مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۴۱.
۶۴۲.
۶۴۳.
۶۴۴.
۶۴۵.
۶۴۶.
۶۴۷.
۶۴۸.
۶۴۹.
۶۵۰.
۶۵۱.
۶۵۲.
۶۵۳.
۶۵۴.
۶۵۵.
۶۵۶.
۶۵۷.
۶۵۸.
۶۵۹.
۶۶۰.
نفس
منبع:
مطالعات تفسیر تطبیقی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
54 - 71
حوزه های تخصصی:
درباره حقیقت وجود نفس، دو دیدگاه مختلف (تجرد و عدم تجرد) وجود دارد که هرکدام به ادله ای ازجمله آیات قرآن کریم تمسک کرده اند. هدف مقاله حاضر، تبیین موضع آیات درباره تجرد یا جسمانیت نفس است. از آنجا که آیات قرآن مورد استناد موافقان تجرد نفس و منکران قرارگرفته، ضروری است به صورت تطبیقی، مستندات هر دو دیدگاه مورد تحلیل قرار گیرد که نگارنده با روش تحلیلی- تطبیقی آن را در این مقاله به سامان رسانده است. در این مقاله، روشن شده است که دلالت آیات مورد استناد موافقان تجرد نفس با جهات مختلف نفس (انتساب نفس به خدا، خلقت خاص و تفاوتش با موجود مادی، تعقل نفس مجردات را، صعود و رجوع به ملکوت و خدا) دلالت تام است؛ اما آیات مورد استناد منکران تجرد نفس با عنوان توصیف نفس به صفات مادی و خلقت نفس از جسم مادی، قابل جواب و توجیه است. اشاره خواهد شد ضعف اصلی منکران تجرد نفس عدم توجه به مبانی عقلی و نقلی، زبان قرآن و وجود مرجحات تقدم نظریه تجرد نفس بر مادیت است.
بازخوانی مفهوم «قلب» از منظر قرآن و روایات و کاربست آن در زندگی انسان
منبع:
مطالعات قرآنی نامه جامعه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۳۷
31 - 52
حوزه های تخصصی:
بررسی هر یک از اعضا و جوارح بدن برای داشتن زندگی سالم و مؤمنانه از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ زیرا از این طریق، از سویی اهمیت و نقش حیاتی آ ن ها در زندگی هر انسان مؤمنی یادآوری و تشریح می شود و سبب مراقبت انسان در حفظ سلامت می گردد؛ از سوی دیگر، موجب آشنایی با وظایف دینی انسان ها درمورد هر یک از اعضای بدن خواهد شد. این امر به قدری مهم است که قرآن کریم اگر بخواهد عوامل انحطاط و تعالی افراد را بیان کند، به عدم بهره گیری آنان از پاره ای از اعضا و جوارح استناد می نماید. در احادیث معصومان نیز به کار برد و اهمیت اعضا و جوارح توجه خاصّی شده است. نوشتار حاضر، یکی از مهم ترین عضو بدن، یعنی «قلب» را به روش توصیفی تحلیلی مورد کاوش قرار داده است. نتایجی که از این پژوهش حاصل شده عبارتند از این که در قرآن، قلب در معنای عقل و درک، روح و جان و مرکز عواطف استعمال شده است. در روایات نیز از قلب به عنوان عضو اصلی بدن یاد شده و به منزلت والای قلب نسبت به سایر اعضای بدن، حالات و انواع آن پرداخته شده است. از جمله تأثیرات مثبت قلب در زندگی، می توان به حسن ظنّ به خداوند، نیت تقرّب در انجام عبادات و یاد خدا اشاره کرد. در مقابل، آسیب های قلب نیز سوء ظنّ به خدا و مردم و تفکّر درباره گناه است.
