آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۰

چکیده

متن

مقدمه
مسأله تهاجم فرهنگی و گفتگوی تمدنها، خصوصا به‏دنبال طرح موضوع گفتگوی تمدنها به وسیله ریاست محترم جمهوری با معطوف داشتن توجه محققان و اندیشه‏گران به خود، مسؤولیتی را بر دوش مراکز علمی و تحقیقاتی گذاشت به گونه‏ی که به پژوهش در زویی نظری و عملی ین پدیده مهم بیش از پیش همت گمارند. در همین زمینه، پژوهشکده مطالعات راهبردی به برگزاری جلسه نقد و بررسی، میزگرد و سخنرانی علمی دست زد تا از ین طریق ضمن بررسی دقیق موضوع، راهکارهی اجریی پیشنهادی را در معرض قضاوت صاحب‏نظران و مجریان امر قرار دهد.
 
تهاجم فرهنگی: گذشته و حال
 
 اصولا تهاجم فرهنگی و بهره‏گیری منفی از فرهنگ پیشینه‏ی تاریخی دارد. در طول تاریخ همواره قدرتهی سلطه‏گر سعی داشتند به نحوی با دخل و تصرف نمودن در بافت اجتماعی جامعه اهداف و مقاصد خودشان را دنبال کنند. حتی در صدر اسلام مشاهده می‏شود که افرادی چون معاویه با تجهیز نیروهی نظامی به قدرت زور و سلاح، آنان را به مراکز تحت حاکمیت علی‏بن‏ابیطالب(ع) می‏فرستد، با به‏کارگیری امکانات اقتصادی سعی می‏کند افراد را به سویی کشد و در کنار ینها از اصحاب فکر و اندیشه بهره می‏برد تا رابطه فرهنگی و بستر فرهنگی را به سود خود تغییر دهد و بدین‏ترتیب دست به تزویر می‏زند. عده‏ی تزویر را همان پدیده تهاجم فرهنگی معرفی می‏کنند. در دنیی معاصر افرادی چون "تافلر" نیز همین عقیده را دارند که فرهنگ خودشان را توسعه دهند و تحمیل کنند.
بنابرین نکته‏ی که ما در طول تاریخ مشاهده می‏کنیم ین است که تهاجم فکری و فرهنگی حرکتی نو پیدا شده نیست، مهم ین است که ما در بستر تاریخ، آن زمینه‏ها، انگیزه‏ ها و ملاکهیی را که ین شریط را به‏وجود می‏آورند بیییم و مصادیق بسیار زیادی هم در ین‏باره وجود دارد؛ در دوران معاصر به همان میزان که بستر رشد و توسعه سلطه نظامی و سیاسی فراهم شده و توسعه پیدا کرده است، به همان میزان، شیوه‏ هی سلطه فرهنگی و به کارگیری فرهنگ در جهت تحقق اهداف و امیال صاحبان فرهنگ برتر و قدرتهی مطرح، وجود داشته و ما در واقع با مطالعه پرونده تاریخی فرهنگ و تهاجم فرهنگی. پرونده‏ی از یک فریند را که سیر تکاملی و صعودی داشته است، می‏توانیم ببینیم.
شریط فعلی دوران حاضر دلالت بر تقدم ابزار فرهنگی بر ابزار نظامی و اقتصادی دارد؛ بری مثال نهرو در کتاب "نگاهی به‏تاریخ جهان" اشاره به رابطه استعمار انگلیس وتهاجم فرهنگی بر ضد ین مستعمره دارد که نشان می‏دهد توسعه‏طلبی انگلیس داری بستر فرهنگی بوده است. تحلیل نقش و جیگاه انگلستان و فرانسه در خاورمیانه نیز با همین رویکرد قابل فهم است. نگاهی به تاریخ کشورهی مختلف و ارتباطات فرهنگی‏شان با کشورهی اروپیی دقیقا ین مسأله را بری محقق به اثبات می‏رساند.
 مسأله دیگری که از تحلیل تاریخی به آن می‏رسیم، ین است که فرهنگ مهاجم هیچ‏گاه فرصت گزینش، بررسی و تحلیل محورهی مثبت فرهنگی را بری فرهنگ مورد هجوم فراهم نیاورده است. حتی با برخورداری از تمام امکانات سیاسی و نظامی سعی کرده است فرهنگ خودی را بر فرهنگ ضعیف غالب سازد، بنابرین وجود نگرش جهت‏دار و سلطه‏گرانه، ویژگی اصلی تهاجم فرهنگی می‏باشد که در جوامع مختلف قابل رؤیت است. مثلا فرهنگ مهاجم با تحقیر ارزشهی ملی و مذهبی، یجاد دگرگونیهی جدّی و اساسی در فرهنگ مورد هجوم و جیگزینی و حاکمیت ارزشها و معیارهی خودی به جی آن، سعی کرده قدرت مانور را از فرهنگ مورد هجوم بگیرد و به‏تدریج آن را آسیب‏پذیر و منحرف سازد. ین، پدیده‏ی است که در نمی تاریخی رابطه فرهنگی بین کشورها مشاهده می‏کنیم و درواقع می‏توان گفت تهاجم فرهنگی وجهی خاص از کارکرد ویژه یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر است که ین وجه خاص در عمل فریند تبادل و سازندگی و یجاد ارتباط همسو و هم‏جهت و منسجم را از فرهنگها گرفته است، به گونه‏ی که تهاجم فرهنگی هرجا پا به عرصه گذاشته ویژگیهیی از ین قبیل را به‏دنبال داشته است:
1- مسخ فرهنگ، 2- از بین بردن ارزشها 3- سعی در سلطه فرهنگی خویش و تکمیل مثلث زور و زر و تزویر.
 
