مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
ادبیات کودک
حوزههای تخصصی:
کلیشه های جنسیتی را می توان از مفاهیم برجسته در حوزه جامعه شناسی زبان به شمار آورد. این کلیشه ها در همه سطوح زبانی، ازجمله ادبیات کودک یافت می شوند و در بازتولید زبان جنسیت زده و گفتمان مردسالار نقش به سزایی دارند. پژوهش حاضر به بررسی این کلیشه ها در مجموع چهل داستان کودک در گروه سنی «الف» و «ب» پرداخته و درصدد است تا با روشی توصیفی-تحلیلی در چارچوب زبان شناسی فرهنگی میزان و نوع کلیشه های رایج در دو گروه را با یکدیگر مقایسه کند و در ادامه تفسیری زبانی و فرهنگی از این کلیشه ها ارائه دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که اگرچه در لایه های آشکار و روبنایی زبانی از میزان کلیشه های جنسیتی در داستان های کودکان کاسته شده است لیکن گفتمان مردسالار در سطح ژرف ساخت داستان های کودکان هم چنان حضوری پررنگ داشته و ارزش ها و ملاک های مربوط را از طریق ارائه چارچوب ها و نقش های جنسیت زده در زبان رمزگذاری کرده و به مخاطب القا می کند.
شکسته نویسی در ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات کودک اگر از کودک انتظار برود که علاوه بر یادگیری زبان معیار با گویش محاوره ای و واژگان شکسته هم روبه رو شود، دچار نوعی دوگانگی خواهد شد. پیشنهادهای مقاله برای حل این دوگانگی عبارتند از: اول: تاکید بر راه حل محمود کیانوش یعنی استفاده از «نحو شکسته» به جای «واژه های شکسته». دوم: انتخاب واژه ها از میان مترادف ها نه فقط متناسب با فهم مخاطب بلکه متناسب با لذت آن ها از خواندن داستان. سوم: توجه به جغرافیا و عرف زبانی منطقه ی خاصی که متن در آن جریان دارد. چهارم: توجه به این نکته که واژه های سالم بدون نیاز به شکسته شدن، خود در موقعیت و فضای داستانی در ذهن مخاطب می شکنند. پنجم: گزینش واژه هایی که در عین سالم بودن، در گفت و گوهای اغلب مردم به کار می روند. ششم: توجه به واژه هایی که در ادبیات رسمی و حتی کهن وجود دارند اما در عین حال در محاورات مردم جاری اند. هفتم: بهره گیری از ضمایر ملکی متصل و حذف واژه هایی دست و پاگیر مانند «است» که کمک می کنند تا داستان به گویش مردم نزدیک شود. هشتم: توجه به این نکته که در داستان های تاریخی شکستن واژه ها ممکن است فضای گفت و گو را لوث کند. نهم: اگر به هر علتی تصمیم به شکستن واژه گرفتیم، بهتر است در این کار زیاده روی نکنیم. دهم: توجه به استثناهاست. در مواردی که سالم نویسی تصنعی جلوه می کند بهتر است واژه به شکل شکسته آورده شود. در پایان مدل «کاهش تعداد هجا»ی علی صلح جو نقد و مدل «نثر طبیعی» پیشنهاد شدده است. بر اساس این مدل، تعیین چیستی و چندوچون محاوره با قاعده میسر نیست. برای تعیین محاوره «خود نویسنده و منطق داستانش» ملاک اصلی هستند. پارادایم پژوهش کیفی با رویکرد تفسیری و شیوه ی داده کاوی قیاسی استقرایی و روش گردآوری منابع کتابخانه ای است.
