مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
زبان شناسی شناختی
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
84 - 117
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی و خوانش استعاره های به کار رفته از دیدگاه زبان شناسی در اشعار شاملو و بهار ، شعرای معاصر، بوده که یکی شعر نو و دیگری شعر سنتی دارد. همچنین تحلیل و خوانش داده ها براساس رویکرد شناختی و به طورویژه، انگاره ی نظریه ی آمیختگی مفهومی (انگاره ی نام) فوکونیه و ترنر (2002،1998،1994) انجام گرفته که هدف آن، فراهم سازی یک الگوی شناختی عام، برای معناسازی و پیدایش مفاهیم نو است. انگاره ی نام، مفهوم سازی یک حوزه براساس حوزه ی دیگر نیست که یک سویه و جهت دار باشد؛ بلکه به فضای آمیخته ی نوبنیاد چهارمی که در پدیدآمدن آن؛ مفهومی سازی ذهنی مخاطب که از نگاشت و تناظر عناصر در فضاهای درون داد 1 و 2 به دست آمده است، اشاره دارد. ماهیت انجام این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده که به دلیل محدودیتِ حجم مقاله، نگارندگان به گونه ای تصادفی به بررسی برخی استعاره ها با استفاده از انگاره ی نام در اشعار شاملو و بهار پرداخته اند. نتایج نشان داد که استعاره ها و ترکیب های به کار رفته در این مجموعه ی اشعار، با استفاده از فرایندهای ترکیب، بسط و تکمیل، فضاهای نوبنیادی را به وجودآورده است؛ یعنی با فرافکنی عناصر متناظر در هر دو فضای درون داد، فضای آمیخته ی نوبنیادی ساخته شده است؛ بنابراین، یافته ها نشان داد که شاملو و بهار در اشعار خود، از انگاره ی استعاره ی مفهومی (انگاره ی اسم) لیکاف و جانسون (1980) فراتر رفته و از انگاره ی نام بهره گرفته اند. یافته ها حاکی از آن است که استعاره های به کار رفته در این اشعار، از نوع شبکه ی دو ساحتی هستند. به عبارتی، فضای آمیخته ی نوبنیاد، متعلق به عناصر متناظر و متفاوت در هر دو فضای درون داد است. در پایان، بررسی ها نشان داد که بهار در اشعارش از استعاره ی «یأس و ناامیدی» و در مقابل شاملو از استعاره ی «امید» استفاده کرده است. واژه های کلیدی: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی و خوانش استعاره های به کار رفته از دیدگاه زبان شناسی در اشعار شاملو و بهار ، شعرای معاصر، بوده که یکی شعر نو و دیگری شعر سنتی دارد. همچنین تحلیل و خوانش داده ها براساس رویکرد شناختی و به طورویژه، انگاره ی نظریه ی آمیختگی مفهومی (انگاره ی نام) فوکونیه و ترنر (2002،1998،1994) انجام گرفته که هدف آن، فراهم سازی یک الگوی شناختی عام، برای معناسازی و پیدایش مفاهیم نو است. انگاره ی نام، مفهوم سازی یک حوزه براساس حوزه ی دیگر نیست که یک سویه و جهت دار باشد؛ بلکه به فضای آمیخته ی نوبنیاد چهارمی که در پدیدآمدن آن؛ مفهومی سازی ذهنی مخاطب که از نگاشت و تناظر عناصر در فضاهای درون داد 1 و 2 به دست آمده است، اشاره دارد. ماهیت انجام این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده که به دلیل محدودیتِ حجم مقاله، نگارندگان به گونه ای تصادفی به بررسی برخی استعاره ها با استفاده از انگاره ی نام در اشعار شاملو و بهار پرداخته اند. نتایج نشان داد که استعاره ها و ترکیب های به کار رفته در این مجموعه ی اشعار، با استفاده از فرایندهای ترکیب، بسط و تکمیل، فضاهای نوبنیادی را به وجودآورده است؛ یعنی با فرافکنی عناصر متناظر در هر دو فضای درون داد، فضای آمیخته ی نوبنیادی ساخته شده است؛ بنابراین، یافته ها نشان داد که شاملو و بهار در اشعار خود، از انگاره ی استعاره ی مفهومی (انگاره ی اسم) لیکاف و جانسون (1980) فراتر رفته و از انگاره ی نام بهره گرفته اند. یافته ها حاکی از آن است که استعاره های به کار رفته در این اشعار، از نوع شبکه ی دو ساحتی هستند. به عبارتی، فضای آمیخته ی نوبنیاد، متعلق به عناصر متناظر و متفاوت در هر دو فضای درون داد است. در پایان، بررسی ها نشان داد که بهار در اشعارش از استعاره ی «یأس و ناامیدی» و در مقابل شاملو از استعاره ی «امید» استفاده کرده است. واژه های کلیدی:
