مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۰۱.
۴۰۲.
۴۰۳.
۴۰۴.
۴۰۵.
۴۰۶.
۴۰۷.
۴۰۸.
۴۰۹.
۴۱۰.
۴۱۱.
۴۱۲.
۴۱۳.
۴۱۴.
۴۱۵.
۴۱۶.
۴۱۷.
۴۱۸.
شهر تهران
حوزههای تخصصی:
مبلمان شهری ازجمله مؤلفه های مطرح در طراحی و برنامه ریزی شهری و به عنوان جزئی از کل شهر، تعریف کننده هویت و ساختار شهری و از اصلی ترین ابزارهای ارتباط مدیریت شهری با شهروندان است به نحوی که این طراحی مبلمان شهری بهینه نقشی مؤثر برافزایش کیفیت زندگی در حوزه های مطالعات شهری دارد. تأکید بر روی ابعاد مختلف مبلمان شهری در راستای ارتقا کیفیت زندگی بالأخص ابعاد فرهنگی-اجتماعی دارای اهمیت بسزایی است. لذا هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی مبلمان شهری در ارتقاء کیفیت زندگی منطقه 2 تهران با تأکید بر ابعاد فرهنگی- اجتماعی است. روش تحقیق حاکم بر پژوهش از حیث هدف کاربردی و از حیث روش شناسی تحقیق مبتنی بر روش توصیفی-تحلیلی و مشاهدات میدانی می باشد. یافته های تحقیق با استفاده از نرم افزار Spss و آزمون های آماری متعدد بر اساس تحلیل عاملی، همبستگی و رگرسیون صورت گرفته است که نتایج این یافته ها حاکی از وجود ارتباط بین ابعاد فرهنگی و اجتماعی و تأثیر متقابل این دو بعد بر هم می باشد. نتایج تحقیق نشان داد که محیط های شهری مراکزی برای تجمع انسان ها و ایجاد تعاملات اجتماعی می باشند که امروزه مبلمان شهری عاملی مؤثر برای افزایش کیفیت زندگی است؛ به طوری که می تواند نتایج قابل قبولی به همراه داشته باشد و توجه به آن ها در بافت های شهری از اهمیت بسیار بالائی برخوردار است. لذا در راستای بالا بردن کیفیت زندگی محدوده توجه به مدیریتی یکپارچه با رویکرد مشارکت محوری لازم و ضروری است.
تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر مشارکت ذی نفعان و پایداری شهری هوشمند در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۶۷-۴۸
حوزههای تخصصی:
فناوری اطلاعات و ارتباطات رویکرد اساسی برای ارتقا مشارکت ذی نفعان و پایداری در شهرهای هوشمند است، زیرا باعث افزایش دسترسی به اطلاعات، بهبود ارتباطات و شفافیت در فرایندهای تصمیم گیری شهری می شود. در این راستا، هدف پژوهش بررسی نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در پیشبرد پایداری شهری، در میان رشد سریع جمعیت شهر و اجرای پروژه های هوشمند در شهر تهران است. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و از شاخه تحلیل مسیر محسوب می شود. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه استاندارد فناوری اطلاعات و ارتباطات، پایداری شهری هوشمند، مشارکت ذی نفعان و انطباق و تاب آوری شهری می باشد. جامعه آماری کلیه خبرگان شهری می باشد که حجم نمونه به روش گلوله برفی 70 نفر انتخاب شده است. برای تحلیل و تجزیه داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری (PLS) استفاده شده است. نتایج توصیفی نشان داد که میانگین برای متغیرهای فناوری اطلاعات و ارتباطات (72/3) در سطح نیمه پایدار، پایداری شهری هوشمند (72/3)، مشارکت ذی نفعان (86/3) و انطباق و تاب آوری شهری (8/3) در سطح پایدار تعیین شده است. نتایج استنباطی بیانگر این است که تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر مشارکت ذی نفعان با ضریب معناداری (41/2)، تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر پایداری شهری هوشمند با ضریب معناداری (706/4)، تأثیر مشارکت ذی نفعان بر پایداری شهری هوشمند با ضریب معناداری (766/4)، تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر پایداری شهری هوشمند با نقش میانجی مشارکت ذی نفعان با ضریب معناداری (130/2 ) و تأثیر انطباق و تاب آوری شهری بر پایداری شهری هوشمند با ضریب معناداری (363/3) که بزرگ تر از 96/1 هستند، تأیید می گردد؛ بنابراین مفهوم این مطالعه امکان بهینه سازی تأثیر محیط شهری مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات را فراهم می کند و در نتیجه جوامع پایدار و تاب آوری را ایجاد می کند که نیازها و اولویت های همه اعضای جامعه را برآورده می کند.
دریچه زندگیِ پس از طلاق: برساختی متنوع از زیست جهانی جدید (مطالعه کیفی پیامدهای طلاق بر زندگی زنان در شهر تهران)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
101-142
حوزههای تخصصی:
مقدمه: زندگی پس از طلاق و مواجهه با آن دیری نپایید که جای خود را در نظام مسائل اجتماعی در سطحی بین المللی بازکرده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه جامعه شناختی و البته با رویکردی اِمیک و کیفی از تجربه زندگی زنان شهر تهران پس از طلاق است. روش: روش شناسی پژوهش با رویکرد کیفی انجام شد. به این منظور با 39 زن طلاق گرفته شهر تهران که با روش نمونه گیری هدفمند و استراتژی گلوله برفی انتخاب شد. مصاحبه ها تا مرحله اشباع نظری ادامه پیداکرده است. تجزیه وتحلیل داده از طریق نظام کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته و درنهایت مقوله هسته استخراج شد. یافته ها: 155 کدباز، 33 مقوله فرعی، 7 مقوله اصلی و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری داده ها استخراج شد: زندگی فرزندان طلاق: دوگانه پیروزی و شکست، رسیدن به فردیت فراموش شده، مِیل و تجربه صُور لذتهای طغیان گر، تجربه ناخوشایند بازگشت به خانه پدری، چالشهای اقتصادی (رهاشدگی و مشقت)، گونه گون شدن توجه های منفی، نقابی مفهومی از داغ ننگ طلاق، طردی چندساحتی. همچنین تجربه مشقت تا فردیت یافتگی مدرن به عنوان مقوله هسته انتخاب شد و درنهایت نمودار درختی مستخرج از داده ها تنظیم شد. بحث: زندگی پس از طلاق دست کم در نگاه اول تجربه ای از زیست زنان طلاق گرفته است که تشریح وضعیت آنان به سادگی حاصل نمی شود. در حقیقت می توان زندگی پس از طلاق را برای زنان به یک نمایش درام تشبیه کرد که تماشای وضعیت پیش برنده آن، جریانی متناقض از امور خیر و شر و نابسندگی در پیش بینی است.