موتیف ها در لالایی های سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم خرداد و تیر ۱۴۰۰ شماره ۳۸
269-302
حوزههای تخصصی:
لالایی ها یکی از شاخه های مهم و ارزشمند عامه در فرهنگ هر قومیتی به شمار می آیند. درون مایه لالایی ها بازتاب اندیشه ها، باورها، تأملات روحی، دغدغه های اجتماعی و سیاسی، عواطف، دعاها و آرزوهای فردی و اجتماعی است که می توانند از شرایط جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه تأثیر بپذیرند. از آنجایی که لالایی ها مختص فرهنگ یا کشور خاصی نیستند، می توانند اشتراکات زیادی با یکدیگر داشته باشند که این اشتراکات ممکن است از حیث ریتم، مضمون، مفاهیم و همچنین موتیف ها و تُپُس های دینی، طبیعی، اجتماعی، جغرافیایی و سیاسی باشد. در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی سعی بر آن است تا با بررسی چهل لالایی مکتوب سبزواری که به روش کتابخانه ای گرد آمده اند، ضمن مشخص کردن شیوه شکل گیری موتیف در آن ها، رایج ترین موتیف های به کار رفته نیز معرفی شود تا از این رهگذر ضمن شناساندن لالایی های بومی سبزوار، به بازتاب اندیشه های دینی، شرایط اجتماعی و دغدغه های فردی مادران آن روزگار پی ببریم. پس از بررسی موتیف های گوناگون در این لالایی ها توانستیم آن ها را به چهار دسته موتیف های مذهبی، طبیعت، اماکن و خویشاوندان تقسیم کنیم. از بین موتیف های به کار رفته، موتیف «گل» (نام انواع گل ها) با 26 مورد و موتیف «بابا» با 16 مورد، بیشترین بسامد را داشتند. حاصل این بررسی نشان می دهد که گویندگان این لالایی ها از انواع موتیف برای غنی ساختن درون مایه لالایی های خود به خوبی بهره گرفته اند، زیرا سرایندگان آن ها تصاویر و مضامین موجود را براساس موتیف های گوناگون بنا نهاده اند که اغلب این موتیف ها شبکه ای از تصاویر، مضامین فکری و احساسی آن ها را شکل می دهند که بدون تحلیل آن ها، شناخت مختصات اصلی و زوایای مفاهیم این لالایی ها آشکار نیست.
از نظریه تا عمل، بررسی «خواننده درون متن» در یک مشت گندم اثر ایدن چمبرز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
217 - 236
حوزههای تخصصی:
ایدن چمبرز از نظریه پردازان و نویسندگان برجسته ادبیات کودک و نوجوان است که در نظریه «خواننده درون متن» خود بر اهمیت مطالعه چهارعنصر سبک ، زاویه دید ، طرفداری و شکاف های گویا در نقد آثار این حوزه تأکید می کند. روش نقد چمبرز طی سال های اخیر دریچه تازه ای به سوی نقد آثار ادبیات کودک در ایران گشوده است. پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی داستان «یک مشت گندم» از مجموعه داستان بازی محبت بر اساس روش نقد خود چمبرز شیوه ها و فنون کارآمد وی را در خلق خواننده درون متن نمایان سازد و نظریات او را در این اثر عملاً به بوته آزمایش بگذارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که چمبرز در این داستان با بکارگیری شیوه های پرداخت روایت اصلی در قاب پیش روایت، تقابل نوشتاری، عینیت بخشی کودکانه، تغییر کنترل شده لحن، سطح روایی دوگانه، روایت پردازی ملموس، طرفداری از راه آفرینش راوی دوچهره، شکاف-های صوری، ساختاری و پایان تمثیلی خواننده کودک درون متنی اندیشمند، کنجکاو، منتقد و سرشار از تخیل خلق می کند.
بازنماییِ فرایندهای شناختی در قصه «خاله سوسکه»: بر پایه تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تحلیل گفتمان» شیوه ای برای بررسی شکل گیری معنا در واحدهای زبانیِ بزرگتر از «جم له» است که علاوه بر زبان، سازه های فرازبانی را نیز ملحوظ می دارد. خلاف تحلیل گفتمان های زبان محور، شیوه تحلیل این پژوهش بر روان شناسی شناختی، به عنوان وجه فرازبانیِ گفتمان، تمرکز دارد. در قصه «خاله سوسکه» درونمایه «ازدواج» هر یک از شخصیت ها را دچار چالش های شناختاریِ قضاوت، تصمیم گیری، و حل مسئله می کند، از همین رو رویکردی بر پایه روان شناسی شناختی برای تحلیل قصه مذکور اختیار شده است. پژوهش حاضر بر آن است که در موقعیت های اجتماعیِ داخل قصه، رابطه پنهانِ گفته ها و کنش های شخصیت ها را با فرایندهای شناختی شان (نه با فرایندهای شناختیِ خواننده) آشکار سازد. در همین راستا، با روش تحلیلی توصیفی به این پرسش پاسخ می دهد که: گفتمان های دوجانبه ای که بین شخصیت های مختلف قصه شکل می گیرد چگونه توسط فرایندهای شناختیِ آن شخصیت ها هدایت می شوند؟ کودک به خاطر همذات پنداری با قصه، چگونگی به کارگیری شناختارهای مورد استفاده شخصیت ها را ناآگاهانه در شبکه شناختیِ خود نهادینه می کند، ازهمین رو، بازنمایی فرایندهای شناختیِ شخصیت های قصه با بازنمایی فرایندهای شناختیِ خواننده قصه همبسته است. در همین راستا، پژوهش حاضر نشان می دهد: بازنماییِ تکالیفی که مانند قصه خاله سوسکه با نتایج تفسیری همراه اند، ژرف پردازی و گسترش فرآیندهای شناختی کودک را تقویت می کنند.
