فرهنگ، تمدن، امنیت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
مسأله تهاجم فرهنگی و گفتگوی تمدنها، خصوصا بهدنبال طرح موضوع گفتگوی تمدنها به وسیله ریاست محترم جمهوری با معطوف داشتن توجه محققان و اندیشهگران به خود، مسؤولیتی را بر دوش مراکز علمی و تحقیقاتی گذاشت به گونهی که به پژوهش در زویی نظری و عملی ین پدیده مهم بیش از پیش همت گمارند. در همین زمینه، پژوهشکده مطالعات راهبردی به برگزاری جلسه نقد و بررسی، میزگرد و سخنرانی علمی دست زد تا از ین طریق ضمن بررسی دقیق موضوع، راهکارهی اجریی پیشنهادی را در معرض قضاوت صاحبنظران و مجریان امر قرار دهد.
تهاجم فرهنگی: گذشته و حال
اصولا تهاجم فرهنگی و بهرهگیری منفی از فرهنگ پیشینهی تاریخی دارد. در طول تاریخ همواره قدرتهی سلطهگر سعی داشتند به نحوی با دخل و تصرف نمودن در بافت اجتماعی جامعه اهداف و مقاصد خودشان را دنبال کنند. حتی در صدر اسلام مشاهده میشود که افرادی چون معاویه با تجهیز نیروهی نظامی به قدرت زور و سلاح، آنان را به مراکز تحت حاکمیت علیبنابیطالب(ع) میفرستد، با بهکارگیری امکانات اقتصادی سعی میکند افراد را به سویی کشد و در کنار ینها از اصحاب فکر و اندیشه بهره میبرد تا رابطه فرهنگی و بستر فرهنگی را به سود خود تغییر دهد و بدینترتیب دست به تزویر میزند. عدهی تزویر را همان پدیده تهاجم فرهنگی معرفی میکنند. در دنیی معاصر افرادی چون "تافلر" نیز همین عقیده را دارند که فرهنگ خودشان را توسعه دهند و تحمیل کنند.
بنابرین نکتهی که ما در طول تاریخ مشاهده میکنیم ین است که تهاجم فکری و فرهنگی حرکتی نو پیدا شده نیست، مهم ین است که ما در بستر تاریخ، آن زمینهها، انگیزه ها و ملاکهیی را که ین شریط را بهوجود میآورند بیییم و مصادیق بسیار زیادی هم در ینباره وجود دارد؛ در دوران معاصر به همان میزان که بستر رشد و توسعه سلطه نظامی و سیاسی فراهم شده و توسعه پیدا کرده است، به همان میزان، شیوه هی سلطه فرهنگی و به کارگیری فرهنگ در جهت تحقق اهداف و امیال صاحبان فرهنگ برتر و قدرتهی مطرح، وجود داشته و ما در واقع با مطالعه پرونده تاریخی فرهنگ و تهاجم فرهنگی. پروندهی از یک فریند را که سیر تکاملی و صعودی داشته است، میتوانیم ببینیم.
شریط فعلی دوران حاضر دلالت بر تقدم ابزار فرهنگی بر ابزار نظامی و اقتصادی دارد؛ بری مثال نهرو در کتاب "نگاهی بهتاریخ جهان" اشاره به رابطه استعمار انگلیس وتهاجم فرهنگی بر ضد ین مستعمره دارد که نشان میدهد توسعهطلبی انگلیس داری بستر فرهنگی بوده است. تحلیل نقش و جیگاه انگلستان و فرانسه در خاورمیانه نیز با همین رویکرد قابل فهم است. نگاهی به تاریخ کشورهی مختلف و ارتباطات فرهنگیشان با کشورهی اروپیی دقیقا ین مسأله را بری محقق به اثبات میرساند.
