مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
پیرس
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش قصد دارد تا بر اساس الگوی سه وجهی نشانه پرس، مؤلفه های مؤثر در تبدیل مفهوم ذهنی به مفهوم قابل انتقال را از دیدگاه صاحب نظران استخراج و جهت کاربرد در هستی شناسی ها معرفی نماید.روش پژوهش: رویکرد پژوهش بر اساس هدف و پرسش مطرح شده، کیفی و روش انجام پژوهش پدیدارشناسی بوده است. جامعه پژوهش 18 نفر از صاحب نظران حوزه عاشورا و ابزار گردآوری داده، مصاحبه، مشاهده و تحلیل متن مصاحبه ها و خاطرات چاپ شده ایشان بوده است.یافته ها: از تحلیل متن مصاحبه ها و خاطرات چاپ شده صاحبنظران حوزه عاشورا 8 مقوله اصلی و 47 مقوله فرعی شناسایی و استخراج گردید. نتیجه تجزیه و تحلیل نشان داد که در تبدیل مفهوم ذهنی به مفهوم قابل انتقال یا معنی، مراحل مختلفی وجود داشته و هر مرحله دارای مؤلفه های متعددی است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که از زمان دریافت و شناخت پدیده توسط فرد، تشکیل مفهومی از آن در ذهن وی تا انتقال مفهوم ذهنی به دیگران و خلق معنی، مراحل و مؤلفه های مختلفی تأثیرگذار بوده اند. شناخت یک پدیده، ساخت الگوهای ذهنی از آن، هدف و انگیزه فرد برای انتقال مفاهیم ذهنی به دیگران، انتخاب زبان مناسب برای انتقال مفاهیم ذهنی و همچنین شناخت شرایط اجتماعی، فرهنگی و نیازهای زمانی مخاطب از مراحل مهم تبدیل مفهوم ذهنی به مفهوم قابل انتقال بوده اند. یکی از مهمترین مراحل و مؤلفه های خلق معنی ویژگی های فرد بوده است. بنابراین، تمرکز بر چگونگی بازنمون مدارک در هستی شناسی ها و نظام های اطلاعاتی و حتی نحوه تعامل فرد با نظام نمی تواند به تنهایی منجر خلق معنی شود بلکه باید به ویژگی های فردی که ارتباط مستقیمی با الگوهای ذهنی وی دارد، توجه داشت.
تحلیل نشانه شناختی وجوه نمادین نقش مایه های بصری در نقاشی های منتخب از ناصر اویسی از دیدگاه پیرس
منبع:
فردوس هنر سال دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷
114 - 133
حوزه های تخصصی:
مکتب سقاخانه از مهم ترین جنبش های هنری دهه چهل هجری شمسی در ایران است با رویکردی سنت گرا در عین حال نوجویانه و با الهام از روش و شیوه هنری جهانی شکل گرفت هنرمندان منتسب به این جنبش ضمن ارج نهادن عناصر تصویری کهن، آثاری پدید آوردند به دنبال تفاوت در هنر خود بودند. هنر مذکورمی توان از حوزه ی فرهنگی، هویتی، هنری رویکردهای ساختارشناسانه، نشانه شناسانه، روانشناسانه و غیره مورد مداقه قرار داد. هنرمندان بسیاری در این حوزه فعالیت دارند یکی از ایشان ناصر اویسی می باشد می توان جز هنرمندان برجسته این مکتب دانست.اهمیت و ضرورت انجام تحقیق: نوشتار حاضر درصدد معرفی و بررسی ویژگی های بصری و وجوه نمادین نقش مایه های تزئینی آثار منتخب از نقاشی مکتب سقاخانه ناصر اویسی می باشدبا ابزار ساختارشناسی و نشانه شناسی بر اساس دیدگاه پیرس مورد تشریح قرار می گیرند.اهداف مقاله: هدف این مقاله تحلیل وجوه نمادین نقش مایه های تزئینی آثار ناصر اویسی از دیدگاه پیرس است.سوال پژوهش: از این رو نوشتار حاضر در پی پاسخ به دو سوال اساسی است: نقاشی های سقاخانه ای ناصر اویسی دارای چه ویژگی های بصری هستند و نقش مایه های تزئینی از چه مفاهیمی برخوردارند؟ عملکرد رویکرد نشانه شناسانه در آثار منتخب از ناصر اویسی چگونه است؟روش تحقیق: این پژوهش با شیوه ی توصیفی-تحلیلی مورد پژوهش قرار گرفته است. این مقاله از نوع تحقیقات کیفی است و نمونه های مطالعاتی از منابع کتابخانه ای گردآوری شده است.نتیجه گیری: نتایج نوشتار حاضر حاکی است نقوش در شش دسته طبقه بندی می شوند: نقوش انتزاعی، انسانی، جانوری، گیاهی، هندسی. نوشتاری. نقاش نقشمایه های همچون همچون گل بابونه، انار، اسب، زن، اشکال(مربع، دایره، مثلث و لوزی)خطوط نستعلیق و بداهه نویسی، اشیا همچون سه تار در آثارش بهره برده است مفاهیمی همچون قدرت، بردباری، خوشتن-داری، باروری، آفرینش، آزادی در ارتباط است. تعادل، توازن، حرکت، جز خصایص تصویری این آثار می باشند. نشانه های بن مایه-های تزئینی آثار هنرمند مذکور بیشتر نمادین و نمایه ای است نوع نشانه فیگوراتیو-انتزاعی و انتزاعی- ناشبیه ساز محسوب می شود.