تحلیل کاربست فعل حرکتی «أنزل» در قرآن بر مبنای نظریه زبان شناختی تالمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت یک پدیده مهم و مؤثر در مفهوم سازی است که به واسطه فعل به عنوان یک گزاره پویا در جمله نمود پیدا می کند. لئونارد تالمی زبان شناس مطرح در حوزه زبان شناسی و معنا شناسی شناختی، فعل حرکتی را حاصل چهار مؤلفه رویداد حرکتی، پیکر، مسیر و زمینه می داند. در قرآن کریم، فعل حرکتی (أنزَلَ) یک فعل مسیرنما و پویا است که به واسطه موضوعاتی که به نزول قرآن و رحمت بر مردم می پردازد، از بسامد بالایی برخوردار است. در این پژوهش، سعی بر این است تا کارکرد فعل حرکتی (أنزَل) در قرآن کریم را با استناد به علم زبان شناسی شناختی و نظریه حرکتی تالمی، مورد کاوش قرار دهیم. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد مطابق با معنای لفظی، فعل “أنزَلَ» مسیر نزولی و از بالا به پایین دارد. کنش گر تمامی شواهد فعل مسیرنما (أنزَل) یکسان است و حرکت نزولی توسط خداوند اتفاق می افتد. حرکت نزول کارکردی ذهنی دارد، بدین صورت که پیکرها به صورت موجودیتی عینیت یافته مسیری نزولی را به سوی زمینه، یعنی زمین و مخلوقات می پیمایند. از سوی دیگر، فعل (أنزَلَ) به دلیل وسعت معنایی و ارتباط معانی حاشیه ای و کانونی آن انگاره ای شناختی را ترسیم می کند.
ساخت های دارای jɑ- در گویش لکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو به روش توصیفی – تحلیلی، نقش های معنایی و نحوی ساخت های دارای jɑ-در گویش لکی را برحسب جایگاه موضوعی شان در چارچوب دستور ساخت مدار گلدبرگ بررسی کرده است. در این پژوهش داده ها به صورت میدانی با ضبط گفتار گویشوران با محدوده سنّی بین 50 تا 60 سال گردآوری و برمبنای چارچوب نظری مقاله و شمّ زبانی یکی از نگارندگان به مثابه گویشور بومی زبان تجزیه و تحلیل شده است. یافته های پژوهش گویای آن است که هرگاه jɑ- با جملاتی همچون متعدّی، سببی، نافاعلی و نامفعولی همراه شود، مشارک عامل نمی تواند به منزله موضوع مستقیمی حضور داشته باشد، همچنین زمانی که این ساخت در جملات لازم مرکّب غیر کنایی که دارای عامل هستند همراه شود، سبب حذف مشارک عامل در سطح نحو جمله می شود. پس این ساخت نه تنها با افعال دوظرفیتی، بلکه با افعال مرکّب یک ظرفیتی نیز همراه می شود. در پژوهش حاضر ادّعا می شود گرچه حضور jɑ- در جمله موجب حذف مشارک عامل در سطح نحو می شود؛ ولی در سطح معنا همچنان باقی است.
بررسی شناختی استعاره های آنتروپومورفیک در گفتمان قرآنی بر مبنای نظریه آمیزه مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسامد بالای ابزار زبانی استعاره آنتروپومورفیک در قرآن نه تنها زمینه انحراف اندیشگانی از توحید و حقایق توحیدی را فراهم نمی کند، بلکه در پرتو نظریه آمیزه مفهومی، حقایق عالم ربوبی، مجهولات عالم غیب و حقایق عقلی و معنوی را در مقیاس بشری روشن می سازد. بدین تصور مهم ترین اهداف این نوشتار استخراج گونه هایی از آنتروپومورفیسم قرآنی، تبیین سازوکارهای شکل گیری آن ها، تحلیل مفهوم سازی های خاص در ورای هریک از این استعاره ها و انگیزه های معنایی کاربست آن هاست. دستاورد حاصل نشان داد که کاربست استعارات آنتروپومورفیک افزون بر کاهش امور پیچیده عقلی و انتزاعی/غیرعینی به مقیاس بشری و تقویت روابط حیاتی و انتراعی زدایی، بیش از هر متن دیگری بیانگر حرکت از کثرت به وحدت و بُعد معنوی طبیعت و ماوراء آن به دور از افراط در بزرگ نمایی، کوچک نمایی و یا زیاده روی در مدح یا مذمت و... است. همچنین، کشف کانون توجه در این استعارات که غالباً یکی از صفات انسانی، در آن ها برجسته می شود، ضرورت کاربست الگوی آمیزه را تأیید می کند.