مسأله دیگری که از تحلیل تاریخی به آن میرسیم، ین است که فرهنگ مهاجم هیچگاه فرصت گزینش، بررسی و تحلیل محورهی مثبت فرهنگی را بری فرهنگ مورد هجوم فراهم نیاورده است. حتی با برخورداری از تمام امکانات سیاسی و نظامی سعی کرده است فرهنگ خودی را بر فرهنگ ضعیف غالب سازد، بنابرین وجود نگرش جهتدار و سلطهگرانه، ویژگی اصلی تهاجم فرهنگی میباشد که در جوامع مختلف قابل رؤیت است. مثلا فرهنگ مهاجم با تحقیر ارزشهی ملی و مذهبی، یجاد دگرگونیهی جدّی و اساسی در فرهنگ مورد هجوم و جیگزینی و حاکمیت ارزشها و معیارهی خودی به جی آن، سعی کرده قدرت مانور را از فرهنگ مورد هجوم بگیرد و بهتدریج آن را آسیبپذیر و منحرف سازد. ین، پدیدهی است که در نمی تاریخی رابطه فرهنگی بین کشورها مشاهده میکنیم و درواقع میتوان گفت تهاجم فرهنگی وجهی خاص از کارکرد ویژه یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر است که ین وجه خاص در عمل فریند تبادل و سازندگی و یجاد ارتباط همسو و همجهت و منسجم را از فرهنگها گرفته است، به گونهی که تهاجم فرهنگی هرجا پا به عرصه گذاشته ویژگیهیی از ین قبیل را بهدنبال داشته است:
1- مسخ فرهنگ، 2- از بین بردن ارزشها 3- سعی در سلطه فرهنگی خویش و تکمیل مثلث زور و زر و تزویر.
زبان گفتگو و تهاجم
بهنظر بنده پیشفرض ورود به بحث گفتگوی تمدنها، نه تهاجم فرهنگی بل تعامل فرهنگی است. در زمینه گفتگوی تمدنها بید به اصلاح و ترمیم ابعاد منفی نوع ارتباط فرهنگها با یکدیگر پرداخت و نقطهعطف ورود به بحث ین است که موارد منفی و بازدارنده در گفتگوی تمدنها را که به تهاجم فرهنگی منجر میشود، شناسیی کرده درصدد رفع آن برییم، چرا که گفتگوی تمدنها میبید در فضا و حوزهی از همزیستی فرهنگها صورت گیرد.
بهطور کلی عقیده بر ین است که گفتگوی تمدنها بهتر است گفتگوی فرهنگها باشد، چون ین فرهنگ است که زیرساخت تمدن و تمدنسازی است؛ منتها فرهنگ و تمدن در طول زمان از ضریب ناپیداری برخوردار بودهاند که باعث نابرابری فرهنگ و تمدن شده است؛ البته کسانی نیز قائل به یکسانی ین دو مقوله هستند، مثلا علی مزروعی در کتاب "نگاهی به جهان سیاست" وقتی تمدن را تعریف میکند آن را معادل فرهنگ میداند که در طول زمان گسترش پیدا کرده و نوآوریهیی را به دنبال داشته است.
بحث دیگر ین که بحث تمدن و گفتگوی تمدن بید زمان، زبان و فریند خاص خودش را داشته باشد تا به تبادل فرهنگی و ازبین بردن زمینه تهاجم فرهنگی منجر شود.
لازمه بحث و گفتگو، شناخت موانع است و در رأس آنها موضوع وجود تضاد و تنش فرهنگها قرار دارد که اهمیت بسیار دارد؛ ین که چرا بین فرهنگها تنش وجود دارد؟ و چرا بین فرهنگها تفاهم صورت نمیگیرد؟
تنشهی فرهنگی و نوع روابط تمدنی
میدانیم که تفاهم راهحل خوبی بری از بین بردن بحرانهی سیاسی و اجتماعی است که در سراسر دنیا وجود دارند و از مسائل بنیادین عصر حاضر به شمار مییند. ضرورت بحث گفتگوی تمدنها و استقبال گسترده دیگر کشورها از ین طرح تا حدودی ریشه در همین مطلب دارد.