ارزیابی الگوی زیست پذیری حمل ونقل پاک با تأکید بر شاخص های دسترسی پذیری (مطالعه موردی: منطقه ۸ شهر تهران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
38 - 53
حوزههای تخصصی:
امروزه عوامل متعددی در زیست پذیری یک مکان تأثیر دارند که ازجمله آن ها می توان به سیستم حمل ونقل اشاره کرد. فقدان برنامه ریزی راهبردی در حوزه حمل ونقل شهری منجر به تکرار سرمایه گذاری های مشترک در بخش زیرساختی و ناهماهنگی و ناسازگاری سیستم حمل ونقل شهری شده است. هدف اصلی این پژوهش تبیین الگوی زیست پذیری حمل ونقل پاک منطقه ۸ شهر تهران با تأکید بر شاخص های دسترسی پذیری است. این پژوهش ازنظر روش انجام تحقیق، توصیفی – تحلیلی است که به دلیل کاربردپذیر بودن یافته ها در تدوین نقشه و رویکرد زیست پذیری در برنامه ریزی شهری، در هدف جنبه کاربردی است. در این تحقیق از تکنیک DEMATEL و نظرات 15 نفر از کارشناسان برای شناسایی روابط بین معیارها استفاده گردیده و از نتایج آن در تشکیل ساختار شبکه و روابط بین معیارها در مدل فرآیند تحلیل شبکه – فازی برای وزن دهی به معیارها و نرمال سازی در نرم افزار ArcGIS بهره گرفته شد. نتایج پهنه بندی الگوی زیست پذیری حمل ونقل پاک منطقه هشت شهر تهران نشان داد که محله های کرمان، دردشت و تهرانپارس به ترتیب با اختصاص ضرایب زیست پذیری حمل ونقل پاک 0.77، 0.55 و 0.52 بیشترین میزان پهنه های زیست پذیری حمل ونقل پاک را به خود اختصاص داده اند. محلات هفت حوض، فدک و مدائن هر یک به ترتیب با اختصاص ضرایب 0.48، 0.43 و 0.35 جایگاه دوم زیست پذیری حمل ونقل پاک را به خود اختصاص داده اند. ازاین رو می توان گفت که مناطق مذکور پتانسیل و قابلیت بیشتری در اجرای طرح حمل ونقل پاک را در میان سایر محلات به خود اختصاص داده اند. کمترین میزان زیست پذیری برای محله مجیدیه محاسبه شده است.
بررسی نقش کیفیت منظر خیابان در اخلاقیات شهری با تاکید بر روابط نظم فضایی و نظم اجتماعی ( تحلیل عدالت فضایی در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
97 - 128
حوزههای تخصصی:
فضا را باید مکانیسم مهمی فرض نمود که می تواند زمینه ظهور و بروز بی عدالتی های اجتماعی را موجب شده و شیوه های نامناسب سازمان دهی آن نیز (بی توجه به ابعاد منظر شهری) می تواند پیامدهای نامناسب و نامطلوبی برای زندگی شهری داشته باشد که خود بحث و موضوعی مهم در حوزه مباحثات اخلاقیات شهری است. همچنین ازآنجاکه خیابان به عنوان کامل ترین نمونه و نماد یک فضای شهری محسوب می شود به نظر می رسد خیابان اصلی ترین موقعیت درک واقعی یک شهر می باشد. در این راستا محقق این پژوهش تقلا و تلاش دارد تا حلقه اتصال نظرات اندیشمندانی چون جین جیکوبز، یان گِل، دیوید هاروی و ادوارد سوجا باشد و ازاین جهت در صدد بسط نظری و ارتباط مفاهیم کلیدی این نظریه پردازان (نظم فضایی و نظم اجتماعی) در بستر شهر ایرانی را به جستجو بنشیند. روش انجام طرح پژوهش حاضر، ترکیبی، از نوع اکتشافی متوالی آن است. این طرح برای شناخت پدیده، با داده های کیفی شروع می شود و سپس در مرحله ثانویه به صورت کمّی مورد سنجش قرار می گیرد. شهر تهران ترکیبی از محله ها، خیابان های قدیمی و شهرک های جدید است که آنها را کنار هم می بینیم. توجه به این فضا می تواند به برجسته نمودن روابط فضایی کمک نماید؛ و این مهم موضوعی است که نتایج پژوهش حاضر دلالت مبرهن بر آن دارد. بدان معنا که از منظر کیفی، خیابان های مناطق جنوب شهر تهران به مراتب وضعیت نامساعدتری دارند و از طرفی وضعیت اخلاقیات شهری نیز در این مناطق به مراتب نامطلوب تر از سایر مناطق شهر تهران است.
واکاوی پدیده طلاق، ریشه ها و پیامد ها در شهر تهران1395(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
139 - 164
پژوهش حاضر با هدف کشف و تحلیل پدیده طلاق و با اتخاذ رویکردی کیفی و با استعانت از روش نظریه مبنایی کوشیده است مدلی پارادایمی از پدیده طلاق، بر اساس برداشت های ذهنی و تفاسیر و تعاریف کنشگران از این مفهوم ارائه دهد. سوژه های این مطالعه با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند و بر مبنای اصل اشباع نظری شامل 55 نفر از زنان مطلقه و در حال طلاق در شهر تهران در سال 95 می باشند. برای تحلیل داده ها از شیوه معرفی شده توسط استروس و کوربین در نظریه مبنایی استفاده شده است. بر حسب یافته ها شرایط علی طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: نوع و شیوه ازدواج، دلایل ازدواج، اختلالات روحی روانی همسر، عدم خرسندی و تشفی از روابط زناشویی و جنسی، عدم آمادگی زوجین برای ازدواج، عدم تعهد اخلاقی به زندگی زناشویی، ناهمسویی در خلقیات، ذوقیات و سلائق، عوامل خطرآفرین، دغدغه ذهنی نسبت جدایی، ناهمسان همسری و خشونت در خانواده. شرایط زمینه ای طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: بنیه اقتصادی ضعیف خانواده، پایداری دوستی های قبل از ازدواج، کیفیت نازل مهارت های زندگی و ارتباطی زوجین، سابقه طلاق در خانواده و دوستان، پایگاه اقتصادی اجتماعی زن. شرایط میانجی یا مداخله گر طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: عومل محافطت کننده، دخالت اطرافیان، وابستگی شوهر به والدین و انفعال در روابط خانگی، نوع ساختار خانواده ، تفاوت در میزان فردگرایی و مدرنیسم و سبک زندگی، آگاهی زن از وضع نامطلوب موجود، ادب، نزاکت و تربیت اخلاقی پایین همسر، شوهر غیر اجتماعی و غیر معاشرتی و بی تحرک، دخالت فضاهای سایبری در روابط زناشویی. استراتژی های کنش (راهبرد) از نظر سوژها عبارتند از: توانمند سازی خود جهت خروج از فرودستی، استقلال طلبی، ناسزا، تهمت، تهدید، کتک، دعوا، طلاق عاطفی (فاصله گیری، سکوت، قهر)، ترک خانه، مراجعه به مشاوره جهت حل مسائل خانوادگی، مراجعه به دادگاه (مهریه، نفقه) و اقدام به طلاق، اتخاذ رفتار مقابله به مثل، عدم رغبت به برقراری رابطه جنسی. پیامدهای طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: تغییر ساختار خانواده به مثابه پیامد وضع موجود، داغ ننگ، افت تحصیلی و اخلاقی و عاطفی فرزندان، احساس طرد و حاشیه نشینی، احساس خسران از زندگی زناشویی، بروز صور بیگانگی (احساس بیگانگی از خود، زندگی زناشویی و جامعه)، فردگرایی.