بازنمود رویداد حرکت فعل «ذَهَبَ» در قرآن کریم: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت، مفهومی اولیه، جهانی و پیچیده است که در زبان های گوناگون، با عناصر روساخت متفاوتی بازنمایی می شود. مطالعات تالمی در واقع شروع مطالعات زبان شناسی شناختی در موضوع حرکت محسوب می شود؛ تالمی روابط نظام مند میان روساخت ها و ژرفﹾ ساخت های زبانی را تبیین نموده است. مقاله حاضر به بررسی مفهوم سازی فعل حرکتی ذَهَبَ در قرآن بر مبنای الگوی واژگانی شدگی تالمی پرداخته است.پیکره پژوهش حاضر56آیه مشتمل بر ماده«ذَهَبَ»است که از این تعداد، 48 روساخت فعل «ذَهَبَ» مشاهده شد و پس از تحلیل داده ها در بافت قرآنی، 28 نمونه استعاری و 20 مورد غیراستعاری و به معنای حرکت فیزیکیِ رفتن کشف شد. در مرحله بعد بسامد و نحوه کاربست مؤلفه های رویداد حرکت استخراج و نقش آن در بهبود و تدقیق تفسیر آیات قرآن مشخص شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تمامی چهار مؤلفه اصلی رویداد حرکت و دو مؤلفه فرعی در گزاره های مورد مطالعه وجود دارد و بالاترین بسامد در میان مؤلفه های اصلی، مربوط به مؤلفه مسیر وجزءحرکتی(20مورد)سپس مؤلفه پیکر/زمینه(19مورد)و در مؤلفه های فرعی، سبب(13مورد) است. یکی دیگر از نتایج مقاله حاضر، تبیین وقوع بسط معنایی در روساخت مشترک مفهوم «رفتن» در قالب مفاهیم«برطرف شدن»،«نابود شدن» و «مردن» است.
اسماء و صفات الهی در قران کریم در پرتو استعاره مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحث کلامی در میان مفسران، تفسیر آیاتی از قرآن کریم است که از طریق بیان اسماء و صفات الهی به معرفی خداوند می پردازد. قرآن کریم از یک سو با بی مانند دانستن خداوند، او را برتر از وهم و گمان دانسته و از سوی دیگر برخی از آیات موهم صفات انسان گونه برای خداوند است. در سالهای اخیر الهیات سلبی با تکیه بر ناتوانی عقل در شناخت خداوند، و همچنین عدم امکان سخن گفتن توجه متالهین بسیاری را جلب نموده است. در حالیکه رسالت اصلی انبیاء الهی معرفی پروردگار به افراد بشر است و این معرفی باید از طریق ساز و کارهای متداول ذهن بشری و تکلم او صورت گیرد . مرحوم علامه طباطبایی با اتخاذ دیدگاه سلب در عین ایجاب، که دربرگیرنده راه اعتدال میان ایجاب محض و غلتیدن در ورطه شرک و تشبیه، سلب محض، تعطیل عقل از شناخت خداوند، و لاادری گری است به تفسیر آیاتی پرداخته که در برگیرنده اسماء و صفات الهی است. این دیدگاه تطابق زیادی با استعاره مفهومی دارد که در دو دهه گذشته اقبال زیادی در میان زبانشناسان شناختی پیدا کرده است. این مقاله پس از تبیین استعاره در دیدگاه ادبی و دیدگاه زبان شناختی به بررسی نظر علامه طباطبایی، مفسر بزرگ معاصر امامیه در خصوص تنزیه خداوند از صفات انسان گونه پرداخته و آن را با دیدگاه معاصر استعاره مفهومی مقایسه نموده و نشان می دهد که چگونه می توان در پرتو این دیدگاه قائل به شناخت نسبی نسبت به پروردگار بود.