نقد دیدگاه ذهبی درمورد معنای «أَنْفُسَنا» در آیه مباهله با استناد به آیات مشتمل بر واژه «نفس» در قرآن
منبع:
مطالعات قرآنی نامه جامعه سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴۰
53 - 72
حوزه های تخصصی:
شمس الدین ذهبی، از محدثان مشهور و تأثیرگذار اهل سنت، که دیدگاه هایی قابل تأمل (نسبتاً خاص) راجع به برخی از آیات دال بر فضایل امام علی دارد، وی معتقد است وقتی خداوند در آیه ۶۱ سوره آل عمران به پیامبر(ص) دستور می دهد که «نفْس» خود را در مباهله بیاورد و آن حضرت نیز با عنایت به این فراز، امام علی را به همراه می برد، نه تنها از آن واژه، معنای همبستگی و همدلی محکم و قاطع فهمیده نمی شود، بلکه اساساً این عبارت درصدد تمجید از امام علی نیست و صرفاً به این معناست که پیامبر کسی را که به لحاظ موقعیت جغرافیایی و خانوادگی به وی نزدیک تر از دیگران است، به همراه ببرد. لذا این نوشتار با رویکردی تطبیقی-تحلیلی درصدد بررسی ادعای ذهبی برآمد. نگارندگان در این مقاله با مطالعه واژه «نفس» در دیگر آیات قرآن و مقایسه آن ها با یکدیگر، به این نتیجه رسیدند که گرچه منظور از کلمه «نفس»، شخص انسان نیست، ولی شامل همه اطرافیان یک فرد نیز نمی تواند باشد و صرفاً بر شبیه ترین افراد به وی، اطلاق می شود. همچنین با توجه به مقام و فضایل پرشمار حضرت علی، در بررسی مناقب ایشان در آثار فریقین، این نتیجه حاصل شد که نزدیک ترین انسان ها به رسول خدا و به عبارتی «نفسِ» آن حضرت، کسی جز خود امام علی(ع) نمی تواند باشد.
مقایسه «نامیرایی» از نظر یاسپرس و «فنا ناپذیری» از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم مرگ الهام بخش تأملات فلسفی متعددی درباره وجود انسان است که در نوع نگرش و نحوه ی زندگی انسان تأثیرگذار است. ملاصدرا و یاسپرس به عنوان دو فیلسوف اصالت وجودی، به مساله مرگ و ابعاد آن توجه داشته اند. از مقایسه آرای این دو فیلسوف که با رویکرد تطبیقی و تحلیلی صورت گرفته است، این نتایج حاصل می شود که یاسپرس فارغ از نگاه دینی و عرفانی، مواجهه انسان با مساله مرگ را به عنوان یک موقعیت مرزی، از موثرین عوامل شکل گیری هویت و یافتن خود اصیل انسانی می داند. وی با تمایز قائل شدن بین مراحل سه گانه وجود تجربی انسان با مرتبه اگزیستنز بر این باور است که انسان در مرتبه متعالی اگزیستنز قابلیت درک جاودانگی یا به تعبیری «نامیرایی» و «تجربه ابدیت» دارد و بدون داشتن بعد مجرد می تواند آن را در طول حیات خود تجربه نماید. از سوی دیگر مرگ و فناناپذیری از نظر ملاصدرا مفهومی گسترده و نظام مند دارد که برگرفته از مبانی فلسفی و دینی وی است ؛ در فلسفه صدرایی میان تجرد نفس و جاودانگی آن ملازمتی برقرار است و نفس دارای مراتب وجودی مختلف است که با حرکت جوهری خود و طی مراتب تکاملی وجودی به مراتب تجرد دست می یابد و نه تنها با نابودی بدن از بین نمی رود بلکه همواره به دلیل مجرد بودن، همواره جاودان و فناناپذیر خواهد بود. وی جاودانگی را امری تشکیکی دانسته که هم در این دنیا با مرگ ارادی و هم بعد از زندگی دنیوی مطرح است.