خودکشی؛ پاسخی به چرخه حذف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
131 - 151
خودکشی، اقدامی آگاهانه در آزار خود است که به مرگ می انجامد و ازجمله مسائل اجتماعی جامعیه انسانی است که روز به روز بر وسعتش افزوده می شود. مطالعات اخیر خودکشی در ایران نیز نشان داده اند که خودکشی و اقدام به آن در حال افزایش است. این پژوهش درصدد است با یک مطالعیه موردی با روش کیفی و براساس رهیافت نظرییه زمینه ای، علل اجتماعی و فرهنگی اقدام به خودکشی، نوع تعامل فردِ خودکش با خانواده، گروه و جامعه و ارتباط آن با اقدام به خودکشی را مطالعه کند تا به تصویری شفاف تر از زمینه ها و علل منجر به اقدام به خودکشی دست یابد. نوع نمونه گیری هدفمند بوده و با اقدام کنندگان به خودکشی (8 زن و 2 مرد) که در بیمارستان های شهر تهران تحت درمان پزشکی بوده اند مصاحبه شده است. یافته های پژوهش، مواردی ازقبیل رفتارهای خودسرانه، رفتارهای ممنوعه، بهادادن به احساسات عاشقانه و نگرش فرامادی به ازدواج در سطح فردی، برهم خوردن سلسله مراتب قدرت، نبودِ مباحثه و گفتگو و مشارکت، حمایت های مشروط والدین، محدود بودن تعاملات، بی تعهدی همسر در رفع نیازها و خشونت خانوادگی در سطح خانوادگی و باور به تفاوت های جنسیتی در بیان احساسات و آزادنبودن جوانان در همسرگزینی در سطح کلان، شرایط علّی خودکشی شناسایی کرد. بنابر یافته های پژوهش می توان استنباط کرد که بارزترین علت اقدام به خودکشی در این افراد، قرارگرفتن در چرخیه حذف بوده است؛ چرخه ای که معلول شرایط علّی، مداخله ای و زمینه ای خاصی است.
واکاوی معنای روابط فرازناشویی از دیدگاه افراد متأهل (مطالعه موردی: افراد متأهل درگیر در رابطه فرازناشویی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
197 - 217
روابط فرازناشویی در میان جوامع، فرهنگ ها و حتی افراد متفاوت معنا و تفسیر یکسانی نداشته و همواره مورد اختلاف بوده است. براساس نتایج تحقیقات اینکه افراد چه تعریفی از رابطه فرازناشویی دارند و آن را چگونه تفسیر می کنند پیش بینی کننده درگیری آن ها در این روابط خواهد بود. لذا، یکی از مهم ترین وجوه بررسی روابط فرازناشویی پرداختن به دیدگاه افراد درباره این روابط است. براین اساس در مقاله حاضر بر آن شدیم با بهره گیری از روش کیفی به بررسی تفسیر و معنابخشی افراد متأهل درباره این روابط بپردازیم. بدین منظور با هجده فرد متأهل ساکن شهر تهران مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گرفت. این افراد بایستی حداقل یک بار تجربه درگیری در یکی از روابط جنسی، عاطفی یا جنسی-عاطفی در فضای واقعی یا مجازی را می داشتند. نتایج تجزیه و تحلیل روایت مشارکت کنندگان که از طریق تحلیل تماتیک انجام شد نشان می دهد معنا و تفسیر این افراد شامل تقلیل روابط فرازناشویی به آمیزش جنسی، ناچیزانگاری روابط فرازناشویی، همه گیرپنداری روابط فرازناشویی، بی اعتبارسازی وفاداری زناشویی و رابطه فرازناشویی به مثابه یک توافق ضمنی بوده است. افراد مورد بررسی طی این فرایند معنابخشی به برچسب زدایی از روابط فرازناشویی به مثابه یک امر غیراخلاقی پرداخته و درگیر این روابط شده بودند. بررسی یافته های این تحقیق نشان می دهد این افراد از طریق برچسب زدایی تلاش نداشته اند عنوان بی وفایی را از رفتار خیانتکارانه خود بردارند بلکه سعی داشته اند از طریق این استراتژی درگیری خود در این روابط را توجیه نمایند.
تأثیر فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی بر تصویر برند در بخش بانکداری با نقش میانجی مشارکت شهروندان (مورد مطالعه: شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و مدیریت شهری سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
۳۹-۲۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی بر تصویر برند در بخش بانکداری با نقش میانجی مشارکت شهروندان انجام شده است. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش، توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل 150 نفر از مدیران بانک ها در تهران بوده که 93 نفر از آنها از طریق فرمول کوکران به عنوان نمونه با روش تصادفی انتخاب شده اند. به منظور گردآوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه محقق ساخته بر اساس طیف 5 درجه ای لیکرت استفاده شده است. روایی محتوایی ابزار توسط متخصصین و خبرگان، تأیید و برای سنجش پایایی ابزار، از روش آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد. با توزیع پرسشنامه، روایی ابزار با سه روش روایی سازه (مدل بیرونی)، روایی همگرا (AVE) و روایی واگرا سنجیده شده است. مقدار AVE برای تمامی متغیرهای باید بزرگ تر از 5/0 باشد. به منظور آزمون فرضیه های پژوهش، مدلسازی معادلات ساختاری در بستر نرم افزارهای آماری smart pls استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که کلیه فرضیات پژوهش تأیید گردید. براین اساس، فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی؛ شامل سفارشی سازی، تعامل و دهان به دهان بر تصویر برند و نیز مشارکت شهروندان تأثیر معناداری دارند. همچنین، فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی؛ شامل سفارشی سازی، تعامل و دهان به دهان بر تصویر برند با نقش میانجی مشارکت شهروندان تأثیر معنادار دارند.
تأثیر سیاست گذاری های شهری بر اسکان غیررسمی با رویکرد ساختارگرایانه، مورد مطالعاتی: منطقه 5 شهرداری شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بوم شناسی شهری سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
117 - 128
حوزههای تخصصی:
اسکان غیررسمی پدیده ناهنجاری است که معضل بیش تر شهرهای بزرگ و کلان شهرها بوده و آسیب های اجتماعی- اقتصادی و زیست محیطی عدیده ای در پی دارد. بر همین اساس مقابله با آن و ساماندهی آن نیازمند صرف هزینه های سنگین در ابعاد گوناگون است. هدف از پژوهش حاضر تأثیر سیاست گذاری های شهری بر اسکان غیررسمی با رویکرد ساختارگرایانه در منطقه 5 شهرداری شهر تهران پرداخته شد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی بوده و از نظر روش شناسی یک مطالعه همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش منطقه پنج شهرداری واقع در شمال غرب شهر تهران بوده و از بین نواحی هفت گانه آن ناحیه سه شامل 8 محله و از بین محله های آن سه محله های حصارک و مرادآباد و کوهسار (فرحزاد) که با توجه به وجود بافت اسکان غیررسمی در آن به عنوان محدوده مورد بررسی قرار گرفتند. به این منظور نمونه ای شامل ۱۲۰ نفر از سیاست گذاران، مسئوولین و کارشناسان مرتبط با موضوع در منطقه مورد مطالعه به صورت تمام شمار به عنوان حجم نمونه تعیین گردید و پرسشنامه محقق ساخته شامل ۲۶ سؤال ۵ گزینه ای تهیه و پس از اطمینان از اعتبار و روایی آن بین آن ها توزیع گردید. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS و از طریق آزمون های ضریب همبستگی پیرسون (r) و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که: بین عوامل قوانین زمین شهری موجود، ایجاد شهرک های جدید و سیاست های مسکن و طرح های شهری و اسکان غیررسمی در منطقه 5 شهرداری شهر تهران رابطه معنادار و مثبت در سطح اطمینان 99 درصد وجود دارد. به عبارت دیگر این عوامل موجب افزایش اسکان غیررسمی در این منطقه از شهر تهران گردیده و در مجموع می توان 62 درصد از واریانس وجود پدیده اسکان غیررسمی را به وسیله عوامل سه گانه قوانین زمین شهری، ایجاد شهرک های جدید و سیاست های مسکن و طرح های شهری تبیین کرد.