بررسی ساختار عبارات استعاری بد ن مند کودک فارسی زبان(3 تا 5 ساله) بر مبنای نقش عوامل جامعه شناختی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر سعی دارد به منظور دستیابی به میزان تاثیر نقش عوامل اجتماعی زبان، درک و کاربرد استعاره ی بدن مند را با توجه به سه مشخصه ی سن، جنس و طبقات اجتماعی در میان کودکان 3 تا 5 ساله ی فارسی زبان بررسی نماید. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش 360 کودک دختر و پسر ۳ تا ۵ ساله ی فارسی زبان از مناطق یک، چهار و بیست تهران در سه گروه آزمونی در شرایط آزمونی یکسان قرار گرفتند. آزمون خودساخته ای بر مبنای تکمیل عبارات استعاری جاخالی و پژوهش پیکال (۲۰۰۳) صورت گرفت که به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ پایایی آن مورد تایید است. با تکمیل پرسشنامه ی پژوهش حاضر مشخص شد که بیشترین بسامد درک و کاربرد عبارات استعاری بدن مند کودکان ابتدا مربوط به حواس بینایی و چشایی و پس از آن بساوایی، بویایی و در نهایت شنوایی می باشد، علاوه بر آن مشخصه های سن، جنس و طبقه ی اجتماعی تفاوت معناداری در درک و کاربرد عبارات استعاری بدن مند کودکان پدید آورده است. عبارات استعاری بدن مند در هر گروه اجتماعی بر اساس نوع شناخت کودکان از بدن و محیط زندگی آنان متفاوت می باشد. به عبارتی در این پژوهش نشان داده شد عوالم شناختی کودکان و درک استعاری آنان با شناخت اجتماعی شان رابطه ای مستقیم دارد.
بنیادهای زبان شناسی شناختی در دیدگاه های عبدالقاهر جرجانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی شناختی، ساختهای دستوری را مبتنی بر ساخت ذهنی می داند و معنی را در کانون توجه خود قرار می دهد و معتقد است: معنی از شناخت و ادراک انسان مستقل نیست و رمزگذاری زبان شامل عواملی چون گزینش، دیدگاه، کانون توجه، چارچوب بندی، شیوه های مقوله بندی، و جزء اینهاست و ساختار زبانی، بازتاب مستقیم شناخت است، یعنی یک عبارت زبانی خاص، به یک شیوه خاصِ مفهوم سازی یک موقعیت معین وابسته است؛ این دیدگاه بسیار به نظریه نظم عبدالقاهر شبیه است که می گوید: معنی سخن وقتی حاصل می شود که مطابق ترتیب و تألیف خاصّی که معانی مرتّب و منظّم در نفس و دل آدمی دارند، به فرمان عقل به الفاظ مرتب ریخته شود (جرجانی، 1374: 2). توجه به نقش شناختی زبان، اهمیت معنا، پیروی ساختارهای نحوی از ساختار معنای ذهنی و عواملی که زبان شناسان شناختی در رمزگذاری زبان مؤثر می دانند، در این سخن عبدالقاهر عیان است. با عنایت به اهمّیّت دیدگاه شناختی در زبان شناسی معاصر و به دلیل جامعیت و دقت دیدگاه های زبانی عبدالقاهر که در محافل علمی اهمّیّت فوق العاده ای یافته است، در این مقاله دیدگاه زبان شناسان شناختی را با دیدگاه های زبانی عبدالقاهر مقایسه و تحلیل کردیم و بدین نتیجه رسیدیم که هر دو زبان را یکی از قوای شناختی می دانند که منشأ تجربی، روانشناختی و نقش اجتماعی دارد. و دستور زبان پیرو معنا و مفهوم است و معنای زبان متأثر از نظرگاه، موقعیت و دانش فردی و کاربرد عینی آن است.
بازنمایی شناختی رویداد حرکت در کردی کلهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت به مثابه رویداد و طرح واره ای ذهنی است که آدمی از بدو تولد آن را تجربه می کند و مفهومی همگانی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رویداد حرکت در کردی (گویش کلهری) بر اساس انگاره الگوهای واژگان شدگی تالمی (1985؛2000ب) انجام گرفته است تا نشان دهد که این انگاره، رویداد حرکت را در کردی کلهری چگونه بازنمایی می نماید. نگارنده در پی پاسخی برای این پرسش به بررسی و واکاوی جایگاه رده شناختی کردی کلهری بر اساس الگوهای واژگان شدگی پرداخته است. این پژوهشِ کیفی با استفاده از روش تحلیل-توصیفی انجام شده و بدین منظور، تعداد 130 فعل حرکتی به صورت پیمایشی و از طریق مصاحبه با گویشوران کردی کلهری گردآوری شده است که اصالت آن ها نیز تأیید شده است. نتایج نشان داد که کردی کلهری از نه الگوی ادغام استفاده می کند که از میان آن ها، الگوهای دو جزیی ادغام حرکت + هم رویداد و حرکت + مسیر به ترتیب از بیشترین بسامد برخوردارند، و الگوی سه جزیی حرکت + مسیر + هم رویداد نیز پس از دو الگوی مذکور از بسامد بالاتری برخوردار است. همچنین یافته ها حاکی از آن است که در کردی کلهری افعال حرکتی هم مسیرنما و هم شیوه نما هستند و از آنجایی که در این گویش، الگوی سه جزیی حرکت + مسیر + هم رویداد نیز بسامد بالایی را داراست، بر این اساس باید گفت که این گویش جزء دسته زبان های دو قطبی به حساب می آید.