مهمترین ابزار ارتباطی که میتواند با فراهمسازی تفاهم بین فرهنگها باعث یجاد تبادل و گفتگوی تمدنها شود، تبادل و تفاهم فرهنگی است؛ وقتی که تفاهم فرهنگی از میان برود، برخورد تمدنها بهوجود میید که در مسیر تاریخی ملتهی مختلف وجود داشته است. قطعا یکی از دلیل عمدهی که توجه نظامهی جهانی بر گفتگوی تمدنها معطوف میکند موضوع خروج از بحران جهانی است که ناشی از نبود تفاهم و درک نکردن عمیق فرهنگها نسبت به همدیگر میباشد. در ینباره، ین سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان از تهاجم فرهنگی جلوگیری کرد و زمینههی تبادل را فراهم آورد. از ین جاست که وارد گفتگوی تمدنها میشویم، یعنی جلوگیری از تهاجم فرهنگی و زمینهسازی بری گفتگوی تمدنها با تقویت تبادل و تفاهم.
روشن است که بری تحقق ین امر بید به خود فرهنگ بازگشت کرد و از فرهنگ مدد گرفت؛ در ین میان فرهنگ دو جلوه جدی و مهم دارد:
1- جلوه درونی فرهنگ که مشتمل بر کارکردهی درونی فرهنگ است و توانییهی ذاتی و بالفعل فرهنگ را در قلمرو حاکمیتش نشان میدهد.
2- جلوه بیرونی فرهنگ یا همان نوع ارتباط فرهنگها با یکدیگر؛ همزیستی فرهنگها با هم از جمله عوامل تاریخی است که در نهیت یا به صورت تبادل متجلّی میشود یا به صورت تعارض.
بید گفت که ینده بشریت معلول کارکردهی بیرونی فرهنگ است چه تبادل و چه تعارض؛ حال اگر ین کارکرد در بعد منفی تحقق یابد قطا تعارض و جنگ و دشمنی را به دنبال دارد و اگر در جهت مثبت متجلّی شود تعامل و گفتگو و ارتباط فرهنگها حاصل میید. البته بید توجه داشت که اگر کارکرد بیرونی فرهنگ، ویژگی تهاجمی خود را کنار گذاشته و به سمت کارکردهی تعاملی و تبادلی برود - که ین هم زبان خاص خودش را دارد -، عنصر برخورد فرهنگی و تمدن در سیه تبادل فرهنگها میتواند از بین برود و ظواهر منفیاش را از دست بدهد.
قدرت، فرهنگ، تمدن
اگر به تاریخ گذشته نگاهی بیفکنیم شواهد بسیاری را پیدا خواهیم کرد که نشان میدهد تبادل فرهنگی نمیتواند بر پیه محور قدرت و براساس سلطه و سیطره نظامی تحقق پیدا کند. چرا که ین امر جزو ابعاد وکارکرد منفی فرهنگ است و تفاهم فرهنگی بید در فضی خاصی که عاری از زور و سلطه است دنبال شود.
با توجه به ین مسأله ضرورت تفاهم فرهنگی و گسترش کاریی آن را میتوان بری ورود به گفتگوی تمدنها یک اصل قرار داد، که در ین جا بستر فرهنگی بستر تفاهم ارتباط و انسجام است.
موضوع حیاتی عصر حاضر آن است که فرهنگها به آن جا برسند که دریابند بدون تفاهم کاری را نمیتوان از پیش برد و یا به یک وفاق جمعی در زندگی نیل یند. البته، ین که چه عواملی بید به توجه دریند، موضوع مهمی است که محتاجبرنامهریزیدقیقوموردیمیباشد.
در ین جا به ویژگی خاص بینش تهاجمی اشاره میشود که زمینهساز تهاجم و تعارض تمدنی میگردد و در نهیت امنیت را مخدوش میسازد.
