مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
زاگرس مرکزی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با بررسی برخی از متون عیلامی و میانرودانی که بهترین منابع اطلاعاتی در باره غرب ایران به شمار می آیند، سیمای جغرافیای تاریخی منطقه ای در غرب ایران که در ادبیات باستان شناختی به حوزه فرهنگی زاگرس مرکزی شهرت دارد، به تصویر کشیده شده تا سرزمینهایی که از هزاره سوم تا آغاز هزاره نخست پیش از میلاد (ظهور اقوام آریایی) در این منطقه شکل گرفته بودند، مکانیابی و اقوامی که در آنها می زیسته اند، به بحث کشیده شوند. سرزمینهای ورهشه، سیماشکی و کاسی از آن جمله هستند که پژوهشگران مختلف بر پایه متون یاد شده اظهار نظرهای گوناگونی در باره مکانیابی این سرزمینها کرده اند که در این مقاله ضمن عنوان کردن آنها تلاش شده تا حدودی جغرافیای تاریخی این حوزه مهم فرهنگی غرب ایران در چهار چوب زمان یاد شده ، بازسازی و بر اساس متون و اظهارات پادشاهان مختلف عیلامی و میانرودانی سرزمینهای ذکر شده بالا را در این حوزه فرهنگی مکانیابی نمود
جغرافیا و معیشت : بررسی روند تغییرات معیشتی کوچندگان بختیاری (نمونه های موردی: طوایف ملک محمودی و تات خیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با توجه به عامل جغرافیا، به بررسی روند تغییرات معیشتی کوچندگان و متغیرهای مؤثر در تحول آن در ایل بختیاری از شیوه دامداری سنتی در گذشته، تا استحاله این شیوه در یکجانشینی در دوره معاصر و چگونگی برهمکنشهای زیستمحیطی آنان میپردازد. چنین بحث شده که تحول کوچندگی و رویآوری به یکجانشینی در زاگرس، به عنوان راهبردی انطباقی به شرایط نوپدید زیست محیطی در ارتفاعات و به دلیل محدودیت و پراکنش منابع، ضعف اقتصادی- فرهنگی در برابر با یکجانشینان، تغییر در زیرساخت معیشت و مکانیسمهای آن مطرح است. با گسترش بخش صنعت و کشاورزی و تولیدات و محدودیتهای ناشی از آن، کوچندگان با عواملی چون: محدودیت جغرافیایی در بُعد حرکتی، تلاش برای دسترسی به منابع و برهمکنشهای پیاپی اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی مواجه هستند. تأثیر عوامل فوق در روند رویآوری کوچندگان به یکجانشینی مطرح است. مواد اصلی و مورد آزمون در بیان چنین انگارهای از پژوهشهای مردم شناختی دو تیره ملکمحمودی و تاتخیری در دو منطقه الیگودرز و شمال دزفول و همچنین از شواهد جغرافیایی و مردم شناسی تاریخی در مطالعات پیشین منطقه تشکیل یافتهاند. در این مقاله سعی شده تا روند تغییرات شیوه معیشت و زندگی کوچندگان مورد بررسی قرار گیرد. داده های تحقیق از طریق پژوهش های میدانی در تیره های ایل بختیاری(1384) بدست آمده است.
از کوچندگی تا یکجانشینی، رویکرد باستان مردم شناختی بر خاستگاه خانه و استراتژی معیشتی در دوره نوسنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله موضوعات مورد بحث انسان شناسان و باستان شناسان، توجه به فرآیند تطوری در زمینه روی آوری انسان به سکونت بوده است. تاکنون، کاوش های باستان شناختی که در محوطه های نوسنگی زاگرس مرکزی به انجام رسیده؛ توالی لایه نگاری شده ای را با تاریخی از حدود اواسط هزاره هشتم تا اواسط هزاره ششم پ.م آشکار کرده است. توالی و ترتیبی از سازه ها با پلان های مشخص بیانگر مراحل آغازین تمایل به یکجانشینی و استفاده از مواد مختلف و نحوه بهره برداری از آن ها است. در این پژوهش دو موضوع مورد بررسی قرار گرفته است؛ 1. بررسی روند و الگوی سکونت در دوره نوسنگی و مراحل استقراری طی شده از سکونت فصلی به دایم در منطقه. و 2. بررسی ارتباط سازه ها و عناصر موجود با نوع روش معیشتی. در این خصوص بر اساس مطالعات اخیر میدانی باستان مردم شناختی که در منطقه مذکور به انجام رسیده؛ رفتارهای سکونتی دامداران کوچنده بختیاری، بررسی، و سه نوع الگوی استقراری، از کوچندگی تا روستانشینی شناسایی شده است؛ که در این مقاله به آن پرداخته می شود، به نظر می رسد چنین حرکاتی خود به عنوان تبیین کننده اولین تلاش ها به سوی ساخت و استفاده از خانه در مراحل مختلف دوره نوسنگی نیز مطرح می باشد.
