مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
غافلگیری
حوزههای تخصصی:
بحران شناسی بخش مهمی از فرایند مدیریت بحران و پژوهش های مربوط به آن را تکیل می دهد شناخت هر چه دقیق تر بحران ، همچون هر حوزه ی مدیریتی دیگری ، به کنترل و هدایت هر چه موثر تر ان کمک کرده و مدیران بحران می توانند با تفکیک تفصیلی مسئله پیش رو ، آن را مدیریت پذیر گردانند . مقاله حاضر با هدف فراهم آوری عناصر لازم برای شناسایی بحران و تجزیه و تحلیل آن ، مهمترین ویژگی های نسبت داده شده به حوادث بحرانی را احصا کرده و سپس در دو بخش اصلی ، لوازم و مشکلات تشخیص این حوادث را در قالب دو رویکرد سیستمی و تصمیم گیری تشریح می کند ...
بررسی علل عدم موفقیت عملیات کربلای 4
عملیات کربلای 4 از جمله عملیاتهای گسترده دوران جنگ تحمیلی بوده است که توسط نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درسال 1365 و در منطقه عمومی خرمشهر به اجرا درآمد ولیکن نتوانست به اهداف خود دست یافته و در مدت زمان بسیار کوتاهی به پایان رسید و از این نظر تنها عملیات گسترده ای است که به سرعت پایان یافته و دستاورد آن ایفای نقش عملیات فریب در اجرای عملیات بعدی ( کربلای 5 ) می گردد
بررسی امکانات و محدودیت های روایی انواع کانونی سازی در ایجاد تعلیق و غافل گیری در رمان بامداد خمار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
7-47
حوزههای تخصصی:
کانونی سازی ها با امکانات و محدودیت های روایی خود از مهم ترین عناصر در ایجاد تعلیق و غافل گیری به شمار می روند. نویسندگان مقاله با رویکردی مبتنی بر سنت های صوری و محتوایی در تحلیل گفتمان روایی، به دنبال بررسی و یافتن امکانات و محدودیت های روایی انواع کانونی سازی در ایجاد تعلیق و غافل گیری و بیان دلیل زیبایی شناسی استفاده از یک کانونی سازی غالب در رمان بامداد خمار هستند. نتایج پژوهش نشان می دهد کانونی سازی های بیرونی و درونی به صورت متناوب از امکانات و محدودیت های روایی خاص و مشترکی در توزیع اطلاعات روایی استفاده می کنند که تعلیق و غافل گیری را در این رمان به وجود می آورد. بر این اساس، امکانات روایی آغاز از میانه، تعلیق اشیا، روایت درونه ای و پی رنگ باز مختص کانونی سازی بیرونی، و امکانات و محدودیت های روایی روایت رمان به شیوه داستان های موازی، نقض نهی، کشمکش درونی، کانونی سازی درونی چندگانه، تک گویی نمایشی، محدودیت مکانی کانونی ساز و تعلیق پس از غافل گیری مختص کانونی سازی درونی هستند. همچنین طرح پرسش های تلویحی در صحنه آغازین رمان و بخش های دیگر آن، هم سازه اندیشی، پیشواز زمانی، بازگشت به گذشته، کشمکش بیرونی و کشمکش در مکالمه امکانات روایی مشترک کانونی سازی های بیرونی و درونی در ایجاد تعلیق شمرده می شوند. در این رمان، غافل گیری فقط در حوزه کانونی سازی درونی صورت می گیرد؛ زیرا فقط این کانونی ساز با تغییر ناگهانی فرایند توزیع اطلاعات روایی به خواننده یا هریک از کنشگرهای رمان اطلاعات اضافی می دهد. همچنین کمک به تسریع غلبه جهت گیری ایدئولوژیکی کانونی ساز درونی با همکاری شگردهایی مانند فرایند همدلی یکی از مهم ترین دلایل زیبایی شناسی استفاده بیشتر از کانونی سازی درونی در رمان بامداد خمار است.
بررسی اهمیت اصل غافلگیری در جنگ های پیامبر اکرم (ص) و کاربرد آن در عصر حاضر
منبع:
پژوهش های علوم نظامی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
181 - 211
حوزههای تخصصی:
سیره نظامی پیامبر اکرم (ص) در جنگ ها بدین صورت بوده است که برای گسترش اسلام و دعوت به دین، ایشان ابتدا تبلیغ، ارشاد و به دنبال آن سفیر به اقصی نقاط ارسال می فرمودند. هدف از این پژوهش، نشان دادن اهمیت اصل غافلگیری با الهام از تدابیر پیامبر اکرم (ص) در جنگ های صدر اسلام است و در نهایت به این نتیجه می رسد که آیا می توان با استفاده از این اصل در حال حاضر در مقابل دشمنی قوی تر ایستاد و به اهداف مورد نظر خود رسید؟ این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و مقالات معتبر تهیه شده؛ و به دنبال آن است که اهمیت اصل غافلگیری را در جنگ های پیامبر (ص) مورد بررسی قرار داده است.نتایج این تحقیق حاکی از آن است که اگر بتوانیم در شرایط نبرد امروزی که یک نبرد ناهمطراز است، به ین نظامی دشمن به طور کامل احاطه داشته باشیم؛ به راحتی می توانیم حرکات او را در صحنه نبرد حدس زده و با روش های نبرد ناهمطراز و حمله به استراتژی کلی دشمن، وی را به طور کامل غافلگیر کرد.