استعاره مفهومی «عقل» در روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
199-222
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی، از موضوعات کلیدی علم زبان شناسی شناختی است که اساس آن، فهم یک حوزه مفهومی بر حسب حوزه مفهومی دیگر است. معناشناسی شناختی از جمله دانش هایی است که راه را برای کشف و تحلیل روابط درون متنی روایات هموار می کند. معصومان(ع) برای بیان مفهوم « عقل » ، مخاطبان خود را از رهگذر امور مادی و محسوسات به تأمل در امور نامحسوس فرا می خوانند. این فرایند موجب القای تعالیم دینی از طریق ارائه شباهت هستی شناختی و معرفت شناختی میان دو حوزه مبدأ و مقصد می شود. هدف پژوهش حاضر، تحلیل استعاره های مفهومی « عقل » در روایات است. پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان داد که مهمترین حوزه های مفهومی « عقل » در روایات شامل نور و روشنایی، سرمایه و ثروت، بی نیازی، بخشش، نعمت، زیبایی و آراستگی، هدایت گری، قدرت و فرماندهی، آبادانی، درمانگری، دوستی و گشایش است که با ترکیب طرح واره های تصویری حاصل از دو حوزه مبدأ و مقصد، نظام شناختی هدفمند و روشنگرانه را در بافتی استعاری و قابل درک ارائه داده و سبب باورپذیری و تمرکز و انتقال هرچه بهتر آموزه ها شده است.
بررسی میزان اثر مواد درسی برگرفته از زبان شناسی شناختی بر آموزش حروف اضافه انگلیسی در کلاس درس زبان آموزان EFL(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبانشناختی در زبانهای خارجی دوره ۹ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
1205 - 1228
حوزه های تخصصی:
حرف اضافه، اگرچه بخش نسبتا ً کمی از زبان را شامل می شود اما در عین حال نقش اساسی و مهمی را ایفا می کند. نظر به اینکه میزان به کارگیری حروف اضافه در کتب درسی دوره متوسطه زیاد است؛ گاه دانش آموزان از تلاش برای یادگیری آن ها باز می مانند و موفقیت کم رنگ تری از استفاده آن حروف در کاربردهای روزمره حاصل می شود. در این مقاله با بهره گیری از روش شبه تجربی به منظور بررسی تاثیر آموزش الهام گرفته از زبانشناسی شناختی بر یادگیری حروف اضافه زبان انگلیسی in، on و at پرداخته شده است. آزمودنی ها متشکل از دو گروه (n=44)، بودند. گروه شناختی اسلایدهای تصویری حاوی ابزارهای ادراکی و شناختی، در حالی که گروه سنتی مواد آموزشی به شیوه سنتی دریافت کرد. با وجود اینکه گروه شناختی به طور قابل توجهی در پس آزمون عمل کرد، اما اثر مثبت آموزش به سبک شناختی تا زمان اجرای پس آزمون باتاخیر آشکار نشد. یافته های مربوط به نتایج نمره های افراد نشان می دهد که گروه شناختی به طور قابل توجهی بهتر از گروه سنتی در پس آزمون بلافاصله و باتاخیر عمل کرد.
استعاره در نگارش متون دانشگاهی: مطالعه ای براساس دیدگاه زبان شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبانشناختی در زبانهای خارجی دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
166 - 179
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی تعداد و انواع استعاره و همچنین شناسایی استعاره های کلیدی درمقالات نویسندگان غیر بومی زبان انگلیسی و مقایسه ی ان با مقالات سخن گویان بومی می پردازد. پیکره ی پژوهش حاضر شامل 50 مقاله ی پزشکی است. برای توصیف تعداد و انواع استعاره، بخشی از پیکره ی اصلی به عنوان نمونه با استفاده از روش استعاره یابی در متن بررسی شد . برای شناسایی استعاره های کلیدی از نرم افزار Wmatrix در کنار روش استعاره یابی در متن استفاده شد. بررسی داده ها نشان داد که در متون نویسندگان غیر بومی همانند متون نویسندگان بومی تعداد بالایی استعاره به ویژه استعاره ی غیر مستقیم وجود داشت. نتایج همچنین نشان داد که هر دو گروه عمدتا از استعاره های "زبان" بهره برده بودند اما در نگارش نویسندگان بومی استعاره ها ی کلیدی متنوع تری همچون استعاره ها ی "اشیا " و "قدرت ، نظم بخشی" مشاهده شد.
