مسأله تجربه دینى، از جمله مسائلى است که امروزه براى جامعه فرهنگى ما مسألهاى گشوده و مورد توجه است. در این اقتراح، از معناى تجربه دینى و ربط و نسبت آن با عرفان، ایمان و گزارههاى دینى سخن به میان آمده است. همچنین از حجیت معرفت دینى و ارتباط آن با دین شخصى و دین نهادینهشده تاریخى بحث شده است. عوامل تسهیلکننده و موانع وقوع تجربه دینى و نیز آثار و پیامدهاى تجربه دینى بر شخصیت و منش صاحب تجربه از دیگر مسائلى است که در اقتراح مطرح شدهاند. شرکتکنندگان در این اقتراح، آقاى مصطفى ملکیان و آقاى محمد لگنهاوزن بودهاند که به جهت رعایت اختصار، نظرات آقاى ملکیان را در اینجا منعکس مىکنیم.
در این گفتوگو آقاى ملکیان به سه عامل مؤثر در وضع اندیشگى ما اشاره مىکند: نخست، عدم میل به تغییر جهان؛ دوم، زیر سؤال رفتن مشروعیت حکومتها و توسل آنها به عالمان دینى؛ سوم، سرخوردگى حاصل از شکست در برابر مغول و تیمور. ایشان گرتهبردارى از فرهنگ غرب را امرى ممدوح مىداند و آن را راهى کم هزینه به حساب مىآورد.
نویسنده پس از تعریف «معنویت» به «تدین متعقلانه» یا «فهم عقلانى از دین»، دوازده مؤلفه یا ویژگى را براى تدین متعقلانه برمىشمارد و به توضیح هر کدام مىپردازد.
آقاى ملکیان در این گفتوگو، معانى و برداشتهاى متعدد از بحث «معناى زندگى» را از یکدیگر باز شناخته و پس از ارائه توضیحاتى در باره هر کدام، به مسائلى همچون مجهول بودن یا مکشوف بودن معناى زندگى، رابطه عشق با معناى زندگى و ساحتهاى گوناگونى که در آنها مسأله «معناى زندگى» قابل طرح است، پرداخته است.
آقاى ملکیان در این مقاله به نقد کتاب شناخت از دیدگاه قرآن اثر شهید بهشتى پرداخته است. به نظر ایشان، دکتر بهشتى از هشت مسأله مهم معرفتشناسى به چهار مسأله اشارهاى نکرده است و در بقیه موارد نیز صرفاً بر فهم عرفى اتکا کرده که این خود جاى نقد دارد. همچنین به نظر آقاى ملکیان حل و فصل مسائل فلسفى از طریق ارجاع به قرآن درست نیست. مسائل مطرح در کتاب همان مسائلى است که در کتابهاى مارکسیستى و شبه مارکسیستى آمده است و نوعى عملزدگى نیز در نحوه طرح مباحث دیده مىشود.
نویسنده وجه تمایز سه جریان سنتگرایى، تجددگرایى و پساتجددگرایى را در موضع آنها نسبت به عقل و میزان توانایى آن بر کسب معرفت و میزان واقعنمایى عقل انسان مىداند. از نظر ایشان سنتگرایى موضعى مشروط نسبت به عقل دارد، تجددگرایى موضع پذیرش مطلق و مبتنى بر خود بسنده دانستن عقل و پساتجددگرایى موضعى منفىنگرانه نسبت به عقل دارد.
از هفت بُعد دین، سه بعد نهادى - اجتماعى، نقلى - اسطورهاى و عبادى - شعائرى در روند جهانى شدن تضعیف مىشود و دو بعد تجربى - عاطفى و عقیدتى - فلسفى تقویت و سایر ابعاد از این حیث خنثى هستند. گوهر مشترک ادیان، معنویت است و براى رسیدن به آن باید هشت کار سلبى با دین تاریخى انجام داد. معنویت، سه مؤلفه هستىشناختى، انسانشناختى و معرفتشناختى دارد که هر کدام داراى چند بخش است.
آقاى ملکیان درباره مضار و منافع حاکمیت دینى نسبت به دیندارى مردم سخن گفته است. همچنین از مفهوم نواندیشى دینى و مسائل و موضوعات آن، مسأله معنویت و جنبش اصلاحات و ارزیابى این جنبش گفتگو کرده است. به نظر وى حاکمیت دینى با دموکراسى قابل جمع نیست، مشکل روشنفکران دینى این است که یکدیگر را نقد نمىکنند و از سلوک معنوى قوى بىبهره یا کمبهرهاند. جنبش اصلاحات باید به طور استراتژیک از خشونت بپرهیزد و به معنویت روى آورد.