تحلیل باستان شناختی استقرارهای اشکانی در زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زاگرس مرکزی به عنوان پل ارتباطی و نقطه حایل بین دو بخش شرقی و غربی امپراطوری اشکانیان،تاکنون کمتر مورد توجه باستان شناسان و محققین قرار گرفته است.این محدوده جغرافیایی ،دارای کوههای مرتفع و دشت های میان کوهی بزرگ و کوچک ،مسطح و مرتفع و درهای کوچک و بزرگ است که با داشتن این ویژگی های منحصر طبیعی ،محل مناسبی برای مردمان این دوران فراهم آورده بود،تا استقرارگاهها و آثار فراوانی را از خود برجای بگذارند.مباحث مورد توجه در این مقاله براساس بررسی از محوطه های باستانی است.براین اساس،تعداد یازده شهرستان در چهار استان کرمانشاه،همدان،کردستان و ایلام مورد بررسی باستان شناسی قرار گرفتند.در مجموع ،تعداد623محوطه مورد بررسی شدند که از این میان تعداد340محوطه مربوط به دوران اشکانی به طورجداگانه موردتحلیل قرار گرفتند.درنتیجه مطالعات،مسخص گردید که علیرغم تقسیم بندیهای رایج صورت گرفته ،تمام نقاط،دارای گونه شناسی یکسان نبوده و می بایستی درطبقه بندی سفالهای این دوران،تجدید نظر به عمل آید.افزایش قابل بحث استقرارهای اشکانی از دیگر نکات قابل توجه در این دوران است.
بررسی و تطبیق شواهد ژئومورفولوژی و لرزه شناسی زمین ساخت فعال در محدوده زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی انواع ویژگی های ژئومورفولوژی مناطق فعال و شاخص های مربوط به آن ها، جهت انتخــاب و معرفی شاخص های مناسب برای منطقه زاگرس و تطابق نتایج به دست آمده با مطالعات لرزه شناسی دستگاهی و تاریخی می باشد. به این منظور یک مدل رقومی ارتفاع از داده های توپوگرافی SRTM با دقت 90 متر برای بخشی از زاگرس مرکزی تهیه شد. سپس در محیط های نرم افزاری آرک مپ، آرک ویو و گلوبال مپر ترسیم آبراهـه ها، تقسیم بندی زیر حوضــه ها و اندازه گیری شاخص ها انجــام گرفت. آنگاه در محیط Spss بین شاخص های مختلف همبستگی برقرار شده و مشخص شد که در این محدوده شاخص های تقارن حوضه(T وAf) مفید نبوده و ممکن است باعث ایجاد ابهام شوند. همچنین، شاخــص هایVf,Smf,Re,Hi در مقایسه با شاخــص های V,Facet%, Bs,V/A همبستگی بهتری با همدیگــر دارند. در نتیجه، شاخص های Vf,Smf,S,SL,Re,Hi مناسب ترین شاخص هایی می باشند که با ترکیب آن ها شاخص نسبی زمین ساخت فعال (Iat) تعریف شده و پهنه بندی منطقه بر اساس آن صورت گرفت. نتایج به دست آمده افزایـــش فعالیت زمین ساختی از زون سنندج ـ سیرجان به سمت زون زاگرس بلنـــد را نشان می دهد که این موضوع با نتایــج به دست آمده از زمین لرزه های دستگاهی و تاریخی همخوانی دارد. اما در محدوده زاگرس بلند، این شاخص حکایت از افزایش فعالیت های زمین ساختی از سمت جنوب شرقی به سمت شمال غربی را دارد؛ در حالی که در این مسیر، شدت زمین لرزه ها کاهش می یابد. این موضوع به دو صورت قابل توجیه است: یا این که جابجایی گسل ها در بخش شمال غربی، بیشتر به صورت خزشی و آرام بوده و یا این که در آینده احتمال وقوع زمین لرزه های بزرگی در این محدوده وجود خواهد داشت. در هر دو صورت این موضوع می تواند برای سد در حال احداث رودبار خطرناک باشد.
بررسی و تحلیل الگوی استقراری دشت خاوه در دورة اشکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشت خاوه در شهرستان دلفان (نورآباد) یکی از دشت های مهم زاگرس مرکزی است که در منطقة پشتکوه شرقی و در بین کوه های گرین و سفید کوه واقع شده است. در این دشت، 36 محوطة باستانی شناسایی شده که قدیم ترین آن ها مربوط به دورة نوسنگی بی سفال و جدیدترین آن ها مربوط به قرن های متأخر دوره اسلامی است. از این تعداد، بیست محوطه دارای بقایای دورة اشکانی بوده اند. مباحث مورد توجه در این مقاله اغلب براساس فعالیت هایی است که طی سال های 1388- 1389 در این دشت به منظور ثبت و تعیین حریم آثار باستانی و در سال 1390 به دلیل شناسایی و تحلیل الگوهای استقراری دورة اشکانی صورت گرفته است. درک و دریافت کلی الگوی استقراری این منطقه در دورة اشکانی از نتایج این پژوهش است که تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها را نسبت به دوره های قبل نشان می دهد. همچنین، مشخص شد که بیشتر استقرارهای منطقه روستاهای کوچک یا استقرارهای موقت بوده اند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد. در این مقاله، به مطالعة محوطه ها و تفسیر الگوهای استقرار دورة اشکانی در این دشت می پردازیم.