فرم و نشانه: مجاورت و برهمنهش واحدهای نشانه شناسانه زمانی در قطعه کادو اثر فرانکو دُناتُنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی شالوده فرم موسیقایی از منظر حرکت و نیرو و تحلیل فرمال قطعه کادو، اثر فرانکو دناتنی با نوعی روش نشانه شناسانه است. ابتدا ماهیت نشانه موسیقایی مورد واکاوی قرار گرفته و مفهوم تداعی حرکت و نیرو (سینتیک) در موسیقی به عنوان نوعی نشانه در مثلث نشانه گان چارلز سَندرز پیرس بررسی می شود. مطابق روش نشانه شناسی پیرس، عناصری در موسیقی که تداعی حرکت و نیرو می کنند می توانند به نوعی معنادار تلقی شوند. در ادامه، ۱۹ واحد زمانیِ نمایه ای (تی–اس-یو) که توسط دلالند و همکارانش تدوین شده است، مبنای تحلیل فرمِ قطعه کادو قرار گرفته که آن را تحلیل سینتیکی نامیده ایم. این مقاله نشان می دهد که دناتنی با تکنیک برهمنهش به معنای همزمانی عمودی و مجاورت به معنای کنار هم گذاردن افقی، سه تی-اس-یوی زمان نامحدود «سنگینی»، «قصد شروع» و «وسواسگونه» را به عنوان مضامین اصلی حرکتی در فرم اثر خود القا می کند. آهنگساز بر اساس تفکر ریزومی، با مجاورت و برهمنهش این سه الگوواره، نوعی فرم غیر خطی می آفریند. همچنین لزوم کاربرد نشانه های سینتیکی به عنوان ابزاری در تحلیل فرمال آثار موسیقایی تبیین و در نهایت وجه تمایز مفهوم تکرار در موسیقی دناتنی از منظر پدیدارشناسانه تدقیق شده است.
حقیقت و واقعیت در پراگماتیسم پیرس و جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
127 - 145
حوزه های تخصصی:
حقیقت و واقعیت از مباحث بنیادی فلسفی است که پراگماتیست ها دربارۀ آن مباحث ویژه ای مطرح کرده اند. در این مقاله آرای پیرس و جیمز در این خصوص با هم تطبیق داده می شود تا به این سؤال پاسخ داده شود که چرا با اینکه پیرس بنیان گذار پراگماتیسم است، جیمز از شهرت گسترده تری برخوردار است؛ تفکر او بیشتر پی گرفته می شود و از او نیز به عنوان مؤسس پراگماتیسم نام می برند؟ آنچه باعث این مسئله شده، نظرگاهی است که این دو دربارۀ نظریۀ حقیقت اتخاذ کرده اند؛ از این رو، بررسی حقیقت و واقعیت از لحاظ معنا، اقسام، معیار و جایگاه آنها در پراگماتیسم، هم نظر آنان را در مورد این دو مبحث به خوبی بازگو می کند و هم به پرسش این مقاله پاسخ می دهد. پراگماتیسم بر اصل پراگماتیکی استوار است که پیرس واضع آن بوده و جیمز نیز آن را پذیرفته است. آنان با اصل پراگماتیکی، آثار و نتایج عملی مفاهیم را می سنجند. تمایز این دو فیلسوف در این است که پیرس اصل پراگماتیکی را اصلی منطقی دانسته، با نظریۀ معنا مرتبط می سازد و جیمز آن را با نظریۀ حقیقت گره می زند و این باعث می شود پراگماتیسم جیمز در صدر تفکرات پراگماتیستی بعدی قرار گیرد. افزون بر این، در این مقاله به این پرسش نیز می پردازیم که آیا پراگماتیسم آنان در نظریۀ واقعیت و حقیقت، توانسته است خود را از قید فلسفۀ متافیزیکی برهاند؟ پاسخ این پرسش آن است که پیرس و جیمز دیدگاه های مؤثر وجدیدی در فلسفه مطرح کرده و برخی از اصول فلسفۀ متافیزیکی را به چالش کشیده اند؛ اما با این همه، هنوز در چارچوب تفکر متافیزیکی می اندیشند.
