آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۸

چکیده

متن

 در فضای برآمده از فروپاشی و اضمحلال چند امپراطوری جهانی مانند روسیه، اتریش و ‏عثمانی در پایان جنگ جهانی اول، چگونگی شکل گیری انبوهی از خواسته های قومی و ملی در ‏بخش های برجای مانده ازاین امپراطوری ها برای کسب نوعی موجودیت مستقل وکشوری، به یکی ‏از مهمترین ویژگی های عصر خود و همچنین زمینه پدید آمدن مسائلی منجر شد که هنوز هم تا حل ‏و فصل نهایی آنها، راه دشواری در پیش است. یکی از این مسائل، پدید آمدن کشوری است به نام ‏جمهوری آذریایجان در بروز و شکل گیری پدیده ای که امروزه از آن به عنوان مسائل قومی و اقلیت ‏ها یاد میشود، موضوعی است به نسبت متاخر که با تحولات ناشی از فروپاشی تعدادی از قدرت ‏های بزرگ جهانی در پایان جنگ بین الملل اول شکل مشخص و گسترده ای یافت0 ایران نیز همان ‏گونه که به رغم اعلان بی طرفی، در طول جنگ اول جهانی از عوارض آن مصون نماند و بخشهای ‏وسیعی از قلمرو خود را عرصه رویارویی نیروهای نظامی خارجی یافت، از تحولات جاری در جهان ‏بعداز جنگ که بروز انواع گرایش های قومی و ملی یکی از مشخصه های اصلی آن بود، بر کنار ‏نماند.‏
‏            هدف از این بررسی، اشاره ای است به چگونگی آشنایی و مواجهه ایرانیان با جوانبی از ‏این پدیده از سالهای آخر جنگ جهانی اول و چگونگی واکنش آنها در این زمینه0 طرح ایجاد یک ‏کردستان مستقل در بخشهای بر جای مانده از امپراطوری عثمانی در بین النهرین و همچنین ‏تاسیس کشوری به نام جمهوری آذربایجان در بخشهای عثمانی رود ارس در همین ایام، و ‏پیامدهای سیاسی این دو رخداد به نحوی که در محافل سیاسی ایران مطرح شد، دو موضوع ‏مشخصی است که در این بررسی مورد توجه قرار دارد.‏
‏            در پی این بررسی تاریخی، در پایان نگاهی به آثار برجای مانده از این سابقه آشنایی و ‏شناخت با مسائل قومی و تاثیر آن بر نوع رویکردهای بعدی ما به این مسئله خواهیم داشت.‏
نواحی جنوب‎ ‎شرقی قفقاز در پایان جنگ جهانی اول که تا پیش از این تاریخ، به اسامی دیگری ‏شناخته شده بود. رشته تلاش های پراکنده ای که از همان سال ها برای ایجاد نوعی هویت قومی ‏در میان ترک زبان های نواحی شمال غرب ایران ـ از جمله آذربایجان واقعی ـ آغاز شد، از همان بدو ‏کار از این نامگذاری تاثیر پذیرفت. از یان رو برای شناسایی جوانب مختلفی که این پدیده را به خود ‏گرفت، یعنی مجموعه تلاش هایی که در هشتاد سال اخیر برای شکل دادن به نوعی هویت قومی ‏در میان ترک زبان های شمال غرب ایران جریان داشته است، آگاهی از نحوه بازتاب موضوع تشکیل ‏جمهوری آذربایجان قفقاز در میان ایرانیان ضرورت دارد.‏
‏            در این بررسی تحولات دوره ای مورد توجه خواهد بود که از لحاظ زمانی، از سال های ‏پایانی جنگ آغاز و بیش از هفت ـ هشت سال به طول نینجامید. دوره ای که به سه بخش زیر قابل ‏تقسیم است:‏
‏            1ـ از اواخر پاییز و اوایل زمستان 1296(هـ ش) تا بهار 1279 که با کودتای بلشویک ها‎ ‎در ‏پتروگراد، تلاشی و اضمحلال روسیه تزاری امری گشت محتوم و برگشت ناپذیر و در نتیجه لزوم و ‏ضرورت تشکیل یک رشته واحدهای جدید ملی در خلاء بر جای مانده از این دگرگونی دوره ای که در ‏خلال تحولات آن از تاسیس کشوری به نام آذربایجان در بخش های جنوبی و جنوب شرقی قفقاز ‏سخن به میان می آید که بالاخره در بهار 1279 با تشکیل جمهوری آذربایجان این موضوع تحقق می ‏یابد.‏
