فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۲۸۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دو بعد عمدهی مدیریت دانش جهت کسب مزیت رقابتی در سازمانها عبارتند از: یادگیری سازمانی و فراموشی سازمانی. علیرغم تحقیقات بسیار زیادی که در زمینهی مدیریت دانش و یادگیری سازمانی انجام گرفته است، تاکنون در زمینهی فراموشی سازمانی و مدیریت آن مطالعه و بررسی زیادی انجام نگرفته است. در این تحقیق سعی شد تا مفهوم فراموشی سازمانی هدفمند برای اولین بار به صورت مدلی مفهومی مطرح گردد و ارتباط آن با سبکهای رهبری تحوّلگرا و عملگرا مورد بررسی قرار گیرد.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع بنیادی تجربی مبتنی بر روش همبستگی با استفاده از انتخاب نمونه است و برای گردآوری دادهها از روش پیمایشی استفاده شده است. در این تحقیق از روشهای مدلیابی معادلات ساختاری بهره گرفته شده است و جهت تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار لیزرل استفاده گردید. مدیران و معاونان بیمارستانهای خصوصی و دولتی تهران جامعهی آماری این تحقیق را شکل دادهاند.
یافتهها: نتایج حاکی از آن است که علیرغم تأثیر بیشتر سبک رهبری تحولگرا، هر دو نوع سبک رهبری تحولگرا و رهبری عملگرا بر فراموشی سازمانی هدفمند تأثیر دارند؛ در ادامه نیز میزان تأثیر متغیرهای گوناگون بر رهبری عملگرا و رهبری تحولگرا به صورت جداگانه حاصل شد؛ بهطور مثال مشخص گردید که متغیر تفکر کوتاهمدت رهبر با بار عاملی 0.89 بیشترین تأثیر را بر عملگرایی یک رهبر و متغیر تشویق کنندگی و الهامبخشی یک رهبر با بار عاملی 0.92 بیشترین تأثیر بر تحولگرایی یک رهبر دارد.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه سبک رهبری تحولگرا نسبت به سبک رهبری عملگرا تأثیر بیشتری بر فراموشی سازمانی هدفمند دارد توصیه بر آن است تا جهت مدیریت بهینهی فراموشی هدفمند در این مورد مطالعه (بیمارستانهای دولتی و خصوصی تهران)، سبک رهبری تحولگرا به کار گرفته شود.
بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و استقرار مدیریت دانش (مطالعه موردی شرکت توزیع نیروی برق معاونت اجرایی شمال شرق تهران )(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین دو متغیر فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در شرکت توزیع نیروی برق معاونت اجرایی شمال شرق تهران است. پنج مولفه تیم سازی، یادگیری، مذاکره و گفتگو، حمایت مدیریت عالی و ارتباطات به عنوان مولفه های فرهنگ سازمانی، و تبدیل ایده، ذخیره دانش، انتقال دانش و تولید دانش به عنوان مولفه های استقرار مدیریت دانش در نظر گرفته شده اند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کلیه کارکنان شرکت فوق الذکر در سال 88-1387 می باشند که تعداد آنها 81 نفر است. ابزار اندازه گیری پرسشنامه فرهنگ سازمانی می باشد. ابزار پژوهش در این بررسی پرسش نامه ای محقق محور بود که پایایی آن بر اساس آلفای کرونباخ 83%=a محاسبه و روایی آن به شیوه روایی محتوا بر اساس نظر اساتید صاحب نظر مورد تایید قرار گرفت. به منظور تحلیل داده ها از روش های آماری در سطح آمار توصیفی شامل جدول توزیع فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار، نمودارها و در سطح آمار استنباطی از آزمون نشانه (علامت) و جهت آزمون نهایی از آزمون معادلات ساختاری استفاده شده است. تحلیل داده ها نشان داد که وضعیت تیم سازی، مذاکره وگفتگو، ارتباطات، حمایت مدیریت عالی و یادگیری در شرکت فوق الذکر به گونه ای است که زمینه لازم برای استقرار مدیریت دانش در سازمان را مهیا نمی کند.