ارائه الگوی بازنویسی داستان های مثنوی مولوی برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازنویسی متون کهن موضوعی بسیار مهم و پیوند دهنده نسل های مختلف از لحاظ فرهنگی است. بازنویسی فعالیتی علمی_خلاقه است؛ بدان جهت که برای انجام یک بازنویسی موفق ضروری ست نسبت به متن کهن (مبدأ بازنویسی) اشراف علمی داشت و در فرآیند بازنویسی نیز باید به اصول علمی توجه کرد. افزون بر آن بازنویس نیز به مانند هر فعالیت علمی دیگر به الگویی کارا و موثر نیاز دارد تا بتواند بر اساس آن الگو، متنی منقح و اثرگذار در اختیار مخاطبان قرار دهد. اهمیت و حساسیت وجود این الگو، وقتی دوچندان می شود که گروه مخاطبان بازنویسی، کودکان باشند. این مقاله با بهره گیری از مباحث و نظریات علوم تربیتی و علوم ادبی کوشیده است الگویی گام به گام برای بازنویسی مثنوی برای کودکان7-12سال طراحی کند. مبنای علوم تربیتی این الگو برپایه آرای مونته سوری استوار شده است. استخراج مقاصد اصلی مولوی از سرایش مثنوی از منابع معتبر و علمی، فهم بافت و موقعیت داستان در کلام مولوی، به کارگیری وزن مثنوی، حذف داستان های فرعی، استفاده از راوی دوم شخص در زاویه دید، تکمیل شدن پایان داستان توسط خود کودک و.. از جمله مباحثی ست که با نظر به آرای تربیتی و ویژگی های منحصربه فرد مثنوی به طور ویژه در باب بازنویسی مثنوی مولوی مطرح شده و از یافته های این پژوهش به شمار می رود. در پایان، مبتنی بر الگوی ارائه شده، یکی از داستان های مثنوی بازنویسی شده است. این تحقیق در قالب الگویی روشمند و با استفاده از دیدگاه های تربیتی مونته سوری، پیاده سازی اصول بازنویسی برای کودکان را تسهیل و تبیین کرده است.
تحلیل تطبیقی رنگ درکتاب های داستانی نوشته شده و ترجمه شده به فارسی برای کودکان بر اساس الگوی پینتر (2008)
حوزههای تخصصی:
امروزه کتاب های کودکان یکی از وسایل ارتباط جمعی برای آنان محسوب می شود که در انواع متعدد آموزشی، هنری، فرهنگی و غیره کودک با آن سروکار دارد. از طرف دیگر کودکان هنوز تسلط کامل بر ارزشیابی محتوای کتاب ها را ندارند، می توان گفت که تصاویر نقش پررنگ تری را در این دوره ایفا می کنند؛ چرا که تصاویر سازی کتاب کودک که با معنای مصورساختن متن از لحاظ مطلب و مفهوم با توجه به سن مخاطب است. بنابراین گیرایی یا عدم گیرایی تصاویر می تواند سبب گرایش یا عدم گرایش کودک به مطالعه شود، به همین دلیل ارزیابی و تحلیل آنها و تمیزدادن تصاویر مناسب از نامناسب نقش مهمی ایفا می کند. رنگ در تاثیر گذاری تصویر از جمله مهمترین عوامل می باشد. لذا در این تحقیق ضمن معرفی الگوی پینتر(2008)، 4 کتاب تالیف شده به فارسی و 4 کتاب ترجمه شده به فارسی مرتبط به گروه سنی الف و ب از این منظر بررسی می شوند. تلاش شد تا کتاب های مورد مقایسه از نظر موضوعی یکسان باشند، اولا بطور کلی کتاب های داستانی با موضوع آموزش های رفتاری کودک در نظر گرفته شد و دوما کتاب های تالیف و ترجمه از نظر موضوع نیز همگن انتخاب شدند ( لجبازی، بی ادبی، تغذیه ی نامناسب و جیغ کشیدن) تا تاثیر موضوع بر انتخاب رنگ خنثی گردد. تحلیل داده ها نشان داد که بطور کلی تفاوت بارز و معنی داری در انتخاب رنگ برای تصاویر کودک در داستان های تالیف و ترجمه مشاهده نشد.
