آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۰

چکیده

متن

از نقطه نظر توسعه، ملت سازی مساله ای بسیار مهم است و در فرایند ملت سازی هویت ملی، جایگاه خاصی دارد. زمانی می توان از هویت ملی صحبت به میان آورد که فرایند ملت سازی ـ یعنی تشکیل یک ملت که دارای سرزمین معین با مرزهای مشخص، نظام حکومتی خاص خود و برخی دیگر از ویژگی هایی که صفت مشخصه و وجه تمایز آن از سایر ملت ها است ـ تحقق یافته باشد. این فرایندی است که در ادبیات مربوط به علوم سیاسی از آن به تشکیل دولت ملی تعبیر شده است. لذا مادامی که شکل بندی های جدید جامعه بشری در سیر تحول تاریخی جوامع از شکل بندی های ابتدایی به پیشرفته، به صورت تدریجی انجام می شود.هر مرحله ای از این تحول، فرایند هویت شناسی خاص خود را دارد و امکان اینکه، بازمانده هایی از هویت شناسی یک مرحله، به دورن هویت شناسی مرحلة بعدی راه یابد، وجود دارد. هم اکنون دولت های ملی، بزرگترین واحد شکل بندی اجتماعات انسانی هستند، و کل جمعیت جهان در واحدهایی با جغرافیای سیاسی، دولت و ملت معینی، تقسیم شده اند. تشکیل دولت های ملی، در برخی از نقاط جهان سابقه ای نسبتاً طولانی دارد، در حالی که بسیاری از کشورها ـ من جمله کشور ایران ـ تشکیل دولت ملی، سابقه ای طولانی ندارد، و از زمان پیدایش دولت ملی، روند هویت شناسی آن، همراه با روند ملت سازی با موانعی روبرو بوده است.


در این مقاله، با ارائه بحثی در باب هویت، هویت ملی و عناصر آن، روند شکل گیری هویت ملی، و ارائه مدلی از عناصری که در شکل گیری هویت ملی و گرایش نسبت به آن مؤثرند، به سنجش گرایش قومیت عرب خوزستان نسبت به هویت ملی در جمهوری اسلامی، پرداخته شدهو شدت گرایش نسبت به مؤلفه های اصلی هویت ملی‌ (دولت، سرزمین، ملت) سنجیده می‍شود. در انتها نیز پیشنهادهایی برای جلوگیری از مشکل ارائه می شود.

چارچوب اتحادهای قاره ای (همانند اتحادیه اروپا) صورت علمی به خود نگرفته، دولت ملی در روند تکامل تدریجی شکل بندی های اجتماعی بشر، در نوع خود عالی ترین و بزرگترین است.

الف) اصل هویت ملی و اهمیت آن

تشکیل دولت ملی که پدیده ای خاص دوران جدید است، به معنی عبور از هویت های سنتی، همچون مذهب، قبیله، کاست و به هویت جدید ملی است. در این مرحله، به جای اینکه افراد خود را بر اساس تعلق مذهبی، قبیله ای و یانژادی، شناسایی کنند، بر اساس تعلق به ملتی خاص، با جغرافیای معین و نظام حکومتی معینی، شناسایی می شوند. آنها ایرانی، اردنی، فرانسوی و یا انگلیسی هستند، تا مسلمانان و مسیحی و عرب و آریایی. (1) البته این به این معنی نفی هویت شناسی افراد با انواع دیگر همانند خانواده، محله شهر و روستا، قبیله، نژاد، قاره، مذهب و  نیست. مهم این است که از نقطه نظر ملت سازی، نوسازی و توسعه، هویت ملی اهمیت اساسی دارد و سایر هویت شناسی ها مرتبه مادونی نسبت به هویت ملی دارند.

 در هویت ملی، سئوال این است که فرد خودش را عضو چه واحد سیاسی ای می داند و تا چه اندازه احساس یگانگی او با واحد سیاسی واضح و عمیق است. به عبارت دیگر، مساله این است که افرادی که از لحاظ فیزیکی در یک جغرافیایی سیاسی خاص و نظام حکومتی خاص قرار دارند و مشمول قوانین حاکم بر آن هستند، آیا از لحاظ روانی هم خود را عضو این نظام سیاسی می‍دانند یا خیر. مساله هویت ملی که تحقق آن در چارچوب دولت های ملی جدید امکان پذیر شده، دارای وجوهی است که از جمله می توان به رابطه نزدیک آن با حقوق شهروندی و شهروندی ملی1 اشاره کرد. شهروندی شانی استکه در آن به طور ضمنی بر برابری انسانهایی که عضویت یک دولت ملی را پذیرفته اند تاکید شده است. این تساوی و برابری در حقوق شهروندی است، حقوقی که به طور رسمی تمامی اعضای یک ملت سوای تمایزات نژادی، زبانی و قومی دارای آن هستند. اهم این حقوق عبارتند از:

 1ـ برابری در فرصت دست یابی به مقامات سیاسی و اداری جامعه

2ـ برابری در فرصت های اساسی مانند تحصیلات، شغل مناسب، امکانات رفاهی

3ـ تساوی در حقوق و امتیازات قانونی

4ـ برابری در حقوق مربوط به مشارکت سیاسی و وظایف آن(2)

از نقطه نظر هویت ملی نکته مهم این است که از لحاظ روانی، اعضای یک ملت، احساس کنند که در دستیابیبه این حقوق، موقعیتی برابر با یکدیگر دارند و به آنها ظلم و تبعیض روا نشده است و هر چه یک نظام سیاسی در تامین این برابری، عملکرد موفق تری داشته باشد، هویت ملی در آن کشور بحران کمتری دارد. اما نکته قابل ذکر این است که در فرایند ملت سازی، میراث ادبیات ملی، زبان رسمی، مبانی تعلیمات عمومی و مذهب رسمی به عنوان مبنای انسجام ملی مطرح می شوند و طبیعی است کسانی که به هر دلیلی نتوانند خود را با این روند هماهنگ سازند، به حد شهروند درجه دوم سقوط کنند؛ یعنی از دستیابی به برخی از حقوق شهروندی همگانی محروم خواهند شد. این محرومیت تبعات چندی دارد و از جمله تا آنجا که به بحث ما مربوط می شود به حاشیه ای شدن افرادی منجر می شود که احساس محرومیت می نمایند و این در جای خود، سبب زنده شدن و تقویت هویت های مادون ملی، همانند قومیت، نژاد، محله گرایی و  می شود.(3)