سنجش سطح بلوغ مدیریت دانش در سازمان ها از طریق یک مدل بلوغ توسعهیافته مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دانش به عنوان یک منبع ارزشمند و راهبردی است. برای هدفمند کردن استفاده از دانش به عنوان یک مزیت رقابتی و راهبردی و نیز سازماندهی مراحل توسعه مدیریت دانش در سازمان، شناخت وضعیت موجود سازمان در زمینه مدیریت دانش و تعیین عوامل مؤثر بر تصمیم گیری یک سازمان برای به کارگیری و بهبود مدیریت دانش امری ضروری است. این مقاله عوامل و شاخص های مؤثر بر بلوغ مدیریت دانش را شناسایی کرده، و نیز اولویت بندی شاخص ها و تعیین وزن آن ها را مد نظر قرارمی دهد، سپس به توسعه یک مدل بلوغ مدیریت دانش مبتنی بر این عوامل و شاخص ها می پردازد و از طریق آن در عمل یک سازمان را می سنجد. بررسی و تایید عوامل و شاخص های استخراجی تحقیق و نیز سطح بندی عوامل و شاخص های تایید شده در سطوح مدل بلوغ توسعه یافته مدیریت دانش تحقیق از طریق پرسشنامه توسط خبرگان صورت پذیرفته، تجزیه و تحلیل داده ها از طریق، آزمون دوجمله ای، آزمون فریدمن، آزمون کای دو وروش میانگین موزون بوده است. پس از اصلاح مدل بلوغ توسعه یافته مدیریت دانش که شامل سطوح، عوامل، اولویت ها و وزن هر یک از آن ها می شد، با استفاده از پرسشنامه حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت و یک شرکت تولید کننده نرم افزار همکار فناوری اطلاعات حوزه مربوطه مورد بررسی قرار گرفت و سطح بلو غ آن مشخص گردید. مدل توسعه یافته این تحقیق، نقاط قوت و ضعف سازمان نسبت به حالت ایده آل و مطلوب در هر عامل و شاخص را بیان می کند، سطح بلوغ مدیریت دانش در سازمان را تعیین می کند و به شناخت وضعیت موجود سازمان در عوامل و شاخص های مورد نظر مدل کمک می کند، ودر راستای بهبود وضعیت جاری سازمان، سازمان را با توجه به اولویت بندی شاخص ها و عوامل مدل آگاه می کند تا با برنامه ریزی مناسب و دقیق تری وضعیت عوامل و شاخص های خود را بهبود دهد و بتواند به سطح بالاتر بلوغ دست یابد.
مدیریت دانش و سازمان یادگیرنده: تحلیلی بر نقش مستندسازی دانش و تجربه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، طراحی مسیر خلق و حفظ سازمان یادگیرنده از طریق فرایند مدیریت دانش است. فرایند مدیریت دانش مشتمل بر خلق دانش، مستندسازی دانش، توزیع و نشر دانش، و نهایتاً کاربرد دانش میباشد. در مقاله حاضر، مفروض است که هر یک از مراحل مدیریت دانش در خلق و حفظ سازمان یادگیرنده نقش موثری را ایفا مینمایند. ایده اصلی این مقاله بر آن است که مرحله مستندسازی که به معنای ذخیرهسازی، ارزشگذاری، کدگذاری و طبقهبندی دانش و تجربه و به عبارت بهتر، تبدیل دانش ضمنی به دانش آشکار است، مرحله بسیار مهمی برای همافزایی سایر مراحل مدیریت دانش، برای ایجاد و حفظ سازمان یادگیرنده و در نتیجه، برای بهبود و تعالی عملکردی سازمان باشد.
بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش شهرستان سمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش شهرستان سمنان می باشد. نوع پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه مدیران و معاونان مدارس دخترانه و پسرانه در مقاطع ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و پیش دانشگاهی در سطح دولتی بوده است و جمعیتی بالغ بر 186 نفر را در بر می گیرد. حجم نمونه آماری مورد نیاز به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جدول نمونه گیری مورگان تعیین شد. برای گردآوری داده ها، در این پژوهش از دو پرسشنامه فرهنگ سازمانی کامرون و کویین و مدیریت دانش شرون لاوسون استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون، آزمون t و تحلیل واریانس یکراهه استفاده شده است. نتیجه آزمون فرضیه اصلی این پژوهش حاکی از آن است که بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون سایر فرضیات بیانگر آن است که بین همه انواع فرهنگ سازمانی (قبیله، سلسله مراتب، بازار، وضعیت سالار) و مدیریت دانش رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. به طور کلی طی نتایج تحلیل رگرسیون در گام اول مؤلفه فرهنگ سازمانی وضعیت سالار، وارد معادله رگرسیون شده است و 58 درصد از تغییرات مدیریت دانش را تبیین می کند. در گام دوم فرهنگ سازمانی قبیله به معادله اضافه شده است و به طور همزمان نزدیک به 60 درصد از تغییرات مدیریت دانش را تبیین می کنند. در نتیجه می توان گفت که فرهنگ سازمانی یکی از مهم ترین ابزارهای استقرار و اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش در سازمان ها محسوب می شود. تغییر در فرهنگ سازمانی به منظور استقرار مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش باید به نحوی باشد که بیشتر، فرهنگ سازمانی وضعیت سالار و فرهنگ سازمانی قبیله نسبت به سایر فرهنگ ها مورد توجه قرار گیرد.
