فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱۴٬۵۳۵ مورد.
منبع:
قبسات ۱۳۷۵ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
اومانیسم و حقگرایى(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۴ شماره ۲۹
حوزههای تخصصی:
اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان میزان کلیه ارزشها و فضایل از جمله حق و حقگرایى است. در طول چند قرن که اندیشه مزبور در شاهرگهاى جوامع غربى جریان دارد تحولاتى اساسى در این نگرش رخ داده است.
اومانیسم علاوه بر شمول بر اصولى چون اختیار و آزادى و فردگرایى انسان، به علت وجود اصل مداراى دینى با هر دین و آیینى از توحیدى گرفته تا الحادى قابل جمع است. در تلقى اومانیستى مفاهیم ارزشى تعاریف خاصى پیدا مىکنند؛ براى مثال حق و حقگرایى با محوریت انسان تعریف مىشود که در مقاله حاضر به نحوى اجمالى به آن پرداخته شده است.
چیستی و هستی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
انسان بالاترین رتبه را در بین مخلوقات داراست. او عامل اصلی علم و شناخت وهم پس از خالق، اصلیترین موضوع شناخت و معرفت است. انسان با داشتن روح ملکوتی و جسم ناسوتی موجودی دوبعدی و منحصر به فرد است. او اگر برای علم و پژوهش موضوعیت و اولویت پیدا کند، مقدمات تاسیس علوم انسانی شکل میگیرد و نقطه آغاز و عزیمت این رشته طرح مجهولات اساسی درباره آدمی است . هنگامیکه با کمک مفروضات و معلومات اثبات شده و متدها و روشهای خاص علوم انسانی ، سؤالات مزبور پاسخ گفته شود، معارف انسانشناسی تولید و حاصل میگردد این معرفت پس از الاهیات مهمترین و اولیترین دانش بوده و برای دسترسی به آن باید از معلومات و اطلاعات مربوط به همه موجودات مطلع بود. از آنجا که این دانش دربارة انسان و جهت بهینهسازی حیات و سعادت اوست، فوق العاده مهم و ضروری است.
لیکن علیرغم چنین ارزشی و اهمیت ذاتی، در عمل این دانش در جامعه و در بین آدمیان و در قیاس با سایر علوم و فنون ، چندان نقش و جایگاهی ندارد. در این رابطه میتوان دور باطل و تسلسلی را دید که نمایانگر اوج آسیبها و ناهنجاریهای این معرفت بوده و راهبرد بهینه اعتلاء و ارتقاء علوم انسانی، شکستن این دور باطل است:
سؤالات و دستاندرکاران چنین مینمایند که ضعف بنیادی و وضعیت موجود و ضعیف این معرفت،عامل اصلی انزوای آن است. در حالی که اصحاب این دانش بر این باورند که عدم توجه مسؤولین و عدم اعتنا به تولیدات و محصولات این علم، موجب ضعف و انزوای آن شده است.
بررسی برهان وجودی آنسلم برای اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۵ شماره ۴۱
حوزههای تخصصی:
نوشتاری که پیش رو دارید به بررسی یکی از براهین پرسابقه اثبات وجود خداوند در تاریخ فلسفه غرب میپردازد که با عنوان «برهان وجودی» معروف بوده و از زمان کانت به این نام موسوم شده است. در این نوشتار به سابقه تاریخی این برهان در فلسفه مسیحی پرداخته شده و وجود و تقریرهای گوناگون برهان اشاره شده و به تفصیل به بیان دو تقریر آنسلم از برهان توجه شده است . آنسلم در تقریر اول از تصور خدا بهعنوان بزرگترین موجود ممکن قابل تصور به اثبات وجود خدا میپردازد و در تقریر دوم به وجوب وجود آن تأکید میکند. ما در این مقاله به نقطه نظرات فلسفه درباره وجود یک یا دو نوع تقریر از برهان وجودی توجه کرده و دو تقریر را پذیرفتهایم. در طول پیدایش و تکوین، این برهان مورد انتقاد فراوانی واقع شده است که از زمان خود آنسلم با گونیلو شروع و با توماس آکوئینی و کانت ادامه یافته و هنوز مورد بحث افرادی نظیر جان هیگ و دیگران نیز قرار گرفته است. جوهر این نقدها این است که از صرف تصور چیزی، نمیتوان به وجود عینی آن راه یافت. ما نتیجهگیری کردهایم که شارحان و پذیرندگان، هر چقدر تلاش کردهاند نتوانستهاند مشکلات برهان را بر طرف نمایند و آن چیزی جز، خلط میان مفهوم، مصداق و انتظار آثار وجود خارجی از وجود ذهنی و نیز خلط مرز منطق مابعدالطبیعه است.
