مطالب مرتبط با کلیدواژه

اصل پراگماتیکی


۱.

اصل پراگماتیکی: عالی ترین مرحله وضوح در پراگماتیسم پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: اصل پراگماتیکی وضوح پراگماتیسم پیرس معنا دکارت لایب نیتس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۲۳ تعداد دانلود : ۴۴۱
«اصل پراگماتیکی» مبنای پراگماتیسم پیرس است. او در تأسیس این اصل تحت تأثیر دکارت و اصطلاح «وضوح» او، و کانت و معنای «پراگما» از سوی اوست. پیرس ابتدا وضوح را از منظر دکارت و لایب نیتس معنا می کند، اما آنها را کافی ندانسته و مورد انتقاد قرار می دهد. پس از آن، اصل پراگماتیکی  خود را ارائه می دهد و آن را به عنوان عالی ترین مرحله وضوح معرفی می کند. او در نامگذاری این اصل واژه «پراگما» ( نه پراکتیک) را برمی گزیند، چون مطابق نظر کانت «تجربه» در معنای پراگما دخالت تام دارد. این اصل، اصلی منطقی است که در نظریه تحقیق پیرس مطرح می شود و به آثار عملی محسوسی توجه دارد که درپی هر عقیده ای ایجاد می شود. پیرس در نظریه تحقیق از عقیده سخن می گوید آنگاه که انسان را آماده عمل می کند. او وظیفه فکر را ایجاد عادت، و هویت عادت را هدایت به سوی عمل می داند. بدین ترتیب، وی میان عقیده، عمل، عادت و آثار محسوس و عملی عقیده ارتباط برقرار می کند. این اصل هم چنین اصلی معنا شناختی است که کارکرد اصلی آن برطرف کردن معضلات مابعدالطبیعه و روشن ساختن بی معنایی برخی از گزاره های آن است.  
۲.

حقیقت و واقعیت در پراگماتیسم پیرس و جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پیرس جیمز حقیقت واقعیت معیار مطابقت اصل پراگماتیکی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵ تعداد دانلود : ۱۱۲
حقیقت و واقعیت از مباحث بنیادی فلسفی است که پراگماتیست ها دربارۀ آن مباحث ویژه ای مطرح کرده اند. در این مقاله آرای پیرس و جیمز در این خصوص با هم تطبیق داده می شود تا به این سؤال پاسخ داده  شود که چرا با اینکه پیرس بنیان گذار پراگماتیسم است، جیمز از شهرت گسترده تری برخوردار است؛ تفکر او بیشتر پی گرفته می شود و از او نیز به عنوان مؤسس پراگماتیسم نام می برند؟ آنچه باعث این مسئله شده، نظرگاهی است که این دو دربارۀ نظریۀ حقیقت اتخاذ کرده اند؛ از این رو، بررسی حقیقت و واقعیت از لحاظ معنا، اقسام، معیار و جایگاه آنها در پراگماتیسم، هم نظر آنان را در مورد این دو مبحث به خوبی بازگو می کند و هم به پرسش این مقاله پاسخ می دهد. پراگماتیسم بر اصل پراگماتیکی استوار است که پیرس واضع آن بوده و جیمز نیز آن را پذیرفته است. آنان با اصل پراگماتیکی، آثار و نتایج عملی مفاهیم را می سنجند. تمایز این دو فیلسوف در این است که پیرس اصل پراگماتیکی را اصلی منطقی دانسته، با نظریۀ معنا مرتبط می سازد و جیمز آن را با نظریۀ حقیقت گره می زند و این باعث می شود پراگماتیسم جیمز در صدر تفکرات پراگماتیستی بعدی قرار گیرد. افزون بر این، در این مقاله به این پرسش نیز می پردازیم که آیا پراگماتیسم آنان در نظریۀ واقعیت و حقیقت، توانسته است خود را از قید فلسفۀ متافیزیکی برهاند؟ پاسخ این پرسش آن است که پیرس و جیمز دیدگاه های مؤثر وجدیدی در فلسفه مطرح کرده و برخی از اصول فلسفۀ متافیزیکی را به چالش کشیده اند؛ اما با این همه، هنوز در چارچوب تفکر متافیزیکی می اندیشند.