مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
دلوز
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
119 - 145
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز را بدون شک می توان یکی از مهم ترین فیلسوفان و نظریه پردازان سینما دانست. دلوز در دهه هشتاد میلادی دو جلد کتاب سینمایی نگاشت که مسیرهای اصلی فلسفه سینما را به عنوان رشته ای مجزا در دانشگاه پایه گذاری کرد. در بین فیلسوفان مختلف، برگسون بیشترین تأثیر را بر نظریات دلوز دارد. هر دو در خصوص زمان اعتقاد دارند که زمان امری خطی و کمی نیست و کیفی و غیرمکان مند می باشد. امتداد این فلسفه باعث شکل گیری دیرند زمانی به عنوان پایه اصلی زمان و سینما در آثار دلوز شد. دلوز در جلد اول کتاب خود به سینمای کلاسیک حرکت- محور و در جلد دوم به آثار مدرن زمان محور می پردازد. زمان، عنصر اصلی روایت های مدرن دلوز است و تصاویر را به آینه ها و کریستال های زمانی تقسیم می کند. دلوز اعتقاد زیادی به هم زمانی زمان ها و رویدادهای غیرخطی در آثار مدرن داشت. سینمای مدرن ایران نیز در سال های اخیر بیش ازپیش به فلسفه دلوز روی آورده و عناصر زمانی زیادی در آثار مختلف قابل رؤیت است. این پژوهش با نظریات سینمای مدرن دلوز با بررسی فیلم های ماهی و گربه ساخته شهرام مکری، اژدها وارد می شود! اثر مانی حقیقی و مسخره باز همایون غنی زاده، به این نتیجه می رسد که فیلم سازان نسل جوان ایران به رویدادهای غیرخطی با ابزارهایی مثل گذشته نما و آینده نما و همچنین تداعی زمان های گذشته و حال و آینده در یک صحنه علاقه بیشتری پیدا کردند. دراین بین، مکری به شدت تحت تأثیر روند زمانی دورانی است و مانی حقیقی به عنوان تحصیل کرده فلسفه، عناصر زیادی را از دلوز در آثارش وام می گیرد.
شیزوکاوی در مواجهه با آنالیزان های سازمانی: نقدی دلوزی-گتاریایی بر علم مدیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
199 - 219
حوزه های تخصصی:
دلوز و گتاری در دوره دوم فلسفی شان -به صورتِ ویژه در مجلّدات سرمایه داری و شیزوفرنی- انگشت اتهامشان را به سمتِ ماشین سرمایه داری می گیرند و یکی از خصایص مهم آن را ارتجاعی بودنش می دانند. ارتجاع به این معنا که نهاد سرکوب و سلطه، پس از هر قلمروزدایی، مجدداً قلمروگذاری می کند و در هیبت جدیدی آکسیوم صلب و ثابت پیشین را پی می گیرد. به تبع، روان کاوی و دیگر نهادهای آموزشی و آپاراتوس های ذیل آن را نیز به پارانوئید سازی و ترویج فاشیسم بر بستر امیال ماشین های میل کننده -که اساساً انقلابی و شیزوفرنیک اند- متهم می کند. ادعای اصلی این مقاله معرفی آپاراتوس دیگری به نام علم مدیریت است. براساسِ دلایلی که توضیح آن خواهد آمد، مقدم بر هر آپاراتوس دیگر، نقد علم مدیریت مهم تر و محق تر است و باید نقدهای دلوز و گتاری را به آن سمت بازنشانه گیری کرد. در این متن تلاش می شود که، پس از بررسی اولیه چرایی انقلابی بودن فلسفه شیزوفرنیک ژیل دلوز و فلیکس گتاری و نیز تبیین ضدیت این فلسفه با جریانات سرکوبگر و آپاراتوس های بازقلمروگذار ضدانقلاب، به یکی از اصلی ترین آپاراتوس های خادم سرمایه داری -علم مدیریت- بپردازیم.
دلوز و قاعده ای شاعرانه از زمان در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انگاره زمان در فلسفه کانت در نسبت با کلیات ایدئالیسم استعلایی او را می توان مؤلفه ای خُرد(Minor) در نظر آورد، اما دلوز همین عنصر خُرد را از فلسفه کانت بیرون کشیده و عنصر کلان (Major)، یعنی سوژه استعلایی را در نقد عقل محض، حول آن بازپیکربندی می کند. این خوانشی یکسره متفاوت از نقد عقل محض است که در آن، مرکز ثقل از «امر استعلایی» به مفهوم «زمان» منتقل شده است. در اندیشه دلوز، مفهوم «زمان» را می توان دروازه ورود به هستی شناسی تفاوت محور او قلمداد کرد. به همین دلیل، خوانش منحصربه فرد دلوز از مفهوم زمان در فلسفه کانت حائز اهمیت بوده و در این مقاله موضوع پژوهش ما قرار گرفته است. در این مقاله تلاش می شود تا از مجموع چهار قاعده ادبی و شاعرانه، که دلوز برای شرح فلسفه کانت به کار برده است، دو قاعده اول را با محوریت چرخش مفهومی کانت درباره زمان، مورد بررسی قرار دهیم.