روشنفکری و دکتر شریعتی
حوزههای تخصصی:
تبیین مفهوم «سلامت» براساس مفهوم وابستگی وجودی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۳ شماره ۱۹
حوزههای تخصصی:
مفهوم سلامت و بیماری، دو مفهوم بسیار مهم در پزشکی هستند که در مشخص ساختن حدود فعالیّت پزشکی، کنترل متخصصان و وظیفة اجتماعی، نقش محوری دارند. در این سی سال اخیر و با تولد رشتهای به نام فلسفة پزشکی، این مفاهیم مورد بازبینی جدی قرار گرفتهاند. در این مقاله تلاش میشود بر اساس مفهوم «وابستگی وجودی» (supervenience)، که مفهومی در فلسفة ذهن و برای حل مسئله ذهن و جسم است، «سلامت» با چهار بعد «زیستی ـ روانی ـ محیطی ـ معنوی» تبیین شود.
عرفان در افق اندیشه استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۰ و ۳۱
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر آن شدهایم تا «عرفان» را از دیدگاه استاد شهید مطهری بررسی کرده، به تبیین نگرشها وگرایشهای عرفانی او بپردازیم؛ چه اینکه استاد، عرفان را از نوع شناخت شهودی و مبتنی بر سیر و سلوک عملی دانسته تا انسانِ عارفِ سالک، از مرحله «فهمیدن» به منزل «رسیدن و دیدن» تکامل یافته، به مقام توحید درمراتب گوناگون نائل شود که عرفان را با توحید ناب و انسان کامل نسبتی تام و تمام خواهد بود و در این جهت برخیازاصول عرفانی از وحدت شخصی وجود، سلوک و شهود، ریاضت و عشق و محبّت بررسی شده و استاد، مقوله«وحدت وجود» را در مقام تصوّر و تصدیق از نوع سهل و ممتنع دانسته، معتقد است: بسیار اندکند کسانی که بهحقیقت معنا و ماهیت آن میپردازند.
به اعتقاد استاد، عرفان با تصوّف فرق دارد و اوّلی را مقولهای فرهنگی و دومی را اجتماعی میداند و بهشدّت برنظریه اصالت، استقلال و غنای عرفان اسلامی و زایش و رشد و بالندگی عرفان اسلامی از دامن فرهنگ و آموزههای قرآنی ـ روایی تأکید دارد و نظریه بیگانه بودن عرفان با آموزههای اسلامی یا التقاطی و تلفیقی بودن عرفان اسلامی با عرفانهای هندویی، مسیحی و... را نقد کرده، نمیپذیرد؛ اگر چه تأثیر و تأثّر فرهنگهای اخلاقی ـ عرفانی را با عرفان اسلامی قبول دارد.
و نیز در این مقاله بر آن شدیم تا به تجلیّات و نماد و نمونهای از گرایشهای عرفانی استاد شهید مطهری و تحوّلتکاملی اندیشه، انگیزه و عمل وی از حکمت به عرفان بهویژه در اواخر عمر گرانبهایش اشاراتی داشته باشیم.
مفهوم قدرت از دیدگاه نیچه
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
159-186
حوزههای تخصصی:
فردریش نیچه، از اندیشمندان برجستة آلمانی است که متأثر از فیلسوف بدبین هم وطنش، آرتور شوپنهاور، کوشید با تأکید بر ارادة آدمی رویکردی نو به عالم و آدم افکند. او اراده آدمی را، اراده ای معطوف به قدرت می داند. لذا بر محور آن، ساختار هستی شناسی او پی ریزی می گردد؛ بدین معنا که نیچه تمام مفاهیم ارزشی همچون اخلاق، حقیقت و... را متناسب با ارادة معطوف به قدرت در آدمی درک می کند. بر این اساس، نگاهی نسبیّت انگارانه را در پیش می گیرد. نیچه بر آن است که اخلاق سنّتی را فرومایگانی که از شکوفا کردن ارادة معطوف به قدرت خویش ناتوان بودند، بازآفرینی کردند تا ارادة دیگران را بدین وسیله به مهار قدرت خویش درآورند. لذا سخت به مسیحیت، که وارث ارزش های اخلاقی است، می تازد و آن را مایة ننگ بشر غربی برمی شمارد. از این رو، نیچه تنها حقیقت مطلق را ارادة معطوف به قدرت می داند که چون این گونه اراده ها، گوناگون اند و تأویل های آن ها نیز فراوان است، لذا حقیقت ها نیز فراوان خواهند بود. پس، جهان از نگاه او، معنا و ارزش ذاتی ندارد و ارزش ها، به تأویل های آدمیان از ارادة قدرت شان وابسته است. از آنجا که اصل بنیادین در سراسر فلسفه نیچه " اراده معطوف به قدرت" است، در این نوشتار نخست به تبیین ابعاد مختلف این اصل می پردازیم و سپس رویکرد وی را به ارزش های اخلاقی در پرتو آن بررسی می کنیم.
عدالت اجتماعی و مسائل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۳
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است که عدالت اجتماعی یا عدالت توزیعی را مورد بحث قرار دهد.
عدالت توزیعی با تئوری عدالت جان رالز، وارد مرحله جدیدی شده است.
مطابق نظر رالز، عدالت یک ارزش ساده در میان ارزشهای دیگر که بر نظم اجتماعی و روابط انسانی اثر میگذارد، نیست. بلکه یک ارزش اجتماعی متعالی و اساسی است.