رابطة چندگانة کارکردهای مدیریت راهبردی منابع انسانی و سرمایه فکری در دانشگاههای دولتی استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر رابطة چندگانة کارکردهای مدیریت راهبردی منابع انسانی و سرمایه فکری بررسی می شود. کارکردهای مدیریت راهبردی منابع انسانی، ابزارهایی برای ارتقاء و تقویت دانش کارکنان و تجربیات آنها در سازمان محسوب می شوند. طبق فرضیه های پژوهش مدیریت راهبردی منابع انسانی با سرمایه فکری رابطه مثبت دارد. نمونة پژوهش شامل 492 نفر از اعضای هبأت علمی دانشگاههای دولتی استان اصفهان که به صورت طبقه ای تصادفی انتخاب شدند و به ابزارهای پژوهش که عبارت بودند از پرسشنامة کارکردهای مدیریت راهبردی منابع انسانی و پرسشنامة سرمایه فکری پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش های آماری رگرسیون چندگانه، تحلیل واریانس چندگانه، تحلیل کوواریانس و آزمون بن فرونی استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطة بین کارکردهای مدیریت راهبردی منابع انسانی با اجزای سرمایه فکری(انسانی، ساختاری و رابطه ای) معنادار بود. همچنین بین نظرات اعضا در خصوص رابطة کارکردهای مدیریت راهبردی منابع انسانی با سرمایه فکری برحسب مشخصات دموگرافیک آنان تفاوت معنا دار وجود داشت
الزامات، ضرورت ها و مکانیزم های تجاریسازی دانش در دانشکده های مدیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتلای صنعتی و اقتصادی هر جامعه ای مرهون پژوهش های علمی و سازمان یافته آن جامعه است. نقش مهمی که فرآیند تجاریسازی در این میان ایفا میکند، موضوع اصلی مقاله حاضر است که با بررسی مفاهیم، فرآیندها و مدل های تجاریسازی دانش در دنیا و با توجه به کارهای مؤثری که در دانشگاه های معتبر دنیا رخ داده است، به مکانیزمی قابل استفاده در دانشکده های مدیریت دانشگاه های مختلف کشور دست یابد. روش پژوهش مورد استفاده، گراندد تئوری (نظریه داده بنیاد) است. روش گردآوری داده ها مصاحبه عمیق با استادان دانشکده های مدیریت بوده و نمونه گیری به روش گلوله برفی انجام شده است. نتایج مصاحبه ها در قالب سه مقوله، ضرورت ها، موانع و الزامات تجاریسازی دانش دسته بندی و در پایان نیز، مکانیزم تجاریسازی دانش ارایه شده است.
بررسی نقش مدیریت دانش بر خلاقیت دبیران در مدارس متوسطه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه این پژوهش بررسی نقش مدیریت دانش بر خلاقیت دبیران در مدارس متوسطه استان گلستان در سال تحصیلی 88-87 می باشد. روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی می باشد.تعداد 350 نفر دبیر و بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای طبقه ای، به عنوان نمونه مورد استفاده قرار گرفته اند.جهت گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. ضریب پایایی آن توسط آلفای کرونباخ برای پرسشنامه مدیریت دانش 0.85 و برای پرسشنامه خلاقیت 0.72 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و از روش های آماری در سطح توصیفی و استنباطی استفاده گردید. نتایج حاصل از بررسی سوالات تحقیق نشان داده است که بین مدیریت دانش، پالایش دانش، سازماندهی دانش، کاربرد دانش و اشاعه دانش با خلاقیت دبیران رابطه وجود دارد و بین برداشت دانش و خلاقیت دبیران رابطه وجود ندارد و همچنین تاثیر مدیریت دانش بر خلاقیت دبیران زن و مرد متفاوت نیست.
بررسی رابطه اقتصاد مقاومتی، گرایش کارآفرینانه و مدیریت دانش
حوزههای تخصصی:
در عصر ارتباطات و فناوری، دانش به مثابه منبع حیاتی سازمان ها در عرصه رقابت و عاملی برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار محسوب می گردد. همگام با گذر از اقتصاد مبتنی بر صنعت به اقتصاد مبتنی بر دانش، سازمان ها نیز خود را بر آن داشته اند تا با تکیه بر دانش و اطلاعات و استفاده از آن در فراگرد ارایه محصولات،کیفیت محصولات خود را افزایش دهند. در همین امتداد، این مقاله به بررسی ارتباط بین اقتصاد مقاومتی،گرایش کارآفرینانه و مدیریت دانش پرداخته است. به همین منظور با استفاده از مبانی نظری موجود، ابعاد مدیریت دانش، اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی احصاء شده و با استفاده ازاستراتژی پیمایش، از این ابعاد پرسشنامه ای برای گردآوری اطّلاعات در میان100 نفراز کارآفرینان و صنعتگران شهرک صنعتی سلیمی، واقع در شهر تبریز توزیع شده است. در ادامه، برای تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون، استفاده شده است. خروجی های تحلیل نشان می دهد که اقتصاد مقاومتی، گرایش کارآفرینانه و مدیریت دانش دارای رابطه مثبت و معناداری با یکدیگرند. براین اساس، سازمان های دولتی برای گذار از تأخیر در ارائه خدمات و نارضایتی ارباب رجوع، باید ضمن پای بندی به ابعاد اقتصاد مقاومتی، از ابزارهایی چون مدیریت دانش به مثابه بستری برای تشویق گرایش های کارآفرینانه افراد استفاده کنند.
