چکیده

هدف این مقاله، شناسایی شباهت ها و تفاوت های سه رویکرد رفتارگرایی، شناخت گرایی، و برساخت گرایی از دیدگاه شانک است. روش این پژوهش، توصیفی، تحلیلی و کیفی است. ارتباط بین طرح درس و نظریه های یادگیری همیشه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مقاله سه نظریه رفتارگرایی، شناخت گرایی و برساخت گرایی از دیدگاه شانک مورد بررسی قرار گرفته است و کاربرد هر نظریه در آموزش علوم با ذکر نمونه طرح درس بیان شده است. روش گردآوری اطلاعات، تحلیل اسنادی بوده است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که هر نظریه از دیدگاه خاصی به تبیین و توصیف یادگیری پرداخته است و در توصیف و عوامل مؤثر بر یادگیری اشتراکات زیادی دارند؛ ولی میزان تأکید و توجه آن ها متفاوت است. به عنوان مثال هر سه رویکرد به دانش پیشین به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر یادگیری تأکید می کنند؛ ولی نظریه برساخت گرایی، توجه بیشتری نسبت به دانش پیشین دارد. معلم باید با توجه به نوع محتوایی که تدریس می کند از این نظریه ها استفاده کند به عنوان مثال تدریس رویکرد رفتارگرایی برای موضوعی که دانش آموز هیچ آشنایی قبلی از آن ندارد مناسب است و برای تدریس دروسی مانند ریاضیات و فیزیک دو رویکرد دیگر مناسب است.

تبلیغات