شگردهای آمیختگی (هیبریدیتی) در کتاب های تصویری داستانی: بررسی موردی قصه ی جنگ و صلح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی و تحلیل شگردهای آمیختگی یا هیبریدیتی و انواع آن در قصه ی جنگ و صلح نوشته ی مرتضی خسرو نژاد با تصویرگری محمدعلی بنی اسدی (1391) براساس گونه های آمیختگی معرفی شده از سوی وان لیروپ-دبراوور (2018) است. وی شش نوع آمیختگی را در کتاب های تصویری داستانی برمی شمرد که عبارتند از: آمیختگی نشانه شناختی، آمیختگی ژانری، آمیختگی مواد کار و رسانه ای، آمیختگی هنری، آمیختگی مخاطب و آمیختگی فرهنگی. پژوهش پیش رو مطالعه ای موردی است که به روش تحلیل محتوای قیاسی و تأملی انجام شده است. یافته ها نشان می دهند به جز آمیختگی فرهنگی، دیگر انواع آمیختگی در اثر بررسی شده وجود دارد و از میان آن ها نیز آمیختگی نشانه شناختی، هنری و مخاطب پررنگ تر و عمیق تر از دیگر آمیختگی ها به چشم می آیند. مطابق دیدگاه باختین در تقسیم آمیختگی به دو شیوه ی ناخودآگاه و دانسته یا خودآگاه برخی از شگردهای مختلف آمیختگی مثل آمیختگی مواد کار و رسانه گاه بسیار آشکار و حالتی دانسته دارند و گاهی این آمیختگی ها حالتی ناخودآگاه یا ارگانیک می یابند و چنان درهم تنیده می شوند که جهان اثر به میدان بازی این آمیختگی ها با اشارات و تفسیرهای مختلف تبدیل می شود. این آمیختگی ها قصه ی جنگ و صلح را به عرصه ای چندصدا و دیالوجیک تبدیل کرده که مخاطب را به دیالوگ با خود فرا می خواند. جدای از ارزش های زیبایی شناختی، هنری و ادبی کتاب های تصویری داستانی آمیخته، توجه به نقش این آثار در رشد سواد دیداری، سواد زیبایی شناختی، بهبود توانایی خواندن و افزایش یادگیری اجتماعی کودکان، بینشی نو به آفرینندگان آثار کودکان، دست اندرکاران تعلیم و تربیت و خانواده ها می دهد.
تحلیل داستان های کودکان با درونمایه عرفانی: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
55 - 83
حوزههای تخصصی:
در میان آثار ادبی کودکانه، گاه اندیشه های عرفانی چنان فشرده و زیبا در قالب داستان به مخاطب ارائه می شوند که نه تنها لذت خواندن اثر را فزونی می بخشند، بلکه سبب جاودانگی اثر ادبی می شوند. در این داستان ها، مفاهیم شهودی با بیانی ساده برای کودکان نوشته می شوند. اگر بخواهیم برای مخاطب کودک، از میان داستان های کودکانه، داستان های عرفانی را انتخاب کنیم یا اگر بخواهیم از دیدگاه یک پژوهشگر چنین داستان هایی را برگزینیمآیا می توان تعریفی کلی از ادبیات عرفانی ویژه کودکان ارائه کرد که داستان عرفانی ذیل آن بگنجد؟ مبنای نظری این پژوهش در بررسی داستان های عرفانی کودکانه، طبقه بندی هاشمی نژاد از داستان های عرفانی بزرگسالان (تنها پژوهش موجود در این زمینه) است. افزون بر آن، در تحلیل سه اثر داستانی، از اهمیت تخیل فلسفی در داستان های کودکانه یاد شده است تا بتوان از این راه به تخیل عرفانی کودکان و پرورش آن نقبی زد. در این بررسی، که به روش توصیفی تحلیلی و با شیوه قیاسی انجام شده است، ابتدا درباره چیستی و چگونگی عرفان کودکانه به اختصار بحث شده، در پی آن تعریفی با پنج مؤلفه برای ادبیات عرفانی کودک ارائه شده و سرانجام، در تطبیق با ویژگی های قصه های عرفانی بزرگسالان، ویژگی هایی برای داستان عرفانی کودک تعیین شده است.