زاگرس مرکزی و مسیرهای ارتباطی منطقه ای - محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق، مطالعه، بررسی و معرفی مسیرهای ارتباطی است که از دوران گذشته مورد استفاده ی ساکنان منطقه ی زاگرس مرکزی، به ویژه کوچ نشینان قرار گرفته است. در گذشته، مطالعات جغرافیایی نسبتاً جامعی در زمینه ی معرفی مسیرهای ارتباطی منطقه صورت گرفته است؛ ولی در این پژوهش با رویکردی نو مطالعات باستان شناسی و مردم شناسی نیز انجام گرفته است. این مقاله در پی آن است که: آیا این مسیرهای ارتباطی از دوران گذشته تا کنون دچار تغییر و تحوّل شده اند یا نه؟ بنابراین، به عوامل شکل دهنده ی این مسیرهای ارتباطی و نقش و اهمیت راه های مذکور در برقراری ارتباطات منطقه ای و محلی پرداخته شده است. مطالعات و بررسی های جغرافیایی، باستان شناسی و مردم شناسی نشان می دهد که با وجود رشته کوه های بلند و صعب العبور منطقه ی زاگرس مرکزی می گذرد، حداقل از عصر مفرغ تاکنون راه های ارتباطی متعددی درون این حوزه شکل گرفته است. در شکل گیری این مسیرهای ارتباطی، جغرافیای فیزیکی منطقه نقش اصلی را ایفا نموده است. شرایط کوهستانی منطقه موجب شده که گروه های انسانی در امتداد مسیرهای خاصی حرکت نمایند و به نظر می رسد که در امتداد این مسیرها تغییرات چندانی رخ نداده است؛ به گونه ای که امروزه همین مسیرها مورد استفاده ی برخی از مردم منطقه به ویژه عشایر قرار می گیرند.
قوم باستان شناسی کوچ نشینی و ایل راه های غرب زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارندگان در این مقاله با تکیه بر پژوهش های باستان شناسی و انسان شناسی از دوران نوسنگی تا اسلامی، و عواملی که در شدت و ضعف آن تأثیر داشتند، به بررسی پیشینه اهلی کردن حیوانات، چگونگی شکل گیری جوامع کوچ نشینی و سابقه آن در زاگرس مرکزی پرداخته اند. همچنین، ایل های کوچ روی زاگرس غربی به ویژه ایل های شهرستان اسلام آباد، شیروان چرداول، ایوان و دیگر ایل های ساکن نواحی جنوبی تر استان ایلام را که در فصول کوچ در گرمسیر در کنار ایل های این مناطق به سر می برند، معرفی کرده اند. در طول هزاران سال، این ارتباط ها و هم زیستی های مسالمت آمیز باعت شکل گیری تبادلات فرهنگی در منطقه زاگرس مرکزی شده است. علاوه بر آنچه بیان شد، ایل راه ها و مسیر کوچ و معماری خانه های هرکدام از این ایل ها را نیز مطالعه کرده اند.
قوم باستان شناختی راه کارهای شکار حوزه رود گنگیر ایوان، در غرب زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکار حیوانات مختلف یکی از نخستین استراتژی هایی بود که بشر برای تأمین غذای خود از آن بهره برد و توانست بقای خود را از راه شکار در دسته های کوچک تأمین کند و چنان در این راه مهارت پیدا کرد که توانست حیوانات بزرگ را نیز شکار کند. شکار مستلزم مهارت های متعددی مانند ردگیری، تعقیب و کشتن شکار است. به همین دلیل بخش مهمی از مطالعات انسان شناختی و قوم باستان شناختی را به خود اختصاص داده است. از سویی شکار به دلیل ماهیت آن یک شیوه معیشتی وابسته به منابع طبیعی بود و بشر بر آن کنترلی نداشت. این عامل بر جمعیت گروهای انسانی تأثیر مستقیم داشت. پس از تحولات فن آوری و اهلی سازی که خود متأثر از شکار بود، شکار اهمیت خود را از دست داد. علی رغم این که تمام جنبه های شکار تخصصی شده بود، ولی پس از آن نتوانست به عنوان یک شیوه معیشت مستقل ادامه یابد. مطالعه روش های مختلف شکار در میان ایل کلهر در شهرستان ایوان و این که چه حیواناتی برای چه مقاصدی شکار می شدند و چه راه کارهایی در منطقه برای حفظ و بقای منابع طبیعی به کارگرفته شده است، همچنین وسایل و ابزارآلات شکار که مردمان این منطقه امروزه و تا چند دهه پیش به کار می گرفتند، اطلاعات ارزنده ای از سیستم شکار از دوران پارینه سنگی تا همین اواخر را در اختیار ما قرار می دهد.