بررسی کارکردهای مدیریت دانش در دانشگاهها مطالعه موردی دانشگاه پیام نور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
روند اوج گیری نقش دانش، نوآوری و فنآوری های نوین در ایجاد مزیت های راهبردی و اهمیت یافتن ارزش منابع دانش در اداره سازمانها موجب شده است تا مقوله مدیریت دانش در قلب و مرکز سیاست های راهبردی سازمان ها جای بگیرد. مدیریت دانش می تواند با یکپارچه سازی سرمایه های دانش سازمان ها در بخش های مختلف و تاثیرگذاری مستقیم بر مفاهیمی مانند مشتری مداری، یادگیری سازمانی، اعتلای فرهنگ سازمانی، رهبری و تصمیم هوشمندانه، بازطراحی فرآیندها، تولید دانش جدید و تبدیل دانش ضمنی به صریح، زمینه ارتقا سطح فعالیت ها و رسیدن به اهداف موردنظر سازمان ها را به همراه داشته باشد. با توجه به شکل گیری رویکردهای نوین در مدیریت سازمان مرکزی دانشگاه پیام نور، توجه ویژه به مدیریت دانش در جهت نیل به اهداف این دانشگاه، ضروری به نظر می رسد. در این راستا ضمن مرور مبانی نظری پژوهش و طراحی مدل مفهومی، مولفه های پژوهش شناسایی و از طریق پیمایش، به وسیله مدیران، معاونان و کارشناسان سازمان مرکزی دانشگاه پیام نور مورد آزمون قرار گرفتند.
رابطه سازمان یادگیرنده با سبک های رهبری مدیران گروه های آموزشی از دیدگاه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه با تاکید فزاینده بر سازمان های یادگیرنده، دانش و یادگیری از عوامل مهم در سازمان ها به حساب می آید و برخورداری از دانش و اطلاعات روزآمد برای ادامه حیات سازمان ها به یک ضرورت انکار ناپذیر تبدیل شده است. از این رو هدف از این پژوهش تعیین رابطه بین سازمان یادگیرنده و سبک های رهبری مدیران گروه های آموزشی از دیدگاه اعضا هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بوده است.روش بررسی: روش پژوهش با توجه به ماهیت پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود.جامعه آماری 594 نفر اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1389 بودند که از این تعداد 201 نفر از طریق نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم نمونه به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات دو پرسش نامه سازمان یادگیرنده و سبک های رهبری چندگانه بود که روایی صوری و محتوایی آن با نظر کارشناسان و پایایی آن از طریق محاسبه ضریب Cronbach’s alpha و (r1=0.92 و r2=0.85) تعیین گردید و داده های حاصل از آن ها با استفاده از آزمون های توصیفی و استنباطی و نرم افزار 16 SPSS مورد تحلیل قرار گرفت.یافته ها: 1. بین مولفه های سازمان یادگیرنده با سبک رهبری تحولی، رابطه معنی دار وجود دارد. 2. بین مولفه های سازمان یادگیرنده با سبک رهبری تبادلی رابطه معنی دار وجود دارد. 3. بین مولفه های سازمان یادگیرنده با سبک رهبری عدم مداخله گر رابطه معنی دار وجود دارد. 4. بین میانگین نمره های سازمان یادگیرنده با سبک های رهبری چندگانه بر اساس سوابق کار، تحصیلات و سن تفاوت وجود ندارد.نتیجه گیری: با وجود سبک های رهبری در میان مدیران گروه های آموزشی، بستری مناسب جهت استفاده از مولفه های سازمان یادگیرنده در دانشگاه فراهم و برخورداری مدیران از سبک های رهبری باعث ارتباط و مشارکت بیشتر اعضا، مدیران گروه و سایر بخش ها در فعالیت های دانشگاه شده است.
ارایه الگویی مفهومی برای آموزش عالی پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چشم اندازهای پایداری، مهم ترین سرمایه کشورها، سرمایه های انسانی هستند؛ بنابراین، داناسازی و بالطبع تواناسازی انسان ها از اعم رسالت هاست. در این بین، آموزش عالی از این جهت که رسالت تولید علم، ترویج دانش و آموزش و پرورش منابع انسانی مورد نیاز بخش های مختلف جامعه را بر عهده دارد، از جایگاه ویژه ای در دستیابی به توسعه پایدار برخوردار است. در این مطالعه توصیفی – تحلیلی که با هدف ترسیم الگویی مفهومی برای دانشگاه پایدار انجام شد، ادبیات پایداری در آموزش عالی و فعالیت های موجود جهانی درباره تلفیق پایداری در دانشگاه ها بررسی و تحلیل شد و بر این اساس، الگوی اولیه، طراحی و در اختیار تنی چند از صاحب نظران آموزش عالی قرار گرفت. نظرات صاحب نظران در مورد الگو، لحاظ و در نهایت الگوی مفهومی دانشگاه پایدار با تاکید بر سه اصل اساسی تفکر سامانه ای (سیستمی) برنامه ریزی مشارکتی و توسعه پایدار ترسیم شد. از مهم ترین بخش های الگو تشکیل کمیته پایداری در دانشگاه ها برای برنامه ریزی و اجرای برنامه های تلفیق پایداری در ابعاد آموزش، پژوهش و برون رسی دانشگاهی است. امید می رود این الگو به توسعه آموزش عالی در جهت پایداری اقتدار علمی کشور کمک کند.