به علاوه، منزوی شدن، محرکی برای دست زدن به اعمال سیاسی و از جمله مدعی شدن حق تعیین سرنوشت است و هویت مادون ملی جهت انسجام و شکل دادن به افراد محروم از حقوق شهروندی و جهت دادن به اعمال آنها، در جهت ادعاهایشان نقش اساسی دارد. البته این حادترین شکل تعارض بین هویت ملی و هویت های مادون است که در آن محرومیت خواهان بدست گرفتن سرنوشت سیاسی خود در قالب استقلال کامل سیاسی و تشکیل دولت ملی جدید یا خودمختاری در درون واحد سیاسی دولت ملی هستند. با وجود این، اشکال دیگری از تعارض بین هویت های مادون ملی و هویت ملی نیز قابل تصور است. بخصوص در فرایند توسعه و نوسازی که نوسازی از یک سو باعث از میان رفتن پیوندهای مادون ملی می‍شود و از دیگر سوی، عملکرد آن به دیگر گونه ای است که با رشد آگاهی ها، هویت های دیگری را در سطح وسیعتری بوجود می‏آورد.

نوسازی سبب پیدایش طبقه ای جدید از روشنفکران می شود که آنها با دستیابی به امکانات پژوهشی بهتر می توانند هویت و موقعیت خود را بشناسند و با کمک گرفتن از این شناخت و نمایاندن محرومیت ها به شکل گیری هویت مادون ملی کمک کنند.

بخش دیگر مشکل در هویت ملی مربوط به خود فرایند هویت سازی است. از آنجا که روند توسعه جوامع و تغییر در شکل یندی های اجتماعی تدریجی است، همواره در شکل  بندی های جدید، عناصری از هویت شناسی های دوران قبل به جای می ماند و افراد یک مجموعه نمی‍توانند به طور کامل خود را با وضعیت جدید هویت شناسی کنند. بقای بسیاری از زبان ها و لهجه های محلی، آداب و روسوم و الگوهای رفتاری و نظام های حقوقی محلی در دورانی که زبان رسمی و آداب و رسوم ملی و نظام حقوق ملی وجود دارد به این جا مربوط می‍شود. در چنین وضعیتی نیز هویت ملی با مساله مواجه است بخصوص در جوامعی که مردمانی با نژادها، فرهنگ ها، مذهب ها و شیوه های زندگی متفاوت، تحت شکل بندی دولت ملی با ویژگی های خاص خودش سازماندهی می شوند. در چنین حالتی، وفاداری به عنوان هویت شناسی مادون ملی مانند طبقه، کاست، قوم و نژاد می تواند در فرایند وفاداری دولت ملی و اجزاء و عناصر تشکیل دهنده آنها مانع ایجاد کنند. با تصویر کردن چنین فضای است که از دیدگاه هویت ملی می توان به مساله قومیت اشاره کرد. قومیت به عنوان هویتی مادون ملی می تواند همواره مطرح باشد و اگر فرایند ملت سازی به صورت کامل انجام نشده باشد، می‍تواند به عنوان محوری برای ادعاهای گریز از مرکز مطرح شود. گرچه در تعریف قومیت اجماع نظری بین مردم شناسان و جامعه‍شناسان و علمای سیاست وجود ندارد، به هر صورت، قومیت به عنوان رقیبی برای دولت ملی در عصر جدید همواره مطرح بوده و هویت قومی در مقابل هویت ملی قرار داشته است. در تعریف گروه قومی که بنیاد و محور قومیت است، به عناصری چون فرهنگ مشترک، تبار مشترک، طلب کردن نفع مشترک و  اشاره شده و قومیت به عنوان وسیله ای برای هویت یابی در جوامع چند فرهنگی و چند نژادی و یا تلاش در جهت وحدتی روانشناسانه بر مبنای یک عنصر ذهنی یا واقعی مانند خون و تقدیر مشترک تعریف شده است.(4)

به هر صورت ما خواه تعریف قومیت را بپذیریم و بر اساس آن جامعه خود را جامعه ای چند قومی بنامیم و خواه در کشورمان در کشورمان به کل منکر چنین پدیده ای باشیم، واقعیت این است که در درون کشور ما اقوام مختلفی زندگی می کنند بخصوص که بخشی از آنها درحاشیه مرزها مستقر هستند، همانند کردها، اعراب، بلوچ ها، آذری ها و ترکمن ها. حال چه از نقطه نظر ثبات سیاسی و چه از نقطه نظر ثبات جامعه شناسانه، مطالعه وجوه مختلف زندگی این اقوام برای پی بردن به خواست ها و نیازهای واقعی آنها در جهت توسعه سیاسی و اقتصادی و یا در جهت تخصیص بجا و عادلانه امکانات، امری ضروری است. بر همین اساس در این مقاله سعی شده است که یکی از وجوه اساسی زندگی قومیت عرب استان خوزستان یعنی گرایش آنها نسبت به هویت ملی بررسی شود.

در این مقاله ابتدا مختصری در باب فرایند شکل گیری دولت ملی در ایران و مشکلات آن در نقطه نظر مسایل قومی با تاکید بر نقش قومیت عرب خوزستان بحث می شود، سپس به طرح عناصر و اجزای اصلی بحث خواهیم پرداخت. در نهایت گرایش قومیت عرب نسبت به مساله هویت ملی در جمهوری اسلامی ایران با ارائه آمار و ارقامی که بیانگر نتیجه پژوهش ما هستند سنجیده خواهد شد.

ب) فرایند شکل گرفتن دولت ملی در ایران و مشکلات آن

آنچه مسلم است، تشکیل دولت ملی در ایران سابقه‍ای طو لانی ندارد. گرچه برخی  از محققان خارجی تشکیل دولت ملی را به تاسیس حکومت صفویان در ایران نسبت می‍دهند؛(5) اما به مفهوم مدرن کلمه، دولت ملی با پیروزی انقلاب مشروطیت در ایران شکل می گیرد. علت هم این است که تا این زمان کشور ایران بر اساس پیوندهای ایلی ـ قبیله ای اداره می شد، اما با انقلاب مشروطیت در نظام اداره کشور عنصر جدیدی به نام ملت دخیل شد که دستاورد انقلاب مشروطیت بود. انقلاب مشروطیت و نهادهای تاسیسی آن به یک معنا شان مردم ایران را از رعیت به ملت که صاحب حقوق سیاسی و اجتماعی و از جمله حق دخالت در تعیین سرنوشت است ارتقاء داد.