بررسی استعاره مفهومی احساس «غم» در شعر مسعود سعد سلمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
احساس، یکی از محوری ترین و نافذترین جنبه های تجربه بشر است. مطالعه احساسات نمی تواند بدون توجه به تحقیقات میان رشته ای انجام شود. یکی از این رویکردهایی که می توان بر اساس آن تحلیلی از احساسات ارائه داد، زبان شناسی شناختی است و یکی از مفاهیم مطرح در این رویکرد، استعاره مفهومی است. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی چگونگی مفهوم سازی غم در اشعار مسعود سعد سلمان انجام شده است. براساس یافته ها، 14 استعاره مفهومی از غم در اشعار وی وجود دارند که از این ها 6 نوع استعاره هایی هستند که در مقایسه با سایر استعاره ها بار معنایی منفی تری دارند: غم بیماری است؛ غم تیغ و تیر است؛ غم دشمن است؛ غم زنگار است؛ غم آتش است؛ غم باران است . استعاره هایی مفهومی (9 عدد) در اشعار وی وجود دارند که محصول خلاقیت شاعر هستند: غم خوراکی است؛ غم انسان است؛ غم حیوان است؛ غم تیغ و تیر است؛ غم شیئی است؛ غم مطلبی گفتنی است؛ غم زنگار است؛ غم آتش است؛ غم شمرده می شود. به نظر می رسد که وجود چنین استعاره های خلاقانه ای به دلیل محیط زندان باشد که باعث شده است او در خلوت خود تفکرات ژرفی درباره محیط پیرامون خود و احساسات درونی خود داشته باشد؛ احساساتی که نمودار ناب ترین حالات درونی وی هستند.
تحلیلی شناختی از مفهوم سازی «خشم الهی» در حوزه دنیا در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۸
99 - 125
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی شیوه مفهوم سازی خشم و عذاب الهی در قرآن کریم می پردازد. به این منظور، نخست، آیه های دربرگیرنده مفهوم های مورد نظر گرد آوری شدند و سپس از جنبه حوزه های مبدأ و نیز مرحله ها و سناریوی خشم مورد بررسی قرارگرفتند. هدف از این بررسی، یافتن تناظرهای قابلِ درک برای انسان در قرآن کریم است. مبنای این تناظر، شیوه مفهوم سازی خشم و الگوی حاکم بر آن در حالت های گوناگون انسانی، مدلِ کووچش (Kövecses, 1986) است. از یافته های این بررسی می توان به مفهوم سازی خشم در قرآن کریم با استفاده از حوزه های مبدأ «آتش»، «بلا و خسران»، «حیوان»، «ماده خوراکیِ تلخ و گزنده»، «تاریکی و ظلمت» و «فاصله» اشاره نمود که شباهت چشم گیری با حوزه های مبدأ خشمِ انسانی دارد. این شباهت ها با توجه به ماهیّت متفاوت خشم در خداوند و بشر، از آن جهت اهمیّت دارد که سازوکارهای کلام قرآنی را در انتقال پیام الهی به مخاطب بشری نشان می دهد. به بیان دیگر، در راستایِ بعد هدایت گری و اهمیّت انتقال پیام الهی به مخاطب انسانی، خداوند از کلامی برای ارتباط با انسان بهره می برد که برای گونه بشری ملموس و مأنوس بوده و حقیقت های معنوی و واقعیت های انتزاعی را با بهره گیری از مفاهیم عینی و تجربی به او منتقل می نماید تا برای مخاطب خود درک پذیرتر باشد. همچنین، با توجه آیه ها و مستندات قرآنی الگوی خشم خداوند با سناریوی خشمِ انسانی تفاوت داشته و مشتمل بر سه مرحله بینش و هدایت، هشدار و اخطار و در مرحله آخر عقاب است.