بررسی نقش عوامل مورفودینامیک و اقلیمی مؤثر در پیدایش و تکوین جریان واریزه ای در زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان واریزه ای یکی از مهم ترین فرآیندهای دامنه ای در جابه جایی مواد به شمار می آید که موجب شکل زایی و افزایش بار رسوبی رودخانه ها می شود. برای بررسی جریان واریزه ها در دامنه های شمالی الوند، واقع در زاگرس مرکزی، 44 نمونه جریان واریزه ای انتخاب و با استفاده از عکس های هوایی، نقشه های توپوگرافی، بازدید های میدانی و نقشه برداری در محیط نرم افزار ArcGIS، مشخصات مورفومتری آنها شامل طول بخش معبر، ارتفاع جریان، عمق بخش معبر، عرض مخروط، شیب و ارتفاع اندازه گیری و سپس مقادیر حجم واریزه ها، عمق سایش و تخریب مواد دامنه ای محاسبه شد . با استفاده از داده های بارندگی، برف و دمای اندازه گیری شده در 10 ایستگاه هواشناسی منطقه (1371 تا 1389)، نقش برخی از شاخص های اقلیمی مانند دما، باران و برف در ایجاد واریزه ها بررسی شد. نتایج نشان داد در بین عوامل مؤثر در تشیکل جریان واریزه ای در دامنه های شمالی الوند، ارتفاع و شیب بیشترین نقش را دارند . تمرکز واریزه ها از لحاظ فراوانی و گستردگی در ارتفاع بین 2700 تا 3000 متری، بیانگر نقش مهم عوامل لیتولوژی، تکتونیک و برفاب همراه با سیستم شکل زایی و فرسایشی جنب یخچالی در تشکیل و توسعه واریزه های منطقه است. نتایج بررسی نقش بارندگی بر اساس معادله کاین ، بلیجنبرگ نشان داد بارندگی های 15 تا 105 دقیقه ای در برخی سال ها موجب حرکت واریزه ها بر روی دامنه ها و ورود آن به رودخانه ها و افزایش بار رسوبی آنها شده است.
پارکِ غربیِ تاق بستان، محوطه ای نویافته در غرب زاگرس مرکزی، کرمانشاه
حوزه های تخصصی:
زاگرس مرکزی به عنوان یکی از مهم ترین مناطق جغرافیایی در باستان شناسی ایران، سال هاست که مورد توجه باستان شناسان ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفته است.یکی از آثار تاریخ زاگرس مرکزی که در آینده نزدیک در زمره میراث فرهنگی جهانی قرار خواهد گرفت، مجموعه تاق بستان کرمانشاه است. سال ها از بررسی ها و کاوش ها در محدوده آثار جهانی تاق بستان کرمانشاه می گذرد و در نگاه باستان شناسان و پژوهشگران، از این مجموعه به عنوان مجموعه ای تاریخی یاد می شود؛ مجموعه ای که در برگیرنده آثاری از ادوار اشکانی و ساسانی است و اهمیت آن، چنان است که در سال های اخیر برای قرارگیری در فهرست میراث جهانی یونسکو مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اهمیّت این مجموعه، در سالیان گذشته، بررسی ها و کاوش های فراوانی در محدوده این آثار انجام شده است که به بهترشدن درک ما از جایگاه این محوطه تاریخی و باستانی، کمک شایانی کرده است. با وجود تمام پژوهش های صورت گرفته در محدوده این مجموعه که در سالیان متمادی، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت پذیرفته، وجود محوطه ای پیش ازتاریخی، متأسفانه نوعی سطحی نگری در پژوهش های پیشین را نمایان می کند. در این مجال به معرفی محوطه پارک غربیِ تاق بستان، به عنوان یکی از قدیم ترین بقایای فرهنگی همجوار مجموعه تاریخی تاق بستان خواهیم پرداخت و تلاش خواهیم کرد تا با استفاده از مطالعه یافته های سطحی این محوطه، گاه نگاری نسبی براساس یافته ها ارائه دهیم.