نقش لالایی های در تقویت هوش معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لالایی ها به عنوان نجواهای اولیه بزرگ سالان با کودکان، در نگاه نخست، برای آرامش بخشیدن به کودکان سروده شده اند. متن زمزمه های زیبایی که خاستگاه آن در ادبیات کودک سنتی به قدمت حضور مادران و ایجاد ارتباط با کودکان بازمی گردد، به دلیل داشتن محتوایی قابل تأمل و ظرفیت های متنوع، بستری برای تحقیق و پژوهش در حوزه ادبیات کودک و نوجوان شده است. یکی از زمینه های کاربردی لالایی ها تقویت هوش معنوی در مخاطب یا شنونده است. هوش معنوی و تقویت آن در کودکان ازجمله مسائل مطرح در علوم امروزی است. بر پایه این رویکرد و با تمرکز بر متنیت لالایی ها مؤلفه های تقویت هوش معنوی از متن لالایی ها استخراج شده و با شیوه توصیفی تحلیلی این مؤلفه ها در متن لالایی ها بررسی شده است. حاصل مؤلفه های متعددی در متن لالایی ها یافت شده و مؤلفه «حس رسالت» و «خودآگاهی» جزو پرمصداق ترین مؤلفه ها بوده اند
بررسی مؤلفه های رشد اخلاقی کودک در داستان های احمدرضا احمدی (با رویکرد به نظریه یادگیری اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
187 - 209
حوزههای تخصصی:
احمدرضا احمدی چهره ای شاخص در گستره شعر موج نو و شعر حجم است؛ اما با وجود آثار برجسته در عرصه ادبیات کودک معاصر، به این بخش از ظرفیت های ادبی وی، آن طور که باید پرداخته نشده است. او در داستان های خود به مسائل گوناگون تعلیمی و اخلاق بنیاد اشاره کرده و برای بازنمایی این موضوعات به طور مطلوب از تکنیک های متنوع بهره برده که تأکید بر یادگیری محیطی و اجتماعی کودک از آن جمله است. در این پژوهش، با استناد به منابع کتابخانه ای، روش توصیفی تحلیلی و مبانی نظریه یادگیری اجتماعی، این تکنیک ها در داستان های منتخب احمدرضا احمدی بررسی و تحلیل شده است. نتایج بیانگر آن است که نویسنده با کاربست مؤلفه هایی مانند «سرمشق دهی و معرفی الگوی عملی»، «مقابله شخصی کودک با موقعیت های اخلاقی/ غیراخلاقی»، «تقویت و تثبیت رفتار اخلاقی» و «به کارگیری بازی وانمودی»، مجموعه ای متنوع از مسائل اخلاقی و تعلیمی مانند تعاون و کمک به یکدیگر، احترام به حیوانات، صلح جویی، محبت ورزیدن به همنوع، هویّت جویی و بازگشت به خویشتن واقعی را برای مخاطبان کودک خود، ترسیم و بازگویی کرده است. در این بین، آموزه تعلیمی احترام به حیوانات بارها در داستان های مختلف تکرار شده است که بیانگر دغدغه اصلی نویسنده برای فرهنگ سازی در این موضوع است. احمدی در بازنمایی رویکردهای تعلیمی خود بر اثرگذاری محیط اطراف بر فرایند رشد و فردیّت اخلاقی و شخصیتی کودکان تأکید کرده و نقش عوامل بیرونی را در جهت گیری سویه های تربیتی این گروه سنی برجسته کرده است.
جنس شخصیّت ها و کارکرد تربیتی آن ها در داستان های کودک زکریا تامر (مطالعه موردی: نصائح مهمله)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
77 - 96
حوزههای تخصصی:
ادبیّات کودک و نوجوان خاستگاه ارزش ها و آرمان های یک جامعه می باشد که باید در روح و جان قشر مهمّی از افراد جامعه، یعنی کودکان و نوجوانان، نهادینه شود؛ چراکه آینده ساز و امید تعالی جامعه می باشند. این حوزه از ادبیّات، تفاوت های بسیاری با ادبیّات بزرگسال دارد؛ چنانکه عناصر داستان کودک باید متناسب با ویژگی ها، آرزوها و استعدادهای کودک باشد. تنها کسانی در این بخش از ادبیّات موفّق خواهند بود که به پختگی و دانش کافی دست یافته باشند. زکریا تامر، ادیب معاصر سوری، از جمله نویسندگانی می باشد که در این عرصه توفیق یافته و توانسته است داستان های ارزشمند و ماندگاری بنگارد. این پژوهش کوشیده است تا عنصر شخصیّت را از نظر جنس شخصیّت ها، در مجموعه داستانی نصائح مهمله زکریا تامر با روش توصیفی-تحلیلی، مورد مطالعه و مداقّه قرار دهد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که زکریا تامر انواع شخصیّت ها را، اعمّ از انسانی، حیوانی، پدیده های طبیعی و مصنوعی، به کار برده است. در برخی از داستان ها، یک نوع شخصیّت و در برخی دیگر تلفیقی از این انواع به چشم می خورد؛ شخصیّت های حیوانی بسامد بالاتری دارند و نقش محوری را ایفا می نمایند. علّت این امر را می توان در ویژگی های روانشناختی کودکان جست. نوع حیوانی که برمی گزیند، مطابق با ویژگی های شخصیّت آن حیوان است. تامر در پس هر داستان، پیام آموزشی و تربیتی مهمّی دارد و آن را در گفتار و کنش شخصیّت ها می پیچد. درک این پیام برای مخاطب، چندان دشوار نیست؛ زیرا استفاده از قیدها و حکمت های مندرج در گفتار و کردار شخصیّت ها، مخاطب را برای فهم پیام، یاری می نماید.