کمال عقل عملی به مثابه مقوِّم سعادت نهایی انسان از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
25 - 53
حوزه های تخصصی:
آیا غایت عقل عملی، مقوِّم سعادت نهایی است یا زمینه ساز آن؟ فیلسوفان اسلامی از دیرباز در مورد این پرسش، کمال و سعادت نهایی و برتر انسان را متشکل از کمال عقل نظری (نوعی شناخت) دانسته اند و غایت عقل عملی را زمینه ساز حصول چنان سعادتی شمرده اند. ملاصدرا طبق این دیدگاه مشهور، کمال عقل عملی را در ابتدا، نوعی زمینه سازِ سلبی -یعنی رافع موانع- در راستای حصول کمال عقل نظری یا همان سعادت برتر و نهایی قلمداد می کند که چنین نتیجه می دهد که وی عقل عملی را در مراتب صعودی انسان به ویژه پس از مرگ همراه انسان نمی داند. اما با توجه به مبانی وی در باب نفس، نمی توان مبنای مشهور یادشده را خالی از تضاد با مبانی اخیر وی در باب نفس دانست؛ از این رو ملاصدرا مبنای مشهور یادشده را به نظریه ای دیگر تحویل می بَرَد و به نوعی از آن عدول می کند. وی در این دیدگاه جدید، رفع تعلق نفس به جسمانیات را نه به معنای سلبیِ محض بلکه به معنایی که باطن آن ثبوتی است، اخذ نموده، مراتب تجردی و عقلی عروج نفس را مقامِ جمعی استعلاییِ همه قوایی تلقی می کند که به نظر می رسد با استکمال نفس، از آنها رفع تعلق شده است. وی در دیدگاهی کامل تر، غایت نهایی نفس را مقام جمع و بالاتر از آن، فنا می شمرد که در آن مرتبه، همه قوای نفس کاملاً متحد و همگی فانی در ذات حق اند و حتی دوگانگی ای که در نظر دوم میان عقل عملی و نظری وجود داشت، در این مرتبه از بین می رود و نفس همان گونه و از همان حیث که عالم است، قادر و فاعل است یا هر دو جهت به وزان فنای ذات نفس در ذات حق، فانی اند.
تحلیل و بررسی انگاره دائمی بودن خودآگاهی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
33 - 50
حوزه های تخصصی:
خودآگاهی در مقام موضوعی فلسفی و انسان شناختی، ریشه در مبانی انسان شناسانه فیلسوف دارد. در فلسفه اسلامی، انسانیتِ انسان وابسته به نفس اوست و ازاین رو، متعلَق اصلی خودآگاهی نفس انسان است. در دستگاه فکری علامه طباطبایی، خودآگاهی علمی حضوری است که انسان به ذات خویش دارد. باتوجه به اینکه از دیدگاه وی علم به حضور امر مجردی در نزد مجردی تعریف می شود، در خودآگاهی هر دو مجرد نفس انسان است. وی معتقد است انسان از بدو تولد تا پس از مرگ همواره به خود آگاه است و این آگاهی بیداری، خواب، بیهوشی و زندگی پس از مرگ را دربرمی گیرد. حتی اگر پس از بیهوشی یا خواب چیزی درباره خودآگاهی مان به یاد نیاوریم، دلیلی بر نداشتن آن نیست؛ اما به نظر می رسد که برخی از استدلال های علامه دراین باره اثبات کننده تمام مدعا نیست. همچنین، این دیدگاه علامه را می توان از مسیر توجه صرف به تعریف هستی شناسانه علم و تقسیم علم به بسیط و مرکب تحلیل کرد. به نظر می رسد آن خودآگاهی که علامه در مقاطعی از بیهوشی یا خواب به آن قائل است که پس از خواب یا بیهوشی به یاد نمی ماند، از نوع علم بسیط است و نمی تواند عامل یا ملاکی برای کمال انسان محسوب شود.
مقایسه میان وجهه نظرهای سهروردی و شلنبرگ در باب اختفای الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از براهین جدید و معروف در انکار خداوند برهان اختفای الهی است. بر مبنای این برهان، که نخستین بار جان شلنبرگ، فیلسوف معاصر کانادایی، آن را طرح کرده است، اختفاء و پنهان بودن خداوند با عاشقِ مطلق بودن او در تضاد است. در پرتو توجه به این تضاد، مدافعان برهان اختفای الهی وجود خداوند را انکار کرده اند. شیخ شهاب الدین سهروردی با اتخاذ رویکردی نو به مسائل هستی و معرفت، دیدگاهی متفاوت از نظریه فوق ارائه کرده است. سهروردی خداوند را نورالانوار می نامد. در نظر او، ذات خداوند چیزی جز نوریتش نیست و نور نیز امری ظاهر و آشکار است. بنابراین لازم می آید که ذات خداوند نیز ظاهر و آشکار باشد. البته سهروردی نیز به بحث اختفای الهی و نسبت آن با نفس انسانی توجه کرده است. در نگاه سهروردی، اختفای الهی به دلیل عدم توجه انسان به مبدأ عالم (نورالانوار) و غفلت او از وجه وجودی (نورانی) خودش است. اما در نظر شلنبرگ، عامل پنهان بودن و خفای الهی خودِ خداوند است و مسئولیت کمتری متوجه انسان است. این نوشتار با روشی توصیفی-تحلیلی، ضمن مقایسه آرای سهروردی و شلنبرگ در باب اختفای الهی، درصدد است این امر را تبیین کند که چگونه ذات خداوند در عین ظهور و آشکارگی می تواند مخفی باشد، اما این اختفاء به ذات او برنگردد.