جایگاه قدرت نرم در بسترهای غافلگیری راهبردی جمهوری اسلامی ایران
منبع:
شاهد اندیشه دوره جدید پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴)
91 - 109
حوزههای تخصصی:
تأمین و تضمین امنیت در فضای بروز و ظهور تهدیدهای گوناگون در نظام امنیت متحول شده جهانی، اولویتی مهم برای تمامی دولت ها است. در چنین فضایی، جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی ضدسلطه در معرض تهدیدهای متعارف و غیرمتعارف گوناگون از سوی کنشگران منطقه ای و غیرمنطقه ای است، تهدیدهایی که درک درست آن ها از اهمیتی غیرقابل انکار برای دستگاه امنیتی و سیاست خارجی کشور برخوردار است. در توضیح شیوه بروز این تهدیدها باید گفت که آن ها دقیقاً با شناخت خلأهای راهبردی و ضعف های استراتژیک در حوزه های اقتصادی، سایبری، دفاعی و... سعی می کنند تا ضربه را به همین نواحی وارد کرده و با اقدامات ایذایی و چندبعدی، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران را دچار نوعی غافلگیری راهبردی کنند. بر این اساس، سؤال این پژوهش آن است که قدرت نرم چگونه می توان سبب غافلگیری راهبردی شود؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه این پژوهش این گونه مطرح می شود که شناخت درست از ضعف های موجود در حوزه های اقتصادی، سایبری و دفاعی و تقویت زیرساخت های دفاعی در این حوزه ها، دو گام مهم در جهت جلوگیری از بروز غافلگیری راهبردی می باشند. یافته های این پژوهش نشان از آن دارد که قدرت نرم با تأثیر بر دپیلماسی و نفوذ بر فضای فکری اجتماع سبب به وجود آمدن غافلگیری برای نظام سیاسی می شود. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از تجزیه وتحلیل داده های به روش کتابخانه ای انجام شده است.
شیوه های نبرد در دوره نادر شاه افشار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
161 - 186
حوزههای تخصصی:
بهره گیری از شیوه های مختلف نبرد همواره یکی از راه های پیروزی بر رقیبان بوده و تأسیس سلسله های مختلف در طول تاریخ وابسته به توان نظامی و استفاده از تدابیر و ترفندهای نظامی مختلف بوده است. نادر شاه یکی از شخصیت های بی نظیر تاریخ جنگ در ایران بوده که با بهره گیری از شیوه های مختلف جنگی، توانست در بیشتر نبردهای داخلی و خارجی، پیروزی را از آن خود کرده و دست بیگانگان را از خاک ایران کوتاه کند. پژوهش حاضر با استفاده روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع دست اول و پژوهش های جدید به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که نادر از زمان ظهور تا پایان دوره ی پادشاهی خود برای تسخیر مناطق مختلف و غلبه بر مخالفان داخلی و دشمنان خارجی از چه شیوه های جنگی ای برای پیروزی در نبردها استفاده کرده است؟ یافته های پژوهش بیانگر آن است که نادر برای سرکوبی و غلبه بر رقبای داخلی و دشمنان خارجی از شیوه هایی مانند فرستادن ایلچی به منظور رعب و وحشت و تسلیم دشمن، استفاده از سیستم جاسوسی، غافلگیر کردن دشمن، قلعه گیری با روش های مختلفی از جمله نقب زدن، تفرقه افکنی در میان نیروهای دشمن، شایعه پراکنی در مورد قتل فرماندهان، تهییج سپاه پیش از حمله و به هنگام جنگ، توجه به مستمری سپاه و استفاده مناسب از غنایم و جلب نظر امرا و بزرگان استفاده کرده است.