بررسی چگونگی مفهوم سازی، درک و انتقال معنی توسط فضاسازهای ذهنی در ادبیات کودکان در زبان کردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی فضاسازهای ذهنی در ادبیات داستانی کودکان در زبان کردی می پردازد با این هدف که مشخص سازد کاربرد فضاسازها در ادبیات داستانی کودکان چگونه است و چگونه به مفهوم سازی و انتقال مفاهیم کمک می کنند. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا پیکره ای از متون نوشتاری کتاب داستان های کودکان در زبان کردی ساخته شود. این پیکره شامل ٢٠ جلد کتاب داستان (١٠ جلد با نویسنده مرد و ١٠ جلد با نویسنده زن) است که در پژوهش حاضر مورد استفاده قرار گرفت. در مجموع ١٠٠٢ جمله که انواع فضاسازها در آن ها استفاده شده بود یافت شد، سپس تعداد ٢٤ جمله به شیوه ای تصادفی استخراج و مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از بررسی و تحلیل این جملات با هدف مشخص نمودن چگونگی عملکرد فضاسازهای ذهنی در ایجاد فضاهای ذهنی و انتقال مفاهیم نشان می دهد که وجود فضاسازها یک عنصر بسیار مهم در درک و انتقال مفاهیم در ادبیات کودکان بوده و عدم استفاده مناسب از آن ها در متون داستان های کودکان باعث می شود که خواننده به درک درستی از جمله نرسد.
تحلیل روان شناختی «نیاز به قدرت» در داستان های برگزیده کودکان (براساس نظریه انتخاب ویلیام گلاسر)
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودک یکی از شاخه های نوپای ادبیات کهن سال است که با روان شناسی دوران کودکی ارتباطی تنگاتنگ و جدایی ناپذیر دارد؛ چنان که می توان با استمداد از علم روان شناسی، ادبیات کودک را تحلیل و بررسی کرد. با توجه به اهمیت داستان های کودکان در شکل گیری شخصیت آن ها، این مقاله برآن بوده تا به بررسی شخصیت های داستان های برگزیده کودک و نوجوان براساس غلبه نیاز به قدرت در شخصیت های داستانی و چگونگی مواجه شدن شخصیت ها با این انگیزش و نیز تحلیل این داستان ها براساس نظریه انتخاب ویلیام گلاسر بپردازد. پس از مطالعه داستان های برگزیده از ابتدای شکل گیری ادبیات کودک تا کنون و استخراج 100 داستان به روش نمونه گیری هدفمند، به تحلیل شخصیت های اصلی و فرعی پرداخته شد. نتیجه پژوهش نشان داد که نیاز به قدرت در شخصیت های اصلی و فرعی 26 داستان به دو صورت مثبت و منفی (مساوی) قابل مشاهده و پیگیری است. و در این میان، شخصیت هایی که با نیازهای مثبت برانگیخته می شوند، برای برآوردن نیاز خود، رفتارهایی عاقلانه بروز می دهند و به دلیل انتخاب درست، به مقصود می رسند.
کودک و کودکی از منظر فلسفه و ادبیات
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با نگاهی کلان و مبتنی بر شیوه جامعه شناسی معرفت و علم، به دنبال بررسی کودکی از منظر دانش با محوریت فلسفه و ادبیات بوده است. در این راستا، پژوهشگر با روش تحلیل اسنادی، ابتدا با نگاه تخصصی به بررسی و گزینش منابع دست اول پرداخته و سپس شروع به مطالعه و تحلیل نموده است. نتایج نشان می دهند که نگاه فلسفه به کودک و کودکی، ذات گرایانه و نگاه ادبیات به کودک و کودکی کاملاً برساختی است. با وجود تفاوت در رویکرد هر دو حوزه، اما هر دو مورد نقد هستند زیرا کودک توسط بزرگسالان تعریف می شود. فیلسوف، نویسنده، تولیدگر آثار هنری و ادبی و... همراه با کلیه آثار آن ها مبتنی بر نگاه بزرگسالان به کودکان از موضعی قدرتمندانه است. در حالی که فلاسفه و کنشگران عرصه ادبیات باید توجه داشته باشند که کودکان موجوداتی ازلی یا ابدی نیستند بلکه برساختی و نسبی بوده و نسبیت آن ها نه صرفاً مبتنی بر جبر شرایط و زمینه بلکه تا حدودی بر اساس سهم اختیار و قدرت عملکرد و کنشگری خود کودکان است. کودکی نه مرحله ای رو به بزرگسالی، بلکه به عنوان یک دوره مشخص و مستقل مطرح می شود.