زبان گفتگو و تهاجم
 
 به‏نظر بنده پیش‏فرض ورود به بحث گفتگوی تمدنها، نه تهاجم فرهنگی بل تعامل فرهنگی است. در زمینه گفتگوی تمدنها بید به اصلاح و ترمیم ابعاد منفی نوع ارتباط فرهنگها با یکدیگر پرداخت و نقطه‏عطف ورود به بحث ین است که موارد منفی و بازدارنده در گفتگوی تمدنها را که به تهاجم فرهنگی منجر می‏شود، شناسیی کرده درصدد رفع آن برییم، چرا که گفتگوی تمدنها می‏بید در فضا و حوزه‏ی از همزیستی فرهنگها صورت گیرد.
 به‏طور کلی عقیده بر ین است که گفتگوی تمدنها بهتر است گفتگوی فرهنگها باشد، چون ین فرهنگ است که زیرساخت تمدن و تمدن‏سازی است؛ منتها فرهنگ و تمدن در طول زمان از ضریب ناپیداری برخوردار بوده‏اند که باعث نابرابری فرهنگ و تمدن شده است؛ البته کسانی نیز قائل به یکسانی ین دو مقوله هستند، مثلا علی مزروعی در کتاب "نگاهی به جهان سیاست" وقتی تمدن را تعریف می‏کند آن را معادل فرهنگ می‏داند که در طول زمان گسترش پیدا کرده و نوآوریهیی را به دنبال داشته است.
 بحث دیگر ین که بحث تمدن و گفتگوی تمدن بید زمان، زبان و فریند خاص خودش را داشته باشد تا به تبادل فرهنگی و ازبین بردن زمینه تهاجم فرهنگی منجر شود.
 لازمه بحث و گفتگو، شناخت موانع است و در رأس آنها موضوع وجود تضاد و تنش فرهنگها قرار دارد که اهمیت بسیار دارد؛ ین که چرا بین فرهنگها تنش وجود دارد؟ و چرا بین فرهنگها تفاهم صورت نمی‏گیرد؟
 