مطالعه و تبیین اهداف و استراتژی های عربستان در بحران یمن بر اساس مدل مکعب بحران چارلز هرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و پنجم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۹۷)
289 - 329
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که بر اساس مدل مکعب بحران، ادراک عربستان سعودی در قبال بحران یمن چگونه بوده و با استفاده از چه سازوکارهایی اقدام به مدیریت تحولات کرده است؟ یافته های پژوهش نشانگر این است که مطابق ادراک رهبران عربستان، بحران یمن در سطح «A» مکعب قرار دارد. این کشور با هدف تسخیر برخی مناطق استراتژیک همچون باب المندب، استان حضرالموت و بندر مکلا، استان المهره و بندر نشتون، بندر الحدیده و خروج از انحصار جغرافیایی در جنوب و برخی نواحی جنوب غربی، کنترل جریان حوثی ها و ممانعت از روی کارآمدن نظام شیعی و فدرالیزه کردن یمن به نظام اقلیم ها، اقدام به بحران سازی کرده است و سوم اینکه تحت چنین شرایطی مدیریت هوشمند بحران و بهره گیری هم زمان از اهرم های تهاجمی و سخت (نظامی- امنیتی و اتحادسازی)، نیمه سخت (محاصره و فشار اقتصادی و معیشتی) و نرم (سیاسی- دیپلماتیک و رسانه ای) را در دستور کار قرار داده که هم تهدید حوثی ها را رفع کند و هم اینکه به نیات ژئوپلیتیکی نائل آید. روش پژوهش کیفی بوده و شیوه گردآوری داده ها نیز تحلیلی اسنادی است.
رهیافت های متعارض جنگ نرم در کنش استراتژیک قدرت های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات سیاسی ایران در سال 1388، زمینه گسترش ادبیات استراتژیک و امنیتی را فراهم آورده است. در این روند، موضوعاتی همانند تهدید نرم، قدرت نرم و جنگ نرم مورد توجه قرار گرفت. به طور کلی، واقعیت های سیاست بین الملل از دوران باستان، بیانگر آن است که به موازات نبردهای محلی، ملی و منطقه ای که با ابزارهای جنگی انجام گرفته، جلوه هایی از «جنگ نرم» نیز وجود داشته است. در این ارتباط، «سون تزو» اولین نظریه پرداز جنگ نرم محسوب شده که آراء و اندیشه های خود را 400 سال قبل از میلاد ارائه داده است. این امر نشان می دهد که ادبیات استراتژیک اگرچه ارتقا پیدا نموده، اما زیرساخت های فکری و اندیشه های آن تا حد بسیار زیادی ثابت باقی مانده است.
رهیافت های متعارض جنگ نرم نشان می دهد که این رویکرد دارای الگوهای رفتاری متنوع و متفاوتی خواهد بود. هر یک از کارگزاران اجرایی از الگوی خاصی بهره می گیرد. در بین نظریه پردازان متقدمی که درباره جنگ نرم، مطالبی را تبیین نموده اند، می توان به «سون تزو»، «ژومینی»، «کلازویتس» و «لیدل هارت» اشاره داشت. آنان از سال های قبل از میلاد تا «عصر استراتژی کلاسیک» رویکردهای خود را درباره موضوعات مختلف سیاسی، روان شناختی، اجتماعی و استراتژیک ارائه داده اند.
در عصر جدید می توان به رهیافت و ادبیات ارائه شده از سوی استراتژیست های متاخری اشاره داشت که موضوع جنگ نرم را در قالب فرآیندهای اجتماعی، تسخیر ذهن، سازماندهی عقاید، غافلگیری و در نهایت تهدید نرم ارائه دادند. از جمله این افراد می توان به «آرگیولا»، «کمپبل»، «کوپر»، «ریچارد هاس» و «جوزف نای» اشاره داشت. نظریه پردازان یاد شده الگوی رفتاری خاصی در منازعات استراتژیک را مورد توجه قرار داده اند. از آنجایی که جمهوری اسلامی ایران در معرض جنگ نرم قرار دارد از این رو لازم است تا انعکاس اجرایی و عملیاتی چنین رهیافت هایی مورد توجه قرار گیرد.
هر یک از رهیافت های متعارض در جنگ نرم، بخشی از واقعیت رفتار استراتژیک محسوب می شود. در این ارتباط، ادبیات جنگ نرم را می توان براساس قالب های اندیشه استراتژیک در عصر فرامدرن مورد توجه قرار داد. چنین مفاهیمی را می توان زیرساخت فکری و اندیشه ای براندازی سیاسی دانست. جنگ نرم، جلوه هایی از تعارض و تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی را از طریق ابزار های غیر نظامی منعکس می سازد. در این مقاله، انعکاس رهیافت های مختلف اندیشه استراتژیک در جنگ نرم مورد توجه قرار گرفته و آثار آن در فرآیندهای رقابت امنیتی بازیگران مورد بازنگری قرار می گیرد. طبیعی است که مهم ترین هدف این مقاله آن است که آثار رهیافت های متعارض جنگ نرم بر امنیت ملی جمهوری اسلامی بررسی گردد. به این ترتیب، می توان «رهیافت مقایسه ای در تبیین جنگ نرم» را به عنوان «چارچوب نظری» مقاله مورد توجه قرار داد.