در قانون اساسی مشروطیت صحبت از مسائلی به میان آمد که طرح آنها می توانست در دراز مدت احساس تبعیض را در برخی از اقوام ایرانی بوجود آورد، از آن جمله تاکید

بر زبان و مذهب رسمی و امکان دستیابی به مقامات سیاسی و اداری جامعه. این وضعیت در دوران رضا‍خان که آن را با ظهور دولت مطلقه در ایران برابر دانسته اند، شدت بیشتری پیدا کرد. مساله قومیت ها در این دوره به صورت حاد در سیاست عمومی کشور مطرح شد. رضاخان اقدام به سرکوب خوانین، رؤسای قبایل و کانون های قدرت محلی که تا این زمان به خاطر ماهیت اداره ملوک الطوایفی کشور و وضع دولت مرکزی قدرتمند بودند، کرد. در دوران اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم، مسائل قومی دوباره به شکل حاد در کشور مطرح شد. بخشی از مساله به رسوخ افکار مارکسیستی و تبیینی که مارکسیست ها از وضعیت اقوام ایرانی داشتند مربوط بود و بخشی دیگر از مداخله خارجی ناشی می شد. قضایای آذربایجان و کردستان در زمره بزرگترین مسایل قومی در این مقطع از تاریخ کشورمان است. در دوران پهلوی دوم روی هم رفته مساله قومی حادی در کشور وجود نداشت. اما با پیروزی انقلاب اسلامی مساله قومیت ها، دوباره در سیاست عمومی کشور چهره نمود. آشوب های گنبد، کردستان، خلق عرب در خوزستان و خلق بلوچ در سیستان و بلوچستان از جمله مهمترین آنها بود. در این جا نیز بخشی از مسایل ناشی از سابقه تاریخی و محرومیتهایی بود که بر این اقدام لااقل از جهت مسایل اقتصادی تحمل شده بود، و بخشی دیگر ناشی از تحولات اقتصادی آن زمان می باشد. در هر صورت این مسایل به دستاویزی برای شکل دهی به هویت قومی و دست زدن به آشوب هایی تبدیل شد که در اوایل انقلاب در میان قومیت ها دیده می شود.

آغاز جنگ بین ایران و عراق، مسایل قومی را در خوزستان به علت مهاجرت اعراب به اقصی نقاط کشور موقتاً در این قسمت از کشور از بین برد. اما هم اکنون به دلایلی چند امکان بروز این پدیده وجود دارد:

اولاً، بسیاری از مهاجرینی که متمکن هستند و وجود آنها در منطقه از جهت بکار انداختن سرمایه در امر صنعت کشاورزی و تجارت اهمیت دارد، حاضر نشده اند مکان مهاجرت خود را ترک کنند و لذا عمده ساکنین در شهرها و روستا های جنگ زده کسانی هستند که امکانات کافی برای اقامت و راه اندازی کسب و کار در سایر نقاط کشور را ندارند و عدم انتقال سرمایه ها باعث بیکاری فزاینده در میان آنها شده است.

ثانیاً، در اثر جنگ، بسیاری از کسانی که در شهر زندگی می کردند، مهاجرت نمود. و بعد از جنگ، ماندن در غربت را به بازگشت به شهرهایی که بامشکلات گوناگون از جهت رفاه و امنیت مواجه هستند، ترجیح داده اند و ترکیب جمعیت جنگ زده را در روستاییان و حاشیه نشینان تشکیلا می دهند که نفس خود این مساله می تواند مساله ساز باشد.

ثالثاً، بیکاری، فقر فرهنگی و جوان بودن جمعیت از جمله مسایلی است که می تواند زمینه را برای ایجاد هویت قومی به عنوان محوری برای ابراز نارضایتی فراهم سازد.

در این مقاله ما سعی می کنیم که به بخشی از مسایلی که می تواند زاینده نارضایتی و ایجاد زمینه ای برای هویت قومی باشد، اشاره کنیم.
ج) مفاهیم و روش پژوهش

 اول ـ هویت

در این مقاله، چند مفهومی اساسی وجود دارد که روشن شدن فضای معنایی آنها می‏تواند برای ادامه بحث مفید باشد. اولین مفهوم اساسی هویت ملی است. در باب هویت ملی مختصری بحث شد. ولی برای اینکه حدود و ثغور معنایی آن روشن تر شود، مفهوم هویت را که در سطوح مختلف از هویت فردی تا جمعی نمود می یابد، بررسی می کنیم. روشن شدن معنای هویت به گونه ای غیر مستقیم به روشن شدن بیشتر معنای هویت ملی کمک می کند.

هویت از جمله مباحثی است که ابتدا در روان شناسی طرح شد و بتدریج وارد سایر حوزه های علوم انسانی شده است. از لحاظ معنای لغوی هویت به معنای هستی وجود است. در اصطلاح علمی به معنی چیستی شناسی یا کیستی شناسی است. زمانی که ما درباره شخصی از هویت او سئوال می کنیم، در واقع منظورمان این است که او در مقابل این سئوال اظهار می دارد به معنای اظهار و شناخت او از هویتش است.

در روان شناسی، ابتدا این واژه را اریکسون بکار برد و منظورش بیان یک مرحله از تحول جسمی و شخصیتی انسان است که به هویت سطحی یا فردی، معنا شده است. این وضعیت در بردارنده مفاهیمی است که همسانی و تداوم شخصیت فرد را تضمین می کند. زمینه های ذهنی هویت به صورت ناخودآگاه در اثر شناسایی های دیگران از فرد شکل می گیرد. این زمینه‍ها تصوراتی است که فرد درباره خود بر اثر واکنش های دیگران بدست می آورد. همین تصورات کم کم به هویت او شکل می دهد. اینکه او فردی باهوش است، به طبقه فقیر یا غنی تعلق دارد، از لحاظ جسمانی قوی است یا ضعیف، فردی است خوب یا بد، همه ناشی از واکنش‍های دیگران به اعمال فرد و تصویر سازی ذهنی او از این اعمال مربوط می شود. از این طریق است کم کم هویت شخصی1 شکل می گیرد.(6)

ساختماتن هویت فرد در دوران نوجوانی شکل می گیرد، اما مصالح آن در هویت شناسی‍های اولیه ساخته می شود. اولین مرحله در شکل گیری هویت، خانواده است. ابتدا فرد خودش را با والدین و اطرافیانش تطبیق می دهد ولی بتدریج که بزرگتر شد، وارد اجتماعات دیگری چون محله، قبیله، کاست و  می شود. نقش خانواده و نگرش های والدین در هویت شناسی فرد و ارضای بسیاری از نیازهای اساسی او مهم است. لکن تمامی نیازهای فرد در خانواده برآورده نمی شود و باید محملی دیگر برای آن یافت. این محمل، اجتماعات بیرون از خانواده است ـ خواه گروه همسالان و هم بازی های محله باشد، خواه قبیله و یا طبقه و در پژوهش ما دولت ملی.(7)