تحلیل خودهمبستگی فضایی مرگ و میر ناشی از بیماری های تنفسی و دسترسی به مراکز بهداشتی درمانی در شهر تهران
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۸
598 - 610
حوزههای تخصصی:
مطابق آمار این بیماری ها در سال 00، 99، 98 و 1397 بیشترین مرگ و میر را در کلانشهر تهران داشته است. بنابراین این پژوهش به مرگ و میر ناشی از بیماری های تنفسی در سطح مناطق 22 گانه شهر تهران در بازه زمانی فوق الذکر و تحلیل خودهمبستگی فضایی آن با متغیر دسترسی به مراکز بهداشتی درمانی پرداخته است. بر این مبنا آدرس بیماران تنفسی در GIS نقطه گذاری گردید. جهت بررسی توزیع فضایی مرگ و میر بیماری های تنفسی از ضریب موران، برای محاسبه فاصله مرکز مناطق تا نزدیکترین مراکز بهداشتی درمانی از دستور NEAR و به منظور تخلیل خودهمبستگی فضایی مرگ ناشی از بیماری های تنفسی و دسترسی به مراکز بهداشتی درمانی از ضریب دومتغیره موران استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که توزیع مرگ و میر ناشی از بیماری های تنفسی در سطح مناطق شهر تهران در سال های 99، 98 و 1397 بصورت خوشه ای و در سال 1400 بصورت پراکنده است که در قسمت شرق شهر، توزیع فضایی در سطح بالا است. همچنین کمترین فاصله مرکز مناطق تا مراکز بهداشتی درمانی 1000 متر و بیشترین 12000 مترمحاسبه شده است که متوسط سطح دسترسی مناطق شهر تهران به مراکز بهداشتی درمانی در مناطق 8، 11، 12 و 16 دارای دسترسی مناسب به مراکز بهداشتی-درمانی است. در نهایت با بکارگیری موران دو متغیره بیماران تنفسی و فاصله از مراکز بهداشتی درمانی، مناطق شمالِ شرقی، شرق و شرقِ جنوب شرقی مرگ و میر بیماران بالا و دسترسی به مراکز بهداشتی-درمانی کم است. در واقع در مناطقی که فاصله بیماران از مراکز بهداشتی درمانی زیاد است میزان مرگ و میر بالا و در مناطقی که میزان فاصله دسترسی بیماران به مرکاز بهداشتی درمانی کم است، به مراتب مرگ و میر پایین تر است.
عوامل مؤثر بر بازاریابی دیجیتال در گردشگری پزشکی با تأکید بر هوش مصنوعی (مورد مطالعه: شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
15 - 26
حوزههای تخصصی:
با پیشرفت روزافزون فنّاوری ها و روش های ارتباطی، استفاده از بازاریابی دیجیتال برای تبلیغات و ترویج خدمات و محصولات اهمیت بسیاری یافته است. صنعت گردشگری پزشکی یکی از صنایعی است که از این روش ها یهره فراوانی می برد. با توجه به رشد روزافزون فنّاوری و کاربرد گسترده اینترنت در جوامع مختلف، استفاده از هوش مصنوعی و فنّاوری های مرتبط با آن اهمیت بسزایی دارد. ازاین رو، هدف از انجام این پژوهش شناسایی عوامل مؤثر بر بازاریابی دیجیتال در گردشگری پزشکی با تأکید بر هوش مصنوعی بوده و شهر تهران برای نمونه بررسی شده است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از حیث جمع آوری داده ها پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل 53 نفر از گردشگران پزشکی شهر تهران بوده که برای مشارکت در ساخت الگو انتخاب شدند. بدین منظور، چارچوب مفهومی الگو مشخص و داده ها با استفاده از ابزارها و تکنیک های نگاشت شناختی فازی و تحلیل شبکه های اجتماعی تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که عوامل متعددی در بازاریابی دیجیتال در گردشگری پزشکی با تأکید بر هوش مصنوعی در شهر تهران دخیل اند. عوامل بهینه سازی سایت و برندینگ (برندسازی) در موتورهای جست وجو، هدفمندسازی بازاریابی، ارزیابی بهتر کمپین های بازاریابی و دریافت بازخورد بهتر از مخاطبان به ترتیب بیشترین اهمیت را داشتند، زیرا از مرکزیت بیشتری برخوردار بودند.
بررسی تطبیقی انواع فرم آتریوم و هندسه نورگیر آن در راستای کاهش مصرف انرژی ساختمان های آموزشی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸
81 - 95
حوزههای تخصصی:
استفاده از نور طبیعی روز در ساختمان ها موجب ارتقاء کیفیت فضای داخلی و کاهش مصرف انرژی می گردد که این امر به خصوص در کاربری هایی که بار استفاده فراوان در طول روز دارند، مانند فضاهای اداری و آموزشی، اهمیت بیشتری دارد. آتریوم ها به عنوان ابزار مؤثر دریافت نور طبیعی در ساختمان، می توانند علاوه بر کاهش هزینه انرژی ناشی از نور مصنوعی، آسایش بصری، رفاه و راحتی ساکنان را در حین کار بهبود بخشند. برای طراحی مناسب آتریوم، به گونه ای که نور طبیعی بدون تلفات انرژی در فضا انتشار یابد، لازم است متغیرهای طراحی که تأثیر مستقیم بر بازدهی کارکرد حرارتی دارند، شناسایی شوند. این متغیرها شامل مصالح، فرم آتریوم و هندسه سقف نورگیر آن می شوند. هدف از این مطالعه مقایسه انواع فرم بدنه آتریوم و سقف نورگیر آن در یک فضای آموزشی دبستان در اقلیم تهران، در راستای بهینه سازی مصرف انرژی است. در این راستا دو مؤلفه فرم (پلان آتریوم) و هندسه نورگیر سقف در یک فضای آموزشی دبستان، با استفاده از نرم افزار دیزاین بیلدر شبیه سازی و از موتور انرژی پلاس برای محاسبات بهره گیری و از نرم افزار اکوتکت جهت اعتبارسنجی نتایج استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که در پلان های مختلف آتریوم با مساحت مشابه، فرم آتریوم با پلان دایره بهترین و پلان مستطیل ضعیف ترین کارکرد را در کارآیی انرژی ساختمان دارد. همچنین در خصوص هندسه نورگیر سقف، آتریوم با فرم پلان دایره و کلاهک مسطح نسبت به سایر فرم ها عملکرد بهتری در کارآیی انرژی دارد. بنابراین می توان گفت افزایش کشیدگی پلان آتریوم و همچنین افزایش بیرون زدگی کلاهک نورگیر آن موجب کاهش کارآیی انرژی ساختمان خواهد شد.