‏            2ـ از بهار 1297 تا بهار دوران کوتاه مدت استقلال جمهوری آذربایجان که در خلال آن تبعات ‏داخلی و خارجی ناشی از پدید آمدن چنین موجودیتی در همسایگی آذربایجان واقعی‎ ‎و تاریخی ، ‏کم و بیش در ایران مورد بحث بود که به آنها اشاره خواهد شد.‏
‏            3ـ بلاخره دوره ای کوتاه که از سال 1299 تا سالهای میانی همان دهه، یعنی سالهای ‏میانی دهه 1300 شمسی، به طول انجامد. در طول این دوره موضوع مورد بحث از چارچوب ‏آذربایجانی خود خارج شده و در چارچوب فعالیت های پان ترکیستی ای که بیشتر در ترکیه جریان ‏داشت، ادامه می یابد.‏
دوره اول
‏            از اواخر پاییز و اوایل زمستان 1296 (1336 هـ ش ) که مصادف با پیشروی سریع قوای ‏عثمانی در نواحی قفقاز است، حزب مساوات و گروه های مؤتلف آن که بخشی مهمی از ‏روشنفکران و چهره های سیاسی مسلمان های جنوب قفقاز را در صفوف خود متشکل ساخته ‏بودند، قصد خود را مبنی بر ایجاد موجودیتی به نام آذربایجان در نواحی جنوبی و مسلمان نشین ‏قفقاز که تا پیش از این بیشتر به نام یک رشته خان نشین های مختلف مانند باکو، گنجه، ایروان و ‏شهرت داشت اعلام کردند. با وجود آنکه بخش های وسیعی از این خطه با در دست نیروهای مزبور ‏قرار داشت و روشن نبود که چنین بیانیه هایی تا چه حد امکان‎ ‎تحقق دارد، ولی ایرانیان به رغم ‏دشواری های عمومی ایران در آن دوره واکنش بالنسبه گسترده ای در قبال این تحول نشان دادند.‏
‏            در سطح محلی، یعنی در میان ایرانیان ساکن قفقاز که نیروی چشمگیر و قابل ملاحظه ‏ای به شمار می رفتند، که از فعالیت های محمد ساعد (ساعد الوزاره) کنسول ایران در باکو می‍توان ‏نام برد که با ایراد سخنرانی‏ها و تشکیل گردهمایی های مختلف در مقام اعتراض به این نوع ‏زمزمه‍ها و شایعات برآمد. (1) از جمله دیگر فعالیت هایی که در این زمینه، یعنی در سطح محلی در ‏قفقاز صورت گرفت، تلاش‍های شعبه محلی حزب دموکرات ایران بود که در میان ایرانیان آن سامان از ‏نفوذ چشمگیری برخوردار بود و با انتشار روزنامه ای به نام آذربایجان جزء لاینفک ایران صریحاً در مقام ‏مقابله برآمد. (2) ظاهراً این فعالیت ها بی نتیجه نبود و قرار شده بود که در این زمینه ایرانیان و ‏مساواتی ها یک کنفرانس ویژه ترتیب دهند؛ حتی گزارش شد که « حاضر شده اند که اسم ‏آذربایجان را از این حد برداشته، به اسم دیگری خطاب نمایند».(3)‏
‏            در داخل ایران نیز این تحولات مورد توجه قرار گرفت. ظاهراً نخستین روزنامه ای که این ‏بحث را مورد توجه قرار می دهد، روزنامه ارشاد است که در اوایل ربیع الاول 1336/ زمستان 1296 ‏هـ ش با انتشار گزارشی در مورد تحرکات اخیر مساواتی ها صریحاً می نویسد که: « می‏خواهند ‏آذربایجان ایران را از ایران تجزیه کنند». بازتاب این نوشته چنان بود که محمد امین رسول زاده رهبر ‏حزب مساوات در روزنامه آچیق سوز در مقام توضیح برآمده و پس از توضیحاتی، در مورد سوابق بحث ‏می نویسد:‏
‏« ولی مقصود همان آذربایجان روسیه است که عبارت باشد از گنجه، ایروان، باکو و لازم است که به ‏تمام ایرانی ها خاطر نشان نماییم که وقتی ماآذربایجان می گوییم مقصود ما آذربایجانی است که در ‏قلمرو دولت روسیه است، نه دولت ایران و به مقدرات آذربایجان ایران حق و حد دخالت نداریم«(4)‏