«خاله سوسکه» و سفر چهارم گالیور: روایاتی پسا-اومانیسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
255 - 284
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مقوله پسا-اومانیسم در ادبیات کودک می پردازد، با وجود آنکه ادبیات کودک همواره به منزله ابزاری در خدمت فرهنگ حاکم دیده شده است؛ ابزاری که می کوشد بن مایه های تعلیمی، ارزش ها، هنجارها و کلیشه های فرهنگی، که غالبا مبتنی بر تفکر اومانیستی و رابطه سلسله مراتبی «خود/ دیگری» هستند، را به نسل بعد انتقال دهد؛ تعالیمی که زنجیره ای از تقابل های دوگانه نظیر «مرد/زن» و «انسان/حیوان» را شامل می شوند. اما فرهنگ ها هم زمان شاهد ظهور آثاری هستند که در راستای واشکنی این ساختارها و دوانگاره های فرهنگی غالب گام برمی دارند تا بتوانند گفتمانی پسا-اومانیسمی را بسط دهند. از این آثار، می توان به سفر چهارم گالیور(1726)، نوشته جاناتان سویفت بریتانیایی و داستان «خاله سوسکه»، فولکلور ایرانی، اشاره کرد. این پژوهش می کوشد با روشی توصیفی- تحلیلی ودر خوانشی با تکیه بر تحلیل محتوا به بررسی نمودهای گفتمان پسا-اومانیسمی و چگونگی تقابل آن با پارامترهای گفتمان انسانگرای حاکم در دو فرهنگ غربی و شرقی بپردازد. چنین استدلال می شود که هر دو اثر با چالش گفتمان «هستی شناختی» اومانیستی، کمرنگ کردن مرزهای «خود/دیگری» و برجسته سازی مفهوم «عدم اصالت هویت» نوعی «ضد-روایت» را شکل می دهند که می کوشد با خلقِ گفتمان فرهنگی نوین، نوعی رابطه غیرسلسله مراتبی مبتنی بر تساوی را رقم زند. ماحصل این موضوع، تلاش دو اثر بر صلح و آشتی دوباره کودک با طبیعت پیرامون و ایجاد مقدمات برای شکل گیری گفتمان نوینی است که، برخلاف گفتمان اومانیستی، به جای تسخیرِ صرفِ طبیعت بر همزیستی مسالمت آمیز با آن تأکید دارد.
بررسی استانداردهای ویژۀ ادبیات کودک و نوجوان در داستان های دفاع مقدس (با تکیه بر آثار محمدرضا بایرامی)
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
111 - 122
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی شاخص ها و استانداردهای نشرکتاب کودک و نوجوان در داستان های محمدرضا بایرامی پرداخته است. نخست استانداردهای مورد نیاز در سطوح محتوا، طرح داستان، شخصیت پردازی، گفت وگو، زاویه دید و زبان بر اساس جنبه های ادراکی و روان شناختی کودکان و نوجوانان از کتاب های نظری که برای داستان کودک و نوجوان تدوین شده است تشریح گردیده، سپس در داستان های منتخب این نویسنده بررسی شده اند. در ادامه به آسیب شناسی (مانند عدم هماهنگی میان زبان نوشته ها و ذهن مخاطبان، روایت دانای کل نامحدود و ضدنمایشی و ...) اشاره شده و راهکارهایی برای برون رفت از آسیب ها ارائه شده است. نتایج این پژوهش نشان داد در داستان ها، عدم طرح حوادث بنیادین، حس برانگیز و پرجاذبه سبب شده تا خوانندگان نتوانند رابطه حسی مناسبی با این گونه آثار پیدا کنندو لاجرم درصد خوانندگان اثر داستانی دفاع مقدس کم شده است. بایرامی در توصیف صحنه های نبرد که می تواند پرکشش باشد موفق بوده است. استفاده درست از عنصر تعلیق و زاویه دید نقطه مثبت و کم توجهی به شخصیت اصلی کودک مهم ترین ضعف بایرامی در پردازش داستان است.
