آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۸

چکیده

متن

مقدمه
 مسأله تهاجم فرهنگی و آن‏چه در ین زمینه به ویژه در چند سال اخیر در کشور ما در بوته بحث و تبادل‏نظر دیدگاههی گوناگون قرار گرفته، تاکنون به ‏طور نسبی بریندی یکسان نداشته است، از ین‏رو در ین جا سعی خواهد شد تا ضمن تحلیل دیدگاههی مختلف، راهبردی مشخص بری حل مسأله پیشنهاد شود؛ درابتدا ذکر چند نکته ضروری می‏نمید:
 نکته اول: به نظر می‏رسد مسأله تسلط وسلطه ‏جویی از دیدگاه فلسفی به صورت یک اصل، اقتضی طبیعت انسانی می‏باشد، انسان صرف‏نظر از اختلاف انگیزه‏ها، علاقه‏مند است بر دیگران تسلط داشته باشد.
 نکته دوم: در روابط بین‏ الملل هنوز اصل توطئه و دشمنی را به شکلی برجسته و بدیهی شاهد هستیم، اگرچه در سالها و دهه‏هی اخیر در مورد خروج از ین حالت پیشرفتهیی دیده شده ولی هم در اروپا و هم در کشورهای دیگر مشاهده می‏شود که دشمنی و ستیزه ‏جویی نقش ویژه‏ی دارد.
 نکته سوم: تهاجم فرهنگی با همین عنوان، موضوعی نیست که در دنیی امروز تنها در ج.ا.ا. مطرح شده است؛ بلکه تهاجم فرهنگی(Cultural invasion) عنوانی است که تقریبا در تمام دنیا مطرح و جاافتاده می‏باشد.
 با ملاحظه بعضی از کتابها و مقالات خصوصا مقالات و نشریات 2-3 دهه اخیر می‏توان دریافت که ین تعبیر از تهاجم فرهنگی به گونه کاملا محسوسی در کتب و مقالات به کار رفته است. در کشورهی اروپیی، آسییی و کشورهی اسلامی نیز همین تعبیر و اصطلاح تهاجم فرهنگی به شکلی گسترده مطرح می‏باشد؛ منتهی ین که دیدگاهشان در مورد تهاجم فرهنگی چیست بحث دیگری است.
 نکته چهارم: تهاجم و آسیب‏ پذیری رابطه‏ ی نسبتا مستقیم دارند؛ سلطه ‏جویی که یکی از اقسام یا مصادیق آن تهاجم فرهنگی می‏باشد مشابه با حمله نظامی است، یعنی درواقع تهاجم در جیی روی می‏دهد که شما آسیب‏پذیر هستید. در جامعه ما دیدگاههی مختلفی در مورد تهاجم فرهنگی وجود دارد، بعضی به‏صورت مطلق فقط به تهاجم از درون که آسیب‏ پذیریهای داخلی یجادکننده آن هستند،توجه‏می‏کنندوبرخی‏دیگر به‏طور مطلق با نفی‏عوامل داخلی، عامل بیرونی را تنهاعامل ذکرمی‏کنند. بیدگفت که ین نظرات‏ مطلق نیست‏و حالت نسبی دارند.
 بید پذیرفت که در دنیی امروز، تنوع نظامها و اختلاف منافع نوعی تهاجم را پدید آورده ولی با آسیب‏پذیری جوامع ممکن است شدت و نوع تهاجم فرق کند. در زمینه نگاه به تهاجم فرهنگی در جامعه خودمان بید با نظر به اطراف خود، یک نمی صحیح از ین تصویر داشته باشیم.
 