با این وصف، دامنه بحث به هیچ وجه فروکش نکرد. روزنامه زبان آزاد نوشت:‏
‏« مساواتیان بدانند که آذربایجان عضو محبوب و جزء لاینفک ایران است و ملت آذربایجان وقت دوش ‏به دوش سایر ایرانیان جامعه جامعه خود را با خون خود محافظت نموده اند.کمیته مساوات باید ‏مطلع باشد که انفکاک آذربایجان از ایران گذشته از این که محال است، اساساً عنوان این گونه ‏مالیخولیاهای طفلانه در سیاست آینده قفقاز تولید کدورت می کند»(5)‏
به همین ترتیب جراید دیگر ایران مانند روزنامه جنگل ارگان نهضت جنگل که این موضوع را‎ ‎با صراحت ‏بیشتری مورد بحث قرار داد:‏
‏« قفقازیة جنوبی یعنی ولایت جنوبی قفقاز که هر یک از آنها به شهادت تاریخ اسم معینی داشته و ‏دارند، همه فارسی نژاد، همه ایرانی الاصل، غیر از زبانشان که فعلاً ترکی است همه چیزشان ‏ایرانی است، امروز اسم ایران را به خود گذاشت، چرا و به چه جهت؟ اگر مسئله، مسئلة استقلال ‏قفقاز و استخلاص آنها است که غایت آمال و نهایت آرزوی فرد فرد مسلمانان ایرانی است ولی این ‏نامگذاری موضوع را عوض می کند اگر مقصود برادران قفقازی ما از اتخاذ این اسم ضمیمه کردن ‏قفقاز به ایران است، دیگر شتر سواری دولا دولا ندارد»(6)‏
با این وصف با تشدید برخوردهای قومی، درگیریهای سیاسی و همچنین لشکر کشی های خارجی ‏در قفقاز، در عرض مدت زمانی کوتاه منطقه در چنان آشوب گسترده ای فرو رفت که هر گونه بحث و ‏گفتگوی که در این زمینه آغاز شده بود، از احتمال کنفرانس کذایی و امکان انصراف از آذربایجان ‏نامیده شدن باکو و شیروان و گنجه گرفته تا ادامة مباحث جراید ایران و قفقاز، همگی منتفی شدند ‏و در این میان در اوایل خرداد 1279 (هـ ش) با پیشروی نیروهای عثمانی به قفقاز، باکو به دست ‏آنها و متحدان مساواتی آنها افتاد و جمهوری آذربایجان رسماً‎ ‎پا گرفت.‏
دوره دوم
دورانی است که با پشت سر گذاشتن تحولات ناشی از شکست عثمانی ها و عقب نشینی ‏نیروهایشان از قفقاز و استقرار قوای بریتانیا به جای آنها، جمهوری آذربایجان از ثبات و قرار بیشتری ‏برخوردار شد و در مقام تثبیت این استقلال برای توسعه روابط خود با ایران اقدام می‍کند. در چارچوب ‏این مناسبات است که بحث آذربایجان از نو مطرح می شود.‏
به محض ورود اسمعیل خان زیاد خانوف فرستادة دولت باکو به تهران، روزنامه ایران طی مصاحبه ای ‏به این مناسبت در ضمن مباحث مختلفی که مطرح شد، بحث علل چنین نامگذاری را نیز مطرح کرد و ‏پرسید:« تصور نمی کنید برای رفع پاره ای سوء تفاهمات آن هم بین اهالی ایران و قفقاز که ‏مناسبات تاریخی، نژادی، مذهبی و غیره دارند، در این اسم تغییری بدهید؟» که پاسخ گرفت: « این ‏بدحرفی نیست و در آینده باید در این زمینه صحبت کرد.» (7) ولی در آینده مذاکرات قابل توجهی در ‏این زمینه صورت نگرفت. اصولاً روابط رو به بهبود بود و لابد چنین تصور شد که مباحثی از این دست ‏اولویت ندارد. کما این که حتی در مرحله ای برای وحدت دو کشور نیز مذاکراتی صورت گرفت.(8)‏