تنشهی فرهنگی و نوع روابط تمدنی
 
 می‏دانیم که تفاهم راه‏حل خوبی بری از بین بردن بحرانهی سیاسی و اجتماعی است که در سراسر دنیا وجود دارند و از مسائل بنیادین عصر حاضر به شمار می‏یند. ضرورت بحث گفتگوی تمدنها و استقبال گسترده دیگر کشورها از ین طرح تا حدودی ریشه در همین مطلب دارد.
مهمترین ابزار ارتباطی که می‏تواند با فراهم‏سازی تفاهم بین فرهنگها باعث یجاد تبادل و گفتگوی تمدنها شود، تبادل و تفاهم فرهنگی است؛ وقتی که تفاهم فرهنگی از میان برود، برخورد تمدنها به‏وجود می‏ید که در مسیر تاریخی ملتهی مختلف وجود داشته است. قطعا یکی از دلیل عمده‏ی که توجه نظامهی جهانی بر گفتگوی تمدنها معطوف می‏کند موضوع خروج از بحران جهانی است که ناشی از نبود تفاهم و درک نکردن عمیق فرهنگها نسبت به همدیگر می‏باشد. در ین‏باره، ین سؤال مطرح می‏شود که چگونه می‏توان از تهاجم فرهنگی جلوگیری کرد و زمینه‏هی تبادل را فراهم آورد. از ین جاست که وارد گفتگوی تمدنها می‏شویم، یعنی جلوگیری از تهاجم فرهنگی و زمینه‏سازی بری گفتگوی تمدنها با تقویت تبادل و تفاهم.
روشن است که بری تحقق ین امر بید به خود فرهنگ بازگشت کرد و از فرهنگ مدد گرفت؛ در ین میان فرهنگ دو جلوه جدی و مهم دارد:
1- جلوه درونی فرهنگ که مشتمل بر کارکردهی درونی فرهنگ است و توانییهی ذاتی و بالفعل فرهنگ را در قلمرو حاکمیتش نشان می‏دهد.
2- جلوه بیرونی فرهنگ یا همان نوع ارتباط فرهنگها با یکدیگر؛ همزیستی فرهنگها با هم از جمله عوامل تاریخی است که در نهیت یا به صورت تبادل متجلّی می‏شود یا به صورت تعارض.
 بید گفت که ینده بشریت معلول کارکردهی بیرونی فرهنگ است چه تبادل و چه تعارض؛ حال اگر ین کارکرد در بعد منفی تحقق یابد قطا تعارض و جنگ و دشمنی را به دنبال دارد و اگر در جهت مثبت متجلّی شود تعامل و گفتگو و ارتباط فرهنگها حاصل می‏ید. البته بید توجه داشت که اگر کارکرد بیرونی فرهنگ، ویژگی تهاجمی خود را کنار گذاشته و به سمت کارکردهی تعاملی و تبادلی برود - که ین هم زبان خاص خودش را دارد -، عنصر برخورد فرهنگی و تمدن در سیه تبادل فرهنگها می‏تواند از بین برود و ظواهر منفی‏اش را از دست بدهد.
 
