پژوهش های ادبی - قرآنی
پژوهش های ادبی - قرآنی سال چهارم بهار 1395 شماره 1 (پیاپی 13) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ابن تیمیه، به عنوان اثرگذارترین عالم سلفی، دارای مبانی و دیدگاه هایی خاص در تفسیر قرآن است. پیرامون این مبانی، تألیفات گسترده ای انجام شده، ولی درباره مبانی ادبی وی در تفسیر، تحقیقی صورت نپذیرفته است. در مقاله حاضر، مهم ترین مبانی ادبی ابن تیمیه در تفسیر قرآن را تبیین کرده و سپس مورد بررسی و نقد قرار می دهیم و نشان می دهیم که انکار مجاز، مهمترین مبنای ادبی در دیدگاه تفسیری ابن تیمیه است. ادله ابن تیمیه در انکار مجاز را که عبارت است از: عدم ذکر مجاز در کلام صحابه و تابعین و علمای سلف، عدم تعریف جامع و مانع از مجاز، انکار وضع لغات و ادعای توقیفی بودن زبان، عدم وجود علامت صحیح برای تشخیص حقیقت و مجاز و انکار استعمالات مجازی را بررسی و نقد می نماییم. سپس، دیگر مبانی ادبی ابن تیمیه در تفسیر را که شامل: تأکید ناپذیری مجاز، تغایر لازمه عطف، انکار افاده نفی ابدی برای ""لن"" ، عدم بکارگیری حروف به جای یکدیگر و تحریف اصطلاحات و ضرب المثل ها را گزارش و نقد می نماییم.
هم سویی آموزه های قرآنی و طنزهای باباافضل کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طنز، از موضوعات پررنگ و ملموس رباعیات باباافضل کاشانی است. باباافضل، با بیانی نرم و آرام و با پرهیز از گستاخی و گزندگی زبان، طنزهایی شیوا آفریده و آن ها را در لفافة ابریشمین اشعار خویش پنهان ساخته است.شاعر در آفرینش طنز، از انواع آرایه های ادبی به ویژه از بازی های زبانی، پارادوکس، تکرار و جناس بهره جسته است. وی در ساخت طنز، از ضرب المثل استفاده کرده و خود نیز طنزهایی سروده که برخی، به صورت ضرب المثل بر زبان مردم جاری است.باباافضل در اغلب طنزهای خود، از آموزه های قرآن کریم بهره برده و پیام های ارزندة قرآنی را در قالب طنزهای گوناگون بیان کرده است. می توان اغلب رباعیات باباافضل را ترجمه ای آزاد و طنزگونه از قرآن مجید، در راستای ابلاغ فرامین الهی، دانست.در این مقاله، طنزهای باباافضل به شش دستة کلی تقسیم شده است: ۱. طنز ادبی؛ ۲. طنز اجتماعی؛ 3. طنز تاریخی؛ 4. طنز حکمی؛ 5. طنز دینی و عرفانی؛ 6. طنز فلسفی.بیشترین دغدغة شعری باباافضل که زمینه ساز طنزهای دلکش وی بوده، مفاهیم دینی و عرفانی است. پس از آن، طنزهای اجتماعی بسامد بالایی دارد.نوک پیکان انتقاد باباافضل بیش از همه به سمت دوگروه از مردم است: ۱. صوفی نمایان ناپاک و نفس پرستان زاهدنما؛ ۲. سرگشتگان و راه گم کردگان وادی حق شناسی.