با این حال در سطوح دیگر بحث نام آذربایجان و تبعات ناشی از این نامگذاری به نحوی به مراتب ‏جدی تر از پیش ادامه یافت. در این زمینه می توان به رشته مقالاتی اشاره کرد که‎ ‎تحت عنوان ‏آذربایجان قفقاز، تحقیق یک موضوع تاریخی در بهار 1298 در روزنامه ایران‎ ‎منتشر شد. مقالاتی که به ‏احتمال قوی به قلم ملک الشعراء‌بهار گرداننده روزنامه در آن زمان بود و در خلال آن جوانب مختلف ‏بحث از لحاظ جغرافیای تاریخی، با توجه به معدود منابع موجود در آن ایام مانند معجم البدان و ‏قاموس اعلام مورد بحث قرار گرفت. بحثی که سال ها بعد در اوان انقلاب اسلامی، با انتشار کتاب ‏اران یا آلبانیای قفقاز (تهران 1360 هـ ش)، به قلم دکتر عنایت الله رضا، به وجهی کامل و جامع ‏مورد بررسی قرار گرفت.‏
‏            گذشته از مباحث تاریخی و جغرافیایی که در روزنامه ایران مطرح شد، نویسندة مقالات ‏مزبور ضمن ابراز شادمانی و مسرت از استقلال همسایه، بیشتر بر سوء تفاهم هایی اشاره دارد ‏که این نوع نامگذاری می تواند به وجود آورد و خواهان رفه آنها است. یکی از مهمترین جوانب این ‏بحث آن بود که بی مخاطب نبود و رسول زاده بر آن شد که پاره ای از نکاتش را پاسخ گوید. (9) ‏متاسفانه با ظهور مجدد امپریالیسم روس، به صورت بلشویکی آن و چیرگی روس ها بر قفقاز در بهار ‏‏1299 (هـ ش) دوران استقلال جمهوری قفقاز و اصولاً مباحث امیدوار کننده‏ای که در این زمینه آغاز ‏شده بود، به پایان آمد.‏
‏ ‏
دوره سوم
‏            با چیرگی روسیه شوروی مبحث آذربایجان به صورتی که در این چند سال جریان داشت، از ‏دور خارج شد و تا سال ها بعد یعنی مقارن با جنگ دوم جهانی که این موضوع در یک چارچوب جدید ‏مطرح شد، به دست فراموشی سپرده شد. چارچوب جدیدی که به صورت موضوع خلق آذربایجان و ‏حق تعیین سرنوشت آن و مضامینی چون آذربایجان شمالی و جنوبی در آمد که به عنوان ابزار فشار ‏در سیاست خارجی شوروی کاربردی گسترده یافت که بررسی آن از موضوع این بحث خارج است.‏
‏            در این دوره، یعنی در فاصله سالهای سقوط جمهوری مستقل آذربایجان تا چند سال بعد ‏یعنی نیمه اول دهه 1300 حوزه بحث بیشتر به جمهوری ترکیه منتقل شد اینک محافل‎ ‎ترک گرایی ‏ترکیه بویژه تشکیلات نیمه رسمی ترک اجاق لاری بودند که با حمایت از گروه‍هایی چون بقایای حزب ‏مساوات، موضوعی به نام مسئله ترک های ایران را مطرح و نوشته هایی در این زمینه پراکنده کردند ‏که در ایران نیز بازتاب یافت.(10)‏
‏            در واقع سابقه این بحث، با ویژگی های خاصش به چند سال پیش، یعنی سال های ‏پایانی جنگ جهانی اول باز می گشت که برای دوره ای کوتاه، عثمانی گرایی و اتحاد اسلام به ‏عنوان جهان بینی‍های رسمی امپراتوری اسلامی از دور افتاد و با فروپاشی روسیه و امکان ‏لشکر‍کشی به قفقاز و آسیای مرکزی، اندیشه پان ترکیسم که تا پیش از این وجهی حاشیه ای و ‏ضمنی داشت، به عنوان ایدئولوژی حاکم درآمد. از میان ایرانیان نیز نخستین کسانی که با پدیده‎ ‎روبرو شدند، ایرانیانی بودند که در پی فروپاشی نهضت مهاجرت و دولت موقت نظام السلطنه از ‏نواحی غربی ایران به عثمانی پناهنده شده بودند.‏