اهمیت و جایگاه ارزش اجتماعی آن همسان با اهمیت مسأله حقیقت در معرفت انسانی است. همانگونه که اعتبار مشروعیت هر تئوری وگزاره شناختی به واسطه مسأله حقیقت، محک زده میشود مشروعیت و کمال هر ساختار اجتماعی نیز مبتنی بر سازگاری و انطباق آن با اصول عدالت است
فلسفه حق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۱ شماره ۱۸
حوزههای تخصصی:
مفهوم ((حق)) در علم حقوق, اخلاق و سیاست کاربرد وسیعى دارد و منشإ همه حقوق قانونى, اخلاقى و سیاسى, قواعدى است که پیکره این علوم را تشکیل مى دهد; براى مثال حق امنیت جسمانى اشخاص از قاعده کیفرى ممنوعیت ایراد ضرب و جرح به دست مىآید. با این وصف, هیچ حقى را نمى توان بر اساس قاعده مربوط توجیه کرد, زیرا خود این قواعد, بر اساس منطق و مبنایى وضع شده اند که در فلسفه هر یک از این علوم, از آن به نظریه حق تعبیر مى شود. در این مقاله تلاش شده است تا مهم ترین نظریه هاى حق, مبانى فلسفى وضع قواعد مذکور و ریشه هاى پنهان حق, تفکیک هر یک از حقوق از دیگرى و نسبت آنها با آزادى و... تبیین گردد.
نسبیت فرهنگی , مبانی و نقدها
منبع:
قبسات ۱۳۷۸ شماره ۱۴
حوزههای تخصصی:
متد تحقیق در فلسفه
اطلاق و نسبیت اخلاق
واژه استعلایی در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژة «استعلایی» از مفاهیم کلیدی تفکّر کانت است که اساساً نظام فلسفی خویش را با آن میشناساند [ایدئالیسم استعلایی]. با وجود این، واژة مذکور در فلسفة کانت در معنای یکسانی به کار نرفته است. با توجه به اینکه در گفته ها و نوشته های راجعبه کانت، عمدتاً یک معنا برای آن ذکر میشود [شرایط تجربة ممکن]، لذا روشن سازی معنای این اصطلاح، جهت جلوگیری از بدفهمی آنْ لازم می نماید. دستاورد این پژوهش ـ که اساساً با هدف رفع ابهام از ترکیب «آزادی استعلایی» صورت گرفته ـ این است که «استعلایی» در ترکیب مذکور و نیز موارد دیگری در فلسفة کانت ـ که در مقاله آمده است ـ به معنای «شرایط تجربة ممکن» نبوده و به معنای «متعالی» است؛ یعنی بنا به توجیهاتی که بیان شده است، کانتْ «ترانسِندنتال» را عادل «ترانسِندنت» به کار برده است.
خدا در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
149 - 168
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا فیلسوف معروف اروپا در دوره جدید در بخش اول از مهم ترین کتاب خود، یعنی «اخلاق» نسبتاً به تفصیل درباره خدا سخن گفته است. او خدا را جوهر می نامد که دارای صفات نامتناهی است و طبیعت عبارت از حالات صفات نامتناهی اوست. بنابراین جوهر، صفت و حالت سه عنصر اصلی واقعیت در نظر اسپینوزاست. مهم ترین مسئله در فلسفه اسپینوزا نظر اوست درباره تعالی یا عدم تعالی خدا از طبیعت. به بیان دیگر این مسئله که طبیعت که مجموعه نظام حالات خداست همان خداست یا نه، خدا علاوه بر ظهور در حالات، حقیقتی است متعالی از آنها. به عبارت سوم آیا اسپینوزا معتقد به «همه خدایی» است که بر اساس آن خدا همان کل طبیعت است که هر شیئی جزئی از آن را تشکیل می دهد یا نه، او برای خدا وجودی متعالی از طبیعت هم قایل است؟ در این مقاله با استناد به متن سخن اسپینوزا، «همه خدایی»بودن او نفی شده و همچنین اثبات شده است که برهان او بر وجود خدا همان برهان وجودی آنسلم نه بلکه برهان صدیقین است که بر پایه آن خدا وجود صرف و بنابراین واجب الوجود است.
بررسی تطبیقی هستی شناسی از منظر کانت و سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
سهروردی و کانت، به عنوان دو فیلسوف از دو مکتب فلسفی متفاوت، هر کدام اندیشمندانی بزرگ و صاحب نظرانی نامآور در حوزة فلسفی خویش هستند. این دو فیلسوف با فاصلة زمانی بیش از شش قرن در موضوع هستیشناسی، تا اندازهای نظراتی همانند دارند، هر دو وجود را امری اعتباری و منحصر به نسب و اضافات و روابط میدانند که بودن آن در گزارهها، تنها بیانکنندة نسبت موضوع ومحمول گزارهها است که نه چیزی بر موضوع میافزاید و نه چیزی از آن میکاهد.
دقت در نظرات سهروردی به ویژه در مسألة نور ولوازم آن، ما را نسبت به آن چه گفته شد به تردید واداشته و وی را از کانت جدا میسازد و او همان گونه که ویژگیِ یک حکیم اشراقی است، هستیشناسی شهودی را ارائه میکند.