایی حروف و کلمه به خصوصیات معنای مدنظر بسیار نزدیک است. محقق سعی نموده، ارتباط الفاظ مورد استفاده در آیات قرآن کریم با دانش «فنوسمانتیک» یا «آوا معنایی» را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. بر این اساس با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، به بررسی نظرات زبان شناسان در خصوص دلالت لفظ بر معنا، همخوانی صوت آواها با معانی، رابطه حروف با مفاهیم و معانی، رابطه حرکات و مصوت ها با معانی، سیما معنایی و همگون آوایی پرداخته، و با تحلیل شواهد و مصادیق متعدد از آیات قرآن کریم، نشان داده است که «آوا معنایی» یکی از ابزارهای اصلی و هنریِ انتقال مفاهیم و معانی در قرآن کریم است#,
بررسی تحلیلی - انتقادی مقاله های سبکشناسی(الأسلوبیه) مطالعه ی موردی مقاله های علمی پژوهی سالهای 1393-1389(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم بهار و تالستان ۱۳۹۵ شماره ۱۲ (پیاپی ۷۰)
177-201 صفحه
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف دستیابی به وضعیت مقاله های نوشته شده در موضوع سبک شناسی ( الأسلوبیه ) از سال 1389 تا 1393 انجام شده و در پی رسیدن به وضعیت این مقاله ها و مقایسه آن با وضعیت مطلوب است. این پژوهش بر اساس روش تحلیل محتوای کمی انجام گرفته است. داده های جمع آوری شده از طریق پرسش نامه و با استفاده از آمار توصیفی و با بهره گرفتن از نرم افزار اکسل (Excel) به داده های کمی تبدل شده است. عنوان، چکیده، مقدمه، روش پژوهش، بدنه اصلی مقاله، نتایج و منابع، هفت قسمت از مقاله است که محور اصلی پرسشنامه قرار گرفته است. برای هر کدام از این قسمت ها بر اساس اصول مقاله نویسی، عنوان هایی گذاشته شد تا بر اساس آن عنوان های هفتگانه بررسی شود. بررسی ها نشان می دهدکه مقدمه های مقاله ها در موارد متعدد، اصول و معیارهای لازم مقدمه نویسی را ندارند. این نقصان بیشتر در سوال ها یا فرضیه های پژوهش و پیشینه پژوهش یافت می شود. مشخص نبودن نوع روش پژوهش، روش جمع مواد پژوهش و روش تحلیل داده ها از اشکال های اساسی روش پژوهش مقاله ها است. پیشنهاد می گردد تا نویسندگان به مبانی نظری پژوهش، رویکرد انتقادی و تحلیل محور، پایبندی به روش پژوهش و نوآوری توجه بیشتری نمایند.
سیبویه بین التقعید والوظیفیة (الاستثناء دراسة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یسعى هذا البحث إلى الکشف عن منهجیة سیبویه فی دراسة النحو على ضوء التقعید والوظیفیة وذلک بالارتکاز على ما جاء فی تبویبات الاستثناء. فانتهى البحث إلى أنّ أسلوب سیبویه تقنینی تحلیلی، لا یقف عند نقل المسموع، بل یتجاوزه إلى دراسة تحلیلیة وظیفیة. وأدنى دلیلٍ یکشف اعتماده على هذا الأسلوب هو أن کثرة المصطلحات التی یستعملها فی تصنیف الأبواب اصطلاحات وصفیة کثر ما تشرح الشّکل الإعرابی والتعلیل له فی آن واحد. ویکشف هذا البحث معتمدا على المنهج الوصفی التحلیلی أنّ سیبویه لم یهمل الجانب الوظیفی للغة العربیة بل اعتنى بالاستعمالات، والوظائف الدلالیة والتداولیة عنایة فائقة، حیث تکمن وراء کل استعمال، ولغة قومٍ وموقفٍ کلامی دلالته المختلفة، التی یدرسها سیبویه دراسة مستقصیة. من ثمّ ما صار یعرف فی وقتنا الراهن بنظریة الوظیفیة کان موجودا لدى سیبویه على سبیل التطبیق والتوظیف العملی.