تأثیر عوامل محیطی برتجاری سازی ایده ها و نتایج تحقیقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طور قطع یکی از دلایل اصلی پیشرفت سریع توسعه فناوری در کشورهای توسعه یافته صنعتی توجه به فرایند تجاری سازی نتایج پژوهش های داخلی آن کشورها بوده است. و می توان نتیجه گرفت که اساس فرایند تجاری سازی، مشارکت بخش پژوهشی و بخش صنعت، در تبدیل نتایج پژوهش ها به نوآوری است. و امروزه تجاری سازی پژوهش ها و عواید حاصل از آن می تواند منابع مالی لازم را برای استمرار حیات این سازمان ها را فراهم آورد[3]. در این پژوهش سعی بر آن است که نقش عوامل سازمانی موثر در تجاری سازی نتایج تحقیقات به ویژه عواملی مثل محدودیت های مالی و ناکارآمدی دیوان سالاری سازمانی، راهبردهای سازمانی، تعامل با تیم های پژوهشی، عدم تولید انبوه محصول، ارزیابی دستاورد های پژوهشی و انجام اصلاحات و بهینه سازی محصولات را بعنوان فرضیه های تحقیق حاضر مرد بررسی قرار دادیم. این پژوهش با ماهیت توصیفی، پیمایشی، از طریق آزمون میانگین و تحلیل واریانس فریدمن به بررسی فرضیه های تحقیق می پردازد. بطوریکه نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین عوامل سازمانی و مبحث تجاری سازی نتایج تحقیقات در مراکز هسته ای ارتباط معناداری وجود دارد و بر اساس تحلیل واریانس فریدمن فرضیه فرعی عدم تعامل، با تیم های پژوهشی و عدم وجود راهبرد های تجاری سازی در موسسات هسته ای نسبت به فرضیه محدودیت های مالی و اداری، تولید آزمایشگاهی و صنعتی محصولات و عدم ارزیابی دستاورد های پژوهشی به ترتیب اولویت بر تجاری سازی نتایج تحقیقات در مراکز هسته ای اثر گذار هستند.
ارائه چارچوبی برای انتخاب استراتژی دانش
حوزههای تخصصی:
امروزه دانش، نه فقط یک منبع مزیت رقابتی بلکه در واقع تنها منبع و سرمایه رقابتی است. اگر سازمانی به راحتی نتواند شکل صحیح دانش را اعم از شخصی و سازمانی، ضمنی و آشکار، در جایگاه مناسب آن به کار ببرد، در عرصههای رقابتی با مشکل مواجه خواهد شد. متاسفانه، تنها بخشی از دانش داخلی در دست سازمان است و قسمتهای دیگر متکی به اشخاص میباشد. این دوگانگی بین دانش شخصی و دانش سازمانی، استراتژیهای مختلفی را برای مدیریت دانش طلب میکند. رقابت موفقیتآمیز بر پایه مزیت دانشی مستلزم همراستا ساختن استراتژیهای کلان سازمان با دانش سازمان است. سازمان قادر به ادامه حیات خود نیست، مگر اینکه استراتژی مناسبی برای اداره سرمایه فکری ودانشی خود انتخاب کند. این مقاله ضمن مشخص کردن تفاوتهای میان دانش شخصی و دانش سازمانی، به بررسی استراتژیهای مدیریتی مرتبط با ماهیت دانش پرداخته است. اگر سازمان از نظر بلوغ در ردههای بالا قرار گرفته باشد، استراتژی نوآوری و گرنه استراتژی کارآمدی را بر میگزیند و عملا تا بالغ نشود نمیتواند استراتژی خود را بر نوآوری پایهریزی کند. این مقاله چارچوبی را برای انتخاب استراتژی دانشی مناسب با توجه به معیارهای مشخص شده، ارائه کرده است.
استقرار نظام مدیریت دانش مبتنی بر سرمایه اجتماعی (مطالعه موردی: واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 8)
حوزههای تخصصی:
سازمان های عصر حاضر در یک محیط کاملا رقابتی و بسیار پویا فعالیت می کنند که مهم ترین سرمایه آنها، کارکنان شان می باشد. استمرار و تداوم مزیت رقابتی سازمان ها، در چنین شرایطی در داشتن کارکنان دانش گرا، خلاق و نوآور است که می توانند با اصلاح یا تغییر آگاهانه در کارکردها و فرآیندها مزیت پایدار برای سازمان خود خلق نمایند.