تهاجم همواره مبتنی بر نابرابری است اما فرهنگ تفاهمی مبتنی بر برابری میباشد. فرهنگها متنوعند و تا ین باور پذیرفته نگردد که از طریق تنوع فرهنگها میتوان به تفاهم رسید و گفتگو را شروع کرد، گفتگوی تمدنها جنبه صوری و ظاهری خواهد داشت. تأکید بر خطوط تمیز یعنی از گفتمان برتر و موضع بالا سخن گفتن از ویژگیهی تهاجم و ناامنی است و قطعا با ین ابزار نمیتوان وارد عرصه گفتگو شد.
فرهنگ تبادلی، به دنبال یجاد تفاهم و آگاهیهی اصیل است که باعث پوییی حرکت خواهد شد ولی فرهنگ تهاجمی همراه با دیواری از بیاعتمادی است که سعی میکند بیاعتمادیها را حاکم سازد و همواره با تردید و شک و دلنگرانیهیی در باب جوامع دیگر و حامل خشونت و تهدید است؛ مخفیکاری، مانعتراشی و تخریب ابزار آن میباشد. در فلسفه فرهنگ تهاجمی، همیشه یک طرف بازنده و یک طرف دیگر برنده است، یا سیاه است و یا سفید حد وسط وجود ندارد. نتیجه آن که بری گفتگوی تبادلی در سطح جهانی، امکانات بید بری همه نسبتا برابر باشد و یک نوع احساس همدلی در بین اعضا پدید ید؛ یعنی تحقق احساس همدلی بین طرفین و آزادی فکری در حیطه سیاسی و اجتماعی بید رعیت شود. ین مطلب در زمینه گفتگوی بین فرهنگهی قومی و فرهنگهی ضعیف حتما بید لحاظ شود تا نتیجه مطلوب حاصل ید.
ملاحظات امنیتی
پرداختن به گفتگوی تمدنها از چند نظر به امنیت ما مرتبط میشود، که در ین جا به دو حوزه کلان آن اشاره میکنم.
البته از درون هریک میتوان مصادیق متعددی را بیرون آورد که فعلا مجال طرح آنها نیست:
اولاسیاستتبلیغاتینظامامپریالیستی، بر ضد یران عمل میکند و از ینرو یران بهمنزله یک جامعه انقلابی به گونهی در سطح جهان معرفی میشود که گویی با واژه تروریسم، خشونت و... همراه است. گذشته از تبلیغات سوء فوق، شعار و اصل صدور انقلاب را داریم که از طرف حضرت امام (ره) مطرح شده و بعد از یشان هم ادامه دارد. متأسفانه غربیها از صدور انقلاب معنی منفیی را نشان میدهند که با زور و خشونت همراه است. مجموعه ین شریط حضور فرهنگی فعال جمهوری اسلامی را میطلبد و بیان واقعیات در جو گفتگو، علیالقاعده مبانی امنیتی ما را در حوزههی مختلف تقویت میکند.
بنابرین هرگونه شعار و اعلام آمادگی نسبت به مسائل فرهنگی و تمدنی نقطه قوّتی از جمهوری اسلامی است. ورود در ین فضی مسموم با توجه به غنی بودن تمدن اسلامی و سابقه کهن تمدن یران حرکتی مثبت میتواند باشد. بید "شعار گفتگوی تمدنها" در حوزه امت اسلامی نیز دنبال شود یعنی اگر ما ین را در محدوده تمدن یرانی سوی سابقه و مسائل دیگر خلاصه کنیم، طبعا از انزویی به انزویی دیگر وارد شدهیم ولی اگر ین را گسترش داده و یک راهبرد فرهنگی بری کل جوامع اسلامی تنظیم کنیم در ین صورت بلوک تازه تأسیس اسلامی امنیت ما را به مراتب افزیش میدهد. به دیگر سخن بحث گفتگوی تمدنها در حوزه اسلامی میتواند زمینه مناسب وحدت اسلامی، ین آرمان اسلامی را فراهم آورد.