تحلیل جامعه شناسی مشارکت شهروندان در بازآفرینی بافت های فرسوده شهری محله جوادیه شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
46 - 60
حوزههای تخصصی:
مقدمه با رشد و گسترش شهرها طی زمان، شکل شهری و جمعیتی آن نیز تغییر می یابد. محدوده های شهری دیگر توان پاسخ گویی به رشد جمعیت را ندارند. از این رو، رفته رفته برخی از محدوده های شهری رشد بیمارگونه ای می یابند و برخی دیگر نیز فرسوده می شوند. فرسودگی یکی از مسائل مربوط به فضای شهری است که نابسامانی، عدم تعادل، عدم تناسب و بی قوارگی را به دنبال دارد. از این رو در راستای سیاست های توسعه ای، مدیران شهری بر پایه حفظ کالبد شهر، ایمن سازی و استحکام بخشی به شهرها باید تدابیری را اتخاذ کنند. از تدابیر توسعه ای در این زمینه می توان به بازآفرینی شهری اشاره کرد. بازآفرینی شهری نوعی دید جامع و یکپارچه است که با مجموعه اقداماتی به حل مسائل مربوط به شهر و از جمله فرسودگی شهری می پردازد. شناخت و بررسی روابط میان ویژگی های کالبدی و واکنش های اجتماعی، بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش کیفیت زندگی، استفاده بهینه از زمین های شهری و ممانعت از توسعه بی رویه شهرها، اهمیت نقش گروه های اجتماعی مختلف و نیروهای محلی، توجه به محیط زیست و غیره از جمله مواردی است که در برنامه های بازآفرینی مد نظر قرار می گیرد. در این نوع برنامه ها حضور و نقش مردم حائز اهمیت است. به بیانی، مشارکت شهروندان می تواند نقش تسهیل کننده ای در برنامه های بازآفرینی داشته باشد. بدون مشارکت مردم اجرای برنامه های بازآفرینی برای مدیران شهری دشوار خواهد بود و هزینه های هنگفتی را نیز به همراه خواهد داشت. از این رو، مقاله حاضر با توجه به اهمیتی که مشارکت شهروندان در برنامه های بازآفرینی دارد، قصد دارد فرایند جامعه شناختی مشارکت شهروندان در بازآفرینی بافت های فرسوده شهری را بررسی کند. با شناسایی مؤلفه های جامعه شناختی مشارکت، علاوه بر کاهش هزینه های مدیریت شهری، می توان با بهره مندی از قدرت مشارکت محلی، برنامه های بازآفرینی را با سرعت و کیفیت بیشتری اجرایی کرد. این امر موجب تسهیل در مدیریت شهری، بهبود و توسعه فضای شهری و در نتیجه، افزایش کیفیت زندگی در بافت های فرسوده خواهد شد. مواد و روش ها بر مبنای هدف و سؤال پژوهش، روش تحقیق کیفی برای این مقاله به کار برده شد. با توجه به اینکه در مقاله حاضر توصیف های استدلالی و کشف معناها و تعبیرهای کنشگران اجتماعی به عنوان مشارکت کنندگان در بازآفرینی بافت های فرسوده اهمیت دارد، روش تحلیل در این پژوهش، کیفی است. برای مطالعه بخش مشارکت (ساکنان بافت های فرسوده) از روش گروه مبتنی بر بحث یا گروه متمرکز (FGD) و در بخش برنامه های بازآفرینی، روش مصاحبه های باز و نیمه باز با متخصصان و کارشناسان استفاده شد. برای نمونه گیری ابتدا نقشه بافت فرسوده تهیه و مشخصات معابر محله جوادیه اعم از بزرگراه ها، خیابان های اصلی، فرعی، کوچه ها و بن بست ها استخراج شد. بر این اساس، از مجموع 6951 پلاک موجود در محله جوادیه 1404 پلاک نوسازی (بازآفرینی) شد و تعداد 5547 پلاک نیاز به نوسازی داشت. سپس با روش نمونه گیری خوشه ای نمونه های مورد نظر از میان پلاک های شناسایی شده نیازمند نوسازی (بازآفرینی) جمعیت نمونه انتخاب شدند. بر حسب نمونه گیری به قید قرعه دو دسته انتخاب، و از میان آن ها دو گروه 12نفری از ساکنان پلاک های بافت فرسوده محله جوادیه برای شرکت در جلسات گروه متمرکز انتخاب شدند. از میان کارشناسان و متخصصان نیز بر حسب آشنایی، تخصص و احاطه بر وضعیت بافت های فرسوده از جمله شهردار، معاون، مدیر، کارشناس و تسهیل گر انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه باز (به صورت پرسش و پاسخ) صورت گرفت. برپایه اهداف، سؤال اصلی و مدل تحقیق، سؤالات گروه متمرکز و مصاحبه ها تنظیم شد. دو جلسه گروه متمرکز با گروه هایی 12نفری طی حدود 45 تا 60 دقیقه برگزار و نتیجه جلسات مکتوب و پیاده سازی شد و مطالب مورد نیاز استخراج و دسته بندی شد. با استفاده از اطلاعات استخراج شده به سؤال اصلی پژوهش پاسخ داده شد. برای کشف بهتر روابط بین داده ها با نرم افزار MAXQDA تحلیل کیفی مصاحبه انجام شد. پاسخ ها به سؤالات تحقیق با نتایج نرم افزار جمع بندی و نتیجه گیری صورت گرفت. با استفاده از نتایج حاصل از جلسات گروه متمرکز و مصاحبه ها، مدل مشارکت و چالش های آن در محله جوادیه مشخص و مدل پیشنهادی برای جلب و افزایش مشارکت ارائه شد. یافته ها یافته های پژوهش نشان داد اقداماتی از جمله شفاف سازی و ایجاد اعتماد، آگاهی بخشی درست به مردم و انجام تبلیغات صحیح ، ارائه تسهیلات مناسب و آسان به شهروندان در نوسازی منازلشان، توجه به ارزش های قومی و محلی و حفظ هویت بافت ، تدریجی بودن برنامه های بازآفرینی و اجرای آن و یکپارچگی در مدیریت از مؤلفه های اصلی جلب مشارکت مردم در بافت های فرسوده شهری هستند. همچنین، اگر بازآفرینی با حفظ حقوق افراد، در نظر گرفتن حق مالکیت آن ها و مدیریت صحیح در ساختمان های بازآفرینی شده، توجه به نیازهای ضروری مردم، توسعه فضاهای گفتمانی، توسعه و ایجاد دسترسی به فضاهای عمومی مانند بوستان ها و فضا های سبز، اصلاح و شکل دهی مناسب به معابر شهری، آگاه سازی و آموزش مالکان، ایجاد تسهیلات و مشوق برای آن ها، توانمندسازی محلات، اثرات فرهنگی و اجتماعی برنامه های بازآفرینی، توجه به محیط زیست، همراه باشد، در مشارکت مردمی تأثیر گذار است. در همین راستا، به کارگیری روش های نوین در بازآفرینی و تأمین امنیت فیزیکی ساختمان های نوساز، تأکید بر مدیریت یکپارچه در برنامه ریزی برای بازآفرینی، توجه به حقوق مالکان، توجه به انجام تکالیف سازمان های مرتبط با برنامه های بازآفرینی، تداوم در برنامه ریزی و اجرای آن، در نظر گرفتن عدالت در برخورداری از امکانات شهری و نیاز به برخی اصلاحات در قوانین مرتبط به بازآفرینی از سایر موارد حائز اهمیت است. نتیجه گیری بررسی مطالعات و پژوهش های گذشته در زمینه مشارکت مردمی در برنامه های بازآفرینی بافت های فرسوده شهری نشان داد اعتمادسازی، چالش اصلی پیش روی مشارکت در این نوع بافت ها است. اما نتایج مقاله حاضر نشان داد پیش از اینکه اعتماد در مردم ایجاد شود، باید اقداماتی صورت پذیرد. به بیانی، اعتمادسازی خود پیش نیازهایی دارد که اگر به آن ها توجه نشود، اعتمادی شکل نخواهد گرفت و همچنین، پس از شکل گیری اعتماد نیز حلقه های واسطی وجود دارند که بدون در نظر گرفتن آن ها مشارکت شکل نخواهد گرفت. مطالعات نظری، مصاحبه ها و بررسی ها در محله جوادیه نشان داد توجه به