مساله این است که اجتماعات بتدریج شکل می گیرند و در مراحل تحول از رشد هویت فرد در یک جامعه همواره عناصری از هویت شناسی های اولیه در شخصیت فرد باقی می مانند و در هویت شناسی های ثانوی تاثیر می گذارند، به گونه ای که ممکن است هویت شناسی فرد در مرحله ثانوی، فرایند ناقص باشد. به عنوان مثال، در مرحله هویت ملی ممکن است وفاداری به خانواده، قوم و قبیله در چارچوب وفاداری به دولت ملی و عناصر آن نباشد. در این صورت است که امکان بروز بحران هویت وجود دارد و سرآغازی است برای رشد هویت های مادون ملی به عنوان رقیب هویت ملی که از این جمله می توان به قومیت‍گرایی و هویت قومی اشاره کرد.

 دوم ـ گرایش

گرایش در معنای علمی اش، بیش از صد سال سابقه ندارد. واژه Attitude که در فارسی به گرایش ترجمه شده، از ریشه لغت Aptus لاتینی است که به معنای تطبیق است و در اصطلاح، بیانگر آمادگی ذهنی برای انجام عمل خاصی است. (8) در این معنا، گرایش با مفاهیم مترادف آن چون نگرش، پیش داوری و رفتارهای قالبی تفاوت دارد. در نگرش، فرد هنوز تجربه کافی در مورد رد یا قبول یک پدیده بدست نیاورده است و لذا نگرش افراد معمولاً تغییر می‍کند. اما گرایش چون با تجربه همراه است، مرحله ای است جلوتر از تجربه فرد تکلیفش را با پدیده خاص روشن کرده است.پیش داوری به نوبه خود جلوتر از گرایش است. در این مرحله تجربه فرد درباره یک پدیده به سایر پدیده ها تعمیم می یابد. رفتار قالبی، زمانی پدید می آید که اطلاعاتی که ذهن انسان بر اساس آن تصمیم گیری می کند، غلط و انعطاف پذیر باشد. در این مرحله، فرد نسبت به پدیده خاص نگرش و موضعی خصمانه اتخاذ می کند.

البته در باب مفهوم گرایش، نظریاتی نیز در روان شناسی و روان شناسی اجتماعی مطرح شده است که از آن جمله است: نظریات فیش باین و آیزن که نقش گرایش را در بروز رفتار بررسی کرده اند. از نظر آنها، بروز رفتار انسان در سلسله ای از حلقه هایی بروز می یابد که حلقه ماقبل بروز رفتار قصد و نیت و مرحله قبل آن گرایش است. عواملی همچون انتظار فایده از رفتار مورد نظر، ارزیابی فایده در مورد رفتار مورد نظر، انتظارات دیگران در مورد رفتار مورد نظر و پیروی از انتظارات دیگران در بروز رفتار مورد نظر در شکل دادن به گرایش مهم اند. از جمله نظریات دیگر در این باب، نظریه روزون اشتیل است که عواملی چون ارضای نیاز، رضایت افراد، میزان دست یابی به اهداف و تجربه قبلی را در بروز گرایش مهم می داند. هروشکا و گرونبرگ نیز بر نظریه تسری که بر اساس آن رضایت از یک بخش زندگی به سایر بخش های آن منتقل می شود، تاکید کرده اند.(10)

علاوه بر این مسایل، مسایل فردی نیز هستند که بر گرایش تاثیر می گذارند: از جمله، صفات فردی (سن، سواد، وضعیت اقتصادی، تاهل، قومیت، نوع شغل)، صفات خانواده ها (برنامه زندگی، تعداد اعضای خانواده، درآمد خانواده، مشاغل وضعیت مسکن و  )، صفات واحدهای اجتماعی مانند قبیله، شهر، روستا و  که بخشی از این گونه مسایل به عنوان متغیر در این پژوهش، به بحث گرفته شده اند.

 سوم ـ روش سنجش گرایش

برای سنجش گرایش روش های متفاوتی وجود دارد. از جمله:

1ـ سنجش گرایش در سطح اسمی که در آن سئوالاتی به پاسخگو داده می شود که او یکی از دو گزینه بلی و یا خیر را انتخاب می کند.

2ـ سنجش گرایش در سطح تربیتی که در این روش پاسخگوی سئوالات از خیلی منفی به خیلی مثبت می روند.

3ـ سنجش گرایش در سطح فاصله ای که در این روش گویه های پژوهش، به گونه ای انتخاب می شوند تا بتوان با روش های دقیق و حساب شده از مجموع آنها نمراتی بدست آورد و از طریق آن تفاوت بین گرایش افراد را سنجید.

ما در این مقاله از روش سنجش اسمی و تربیتی استفاده کرده ایم. بعلاوه از طیف بوگاردوس که در آن گرایش به طیفی هفت قسمتی تقسیم می شود، همچنین از طیف لیکرت، گوتمن و برش قطبین نیز استفاده شده است.

د) متغیرهای پژوهش

اول ـ متغیرهای مربوط به هویت ملی

از آنجا که مفهوم هویت ملی، با ملت سازی و ملت گرایی ارتباط مستقیم دارد و برای اینکه بتوان مفهوم هویت ملی را سنجش پذیر کرد، ما سه عنصر دولت، سرزمین و ملت را به عنوان عناصری که برآیند آنها نشان دهنده شدت و ضعف گرایش فرد نسبت به هویت ملی است، انتخاب کرده ایم. شاخص های هر متغیر از این قرار است:

1- شاخص های عنصر سرزمین

1ـ1ـ آمادگی برای دفاع از سرزمین در موقعیت خطر خارجی

2ـ1ـ ترجیح زندگی در ایران بر سایر نقاط ایران

3-1ـ پذیرش ایران به عنوان وطن

4ـ1ـ اهمیت ایران (بود و نبود آن) در نظر فرد

5ـ1ـ احساس تنفر از ایران

2ـ شاخص های عنصر حاکمیت (دولت)

1ـ2ـ علاقمندی به نظام جمهوری اسلامی ایران

2ـ2ـ مردمی بودن حاکمیت

3ـ2ـ میزان توجه دولت (حکومت) به مشکلات مردم

4ـ2ـ مقایسه حکومت با رژیم شاه

5ـ2ـ دلسوز بودن یا نبودن سران حکومت

6ـ2ـ مستقل و وابسته بودن دولت (حکومت)

