آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۸

چکیده

در این مقاله مؤلف ضمن طرح کلیاتی درباره ارتباط فرهنگ با امنیت در قالب مفهوم بنیادین انسجام فرهنگی، به دو واقعیت به ظاهر متضارب اشاره می‏نماید. (1) وجود انسجام فرهنگی پیش شرط اولیه توسعه در حوزه‏های سیاسی واقتصادی به شمار می‏رود و از این حیث حفظ و صیانت از آن ضروری می‏نماید. (2) واقعیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غالبا متحول بوده و در نتیجه با ایجاد فضا و شرایط تازه در مقام تقابل با انسجامهای پیشین برمی‏آیند و خواهان تغییر آنها می‏شوند. نتیجه آن‏که مؤلف قایل به الگوی انسجام فرهنگی پویا با عنایت به ارزشهاواصول درونی شده که مطابق آن جامعه ایرانی به دلخواه خود و مطابق اصول اولیه‏اش اقدام به تأسیس نهادهای تازه برای پاسخ‏گویی به نیازهای جدید جامعه می‏نماید و از طریق یک مدیریت فرهنگی قوی، سطح تازه‏ای از انسجام فرهنگی را ایجاد می‏نماید، انسجامی که متحول بوده و در برهه‏های بعدی اصلاح خواهد شد. در همین زمینه مؤلف با سیر در تاریخ ایران و شناخت نهادهای سنتی‏ای از قبیل مساجد، بازار و خانواده به نهادهای تازه تأسیس ‏شده ‏ای چون فرهنگسراها اشاره می‏کند و این‏که چگونه می‏توان با ایجاد همگرایی لازم بین آنها - مثلا تنظیم کارکردهای فرهنگی مساجد و فرهنگسراها - به انسجام فرهنگی مناسبی ویژه عصر حاضر دست یافت.

متن

 فهرست 
 
 الف) ضرورت‏ تحول ‏و تنوع ‏نهادهای‏ اجتماعی‏ و کارگزاران ‏جامعه‏ پذیری
 ب  ) پیامدهای ناشی از این تحولات در ایران
 ج   ) نتیجه ‏گیری
مقدّمه
 یکی از مهمترین مؤلفه ‏های تأمین‏ کننده امنیت داخلی در هر جامع ه‏ای، مقوله مهم "انسجام فرهنگی" می‏باشد. غرض از این مفهوم وجود سطح قابل قبولی از هماهنگی بین نهادهای متولی امور اجتماعی - فرهنگی در جامعه است که در نتیجه آن تضاد و تضارب در حوزه کارکردهای نهادهای فرهنگی جامعه به حداقل ممکن رسیده و یا از بین می‏رود. بدیهی است که فضای مبتنی بر "انسجام فرهنگی" از حیث روانی - فکری، بستر لازم برای پیشرفتهای اقتصادی و سیاسی را فراهم می‏آورد و این امر دلالت بر اهمیت و ضرورت وجود انسجام فرهنگی دارد.
 بداهت اصل فوق نباید ما را از واقعیت‏های اجتماعی روزمره غافل سازد. حقیقت این است جوامع انسانی در گذر زمان شرایط و تحولات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متعددی را می‏آزمایند - همچون کشف فن‏آوریهای تازه، شکل‏گیری ساختارها و روابط سیاسی تازه، و یا طرح الگوهای عملی و ارزشهای فرهنگی متفاوت با گذشته در جامعه - که همگی اقتضای نفی انسجام فرهنگی سنتی و طراحی سطح تازه‏ای از انسجام را دارند. به عبارت دیگر اگر چه انسجام فرهنگی امری مطلوب می‏نماید ولی تاریخ به ما نشان داده که در هر برهه و زمانی، واقعیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به گونه‏ای متحول و نو شده‏اند که با انسجام سابق از در تعارض درآمده، خواهان تغییر آن گشته‏اند.
 در واکنش به وضعیت فوق ما شاهد اتخاذ دو رویکرد متفاوت بوده‏ایم:
1- حفظ انسجام سابق و مقابله با تحولات تازه
2- خروج از انسجام سابق و تلاش برای بنای انسجامی دیگر
بنابراین ما مشاهده‏گر دو نوع انسجام فرهنگی بوده‏ایم: ایستا و پویا انسجامهای ایستا با توجه به میزان قابلیت و توان داخلی‏شان توانسته‏اند مدت زمانی - کم یا زیاد - در مواجه با جهان تازه از خود مقاومت نشان دهند ولی در نهایت تن به شکست داده، تراژدیهای تاریخی را آفریده‏اند (نگاه کنید به تجربه اتحاد جماهیر شوروی، کوبا و) در مقابل انسجامهای پویا اگرچه موفق‏تر عمل کرده‏اند ولی اغلب با امحای اصالتهای اولیه جوامع موردنظر، نوعی خودبیگانگی را به دنبال آورده‏اند.
 طرح الگوی "انسجام فرهنگی پویا - با نگاه به درون" در حقیقت برون‏شو مناسبی است که می‏تواند ضمن تأمین انسجام لازم، شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی را نیز لحاظ نماید. بدین‏صورت که جامعه باید همسو و همگام با جهان متحول از پوسته پیشین خود به آرامی درآمده - یعنی نهادهای تازه‏ای را که پاسخ‏گوی نیازهای تازه جوامع هستند تأسیس نماید - در سطح عالی‏تری با تمسک به اصول و مبانی نظری خود، هماهنگی تازه‏ای را پدید آورد. بدین‏ترتیب ما همیشه شاهد شکل متکامل‏تری از انسجام می‏باشیم که پیوسته در حال اصلاح و پیشرفت است.
 در نوشتار حاضر سعی بر تبیین این مهم و ارزیابی امنیتی آن در تاریخ ایران با تأکید بر نهاد مهمی چون مساجد در این جامعه است. بدیهی است که آنچه در اینجا می‏آید صرفا طرح کلیاتی درباره صورت مسأله و راه‏حل پیشنهادی ما می‏باشد که می‏طلبد مورد تأملات دقیق بعدی قرار گیرد.
 