سیف الهی و داوری (1388) اشاره دارند که دانش، امروز در قلب اقتصاد جهان قرار دارد و مدیریت دانش در کسب موفقیت سازمان ها یک امر حیاتی تلقی می شود. بنابراین استقرار آن بیش از گذشته ضرورت یافته است. عوامل متعدد و بیشماری در موفقیت استقرار مدیریت دانش نقش دارند. یکی از این عوامل سرمایه اجتماعی است. تحقیق حاضر در جامعه مورد مطالعه، یعنی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 8، از سرمایه اجتماعی که باعث به اشتراک گذاشتن بهتر دانش، ایفا دانش سازمانی، ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد و همکاری، روح تعاون، کمک به آموزش، افزایش فعالیت های مرتبط با ثبات سازمانی و درک مشترک می شود، در جهت افزایش آمادگی سازمانی برای استقرار مدیریت دانش استفاده می گردد.
نتایج حاصل از ادبیات موضوع و یافته های حاصل از تحقیق میدانی، نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی و عامل فرهنگ سازمانی، عامل ساختار سازمانی، عامل زیر ساخت و عامل محتوایی تغییر که از متغیرهای آمادگی مدیریت دانش هستند، رابطه معنی داری وجود دارد. در بررسی میزان همبستگی از یک طرف نتایج مطالعه نشان می دهد که بین وضعیت موجود پنج عامل آمادگی استقرار مدیریت دانش تفاوت معنی داری وجود دارد. بنابراین می توان گفت، عوامل مرتبط با آمادگی استقرار مدیریت دانش رتبه های یکسانی ندارند، بطوریکه بیشترین آن مربوط به محتوای تغییر و کمترین آن مربوط به ساختار سازمانی است.
مدل بومی بلوغ دولت سیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نفوذ روز افزون فناوری های سیار، باعث ظهور و پیاده سازی دولت سیار، در برخی کشورها شده است. سنجش مراحل پیشرفت در پیاده سازی دولت سیار با استفاده از مدل بلوغ امکان پذیر است. در این مقاله، عناصر اصلی و مفاهیم کلیدی مدلهای بلوغ دولت الکترونیکی و دولت سیار استخراج و با استفاده از روش فراترکیب تحلیل می شود. برای اختصاصی شدن مدل برای دولت سیار، الزامات مورد نیاز برای پیاده سازی آن بر پایه تجربیات سایر کشورها تعیین شده و محدودیت های موجود فناوریهای سیار نیز در مدل بلوغ لحاظ می شود. برای بومی سازی مدل، الزامات موجود در سازمان های ایرانی، با مطالعه اسناد بالا دستی استخراج می شود. در نهایت مدلی برای بلوغ دولت سیار معرفی شده و مولفه های آن با در نظر گرفتن الزامات فوق تشریح می شوند. اعتبار این مدل با استفاده از پرسشنامه و تحلیل آن با نظر سنجی از خبرگان و استفاده از آزمونهای مناسب آماری تایید می شود. نتایج مدلی با 11 مولفه و 8 گام را نتیجه داده است.
رابطه ی مدیریت کیفیت فراگیر و مدیریت دانش از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مهارت، دانش و بهره وری انسان ها از جمله عوامل مهمی هستند که در موفقیت سازمان ها و مراکز بهداشت و درمان نقش اساسی دارند و مدیریت کیفیت فراگیر نیز به عنوان نوعی سیستم مدیریتی توجه ویژه ای به آن دارد. از طرفی دانش به عنوان منبعی برای بقای سازمان ها ضروری است و برای اجرای مدیریت دانش به یک بازه ی زمانی به نسبت طولانی، فراهم سازی بسترهای فکری و فرهنگی، مهارتی و آموزشی، کانون های دانشی و تکنولوژیکی نیاز است. مقاله ی حاضر درصدد تعیین رابطه ی مدیریت کیفیت فراگیر و مدیریت دانش از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه های اصفهان و علوم پزشکی اصفهان بود.
روش بررسی: پژوهش توصیفی، همبستگی حاضر بر روی کل اعضای هیأت علمی دانشگاه های اصفهان (491 نفر) و علوم پزشکی اصفهان (594 نفر) در سال تحصیلی 91-1390 انجام شد. روش نمونه گیری به صورت طبقه ای- تصادفی متناسب با حجم (300 نفر) بود. ابزار تحقیق شامل پرسش نامه ی استاندارد مدیریت کیفیت فراگیر بر اساس مدل Baldrige و پرسش نامه ی استاندارد مؤلفه های مدیریت دانش بر اساس مدل Pastor بودند که روایی آن ها با استفاده از روایی محتوایی و صوری و پایایی آن ها با استفاده از محاسبه ی ضریب Cronbach¢s alpha (87/0 = 1r) و (91/0 = 2r) محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار 18SPSS و آزمون t، ANOVA و رگرسیون چند متغیره صورت گرفت.