فناوری معماری در دوره نوسنگی بدون سفال (معماری کپرگاه)
حوزه های تخصصی:
با وجود پژوهش های فراوان باستان شناسی دوره نوسنگی بدون سفال در آسیای غربی مخصوصاً در لوانت، فعالیت های باستان شناسی در زاگرس مرکزی در این دوره انگشت شمار بوده است. زاگرس مرکزی یکی از مناطق مهم آسیای غربی است که نخستین تلاش های بشر در زمینه یکجا نشینی، اهلی کردن جانوران و کشت نباتات در این ناحیه صورت گرفته و سیمره بزرگ ترین رود زاگرس مرکزی است. پروژه باستان شناسی سیمره براساس بررسی و کاوش های باستان شناسانه حوزه سد سیمره بنا شد. داگنجوون نیز از جمله محوطه هایی بود که در طی پروژه باستان شناسی نجات بخشی سد سیمره در سال 1389 ش. مورد کاوش قرار گرفت. در مجموع 70 متر مربع از محوطه مورد کاوش قرار گرفت که منجر به کشف سه مرحله استقراری شد، هیچ نشانی از وجود ظرف سفالی در این محوطه یافت نشد و آثار معماری از تمامی مراحل و ترانشه ها با کیفیت متفاوت به دست آمد. از نکات جالب معماری این محوطه، الگو پذیری از محیط زیست زاگرس مرکزی است و استفاده از مصالح بومی و طبیعی منطقه که برگرفته از بستر طبیعی منطقه است، کاملاً در معماری این محوطه نمایان است و این به علت نوع مصالح بومی و دسترسی آسان و سطح فناوری و اطلاعات درباره این گونه مصالح است. این پژوهش با هدف بنیادی صورت گرفته و روش داده افزایی آن براساس روش میدانی و کتابخانه ای است و در آن ضمن معرفی و توصیف کاملی از معماری این محوطه، بحثی مستند درخصوص معماری دوره های A و B نوسنگی بدون سفال، ویژگی های خاص معماری هر دوره و روش ساخت معماری در ناحیه لوانت، آناتولی، سوریه و زاگرس شمالی (عراق) ارائه داده و به دنبال پاسخ دادن به پرسش هایی هستیم که با توجه به وضعیت معماری این محوطه مانند راست گوشه بودن و... این محوطه متعلق به کدام دوره از نوسنگی بدون سفال است؟ به چه علت دیوارها کم عرض و نازک هستند؟ چرا تراکم معماری در دو ترانشه تفاوت دارد؟.
بررسی نتایج آخرین فصل از پژوهش های باستان شناختی تپه گیان نهاوند
حوزه های تخصصی:
آخرین فصل از پژوهش های میدانی تپه گیان نهاوند در زاگرس مرکزی در بهار و تابستان1390 ه .ش. تحت عنوان گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم تپه به سرپرستی علی خاکسار انجام شد که هدف اصلی این طرح، حفاظت فیزیکی این تپه شاخص دربرابر عوامل تخریبی آن بود. درکنار این هدف، گاه نگاری تپه گیان و وضعیت باستان شناسی منظر بصری این محوطه نیز برای نگارندگان پرسش اصلی بودند. طی این برنامه پژوهشی، تعداد 27 گمانه در ابعاد 5/1 در 5/1 متر در همه جهات تپه ایجاد گردید که نتایج قابل توجهی به دست داد. ازجمله این نتایج می توان به ابعاد و اندازه تپه، شواهدی از دوره پارتی در آن و شناسایی عرصه واقعی تپه اشاره کرد که گسترش آن در بخش های جنوبی، شرقی و جنوب شرقی عرصه ظاهری تپه نشان می دهد که در زیر بافت خیابان ها و منازل مسکونی شهر کنونی گیان قرار داشته است. طی گمانه زنی در محدوده ای خارج از عرصه ظاهری تپه، شواهدی از یک تدفین عصر مفرغ میانی (تدفین 123) شناسایی گردید که با توجه به مستند نبودن 122 تدفینی که طی کاوش های هیأت فرانسوی به دست آمده بود، تصمیم بر آن شد تا این تدفین به طور کامل مورد کاوش و مستندنگاری قرار گیرد. پژوهش حاضر دارای نظامی کیفی، هدف آن بنیادی، و ازنظر روش، توصیفی-تحلیلی است. اساس یافته اندوزی در این پژوهش میدانی است. در این مقاله، ضمن ارائه نتایج حاصل از گمانه زنی، به بحث، بررسی و مطالعات تطبیقی تدفین 123 تپه گیان پرداخته خواهد شد.
بررسی جایگاه و اهمیت قلعه ساسانی شاه جُغَل (جِقِلَه) بروجرد در حفظ امنیت راه های منطقه زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قلعه «شاه جُغَل» یا «جِقِلَه»[1] یکی از قلعه های کوهستانی منطقه زاگرس مرکزی است. موقعیت مکان گزینی آن به گونه ای است که بر سر یکی از مسیر های ارتباطی دشت بروجرد به خرم آباد قرار دارد و در کوه های غربی دشت «سیلاخور» در دهانه تنگه «دره بیداد» بر بالای محیطی صخره ای ساخته شده است. از این قلعه اتاقک ها، آب انبار و راه پله هایی جهت دسترسی به آن و برخی آثار سفالی باقی مانده است. نکته قابل تأمل در مورد این قلعه، مکان گزینی و قرارگیری آن در ارتفاعاتی مشرف به محیط پیرامونی است. بر این اساس، می توان سؤالات کلیدی را با در نظر گرفتن بقایای معماری موجود و یافته های سطحی چنین مطرح کرد که: این قلعه مربوط به کدام دوره تاریخی است و ماهیت کاربری آن چیست؟ نگارندگان این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش میدانی (بررسی، مستندنگاری و مطالعات باستان شناختی) و مطالعات کتابخانه ای، درصدد ارائه پاسخی منطقی و علمی به سؤال مورد نظر بودند. نتایج پژوهش نشان می دهد که این قلعه بیش از هر چیزی کاربری امنیتی در جهت تأمین امنیت راه های ارتباطی-تجاری منطقه شرقی زاگرس مرکزی را داشته است. همچنین می توان گفت با در نظر گرفتن شواهد باستان شناختی، این قطعه مربوط به دوره ساسانی است. [1]. Jeqela
تحلیل رابطه میان شکل گیری و تداوم استقرار محوطه های دوره نوسنگی با بستر محیطی آن ها در دشت سرفیروزآباد کرمانشاه، غرب زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محیط جغرافیایی، به ویژه بستر طبیعی آن، پهنه همه کنش ها و واکنش های حاصل از پدیده های مستقر در سطح زمین است. محیط طبیعی مهم ترین عامل در جهت شکل گیری سکونتگاه های انسانی خصوصاً در ادوار مختلف است. عواملی همچون ارتفاع از سطح دریا، شیب، ساختار زمین شناسی، گسل، منابع آب، خاک، پوشش گیاهی، و کاربری اراضی هر کدام بسترهای طبیعی اند که در پراکنش استقرارهای انسانی نقش مؤثری دارند. هدف از این پژوهش بررسی نقش عوامل محیطی و میزان تأثیر آن ها در مکان گزینی سکونتگاه های نوسنگی دشت سرفیروزآباد است. به منظور دست یابی به اهداف پژوهش، یازده معیار طبیعی به عنوان عوامل محیطی یا متغیر مستقل و مساحت محوطه های باستانی به عنوان متغیر وابسته درنظر گرفته شد. به منظور بررسی این عوامل، از نرم افزار ArcGis و SPSS و روش های تحلیل کمّی از نوع آمار استنباطی با روش همبستگی پیرسون استفاده شد. علاوه برآن، برای بررسی میزان تأثیر چند متغیر مستقل در متغیر وابسته از رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج نشان می دهد که محوطه های دوره نوسنگی با عوامل طبیعی از جمله شاخه های فرعی رودخانه ها یا مسیل های فصلی، مسیرهای فرعی یا خاکی، و درجه شب رابطه مستقیمی دارند و تعدادی از دیگر عوامل محیطی نیز رابطه اندکی با محوطه های باستانی دارند.
تحلیل الگوهای استقراری عصر مس وسنگ در دشت سیلاخور با استفاده از تحلیل های SIG
حوزه های تخصصی:
عصر مس وسنگ ازجمله ادوار دارای اهمیت پیش ازتاریخ ایران است. تحولات این دوره در زاگرس مرکزی در ادامه دوره نوسنگی ظهور نموده است. از مناطق مهم زاگرس مرکزی که دارای استقرارگاه های زیادی در رابطه با عصر مس وسنگ بوده، دشت سیلاخور در شمال لرستان است. با وجود غنای فرهنگی دشت سیلاخور در عصر مس وسنگ، تاکنون مطالعه هدفمندی به منظور روشن نمودن وضعیت مس وسنگ این ناحیه صورت نگرفته است. در این راستا، به منظور روشن شدن الگوهای استقراری عصر مس وسنگ دشت سیلاخور، این مطالعه که چکیده ای از بررسی های باستان شناسی احمد پرویز و مطالعات هدفمند نگارندگان است، ارائه می گردد. نگارندگان در این پژوهش سعی در یافتن پاسخ پرسش های ذیل داشته اند: الگوهای استقراری دشت سیلاخور در عصر مس وسنگ به چه صورت بوده است؟ تغییرات الگوهای استقراری در ادوار قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت سیلاخور را چگونه می توان تحلیل نمود؟ به نظر می رسد چند عامل منابع آبی، ارتفاع از سطح دشت سیلاخور و راه های ایلات در شکل گیری استقرارگاه های این ناحیه در عصر مس وسنگ مؤثر بوده اند. بررسی ها و مطالعات انجام شده در این دشت تاکنون 80 محوطه باستانی را در رابطه با عصر مس وسنگ نشان داده است. برخی از این محوطه ها دارای هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ هستند. اطلاعات مکانی گردآوری شده در این پژوهش، از روش مطالعات علم GIS و با اجرا شدن در نرم افزار ArcGIS 10.3 مورد مطالعه قرار گرفته اند. مبنای این مطالعات، فاصله هر محوطه استقراری با نزدیک ترین رودخانه و سطح ارتفاع آن نسبت به دشت سیلاخور است. این نقشه ها در هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت سیلاخور اجرا شده اند.