شیوه انتخاب نام مشاغل در شهر سنندج از دیدگاه زبان شناسی اجتماعی- شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش دست یابی به ماهیت و تحول «نام گذاری مشاغل » شهر سنندج در سده ی اخیر است. به دلیل بعد شناختی و اجتماعی هدف موردنظر، این بررسی با استفاده از چارچوب زبان شناسی اجتماعی- شناختی و در حوزه مشاغل انجام گرفته است. روش انجام پژوهش، تحلیل محتوا است و روش و ابزار گردآوری اطلاعات هم مشاهده و اسنادی است. جامعه آماری مورد پژوهش هم کلیه مشاغل با احتساب 3711 مورد است. طبق نتایج این پژوهش، در نام گذاری مشاغل به عنوان فراحوزه غیررسمی عامل اجتماعی نام گذاری، صاحبان مشاغل هستند و بر اساس تاثیراتی که فضای فرهنگی و سیاسی جامعه بر آنان حاکم است نام گذاری صورت گرفته است. در این حوزه بیشتر از اسامی افراد و به لحاظ متغیر جنسیت، بیشتر اسامی مردانه است. نام گذاری در شهر سنندج در زیر مقوله مشاهیر، معاصرگراست و به هویت محلی گرایش بیشتری دارد. اسامی نشات گرفته از طبیعت نیز به زیرمقوله ی گیاهی متمایل است و مفهوم سازی زیربنای انتخاب نام های استعاری موجود، نمادی از بافت فرهنگی و توپولوژی منطقه مورد مطالعه است.
بررسی عناصر و جزئیات بافت در مجموعه خاطره «پایی که جا ماند»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
115 - 144
حوزه های تخصصی:
بافت، مجموعه عناصر و جزئیاتی از زمینه، مکان و زمان است که شرایط تولید و بازتولید معنا را در یک اثر ادبی مشخص می کند. تحلیل آثار خاطره نویسی پایداری با مختصه های زبان شناختی و فرازبانی دخیل در خلق معنا بیانگر کیفیت ارتباط دو سویه زبان و گفتمان، همچنین ارتباط بین شخصیت های روایت است. در این جستار با روشی تحلیلی توصیفی تلاش کرده ایم تا مهم ترین عوامل زبانی و فرازبانی (پیرازبانی) در کارکرد لایه های متعدد از عناصر و جزئیات بافت در خلق و بازتولید معنا را در مجموعه خاطرات «پایی که جا ماند» مورد بررسی قرار دهیم. هدف از این پژوهش نشان دادن کیفیت وحدت یا پراکندگی معنای اثر در زمان وقوع، تولید و بازتولید رویدادها از منظر زبان شناسی شناختی است. نتایج نشان می دهد راوی اثر ضمن تثبیت زمان و مکان روایی با کاربرد مجموعه ای از عناصر زبانی و فرازبانی بافت، نظیر اشارات، عبارت های کنایی، استعاری همچنین وجوه فرازبانی بافت فرهنگی و بافت موقعیت، زمینه را برای نزدیک شدن مخاطب به امر واقع پدید آورد.
بررسی طرحواره های تصویری «رحمه» در قرآن بر مبنای رویکرد زبان شناختی جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر قرآن و حدیث بر زبان و ادب فارسی از ابتدای ورود اسلام به ایران آغاز شده و شعرا از گنجینه پرفیض قرآن و حدیث بهره ها برده اند. یکی از منظومه هایی که تحت تأثیر قرآن و حدیث قرار گرفته است، مثنوی شهنامه از شاعری گمنام متخلّص به شرر است. درباره سراینده همین قدر می دانیم که او بخارایی بوده و به هند مهاجرت کرده است. شهنامه وی درباره جنگ های محمّدشاه است. این اثر که در قرن دوازدهم کتابت شده، در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم به شماره 2612 نگهداری می شود. یکی از ویژگی های بارز سبکی اثر، اشاره فراوان سراینده به آیات قرآنی است. سراینده با هنر خود از این آیات به روش های مختلف بهره برده است؛ از جمله اثرپذیری واژگانی یعنی تضمین کلمات و عبارات قرآنی در شعر در قالب وام گیری و ترجمه و نیز برایندسازی. تحلیل آماری این آیات نشان می دهد که شاعر در مثنوی دینی-حماسی خویش بیش از هر چیز به آیاتی توجّه داشته است که در آنها به روایتی از داستانهای زندگی پیامبران اشاره شده است. هدف اصلی در این پژوهش تأثیر قرآن و حدیث بر «شهنامه شرر» است. پس از اشاره ای به احوال شاعر، به شیوه های استفاده وی از قرآن و حدیث پرداخته شده است. این پژوهش نشان دهنده تأثیر منظومه مذکور از قرآن و حدیث است. شیوه غالب اثرپذیری او اثرپذیری واژگانی است.