مسأله تهاجم فرهنگی و گفتگوی تمدنها، خصوصا بهدنبال طرح موضوع گفتگوی تمدنها به وسیله ریاست محترم جمهوری با معطوف داشتن توجه محققان و اندیشهگران به خود، مسؤولیتی را بر دوش مراکز علمی و تحقیقاتی گذاشت به گونهی که به پژوهش در زویی نظری و عملی ین پدیده مهم بیش از پیش همت گمارند. در همین زمینه، پژوهشکده مطالعات راهبردی به برگزاری جلسه نقد و بررسی، میزگرد و سخنرانی علمی دست زد تا از ین طریق ضمن بررسی دقیق موضوع، راهکارهی اجریی پیشنهادی را در معرض قضاوت صاحبنظران و مجریان امر قرار دهد.
تهاجم فرهنگی: گذشته و حال
اصولا تهاجم فرهنگی و بهرهگیری منفی از فرهنگ پیشینهی تاریخی دارد. در طول تاریخ همواره قدرتهی سلطهگر سعی داشتند به نحوی با دخل و تصرف نمودن در بافت اجتماعی جامعه اهداف و مقاصد خودشان را دنبال کنند. حتی در صدر اسلام مشاهده میشود که افرادی چون معاویه با تجهیز نیروهی نظامی به قدرت زور و سلاح، آنان را به مراکز تحت حاکمیت علیبنابیطالب(ع) میفرستد، با بهکارگیری امکانات اقتصادی سعی میکند افراد را به سویی کشد و در کنار ینها از اصحاب فکر و اندیشه بهره میبرد تا رابطه فرهنگی و بستر فرهنگی را به سود خود تغییر دهد و بدینترتیب دست به تزویر میزند. عدهی تزویر را همان پدیده تهاجم فرهنگی معرفی میکنند. در دنیی معاصر افرادی چون "تافلر" نیز همین عقیده را دارند که فرهنگ خودشان را توسعه دهند و تحمیل کنند.
بنابرین نکتهی که ما در طول تاریخ مشاهده میکنیم ین است که تهاجم فکری و فرهنگی حرکتی نو پیدا شده نیست، مهم ین است که ما در بستر تاریخ، آن زمینهها، انگیزه ها و ملاکهیی را که ین شریط را بهوجود میآورند بیییم و مصادیق بسیار زیادی هم در ینباره وجود دارد؛ در دوران معاصر به همان میزان که بستر رشد و توسعه سلطه نظامی و سیاسی فراهم شده و توسعه پیدا کرده است، به همان میزان، شیوه هی سلطه فرهنگی و به کارگیری فرهنگ در جهت تحقق اهداف و امیال صاحبان فرهنگ برتر و قدرتهی مطرح، وجود داشته و ما در واقع با مطالعه پرونده تاریخی فرهنگ و تهاجم فرهنگی. پروندهی از یک فریند را که سیر تکاملی و صعودی داشته است، میتوانیم ببینیم.
شریط فعلی دوران حاضر دلالت بر تقدم ابزار فرهنگی بر ابزار نظامی و اقتصادی دارد؛ بری مثال نهرو در کتاب "نگاهی بهتاریخ جهان" اشاره به رابطه استعمار انگلیس وتهاجم فرهنگی بر ضد ین مستعمره دارد که نشان میدهد توسعهطلبی انگلیس داری بستر فرهنگی بوده است. تحلیل نقش و جیگاه انگلستان و فرانسه در خاورمیانه نیز با همین رویکرد قابل فهم است. نگاهی به تاریخ کشورهی مختلف و ارتباطات فرهنگیشان با کشورهی اروپیی دقیقا ین مسأله را بری محقق به اثبات میرساند.