بررسی واکاوی عنصر غافلگیری در آثار اُ.هنری و محمدعلی جمال زاده
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
283 - 305
حوزههای تخصصی:
غافلگیری یا همان پیچش ناگهانی در داستان یکی از عناصر مهم در پیرنگ و طرح داستان است. اُ.هنری، از بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه جهان، به دلیل استفاده از لطافت طبع، بازی با واژه ها، شخصیت پردازی و پایان غافلگیرانه و هوشمندانه در انتهای داستان هایش مشهور است. در مقابل، جمال زاده نیز از نویسندگان پیشتاز در ادبیات داستانی معاصر است که با همین عنصر برخی از داستان هایش را به پایان رسانیده است. در این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی غافلگیری و وجوه اشتراک و افتراق این عنصر در داستان های کوتاه اُ.هنری و جمال زاده پرداخته شده است. مطالعه موردی در این جستار سه داستان کوتاه از اُ.هنری (پلیس و سرود کلیسا، پاندول و آخرین برگ) و سه داستان کوتاه از محمد علی جمال زاده (کباب غاز، پاشنه کش و دوستی خاله خرسه) است. یافته های پژوهش نشان می دهد که عنصر غافلگیری در آثار هر دو نویسنده بارز است با این تفاوت که غافلگیری در داستان های اُ.هنری از لحاظ روابط علت و معلولی قوی تر از آثار جمال زاده است و همین امر باعث ایجاد پیرنگ های قدرتمندتری در داستان های وی شده است.
دامنه اطلاعات داستان در داستان کوتاه «ژاکت پشمی» و اقتباس تلویزیونی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
245 - 295
حوزههای تخصصی:
در روایت های کلامی و تلویزیونی، دامنه اطلاعات داستان نقش مهمی در حفظ توجه خواننده و بیننده دارد. نویسندگان این مقاله با شیوه تطبیقی، دامنه اطلاعات داستان و نحوه حفظ توجه خواننده و بیننده در داستان کوتاه «ژاکت پشمی»، نوشته هوشنگ مرادی کرمانی را با اقتباس تلویزیونی آن («ژاکت») به کارگردانی کیومرث پوراحمد براساس نظریه روایت شناسی رابرت مک کی، بررسی و مقایسه می کنند. نتایج پژوهش نشان می دهد که کانونی سازی داستان کوتاه «ژاکت پشمی» از نوع درونی یا دید همراه است که باعث غلبه عنصر تعلیق در آن می شود. این کانونی سازی برای تنوع دامنه اطلاعات داستان و جذابیت بیشتر روایت، از عنصر معما نیز استفاده می کند. این کار به کمک شگردهایی مانند پیشواز زمانی، روایت درونه ای، حذف و ... انجام شده است. در این فرایند، غافلگیری نیز به کمک معما می آید؛ چون با هربار غافلگیری کانونی سازی درونی و خواننده، به معماهای داستان افزوده می شود. اقتباس تلویزیونی داستان نیز از منظر یک کانونی ساز درونی غالب روایت می شود؛ با این تفاوت که دقایق زیادی از فیلم به کانونی سازی کنشگرهای دیگر نیز اختصاص دارد. این موضوع باعث افزایش کنشگرهای فیلم و درنتیجه، برجسته شدن آموزش توجه به حضور دیگری و گفتمان های متفاوت در آن می شود. این گفتمان ها اغلب با استفاده از شگرد روایت درونه ای وارد فیلم می شوند که این ورود نیز افزایش عنصر معما را درپی دارد. اگرچه روایت کلامی عنصر تعلیق را فقط می توانست با عنصر معما ترکیب کند، تعلیق فیلم با توجه به امکانات دوربین و خلاقیت کارگردان برای غنی تر کردن روایت با هردو عنصر معما و کنایه دراماتیک ترکیب می شود. همچنین، به دلیل همراهی رویدادها با موسیقی و به صورت چندبُعدی از زاویه های مختلف، تعلیق ها و غافلگیری های قدرتمندتری ایجاد می شود. در این شکل از روایت، ما با کانونی ساز درونی احساس همدلی و هم ذات پنداری بیشتری می کنیم. به این ترتیب، نتیجه می گیریم که اقتباس تلویزیونی داستان از امکانات و تکنیک های چندرسانه ای متنوع تر و پیچیده تری برای تقسیم اطلاعات داستان و حفظ توجه بیننده استفاده می کند.