7ـ2ـ آمادگی برای همکاری با دولت

3ـ شاخص های عنصر ملت

1ـ3ـ تمایل به ازدواج کردن با غیر عرب

2ـ3ـ تمایل به همسایه بودن با غیر عرب

3ـ3ـ تمایل به معاشرت با غیر عرب

4ـ3ـ تمایل به هموطن بودن با غیر عرب

5ـ3ـ تمایل به همکار بودن با غیر عرب

6ـ3ـ تنفر از عرب

7ـ3ـ تمایل به زندگی در سایر نقاط ایران در میان غیر عرب

دوم ـ متغیرهای سطح فردی

از آنجا که مسایل مختلفی در شکل دهی به گرایش فرد نسبت به هویت ملی مؤثر است، بخش از متغیرهای پژوهشی ما به سطح فردی مربوط می شود. اهم این متغیرها

عبارتند از:

1ـ میزان آگاهی فرد بر اساس شاخص های ذیل:

            1ـ1ـ مسافرت به داخل کشور

            2ـ1ـ مسافرت به خارج از کشور

            3ـ1ـ سواد و تحصیلات

2ـ سن

3ـ وضعیت اقتصادی بر اساس شاخص اشتغال

4ـ رضایت از مردم محل زندگی

            1ـ4ـ رضایت از مردم محل زندگی

            2ـ4ـ رضایت از همسایه های دیوار به دیوار

5ـ رضایت از اوضاع فردی بر اساس دو شاخص :

            1ـ5ـ رضایت از خانواده

            2ـ5ـ رضایت از زندگی فردی

6ـ رضایت از همکاری با دولت

7ـ وضعیت امکانات رفاهی

سوم ـ سایر متغیرها

در این پژوهش علاوه بر متغییرهای ذکر شده که شکل دهنده به مدل اصلی تحقیق هستند، برخی از متغییرهای دیگر نیز که تشخیص داده شد، بین آن ها و مسئله گرایش نسبت به هویت ملی، ممکن است رابطه وجود داشته باشد، بررسی شده اند. از جمله:

مشکلات عمومی مهاجرین بعد از بازگشت

2ـ علت بازگشت مهاجرین به موطن اصلی خود

3ـ چگونگی و نحوه همکاری دولت با مهاجرین بازگشته در زمینه های مختلف

4ـ انتظار همکاری از دولت، مردم، بستگان، نماینده مجلس در رفع مشکلات

5ـ چگونگی و نحوه رفت و آمدهای خانوادگی افراد

6ـ وضعیت مسکن در حال حاضر

7ـ وضعیت امکانات رفاهی دولت

ه‍) روش های تجزیه و تحلیل داده ها

برای سنجش گرایش قومیت عرب بر اساس متغیرهای مربوط، پرسشنامه ای با 73 صفحه مطرح شد. جامعه نمونه، اعراب استان خوزستان بودند و خوشه هایی که برای مصاحبه انتخاب شدند از شهرهای اهواز، آبادان، خرمشهر، سوسنگرد، امیدیه و برخی از روسـتاهای این استان بودند. زمان پخش پرسشنامه خرداد ماه 1376 بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود و لذا نتایج را با توجه به این واقعه مهم تحلیل کرد.

برای تعیین گرایش، از روش های تعیین همبستگی استفاده شده است. از جمله از روش ضریب همبستگی پیرسون با فرمول:

و ضریب همبستگی فای با فرمول:

برای تجزیه و تحلیل آماری گرایش های مختلف نسبت به گوه های تحقیق ـ هر گویه بیانگر یکی از شاخص های تحقیق است که به صورت سئوال در پرسشنامه طرح شده ـ و بررسی همبستگی بین عناصر و متغیرهای اصلی پژوهش در مدل اصلی و مساله هویت ملی، مراحلی به قرار زیر انجام می شود:

1ـ تعیین توزیع نسبی ارزیابی پاسخگویان از هفت گویه گوتمن در یک طیف سه قسمتی در مورد گرایش قوم عرب نسبت به عنصر ملت از عناصر هویت ملی

2ـ تعیین درصد موافقت یا پذیرش غیر عرب، توسط عرب ها در مقایسه با مورد اول

3ـ تعیین میزان همبستگی بین عناصر اصلی هویت ملی و تعیین سطح معنی داری آن با استفاده از آزمون T

4ـ احتساب نمره گرایش پاسخگویان و سنجش میزان هماهنگی و پایداری درونی با استفاده از روش احتساب ضریب همبستگی پیرسون در طیف لیکرت در رابطه با متغییرهای مدل اصلی تحقیق و هویت ملی و همچنین تعیین پایداری درونی با روش تعیین همبستگی فای

و) نتایج پژوهش

اول ـ نتایج مربوط به متغیرهای هفت گانه خارج از مدل تصلی تحقیق

1ـ مشکلات عمومی

این مشکلات به چهار دسته کلی مشکلات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تقسیم می شوند. مشکلات اجتماعی، این موارد را شامل می شوند: افزایش و تراکم جمعیت، امکانات ضعیف و یا نبود امکانات بهداشتی، نداشتن مسکن مناسب، کمبود امکانات رفاهی با توجه به اقلیم منطقه مانند کولر گازی و  ، رشد و افزایش اعتیاد بین جوانان، بیکاری و دسترسی نداشتن به شغل مناسب. مشکلات فرهنگی شامل مشکلات آموزشی مانند کمبود مدرسه، معلم و سایر امکانات آموزشی و مشکلاتی که ناشی از فقر و دور افتادگی است. مشکلات سیاسی فرهنگی شامل مشکلات آموزشی مانند کمبود مدرسه، معلم و سایر امکانات آموزشی و مشکلاتی که ناشی از فقر و دورافتادگی است. مشکلات سیاسی شامل نبود مسئولین دلسوز، ضعف در مدیریت اجرایی، ادارات دولتی، عدم اجرای قانون، فساد اداری مثل رشوه خواری، نبود عدالت اجتماعی و اعمال تبعیض آمیز مسئولان دولتی، سوء استفاده از وام ها توسط مسئولین، عدم رسیدگی به مشکلات مردم، مقام پرستی مسئولان، اختلاس در بودجه استان و  می‍شود. مشکلات اقتصادی عبارتست از تورم و گرانی، ضعف درآمد با توجه به شغل نامتناسب، نبود و یا کمبود وام های اعطایی، گرانی مصالح ساختمانی و

نتیجه رتبه بندی این مشکلات به گونه ای است که مشکلات اجتماعی با میزان حدود 7/88% در رتبه اول، مشکلات اقتصادی با میزان 5/65% در رتبه دوم، مشکلات فرهنگی با رتبه 2/40% در رتبه سوم و سرانجام مشکلات سیاسی با 5/34% در رتبه چهارم جای دارند (نمودار شماره یک).