مسأله دیگری که از تحلیل تاریخی به آن میرسیم، ین است که فرهنگ مهاجم هیچگاه فرصت گزینش، بررسی و تحلیل محورهی مثبت فرهنگی را بری فرهنگ مورد هجوم فراهم نیاورده است. حتی با برخورداری از تمام امکانات سیاسی و نظامی سعی کرده است فرهنگ خودی را بر فرهنگ ضعیف غالب سازد، بنابرین وجود نگرش جهتدار و سلطهگرانه، ویژگی اصلی تهاجم فرهنگی میباشد که در جوامع مختلف قابل رؤیت است. مثلا فرهنگ مهاجم با تحقیر ارزشهی ملی و مذهبی، یجاد دگرگونیهی جدّی و اساسی در فرهنگ مورد هجوم و جیگزینی و حاکمیت ارزشها و معیارهی خودی به جی آن، سعی کرده قدرت مانور را از فرهنگ مورد هجوم بگیرد و بهتدریج آن را آسیبپذیر و منحرف سازد. ین، پدیدهی است که در نمی تاریخی رابطه فرهنگی بین کشورها مشاهده میکنیم و درواقع میتوان گفت تهاجم فرهنگی وجهی خاص از کارکرد ویژه یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر است که ین وجه خاص در عمل فریند تبادل و سازندگی و یجاد ارتباط همسو و همجهت و منسجم را از فرهنگها گرفته است، به گونهی که تهاجم فرهنگی هرجا پا به عرصه گذاشته ویژگیهیی از ین قبیل را بهدنبال داشته است:
1- مسخ فرهنگ، 2- از بین بردن ارزشها 3- سعی در سلطه فرهنگی خویش و تکمیل مثلث زور و زر و تزویر.
زبان گفتگو و تهاجم
بهنظر بنده پیشفرض ورود به بحث گفتگوی تمدنها، نه تهاجم فرهنگی بل تعامل فرهنگی است. در زمینه گفتگوی تمدنها بید به اصلاح و ترمیم ابعاد منفی نوع ارتباط فرهنگها با یکدیگر پرداخت و نقطهعطف ورود به بحث ین است که موارد منفی و بازدارنده در گفتگوی تمدنها را که به تهاجم فرهنگی منجر میشود، شناسیی کرده درصدد رفع آن برییم، چرا که گفتگوی تمدنها میبید در فضا و حوزهی از همزیستی فرهنگها صورت گیرد.
بهطور کلی عقیده بر ین است که گفتگوی تمدنها بهتر است گفتگوی فرهنگها باشد، چون ین فرهنگ است که زیرساخت تمدن و تمدنسازی است؛ منتها فرهنگ و تمدن در طول زمان از ضریب ناپیداری برخوردار بودهاند که باعث نابرابری فرهنگ و تمدن شده است؛ البته کسانی نیز قائل به یکسانی ین دو مقوله هستند، مثلا علی مزروعی در کتاب "نگاهی به جهان سیاست" وقتی تمدن را تعریف میکند آن را معادل فرهنگ میداند که در طول زمان گسترش پیدا کرده و نوآوریهیی را به دنبال داشته است.
بحث دیگر ین که بحث تمدن و گفتگوی تمدن بید زمان، زبان و فریند خاص خودش را داشته باشد تا به تبادل فرهنگی و ازبین بردن زمینه تهاجم فرهنگی منجر شود.
لازمه بحث و گفتگو، شناخت موانع است و در رأس آنها موضوع وجود تضاد و تنش فرهنگها قرار دارد که اهمیت بسیار دارد؛ ین که چرا بین فرهنگها تنش وجود دارد؟ و چرا بین فرهنگها تفاهم صورت نمیگیرد؟
تنشهی فرهنگی و نوع روابط تمدنی
میدانیم که تفاهم راهحل خوبی بری از بین بردن بحرانهی سیاسی و اجتماعی است که در سراسر دنیا وجود دارند و از مسائل بنیادین عصر حاضر به شمار مییند. ضرورت بحث گفتگوی تمدنها و استقبال گسترده دیگر کشورها از ین طرح تا حدودی ریشه در همین مطلب دارد.