گاهنگاری مطلق و گوناگونی درون منطقه ای سنت سفالی دالما بر اساس تحلیل سفال منقوش تک رنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ یا «سنت سفالی دالما»، همچون بسیاری از سنت ها و فرهنگ های پیش ازتاریخِ دیگر در فلات ایران، بیش از هر چیز، با مجموعه سفالی آن شناخته می شود. برای اولین بار سنت سفالی دالما پس از شناسایی و معرفی آن از خود تپه دالما، در تپه B سه گابی تعیین هویت و شاخصه های آن معرفی شد. اصلی ترین ویژگی این سنت سفالی، یک دستی چشمگیر آن در منطقه زاگرس مرکزی و شمالی است. شواهد باستان شناختی گویای آن است که این یک دستی، نشانگر ارتباط فرهنگیِ محسوسی بین ساکنان دشت های میان کوهی زاگرس مرکزی و زاگرس شمالی طی هزاره پنجم ق م است. طی دو دهه اخیر با پژوهش های میدانی در زاگرس مرکزی و جنوب دریاچه ارومیه با وجود اینکه شواهد بیشتری مبنی بر یکدستی فرهنگیِ این دو منطقه به دست آمده، ولی تفاوت هایی درون-منطقه ای نیز آشکار شده که تعیین آن ها می تواند در تعریف زیرحوزه های فرهنگی این سنت سفالی کارساز باشد. در کاوش محوطه نادعلی بیگِ سنقر و کلیایی شواهد سفالی بیشتری از تفاوت ها و شباهت های درون منطقه ای سنت سفالی دالما آشکار شد. اهمیت مجموعه سفالیِ نادعلی بیگ در مطالعات سنت سفالی دالما از این نظر است که برای اولین بار جایگاه گاه شناختیِ مطلقِ گونه های مختلف سفال دالما بر اساس هفت نمونه تاریخ رادیوکربن از این محوطه، قابل تعریف خواهد بود. بر اساس این تاریخ ها، می توان زمان پیدایی و ناپدید شدن گونه های مختلف سفال دالمایی را مشخص کرد و مبنایی برای تعیین بازه زمانی دیگر مجموعه های سفال دالمایی به دست داد. نتیجه کلی این پژوهش، که بر اساس تحلیل گونه شناختی سفال تک رنگ منقوش دالما به دست آمده، نشان می دهد که حوزه جغرافیایی بزرگی که سنت سفالی دالما در آن رایج بوده را می توان به دست کم چهار زیرحوزه زاگرس شمالی/ جنوب دریاچه ارومیه، کردستان، بیجار و ناحیه کنگاور یا شرق زاگرس مرکزی تقسیم کرد. همچنین، بر اساس توالی گاه شناختیِ مطلق مجموعه سفالی نادعلی بیگ، محدوده ای زمانی برای سفال تک رنگ منقوش دالما در این زیرحوزه ها پیشنهاد شده است.
موره کن: شواهدی از گروه بندی های درون منطقه ای دوره مفرغ میانه زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۲ و ۷۳
73 - 95
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم مطرح در باستان شناسی، تشخیص و تبیین مرزبندی های فرهنگی بر اساس توزیع مواد فرهنگی است. در این پژوهش با بهره گیری از نتایج مطالعات میدانی محوطه موره کن در درّه هُلیلان، مطالعات کتابخانه ای و شیوه توصیفی-تحلیلی به تبیین مرزبندی های فرهنگی درون منطقه ای حوزه زاگرس مرکزی در دوره مفرغ میانه پرداخته شد. نتایج تحقیق حاکی از این است که محوطه موره کن استقرارگاه کوچ نشینی شاخصی است که در حوزه چراگاه های زمستانی شکل گرفته است و حاوی نهشت های فرهنگی مهمی از دوره مفرغ می باشد. در دوره مفرغ میانه تفاوت های مهمی در سبک سفال رایج در زیستگاه های درّه هُلیلان نسبت به سبک سفال در محوطه های کوچ نشینی دامنه های جنوبی درّه هُلیلان دیده می شود. زیستگاه های درّه هُلیلان با گروه درّه های بخش شمالی حوزه توزیع سنّت سفال منقوش یکرنگ گودین III کشش و همگرایی داشته و به نظر می رسد حاشیه جنوبی درّه هُلیلان، چراگاه زمستانی گله داران متحرک مناطق پیشکوه بوده است. درّه های حوزه زاگرس مرکزی در دوره مفرغ میانه را می توان به دو گروه منطقه بندی کرد: گروه اول، درّه های در امتداد محور شرقی - غربی و در راستای مسیر ارتباطی جاده خراسان بزرگ را در بر می گیرد. به نظر می رسد جاده خراسان بزرگ و تماس هایی که به واسطه آن شکل گرفته، نقش اصلی را در پیوندهای درون منطقه ای این حوزه داشته است. گروه دوم، درّه های در امتداد محور شمالی - جنوبی نواحی پیشکوه شرقی و پیشکوه غربی به علاوه درّه نهاوند در شرق کوه گرین را شامل می شود. احتمالً زندگی کوچ نشینی نقش مهمی در برقراری پیوندهای درون منطقه ای در این قسمت از زاگرس مرکزی داشته است.