تطبیق عناصر زیبایی شناسی قرآن کریم با نظریه هنجارگریزی نحوی نمونه مورد پژوهانه: سوره مبارکه «کهف»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی، به عنوان یکی از روش های تحلیل متون ادبی امروزه بیشتر بر پایه «هنجارگریزی» استوار است. این نظریه که گاهی از آن با عناوینی چون «انحراف از نُرم» یا «عدول از زبان معیار» یاد می شود، یکی از مهمترین یافته های صورتگرایان روس است و تأکید آن بر تمایز یک اثر ادبی از صورت عادی زبان است. از آن جمله می توان به هنجارگریزی در عرصه دستور زبان یا همان بخش نحوی آن اشاره کرد که به شکل جابجایی ارکان جمله و دخل و تصرف در آن نمود پیدا می کند.قرآن کریم که نمونة کامل سخن و در اوج فصاحت و بلاغت است، دارای جنبه های مختلف زیبایی ادبی است. با این پیش فرض، پژوهش حاضر کوشیده است تا با پاسخ دادن به پرسش های زیر گوشه ای از زیبایی های پنهان در این کتاب شگرف و اعجاز ادبی آن را در حد توان آشکار نماید.- کدام یک از روش های هنجارگریزی نحوی در قرآن کریم کاربرد و بسامد بیشتری دارد؟
- این روش ها چه اهداف زیبایی شناختی و معناشناسانه ای را دنبال می کند؟
- تأثیر فرایند مذکور در ارتقای سطح زبانی متن چقدر است؟
بدین منظور سورة مبارکة «کهف» از دیدگاه هنجارگریزی نحوی و با روش توصیفی - تحلیلی به عنوان جرعه ای از دریای بی کران کلام الهی مورد بررسی قرار گرفته است.نتیجة تحقیق نشان می دهد که تقدیم و تأخیر هدفمند ارکان جمله، با اهدافی چون اهتمام و اختصاص؛ حذف، برای درگیر نمودن ذهن مخاطب و برانگیختن احساسات و تخیل وی؛ اضافه که موجب اضافه شدن معنا و تقویت و تأکید مطلب می گردد؛ و گونه های مختلف التفات در ضمایرکه باعث تغییر سبک یکنواخت متن می شود و نیز خواننده را به پیگیری، تفکر و یافتن اسرار متن وامی دارد، از پر بسامدترین نمونه های هنجارگریزی نحوی در این سورة مبارکه بشمار می آیند که موجب برجسته سازی متن آن گردیده و به تبع آن معانی ویژه ای را به مخاطب القا نموده اند.
نگاهی سبک شناختی به سوره یس با تکیه بر دیدگاه های ساختار گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم سبک شناسی، روش نقدی جدیدی است که متون را بر اساس ظواهر لغوی و ادبی از یکدیگر متمایز می سازد و آنها را بر اساس ساختارهای لفظی، تحلیل و بررسی می کند تا بدین گونه به جنبه های ادبی و زیبایی شناسی موجود در متن پی ببرد. سوره یس از سوره هایی است که بسیار مورد سفارش انبیا و اولیا قرار گرفته و فضیلت های بی شماری نیز برای آن برشمرده اند. نظر به اینکه محتوای این سوره بر سه اصل نبوت، توحید و معاد استوار است؛ لذا ظواهر لغوی و ادبی خاصی جهت انتقال این مفاهیم به مخاطب به کار رفته است.ما در نوشتار پیش رو، با روشی توصیفی – تحلیلی برآنیم تا بر پایه دانش سبک شناسی و طبق نظریات ساختارگرایی به بررسی سطوح آوایی، ترکیبی و معنایی این سوره بپردازیم تا از این رهگذر به جنبه های ادبی و زیبایی شناسی سوره و رابطه ی این سطوح با ساختار کلی متن پی ببریم.از مهمترین نتایج بحث در سطح آوایی رعایت فاصله در آیات، به کارگیری اصوات مد ""آ، ای، او""، و دو حرف ""میم و نون"" است که علاوه بر آهنگین نمودن سوره، تأکیدی بر مضامین آن نیز به شمار می آید. در سطح ترکیبی، اسلوب خبری به جهت تذکر اموری چون حقانیت بعثت پیامبر اسلام (ص) و معاد به کار رفته است. چنانچه در اسلوب استفهام، همزه ""أ"" نسبت به سایر ادوات، کاربرد بیشتری دارد که غرض از آن اقرار و توبیخ کافران است. در سطح معنایی نیز آرایه های تضاد و ترادف موجود در سوره دلالت بر اغراض خاصی دارند که ذیل متن به آن ها اشاره خواهد شد.