تطبیق عناصر زیبایی شناسی قرآن کریم با نظریه هنجارگریزی نحوی نمونه مورد پژوهانه: سوره مبارکه «کهف»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی، به عنوان یکی از روش های تحلیل متون ادبی امروزه بیشتر بر پایه «هنجارگریزی» استوار است. این نظریه که گاهی از آن با عناوینی چون «انحراف از نُرم» یا «عدول از زبان معیار» یاد می شود، یکی از مهمترین یافته های صورتگرایان روس است و تأکید آن بر تمایز یک اثر ادبی از صورت عادی زبان است. از آن جمله می توان به هنجارگریزی در عرصه دستور زبان یا همان بخش نحوی آن اشاره کرد که به شکل جابجایی ارکان جمله و دخل و تصرف در آن نمود پیدا می کند.قرآن کریم که نمونة کامل سخن و در اوج فصاحت و بلاغت است، دارای جنبه های مختلف زیبایی ادبی است. با این پیش فرض، پژوهش حاضر کوشیده است تا با پاسخ دادن به پرسش های زیر گوشه ای از زیبایی های پنهان در این کتاب شگرف و اعجاز ادبی آن را در حد توان آشکار نماید.- کدام یک از روش های هنجارگریزی نحوی در قرآن کریم کاربرد و بسامد بیشتری دارد؟
- این روش ها چه اهداف زیبایی شناختی و معناشناسانه ای را دنبال می کند؟
- تأثیر فرایند مذکور در ارتقای سطح زبانی متن چقدر است؟
بدین منظور سورة مبارکة «کهف» از دیدگاه هنجارگریزی نحوی و با روش توصیفی - تحلیلی به عنوان جرعه ای از دریای بی کران کلام الهی مورد بررسی قرار گرفته است.نتیجة تحقیق نشان می دهد که تقدیم و تأخیر هدفمند ارکان جمله، با اهدافی چون اهتمام و اختصاص؛ حذف، برای درگیر نمودن ذهن مخاطب و برانگیختن احساسات و تخیل وی؛ اضافه که موجب اضافه شدن معنا و تقویت و تأکید مطلب می گردد؛ و گونه های مختلف التفات در ضمایرکه باعث تغییر سبک یکنواخت متن می شود و نیز خواننده را به پیگیری، تفکر و یافتن اسرار متن وامی دارد، از پر بسامدترین نمونه های هنجارگریزی نحوی در این سورة مبارکه بشمار می آیند که موجب برجسته سازی متن آن گردیده و به تبع آن معانی ویژه ای را به مخاطب القا نموده اند.
بازتاب فرهنگ ایران در قصیدة ""مقتل بزرجمهر"" از شاعر لبنانی خلیل مطران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوندهای فرهنگی ، سیاسی، اجتماعی بین ایران وکشورهای عربی از جمله لبنان از زمان هخامنشیان تاکنون پیوسته ادامه داشته، ودستاورد این تعامل، مشترکاتِ فرهنگی-علمی ، بین دو ملت بوده است. اما آنچه در این میان چشمگیرتر است ،تاثیر زبان فارسی بر زبان عربی است که دارای تاریخچه طولانی بوده ودارای سهم ونقش بسزایی است. از دوره جاهلی که واژگان فارسی برشعر شعرای جاهلی تاثیر گذاشت، این روند تا دوره های بعد حتی تا دوره معاصر ادامه پیدا کرد، اما آنچه کمتر مورد توجه واقع شده، تاثیر فرهنگ وزبان فارسی بر ادبای کشور لبنان است. یکی از بزرگان وشعرای لبنانی که بر سنت های قدیمی انقلاب نمود، وافقِ جدیدی در شعر جهانِ عرب گشود،""خلیل مطران ""بود. از دستاورد های خلیل مطران سرودن قصیده مقتل بزرجمهر است.این قصیده حماسه ای بی نظیر در به تصویر کشیدن زوایایی از تاریخ سرزمین ایران است. هدف مطران از سرودن قصیده مقتل بزرجمهر قیام اعراب بر علیه رژیم عثمانی به منظور رهایی از استبداد عثمانی ها بود. خسرو انوشیروان در این قصیده رمز توریه بر سلطان عثمانی است. وداستان بزرجمهر جنبه عبرت آموز داشته وهدف آن بیدار کردن نسل جدید در جهان عرب است. در این مقاله تلاش شده است، برای آشنایی بیشتربا قصیده ""مَقْتَل بُزَرجمِهر"" از شاعر بزرگ عرب؛ ""خلیل مطران""، معروف"" به"" شاعر قُطْرَین ""(سرزمین لبنان ومصر) که تاثیر فرهنگ فارسی در آن به خوبی مشهود است، به روش تحلیل محتوا مورد نقد وبررسی قرار گیرد.
استلهام القرآن الکریم فی شعر ممدوح عدوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یحاولُ البحثُ مقاربةَ استلهامِ القرآنِ الکریمِ فی شعرِ ممدوح عدوان، مُبیّناً أثرَ لغةِ القرآن الکریم السّامقةِ، ودلالات آیاتِه القارَّة فی الذّاکرةِ الدّینیّةِ، فی ارتقاءِ النَّصِّ الشِّعریِّ الحدیثِ إلى مستویاتٍ فنیّةٍ ذات مرجعیّةٍ قرآنیّةٍ.