 الف - ضرورت تحول و تنوع نهادهای اجتماعی و کارگزاران جامعه ‏پذیری
 
 جوامع انسانی در گذر زمان با توجه به سطح نیازهایشان، نهادهای اجتماعی‏ای را تأسیس می‏نمایند تا متولی امور جامعه‏پذیری در آن جامعه باشند. بدیهی است که مقتضیات زمان و مکان می‏طلبد تا این انسجام در هر دوره‏ای متحول شده در سطح عالی‏تری شکل بگیرد که از آن به توسعه سیاسی - اجتماعی نیز یاد می‏شود. این که جوامع مختلف چگونه این تجربه را پشت سر می‏گذارند، نکته مهمی است که تأثیرات بسزایی بر روی امنیت داخلی جامعه داشته و ازاین‏حیث‏مستلزم‏دقت‏وتأمل‏ویژه‏ای‏است.
1- بازخوانی تجربه غرب
 انقلاب صنعتی و تقسیم‏کار ناشی از آن، انسجام اجتماعی 1 موجود بین نهادهای متولی امور فرهنگی در جامعه غرب را برهم زد.
انسجام اجتماعی که تا آن زمان بر ستونهای عظیمی مانند خانواده و کلیسا مستقر بود، به‏زودی دستخوش التهاب گردید. ابتدا هنر از وابستگی خویش به نهادهای مذهبی کاست، آن‏گاه مدارس و نهادهای آموزشی اعلام استقلال کردند؛ سپس از قدرت خانواده و کلیسا کاسته شد و با واگذاری بخشهایی از کارکردهای 1 اجتماعی آنها به نهادها 2 و مؤسسات 3 جدید اجتماعی، برتعداد کارگزاران جامعه‏پذیری افزوده شد. خانواده گسترده 4 قدیم بسیاری از وظایف وکارکردهای خود را از دست داد و جای خود را به خانواده هسته‏ای 5 سپرد. وظایف آموزشی، پرورشی و اقتصادی به مرور ایام از خانواده‏ها منفک گردیده و به سازمانهای جدیدالتأسیس واگذار گردید؛ وسایل ارتباط جمعی اعلام وجود کرده و مؤثر واقع شدند. شهرها و محلات شهری نیز در کنار سازمانها و مراکز اجتماعی شهری به قدرت‏نمایی پرداخته و داعیه‏دار پرورش اجتماعی افراد گردیدند. بعدها نیز احزاب، ادارات و سازمانهای دولتی و در نهایت دولت ملی، وارد میدان شدند و به جمع رقیبان و فعالان در امر جامعه‏پذیری پیوستند. همین دولتها بعدها با دخالت بیشتر در فعالیتهای اجتماعی و متراکم کردن نیروهایی از جامعه، به رقیبی جدی در مقابل تمامی نهادهای جامعه‏پذیری تبدیل شدند. به این ترتیب بر تعداد نهادهای اجتماعی به‏ویژه گروههای دومین، 6 افزوده شد؛ امری که به تنوع و تعدد کارگزاران جامعه‏پذیری دامن زده است. تعدد گروههای دومین و کارگزاران جدید، لزوما به قیمت کنار زدن کارگزاران قدیمی‏تر و گروههای نخستین، 7 تمام نشده است؛ از این‏روی عوامل و کارگزاران نخستین و دومین، کماکان و درکنار یکدیگر، افت و خیزهای فراوانی را در عرصه اجتماعی کردن تازه‏واردان، آزموده‏اند.
 از آن‏جا که ارزشها، هنجارها و اولویتهای هرکدام از کارگزاران جامعه‏ پذیری و گروههای نخستین و دومین با یکدیگر متفاوت است، طبیعی است که فرایند اجتماعی کردن در دنیای جدید، فرایندی ناهماهنگ و پرتنش باشد.
 صرف وجود انواع گوناگون عوامل اجتماعی کردن، به ناهمگرایی شدید بسیار میان بینشهای کودکان، نوجوانان و نسل پدر و مادری می‏انجامد.
تبلیغ ارزشهایی متفاوت، و در اکثر موارد، مغایر با یکدیگر، ماحصل تعدد و تکثر کارگزاران جامعه‏پذیری است.
 بدیهی است که تأثیر عوامل گوناگون جامعه‏پذیری همواره با هم سازگار نمی‏باشند، بلکه غالبا ممکن است در تضاد با یکدیگر باشند. مثلا خانواده ممکن است ارزشهایی کاملا متفاوت از ارزشهای محیط نظامی و گروه همسالان ارزشهایی کاملا متفاوت از ارزشهای مدرسه داشته باشد.
 تصور کنید در چنین وضعیتی، تکلیف کودکان چه خواهد شد. آیا آنها مجبورند راه خانواده خود را ادامه دهند یا با مدارس همساز گردند؟ و یا این که به سمت و سوی نهادهای مذهبی بگروند؟ آیا باید با فرهنگ القایی رسانه‏های گروهی و خصوصا رادیو و تلویزیون کنار بیایند؟ آیا آنها مکلفند که آداب خشک و سازمانی دیوان‏سالاری نوین را پیشه خویش سازند و یا این‏که با گرایش به همسالان خویش، محیطی عاطفی‏تر و منعطف‏تر را برای تحرکات خود فراهم سازند؟
 آیا آنها مجبور به یک گزینش هستند یا می‏توانند، گزینه‏های متعدد را به همراه یکدیگر، در خود جمع نمایند؟ بدیهی است، از آن جا که افراد با کارگزاران و گروههای یادشده در ارتباطند و به آنها نیاز دارند، امکان حذف بعضی از آنها، یا اکثر آنها از فرایند اجتماعی کردن، وجود ندارد و در هر صورت نیز، هیچ کدام از کارگزاران جامعه‏پذیری، حاضر به خالی کردن میدان به نفع دیگری نیست. پس هم به منزله یک واقعیت و هم در حکم یک ضرورت، افراد، عملا مجبور به پاسخگویی به ندای اکثریت نهادهای فوق می‏باشند. به این ترتیب تعارض ارزشها و هنجارها ظاهر می‏شود و جامعه در اجتماعی کردن خردسالان با اختلالاتی روبرو می‏گردد. بدیهی است هرگونه کوتاهی و سستی نظام اجتماعی در به حداقل رساندن تعارض و تضاد میان ارزشها، آینده نامعلومی را برای نظام اجتماعی رقم خواهد زد.
 اکنون به نظر می‏رسد که ‏تمامی ‏جوامع ‏امروزی ‏و ازجمله ‏جامعه ‏ایران، تاحدودی ‏با تبعات ناشی از تعدد کارگزاران جامعه ‏پذیری دست به گریبانند. بیم آن می‏رود، فرد درگیر و دار کشیده شدن میان ارزشهای گوناگون، هویت و ثبات خویش را از دست بدهد.
 