یافته ها: در دانشگاه اصفهان به جز رهبری، برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت منابع انسانی و در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، به جز تمرکز بر مشتری، تحلیل اطلاعات، برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت فرایند، میانگین کلیه ی معیارهای مدیریت کیفیت فراگیر بیشتر از سطح متوسط بود. همچنین در دانشگاه اصفهان میانگین همه ی مؤلفه های مدیریت دانش به جز پالایش دانش و در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان کلیه ی مؤلفه ها بیشتر از سطح متوسط بود. ضریب همبستگی بین نمرات معیارهای مدیریت کیفیت فراگیر و مؤلفه های مدیریت دانش در سطح 05/0 ≥ P در دو دانشگاه معنی دار بوده و نتایج رگرسیون چند متغیره نیز نشان داد که رابطه ی بین معیارهای مدیریت کیفیت فراگیر با مدیریت دانش معنی دار بود.
نتیجه گیری: معیارهای مدیریت کیفیت فراگیر می تواند در راستای عملکرد صحیح سازمان مؤثر باشد و همچنین تأثیر آن بر مدیریت دانش نیز موجب افزایش کارایی سازمان می گردد.
اقتصاد دانش بر و فرار مغزها
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی دلایل پدیده فرار مغزها (مهاجرت سرمایه های انسانی به سمت کشورهای توسعه یافته) از دیدگاه اقتصاد دانش بر می پردازد. امروزه اقتصاد دانش بر، جانشین اقتصاد صنعتی شده که مشخصه بارز آن دانش است. به بیان دیگر، اصل بنیادین این اقتصاد، دانش و خلق آن است.در ادامه مقاله، مفهوم رشد وتوسعه اقتصادی دانش بر تبیین و تأکید می شود که در نظریه های نوین، سرمایه های مادی در شرایط نوین اقتصادی در خدمت دانش و نیروی دانش مدار قرار گرفته است؛ ضمن این که هزاره سوم میلادی را «دوره بهره برداری ومدیریت دانش در خدمت توسعه» و جامعه مربوط به آن را جامعه ای فراگیر نام نهاده اند. اقتصاد متکی بر مغز (مغزبر)، خلاقیت و نوآوری، جامعه دانش محور، سازمان های مبتنی بر دانش و اطلاعات، تکنولوژی های یکپارچه دانش بر، خلق و تولید فرصت ها، و سرریزهای فراگیر دانش و تکنولوژی، از مؤلفه های این جامعه فراگیر عنوان شده اند.در ادامه این نوشتار، بحث اقتصاد دانش بر و پدیده فرار مغزها بررسی می شود. مقاله با تأکید بر تحقق توسعه پایدار به شرط توسعه انسانی، آسیب شناسی پدیده فرارمغزها را که به موجب ناترازی سیستم های اجتماع و اقتصادی و طبیعی می شود اجتناب ناپذیر می شمارد.در بخش بعدی پژوهش، زمینه های شکل گیری فرار مغزها و عوامل مؤثر بر آن تشریح می شود. از همین رو، انحصار قدرت، ضعف شایسته سالاری، عدم تحقق عدالت، و پدیده جهانی شدن، مورد اشاره و تبیین قرار می گیرند. در ادامه، افزایش نرخ ارز، تشدید تورم و بیکاری، افزایش نرخ بهره، کاهش سود سرمایه گذاری، افزایش کسری واقعی حساب موازنه پرداخت ها و خروج سرمایه ها از جمله آثار کوتاه مدت، و کاهش رشد اقتصادی، فرسایش پایه مالیاتی، و وخیم تر شدن توزیع درآمد و اتلاف هزینه ها، مهم ترین پیامدهای منفی فرار مغزها در بلندمدت عنوان شده اند.تشریح پیامدهای منفی فرار سرمایه های انسانی بر اقتصادهای توسعه نیافته و در حال توسعه نیز در بخش بعدی مقاله صورت گرفته است.فرایند تخریب خلاق (فرایندی که به واسطه نوآفرینان شکل گرفته و پویایی آن، مستلزم فعالیت های نوآفرینانه است) و آثار منفی فرار مغزها بر آن در کشور «مغزفرست» در ادامه مقاله تبیین می شود.آسیب شناسی فرار مغزها و نیز «کوچ مجازی» (یا مهاجرت پنهان که در آن پژوهشگران در قالب شبکه های اطلاع رسانی بین المللی با بیگانگان همکاری می کنند نیز مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است.در بخش پایانی مقاله تأکید می شود که پدیده مهاجرت، محصول واکنش نوآورانه نخبگان نسبت به مجموعه ای از شکاف ها، عدم تعادل ها و ناترازی در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ است که شکاف سطوح مختلف جامعه ملی را با جامعه جهان عمیق تر می سازد.