وقد تبدّى هذا الاستلهامُ فی شعرِ ممدوح عدوان بطرائقَ متعددةٍ، اختارَ البحثُ منها نماذجَ تنتظمُ وفقَ مستویین: مستوى الاستثمارِ اللفظیِّ، إذ یُعیدُ الشاعرُ خلاله إنتاجَ المعنى القرآنیِّ، مُحتفظاً بألفاظِهِ، للتّعبیرِ عن رؤیةٍ معاصرةٍ للواقع. ومستوى الأسلوبِ التّعبیریِّ، الذی یُحاکی فیه الشّاعرُ أسلوبَ القرآنِ الکریمِ وعباراتِه ضمنَ سیاقٍ جدیدٍ یُقاربُ أفکارَ الشّاعرِ، وحالتَهُ الشّعوریّة الرّاهنة.
لقد أسهمَ الاستلهامُ القرآنیُّ فی رفدِ نصوصِ عدوان بأبعادٍ دلالیّةٍ وجمالیّةٍ جدیدةٍ، تُحقّقُ نوعاً من التّواصلِ الفعّالِ مع القارئ، استناداً إلى قداسةِ ألفاظِ القرآنِ الکریمِ، ومتانةِ أسلوبِه اللغویِّ والّتعبیریِّ. ویندرجُ هذا الاستلهامُ فی سیاقِ الحداثةِ الشّعریّةِ التی تنزعُ إلى التعاملِ مع القرآنِ الکریمِ بوصفهِ مُحفّزاً على دینامیّةِ الفکرِ والتّعبیر.
دراسة القصة القرآنیة القصیرة جدا وعناصرها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إن القصة القصیرة جداً (ق.ق.ج) قصة فی حجم قصیر جداً، یحکی حدثاً محدوداً جداً وفی الوقت نفسه تتضمّن مضامین عظیمة. نجد من خلال دراسة آی القرآن الکریم قصصاً فی أحجام مختلفة، یتراوح طولها بین سطور وصفحات، کما نجد بینها ما لا یتعدی حجمها عن بضعة أسطر قلیلة حیث یتیح لدراستها علی ضوء معاییر القصة القصیرة جداً التی تتصف بقصر الحجم کمیزة أساسیة لها، وإذا أکدت الدراسات صحة اعتبار هذه النماذج القرآنیة القصیرة جداً فی إطار هذا الجنس الأدبی، فتُرفض الفکرة التی تری جنس القصة القصیرة جداً من إبداع الأدب الغربی المعاصر. تهتمّ هذه المقالة بدراسة هذا الجنس الأدبی فی القرآن الکریم من خلال تعریف ""ق.ق.ج"" وعناصرها، وطرح نماذج قصصیة قصیرة جداً من سور البقرة، والحجر، والنحل، ویس، علی النموذج الفنی لندرس مدی اتصال هذا الجنس الأدبی بجذور إسلامیة. تشیر الدراسة اتصاف هذه النماذج القصصیة القرآنیة بمیزات القصة الفنیة القصیرة جداً، ناهیک عن الصفات الثانویة التی تتمیز بها، وبذلک تؤکَّد فرضیة البحث، مما یؤید بدایات إسلامیة لجنس القصة القصیرة جداً.
التطوّر الدلالی للفظ ""الباب"" فی شعر بدر شاکر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لماّ تجرّع السّیّاب الکآبة، والفقر والحرمان، وعاش فی بلد جرّب الویلات والمحن، توسّع فی استخدام بعض الدّوال، وجعلها مصدراً للإلهام والإیحاء ومستودَعاً لانتقال تجاربه ورؤیته؛ حیث یمکن القول أنّه وجد فیها ما یمکّنه التّعبیر عن لواعجه. فلفظ ""الباب"" یعدّ من جملة تلک الدّوال. إنّه استخدمه أکثر من مأة وخمسین مرّة وهذا دلیل على التّطور الدّلالی لهذا اللفظ ومرونته ومن ثمّ انصیاعه لهذا التّطور؛ إذ قام بإیلاجه فی بنیة لغویّة تحتضن الرّمز وتنمّیه. فکان وجوده جلیّاً فی شعره، حیث یمکن أن نعدّه من ثیمات شعره، وکان مصدر اهتمامه فرکّز علیه فی أشعاره وشحنه بأبعاد ودلالات مختلفة، لیصبح ذات دلالات فکریّة. فحمل هذا الدّالّ وجوهاً من انطباعات الشّاعر وذلک باعتماد على المذخور الشّعبیّ. أمّا التحوّل الدلالیّ الذی أصاب دالّ ""الباب"" هو: الخوف والأمان، المحدودیّة والحریّة، والیأس والأمل، والعمار والخراب، والاتصال والانطوائیّة وما إلى ذلک.