‏            تلاش اهل قلم برای نگارش پیشینه و تاریخچه ای ترکی بر بخش های وسیعی از آسیا، از ‏جمله نواحی ترک زبان ایرانی، بویژه نوشته های روشنی بیک و سلیمان نظیف در میان ایرانیان آن ‏حدود بازتاب گسترده ای داشت. از جمله این واکنش ها می توان به واکنش‎ ‎شاعرانه‎ ‎میرزاده ‏عشقی و عارف قزوینی، بویژه در مقابل ترک دانستن زرتشت اشاره کرد (11) و یا برخورد عالمانه ‏رضا زاده شفق که رساله ای را در همان سال ها در پاسخ حضرات نوشت و منتشر ساخت. این ‏نوع برخوردهای ادبی یا تاریخی تنها اثر بر جای مانده از حضور طیف وسیعی از رجال ایران در ‏عثمانی آن روزگار نبود. این حضور و تجربه مستقیم از لحاظ‎ ‎شناسایی ریشه های سیاسی کار‎ ‎نیز ‏مؤثر واقع شد.‏
‏            ماژور ملک زاده تبریزی که خود از مهاجران بود و آشنایی مستقیم با این موضوع داشت، ‏بعدها مقاله ای تحت عنوان پان تورانیزم، آذربایجان قفقاز یا راه ترکمنستان علل و انگیزه نظامیان ‏عثمانی را در تاسیس دولتی موسوم به جمهوری آذربایجان چنین توصیف کرد:« چون می دانستند ‏آذربایجان در ایرانیت بیشتر از سایر نقاط ایران طرفدار وحدت ملیت است و عوض این که راه توران ‏گردد، سد آهنین ترکستان خواهد شد، بنا به مشورت احمد آغایف و جلیل بیگ رئیس مجلس ‏عثمانی که در آن زمان برای مصالحه با گرجستان و ارمنستان در قفقاز بودند، شهرهای قفقاز ‏جنوبی را» آذربایجان نامیدند.‏
‏            « نقشه اساسی در این اسم گذاری در این بود که خلیل پاشا که فرمانده اردوهای قفقاز ‏شده بود، قرارگاه خود را در تبریز قرار داده و به وسایل مختلفه مامور بود آذربایجان ایران را با قفقاز ‏متحد نمود، عجالتاً این دو قطعه که ایران را روح خودش و خود را روح ایران می داند، تحت حاکمیت ‏ترک یک استقلال داخلی داده و به کعبه آمال خودش که ترکستان باشد یک راه مستقیم پیدا ‏نماید»(12)‏
ولی همان گونه که اشاره شد، با شکست نظامی عثمانی، این طرح نیز در همین مراحل ابتدایی از ‏حرکت باز ایستاد و آنچه از آن بر جای ماند روال دیگری گرفت.‏
‏            در واقع اهمیت طرح بحث از این دیدگاه آن بود که این موضوع چارچوب تاریخی خود را یافت. ‏در مراحل نخست، مثلاً در دوره اول، اکثر ایرانیان روس ها را عامل تحریک مساواتی ها‎ ‎و برپایی ‏موجودیتی به نام جمهوری آذربایجان می دانستند. روزنامه ارشاد از روس های ضد انقلابی سخن ‏می گفت که با حکومت جدید روسیه [ یعنی
بلشویک ها]، نتوانسته اند متحد‎ ‎شوند‎ ‎و یا روزنامه زبان آزاد که کمیته مساوات را حاصل تبلیغات ‏امپریالیسم روس تلقی می‍کرد و یا روزنامه جنگل که مساواتی ها را مقلد دربار مستبده روس می ‏دانست. (13) در آن دوره بسیاری از ایرانیان چون هنوز عثمانی را همانند آلمان متحد خود در مبارزه ‏با روس و انگلیس تلقی می کردند، میلی به رویارویی ضرورت وجودی خود را از دست داد و موضوع ‏در چارچوب واقعی قرار گرفت. ولی این دگرگونی با دوره ای از تاریخ ایران توام شد که با تحکم ‏استبداد رضاخان، مباحثی از این دست، چون بسیاری از دیگر مباحث اساسی کشور که از دستور ‏کار خارج شد و بحث از حرکت افتاد. رسوب بر جای مانده ازاین مباحث و تاثیر آن بر سیاست هایی ‏که بتدریج در زمینه سیاست های قومی و زبانی در ایران آن روزگار اتخاذ شد، خود موضوع یک بحث ‏دیگر است. ‏
‏            در پایان جا دارد از سرگذشت آذربایجان (آذربایجان واقعی) دراین دوره نیز سختی به میان ‏آید. جالب آن است که در این دوره یا لااقل در سال های نخست این دوره، آذربایجان که محور اصلی ‏این مباحث بود و بحث اصلی نیز چگونگی تاثیر تحولات قفقاز و عثمانی بر آن خود به