مشکلات اجتماعی 7/88% < اقتصادی 5/65% < فرهنگی 2/40%< سیاسی 5/34% این مشکلات به صورت تشریخی و توسط خود مردم بیان شده اند. در این رتبه بندی مشکلات نشان می دهد که دولت باید در جهت رفع مشکلات اجتماعی که برآورده نشد نشان می تواند سبب رشد هویت قومی شود، سریعاً اقدم کند.

2ـ علت بازگشت مهاجرین به موطن قبلی

مجموعه عللی که سبب شده تا مهاجرین به موطن خود برگردند عبارتند از

            1ـ2ـ حسن وطن دوستی و علاقه به آب و خاک خوزستان (9/72 درصد)

            2-2- نبود کار و امکانات در غربت و آماده بودن آن در وطن (4/53 درصد)

            3-2- علل دیگر مانند علایق فردی، تصادفات و حوادف منجر به فرد که موجب بازگشت شده است و مواردی از این قبیل (8/ 21 درصد)(نمودار شماره 2)

آنچه در این میان اهمیت دارد، ترغیب دولت و یا در مواردی اجبار مهاجرین به بازگشت بوده است. همان گونه که در بحث مشکلات آمد، وجود مشکلات زیاد اجتماعی و اقتصادی می تواند زمینه را برای بازگشت دورباره مهاجرین فراهم کند و در صورتی که این امکان برایـشان فراهم نباشد، برآوردن نشدن انتظارات آنها زمینه نارضایتی را فراهم خواهد کرد که می تواند زبان خود را در مسایل قومی یابد و سبب رشد هویت قومی گردد
 

3ـ اقدامات دولت در جهت رفع مشکلات مردم

اقدامات دولت در زمینه های اجتماعی ـ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امور جزیی خاص، ازطرف مردم بیان شده است. رتبه بندی اقدامات دولت به شرح زیر است.

            1ـ3ـ اقدامات اقتصادی (6/63 درصد)

            2ـ3ـ اقدامات اجتماعی (6/56 درصد)

            3-3ـ اقدامات فرهنگی ( 6/23 درصد)

            4-3- امور جزیی (22 درصد)

            5-3- اقدامات سیاسی (7/12 درصد)(نمودار شماره 3).

آنچه مسلم است، مساله بازسازی عمده فعالیت دولت را به خود اختصاص داده ولی همین اقدامات اولیه باعث شده است که مشکلات اجتماعی، خودنمایی کند که در جای خود مساله ای بسیار مهم است. بعلاوه اقدامات فرهنگی دولت زیاد نیست و باید در این زمینه فعالیت بیشتری صورت گیرد.

4ـ انتظار همکاری

انتظار همکاری مردم در رفع مشکلات، که به نوعی بیانگر تلقی و فرهنگ عمومی سیاسی آنها نیز می‏تواند باشد، در موارد ذیل بیان شده است:

            1ـ4ـ انتظار از دولت در جهت رفع مشکلات (5/69 درصد)

            2ـ4ـ انتظار از نماینده مجلس (20 درصد)

            3ـ4ـ انتظار از مردم (17 درصد)

            4ـ4ـ انتظار از اقوام و همسایگان (9/2 درصد)

5ـ4ـ تمام موارد فوق (20 درصد)( نمودار شماره 4).

به نظر می رسد که چشم امید مردم در رفع مشکلات به سوی دولت است.این مساله چند دلیل دارد. اول اینکه مشکلات به گونه ای گسترده و عمیق است که مردم کسی غیر از دولت را برای حل آن توانا و قادر نمی یابد. دوم اینکه عملکرد و تبلیغات دولت در جهت بازسازی و رفع مشکلات، انتظارات مردم را نسبت به دولت به دولت افزایش داده است و سوم آن مردم تابع اینکه درصدر قرار داشتن انتظار از دولت، بیانگر رواج فرهنگ سیاسی تبعی است که در آن مردم فقط تابع دولت بوده و کمتر حاضرند خود ابتکار عمل در زمینه رفع مشکلات را بر عهده گیرند. در هر صورت وظیفه دولت با این حساب بسیار سنگین است. اقدامات فرهنگی در جهت تشویق مردم در فرایند مشارکت و بازسازی و رفع مشکلات از یک سو و توجه دقیق و فعال دولت می‏تواند زمینه نارضایتی را از میان ببرد.

5ـ چگونگی ارتباطات خانوادگی

ارتباطات خانوادگی در بین افرادی که مورد پرسش واقع شده اند، از این قرار است:

            1ـ5ـ رفت و آمد با بستگان و قوم و خویش (7/29 درصد)

            2ـ5ـ رفت و آمد با پدر و مادر (7/26 درصد)

            3ـ5ـ رفت و آمد با همسایگان (9/8 درصد)

            4ـ5ـ رفت و آمد با همکاران ( 3 درصد)

            5ـ5ـ رفت و آمد با تمام موارد فوق (5/54 درصد)(نمودار شماره 5)

گرچه نتیجه 5/54 درصد را نمی توان بخوبی تحلیل کرد که چه میزان از آنها با فامیل و خانواده درجه اول و چه میزان با سایر موارد رابطه دارند، اما روی هم رفته می توان به این نتیجه رسید که مردم عرب مردمی منزوی نیستند و ساختار قبیله ای آنها به گونه ای است که تمایل دارند با همدیگر رابطه داشتند و از مشکلات و مسایل یکدیگر باخبر باشند. گرچه انزوای اجتماعی خود نوعی بلیه است اما در شرایطی که مشکلات فراوان و زمینه رانده شدن هویت های مادون ملی از جمله قومی زیاد است، نفس ارتباطات زیاد خود زمینه ای برای رشد آگاهی جمعی از وضعیت مشابه و در نتیجه رشد هویت قومی می باشد.

6ـ وضعیت مسکن مهاجرین

            1ـ6ـ سکونت در منزل پدر و مادر (2/34 درصد)

            2ـ6ـ منزل مستقل ملکی (2/24 درصد)

            3ـ6ـ منزل اجاره ای (9/21 درصد)

            4ـ6ـ منزل سازمانی (9/21 درصد)

            5ـ6ـ سایر موارد (8/1 درصد)(نمودار شماره 6).