تهدف هذه الدّراسة مناقشة التّطور الدّلالیّ لکلمة ""الباب"" والبحث عن أسباب حضورها الموسّع فی شعر الشّاعر، إذ إنّها لیست مفردة فحسب؛ بل لها تداعیات یمکن رصدها فی المفاهیم المذکورة أعلاه. هذا وأنّ رؤیة السّیّاب إلى تداول الکلمة فی شعره شکّلت ثنائیّات ضدّیة، یمکن اسقرارها على قسمین: قسم خاصّ بالرّؤیة الإیجابیّة والقسم الآخر بالرّؤیة السّلبیّة. أمّا المنهج الذی اعتمدت علیه الدّراسة منهج وصفیّ تحلیلیّ، حاول فیه التقاط التّطور الدّلالیّ لهذه الکلمة فی نصوص الشّاعر، وذلک عبر اختیار مقاطع شعریّة حضرت فیها الکلمة، إضافة إلى تحلیل البنیة اللّغویّة وبعض الظّواهر الأسلوبیّة المسخدمة فی هذه المقاطع والتی ساعدت على تنمیة هذا التّطوّر الدّلالی.
فرانقد ادبی در آثار سیدمرتضی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۳ (پیاپی ۷۱)
75-104 صفحه
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، توانست با مطالعه آثار سیدمرتضی و همچنین آثار نویسندگانی که به بررسی اندیشه های ادبی و نقدی او پرداخته اند، اندیشه های فرانقدی او، را مورد بررسی قرار دهد. بررسی مجموعه آثار سیدمرتضی نشان می دهد که سه اثر امالی، الشهاب و طیف الخیال او بیشترین قضایای نقدی ادبی را در خود جای داده اند و ما تلاش کردیم تا دریابیم سیدمرتضی چه دیدگاه های متمایزی از معاصران و پیشینیان خود داشته است و چه گام هایی در گسترش اندیشه فرانقد ادبی برداشته است و در یک فرایند پژوهشی مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی دریافتیم که او با تبیین برخی قضایای نقدی رایج در زمان خود و با بهره گیری از نظریات نظریه پردازان نقدی و ادبی از جمله «جاحظ»، «ابن قتیبه»، «آمدی» و غیره در کتاب هایشان، دانش نقدی خود را ارتقا داده است و با بهره گیری از دانش خود در سایر زمینه ها از جمله کلام، فقه، تفسیر و غیره در این وادی ضمن پرداختن به برخی از نظریات، تیوری ها و قضایای نقدی زمان خود، و تیوری هایی چون لفظ و معنی ، نقد بلاغی، اقدام به داوری درباره شیوه های نقدی موازنه و مفاضله کرده است. و در فرایند بررسی و تفسیر آثار ادبی، گاهی خود در قضایای نقدی، نظریه پردازی کرده و شیوه نقدی جدیدی را در نقد آثار پیشنهاد داده است.
بررسی و تحلیل سبک شناسی آوایی خطبه های نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی، یکی از رویکردهای نقدی است که در سده ی أخیر، توجه ویژه ای از طرف ادیبان و سخنوران به آن شده است. یکی از مهم ترین موضوعات مورد بررسی در سبک-شناسی، بررسی آوایی و یا موسیقایی متن ادبی و به عبارت دیگر سبک شناسی آوایی اثر ادبی است که نحوه ی کاربرد واحدهای آوایی (صدا و آهنگ) در یک موقعیت زبانی و نیز کارکرد بیانی آواهای زبان را بررسی می کند. از جمله متونی که ارزش و شایستگی بررسی و تحلیل سبک شناسی آوایی را دارد، خطبه های نهج البلاغه امیرمؤمنان علی(ع) است. این خطبه ها دارای موسیقی دلنشین و تأثیرگذاری می باشد که توجه ی بسیاری از اندیشمندان و ادیبان را به خود جلب نموده است، نوشتار حاضر بر آن است، تا عناصر سبک ساز آوایی خطبه های نهج البلاغه و میزان انسجام این عناصر با مفاهیم مورد نظر حضرت را با روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار دهد. نتایج حاضر از این نوشتار حکایت از آن دارد که سجع، جناس، نظم آهنگ درونی، تکرار، تضاد و مقابله به عنوان نمود های برجسته ی عناصر آوایی در خطبه ها هستند که علاوه بر موسیقی گوش نواز، امکان استنباط معانی و مفاهیم مورد نظر حضرت را فراهم می کنند.