ژیل دلوز و روایت رهایی سوژه بر اساسِ کتاب منطق احساس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
623 - 638
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز در کتاب «منطق احساس» که شرحی بر نقاشی های فرانسیس بیکن است به صراحت و مکرر از نقد روایت می گوید؛ اما حقیقت این است که او نه روایت به طور کلی که روایت فیگوراتیو و بازنمایانه را رد می کند و از نحوه روایتی بدیل در نقاشی های بیکن سخن می گوید. موضوع این مقاله آشکار کردن این شیوه بدیل روایت نه در کار بیکن که در کار خود دلوز در این کتاب است. به زعم نگارنده دلوز در «منطق احساس» شیوه روایت بسیار جالب توجهی دارد، او در این کتاب یک کارگردان تئاتر است. او با زدودن همه عناصر روایت فیگوراتیو و بازنمایانه به دو عنصر می رسد: صحنه و فیگور، صحنه خالی و فیگور منزوی و میخکوب در صحنه. ما در کل روایت مان از «منطق احساس» تنها به این دو عنصر پایبند می مانیم و درصدد آشکار کردن نسبت های تغییریابنده میان این دو عنصریم که همچون موتور محرک روایت مان عمل می کند. اگر این دو، عناصر اصلی این روایت باشند موضوع روایت از این قرار است: رهایی فیگور منجمد در صحنه ؛ اما این آزادی بی واسطه رخ نمی دهد و شامل پنج مرحله یا پرده است: یک) انزوا و گیرافتادگی فیگور. دو) کژسانی فیگور. سه) متلاشی شدن فیگور. چهار) ناپدید شدن فیگور. پنج) تولد فیگور رهایی یافته به منزله یک بندباز، به بیان دیگر ورزشکارانگی در اتاق خواب. این پنج مرحله پنج پرده روایت اجرای تئاتری اند که در نهایتِ آن رهاییِ فیگورِ در بند محقق می شود.
پیوند میل و آپاراتوس و درک نوینی از مفهوم رخداد در فلسفه دلوز و گاتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
379 - 398
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می خواهیم به مفهوم میل در فلسفه دلوز و گاتاری پرداخته و از رهگذر آن به درک هستی شناسی دلوز نائل شویم. آن ها در صورت بندی مفهوم «میل» در پی پاسخ به مسئله جهان آشوب ناک انسان معاصر هستند. جهانی که برای تاب آوری اش، انسان معاصر در پی پناه بردن به انواع و اقسام راه های فرار است. دلوز و گاتاری برای پاسخ به چرایی این وضعیت و ترسیم راه های گریز از آن، دست به خلق نظام مفهومی جدیدی با محوریت مفهوم «میل» می زنند. در این متن تلاش بر آن داشتیم تا از منظر دلوز گاتاری مفهوم میل را در پیوند با مفهوم «آپاراتوس» فوکو-آگامبن واکاوی کرده و درنهایت به درکی نوین از مفهوم «رخداد» به مثابه راه گریز او از تنگنای پسامدرن نزدیک شویم. مفهومی که دلوز آن را ذیل مفهوم «توان زندگی» در واپسین نوشتارش گنجانده و بدین سیاق نظرگاهی غریب و با این حال آشنا از توان زندگی را به ما عرضه می دارد.