از مصاحبه شوندگان، 32 نفر مجرد و 82 نفر متاهل بوده اند که نسبت آنها 1/28 درصد به 9/71 درصد است. این مساله نشانگر این مساله است که یا به خاطر سنت های خانوادگی جوانان پس از ازدواج ترجیح می دهند که در منزل پدر و مادر زندگی کنند و یا به خاطر مشکلات اقتصادی توانایی خرید و یا اجاره منزل مستقل را ندارند. بعلاوه در این جا نمی توان نقش خانه های سازمانی را نادیده گرفت که اگر وجود نداشتند، مشکل مسکن بیشتر نمود پیدا می کرد. گران بودن مصالح ساختمانی و دور از دسترس بودن آنها، کمبود و ناکافی بودن وام‍های اعطایی دولت برای بازسازی و ایجاد مسکن، از زمره مسایلی

است که کمبود مسکن را دامن زده است.

7ـ وضعیت امکانات رفاهی عمومی

رتبه بندی این امکانات از نظر مردم به شکل زیر است:

            1ـ7ـ برق (5/95 درصد)

            2ـ7ـ آب لوله کشی (92 درصد)

            3ـ7ـ خانه بهداشت و بیمارستان (1/81 درصد)

            4ـ7ـ مخابرات (4/78 درصد)

            5ـ7ـ گاز (3/15 درصد)(نمودار شماره 7).

نکاتی که در این زمینه قابل توجه باشد، این است که دولت سعی کرده امکانات اولیه زندگی را در منطقه فراهم کند اما این فقط ظاهر کار است. در باب کیفیت این امکانات اظهار نظری نشده است. مساله قابل مشاهده این است که برق معمولاً بطور متوالی در شهرهای پر جمعیت مانند خرمشهر و آبادان در تابستان و زمستان قطع می شود. آب لوله کشی در خرمشهر و آبادان و اهواز بشدت آلوده است و بخوبی تصفیه نشده و مزه آب نهر می‏دهد. امکانات بهداشتی نیز ضعیف است. علی رغم این که منطقه خوزستان صادر کننده گاز به دنیا است، هنوز شهرهای بزرگ آن گاز کشی نیست و مردم از کپسول گاز استفاده می کنند و این زمینه ای برای احساس تبعیض در زمینه تخصیص امکانات است.

 

دوم ـ نتایج پژوهش در مورد متغیرهای سطح فردی پژوهش (جدول شماره 1)

            تعیین رابطه همبستگی بین این متغیرها و عناصر اصلی هویت ملی از روش پیرسون در طیف لیکرت انجام شده است:

1ـ همبستگی متغیر آگاهی با شاخص های آن نسبت به هویت ملی

1ـ1ـ رابطه بین مسافرت به داخل و گرایش نسبت به عناصر هویت ملی (76%)

2ـ1ـ رابطه بین مسافرت به خارج و گرایش نسبت به عناصر هویت ملی (25%)

3ـ1ـ رابطه بین سطح تحصیلات فرزندان خانواده و گرایش نسبت به عناصر هویت ملی (13%)

      4ـ1ـ رابطه بین سطح سواد خود فرد و گرایش نسبت به هویت ملی (86%)

ملاحظه می شود که در دو مورد اول سطح معنی داری بسیار کم و مبهم است. در مورد سطح سواد فرزندان خانواده و خود فرد این معنی داری بسیار زیاد است و نشانگر این است که هرچه سطح آگاهی و سواد افزایش پیدا کند، تمایل و گرایش نسبت به هویت ملی افزایش می یابد.

2ـ همبستگی بین متغیر سن و هویت ملی 15% است یعنی بین سن و گرایش نسبت به هویت ملی رابطه معناداری وجود ندارد.

3ـ همبستگی بین متغیر وضعیت اقتصادی از طریق شاخص اشتغال 40 درصد است که عددی بسیار معنادار است و یعنی آنکه داشتن شغل مناسب می تواند کمک زیادی به از میان رفتن نارضایتی و افزایش گرایش فرد نسبت به هویت ملی بنماید.

4ـ همبستگی بین متغیر رضایت از زندگی با دو شاخص ذیل نسبت به هویت ملی این گونه است:

            1ـ4ـ رضایت از مردم محل (13 درصد)

            2ـ4ـ رضایت از همسایه دیوار به دیوار (13 درصد)

در هر دو مورد رابطه معنادار است و این نتیجه مطابق نظریه هروشکا و گرونبرگ که معتقد به

نظریه تسری1 هستند، قابل تفسیر است که رضایت از یک حوزه زندگی می تواند به سایر حوزه ها تسری یابد و در این جا گرایش فرد را نسبت به هویت ملی و عناصر آن معنادارکرده است.

5ـ همبستگی بین متغیر از اوضاع فردی نسبت به هویت ملی

            1ـ5ـ رضایت از زندگی (18 درصد)

            2ـ5ـ رضایت از خانواده (12 درصد)

6ـ رابطه بین متغیر رضایت از همکاری دولت نسبت به هویت ملی 42 درصد که بسیار معنی ‍دار است و نشانگر این است که دولت هر چه مقدار امکانات و تلاش خود را بالا ببرد، دیدگاه مردم نسبت به آن مثبت می شود.

7ـ همبستگی بین متغیر امکانات و رابطه آن با عناصر هویت ملی 21 درصد که در این رابطه نیز معنادار است.(11)

سوم ـ نتیج پژوهش در مورد متغیرهای مربوط به هویت ملی

همان گونه که قبلاً اشاره شد، متغیرها یا عناصری که هویت ملی را می توان از طریق آن شناسایی کرد عبارتند از، سرزمین، دولت (حکومت) و ملت که شاخص های هر کدام نیز تعیین شد. در این جا نتیجه پرسشنامه در مورد این شاخص ها بیان می شود.

 

1ـ گرایش افراد نسبت به عنصر سرزمین از عناصر هویت ملی،اعداد بیانگر میانگین ارزیابی است.(جدول شماره 4)

            1ـ1ـ ترجیح زندگی در ایران (47/3 درصد)

            2-1ـ آمادگی برای دفاع از ایران (6/3)

            3ـ1ـ پذیرفتن ایران به عنوان وطن ( 45/3 درصد)

            4ـ1ـ اهمیت ایران، (بود و نبود آن) از نظر فرد (62 درصد)

            5-1- احساس تنفر از ایران (409/0%)

میانگین ارزیابی از پاسخ های ارائه شده، نشان می دهد که بجز در مورد آخر، سایر موارد رابطه معنی دار است و نشانگر این است که احساس تعلق به عنصر سرزمین در میان اعراب بسیار قوی است.