نیازها، منافع، رضایتمندی مردم، تقویت امنیت، توجه به ارزش های فرهنگی، تقویت انسجام گروهی، تقویت حس تعلق محله ای ( احساس عضویت، حس تأثیرگذاری، توجه به نیازها و تقویت پیوندهای عاطفی)، تفویض اختیار، فراهم سازی امکان گفتمان و شفافیت در اطلاع رسانی از مواردی هستند که زمینه ساز اعتمادسازی هستند. پس از اعتماد سازی نیز شکل گیری فضاهای عمومی، مشارکت ذهنی و سپس، مشارکت عینی نیاز است که مشارکتی دوسویه و صورت کاملی از مشارکت شکل بگیرد. توجه به این موارد به عنوان پیش نیاز اعتماد سازی و شکل گیری حلقه های واسط بین اعتماد سازی تا مشارکت، اهمیت زیادی برای برنامه ریزان و نهادهای مجری خواهد داشت. توجه به پیش نیازها و حلقه های واسط برای جلب مشارکت می تواند راهگشای برنامه ریزان و مجریان برای ورود با محلات دارای بافت فرسوده به منظور اجرای برنامه های بازآفرینی باشد. برنامه ریزان برای برنامه ریزی بازآفرینی در بافت های فرسوده شهری به خصوص در محلاتی مانند محله جوادیه و اخذ نتایج هر چه بهتر، در گام نخست باید شناخت صحیحی از محله، ناحیه، منطقه و ساکنان بافت های فرسوده ای کسب کنند. به شاخص هایی همچون نیازهای مردم، سطح بندی نیازها، رضایتمندی مردم، پیوند های اجتماعی و ارزش های فرهنگی، هویت محله ای، وجود فضاهای گفتمانی و نحوه واگذاری قدرت به مردم توجه ویژه داشته باشند. توجه به این شاخص ها به شکل گیری اعتماد دو جانبه میان مردم و مسئولان منجر خواهد شد و در نهایت، مشارکتی دو جانبه ( از سوی مردم و مسئولان) شکل خواهد گرفت. در این صورت، برنامه های بازآفرینی با کمترین هزینه برای مدیریت شهری و با بالاترین درجه رضایتمندی و مشارکت مردمی اجرایی می شود. با توجه به موارد گفته شده، پس از ایجاد انگیزه و جلب مشارکت مردمی در برنامه های بازآفرینی باید اقداماتی انجام شود که مشارکت جلب شده افزایش یابد و تقویت شود. در همین راستا افزایش شفافیت در ارائه اطلاعات و اعتمادسازی در مردم ، ارائه تسهیلاتی که با نیازهای ساکنان بافت ها متناسب بوده و دریافت آن آسان باشد، مدیریت قوی در برنامه ریزی که به طور کلان همه موضوعات بافت را مد نظر قرار دهد و در زمان اجرا نیز دارای سرعت، دقت و کارایی بالایی باشد و همچنین، در نظر گرفتن حقوق مالکیت افراد و ایجاد اطمینان در حفظ این حقوق، از عوامل مهم برای افزایش و تقویت میزان مشارکت مردم در برنامه های توسعه ای است
ارائه الگوهای فناورانه برای توسعه شهر هوشمند در تهران با استفاده از تکنیک دیماتل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
186 - 199
حوزههای تخصصی:
مقدمه در دنیای امروز، افزایش جمعیت شهرها و پیچیدگی های مدیریت شهری، چالش های فراوانی را برای جوامع شهری به همراه آورده است. پاسخ به این چالش ها و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان از اهداف اصلی نهادهای مدیریتی شهرها است. در این راستا، توسعه شهرهای هوشمند به عنوان راه حلی نوین و مؤثر مطرح شده و توجه زیادی به خود جلب کرده است، چرا که توسعه شهر هوشمند به عنوان یک پدیده چند بعدی و چالش برانگیز، اهمیت زیادی در بُعد های اجتماعی، اقتصادی، و زیست محیطی دارد. از طرفی، با توجه به افزایش جمعیت شهری و رشد زیاد شهرنشینی، نیاز به مدیریت هوشمند و بهینه منابع و خدمات شهری از اهمیت فراوانی برخوردار است. این پژوهش با هدف ارائه الگوی معیارهای فناورانه برای توسعه شهر هوشمند، با تأکید بر ابعاد فناورانه و با تمرکز بر شهر تهران انجام شده است. مواد و روش ها برای دستیابی به این هدف، نخست اطلاعات از طریق روش های مطالعات کتابخانه ای و مقالات شبکه جهانی اطلاعات جمع آوری شد. سپس، با استفاده از تحقیقات میدانی یعنی تدوین پرسشنامه به منظور توصیف دیدگاه جامعه مورد پژوهش بهره گرفته خواهد شد. در این پژوهش از سه پرسشنامه استفاده شد: پرسشنامه اول روش دلفی فازی که به تعیین ابعاد و معیارهای اصلی شهر هوشمند به کار گرفته شد که در این راستا، هفت بعد اصلی شامل مردم هوشمند، محیط هوشمند، اقتصاد هوشمند، زندگی هوشمند، حمل و نقل هوشمند، فناوری و زیرساخت، و حکمرانی و مدیریت هوشمند شناسایی و مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا، تکنیک دلفی فازی برای غربال سازی معیارها و شناسایی معیارهای اساسی به کار گرفته شد. سپس، پرسشنامه دوم با استفاده از روش دیمتل، شدت و جهت روابط میان معیارها تعیین شد و معیارهای تأثیرگذار و تأثیرپذیر شناسایی شدند. در نهایت، با پرسشنامه سوم روش بهترین بدترین، وزن معیارها و زیرمعیارها محاسبه و اولویت بندی نهایی ارائه شد. یافته ها نتایج این پژوهش نشان داد معیارهای حکمرانی و مدیریت هوشمند، فناوری و زیرساخت هوشمند و اقتصاد هوشمند به عنوان مهم ترین معیارهای تأثیرگذار در توسعه شهر هوشمند در تهران شناخته می شوند، در حالی که معیار زندگی هوشمند بیشترین تأثیرپذیری را دارد. بنابراین، معیارهای حکمرانی و مدیریت هوشمند با رتبه 1، فناوری و زیرساخت هوشمند با رتبه 2 و اقتصاد هوشمند با رتبه 3 به عنوان مهم ترین معیارهای تأثیرگذار در توسعه شهر هوشمند در تهران شناخته می شوند، در حالی که معیار زندگی هوشمند با رتبه 7 و محیط هوشمند با رتبه 6 بیشترین تأثیرپذیری را دارد. زیرساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات در تهران به پیشرفت های بیشتری نیاز دارد تا بتواند به یک شبکه هوشمند گسترده تبدیل شود. یافته های این پژوهش نشان می دهند توسعه شهر هوشمند در تهران با توجه به شاخص های حکمرانی هوشمند، زیرساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات، اقتصاد هوشمند، و کیفیت زندگی می تواند به میزان زیادی به الگوهای موفق در سایر کشورها نزدیک شود. با بررسی شاخص های مشابه در شهرهای پیشرو مانند سنگاپور، سئول و هلسینکی، ضعف ها و قوت های تهران قابل ارزیابی است. نتیجه گیری پژوهش حاضر نشان می دهد تهران در مقایسه با سایر شهرهای هوشمند جهان، نیازمند سرمایه گذاری بسیار بالا در حوزه های مختلف از جمله حکمرانی هوشمند، زیرساخت های فناوری، اقتصاد هوشمند و کیفیت زندگی است. بر اساس یافته های این پژوهش، با توجه به وجود ظرفیت های بالقوه در تهران، می توان از تجارب موفق دیگر شهرها در توسعه شهر هوشمند استفاده کرد و برنامه های مشابهی را برای تهران پیاده سازی کرد. بر اساس یافته های پژوهش، زیرساخت های فناوری در تهران هنوز در مراحل اولیه توسعه قرار دارند و استفاده از فناوری های پیشرفته ای نظیر IoT به شکل گسترده در سطح شهر هنوز محقق نشده است. لذا، افزایش سرمایه گذاری در این حوزه می تواند به افزایش کارایی شهری و کاهش مشکلات محیطی کمک کند.