2- بازخوانی تجربه ایران
 برای ارزیابی تجربه تاریخی ایران در زمینه تحول نهادهای اجتماعی و کارگزاران جامعه‏پذیری، نخست لازم است به توصیفی اجمالی از تحولات ایران تا قرون اخیر دست یافته و سپس پیامدهای امنیتی آن را شناسایی کنیم.
 تا قبل از تحولات اجتماعی قرون اخیر در ایران، قسمت اعظم کارکردهای اجتماعی میان سه نهاد عمده اجتماعی؛ یعنی مسجد، خانه و بازار؛ تقسیم شده بود. دولت نیز با رتبه‏ای نازل‏تر - ولی روبه رشد - در کنار این سه نهاد فعال بود. خانه و خانواده (به مفهوم خانواده گسترده)در مرکز ثقل نظام اجتماعی و مهم‏ترین حلقه واسط میان فرد و اجتماع بوده است.
 اول - خانواده
 بیشترین و مهم‏ترین نیازمندیهای انسانی، در یک خانواده گسترده برآورده می‏شده است. کارکردهای اقتصادی (تولید و مصرف)، آموزشی و اجتماعی کردن، تفریحی، نگهداری اطفال و سالخوردگان و برقراری نوعی نظام تأمین اجتماعی، خدمات مربوط به زندگانی روزمره (پخت‏ و پز، شست ‏و شو و)، کارکردهای تولید مثل، کارکردهای عاطفی و ایجاد اشتغال و آموزش حرفه‏ای و انتقال مهارت را می‏توان در یک خانواده ایرانی قدیم سراغ گرفت.
 دوم - مساجد
 مساجد نیز (به همراه روحانیون)وظایف و کارکردهای متنوعی را سرپرستی می‏کرده‏اند. سیاهه مفصلی از کارکردهای مساجد را می‏توان تهیه کرد. بااین حال در یک جمع‏بندی نهایی می‏توان به کارکردهای دینی و عبادی، عرضه خدمات اجتماعی (اوقاف، دستگیری از نیازمندان)، پرداختن به پاره‏ای امور قضایی (آن چه دادگاههای شرع در تقابل دادگاههای عرف نامیده شده است) کارکردهای آموزشی و سیاسی و بلکه نقشهای هنری و فرهنگی مساجد (در مورد کارکردهای هنری و فرهنگی مساجد تنها به این نکته اشاره می‏شود که تجلی عمده هنرهای اسلامی و ایرانی در مساجد ظهور یافته است.)همچنین می‏توان از کارکرد ارتباطی مساجد و نقش آن به‏منزله یک مرکز تجمع یاد کرد.
 تجمع کارکردهای گوناگون اجتماعی، سیاسی، آموزشی و فرهنگی در مساجد باعث گردیده است تا این تأسیس اجتماعی، یکی از مهم‏ترین حلقه‏های ارتباطی در جوامع اسلامی باشد. بدین‏ترتیب اگر مساجد را محور شکل‏گیری ارتباطات در جامعه اسلامی (چه شهری و چه روستایی)بدانیم، به گزاف نگفته‏ایم. محوریت مساجد در جهان اسلام، حتی در جایگاه جغرافیایی آن نیز تأثیر داشته است. از این نظر مساجد در قلب اجتماعات اسلامی، قرار داشته‏اند.
 شهر اسلامی شروع آن با ساختمان یک محل عبارت، که مرکز آن شهر را تشکیل خواهد داد، آغاز می‏شود. (3)
 سوم - بازار
 بازارها نیز برخی کارکردهای اجتماعی را عهده‏دار بوده‏اند. در این میان می‏توان به کارکرد اقتصادی و نقش ارتباطاتی بازارها و مرکزیت آن در تجمع انسانها اشاره کرد. از این رو در بازارهایی که در کنار مساجد عمده شهر (مساجد جامع)برپا می‏گشته است، نه تنها کالا داد و ستد می‏شده، بلکه اخبار و اطلاعات فراوان و گوناگونی، رد و بدل می‏شده است.
 