بررسی تطبیقی عناصر داستان در دو داستان خرگوش باهوش اثر عبدالتواب یوسف و گرگ و خرگوش اثر مصطفی رحماندوست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
217 - 236
داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد. کودک از طریق قصه ها و داستان های خوب، به بسیاری از ارزش های اخلاقی پی می برد. با بررسی و تحلیل عناصر داستان کودک می توان در راستای ارتقای کیفیت این نوع ادبی به نویسندگان کمک کرد تا جهت تأثیر گذاری بیشتر بر نقاط قوت عناصر داستان تکیه کنند. هدف از انجام این پژوهش در مرحله اول، آشنایی با ادبیات کودک، و معرفی تطبیقی دو نویسنده مهم مصری و ایرانی، عبدالتواب یوسف و مصطفی رحماندوست است و همچنین معرفی عناصر داستان و بررسی آنها در دو داستان خرگوش باهوش اثر نویسنده مصری و گرگ و خرگوش اثر نویسنده ایرانی است. برای رسیدن به این هدف از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است. نتیجه بررسی این موضوع این شد که این دو نویسنده در حوزه هنری و استفاده از عناصر داستان بسیار شبیه یکدیگرند و اختلاف آنان بسیار اندک است.
واکاوی عناصر ارتباط غیراستاندارد در داستان های ترجمه شده گروه سنی نونهال براساس دیدگاه کاربردشناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ها نقش مهمی در شکل دهی به رفتار کودکان و رشد استعداد آنها ایفا می کنند. با وجود این، مطالعات زبانشناختی نسبتا کمی از داستان های گروه سنی نونهال انجام شده است. پژوهش حاضر با تکیه بر دیدگاه کاربردشناسی شناختی به مطالعه داستان های شگفت انگیز و نو ترجمه شده این گروه سنی می پردازد. جامعه آماری این پژوهش سه کتاب ترجمه شده است که برای دستیابی به نتایجی دقیق و قابل اعتماد متن هر سه کتاب به صورت کامل بررسی شده اند. بنابراین، در تحلیل این کتاب ها نمونه گیری از جملات صورت نگرفته و نمونه آماری همان جامعه آماری است. نتایج بر مبنای تحلیل کیفی حاکی از آن است که در فرایند ارتباطی همیشه نمی توان انتظار داشت که توالی پنج مرحله ای استاندارد شامل بیان، درک منظور گوینده، تاثیرگذاری، واکنش و تولید پاسخ شکل گیرد، بلکه در بیشتر موارد ارتباطات در قالب غیراستاندارد شکل گرفته و کودک در این فرایند غیراستاندارد با عناصر ارتباطی متفاوتی بویژه در بعد انتزاعی آشنا می گردد. عناصر شناختی همچون عصبانیت، شادی، توسل به زور، ترس، شیطنت و مواردی از این دست در قالب ارتباط غیراستاندارد و به شیوه غیرکلامی به کودک منتقل می شوند. بنابراین، مترجمان، نویسندگان و خوانندگان این داستان ها، باید به عناصری که به شیوه غیرکلامی به کودک انتقال می یابند، توجه نشان دهند، نتایج این تحقیق حاکی از انتقال بسیاری از عناصر شناختی مانند ترس، خشم و شادی به شیوه غیرکلامی به کودکان است.
بیان مشکلات روانشناختی کودکان در ادبیات ایرانی و اروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱۸
11 - 32
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل محتوای کتاب های داستانی کودکان می پردازد و میزان پرداختن این کتاب ها را به مشکلات روانشناختی کودکان مورد بررسی قرار می دهد؛ مشکلاتی همچون پرخاشگری، کمی اعتماد به نفس، ترس و اندوه. این مقاله همچنین ضمن مقایسه این مبحث در کتاب های ایرانی و اروپایی به تعریف ادبیات کودکان اشاره می کند و اهداف و انواع آن ها را مورد تحلیل قرار می دهد. محیط مورد پژوهش در این مقاله، ۵۱ کتاب داستانی منتشرشده بین سال های ۷۵-۸۵ است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن ها را منتشر کرده است. نتایج کلی مقایسه کتاب های مورد بررسی نشان می دهد که مشکل روانشناختی کمی اعتماد به نفس، بیشتر از سایر مشکلات روانشناختی مورد توجه نویسندگان اروپایی است و نویسندگان ایرانی، بیشتر از همه موضوعات به اندوه کودکان توجه دارند.