شناسایی متغیرهای کلیدی و سناریوهای حکمروایی هوشمند شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
224 - 241
حوزههای تخصصی:
مقدمه شهرهای معاصر به دلیل رشد سریع و بی برنامه با چالش هایی نظیر آلودگی هوا، ترافیک، ساخت وسازهای غیررسمی و هزینه های بالای زندگی مواجه شده اند؛ در پاسخ، بسیاری از دولت های محلی در جهان به سیاست ها و برنامه های «شهر هوشمند» روی آورده اند. ظهور شهرهای هوشمند که از هم گرایی فناوری های پیشرفته اطلاعات و ارتباطات نشئت می گیرد، فرصت ها و راه حل های متعددی برای مواجهه با مسائل شهری مدرن فراهم کرده است. شهر هوشمند به عنوان الگویی فناوری محور، ظرفیت قابل توجهی برای مقابله با مشکلات زیست محیطی، ارتقای بهره وری، توسعه اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی دارد و از همین رو، مورد توجه دولت ها، شهرداری ها، دانشگاه ها و رسانه ها قرار گرفته است. در این میان، «حکمروایی هوشمند» به عنوان یکی از ابعاد بنیادین و پیشران در تحقق شهر هوشمند، نقش کلیدی در سازماندهی و هماهنگی ذی نفعان و فعال سازی سایر ابعاد توسعه هوشمند ایفا می کند، چراکه تحقق شهر هوشمند فقط وابسته به نوآوری های فناورانه نیست، بلکه به حکمروایی هوشمند به عنوان سازوکار کلیدی برای توسعه سایر ابعاد شهری نیاز دارد. در تهران با وجود علاقه فزاینده به فرایندهای حکمروایی هوشمند در سطوح محلی و ملی، بهره برداری کامل و بهینه از ظرفیت های تحول آفرین این رویکرد هنوز تحقق نیافته است. بر همین اساس، هدف اصلی این تحقیق با استفاده از رویکرد آینده پژوهی شناسایی متغیرهای کلیدی تأثیرگذار بر حکمروایی هوشمند شهر تهران و آینده های احتمالی (سناریوها) در این زمینه است. بدیهی است پاسخ به این سؤالات می تواند برای پیشبرد و تحقق حکمروایی هوشمند شهر تهران در آینده مؤثر واقع شود. مواد و روش ها مقاله حاضر به لحاظ ماهیتی، توصیفی تحلیلی و از نظر هدف، کاربردی است که داده ها و اطلاعات مورد نیاز آن با بهره گیری از روش های آینده پژوهی و از طریق پرسش نامه ها و مصاحبه های تخصصی با کارشناسان و متخصصان حوزه مدیریت شهری و علوم مرتبط جمع آوری شده است. در این پژوهش، برای شناسایی و تحلیل متغیرهای مؤثر بر حکمروایی هوشمند شهر تهران از چارچوب تحلیلی PESTEL بهره گرفته شده که عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، زیست محیطی و حقوقی را پوشش می دهد. همچنین، تحلیل ساختاری با استفاده از نرم افزار Micmac برای بررسی روابط و وابستگی های متغیرهای کلیدی و تعیین متغیرهای اصلی انجام شده است. در نهایت، توسعه سناریوها با استفاده از روش ارزیابی اثرات متقابل انجام شده است. یافته ها ابتدا نوزده متغیر در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، حقوقی و زیست محیطی شناسایی شدند. در نتیجه تحلیل ساختاری، تمرکز به چهار متغیر کلیدی با بیشترین تأثیرگذاری شامل رویکرد حکمروایی (از بالا به پایین در مقابل از پایین به بالا)، ظرفیت تأمین مالی، آمادگی زیرساخت و فناوری و شفافیت و داده باز محدود شد. بر اساس این بینش ها، چهار سناریوی متمایز برای حکمروایی هوشمند تهران تا سال 2050 تدوین شد: (1) آتلانتیس هوشمند آینده ای شفاف و مبتنی بر نوآوری که با داده های باز، حکمروایی مشارکتی و ثبات مالی مشخص می شود؛ (2) آتلانتیس پایدار روایت یک شهر هوشمند پایدار با حکمروایی هیبریدی؛ (3) آتلانتیس در بحران شهر با حکمروایی متمرکز، نوآوری محدود و افزایش تنش های اجتماعی و (4) آتلانتیس منزوی – تهران را با حکمروایی متمرکز، و پسرفت فناوری و اقتصادی و عدم پیشرفت به سمت اهداف شهر هوشمند را ترسیم می کند. نتیجه گیری این پژوهش با تحلیل آینده نگر حکمروایی هوشمند در تهران، بر مبنای چارچوب PESTEL، رویکردهای تحلیل ساختاری و سناریونویسی، به شناسایی عوامل کلیدی تأثیرگذار بر مسیر تحول شهر هوشمند پرداخته است. این مطالعه رویکرد حکمروایی را به عنوان یک عامل تعیین کننده محوری در موفقیت حکمروایی هوشمند تأیید می کند و بر ضرورت تکامل از مدل های متمرکز و از بالا به پایین به سمت چارچوب های مشارکتی فراگیرتر و تقویت متقابل بین شفافیت، داده های باز و اعتماد شهروندان به عنوان یک اصل اساسی برای حکمروایی هوشمند تأکید می کند. همچنین، علی رغم شناخت جهانی نسبت به حکمروایی مشارکتی، پیاده سازی این مدل ها در بسترهای نوظهور همچون تهران با موانع بومی سیاسی، اقتصادی و نهادی مواجه است. مطابق با تحقیقات قبلی در مورد شهرهای هوشمند در اقتصادهای نوظهور، یافته ها بر چالش های مالی و زیرساختی به عنوان محدودیت های اساسی که تهران باید به آن ها بپردازد، تأکید می کنند. به خلاف مدل های ایده آل موجود که برای بافت های شهری پیشرفته توسعه یافته اند، این تحقیق درک حساس به بافت متناسب با واقعیت های اجتماعی - سیاسی تهران ارائه می دهد. آینده حکمروایی هوشمند تهران نه تنها به نوآوری های فناوری، بلکه به اصلاحات ساختاری، همکاری چندجانبه ذی نفعان و سیاست گذاری تطبیقی نیز وابسته است. در نهایت، در این تحقیق برای کشف مسیرهای بالقوه آینده، با استفاده از روش تحلیل تأثیر متقابل و بر اساس متغیرهای کلیدی 4 سناریو روایت شده است. سناریوهای تدوین شده، بینش استراتژیک و ابزارهای آمادگی را در اختیار سیاست گذاران قرار می دهند تا پیچیدگی های شهری در حال تحول شهر را بهتر درک کنند. سناریوهای به دست آمده پیش بینی نیستند؛ بلکه با هدف جرقه زدن تخیل و به ذهن آمدن پیامدهای احتمالی در آینده روایت شده اند. آینده احتمالاً ترکیبی از هر 4 سناریو خواهد بود و حتماً سناریوهای دیگری وجود دارد که ما در نظر نگرفته ایم. ما در عصری از تغییرات بی ثبات جهانی زندگی می کنیم. با توجه به اینکه اقتصادهای سراسر جهان در نوسان هستند و