پژوهشی در الفاظ غیر مشهور دالّ بر اعداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شمارش با اعداد برای تعیین مقادیر-اعم از وزن، کیل، مساحت و مسافت- از بدو تولد انسان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است؛ زیرا ازآنجایی که انسان موجود اجتماعی بود و جهت گذران زندگی خود نیاز به تعامل با سایر همنوعان خود داشت، این تعامل ایجاب می کرد که با دیگران دادوستدی انجام دهد و برای شمارش ایام و مقادیر نیاز به اعداد داشت. در ابتدا و قبل از تطور علم حساب، مقادیر به صورت مبهم –مانند یک مشت، به اندازه کف دست و...- تعیین می گردید و با توجه به ثابت نبودن این معیارها، انسان به فکر معیاری برای تعیین مقادیر ثابت افتاد و بعدها اعداد به وجود آمد. امروزه اعداد در قالب: مفرد، مرکب، معطوف و عقود به کار می روند و یکسری الفاظی برای آن ها وضع شده است که بدون اختلاف دارای کاربرد مشخص و مشهوری هستند؛ اما الفاظی نیز در بین عرب وجود دارد که غیر مشهور و گاهی با اختلاف نظر مورد استفاده قرار می گیرد. در این مقاله با بررسی ها و مطالعات انجام شده در منابع قدیمی، این الفاظ استخراج و مورد پژوهش قرارگرفته اند. گاهی علاوه بر تبیین به اختلاف نظر در کاربرد آن ها بین قبایل نیز اشارتی رفته است.
أثر الحصار العسکری لمدینة بیروت علی توظیف الأمکنة ودلالتها فی دیوان ""مریم تأتی"" لسعدی یوسف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تُعدُّ تقنیة المکان وتوظیفها داخل النص الشعری من أهم جمالیات القصیدة الحدیثة وتحدیداً فی الأدب الذی ینشأ أثناء الحروب والحصار؛ وذلک لأهمیة العلاقة بین المکان والحرب حیث غالباً تنشب الحروب بغرض احتلال مکان وتقام أحداثها علی مکان ومن آثارها المشؤومة تدمیر أمکنة. وعلیه، قامت الدراسة الحالیة بالمنهج الوصفی التحلیلی بتناول أثر الحصار العسکری لمدینة بیروت علی توظیف الأمکنة ودلالتها فی دیوان ""مریم تأتی"" للشاعر العراقی سعدی یوسف؛ إذ إن هذا الحصار أثر تأثیراً ملحوظاً علی الحیاة الیومیة للشعب اللبنانی ومن ثم انعکس هذا الحصار علی إنتاج العدید من الأدباء اللبنانیین وغیرهم، منهم الشاعر العراقی سعدی یوسفالذی دفعته الأحداث لتصویر الحیاة اللبنانیة المحاصرة بکل تفاصیلها. إذن، یرید البحث الحالی دراسة أثر الحصار العسکری لمدینة بیروت علی توظیف الأمکنة ودلالتها فی دیوان ""مریم تأتی"" للشاعر سعدییوسف ومن أهم ما توصلنا إلیه هو أن الأمکنة المفتوحة (المدینة، والقریة، والحی) فی قصائد سعدی یوسفتم توظیفها لتدل علی إظهار الدمار المادی الذی لحق ببیروت جراء الحصار العسکری الإسرائیلی، أما للأمکنة المغلقة (البیت، والغرفة) فلها نسبة أعلی من التوظیف داخل نصوص الدیوان مقارنة بالأمکنة المفتوحة وهی تدلّ علی الحالة النفسیة المزریة لأهالی بیروت جراء الحصار والسبب یرجع إلی السمات الهندسیة والمعماریة التی تتصف بها هذه الأمکنة من حیث انغلاقها.
تحلیل کتب العربیة فی الثانویة الأولى فی ضوء نظریة الذکاءات المتعددة و الأهداف المعرفیّة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد أن بثّت نظریة الذکاءات المتعددة فی أنحاء العالم، قام توماس أرمسترونج (1984) بدمج هذه النظریة بالأهداف المعرفیة ل ""بلوم"" وأثرى بذلک کلتا النظریتین ووسّعهما. إضافة إلى تصنیف کلٍّ من الذکاءات المتعددة فی الأهداف المعرفیة الستّة، مهّد أرمسترونج بهذا الدمج الطریق لإعداد المناهج المدرسیة والموادّ التعلیمیة وتقویمهما. إنّه قدّم أنموذجه فی إطار جدول یختصّ محوره الأفقی بالأهداف المعرفیة ومحوره العمودی بالذکاءات المتعددة. على ذلک، ونظراً لمکانة الکتاب المدرسیّ فی النظام التعلیمیّ عامة وتعلیم اللغة بشکل أخص، یهدف هذا البحث بمنهج تحلیل المحتوى إلى إلقاء الضوء على النشاطات التعلیمیة فی کتب العربیة فی الثانویة الأولىلی للمدارس الإیرانیة. یحدّد هذا الأمر الذکاءات والأهداف الأکثر تداولاً فی الکتب المدروسة، کما یبیّن کمیّة توزیع الذکاءات وکیفیّتها فیها، والمنطق الحاکم على توزیعهما.