بررسی تطبیقی جوهریت نفس سینوی و فلسفه ذهن معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
39 - 75
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به جوهریت نفس ناطقه نزد ابن سینا دیدگاهی بنیادی بوده و از امهات انسان شناسی سینوی به شمار می رود. مسأله جوهریت نفس برای ابن سینا اساسی است چرا که تبیین کننده مسأله جاودانگی نفس ناطقه انسانی است و بدین جهت وی بصورت مفصل و با ذکر چندین نوع دلیل به دفاع از این آموزه می پردازد. در عوض اغلب دیدگاههای معاصر در فلسفه ذهن منکر جوهریت نفس بوده و حداکثر آن را خاصیتی نشأت گرفته از فرآیندهای فیزیولوژیک و مغزی تلقی می کنند. با اینکه عمده دلیل ابن سینا بر تجرد نفس متکی به تمایز ادراک عقلی از سایر فرآیندهای بدنی است ولی در ضمن ادله دیگر و با رویکردهای پدیدارشناختی ادراکات و تامل در روابط نفس و بدن نیز به دفاع از تجرد و جوهریت تفس پرداخته و در ساخت و پرداخت برهان معروف انسان معلق در فضا از این دست شواهد تجربی بهره برده است. در این نوشتار ضمن معرفی دیدگاه ابن سینا ادله وی از دیدگاهی تطبیقی و با در نظر گرفتن دیدگاههای معاصر فلسفه ذهن و پیشترفتهای علوم بیولوژیک و عصب شناسی بررسی شده و این آموزه مورد بررسی انتقادی قرار خواهد گرفت.
جایگاه انسان در قوس نزول و صعود در اثولوجیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
259 - 276
حوزه های تخصصی:
پرسش از حقیقت انسان چیست؟ و چه مؤلفه هایی دارد؟ در اثولوجیا مطرح شده است و به آن پاسخ داده است. براین اساس در این پژوهش به دنبال آنیم جایگاه انسان در قوس نزول و قوس صعود را بررسی کنیم و به این پرسش ها پاسخ دهیم انسان در قوس نزول و صعود چگونه مرتبه بندی می شود و در مرحله قوس نزول چه مراتبی را طی می کند و چه راه هایی برای بازگشت در قوس صعود مطرح می شود؟ اثولوجیا به دلیل اهمیتی که به نفس ناطقه انسان می دهد آنرا حقیقت انسان معرفی می کند و نیز مواجهه انسان عاقل و ناطق با هستی را در عالم مادی و نیز عالم عقول را بررسی می کند و هدف از پیدایش نفس در عالم مادیات در چرخه قوس نزول و صعود را تبیین می کند. در قوس نزول سه مرتبه انسانِ عقلی، نفسی و حسی را مطرح می کند و راه هایی ازجمله مراقبه و کوشش نفسانی برای تصفیه درون برای بازگشت به موطن اصلی معرفی می کند. قوس نزول به نظام فیض و افاضات از بالا به پایین نظر دارد که نفس مرتبه ای از مراتب آن است و راه بازگشت و صعود را در پیش می گیرد.
رابطه نفس و قوا از منظر عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
35 - 50
حوزه های تخصصی:
در عرفان نظری نفس آدمی حد واسط میان دو بُعد روح مجرد و بدن مادیِ است و دارای آلاتی به نام قواست. این مقاله با جست وجو در معرفه النفس عرفان نظری و با ابتنا بر روش تحلیلی - توصیفی قوای نفس، کارکردهای آن ها و چگونگی ارتباط بین نفس و قوا را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که نظر به اساسی ترین مبنا در عرفان نظری که وحدت شخصیه وجود است، وحدت نفس ذیل وحدت حقه ظلّیه که ظلّ وحدت حقه حقیقیه الهیه است، ترسیم شده و بر این اساس از قوای نفس با عنوان مظاهر و تجلیات و تعینات نفس یاد می شود؛ از این رو تعدّد قوا نه تنها منافاتی با وحدت نفس ندارد، بلکه بیانگر جامعیت و قوت وجودی آن و مبیّن این امر است که نفس با حفظ وحدت و یکتایی، با قوا عینیت دارد و قوای نفس نیز در جمیع مراتب نفس به حیثیت تقییدیه شأنیه موجودند. بنابراین وجود نفس انسانی در مقام ذات نسبت به مراتب و تعینات خود لابشرط است و در مظاهر قوا بشرط شی ء.
