آنچه امروزه مورد اتفاق نظر اغلب اقتصاددانان است ناتوانی اقتصاد متعارف در حل مشکلات بشر امروزی و پاسخگویی به سوالات متنوع جامعه کنونی می باشد ، در همین راستا رویکردهای تلفیقی برای پاسخ به سوالاتی که یک رشته به تنهایی قادر به ارائه راه حل مناسب برای آنها نبوده، مطرح شده است . در این مقاله بعد از مرور اجمالی رویکردهای تلفیقی، چگونگی ترابط دو رشته اقتصاد و روان شناسی برای بهبود وضعیت زندگی انسان در قالب رویکرد بین رشته ای «روان شناسی اقتصادی» را مورد بررسی قرار می دهیم. از دستاوردهای مطالعه رویکرد روان شناسی اقتصادی می توان به معرفی شاخص های جدیدی که تاکنون در اقتصاد متعارف مورد مطالعه قرار نمی گرفتند، تغییر رویکرد عینی به ذهنی در مواجهه با مطلوبیت فرد، برای محاسبه مطلوبیت مفاهیمی نظیر دوستی، عزت نفس و احترام که تاکنون مورد توجه اقتصاد متعارف نبوده است و همچنین ارائه روش های کمی دقیق برای محاسبه میزان رفاه افراد اشاره کرد.