قدرت، فرهنگ، تمدن
 
 اگر به تاریخ گذشته نگاهی بیفکنیم شواهد بسیاری را پیدا خواهیم کرد که نشان می‏دهد تبادل فرهنگی نمی‏تواند بر پیه محور قدرت و براساس سلطه و سیطره نظامی تحقق پیدا کند. چرا که ین امر جزو ابعاد وکارکرد منفی ‏فرهنگ ‏است و تفاهم ‏فرهنگی‏ بید در فضی ‏خاصی که عاری از زور و سلطه ‏است‏ دنبال شود.
با توجه به ین مسأله ضرورت تفاهم فرهنگی و گسترش کاریی آن را می‏توان بری ورود به گفتگوی تمدنها یک اصل قرار داد، که در ین جا بستر فرهنگی بستر تفاهم ارتباط و انسجام است.
 موضوع حیاتی عصر حاضر آن است که فرهنگها به آن جا برسند که دریابند بدون تفاهم کاری را نمی‏توان از پیش برد و یا به یک وفاق جمعی در زندگی نیل یند. البته، ین که چه عواملی بید به توجه دریند، موضوع مهمی است که محتاج‏برنامه‏ریزی‏دقیق‏وموردی‏می‏باشد.
 در ین جا به ویژگی خاص بینش تهاجمی اشاره می‏شود که زمینه‏ساز تهاجم و تعارض تمدنی می‏گردد و در نهیت امنیت را مخدوش می‏سازد.
 تهاجم همواره مبتنی بر نابرابری است اما فرهنگ تفاهمی مبتنی بر برابری می‏باشد. فرهنگها متنوعند و تا ین باور پذیرفته نگردد که از طریق تنوع فرهنگها می‏توان به تفاهم رسید و گفتگو را شروع کرد، گفتگوی تمدنها جنبه صوری و ظاهری خواهد داشت. تأکید بر خطوط تمیز یعنی از گفتمان برتر و موضع بالا سخن گفتن از ویژگیهی تهاجم و ناامنی است و قطعا با ین ابزار نمی‏توان وارد عرصه گفتگو شد.
 فرهنگ تبادلی، به دنبال یجاد تفاهم و آگاهیهی اصیل است که باعث پوییی حرکت خواهد شد ولی فرهنگ تهاجمی همراه با دیواری از بی‏اعتمادی است که سعی می‏کند بی‏اعتمادیها را حاکم سازد و همواره با تردید و شک و دل‏نگرانیهیی در باب جوامع دیگر و حامل خشونت و تهدید است؛ مخفی‏کاری، مانع‏تراشی و تخریب ابزار آن می‏باشد. در فلسفه فرهنگ تهاجمی، همیشه یک طرف بازنده و یک طرف دیگر برنده است، یا سیاه است و یا سفید حد وسط وجود ندارد. نتیجه آن که بری گفتگوی تبادلی در سطح جهانی، امکانات بید بری همه نسبتا برابر باشد و یک نوع احساس همدلی در بین اعضا پدید ید؛ یعنی تحقق احساس همدلی بین طرفین و آزادی فکری در حیطه سیاسی و اجتماعی بید رعیت شود. ین مطلب در زمینه گفتگوی بین فرهنگهی قومی و فرهنگهی ضعیف حتما بید لحاظ شود تا نتیجه مطلوب حاصل ید.
 
ملاحظات امنیتی
 
پرداختن به گفتگوی تمدنها از چند نظر به امنیت ما مرتبط می‏شود، که در ین جا به دو حوزه کلان آن اشاره می‏کنم.
البته از درون هریک می‏توان مصادیق متعددی را بیرون آورد که فعلا مجال طرح آنها نیست:
 اولاسیاست‏تبلیغاتی‏نظام‏امپریالیستی، بر ضد یران عمل می‏کند و از ین‏رو یران به‏منزله یک جامعه انقلابی به گونه‏ی در سطح جهان معرفی می‏شود که گویی با واژه تروریسم، خشونت و... همراه است. گذشته از تبلیغات سوء فوق، شعار و اصل صدور انقلاب را داریم که از طرف حضرت امام (ره) مطرح شده و بعد از یشان هم ادامه دارد. متأسفانه غربیها از صدور انقلاب معنی منفی‏ی را نشان می‏دهند که با زور و خشونت همراه است. مجموعه ین شریط حضور فرهنگی فعال جمهوری اسلامی را می‏طلبد و بیان واقعیات در جو گفتگو، علی‏القاعده مبانی امنیتی ما را در حوزه‏هی مختلف تقویت می‏کند.
 بنابرین هرگونه شعار و اعلام آمادگی نسبت به مسائل فرهنگی و تمدنی نقطه قوّتی از جمهوری اسلامی است. ورود در ین فضی مسموم با توجه به غنی بودن تمدن اسلامی و سابقه کهن تمدن یران حرکتی مثبت می‏تواند باشد. بید "شعار گفتگوی تمدنها" در حوزه امت اسلامی نیز دنبال شود یعنی اگر ما ین را در محدوده تمدن یرانی سوی سابقه و مسائل دیگر خلاصه کنیم، طبعا از انزویی به انزویی دیگر وارد شده‏یم ولی اگر ین را گسترش داده و یک راهبرد فرهنگی بری کل جوامع اسلامی تنظیم کنیم در ین صورت بلوک تازه تأسیس اسلامی امنیت ما را به مراتب افزیش می‏دهد. به دیگر سخن بحث گفتگوی تمدنها در حوزه اسلامی می‏تواند زمینه مناسب وحدت اسلامی، ین آرمان اسلامی را فراهم آورد.

تبلیغات