بررسی مجاز مفهومی در زبان کُردی با توجه به اشعار شیرکو بی کس: رویکردی شناختی
منبع:
قند پارسی سال سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹
133-151
حوزه های تخصصی:
بررسی مجاز مفهومی در زبان کُردی با توجه به اشعار شیرکو بی کس: رویکردی شناختی در این جستار نگارنده قصد دارد بر اساس رویکرد شناختی انواع مجازهای مفهومی را در زبان کُردی بررسی نماید. داده های پژوهشِ حاضر، اشعار موجود در کتاب اینک دختری سرزمین من است (2011)، سروده شیرکو بی کس شاعر معاصر کُرد می باشند. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از؛ استفاده از کدام نوع از مجازهای مفهومی در زبان کُردی بیشتر رایج می باشد و آیا مجازهای مورد استفاده در زبان کُردی منطبق بر نظریه مجازهای مفهومی در دیدگاه شناختی هستند. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریات لیکاف و جانسون (1980) و کووچش (2010)، به روش کیفی صورت گرفته است و گردآوری داده ها به شیوه کتابخانه ای می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که استفاده از انواع مختلف مجازهای مفهومی در کلام و فرهنگ مردمان کُرد در کنار سایر ساز وکارهای شناختی پدیده ای بارز می باشد، که در این میان مجازهای «جزء به جای کل» و «ظرف به جای مظروف»، دارای بیشترین بسامد تکرار هستند. از دیگر دستاوردهای پژوهش می-توان به این مطلب اشاره کرد که مجازهای به کار رفته در این اشعار و به تبع آن مجازهای روزمره مورد استفاده در زبان کُردی کاملاً منطبق بر نظریه مجازهای مفهومی لیکاف، جانسون و کووچش هستند.
استعاره در عبارات خطاب زبان ترکی آذری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استفاده از عبارت های خطاب استعاری در بیان احساسات و عواطف، موضوعی مهم در مطالعات جوامع به شمار می رود. پژوهش حاضر به منظور بررسی پدیده اجتماعی عبارات خطاب استعاری از منظر زبان شناسی شناختی با سه هدف کشف انواع و بسامد استعاره های مفهومی، بسامد وقوع آن ها در دو گروه سنّی مردان و زنان جوان و میان سال و میزان وقوع خطاب های استعاری در رابطه با کلّ آن ها در گونه گفتاری ترکی آذری خوی صورت گرفته است. روش پژوهش، به شیوه تحلیل محتوا است و جمع آوری داده ها به روش میدانی و با استفاده از پرسش نامه از صد گویشور خویی انجام شده است. آمارها نشان می دهد که بر اساس طبقه بندی لیکاف و جانسون (1980) بسامد هرکدام از انواع عبارت-های خطاب استعاری در رابطه با یکدیگر به ترتیب استعاره های «ساختاری» (267) مورد، «هستی شناختی» (212) مورد و «جهتی» (3) مورد، نگاشت شدند. نتایج به دست آمده نشان می دهد: 1- میزان کاربرد انواع عبارت های خطاب استعاری به ترتیب به زنان جوان (17/39%)، مردان جوان (22/28%)، مردان میا ن سال (30/19%) و زنان میان سال (31/13%) اختصاص دارند. 2- از کلّ عبارت های خطاب به دست آمده، (1/55%) مربوط به خطاب های استعاری و (9/44%) مربوط به خطاب های غیر استعاری است؛ یعنی بیش از نیمی از خطاب ها در خوی ماهیت استعاری دارند.
تحلیل استعاره مفهومی باد صبا در شعر حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
لیکاف و جانسون با نظریه استعاره مفهومی نشان دادند که استعاره ها از ذهن بر زبان جاری می شوند و تا زمانی که در ذهن تغییر شناختی ایجاد نشود، استعاره شکل نمی گیرد. ادبیات فارسی- با پیکره عظیمی که در اختیار دارد- در دل خود گنجینه استعاره های مفهومی بسیاری جای داده است. رویکرد این تحقیق شناختی است و با روش توصیفی-تحلیلی یکی از استعاره های مهم ادبیات فارسی؛ یعنی کلان استعاره «باد صبا انسان است» بررسی شده است. پرسش این پژوهش آن است که از نظر شناختی، باد صبا چگونه در زبان فارسی مفهوم سازی شده است؟ داده های این تحقیق از دیوان حافظ به دست آمده است. تحلیل داده های تحقیق نشان می دهد که صبا در ادبیات فارسی از نظر شناختی یک انسانِ عاشق، طبیب، پرده دار، سنگ صبور، رازدار و در عین حال، یک انسانِ سخن چین، بیمار، دروغ گو، رقیب و بی وفا ترسیم شده است. از مقایسه شخصیت و خویشکاری دوگانه صبا در شعر فارسی، می توان احتمال داد که صبا بازمانده ای از ایزد «وایو» در ایران باستان باشد.