بررسی عوامل تسهیلکننده مدیریت دانش در تیمهای کاری مطالعه موردی: بانک کشاورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قلمرو رقابتی که سازمانها در سالهای اخیر با آن مواجهند، در سطح بالایی از پویایی و بالندگی توصیف شده است. برای بقا در چنین شرایطی، استمرار و پایداری در مزیت رقابتی از طریق توسعه ظرفیتهای فردی و سازمانی، ضرورت یافته است. در این راستا، برخی از اندیشمندان و صاحبنظران معاصر اظهار میدارند که دانش، منبع عمده کسب مزیت رقابتی پایدار محسوب میشود و به منظور دستیابی سازمانها به چنین مزیتی، فرایند مدیریت دانش میتواند به عنوان یک فرصت استراتژیک، مورد توجه قرار گیرد. بررسی مطالعات انجام شده نشان میدهند، سازماندهی بر اساس تیمهای کاری یک گرایش جدید در تسهیل مدیریت دانش است. اما، نکته حایز اهمیت آن است که سازماندهی به وسیله تیمهای کاری به تنهایی کافی نیست. بلکه تیمهای کاری خود باید از خصوصیات و ویژگیهای خاصی برخوردار باشند تا بتوانند هدف مورد نظر را تحقق بخشند. بنابراین، هدف اصلی این تحقیق شناسایی و بررسی ویژگیهای تیمهای کاری در تسهیل مدیریت دانش است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از رگرسیون خطی چند متغیره و تحلیل عاملی استفاده شده و برای آزمون فرضیهها، دادهها در دو فاز خلق و فاز انتقال و یکپارچگی دانش تجزیه و تحلیل شدهاند. برخی از نتایج تحقیق عبارتند از: وجود مهارتهای مکمل و نیز فضای اعتماد در بین اعضای تیمهای کاری از مهمترین عوامل در تسهیل مدیریت دانش(در هر دو فاز) بودند. لیکن، ویژگی خودمدیریتی و استقلال و آزادی عمل اعضا به عنوان عوامل موثر فقط در فاز خلق دانش شناخته شدند.
مدلیابی نقش اخلاق در موفقیت سیستم های مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، موفقیت در بازار کار، با دانشی که سازمان می تواند تولید کند، سرعت این دانش و میزان انباشت دانش تولید شده، ارتباط مستقیم دارد. همچنین، سازمان هایی که فرهنگ یادگیری قوی را توسعه داده اند در خلق، اکتساب و انتقال دانش، همچنین در تعدیل رفتار برای انعکاس دانش جدید کارآ هستند. از طرفی اخلاق، بحثی مهم و جدی است که تا این مسئله حل نشود شکوفائی علمی، پیشرفت صنعتی و رفاه اجتماعی رخ نخواهد داد و جامعه از آرامش خاطر و شادی برخوردار نخواهد شد. اگر دامنه این مباحث، به حوزه های دیگری نیز کشیده شود، میتوان از ارتباط مباحث فلسفه اخلاق و آن پدیده ها نیز سخن گفت. مدیریت دانش از جمله این پدیده ها است. پس موضوع سخن ارتباط اخلاق و مدیریت دانش از منظر فلسفی است. مقاله حاضر همبستگی اصول اخلاقی و وظایف فرایند مدیریت دانش را مورد بررسی قرار داده است زیرا منابع موضوع، از داشتن نگاه سیستماتیک و در نظر گرفتن اخلاق در همه ابعاد اصلی مدیریت دانش رنج می برد. برای سنجش این موضوع، مدل مفهومی براساس ادبیات موضوع طراحی شده و ابزار پرسش نامه محقق ساز استفاده شده است. برای بررسی رابطه بین متغیر های مدل از رگرسیون استفاده شده است که در این راستا از مدل معادلات ساختاری و به طور مشخص، از مدل های ساختاری (تحلیل مسیر) استفاده گردیده است. لازم به ذکر است برای تأیید یا رد فرضیه ها از ضرایب استاندارد استفاده و همچنین برای کلیه مسیرها ضریب اطمینان ٩٥ درصد و سطح خطا ٥ درصد می باشد. نتیجه تحقیق نشان داد که رابطه بین پارامترها (مولفه ها و شاخص های) اخلاقی و ابعاد کارکردی (وظایف) فرایند مدیریت دانش معنی دار است. بین مولفه هایی مانند اعتماد فردی و گروهی، صداقت، رعایت مالکیت، کمک و همدلی، تعهد، مسئولیت پذیری، محرمانگی، وجدان و دقت در صحت از یک طرف و ابعاد کارکردی الگوی عمومی مدیریت دانش که شامل خلق، سازمان دهی، انتشار و بکارگیری دانش است، همبستگی وجود دارد. دلیل انتخاب الگوی عمومی مدیریت دانش از بین الگوهای متعدد مدیریت دانش سادگی و کامل بودن زوایای آن می باشد.