ومن أهمّ ما توصّلت إلیه هذه الدراسة أن الذکاءات اللغویة والمنطقیة والبصریة والجمعیة، والأهداف المعرفیة الدنیا (التذکر والفهم والتطبیق) هی الذکاءات والأهداف الأکثر تداولاً وحضوراً فی هذه الکتب، ویکاد لا یوجد فیها مصداق للذکاءات الجسمانیة والموسیقائیة والفردیة والطبیعیة، وأهداف التحلیل والتقییم والإبداع. کذلک، یخضع المنطق الحاکم على ترتیب وتوزیع الذکاءات والأهداف فی الکتاب للبرنامج المدرسیّ ودلیل المعلّم.
دراسة تحلیلیة فی الفروق المعنویة بین أسالیب القصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنَّ القصر من أهمّ مباحث یُطرح فی علم المعانی وله طرقه المختلفة. یذهب کثیرٌ من القدماء إلى تسویة هذه الطرق فی الدلالة وإلقاء المعنى على المتلقّی، ولکن فی رأینا أنّ کل طریق من هذه الطرق یختلف عن آخر، فالقصر بالنفی والاستثناء یختلف عن القصر ب «إنما»، والقصر بحرف «بل» یختلف عن القصر بحرف «لا».
تسعى هذه الدراسة التی اعتمدت فی خطتها على المنهج الوصفی التحلیلی أن تکشف عن الفروق الأساسیة بین طرق القصر. وهذا بالتأکید على أن لکل طریقة معنى یفرّقها عن الأخرى.
توصّل البحث إلى أنّ تعدد طرق القصر دلیل على ثراء اللغة و تنوع صیغها، وهی لیست من قبیل الترادف، بل بینها فروق جوهریة فی النحو و المعنى. وملخص ما یتیح لنا ذکره فی هذا المجال هو أن کلّ بنیة للقصر یتضمن معنى لا یوجد فی بنیة أخرى و لها دلالة لا یمکن الحکم علیها بالمساواة بینها وبین الآخر. إضافة إلى أنَّ أحکام الوجوب انتقلت من النحو إلى البلاغة فی تمییز مواضع المقصور من المقصور علیه، و هذا الوجوب یمنح المعنى دقة و بیاناً. فی النهایة جدیر بالذکر أن القصر بصیغة ""النفی والاستثناء"" بما فیه من بنیة نحویة متقن وخاص، یعدّ أهمَّ أسالیب للقصر فی إلقاء المعنى.
نقد و بررسی کتاب البلاغه والتطبیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب البلاغه والتطبیق اثری است با محوریت بلاغت عربی. تألیف این اثر تلاشی است به منظور آشناسازی دانشجویان رشته زبان و ادبیات عربی با اصول و قواعد کلاسیک بلاغت نزد عرب. نویسندگان این کتاب تنها بررسی اصول بلاغت عربی را که همواره در کتب بلاغی مورد اشاره قرار گرفته است، کافی ندانسته و سعی بر آن دارند که با اتخاذ رویکردی تحلیلی تطبیقی، علاوه بر بررسی مجدد اصول بلاغت و گاه تلاش برای بازنگری در آن، شیوه صحیح تطبیق این اصول بر متون نظم و نثر را به دانشجویان آموزش دهند و بدین منظور پس از ارایه مطالب سنتی بلاغت عربی و بازآموزی آن، با آوردن نمونه هایی از شعر و نثر عربی تحت عنوان تطبیقات، یادگیری این اصول توسط دانشجویان را محک می زنند. این مقاله تلاش دارد با بررسی دقیق این اثر، در رویکردی بی طرفانه و با رعایت اصول منطقی نقد علمی، میزان پایبندی نویسندگان این اثر را به معیار های علمی نگارش کتاب و استفاده از ابزار های آن برای تحقق اهداف آموزشی بررسی و ارزیابی کرده، میزان برخورداری این کتاب را از ویژگی های یک اثر فنی و تخصصی مشخص کند.