بررسی اصالت، استقلال، تجرد و جاودانگی روح از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ شهریور ۱۴۰۲ شماره ۳۰۹
55 - 66
حوزه های تخصصی:
مسئله اصالت، استقلال، تجرد و جاودانگی روح، ازجمله مسائل مهم انسان شناختی و محل نزاع در میان بسیاری از ادیان الهی و مکاتب بشری است. این پژوهش دیدگاه قرآن کریم را در حد وسع یک مقاله، با روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار داده است. در آیات بسیاری هویت و حقیقت انسان، روح او معرفی شده که بعد از مرگ نیز بقاء استقلالی خواهد داشت. آیات توفی، آیات دال بر وجود عالم برزخ، آیات دال بر حیات مجدد عده ای از انسان ها، آیات نفخ روح در انسان، با صراحت به این مطلب اشاره دارند. همچنین قرآن کریم روح انسان را غیرمادی و به اصطلاح مجرد می داند. آیاتی مانند آیات توفی، آیات دال بر حیات شهدا، آیات دال بر وجود عالم برزخ، آیات دال بر سیر و رجوع الی الله، آیات دال بر ملاقات و قرابت با خدا، آیات مشاهده اعمال توسط پیامبر (ص) و مؤمنان، آیه میثاق و... بر این مطلب دلالت دارند. علاوه بر وجود تلازم بین تجرد روح و خلود آن، قرآن کریم در آیات بسیاری بر مسئله جاودانگی و فناناپذیری روح اشاره دارد.
تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ابن سینا در ردّ این همانیِ نفس و مِزاج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
111 - 137
حوزه های تخصصی:
مسئله ی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ی ابن سینا در ردّ این همانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابن سینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کرده است. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفت گانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافته های این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطل شده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطه ی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعه ی براهینِ هفت گانه ی بوعلی ، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
پاسخ ابن سینا به دو پرسش بنیادی درباره گستره معرفت های بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
5 - 27
حوزه های تخصصی:
ابن سینا که تحقیقات گسترده وی درباره انسان ازجهات زیستی و بیولوژیکی و ساحت های وجودی و به طورویژه نفس انسانی در دنیای اسلام، اگر ادعا نشود بی نظیر، به یقین کم نظیر است، تعقل کلیات را برترین مراتب ادراک و عالی ترین مرتبه نفس انسانی می داند. گستره ادراک کلیات، که کلید ورود به دریای بی کران علوم وحقایق است، ازجهت محدود یا نامحدود بودن و اینکه میزان شناخت انسان از مصادیق و کنه اشیا تا چه اندازه است، ابهامات و مجادلاتی را بین فیلسوفان برانگیخته است. باتوجه به اهمیت و نقش کارکردی آگاهی ها درتمامی عرصه های زندگی، پژوهش پیش ِرو کوشیده است برای دو پرسش ازدیدگاه ابن سینا پاسخی بایسته دهد: یک: دامنه معرفت های بشری تا کجا است؟ دو: آیا نقش تعاریف حدی تنها تمایز میان اشیا است یا انسان را بر شناخت تمام ذاتیات توانا می سازد؟ برای رسیدن به داوری علمی، نخست دو گروه از عبارات ابن سینا بیان شده است و پس از ارزیابی و تحلیل با سودجستن از عمومات فلسفی، که معرفت های بشری را محدود نمی دانند، و درنهایت با بهره مندی از مبانی فلسفی ابن سینا به ویژه دیدگاه وی درباره پیوند نفس و بدن، و تأکیدبر توانایی توسعه ظرفیت های وجودی، این نتیجه گرفته شده است که انسان در سیر افقی برای کسب کمالات با مرز بسته ای روبه رو نخواهد شد و بر شناخت کنه اشیا توانایی خواهد داشت. روش نوشتار تحلیلی و عقلی است. چنانچه خرده گرفته شود که در باره ادراک کلیات و مسئله موردِپژوهش افزون بر متون کهن فلسفی، رسائل و مقالات بسیاری نوشته شده است، پاسخ این است آنچه این پژوهش را متمایز از تحقیقات پیشین می سازد، تبیین و تأکید ظرفیت های وجودی انسان است که درصورت شکوفایی افق هایی نو پیرامون گستره معرفت بر روی انسان می گشاید و نادرستی این پندار را که گفتارهای ابن سینا درباره حدود معرفت های بشری با هم سازگاری ندارد، آشکار می سازد.