موقعیت های ایزوتوپیک سرمایه داری: امکان انقلاب در فلسفه شیزوفرنیک دلوز-گتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
237 - 260
حوزه های تخصصی:
در فلسفه شیزوفرنیک یا اُنتو-اِتیکو-اِستتیکِ دلوز-گتاری، هستی ارتباطی وثیق با زیباشناسی و اخلاق دارد؛ و این یعنی برقراری پیوندی انقلابی و بدیع میان حوزه هایی که پیش تر منفک از یکدیگر دیده می شدند. چنین نگرشی به هستی، مستلزم بازنگری در حوزه های پیشاپیش موجود است؛ این نگرش همچنین مستلزم نقد هر نهاد آموزشی، اجتماعی و درمانی ای است که در روندِ آفرینش گرِ ماشین های میل گر و امیال شیزوفرنیک و انقلابی مانع ایجاد می کند و سعی در سرکوب آن و القای الگویی غیر درون ماندگار دارد. از آنجاکه ماشینِ سرمایه داری و تمام مجموعه ها و آپاراتوس های تابع آن امیال شیزوفرنیک ماشین های میل گر را محدود می سازد، لذا بیش از هر نهاد دیگری نیازمند نقد است؛ این در حالی است که نقد و تحلیلِ نهادهای سرکوب گر و سرمایه محور بسیار دشوار خواهد بود، زیرا این نهادها تمایلی وصف ناشدنی در جهت آکسیوماتیک کردن هر امری -حتی انقلاب و هر آنچه مرتبط با فلسفه های شیزوفرنیک است- دارند. در این پژوهش می کوشیم ضمن طرح مسیر انقلابیِ فلسفه ژیل دلوز و فلیکس گتاری و نقدهای آن بر نظام های سرکوب گر و آپاراتوس های ذیل آن، نقش مفاهیم بنیادینی چون بس گانگی و سوبژکتیویته را تحلیل کنیم و تقابل حاصل شده میان فلسفه انقلابی و نهادهای سرکوب گر را در بحث از امکان انقلاب و خروج از موقعیّت های ایزوتوپیک سرمایه داری بررسی و ارزیابی نماییم
زمان تهی و سوژه ی شکاف خورده در رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف: تحلیلی دلوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف نقدی بر جامعه ی انگلستان پس از جنگ جهانی اول می باشد که در غالب خودکشی سربازی جوان به تصویر کشیده می شود. خودکشی وی تفاسیر مختلفی از تراژدی تا قربانی شدن دربرداشته است. با استفاده از سنتز سوم نظریه ی زمان و مرگ دوگانه ی فیلسوف فرانسوی ژیل دلوز، هدف این مقاله بررسی خودکشی شخصیت سپتیموس اسمیت در رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف می باشد. سپتیموس در اثر جنگ جهانی که رخدادی نمادین است دچار انشقاق و شکاف در سوژه گی خود گشته و به دو قسمت نامساوی پیشین و پسین تقسیم شده است. سوژه ی منقسم دچار انحلال خود می شود به طوری که دیگر «منی» وجود ندارد، این انشقاق جنبه ی مثبتی نیز دارد و آن رهایی از چنگ قانون و هویت است. به همین علت بردشاو که نماینده ی هنجار اجتماعی و اتوریته می باشد سعی به بستری کردن او و ستاندن رهایی جسمی و ذهنی از اوست. در همین راستا سپتیموس ناگزیر دست به خودکشی می زند تا آزادی خود را نجات دهد. مرگ او خاتمه ی زندگی اوست اما تاثیر مستقیمی بر شخصیت کلاریسا دارد که در طبقه ی مرفه و سیاست مدار زندانی شده است. مرگ سپتیموس موجب اختلال در مهمانی او و رهایی فکری کلاریسا از قید و بند می شود که خود گونه ای «شدن» است. کلاریسا برای دقایقی از مهمانی و مهمان ها دور شده و به وضعیت خود می اندیشد و زندگی خود را سراسر دروغ می بیند. در این راستا، مرگ جسمی سپتیموس موجب نوعی مرگ غیرشخصی در کلاریسا شده و او را نیز رها می کند و در نتیجه تایید زندگی به معنای دلوزی ست. زندگی برای دلوز یعنی مختل کردن آنچه که سرکوب گر است و در اینجا ،آن کس که سرکوب شده کلاریسا و همزاد او سپتیموس است که در نهایت با مرگ او رها می شود.
ژیل دلوز و پرسش از چیستی فلسفه در نسبت با زمین و شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
189 - 210
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز در اواخر کار فکری خود در کتاب فلسفه چیست پرسش از چیستی فلسفه و منطق فعالیت فلسفه ورزی را طرح می کند، در یک نسبت مهم، در نسبت با شهر یا زمین. به چنین دلیلی است که در این کتاب از فلسفه تحت عنوان «ژئو فلسفه» یاد می شود. در این مقاله به ژئو فلسفه در سه دوره خواهیم پرداخت، یونان باستان، شهر کنونی، شهر آینده. در بخشِ نخستِ مقاله به شکل گیری فلسفه در زمینش یونان می پردازیم، در بخش دوم به امحای فلسفه در زمین یا شهر کنونی و در بخش پایانی به احیای فلسفه در شهر یا زمین آینده خواهیم پرداخت. در بخش پایانی ابتدا به مسئله ی امکان برپایی زمین برای فلسفه خواهیم پرداخت، چون در دوران ما فلسفه زمین ندارد. پس از اندیشیدن به زمینِ فلسفه آن را در نسبت با شهر جدید موردتوجه قرار خواهیم داد. این سه دوره ی ژئوفلسفه را با سرنوشت سه عنصر ذاتی فلسفه که تولد، امحا و احیایشان را در نسبت با سه شهر تبیین خواهیم کرد، پی می گیریم: مفهوم، دوستی، ستیز.