 

2ـ گرایش افراد نسبت به عنصر ملت:اعداد بیانگر میانگین ارزیابی است:

            1ـ2ـ تمایل به ازدواج کردن با غیر اعراب (22/1 درصد)

            2ـ2ـ تمایل به همسایه بودن با غیر اعراب (64/1 درصد)

            3ـ2ـ تمایل به معاشرت و رفت و آمد با غیر اعراب (3/1 درصد)

            4ـ2ـ تمایل به هموطن بودن با غیر اعراب (55/1 درصد)

            5ـ2ـ تمایل به همکار بودن با غیر اعراب (65/1 درصد)

            6ـ2ـ تنفر از اعراب در این مورد گویه به این شکل است من با نظر عادی مخالفم که می‍گوید: من اصلاً خوشم نمی آید که با غیر اعراب هموطن باشم. (59/1 درصد)

            7ـ2ـ تمایل به زندگی در سایر نقاط ایران در میان غیراعراب (81/1 درصد)

نمره ارزیابی درباره این عنصر از هویت ملی نشان می دهد که عرب ها، نسبت به غیر اعراب حساسیت خاصی ندارند. مهمترین حوزه سیاست، ازدواج با غیر عرب ها است که میانگین ارزیابی این گویه نیز مثبت و منفی دار است. به این معنی که اگر فردی غیر عرب با ویژگیهایی چون اخلاق شایسته و تحصیل کرده برای ازدواج با خانوداه های آنها مراجعه کند، امکان این که ازدواج صورت بگیرد، وجود دارد. در سایر موارد بجز در مورد تمایل به معاشرت با غیر اعراب، ارزیابی معنی دار و مثبت است. در این زمینه یعنی ازدواج و تمایل به معاشرت، باید به نکاتی توجه داشت. از جمله ساختار قبیله ای، آداب و رسوم و زبان خاص، که باعث شده آنها ترجیح بدهند با یکدیگر روابط خانوادگی داشته باشند. اما در هر صورت ارزیابی منفی نیست و گرایش اعراب روی هم رفته به این عنصر از هویت ملی نیز مثبت است.

3ـ گرایش افراد نسبت به عنصر دولت از عناصر هویت ملی (جدول شماره 4)

            1ـ3ـ علاقه مندی به نظام جمهوری اسلامی ایران (6/84 درصد)

            2ـ3ـ مردمی بودن حکومت (99/2 درصد)

            3ـ3ـ توجه دولت به مشکلات مردم (509/1 درصد)

            4ـ3ـ مقایسه حکومت فعلی با رژیم شاه (351/3 درصد)

            5ـ3ـ دلسوز بودن سران حکومت (236/3 درصد)

            6ـ3ـ مستقل و وابسته بودن دولت (حکومت)(462/3 درصد)

            7ـ3ـ آمادگی برای همکاری با دولت (418/3 درصد )

در این باره مورد اول، قدری ابهام دارد، ولی مساله مهم شاخص سوم است درباره توجه دولت به مشکلات مردم. نمره ارزیابی در مقایسه با سایر موارد پایین تر است و این نشانگر مشکلات زیاد و بی مسئولیتی های مسوؤلان محلی، اختلاس ها و فساد اداری موجود در مراکز دولتی، شهرها و روستا ها است. ضروری است که حتماً به این مهم توجه شود. در دید مردم عوام، کارکنان اداری مساوی نظام تلقی می شوند و نارضایتی از اعمال آنها می‏تواند به چهره نظام بشدت آسیب زند.

برای اینکه همبستگی بین عناصر هویت ملی و میانگین ارزیابی آنها، با دقت بیشتری سنجیده شود و در نهایت معلوم شود که ضعف گرایش نسبت به کدامیک از عناصر

هویت ملی است، در نتیجه آزمایش اعداد ذیل بدست آمده است:

ـ گرایش نسبت به سرزمین (34/0)

ـ گرایش نسبت به ملت (17/0)

ـ گرایش نسبت به دولت (3%)

که نمودار ریاضی آن بشکل زیر می باشد: (جدول شماره 5)

سرزمین (34/0) < ملت (17/0) < دولت (3%)

نتیجه گیری

برآیند مطالعه میدانی ما بر اساس اعداد و ارقامی که نشانگر گرایش قومیت عرب نسبت به عناصر هویت ملی است نشان می دهد که اولاً روی هم رفته مساله هویت ملی در میان اعراب حل شده است. بطور کلی گرایش آنها نسبت به دولت ، معنادار است. همین گرایش جای امیدواری زیاد دارد و می توان با اتخاذ استراتژی های فرهنگی و تبلیغی، بسیاری از مرزهای موجود را که عموماً زائیده نگرش های تعصب آمیز است، از میان برداشت. ثانیاً این اصطلاح نگرش باید متوجه اکثریت فارسی زبان ها نیز باشد تا آنها نسبت به اعراب دید تعصب گونه نداشته باشند. بعلاوه دولت باید توجه بیشتری در جهت توسعه اقتصاد

یادداشت ها

1ـ رجوع شود به:

ـ مکنزی، یان و دیگران، مقدمه ای بر ایدئولوژی های سیاسی، م. قائد، تهران، نشر مرکز، 1375، ص 218.

2-Coleman , James , The Development Syndrome: Diffrentiation – Equality – Capacity , in Lonard Binder and thers (eds) Crises and Sequences in Political Development , Princeton , Peinceton University Press 1947 ,PP. 77,78.

3ـ مکنزی و دیگران، پیشین، ص 220ـ 219.

4- - Oommen , T. k. Citizenship , Nationality and Ethnicity , Cambridge , Polity press , 1997, p.36.

5- International Enyclopedia of the Social Sciences , Edited by David Sills , 1969, p. 67.

6ـ پالمر، مونتی و دیگران، نگرشی جدید به علم سیاست، منوچهر شجاعی، تهران، مرکز تحقیقات و بررسی مسایل روستایی، 1372، صص 6ـ5.

7ـ همان، ص 151.

8ـ رفیع پور، فرامرز، سنجش گرایش روستائیان نسبت به جهاد سازندگی، تهران، مرکز تحقیقات و بررسی مسایل روستایی، 1372، صص 6ـ5.

9ـ گیدنز، آنتومی، جامعه شناسی، منوچهر صبوری، تهران، نشرنی، 1374، ص256.

10ـ رفیع پور، پیشین، صص 12و13و14 .

11ـ رجوع شود به جدول شماره1.

تبلیغات