بررسی تطبیقی نفس از دیدگاه حسن زاده آملی و فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
129 - 146
حوزه های تخصصی:
در روان شناسی، شناخت نفس و مراتب آن نقش بنیادینی در شناخت انسان دارد. از طرفی نفس شناسی در بسیاری از نظریات اخلاقی مبنای شکل گیری فضایل اخلاقی است. ازآنجاکه نفس در نظریات اخلاق فلسفی اسلامی قرابت هایی با شخصیت و نفس شناسی در نظریات روان شناسی دارد، می توان بررسی تطبیقی بین دیدگاه حسن زاده آملی و فروید انجام داد. یکی از مسائل مهم در شناخت انسان و شخصیت او، بحث نفس و نظریه های مربوط به آن است و می توان فت آنچه مطالعات پراکنده روان شناسی را انسجام می بخشد و به آن ها معنا و مفهوم روشنی می دهد، تفسیر این یافته ها و مطالعات در سایه نظریه منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد آن توجیه و تبیین کند. ازاین رو در این پژوهش تلاش شده است با روش تحلیل محتوا به بررسی تطبیقی نفس از دیدگاه حسن زاده آملی و فروید پرداخته شود. از دیدگاه حسن زاده آملی، نفس جوهری است که به علت بی حدوحصر بودن سعه وجودی آن، تعریف بردار نیست، ملکات اعمال و ادراکات در نفس انسان افزون بر تأثیر در ذات، موجب اتحاد آن ها با ذات انسان می گردد، تا آنجا که در سرای آخرت هر نفس انسانی، یک نوع خواهدبود تحت جنس، نه فرد که تحت نوع است؛ اما از دیدگاه فروید مفاهیم او، من و من برتر، هم انواع مختلف نفس هستند و هم در مراحل مختلف رشد فرد به وجودمی آیند.
تفاهم یا تقابل ابن سینا و ملاصدرا در مساله حدوث نفس انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو درباره حدوث نفس انسانی است؛ آیا نفس انسانی قدیم است یا حادث؟ آیا حادث روحانی است یا جسمانی؟ آراء پیرامون آن، متفاوت و گهگاه متضاد است و دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا از سوی طرفداران دو مکتب سینوی و صدرائی مجادلات دراز دامنی را برانگیخته است. ابن سینا که تحقیقات گسترده او در علم النفس و بویژه نفس انسانی تاکنون بدون رقیب است مدّعی حدوث روحانی نفس و ملاصدرا که بعد از ابن سینا در بین فیلسوفان مسلمان، بیشترین اهتمام را به مسأله نفس دارد، حدوث نفس را جسمانی می داند؛ سزاوار توجه است که باور به جاودانگی و مفاهیم الهیاتی مرتبط با آن، پیش از تعیین تکلیف در خصوص جسمانیت یا روحانیت نفس انسانی، تلاشی همراه با کاستی است، چراکه تأثیرپذیری نتایج از مبادی، امری گریزناپذیر است؛ عدم رهیافت به پاسخی قطعی در موضوع حاضر، پژوهشگر را در ترسیم چگونگی ارتباط نفس با بدن، فساد یا خلود نفس و در نهایت تصور درست معنای زندگی دچار پرسشهای فراوان و بن بست های فلسفی خواهد نمود؛ پژوهش کوشیده است با ارائه دلائل دو دیدگاه و نقد و بررسی، بیان نماید کدامیک از دو نظریه همخوانی بیشتری با مبانی عقلی دارد و آنچه این پژوهش را متفاوت از تحقیقات پیشین می سازد این است که بر اساس ارزیابی و تحلیل و به روش عقلی در پی یافتن پاسخ این پرسش اساسی است که آیا چنان که در نگاه نخست برداشت میشود این دو نظریه، تقابل جدّی با هم دارند یا اینکه نگره صدرائی را می توان در راستای دیدگاه ابن سینا ارزیابی نمود.