مهمترین ابزار ارتباطی که میتواند با فراهمسازی تفاهم بین فرهنگها باعث یجاد تبادل و گفتگوی تمدنها شود، تبادل و تفاهم فرهنگی است؛ وقتی که تفاهم فرهنگی از میان برود، برخورد تمدنها بهوجود میید که در مسیر تاریخی ملتهی مختلف وجود داشته است. قطعا یکی از دلیل عمدهی که توجه نظامهی جهانی بر گفتگوی تمدنها معطوف میکند موضوع خروج از بحران جهانی است که ناشی از نبود تفاهم و درک نکردن عمیق فرهنگها نسبت به همدیگر میباشد. در ینباره، ین سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان از تهاجم فرهنگی جلوگیری کرد و زمینههی تبادل را فراهم آورد. از ین جاست که وارد گفتگوی تمدنها میشویم، یعنی جلوگیری از تهاجم فرهنگی و زمینهسازی بری گفتگوی تمدنها با تقویت تبادل و تفاهم.
روشن است که بری تحقق ین امر بید به خود فرهنگ بازگشت کرد و از فرهنگ مدد گرفت؛ در ین میان فرهنگ دو جلوه جدی و مهم دارد:
1- جلوه درونی فرهنگ که مشتمل بر کارکردهی درونی فرهنگ است و توانییهی ذاتی و بالفعل فرهنگ را در قلمرو حاکمیتش نشان میدهد.
2- جلوه بیرونی فرهنگ یا همان نوع ارتباط فرهنگها با یکدیگر؛ همزیستی فرهنگها با هم از جمله عوامل تاریخی است که در نهیت یا به صورت تبادل متجلّی میشود یا به صورت تعارض.
بید گفت که ینده بشریت معلول کارکردهی بیرونی فرهنگ است چه تبادل و چه تعارض؛ حال اگر ین کارکرد در بعد منفی تحقق یابد قطا تعارض و جنگ و دشمنی را به دنبال دارد و اگر در جهت مثبت متجلّی شود تعامل و گفتگو و ارتباط فرهنگها حاصل میید. البته بید توجه داشت که اگر کارکرد بیرونی فرهنگ، ویژگی تهاجمی خود را کنار گذاشته و به سمت کارکردهی تعاملی و تبادلی برود - که ین هم زبان خاص خودش را دارد -، عنصر برخورد فرهنگی و تمدن در سیه تبادل فرهنگها میتواند از بین برود و ظواهر منفیاش را از دست بدهد.
قدرت، فرهنگ، تمدن
اگر به تاریخ گذشته نگاهی بیفکنیم شواهد بسیاری را پیدا خواهیم کرد که نشان میدهد تبادل فرهنگی نمیتواند بر پیه محور قدرت و براساس سلطه و سیطره نظامی تحقق پیدا کند. چرا که ین امر جزو ابعاد وکارکرد منفی فرهنگ است و تفاهم فرهنگی بید در فضی خاصی که عاری از زور و سلطه است دنبال شود.
با توجه به ین مسأله ضرورت تفاهم فرهنگی و گسترش کاریی آن را میتوان بری ورود به گفتگوی تمدنها یک اصل قرار داد، که در ین جا بستر فرهنگی بستر تفاهم ارتباط و انسجام است.
موضوع حیاتی عصر حاضر آن است که فرهنگها به آن جا برسند که دریابند بدون تفاهم کاری را نمیتوان از پیش برد و یا به یک وفاق جمعی در زندگی نیل یند. البته، ین که چه عواملی بید به توجه دریند، موضوع مهمی است که محتاجبرنامهریزیدقیقوموردیمیباشد.
در ین جا به ویژگی خاص بینش تهاجمی اشاره میشود که زمینهساز تهاجم و تعارض تمدنی میگردد و در نهیت امنیت را مخدوش میسازد.