‏ نحوی شگفت انگیز از این موضوع مبرا و برکنار ماند. اگر چه این دوره با حضور بخش وسیعی از ‏نیروهای عثمانی درآذربایجان شروع شد و تلاش های خلیل پاشا فرمانده محلی‎ ‎قوای ترک‍های ‏عثمانی برای صورت دادن به یک رشته تبلیغات جدایی خواهانه، از جمله‎ ‎انتشار روزنامه موسوم به ‏آذرآبادگان که ظاهراً در اینجهت فعال بود، ولی از تنها چیزی که گزارش در دست است موج وسیعی ‏است که در خود آذربایجان و به ویژه تبریز بر ضد این تحرکات جریان یافت و در راس این مقاومت ‏سراسری چهره هایی چون شیخ محمد خیابانی و بادمچی قرار داشتند که به خاطر مخالفت ‏هایشان با حرکات الحاق گرایانه مقامات عثمانی از سوی نظامیان عثمانی بازداشت و تبعید شدند. ‏در واقع وجه مشخصه این دوره آن بود که ویژگی های جدید آن از توسعه طلبی ها و تجاوز های ‏سنتی عثمانی که سابقه طولانی داشت بود، قابل تفکیک نبود.‏
‏            هنوز تفاوت های مهمی که این وجه از زیاده طلبی های ترک ها با وجود سنتی و پیشین ‏آن داشن روشن نشده بود. درگذشته مسائلی چون تابعیت این یا آن عشیره مرزنشین یا حوزه ‏فتوحات این یا آن سلطان عثمانی بود که در توجیه این گونه زیاده طلبی ها عنوان می شد،‎ ‎این بار ‏بحث با تاکید بر جنبه های ترکی گرایانه رنگ و بوی قومی و ناسیونالیستی یافت. ولی دامنه این ‏گونه مباحث گسترش نیافت. با تحکیم نظام پهلوی که نخستین نشانه آن‎ ‎محدودیت بیش از پیش ‏طرحو بحث آراء مختلف بود، هم عرصه بر دیدگاههایی از این دست محدود شد و به ناچار هم نوع ‏مباحثی که از سوی ایرانیان در این زمینه مطرح می شد تغییر یافت. با این وصف بحثی که با ‏اشتمال بر جوانب مختلف فرهنگی، تاریخی و بتدریج قومی در این چند سال آغاز شده بود، از حالت ‏آشکار و صریحی که داشت خارج شده و جنبه ضمنی وتلویحی یافت که فقط مترصد فرصتی بود که ‏سرباز کند و به علت سرکوفته بودنش، لاجرم وجهی تند و حاد بیابد ، چنانکه در سال های بعد از ‏شهریور 1320 (هـ ش) و اصولاً در هر گشایش دیگری خود را نشان داد.‏
‏ ‏
یادداشت
‏1ـ برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامه رعد، 10 جمادی الاول 1336.‏
‏2ـ از این روزنامه در مجموع 12 شماره منتشر شد. برای آگاهی بیشتر بنگرید به:آذربایجان ‏رسپوبلیکاسی علملر آکادمیاسی، آذربایجان دوری مطبوعاتی، (بیلیو قرافیا، 1875-1990، باکو ‏‏1993)، ص 20.‏
‏3ـ رعد، 10 جمادی الاول 1336.‏
‏4ـ آچیق سوز، 20 ربیع الاول به نقل از: رعد، 29 ربیع اولال 1336.‏
‏5ـ زبان آزاد، 9 ربیع الثانی 1336.‏
‏6ـ جنگل، 23 ربیع الثانی 1326.‏
‏7ـ ایران، غرة رجب 1337.‏
‎8- Swietochowski, Tadeusz , Russian Azerbaijan , Cambridge University Press , 1985 , PP. ‎‎156-158.‎
‏9ـ از جمله مقالاتی که او تحریر نموده می توان به ایران و ما آذربایجان و ایران به ترتیب در شماره ‏های 15 رجب و 17 شعبان 1337 روزنامه ایران اشاره نمود.‏
‏10ـ برای آگاهی بیشتر از فعالیت های کلی این حرکت بنگرید به:‏
Jacob , M. L Pan Turkism in Turkey , Archen Books , 1981 , PP. 72-95.‎
‏11ـ بنگرید به: کلیات مصور میرزاده عشقی (تهران ، 1357)، ص 374؛ کلیات دیوان عارف قزوینی ‏‏(تهران 1347)، ص 293ـ 98.‏
‏12ـ ایران، 28 شوال 1337.‏
‏13ـ بنگرید به شماره های فوق الذکر جراید مزبور.‏

تبلیغات