نسبت روایت قذف علم در قلب و حقیقت علم نزد ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
141 - 153
حوزه های تخصصی:
بدون شک معارف شریعت علاوه بر عهده داری هدایت، کاشف از واقعیت نیز بوده و گاه نهایی ترین دست آوردهای علم بشری در لطیف ترین عبارات شرعی منعکس شده است؛ اما در این میان، برخی از دیدگاه های درون دینی در تقابل با یگدیگر، هر یک مدعی انطباق معارف خود بر مضامین شریعت اند، از جمله حدیث شریف ««العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»» که مصداق برداشت های مختلف قرار گرفته است؛ که داوری این دیدگاه ها و ارزیابی میزان اعتبار آنها مجال وسیعتری می طلبد، لکن در این مقاله که پژوهشی میان رشته ای و تطبیقی است در پی آن هستیم که دیدگاه نهایی حکمت اسلامی که در حکمت متعالیه تجلی یافته، نسبت به دیگر دیدگاه ها، تفسیر معقول تر و هماهنگی قابل قبول تری از این روایت ارائه نموده است؛ لذا به روش تحلیلی- تطبیقی نشان داده ایم که بر خلاف دیدگاه هایی که گاه نفس را مادی و ظلمانی و حقیقت علم را خارج از ذات نفس تلقی کرده و گاه علوم را ذاتی نفس به حساب آورده اند، حکمت اسلامی میان حدوث مادی و تجرد نفس از یک سو و اکتساب و اتحاد علوم از سوی دیگر جمع نموده و تفسیر بهتری از تعبیر قذف علم در این روایت ارائه کرده است، در حکمت متعالیه نفس انسانی در ابتدا مادی است و با حدوث بدن حادث شده، اما به تدریج و با حرکت جوهری به مقام تجرد برزخی و تام رسیده، از مرتبه ادارک حسی به وهمی و مثالی و سپس درک کلیات عقلی و بالاتر از آن؛ به مرتبه عین الیقین و مشاهده اسماء و صفات الهی دست می یابد؛ چنان که در این مقاله نشان داده شده، این تبیین حکمی هماهنگی بیشتری با شریعت مقبول دارد.
شواهد میزان انگاری نفس و نحوه جمع آن با دشمن انگاری نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
157 - 175
حوزه های تخصصی:
آیات و روایات جایگاه دوگانه نفس را نشان می دهد. یعنی نفس هم به عنوان دشمن و مظنون انگاشته شده (دشمن انگاری) و هم توصیه شده که نفس را میزان بین خود و دیگران قرار بدهیم(میزان انگاری نفس). در این مقاله، به روش تحلیلی ابتدا شواهد قرآنی و حدیثی میزان انگاری تبیین شده و نام خودباشی برای آن تعیین گردیده است. در ادامه، توجیه رایج برای جمع این دوگانگی که می گویند نفس را به دو جنبه مثبت و منفی می کنیم، ناکافی دانسته ایم. چون با این توجیه برخلاف نص آیات و روایات، میزان انگاری نفس دچار چالش می شود و در این حالت نفس خود به میزان جداگانه ای برای اثبات صلاحیتش نیاز دارد! توجیه دقیق تر برای جمع بین دوگانگی مذکور، این است که خلاف میل نفس عمل کردن سبب می شود که نفس اصالت خود را حفظ کند. چرا که نفس تمایل دارد از حد خود فراتر برود و به نوعی علیه خود اقدام کند و دشمن انگاری مانع این میل است. لذا میزان قرار دادن خود با مظنون دانستن آن نه تنها منافاتی ندارند بلکه این دو مکمل همدیگر هستند. دستاورد اصلی این پژوهش، علاوه بر تبیین اهمیت میزان انگاری نفس، اثبات این نکته مهم است که دشمن انگاری برای تأیید و تحکیم میزان انگاری نفس است.
