هدف از تحقیق حاضر شناسایی سطوح مناسب تصمیم گیری در فرایند اجرای آزادسازی برنامه درسی در دوره ابتدایی است. تحقیق استفاده شده از نوع کیفی بوده و و روش سنتزپژوهی(تحلیل محتوا و مطالعه اسنادی) را در برمی گیرد. جامعه پژوهش شامل معلمان،کارشناسان، اساتید دانشگاه های استان آذربایجان غربی و هم چنین اسناد و متون علمی در حوزه تمرکززدایی در سال تحصیلی 98-97 است. در جامعه اول نمونه ها به صورت هدفمند انتخاب و مصاحبه ساختاریافته تا نقطه اشباع شدگی حجم نمونه ها به تعداد 19 نفر ادامه یافت. در جامعه دوم نیز حجم نمونه انتخاب شده شامل اسناد و متون علمی 15 الی 20 سال اخیر می باشد. یافته ها نشان می دهد که سطوح تصمیم گیری مناسب برای آزادسازی برنامه درسی دارای سطوح چهارگانه اجتماعی، آکادمیک، نهادی و آموزشی است که در آن سطح نهادی به عنوان رابط تصمیم گیری های سطح آکادمیک(نظری) و سطح آموزشی(عملی) عمل می کند و عملکرد آن از بعد نظری- عملی(شبه عملی) جایگاه ویژه ای دارد. در واقع سطح نهادی با تلفیقی از دو سطح تصمیم گیری، به عنوان تدوین کننده نهایی و و فراهم کننده فرصت های یادگیری در کلاس های درس عمل می کند.