الشنفرى من خلال الثنائیات الضدیة فی لامیّة العرب (دراسة على ضوء القراءة الأنثروبولوجیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنّ الحیاة کلّها توازن وتقابل وتضاد ویعود قسمٌ کبیر من تفکیر الإنسان إلی الجمع بین المتضادات. مِن هذا المنطلق وعلى أساس فکرة أنّ ""کلّ شیء فی الوجود یحمل معه نقیضه"" اهتمّ باحثون کثیرون بدراسة الثنائیات. وإنّ لامیةَ العرب المنسوبة إلى الشنفری تُعدّ من الأشعار التراثیة الغنیة بالتقابلات. لذلک فقد عمدنا إلى دراسة الثنائیات المتقابلة فیها فی مستویات النص المختلفة، حیث قمنا بدراسة النُّظم اللغویة والمفردات والمعانی، قاصدین البحث عمّا فی هذه القصیدة من تقابلات فی ضوء الأنثروبولوجیا الثقافیة التی تعدّ فرعاً من الفروع الکثیرة للأنثروبولوجیا (علم الإنسان)، محاولین الکشف عن هذه الثنائیات أولاً ثمّ البحث عن طوایا معانیها مستنجدین بنظرة أعمق إلى شخصیة الشاعر وبیئته، مربئین بأنفسنا عن الخوض فی معارک النقّاد حول قضیة نحل لامیة العرب على الشنفرى. وقد وجدنا أنّ من أهمّ الثنائیات المنطویة تحت هذه التقابلات هی ثنائیة الفصل والوصل، والإباء والهوان، والجوع والشبع، والرقة والشدة، والجلد والفزع وغیرها ممّا تناولناها لوحةً بعد لوحة. وخلاصة القول أنّ الثنائیات الضدیة التی توجد فی لامیة العرب تشکل منظومة دلالیة تکشف فی کثیر من الأحیان عن الثّنائیة الذاتیة المنطویة فی نفسیة الشاعر، وهی ثنائیة الإیجاب - السلب المتجسدة فی تقابل الخیر - الشر، والتی یستخدمها الصعلوک غالباً لإبراز مواقفه الفکریة حیال الکون والحیاة.
تحلیل رمان ""الشحاذ"" (گدا) بر مبنای کهن الگوهای یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یونگ معتقد است: انگاره هایی که در رسیدن به فردیت وجود دارند، از زمان های باستان تاکنون در درون تمامی انسان ها وجود داشته است که وی آنها را به عنوان کهن الگو معرفی می کند. از منظر یونگ، تکامل فرآیند فردیت در نیمه دوم زندگی و به تدریج رخ می دهد. نجیب محفوظ در رمان ""الشحاذ"" و در خلال یک سفر رمزی، ما را نه به گذشته قهرمان رمان – عمر الحمزاوی - بلکه به گذشته بشر و به ناخودآگاه جمعی می برد. ""عمر الحمزاوی"" در این رمان در یک فرآیند فردیت روانی قرار گرفته که محتویات ناخودآگاه جمعی به صورت رؤیا و حالت هایی از خلسه برای او متجلی می شود و در جامه کهن الگوهای مختلف راه فردیت و کمال روانی را به وی نشان می دهد؛ از این رو رمان ""الشحاذ"" قابلیت دارد بر مبنای کهن الگوهای ""یونگ"" بررسی شود. کهن الگوهای یونگ مانند ""سایه""،""آنیما""، ""نقاب"" و ""تولد مجدد"" دقیقاً در مورد ""عمر الحمزاوی"" مصداق داشته و قابل پیجویی است. هدف در این پژوهش این است که با مطالعه رمان ""الشحاذ""، تجلی و کارکرد کهن الگوهای یونگ در فرآیند تفرد روانی عمر الحمزاوی به شیوة تحلیل محتوا و با رویکرد نقد روانشناختی بررسی شود. نتیجه مقاله حاضر این است که از منظر نقد روانشناختی یونگ، گاهی آشفتگی روانی نشانه بیماری نیست، بلکه تلنگری است برای سیر در مسیر تفرد و نوزایی و نیل به خودآگاهی و تعادل روانی.
الفکاهة السیاسیّة فی أشعار أحمد فؤاد نجم دراسة وتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یُعدّ الشاعر السیاسی أحمد فؤاد نجم من أبرز شعراء الفکاهة فی مصر. اکتست فکاهته ثوباً سیاسیاً واجتماعیاً حیث وظفّها کبوقٍ أعلن من خلاله عن مواقفه الصارمة والصلبة حیال الأنظمة العربیة الفاشلة بنبرة صارخة حتّى اشتهر فى الأوساط الأدبیة بشاعر السیاسة. تمتاز فکاهة أحمد فؤاد نجم اللّاذعة بمیزتین أساسیتین: أوّلاً من حیث الدلالة أنّها تحمل فی طیاتها معانی ثوریة تندّد بالأنظمة السیاسیّة والاجتماعیة فی العالم العربی. ثانیاً ومن حیث الصیاغة فإنّها صیغت بلغة ناریة ولهجة شدیدة عارمة تنقضّ على الأنظمة التی خانت قضایا الشعوب العربیّة کالصاعقة. إنّ الموضوعات الّتی تناولتها سخریة أحمد فؤاد هی: نقد الأوضاع الاجتماعیة والحکومات العربیة وعمّالها ورجال الحکم والسیاسة وذمّ التدخل الأجنبی فی الشؤون العربیة ونقد الظروف السیاسیة والاقتصادیة المتردیّة والحثّ على مقارعة الظلم ومکافحة الظّالمین. یرمی هذا المقال إلی دراسة وتحلیل الفکاهة السیاسیة للشاعر المصری أحمد فؤاد نجم بالاعتماد على منهج الوصفی _ التحلیلی مستخدماً الأسالیب العلمیة ومناهج البحث المتّبعة فی الموضوعات الأدبیة. ومن أهمّ النتائج التی تفیدها هذه الدراسة هی أنّ أحمد فؤاد نجم وظّف الفکاهة لنقد الأوضاع السیاسیة والاجتماعیة التی تحکم الساحة المصریة وتستهدف تحسین ظروف حیاة الشعب المصری ونیل الحقوق والحریات المدنیة فی ظلّ دولة دیمقراطیة تحترم حقوق الأفراد والشعب ولذلک سمّی بشاعر السیاسة والفکاهة المریرة.