تحلیل وابستگی معیشتی جوامع محلی بختیاری نشین به منابع جنگلی زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: جوامع محلی به طور سنتی و تاریخی با طبیعت و اجزای ساختاری آن در ارتباط هستند. در این تعامل، نیازهای معیشتی مرتفع و زیست روستایی و عشایری شکل می گیرد. تنوع فرهنگی و اجتماعی در جوامع محلی، موجب تنوع در مواجهه و بهره گیری از منابع طبیعی می شود. هدف پژوهش: در این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی تحلیل مضمون، تلاش شده است پس از معرفی شهرستان های بختیاری نشین در حوزه جنگل های زاگرس، مقالاتی که به تحلیل مسائل اجتماعی و اقتصادی جوامع جنگل نشین بختیاری پرداخته اند مشخص و در ادامه وابستگی های این جوامع به منابع جنگلی معرفی گردد. روش شناسی تحقیق: این مقاله از نوع توصیفی است که با روش کیفی تحلیل مضمون، به تحلیل محتوای آثار پژوهشی مرتبط با موضوع مواجهه جوامع محلی با عناصر جنگلی زاگرس مرکزی پرداخته است. قلمروجغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی پژوهش حاضر جوامع محلی بختیاری نشین زاگرس مرکزی می باشد. یافته ها و بحث: در مجموع 11 شهرستان بختیاری نشین در داخل یا مجاورت جنگل های زاگرس توزیع شده اند. از 13 مقاله بررسی شده، 11 مقاله به استان چهارمحال و بختیاری و تنها 2 مورد به استان لرستان اختصاص دارد. مطابق این بررسی شکل های اصلی تقاضا و وابستگی جوامع محلی بختیاری نشین مستقر در درون و مجاور عرصه های جنگلی زاگرس مرکزی شامل چوب هیزمی، زراعت زیر اشکوب، چرای دام، استفاده از گیاهان دارویی و خوراکی، برداشت میوه های جنگلی، توسعه مساکن روستایی و تفرج است. نتایج: نکته قابل توجه و عمدتا مغفول مانده در تحلیل رابطه انسان با جنگل این است که رابطه یاد شده صرفا فرایندی مکانیکی و ابزارگرایانه نیست که تنها جوامع محلی تنها برای رفع نیازهای خویش به جنگل به چشم منبع تأمین نیازها نگاه کنند، بلکه این رابطه حالت وجودی و هستی شناختی دارد که وابستگی مستقیم موجودیت جنگل نشینان به جنگل را تحقق می بخشد.
دوره شکل گیری و انتقالی دالما (؟!)؛گاهنگاری مطلق فرهنگ و سنت سفالی دالما بر اساس تاریخ گذاری های جدید با استفاده از روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده (AMS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازه زمانی انتهای فرهنگ حاجی فیروز و شروع دوره دالما و همچنین شکل گیری، بسط و توسعه فرهنگ دالما به مناطق همجوار ازجمله کردستان، زنجان و زاگرس مرکزی و نیز منشاء این فرهنگ همواره یکی از موضوعات داغ و مورد بحث در ارتباط با باستان شناسی دوره دالما در این مناطق بوده است. با یافته شدن شواهد فرهنگ دالما در منطقه نخجوان و به دلیل نزدیکی این منطقه به معادن اصلی ابسیدین ازیک سو، و نزدیکی آن به یکی از گذرگاه های اصلی ورود به شمال غرب ایران ازسوی دیگر، چگونگی و چرایی حضور این فرهنگ و سنت سفالی در این منطقه از قفقاز و نیز گاه نگاری آن برای فرهنگ دالما از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این نوشتار، کوشش بر این خواهد بود تا با ارائه گاه نگاری جدید منشأ این فرهنگ و فاز شکل گیری و انتقالی از انتهای نوسنگی جدید به دوره مس و سنگ قدیم مورد بحث قرار گیرد. پرسش های اساسی و بنیادین در ارتباط با این فرهنگ ازجمله چگونگی گذار جوامع حاجی فیروز به فرهنگ دالما، بازه زمانی دقیق این فرهنگ در شمال غرب ایران، زاگرس مرکزی و نیز مناطق واسط و بینابینی مابین دو منطقه زاگرس شمالی و مرکزی و نیز منشاء اولیه این فرهنگ بدون پاسخ باقی مانده است که در این نوشتار سعی بر این خواهد بود که بر اساس یافته های جدید تا حد امکان به برخی از این پرسش ها و ابهامات پاسخ داده شود. در این نوشتار با بررسی تمامی تاریخ گذاری های مطلق صورت گرفته در منطقه شمال غرب ایران و زاگرس مرکزی از کاوش های دالماتپه، سه گابی، گودین در دهه 1960 و 1970 نمونه های جدید تاریخ گذاری در محوطه هایی مانند دَوَه گُز خوی، کول تپه گرگر، نادعلی بیگ سنقر مورد ارزیابی قرار گرفته و سپس با بررسی نمونه های انجام شده در منطقه قفقاز جنوبی و در محوطه های نخجوان تپه و اوچان آغیل گاه نگاری مطلق جدیدی برای دوره شکل گیری و خود فرهنگ دالما ارائه گردد. بر اساس نتایج تاریخ گذاری مطلق صورت گرفته بازه زمانی 5400/5350 – 5000 ق.م. برای دوره شکل گیری و انتقالی دالما و بازه زمانی 5000-4500 ق.م. برای دوره دالما پیشنهاد می شود.