 با تصدی کمیت فراوانی از کارکردهای اجتماعی به وسیله سه تأسیس نامبرده، زمینه چندانی برای شکل‏گیری تأسیسات اجتماعی جدید، فراهم نبوده است. حتی شکل‏گیری نهادها و سازمانهای اجتماعی جدید نیز در بسیاری از موارد در سایه تأسیسات محکم و قدرتمندی مانند خانه، مسجد و بازار، رنگ باخته است. از این‏رو زمینه چندانی برای تنوع در سازمانهای اجتماعی فراهم نبوده است و این سه تأسیس، وظیفه اطلاع‏رسانی و دروازه‏بانی اخبار را بر عهده داشته‏اند.
 از این گذشته، با توجه به همسو بودن دیدگاههای شناختی، 1 هنجاری 2 و رفتاری این سه تأسیس، تزاحم و تضاد میان هر کدام با دیگری، در سطح نازلی قرار داشته، بدین خاطر انسجام اجتماعی قابل توجهی، به علت همگونگی خانه، مسجد و بازار وجود داشته است. بسته بودن نظام اجتماعی و محدودیت ارتباطات اجتماعی، نیز مزید بر علت شده و شرایط فوق را تقویت کرده است.
 
ب - پیامدهای ناشی از این تحولات در ایران
 
 جامعه نیمه بسته قدیم؛ از حیث کارگزاران جامعه‏پذیری؛ گویای نوعی انسجام بود. این کارگزارن از حیث کمی، محدود بودند (خانه، مسجد و بازار)؛ و از حیث کیفی نیز، با یکدیگر در هماهنگی قرار داشتند.
 در جامعه سنتی ایران، دین و خانواده با شبکه‏های گسترده و ارزشها و هنجارهای نسبتا هماهنگ خود، به اتفاق؛ اجتماعات را از انتظام خاصی برخوردار می‏کردند. پرورش دینی و خانوادگی و انتقال اعتقادات و ارزشهای آنها، حفظ و استحکام چنین نظمی را کم و بیش تضمین می‏کرد. (4)
 در این وضعیت، وجه انسجام‏بخش نهادهای اجتماعی تقویت شده و کارگزاران موصوف از طریق دروازه‏بانی و گزینش‏گری اخبار، از ورود داده‏های تعارض آفرین به داخل نظام اجتماعی، جلوگیری می‏کردند. منحصر بودن راههای ورود اطلاعات به درون نظام اجتماعی، به کانالهایی که در کنترل همین کارگزاران جامعه‏پذیری است، باعث گردیده است تا اطلاعات و اخبار ورودی به صورتی پالایش شده، در اختیار نظام اجتماعی قرار گیرد. در این فرایند، اطلاعات و اخباری که احتمالا کنش‏گران را با نوعی تعارض مواجه می‏کردند (چه از نوع اطلاعات شناختی و چه از نوع اطلاعات هنجاری)، دچار تحریف یا سانسور می‏شدند، تا عملا نظام اجتماعی از تعارض و تضاد ارزشی در امان باشد.
 اما با ورود جامعه ایران به دنیای جدید، شرایط دگرگون شد. کشور ما در طول قریب به یکصد سال تغییرات فراوانی را تجربه کرده است. در طول این دوره، کمیت و کیفیت کارگزاران جامعه‏پذیری تحول پذیرفته و به تبع آن مجاری ورود اطلاعات به درون نظام اجتماعی، متعدد شده است. همچنین کنش‏گران وظایف و نقشهای جدید و متعددی را برعهده گرفته‏اند.
 در مورد کارگزاران جامعه‏پذیری، تحولات به‏وجود آمده، جالب و قابل توجهند. ابتداء و از حیث کمی، بر تعداد آنها افزوده شده است. (5) نهاد آموزشی و مدرسه از یکسو و دولت از سوی دیگر، در صدر این تحول قرار دارند. سپس با رقیق‏گشتن کارکردهای سه نهاد پیشین، بخش معظمی از کارکردهای اجتماعی به نهادها و سازمانهای اجتماعی جدید، منتقل شد و قسمت عمده کارکردهای آموزشی از خانه به مدارس منتقل گردید. همچنین با تمایز میان تولید و مصرف و تبدیل خانواده به مرکزی برای مصرف، نهادهای تولید، برای خود وجودی مستقل از خانه و خانواده دست و پا کردند.
همین سازمانها، که در پیوندی نزدیک با بازار بودند، بعدها قدرت وافری یافتند و خصوصا با دخالت دولت مرکزی، رودرروی بازار نیرومند قدیم ایستادگی کردند. نهادها و مؤسسات تفریحی نیز به خارج از خانه منتقل شد. نهادینه شدن ورزش نیز باعث شد تا کنترل خانواده بر سهم وافری از فعالیتهای تفریحی اعضایش، کاستی پذیرد. حتی با تأسیس مهدکودکها، کودکستانها وخانه‏های سالمندان، وظیفه نگهداری از اطفال و سالمندان نیز متولیان جدیدی یافت. در همین جهت، بخشی از خدمات مربوط امور زندگی روزمره مردم به بیرون از خانه برده شد. در این باب می‏توان از رستورانها و فروشگاههای اغذیه آماده، خشکشوییها و نام برد. دولت نیز متولی - یا به‏عبارت صحیح‏تر، مدعی - کارکرد تأمین اجتماعی، آموزش حرفه‏ای و تأمین اشتغال اعضای خانواده گردید. حتی قسمتی از کارکردهای عاطفی خانواده نیز به نهادهایی از جنس نهادهای دومین، که با جمع کردن گروههای همسال یا گروههای منافع، گوشه‏هایی از نیازهای عاطفی اعضاء را پاسخ می‏گفت، به خارج از خانه منتقل شد.