فناوری های جدید به سرعت در حال ظهور هستند، شهرها برای دستیابی به حکمروایی مؤثر و توسعه پایدار با چالش های بی سابقه ای مواجه اند. رویارویی با مسائلی مانند تغییرات آب وهوایی، از دست دادن تنوع زیستی و بحران های بهداشتی، به ارزیابی مجدد سیاست ها و استراتژی های برنامه ریزی شهری نیاز دارد که سیستم های شهری سازگار و احیاکننده را ارتقا می دهند. برای دستیابی حکمروایی هوشمند به پتانسیل کامل خود، اقدامات قاطع مورد نیاز است. در حالی که مسیر تحول دیجیتال فراگیر بدون موانع نیست اقدام جسورانه و استراتژیک، شکستن موانع و اولویت دادن به انعطاف پذیری و همکاری بین سازمانی می توانند شکاف بین خدمات عمومی و نیازهای درحال توسعه شهروندان را پر کند و دوره جدیدی از اعتماد و مسئولیت پذیری را تسهیل کنند. البته در نهایت حکمروایی هوشمند نه یک راه حل جادویی برای تمام مشکلات و نه شهر هوشمند تصویری آرمانی و بی نقص است، بلکه این رویکرد ابزاری است که با نقش آفرینی به عنوان یک کاتالیزور، به تغییر شکل مدیریت شهری برای توانمندسازی و بهبود خدمات جامعه کمک می کند. هدف نهایی نیز استفاده از این راهکار برای ارتقای کیفیت زندگی شهری و کاهش مشکلات و چالش های پیشروی شهرهاست. با درک این پیچیدگی ها، تهران می تواند با حرکت در مسیر شهر هوشمند با حکمروایی هوشمند در آینده خود را به عنوان یک شهر مترقی که هم به رفاه انسان و هم به سلامت محیطی پاسخ می دهد، قرار دهد. بر اساس مطالعه انجام شده توصیه می شود به سمت مدل توسعه ای که پیشرفته تر و مؤثرتر از مدل هایی است که تا به امروز با اقدامات بسیار پراکنده مشخص شده اند، همگرا شویم.
تحلیل ساختاری سیاست های حمل ونقل پایدار شهری در راستای آینده زیست پذیری شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آینده پژوهی منطقه ای دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
39 - 55
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی شهری و حمل ونقل مرتبط با آن تأثیر عمیقی بر پایداری و زیست پذیری یک شهر دارد و کیفیت زندگی ساکنان شهری را تحت تأثیر قرار می دهد. در این راستا پژوهش حاضر با هدف تحلیل ساختاری سیاست های حمل ونقل پایدار شهری در راستای آینده زیست پذیری شهر تهران با رویکرد آینده پژوهی تهیه شده است. روش پژوهش مبتنی بر رویکرد آینده پژوهی است و از لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نوع توصیفی-تحلیلی می باشد. مبنای گردآوری اطلاعات روش کتابخانه ای، اسنادی و پیمایشی و بر اساس روش دلفی بوده است. جامعه آماری خبرگان متخصص در مطالعات شهری می باشند که حجم نمونه به صورت هدفمند با روش نمونه گیری گلوله برفی 70 نفر به انتخاب شدند. در بخش تجزیه وتحلیل برای ارزیابی، زمینه سازی و رتبه بندی شاخص ها از روش ماتریس اثرات متقابل (MICMAC) و از برای تدوین سناریوهای نهایی از سناریو ویزارد استفاده شده است. نتایج نشان داد که شاخص های کاهش انتشار آلاینده های هوا، ارتقای عدالت در دسترسی به حمل ونقل عمومی و افزایش استفاده از حمل ونقل اشتراکی و پاک بیشترین تأثیر را بر سایر شاخص ها دارند. در تحلیل تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم، شاخص های کاهش انتشار آلاینده ها و توسعه خدمات حمل ونقل دیجیتال نقش مهمی در بهبود کیفیت محیط زیست دارند. همچنین، در سناریوهای مختلف، تعامل مثبت شاخص ها در سناریوی خوش بینانه و ضعف مدیریت در سناریوی بدبینانه مشهود است؛ بنابراین، نتایج بر اهمیت آینده پژوهی در توسعه سیاست های حمل ونقل پایدار تأکید می کند و می تواند به سیاست گذاران در تدوین استراتژی های مؤثر برای ارتقاء حمل ونقل پایدار و زیست پذیری شهری تهران کمک کند.
واکاوی پیشران های مؤثر بر نوآوری و تحول شهری با رویکرد آینده پژوهی، مورد مطالعه: شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوآوری و توسعه شهری محرک اصلی برای ارتقای توسعه صنعتی، اقتصادی و اجتماعی شهرها است. با این حال، عوامل و پیشران هایی که بر نوآوری و توسعه شهرها تأثیر می گذارند، نیازمند بررسی و واکاوی هستند. بر این اساس این مطالعه تلاش دارد که با رویکرد آینده پژوهشی پیشران های مؤثر بر نوآوری و تحول شهری در تهران را بررسی نماید. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش آمیخته (کمی و کیفی) است. جامعه آماری کارشناسان/خبرگان مسائل شهری در شهر تهران بوده است. به استفاده از نمونه گیری غیراحتمالی و به صوت هدفمند 30 کارشناس انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه تاثیرات متقابل آینده پژوهی استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی و مدل ساختاری و نرم افزار میک مک (MICMAC) استفاده شد. نتایج پژوهش گویای آن بود که پیشران های همزیستی هماهنگ انسان و طبیعت به عنوان کلیدی نوآوری شهری (46+)، همکاری نزدیک و پیوندهای نوآورانه بین شهرهای منطقه (37+)، تقویت مخزن سرمایه انسانی و ساماندهی جمعیت نخبه (24+)، تجمع عناصر نوآوری مانند منابع انسانی و سرمایه نوآور در شهر (21+)، استعدادیابی حرفه ای شهروندان با توجه به سطح تحصیلات جمعیتی (16+)، توسعه و تقویت سرمایه گذاری شهری برای دریافت نوآوری شهری (13+)، توسعه فرهنگ علمی و عادات علمی شهروندان برای ارتقاع استعدادها (6+)، بهبود و انتشار تکنولوژی نوین جهت پیشرفت نوآوری بیشتر (6+)، دولت محلی و مدیریت محلی بلند مدت (6+)، تخصصی شدن صنایع محلی نوآور شهری (5+) و تقویت فرهنگ کارآفرینی در بین شهروندان و توسعه نوآورانه (3+) مهم ترین پیشران های مؤثر بر نوآوری و تحول شهری در افق 1414 شهر تهران می باشند. نوآوری پژوهش در این است که تا کنون مطالعه ای پیشران های مؤثر بر نوآوری و تحول شهری را حداقل در داخل کشور مورد بررسی قرار نداده است.