تهاجم همواره مبتنی بر نابرابری است اما فرهنگ تفاهمی مبتنی بر برابری میباشد. فرهنگها متنوعند و تا ین باور پذیرفته نگردد که از طریق تنوع فرهنگها میتوان به تفاهم رسید و گفتگو را شروع کرد، گفتگوی تمدنها جنبه صوری و ظاهری خواهد داشت. تأکید بر خطوط تمیز یعنی از گفتمان برتر و موضع بالا سخن گفتن از ویژگیهی تهاجم و ناامنی است و قطعا با ین ابزار نمیتوان وارد عرصه گفتگو شد.
فرهنگ تبادلی، به دنبال یجاد تفاهم و آگاهیهی اصیل است که باعث پوییی حرکت خواهد شد ولی فرهنگ تهاجمی همراه با دیواری از بیاعتمادی است که سعی میکند بیاعتمادیها را حاکم سازد و همواره با تردید و شک و دلنگرانیهیی در باب جوامع دیگر و حامل خشونت و تهدید است؛ مخفیکاری، مانعتراشی و تخریب ابزار آن میباشد. در فلسفه فرهنگ تهاجمی، همیشه یک طرف بازنده و یک طرف دیگر برنده است، یا سیاه است و یا سفید حد وسط وجود ندارد. نتیجه آن که بری گفتگوی تبادلی در سطح جهانی، امکانات بید بری همه نسبتا برابر باشد و یک نوع احساس همدلی در بین اعضا پدید ید؛ یعنی تحقق احساس همدلی بین طرفین و آزادی فکری در حیطه سیاسی و اجتماعی بید رعیت شود. ین مطلب در زمینه گفتگوی بین فرهنگهی قومی و فرهنگهی ضعیف حتما بید لحاظ شود تا نتیجه مطلوب حاصل ید.
ملاحظات امنیتی
پرداختن به گفتگوی تمدنها از چند نظر به امنیت ما مرتبط میشود، که در ین جا به دو حوزه کلان آن اشاره میکنم.
البته از درون هریک میتوان مصادیق متعددی را بیرون آورد که فعلا مجال طرح آنها نیست:
اولاسیاستتبلیغاتینظامامپریالیستی، بر ضد یران عمل میکند و از ینرو یران بهمنزله یک جامعه انقلابی به گونهی در سطح جهان معرفی میشود که گویی با واژه تروریسم، خشونت و... همراه است. گذشته از تبلیغات سوء فوق، شعار و اصل صدور انقلاب را داریم که از طرف حضرت امام (ره) مطرح شده و بعد از یشان هم ادامه دارد. متأسفانه غربیها از صدور انقلاب معنی منفیی را نشان میدهند که با زور و خشونت همراه است. مجموعه ین شریط حضور فرهنگی فعال جمهوری اسلامی را میطلبد و بیان واقعیات در جو گفتگو، علیالقاعده مبانی امنیتی ما را در حوزههی مختلف تقویت میکند.
بنابرین هرگونه شعار و اعلام آمادگی نسبت به مسائل فرهنگی و تمدنی نقطه قوّتی از جمهوری اسلامی است. ورود در ین فضی مسموم با توجه به غنی بودن تمدن اسلامی و سابقه کهن تمدن یران حرکتی مثبت میتواند باشد. بید "شعار گفتگوی تمدنها" در حوزه امت اسلامی نیز دنبال شود یعنی اگر ما ین را در محدوده تمدن یرانی سوی سابقه و مسائل دیگر خلاصه کنیم، طبعا از انزویی به انزویی دیگر وارد شدهیم ولی اگر ین را گسترش داده و یک راهبرد فرهنگی بری کل جوامع اسلامی تنظیم کنیم در ین صورت بلوک تازه تأسیس اسلامی امنیت ما را به مراتب افزیش میدهد. به دیگر سخن بحث گفتگوی تمدنها در حوزه اسلامی میتواند زمینه مناسب وحدت اسلامی، ین آرمان اسلامی را فراهم آورد.