 از مجموع کارکردهای باقی‏مانده برای مساجد در حال حاضر، شاید بتوان به کارکردهای دینی و عبادی آنها اشاره کرد. گرچه مساجد کماکان متولی پاره‏ای از خدمات اجتماعی نیز هستند (مثلا برقراری رابطه میان مستمندان و توانمندان و ایجاد نوعی نظام تأمین اجتماعی) با این حال به علل گوناگون، قسمت عمده‏ای از کارکردهای مساجد نیز دستخوش تحول شده و این وظایف در اختیار مؤسسات اجتماعی دیگر قرارگرفته‏است.
 بازار نیز فرایند مشابهی را طی کرده است. اولا این‏که ارتباط انسجام‏بخش آن با خانه و مسجد گسسته شده و ثانیا به این دلیل که از درون نیز دستخوش نوعی تجزیه‏طلبی گردیده است. این نیروهای تجزیه‏طلب که مجموعه‏ای از نهادها و مؤسسات اجتماعی دیگر نیز آنها را حمایت می‏کنند، یکپارچگی و انسجام بازار را نیز متحول کرده‏اند.
 نتیجه این تحول عبارتست از:
1- متعدد شدن نهادها و تأسیسات اجتماعی که هرکدام ارزشها، هنجارها و الگوهای رفتاری متفاوتی را ترویج می‏کنند و بلکه از کانالهای ارتباطی خاصی بهره می‏برند.
2- مراجعه کمتر کنش‏گران به مساجد و گذران اوقات بیشتری در خانه.
3- حضور قوی و وسیع رادیو و تلویزیون در خانه، که خانه را از "حریم خلوت فرد" بودن خارج ساخته است.
4- حضور بیشتر فرد در خارج از خانه و پذیرش نقشهای 1 جدید و متعددی که دربسیاری موارد با یکدیگر همسازی ندارند.
5- تعدد کارگزاران مؤثر در "اجتماعی شدن" 2 فرد و گروههای مرجع 3 که تعارض پیش‏فرضها و الگوهای رفتاری هر کدام را در پی دارد. این تعدد کارگزاران جامعه‏پذیری و گروههای مرجع، به تعارضات و کشاکشهایی در درون فرد می‏انجامد که، لااقل در حال حاضر سرنوشت مبارکی ندارد.
6- سرانجام باید به نقش مؤثر دولت در یکصد سال اخیر اشاره کرد که از طریق اهرمهای متنوع قدرت و نهادها و سازمانهای وابسته به خود، سعی دارد تا مردمان این سرزمین را، با هنجارها و ارزشهای موردنظر خود همگام سازد.
 اما درخصوص تحول مجاری کسب اطلاعات و اخبار، مروری بر داده‏های علی اسدی، (6) و منوچهر محسنی (7) و مقایسه کلی آن با شرایط حدود یکصد سال قبل، ضروری است. براساس این یافته‏ها، کانالهای ارتباط بین فردی (گفتگو)،که در سال 1353، %21، از راههای کسب اخبار و دیگر حوادث را در میان پاسخگویان به خود اختصاص داده بود، در سال 1375، به %4/4 تنزل می‏ یابد. در همین دوره، شاهد رشد مطبوعات از %7، به % 12/3 و رشد شدید تلویزیون از %21 به %70/7 بوده ایم .اگر بپذیریم که کانال ارتباطی "گفتگو"، ابزار دوره محوریت "خانه، مسجد و بازار" در نظام ارتباطی جامعه بوده است، سقوط ارقام مربوط به آن از % 21 به %4/4 معنادار خواهد بود. در مقابل اگر توجه کنیم که تلویزیون - حتی پس از انقلاب اسلامی که حکومت دینی بر جامعه حاکم شده است - هم به علل ساختاری ( تنوع مخاطب و یادگیری پنهان) و هم به علل کارکردی و تبلیغی (ضعف تبلیغات و استفاده ناصحیح از این رسانه)، نتوانسته و نمی‏توانسته است مؤید نظام انسجام‏بخش پیشین (با محوریت خانه، مسجد و بازار) باشد؛ شرایط ناهمگون نظام ارتباط جمعی جامعه را که اساس شکل‏گیری جهان‏شناسی ونگرشها و هنجارهای فرد است، درک خواهیم کرد. بدیهی است که با افزودن نظام ارتباطی فراملی، که روزبروز بر گستره و قدرتش افزوده می‏شود؛ کفه انسجام‏بخش ارتباطات اجتماعی در ایران، هر چه ضعیف‏تر خواهد شد.
در این زمینه می‏توان به وضعیت ویدئو در کشور، پخش و انتشار محصولات خارجی به وسیله رسانه‏های داخلی و وضعیت ماهواره‏های پخش مستقیم اشاره کرد. داده‏های موجود حکایت از وجود حدود 3.500.000دستگاه ویدئو در کشور می‏کند (8) که امکان قابل توجهی را برای گزینش و پخش انواع تولیدات دیداری - شنیداری به افراد می‏دهد. از قضا به علل گوناگون بیشترین تمایلات و بهره‏برداریها از این ابزار، متوجه استفاده از محصولات تولید شده در خارج از کشور است (9) همچنین حجم قابل توجهی از آن‏چه بوسیله مهم‏ترین، گسترده‏ترین (و بلکه رسمی‏ترین) رسانه کشور (صدا و سیما)انتشار می‏یابد، چیزی جز پخش برنامه‏های تولید شده در خارج از کشور نیست. با اضافه کردن محتوای خارجی دیگر رسانه‏های کشور و تماسهای علمی، فنی و تجاری با جهان غرب (که در بردارنده نتایج شناختی و هنجاری و رفتاری برای طرفین مبادله است) و همچنین رشد روزافزون ماهواره‏های پخش مستقیم و شبکه‏های اطلاع‏رسانی بین‏المللی (مانند اینترنت)، وضعیت مبادله و میزان انتشار داده‏های شناختی، هنجاری و رفتاری فراملی در جامعه ایران محسوس‏تر خواهد بود.
تصویر شماره(2)
راههای کسب اخبار و دیگر اطلاعات در چند دوره زمانی مختلف (1270،1353 و1375)-درصد
 
 
 