تهاجم فرهنگی: دیدگاهها و نظرات
 
 از مطالعه مطالب موجود می‏توان استنتاج کرد که در خصوص تهاجم فرهنگی چهار دیدگاه وجود دارد:
 دیدگاه اول: فرهنگی به معنی عام است که در آن بیشتر بر روی زبان )در حکم یکی از راههای‏نفوذ و تهاجم فرهنگی یک کشور بر کشور دیگر( تأکید می‏گردد و نوعا از راه تحمیل و تضعیف زبان یک تمدن بر دیگری است اعمال می‏شود؛ مثلا فرانسه معتقد است که امریکا و انگلستان با تهاجم زبان خود زبان و فرهنگ فرانسه را تحت تأثیر قرار داده‏اند و یا کره جنوبی که نسبت به ژاپن همین دیدگاه را دارد و ژاپن را به نوعی با چشم مهاجم فرهنگی نگاه می‏کند و یا به طور مثال، وزیر فرهنگ فرانسه در مورد آمریکا تعبیر امپریالیسم فرهنگی را به کار برده است.
 دیدگاه دوم: سیاسی است که بری آن می‏توان مصادیق متعددی را ذکر کرد. غرض از ین اصطلاح سلطه سیاسی بر دیگر کشورها (و نیل به اهداف سیاسی)از طریق ابزارها و فعالیتهی فرهنگی می‏باشد.
دیدگاه سوم: اقتصادی است، بدین صورت که بازار اقتصادی یک کشور از طریق ابزار و کالی فرهنگی تحت کنترل کشور مهاجم درمی‏ید.
 به طور مثال، کره جنوبی مدعی است که %70از بازار فیلم آنها در دست ژاپنیها است که بر اقتصاد کره تأثیر می‏گذارد. فرانسه نیز در مورد امریکا معتقد است %60فیلمهیی که در فرانسه پخش می‏شود، امریکیی هستند.
 دیدگاه چهارم: دیدگاه ارزشی است به ین معنی که در واقع ارزشها و باورهیی در کشور وجود دارد که مورد یورش کشور مهاجم قرار می‏گیرد.
به هرصورت یک کشور بری تهاجم فرهنگی بر کشور دیگر از هر ابزاری استفاده می‏کند و ین ابزارها عبارتند از فیلم، شبکه‏هی ارتباطی، موسیقی و امثال ینها که در مجموع می‏توان بر آنها عنوان تهاجم فرهنگی را اطلاق کرد.
 در جمهوری اسلامی شید در درجه اول ین دیدگاه مورد نظر باشد و پس از آن دیدگاه سیاسی و فرهنگی قرار گیرند. اساسا ین دیدگاه در کلیه کشورهیی که صاحب مذهب و نمادهی مذهبی هستند مطرح می‏شود. و در کشورهی مختلف عربی و آسییی که بخشی از جمعیتشان مسلمان یا حتی مذهب اصلی‏شان اسلام است، چنین حساسیتی تحت عنوان تهاجم فرهنگی مطرح است. البته ین شکل از تهاجم فرهنگی را در کشورهی اروپیی کمتر می‏توان سراغ گرفت، در آن جا دیدگاههی دیگر مانند سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به معنی عام(با تأکید بر زبان) مطرح می‏باشد.
 