بررسی تأثیر نفس شناسی ابن سینا در آرای ویلیام اوورنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
177 - 192
حوزه های تخصصی:
از جمله پژوهشها در عالم فلسفه، بررسی تاثیر و تاثر فلاسفه در یکدیگر می باشد. با ترجمه کتاب ششم طبیعیات شفا به زبان لاتین، نفس شناسی ابن سینا مورد توجه فلاسفه مدرسی قرار گرفت. ویلیام اوورنی جزء فیلسوفانی است که از نفس شناسی ابن سینا تاثیر پذیرفته است اما این تاثیر پذیری مغفول مانده است. می توان گفت نحوه مواجهه اوورنی با ابن سینا مسبب اصلی این غفلت است؛ چرا که این فیلسوف پاریسی تاثیرپذیری خود را از ابن سینا یا اظهار نمی کند و مطالب وی را به خود نسبت می دهد یا اظهار کرده و بعدا به اگوستین نسبت داده شده است و یا تحریف می کند. ویلیام اوورنی تحت تاثیر ابن سینا برای توجیه خودآگاهی و اثبات وجود نفس و تغایر آن با بدن فرضیه انسان معلّق را مطرح می کند ولی آن را به خود نسبت می دهد. همچنین بیان ابن سینا را در تجرد نفس ذکر می کند ولی این بحث امروزه به نظریه اگوستینیِ معروف شده است. در بحث بقاء نفس، اوورنی نظریه ابن سینا را، که به بقاء فردی نفوس قائل است، تحریف و نظریه وحدت نفوس را به ابن سینا نسبت داده است نظریه ای که با تصور مسیحیت از حیات اخروی ناسازگار بوده و در نتیجه، این تحریف منجر به مخالفت کلیسا با ترویج اندیشه ابن سینا شده است. بررسی نظریه اوورنی درباره نفس و احکامش و مقایسه آن با آرای ابن سینا با استفاده از روش تحلیلی- تطبیقی ساختار این پژوهش را تشکیل می دهد.
برهان «انسان معلّق در فضا» در اَضحویّة ابن سینا: تحلیل، مقایسه، نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
49 - 70
حوزه های تخصصی:
در رساله اَضحویّه ابن سینا، استدلالی برای نشان دادنِ اینکه حقیقتِ آدمی چیست آمده که می توان گفت: هسته اصلیِ برهان انسان معلّق در فضا در آن وجود دارد. این مقاله به گزارشِ این استدلال، تحلیل و نقدِ آن، بررسیِ ربط ونسبتِ این استدلال با برهان مشهورِ انسان معلّق در فضا، مقایسه استدلالِ یادشده با این برهان در کتاب های دیگر او، و اشاره به سیرِ این برهان در همه آثار ابن سینا، و نیز نقدِ یکی از تحلیل های ارائه شده در این باب اختصاص دارد. بدین سان، روشن می شود که استدلال یادشده مقدّمه های اصلیِ برهان انسان معلّق در فضا را واجد است، امّا نیازمند تکمیل و اصلاح است. ازاین رو، در آثارِ بعدی، عناصری بر آن افزوده و عناصری از آن کاسته شده و جایگاهی فراتر یافته است. سیرِ برهان انسان معلّق در آثارِ ابن سینا از اَضحویّه تا مباحثات تأییدکننده این ادّعای اوست که تفاوتِ حالِ خود با دوران جوانیِ خویش را تنها در پختگیِ بیشترِ معلوماتِ دوره جوانی دانسته است.
معاد جسمانی از نظر آقا علی مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
13 - 44
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به معاد از اصول دین اسلام و جسمانیت آن از مسلمات دین است. بحث از معاد جسمانی، در حقیقت بحث از جسمیت یافتن عقاید و اعمال انسان در قیامت است. این مسئله از زمان پیدایش و نزول اسلام مطرح بوده است و علاوه بر قرآن کریم، بزرگان دین از پیامبر(ص) گرفته تا امامان، عالمان دینی و حتی برخی از فیلسوفان اسلامی در این خصوص تأکید کرده اند. در بین حکمای اسلامی، حکیم مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی باتوجه به اینکه اصل معاد جسمانی را بر اساس قرآن و روایات و نیز اصول حکمت متعالیه می پذیرند اما دیدگاه مختصّ به خود را در این مسئله دارند. حکیم زنوزی معتقد است که بدن هر انسانی بعد از مرگ به سوی نفس خویش راجع است و در معاد بدن به نفس خواهد رسید و به همراه او باقی خواهد ماند، اما استاد جوادی آملی معتقد است اعمال انسان در مراتب بالاتر هستی باطنی دارند که به همراه نفس و با تناسب با آن عالم باقی می ماند و نه آنکه بدن به سوی نفس رجوع کند.