از استعاره پیرسی تا نماد عرفانی: الگویی متفاوت در تفسیر نشانه های زبان عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد است با تکیه بر مبانی نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس، فیلسوف پراگماتیست و نشانه شناس آمریکایی، و با الهام از آرای رابرت نویل (1996)، که به مناسب سازی الگوی پیرس در ساحت زبان دین مبادرت کرده است، با رویکردی توصیفی انتقادی الگوی تفسیری نمادهای عرفانی را، که در این نوشتار «الگوی عاطف به تکامل» نامیده شده است، تبیین کند. به این منظور، در بخش اول، به تعریف جایگاه استعاره در میان انواع نشانه ها در طبقه بندی پیرس می پردازد. سپس، درباره سازوکار تفسیر نمادهای عرفانی در قالب دو فرایند نشانه پردازی گفت وگو می کند و در پایان، نحوه شکل گیری شبکه معنایی نماد استعاره ها را با تلفیق هر دو فرایند یادشده توضیح می دهد. در این مقاله، برای نخستین بار، دو فرایند متمایز در نشانه پردازی (سمیوزیس) پیرسی شامل: استعلایی و غیراستعلایی شناسایی و تعریف و نقش هریک در ایجاد زنجیره معنایی میان نشانه ها از یک سو؛ و میان نشانه با مصداق یا مدلول آن از دیگر سوی، تبیین شده است. از دیگر دستاوردهای این پژوهش، طرح مفاهیمی چون حیث تفسیری، بافت معنایی و دامنه ارجاعی و نقش هریک در تفسیر نظام مند یک نشانه است.
معناکاوی مفهوم امنیت در شاهنامه با رویکرد نشانه شناسی پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه فردوسی، به عنوان یکی از برجسته ترین متون حماسی ایرانیان، مفهوم امنیت به صورت رمزگان های مختلفی بیان شده است که با بررسی و تحلیل آن ها می توان به نظام اندیشگانی ایرانیان در باب مفهوم امنیت و اشکال مختلف آن، نمادهای آن و عوامل مؤثر در آن پی برد. چارلز سندرس پیرس، یکی از بنیانگذاران نشانه شناسی، نشانه ها را به سه نوع نمادین (رابطه میان دال و مدلول قراردادی)، شمایلی (رابطه دال و مدلول بر اساس شباهت) و نمایه ای (رابطه دال و مدلول علت و معلولی) تقسیم می کند. مقاله حاضر، می کوشد مفهوم امنیت را در شاهنامه فردوسی بر مبنای رویکرد نشانه شناسی پیرس واکاوی نماید تا بدین پرسش پاسخ دهد که در شاهنامه چگونه از نشانه های زبانی برای بیان مفهوم امنیت، مرجع امنیت و عوامل ضدامنیتی استفاده شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که در شاهنامه هر سه صورت نشانه برای تعریف امنیت کاربرد داشته است. در این اثر اگرچه واژه «امنیت» به کار نرفته است است لیکن از واژه هایی چون «ایمن»، «آرام»، «خوبی»، «خرد»، «آبادانی» و «صلح» به معنای «امنیت» استفاده فراوانی شده است که از نوع نشانه های نمادین است. همچنین، در نشانه های زبانی چون قدرت، شهرت، داد و دهش، راستی، هنر، ساز و برگ جنگی، لشکر نیرومند و جان برکف، فرمانبرداری تام، تقدس مرز و سرزمین و غیره از نشانه های نمایه ای به شمار می رود که در بسیاری از داستان های شاهنامه علت امنیت سیاسی و ملی محسوب می شود. کلماتی چون ستم، بیدادگری، بی خردی، آز، بدی و اهریمنی، منیت و غرور، جادوگری از نشانه های نمایه ای هستند و رابطه دال و مدلول بر پایه علت و معلولی است. این نوع نشانه ها بر ضدامنیت روانی، اجتماعی و اقتصادی جامعه دلالت دارند. پهلوانانی چون زال، رستم، سهراب و شاهزادگانی چون اسفندیار، سیاوش، کی خسرو نشانه های شمایلی هستند که گفتار و رفتار و کردار آنان دال هایی هستند که مدلول امنیت را ترسیم می کنند. موجوداتی چون اژدها، دیو و اهریمن از نشانه های شمایلی ضدامنیت دینی و اجتماعی در نظم نمادین شاهنامه به شمار می آیند.