بررسی عناصر انسجام متن در داستان حضرت موسی با رویکرد زبان شناسی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسجام و هماهنگی میان اجزای متن از برترین ویژگی های یک اثر ادبی و هنری است. پیرو بررسی های زبان شناسان نقش گرا، این موضوع رونق شتابانی به خود گرفت و در مباحث نقدی مورد کنکاش قرار گرفت و از پرکاربردترین واژه های حوزه نقد دوران معاصر گردید. قلمرو این گونه پژوهش ها، آثار قرآنی و دینی را نیز در بر گرفت و به بررسی و تحلیل آن پرداخت. داستان موسی(ع) از زیباترین داستان های قرانی است که از مختصّات فنی و ویژگی های هنری و سبکی ممتازی برخوردار است و از حیث سازوکارهای صناعتمند و هنری، در کلام بشر همانندی برای آن نمی توان یافت. پژوهش پیش رو در صدد نشان دادن انسجام هنری در آیات 3 تا 43 سوره قصص مربوط به داستان حضرت موسی بر پایه نظریه انسجام مایکل هلیدی و نظریه مکمّل رقیه حسن به عنوان هماهنگی انسجامی است. برآیند پژوهش، نشان می دهد که مجموعه عوامل انسجام از قبیل دستوری، واژگانی و پیوندی به همراه سایر ویژگی های هماهنگی انسجامی مانند زنجیره ها و تعامل بین زنجیره ها باعث انسجام اجزای این داستان در سوره قصص شده اند و از رهگذر این پژوهش می توان به پیوند ارگانیک و اندام وار میان اجزای یک داستان صناعتمند که راهی برای شناخت اعجاز قرآن است، پی برد.
بررسی تأثیر مضامین قرآنی در اشعار کودکانه ی جعفر ابراهیمی (شاهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار به بررسی تأثیرپذیری جعفر ابراهیمی از مضامین قرآنی در اشعار کودکانه می پردازد. به همین منظور، با تبیین مضامین قرآنیِ متجلّی در اشعار ابراهیمی و بررسی کارکرد آن ها، در پیِ پاسخ دادن به این دو پرسش است که هدف از کاربردِ مضامین قرآنی در شعر کودک چیست و کدام مضامین بیشترین کاربرد را دارد. با توجه به بررسی انجام شده، می توان گفت که مضامین قرآنی، بخشی از محتوای اشعار کودکانه ی ابراهیمی را تشکیل می دهد که با هدف القای آموزه های اسلامی، شناساندن بزرگان دین و آماده سازی کودک برای انجام وظایف دینی استفاده می شود. ابراهیمی با الهام گیری از قرآن کریم سعی دارد کودک را با دین و اندیشه های دینی آشنا کند و از آن جا که مخاطب هنوز به مرحله ی تکامل ذهنی و درک مفاهیم انتزاعی نرسیده است و قادر به قضاوت های اخلاقی نیست، از مضامین قرآنی متناسب با رشد فکری کودک و فراخور ذوق و درک او بهره گرفته است. ابراهیمی به خداشناسی بیش از سایر مضامین توجه دارد و سعی کرده است با استفاده از تمثیل طبیعت صفات ثبوتی و جمالی خداوند را توصیف کند. این پژوهش با بررسی 15مجموعه شعر جعفر ابراهیمی و بهره گیری از جدول های آماری، به شیوه ی تحلیلی – توصیفی انجام گرفته است. [5]
نقد رویکردهای ادبی- قرآنی اشاعره و معتزله با تکیه بر واژه ""نَظَر"" و"" اِلی""در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله کلامی امکان یا امتناع رویت خداوند، سبب اختلافات زیادی در تفسیر ادبی آیات مختلف قرآنی گردیده است. یکی از این موارد، همراهی فعل ""نظر"" با حرف اضافه ""الی"" می باشد که از دیدگاه ادیبان اشعری مسلک، چنین ترکیبی به معنای رویت و دیدن است، در مقابل از دیدگاه ادیبان معتزلی، این ترکیب به معنای دیدن نیست بلکه به معنای گرداندن حدقه چشم در جهت شیء دیدنی می باشد. هر یک از این دو گروه، در اثبات نظریه ادبی خویش، به آیات قرآنی، اشعار عربی و مکالمات روزمره مردم عرب زبان استشهاد جسته اند. در پژوهش حاضر اثبات گردیده که در ادبیات عرب و بالتبع زبان فصیح قرآنی، فعل نظر همراه با حرف اضافه الی به معنای دیدن و رویت است و گرداندن حدقه چشم از لوازم آن می باشد نه معنای لفظی و ادبی فعل نظر. از این جهت ادیبان معتزلی در ارائه نظریه خویش میان معنای لفظی با لوازم خارجی آن خلط نموده اند و دچار مغالطه گشته اند.