 مأخذ - علی اسدی و همکاران: گرایشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی در ایران.
  - منوچهر محسنی و دیگران: بررسی نگرشها و رفتارهای اجتماعی - فرهنگی در ایران.
 × ارقام مربوط به سال 1353 عینا از مأخذ مربوطه اخذ شده و افزایش جمع درصدها از صد، مستند به ارقام ذکر شده در همان مأخذ است.
 ×× جامعه آماری در تحقیق سال 1353 شامل روستاهای کشور نیز بوده است. در سال 1375 فقط جامعه شهری کشور به تحقیق درآمده است.
 با تعدد کارگزاران جامعه‏پذیری و گروههای مرجع، انتظار می‏رود که در سطح شناختها، نگرشها و رفتارهای کنش‏گران، تفاوتهایی را شاهد باشیم. در ابتدا، این تحول، دنیای وسیع و عرض عریضی را در اختیار کنش‏گران قرار می‏دهد. به این ترتیب گستره شناختی ایشان، توسعه می‏یابد. با گسترش کمیت و کیفیت آگاهیهای افراد، انتظار می‏رود که نگرشهای ایشان نیز، دستخوش تحول شود.
شواهد متعددی گویای این واقعیت است که این تحولات، در جامعه ما، به‏وقوع پیوسته است. جداول زیر گویای ابعادی از تحول در نظام تمایلات و حب و بغضهای افراد است. اگرچه آمارهای دقیقی از سالهای گذشته (تا عمق یکصد سال گذشته) در دست نیست، با این حال، اندک داده‏های موجود حکایت از وقوع تحولاتی شگرف، در گستره شناختی و نگرشی - و سپس رفتاری - ما ایرانیان می‏کند.
تصویر شماره(3)
توزیع‏فراوانی‏تمایل‏جوانان برای نامه‏نگاری با اشخاص مورد علاقه خود (1373)-درصد
 
 مأخذ - علی‏اصغر صباغپور آذریان: بررسی نگرشهای سیاسی، مذهبی جوانان ذکور تهرانی ( 17تا 22 ساله) و عوامل مؤثر بر شکل‏گیری آن، پایان‏نامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی، دانشکده تربیت مدرس و دانشکده علوم انسانی، 1373.
 تصویر فوق هم تمایلات و نگرش پاسخگویان به افراد مورد علاقه خویش را نمایان می‏کند و هم، میزان شناخت ایشان را. اکثر افرادی که در رأس جدول قرار دارند، حداکثر فاصله جغرافیایی را با ما دارند. در زمان قدیم، بُعد جغرافیایی، عاملی بود بر این که، هیچ‏گونه شناخت و نگرشی نسبت به افراد و موضوعات دوردست، شکل نگیرد؛ اما امروزه و به مدد ابزارهای ارتباط جمعی معاصر نه تنها با دوردستها ارتباط داریم، بلکه، چه بسا بسیاری از کسانی را که با ما بعد جغرافیایی دارند، بیش از بسیاری از نزدیکانمان می‏شناسیم و - از همه مهمتر - آنها را مورد حب و بغض قرار می‏دهیم.
 جداول زیر میزان تأثیر اشخاص و گروههای مرجع بر پاسخگویان و تمایل ایشان به شرکت در مراسم مذهبی را، نمایش می‏دهد.
تصویر شماره(4)
میزان پذیرش راهنماییها و توصیه‏های اشخاص مختلف (1373)
 