آسیب‏ پذیری فرهنگی
 
 در مورد آسیب‏پذیریها چند نکته قابل ذکر است؛ نکته اول: آن که امور مقید آسیب‏پذیرتر هستند، یعنی هرچه انسان یک موضوع یا پدیده‏ی را بی‏قیدتر مطرح بکند یعنی آن را در جامعه آزادتر بگذارد یا قیود آن را کمتر کند، آسیب‏پذیری آن کمتر است، بالعکس اگر بری حفظ و ثبات موضوعات مطرح در جامعه قیدهی متعددی را به‏کار ببریم امکان آسیب‏پذیریش بیشتر خواهد بود، چه در سطح فرد و چه در سطح اجتماع؛ حال با عنیت به ین نکته بید بگوییم که ما در ج.ا.ا. از نظام سیاسی و جامعه خودمان تعریفی ارائه کرده‏یم که ین تعریف قیدهی زیادی دارد و در نتیجه قابلیت آسیب‏پذیری آن اساسا بیشتر است.
 وقتی ما تعریفی با چندین قید را مطرح ساختیم به محض ین که خلاف ین قیود پیدا شود، تهدید و تهاجم هم به میان می‏ید.
 نکته دوم: ین است که به نظر می‏رسد در نگاه دینی و اسلامی اساسا بید اصل آسیب‏پذیر بودن انسان و جامعه را بپذیریم؛ از ین‏رو ملاحظه می‏کنید که در مسائل اخلاقی، اسلام نظریاتی مثل نظریه مراقبت دائم و امثال آن را در مورد انسان و جامعه مطرح می‏کند و ین مبتنی بر اصل آسیب‏پذیری انسان چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی است. در زمینه‏هی آسیب‏پذیری در ج.ا.ا. مصادیق و حوزه‏هی مختلفی وجود دارد که نقاط مهم و برجسته آن را می‏توان به دو قسمت تقسیم کرد:
1) مسأله تعارض
 در سطح کلان در کشور ما سه نوع تعارض دیده می‏شود: الف) تعارض نظری ب) تعارض بین نظر و عمل ج)تعارض در عمل.
 تعارض در نظر یعنی ین که ما در سطح نظر، گذشته از اجرا و عمل، در جامعه دچار تعارض هستیم، که ین تعارضها نقاط آسیب‏پذیر ما به شمار می‏روند که در نتیجه محور اصلی بحث تهاجم فرهنگی می‏تواند باشد. در جامعه ما هنجارها و نهادهی دینی‏ی وجود دارد که شید هنوز در حوزه نظر نتوانسته‏یم بین ین هنجارها و نهادهی دینی رابطه خوبی برقرار کنیم و ین، موجب پدید آمدن تعارض در ین زمینه گشته است؛ مثلا در زمینه موسیقی یا پوشش، رابطه اخلاق و سیاست، رابطه زهد و توسعه و... هنوز نظرات به حد اجماعی نرسیده و اقوال معارضی عرض اندام می‏نمیند. با توجه به ینکه اختلاف‏نظرها در سنجش دینی دیر مدار حرام و حلال است، مسأله مشکل می‏گردد.
 تعارض در مقام عمل و نظر اولا، ناظر بر ین است که بین اسلام نظری ما (نظریات مسلم و شفاف مانند یمان به غیب، اخلاص و...) و آن چه که در عمل اجرا می‏کنیم، مقداری تعارض وجود دارد. ثانیا تعارض بین قول و عمل وجود دارد که بری آن کسانی که در سطح جامعه مطرح هستند عمدتا خطرساز است، بری مثال نتیج پاره‏ی از نظرسنجیها نشان می‏دهد که در بعضی از مناطق که مسائل قومی و مذهبی نیز در وجود دارد، میزان محبوبیت و گریش به رهبری زیاد بوده و به %98 نیز می‏رسد. در مقام تفسیر میزان محبوبیت ین گریش به رهبری تحلیل‏هی مختلفی می‏توان کرد، که به‏نظر می‏رسد که یکی از آنها ین است که چون در ین حوزه، تعارض قول و فکر نبوده، اقبال بیشتری وجود داشته است.
 سومین تعارض، تعارض در عمل است که بسیار مهم می‏نمید و دو مقوله در آن نهفته است: اول تعارض در مراکز تصمیم‏گیری، بدین‏صورت که مراکز مختلفی در مورد امور فرهنگی حرف می‏زنند؛ که در ین‏جا حرفها با هم منافات دارد و در عمل تضاد هم می‏آفریند.
 دومین مقوله به تأثیرگذاری جریانهی سیاسی کشور بر روی تصمیمهی فرهنگی برمی‏گردد. که ما از آن به سیاست‏زدگی مباحث فرهنگی تعبیر می‏کنیم. ین سیاست‏زدگی از آن جا که اختلافهی سیاسی را به حوزه فرهنگ تسرّی می‏دهد نامطلوب است و منجر به آسیب‏پذیر شدن حوزه فرهنگ و تقویت جریان تهاجم فرهنگی می‏گردد.
2)مسأله عدم تعادل
عدم تعادل یعنی حرکت نکردن بر یک خط اعتدال که آسیب‏پذیر شدن کشور را در پی می‏آورد. ما حتی در ین بحث که تهاجم فرهنگی یک بحث سیاسی و یا فرهنگی است جانب تعادل را نگاه نداشته‏یم و همین امر منجر شده تا موضوعات واحدی را تحت عنوان سیاسی یا فرهنگی قرار داده و مشکل بیافرینیم و یا در مورد نوع برخورد (قهرآمیز یا مسالمت‏آمیز) رویه واحدی را رعیت نکرده‏یم. گاهی بیشتر به مجرم پرداخته‏یم ((Criminologyو گاهی بر قربانی تأکید کرده‏یم ( (Victimology
 
راهبرد
 
 اولا، بید تعارضهی موجود را حل کنیم؛ ثانیا، می‏توانیم مثلثی تشکیل بدهیم که ین مثلث در مقام عمل کمک‏ساز گشته، برنامه عملیاتی به ما بدهد؛ مثلث موردنظر مبتنی بر سه اصل است:
 اصل اول: با توجه به نظام سیاسی و قانون اساسی، آموزش و تربیت بید به صورت جدی در مسائل تهاجم فرهنگی مورد توجه و در اولویت باشد، در قرآن کریم یه‏ی داریم به ین مضمون که: کسی که گمراه شده اگر شما هدیت شده باشید به شما ضرر نمی‏رساند. یعنی در ین‏جا یک دیدگاه فردگریانه در بحث آسیب‏پذیری فرهنگی وجود دارد، ین که بید بر روی آموزش وتربیت انسان کار کرد. بنابرین در نوک ین مثلث مسأله آموزش وتربیت و فرهنگ خودسازی قرار می‏گیرد.
 اصل دوم: مدارا با قربانیان داخلی بحث تهاجم فرهنگی است، بدین‏معنی که در برخورد با افراد خودی که مورد تهاجم واقع شده‏اند بید اصل مدارا را پیش گرفت؛ برخورد شدید و قهرآمیز در ین موضع صحیح به‏نظرنمی‏رسد.
 اصل سوم: برخورد مناسب است، بدین‏معنی که ما بید در مقوله تهاجم فرهنگی راهبرد داشته باشیم و از برگرفتن عملکردهی کلیشه‏ی اعم از مسالمت‏آمیز یا خصومت‏آمیز که بدون برنامه و راهبردی مشخص اعمال می‏گردد پرهیز کنیم. براساس راهبرد کلان، در مواردی ممنوعیت و محدودیت یجاد شود و در سیر موارد از اقدامات مناسب دیگر استفاده کرد

تبلیغات