عوالم السرد الفانتازیّ فی روایة «امرأة القارورة» لسلیم مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إن الفانتازیّة تطلق علی شکل أدبی یمیل إلی القطیعة مع العالم والتقالید المألوفة والخرق المستمر للمنطق والنوامیس الطبیعیة. تشکّل هذه الظاهرة معلماً بارزاً فی الروایة العربیة ویتجلّی من خلالها اهتمام الروائی العربی بتجاوزه لحدود التقلید الروائی القدیم. تعتمد روایة «امرأة القارورة» للروائی العراقی سلیم مطر (1956م) علی استخدام معطیات الأدب الفانتازیّ والتغییر الفانتازیّ للعناصر السردیة من العنوان والشخصیة والأحداث والزمن.
جاءت هذه الدراسة معتمدةً علی المنهج الوصفی-التحلیلی للبحث عن مستویات حضور الفانتازیّ فی هذه الروایة بهدف الکشف عن دور العناصر الفانتازیّة فی بنیة النص الروائی. وأهم ما تناوله البحثُ هو رصدٌ لفانتازیة لغةً واصطلاحا ومن ثمّ عرض الروایة والبحث عن وجوه الفانتازیة فی عناصرها السردیة. تدلّ نتائج البحث علی أنّ الکاتب قداستطاع أن یصوّر عناصر سرده تصویراً فانتازیّاً یناسب سمات الأدب الفانتازیّ، فلتحقیق هذا الهدف اعتمد فی بناء عنوان «امرأة القارورة» وشخوصها وزمنها وأحداثها –بما فیها ظواهر فانتازیّة کالتحوّل والمسخ والرحلة- علی رؤیة تخییلیّة تتواتر بین العجیب وخرق العادة، وتجاوز الواقع إلی اللاواقع وصوّرَه بطریقة فانتازیّة علی المستوی الدلالی.
أنماط التداعی الطّلیق فی قصّة ""ساعةِ الکوکو"" القصیرةِ من مجموعة ""کان ما کان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یستعین الکاتب أو الراوی فی الأدب القصصی، بمختلف القوالب للتطّرق إلی أحداث القصّة وشخصیّاته القصصیّة ویُعدُّ التداعی الطّلیق واحداً منها. فی التداعی الطّلیق یستحضر مفهومٌ واحد مفاهیم أخری إلی الذهن بناءً علی أصول التجاور أو التشابه أو التضاد فمن جرّاء ذلک یتبع الکاتب الموضوعات الجدیدة بصورةٍ متتالیةٍ مستعیناً باستدعائها کما نلاحظ فی قصّة ""ساعة الکوکو"" القصیرة من مجموعة ""کان ما کان"" القصصیّةِ لمیخائیل نعیمة، الأدیب والمجُدِّد اللبنانیّ الکبیر. تستحضر فی هذه القصّة، أجزاءُ تصویرٍ واحدٍ أو حدثٍ واحدٍ، أجزاءً أخری أو حدثاً آخر.
وقد خلق الکاتب هذا الأثر الثمین مُوَظِّفاً فیه التقنیاتِ السردیّةَ المختلفةَ عن وعی أو غیر وعی، مما أدّی تشابک عنصر العمل القصصیّ مع الشعور وتجربة الراوی، إلی تسلُّل کثیر من الأحداث الموجودة فی القصّة إلی ذهن الکاتب إثرَ تأثّره بأصل تداعی المفاهیم. تأتی أهمیّةُ ودورُ التداعی الطّلیق، فی هذا البحث، فی استدعاء الأحداث وتشکیلها، وأنماطه المختلفة بعد الإتیان بالأصول والأسس التی تحکمه. وأُثبِتَ أنَّ میخائیل نعیمه- بالاستفادة من التداعی الطّلیق وهروباً من التکرار الذی لافائدة فیه- أقبل علی استحضار ذکریات شخصیّات القصّة ثمّ تَطرّقَ إلی بیان تفاصیل حیاة شخصیّات القصّة وحلّ مشاکلهم بواسطة أصل التشابه الذی کان أکثرَ تطبیقاً فی القصّة وکذلک بمساعدة أصلی التجاور والتضادّ.