 مأخذ - علی‏اصغر صباغپور آذریان: بررسی نگرشهای سیاسی، مذهبی جوانان ذکور تهرانی ( 17 تا 22 ساله) و عوامل مؤثر بر شکل‏گیری آن.
تصویر شماره(5)
تمایل پاسخگویان به شرکت در مراسم مذهبی (1373) - درصد
  مأخذ - علی‏اصغر صباغپور آذریان: بررسی نگرشهای سیاسی، مذهبی جوانان ذکور تهرانی ( 17 تا 22 ساله) و عوامل مؤثر بر شکل‏گیری آن.
نهادها و مؤسسات اجتماعی و کارگزاران جامعه‏پذیری و مجاری ارتباطی به ترویج داده‏های شناختی، الگوهای هنجاری و رفتاری خود می‏پردازند. سرعت تحولات اجتماعی از یکسو و تعدد نهادها و مؤسسات اجتماعی از سوی دیگر، بر این وضعیت تأثیرات نامطلوبی برجای می‏گذارد. از یک طرف، همبستگی و انسجام اجتماعی از بین رفته و از طرف دیگر، بر تراکم اطلاعات منتشره افزوده خواهد شد. در دنیایی این‏چنین، با مجاری متعدد ارتباطی و کارگزارانی مواجه هستیم که:
       1.         هرکدام هستی‏شناسی خاص خود را ترویج می‏کنند.(بعد شناختی)
       2.         هریک ارزش‏شناسی ویژه خود را تبلیغ کرده و نمایش می‏دهند.
       3.         هرکدام مستقیما یا غیرمستقیم، رفتارهای خاصی را ترویج می‏دهند.
 نتیجه این‏که مشاهده می‏شود تضادی میان الگویی که تلویزیون و سینما تبلیغ آن را می‏کند، با آن‏چه با کتاب و مدرسه ترویج می‏شود وجود دارد. همچنان‏که هردو با آن‏چه در فضای سنتی خانواده بر آن تأکید می‏شود، تفاوت بارزی دارند. (10)
 نهایت این‏که به نظر می‏رسد که در جهان معاصر هریک از نهادها و مراجع ارتباطی، راه جداگانه‏ای را طی می‏کنند و مخاطبان را در تضاد و تناقض می‏اندازند. نتیجه این تعارضها، تضعیف روند اجتماعی کردن و سرگردان شدن افراد است. غیرمنطقی نیست اگر نسل امروز را، نسل حیران و سرگردان بنامیم.
 زمانی‏که خانه و مدرسه [و هر کارگزار اجتماعی دیگری] ، هرکدام راه جدایی را طی می‏کنند، با یکدیگر مخالفند و تأثیر یکدیگر را خنثی می‏کنند؛ همه هزینه‏ها باطل است، و کودک [و هر مخاطب دیگری] ، موجودی است سرگردان. (11)
ج - نتیجه‏گیری (راهبرد پیشنهادی؛ با نگاهی به نقش مساجد)
 گوشه‏ای از التهابات اجتماعی و فرهنگی موجود در کشور را می‏توان به تحولات و تغییرات ایجاد شده در سازمانهای اجتماعی و کارگزاران جامعه‏پذیری کشور، ارجاع داد. هماهنگی میان نهادهای اجتماعی و کارگزاران جامعه‏پذیری، تا حدود زیادی زایل شده است و با افزایش مجموعه‏ای دیگر از کارگزاران جامعه‏پذیری به جمع موجود و کاهش نقش برخی دیگر، با جامعه‏ای مواجهیم که آهنگی چندگونه و ناسازگار دارد. اگر در گذشته‏ای نه چندان دور میان خانه و خانواده و مسجد و روحانی و بازار، نوعی سازگاری فکری و هماهنگی در شناختها، هنجارها و رفتارها وجود داشت، امروزه نمی‏توان این سازگاری را در مجموعه متنوعی از مؤسسات اجتماعی که در جامعه ما حضور دارند (و مؤثر نیز هستند)، مشاهده کرد.
در واقع به نظر می‏رسد که هرکدام از سازمانهای اجتماعی موجود، متعلق به دنیای خاصی هستند که با دیگر سازمانهای اجتماعی، ناسازگارند. اما چاره کار چیست؟ آیا تسلیم در مقابل شرایط موجود یگانه راه ممکن است یا این‏که باید با بازگشت به حصارهای گذشته خود را در ایمنی قرار داد؟
 برای بررسی مقدماتی راه‏حلهای موجود، به بررسی شرایط ایجاد شده برای یکی از سازمانهای مهم اجتماعی در ایران(مساجد) می‏پردازیم و امید داریم تا ضمن مطالعات دقیق‏تری بتوان به راهبردهای دقیق‏تر و منطقی‏تری دست یافت.
 گروهی از ناظران شرایط اجتماعی کشور، با توجه به ترقیق نقشهای اجتماعی مساجد، نگرانی خود را از تضعیف نقشهای مساجد در اعمال نظارت اجتماعی 1 اعلام کرده‏اند. ایشان با نگاهی دقیق متوجه شده‏اند که بسیاری از خدمات اجتماعی که تا چندی پیش در مساجد سرپرستی می‏شد، امروزه به دست سازمانهای اجتماعی دیگری انجام می‏شود. در نگاه عده‏ای از این ناظران، رشد فرهنگسراها، سینماها و رادیو و تلویزیون می‏تواند به معنای حذف مساجد از صحنه فرهنگی کشور باشد. اما واقعیت این است که این تلقی نیازمند برخی نقادیهای جدی است.
1- از این واقعیت که فرهنگسراها، سینماها و رادیو و تلویزیون تقویت شده‏اند، نمی‏توان به این نتیجه رسید که مساجد از صحنه فرهنگی کشور حذف خواهند شد. همانگونه که خانواده نیز علیرغم کاهش از کارکردهای اجتماعیش، کماکان در صحنه اجتماع حضور مؤثر و نافذی دارد.
2- حضور و رشد برخی سازمانهای اجتماعی مانند فرهنگسراها، سینماها و رادیو و تلویزیون به این معنا نیست، که این مؤسسات لزوما در تقابل با مسجد و ارزشهای دینی قرار دارند. از نگاه یک کارشناس ارتباطات، تمامی سازمانهای اجتماعی، واجد برخی توانمندیها برای برقراری ارتباط با کنش‏گران و نفوذ در ایشان است. بدیهی است فعلیت این توانمندیها منوط به بهره‏برداری صحیح از این مؤسسات می‏باشد. ادعای تقابل میان مسجد و فرهنگسرا و تلویزیون زمانی پذیرفتنی بود که امکان مدیریت بر فرهنگسرا و تلویزیون به وسیله حکومت دینی، میسر نبود. اما در دوره حاکمیت دین، این ادعا بیش از این‏که مبین تقابل میان برخی سازمانهای اجتماعی (فرهنگسرا و سینما و رادیو و تلویزیون)با برخی دیگر (مسجد)باشد، گویای ضعف و ناتوانی در بهره‏بردای از تواناییهای بالقوه سازمانهای اجتماعی و نهادهای ارتباطی است.
3- تلقی فوق، مهم‏ترین نقش نهادهای اجتماعی را، نظارت اجتماعی می‏داند. حال آن‏که کنترل و نظارت اجتماعی، تنها کارکرد نهادهای اجتماعی نیست. یک نهاد به معنای شکل رایجی از کارکردهای همگن و هماهنگ است که در جهت اعمال کنترل اجتماعی و هم ارضای نیازهای اساسی مورد استفاده قرار می‏گیرد. (12)
 در واقع نهادهای اجتماعی در ابتدا برای اعمال نظارت اجتماعی، تأسیس نمی‏شوند، بلکه ارضای نیازهای اساسی است که باعث ایجاد آنها می‏شود. پس از این مرحله (ارضای نیازهای اساسی)است که کارکرد نظارتی نهادهای اجتماعی فعال می‏گردد؛ زیرا بدون ارضای پاره‏ای نیازهای انسانی، نهادهای اجتماعی فاقد قدرت و نفوذ لازم برای اعمال کارکردهای نظارتی خویش خواهند بود.
 با این مقدمه، در تقابل دانستن فرهنگسرا و رادیو و تلویزیون و سینما با مسجد، به این معنا خواهد بود که می‏توان آنها را از صحنه اجتماع حذف کرد و مساجد را به‏منزله جانشین آنها در ارضای پاره‏ای از نیازهای اساسی، معرفی کرد. اما آیا می‏پذیریم که کارکردهای فرهنگسراها در حوزه موسیقی و کارکردهای سینما در زمینه انتشار انواع فیلمها، به مساجد منتقل شود؟ بدیهی است که حتی ناظران یادشده نیز این انتقال کارکرد را از فرهنگسرا و سینما به مسجد، نمی‏پذیرند. در نگاه بسیاری از ما محدودیتهای قابل توجهی در عرضه کارکردهای اجتماعی به وسیله مساجد وجود دارد (خواه این محدودیتها را ناشی از شرع بدانیم و خواه آنها را ناشی از ملاحظات تاریخی). از قضا، توجه به همین محدودیتها باعث گردیده است تا در کنار مساجد، شاهد شکل‏گیری مراکز دیگری با عنوان حسینیه باشیم. امروزه حضور حسینیه ‏ها در کنار مساجد تهدیدی برای مساجد تلقی نمی‏شود (گرچه حسینیه ‏ها گوشه ‏هایی از کارکردهای مساجد را در اختیار گرفته‏ اند)زیرا محدودیتهای مساجد در برخی از زمینه‏ ها مورد اذعان و وثوق عامه است. همچنین تجربه ناموفق پذیرش برخی کارکردهای اقتصادی مساجد در اوایل انقلاب (حضور ستادهای بسیج اقتصادی در مساجد)نیز به معنای اذعان بر به رسمیت شناختن پاره‏ای محدودیتها برای مساجد است. از این‏رو حذف این کارکرد اقتصادی از مساجد نیز، تهدیدی برای مسجد و فرهنگ آن تلقی نشده است.
پس تا هنگامی که نیاز به زیبایی، تناسب و هنر را، یکی از نیازهای بشر می‏دانیم و مادام که برای مساجد محدودیتهایی را در زمینه ایفای چنین نقشهایی به رسمیت می‏شناسیم، ضرورت دارد تا از رودررو دیدن مسجد و هنر جدید (به همراه سازمانهای اجتماعی حاملش) اجتناب کنیم و تقابل عملی و موجود میان فرهنگ مسجد و فرهنگ جاری در فرهنگسراها و سینماها و رادیو و تلویزیون را، ناشی از ضعف در بهره‏برداری از این سازمانها بدانیم. فقید فرزانه، شهید مطهری در فردای پیروزی انقلاب اسلامی، به همین اندیشه تقابلی اشاره کرده و ما را از آن پرهیز می‏دهد:
اکنون ضرورت احیای مسجد بیش ازهر زمان دیگری احساس می‏شود.البته لازمست درکنار مسجد، رادیو و تلویزیون ‏هم ‏برنامه‏ های ‏مذهبی ‏داشته ‏باشند.حزب ‏اسلامی ‏و کانونهای‏ تعلیمات سیاسی و مذهبی هم باید به ‏وجود بیایند. اما اگر همه این نهادها، جای مسجد را بگیرند، آن‏وقت فاجعه به ‏وجود می‏آید. راه جلوگیری از این فاجعه، تعطیل این نهادها [هم] نیست، بلکه این مساجدند که باید در وضع خود تجدید نظر کنند و در این میان سهم عمده و نقش اصلی، به دوش روحانیت است. (13)
 
یادداشتها
 
(1) گیدتز، آنتونی، جامعه‏شناسی، منوچهر صبوری، نشر نی، 1373،ص 86.
 
(2) رابرتسون، یان، درآمدی بر جامعه؛ با تأکید بر نظریه‏های کارکردگرایی، ستیز و کنش متقابل نمادی، حسین بهروان، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372،ص 133.
 
(3) بوش، ریچارد و دیگران، جهان مذهبی؛ ادیان در جهان امروز، (ویراستار): رابرت ویر، عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374،ص 878.
 
(4) علاقه‏بند، علی، جامعه‏شناسی آموزش و پرورش؛ مفاهیم کلی، تهران، کتابخانه فروردین، 1369،چ4،ص99.
 
(5) در مورد تضعیف و کاهش کارکردهای خانواده، به‏مثابه محصول دوره‏های اخیر حیات بشر رجوع شود به؛ روزم‏بام، هایدی، خانواد به منزله ساختاری درمقابل جامعه، ص 127.
 - همچنین در مورد کاهش کارکردهای اجتماعی نهادهای مذهبی رجوع شود به؛ آریانپور، امیرحسین، زمینه جامعه‏شناسی، ص 370.
 
(6) نک: اسدی، علی، و همکاران: گرایشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی در ایران؛ گزارشی از یک نظرخواهی ملی در سال 1353،تهران، پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران، 1356.
 
(7) محسنی، منوچهر و دیگران: بررسی نگرشها و رفتارهای اجتماعی - فرهنگی در ایران، تهران، دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور، 1375.
(8) آزما، فریدون، بررسی علل روانی - اجتماعی تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن، در: مجموعه مقالات سمینار عوامل روانی - اجتماعی تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، تهران، بی‏تا، 1374، ص 144.
 
(9) رفیع‏پور، فرامرز، وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزشهای اجتماعی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز پژوهشهای بنیادی، 1375.
 
(10) بهنام، جمشید، درباره خانواده و فرهنگ در ایران، وزارت فرهنگ و هنر: سخنرانیهای دومین جلسات سخنرانی و بحث درباره خانواده و فرهنگ، تهران، اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1354،ص 12.
 
(11) ساروخانی، باقر، نظام سه‏قطبی آموزش؛ خانه، مدرسه، رسانه‏ها، همشهری، شماره 1417،سه‏شنبه 4/9/76.
 
(12) بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، تهران، کیهان، 1366،چ 1،ص 81.
 
(13) مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، قم، انتشارات اسلامی، 1361،ص 146.

تبلیغات