مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
روسیه
حوزههای تخصصی:
استفاده از شبکه های اجتماعی در امور دیپلماتیک یکی از رایج ترین عرصه های پیوند دیپلماسی و فناوری است که به نام دیپلماسی دیجیتال شناخته می شود. هدف از مقاله حاضر مطالعه تطبیقی دیپلماسی دیجیتال آمریکا و بریتانیا (حافظان نظم لیبرال) و چین و روسیه (تجدیدنظرطلب) و دست یابی به نقاط اشتراک و افتراق آن هاست. چارچوب نظری حاکم بر این پژوهش، سازه انگاری است و از روش تحلیل مضمون برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. این پژوهش، از نظر جهت گیری کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی است. جامعه تحقیق، مجموعه اسناد منتشر شده مرتبط با دیپلماسی دیجیتال کشورهای مورد مطالعه است. نمونه تحقیق، متشکل از 20 مقاله علمی- پژوهشی، 5 مقاله اینترنتی، 2 سند دولتی و 1 مصاحبه منتشرشده از سال 2010 تا 2021 است که به صورت هدفمند انتخاب شده اند. نتایج حاصل نشان می دهد مقابله با هژمونی آمریکا، ایجاد تمایز شناختی با غرب، نمایش هویت مستقل از غرب و اقتدارگرایی دیجیتال، چهار مؤلفه هویتی مشترک دیپلماسی دیجیتال چین و روسیه هستند. در حالی که آمریکا و بریتانیا به دنبال ترویج گفتمان آزادی اینترنت و ارزش های ادعایی لیبرال هستند. هر چهار کشور دارای کارگزاران تکنوفیل (دوست دار فناوری) بوده و از دیپلماسی دیجیتال برای ترویج گفتمان خود، تضعیف رقبا و مدیریت فضای اطلاعاتی استفاده می کنند. چین، بریتانیا و آمریکا دارای ساختار مناسب برای پذیرش و به کارگیری فناوری هستند.
تحول در سیاست تحریمی آمریکا: از ابزار بازدارندگی تا جنگ (با تأکید بر رویکردهای رسانه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه رسانه بین الملل سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹
285 - 311
حوزههای تخصصی:
تحریم، به بخشی جدایی ناپذیر از سیاست بین الملل تبدیل شده است. آمریکا بیش از سایر کشورها، به تحریم به عنوان ابزار سیاست خارجی خود متوسل می شود. هدف این مقاله تبیین وجوه گوناگون استفاده ابزاری آمریکا از تحریم علیه دیگر کشورهاست. در این راستا، پرسش اصلی مقاله عبارت است از: وجوه استفاده آمریکا از تحریم به عنوان ابزار سیاست خارجی خود در عرصه بین المللی چیست؟ فرضیه مقاله نیز اینگونه صورت بندی شده است: «آمریکا با استفاده از ظرفیت های مختلف خود، تلاش می کند به صورت غیرحقوقی و با اهداف سیاسی، رژیم بین المللی تحریم ها را ایجاد و آن را به ابزار مهم حکمرانی خود در عرصه بین المللی تبدیل کند». روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. یافته های مقاله نشان می دهد جایگاه تحریم در سیاست خارجی آمریکا، از ابزار بازدارندگی و تغییر رفتار به سلاح تغییر رژیم های مخالف و جنگ، در حال دگرگونی است. با توجه به افزایش دامنه تحریم های آمریکا و کاهش جایگاه این کشور در نظام بین الملل، ایجاد باشگاهی از کشورهای تحریم شده می تواند رژیم بین المللی تحریم های آمریکا را تضعیف کند و به عنوان مانعی در تبدیل شدن تحریم به ابزار حکمرانی جهانی آمریکا عمل کند. رسانه های برون مرزی صداوسیما در ایجاد همگرایی بین کشورهای تحریم شده برای ایجاد «باشگاه کشورهای تحریم شده» و همنوا کردن افکار عمومی جهان و نهادهای بین المللی در این خصوص، می توانند مؤثر واقع شوند.
روابط ابراهیم خلیل خان جوانشیر قراباغی با حکومت عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴ (پیاپی ۱۴۴)
83 - 112
حوزههای تخصصی:
اشغال خانات قریم (کریمه) از سوی روس ها و نفوذ و پیشروی تدریجی آنان در مناطق حوزه نفوذ حکومت عثمانی در قفقاز، امنیت مرزهای شرقی آناطولی را به خطر انداخت و موقعیت حساس قفقاز را برای عثمانی ها نمایان کرد. در مقیاس محلی نیز رقابت شدیدی بین خان قراباغ با والی تفلیس جریان داشت و با تحت الحمایگی ارکلی خان گرجی به روس ها، موازنه قوا در قفقاز به نفع او و ضرر ابراهیم خلیل خان قراباغی (حک: 1176-1221ق/ 1762-1806م) تغییر یافت. تهدید، دشمن مشترک و پیوندهای فرهنگی-مذهبی، پایه اولیه روابط خان قراباغ با دولت عثمانی را گذاشت. نگارندگان این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤال بوده اند که حاکم قراباغ و دولت عثمانی از برقراری روابط با یکدیگر چه اهدافی را دنبال می کردند؟ حفظ حکومت محلی قراباغ در مقابل سیاست الحاق گرایی ایران و روس و ایجاد توازن قوا در مقابل قدرت های محلی، از اهداف خان قراباغ بود. مقابله با نفوذ و توسعه طلبی روس ها در قفقاز و تأمین امنیت مرزهای آناتولی با کمک قوای حکام محلی با شعار اتحاد اسلام، از برنامه های اصلی عثمانی ها در نزدیکی به خان قراباغ بود. تبیین ماهیت ارتباط ابراهیم خلیل خان قراباغی با حکومت عثمانی و مشکلات فراروی این روابط، از مسائل این تحقیق است. یافته های تحقیق مؤید آن است که فقدان سیاست عمل گرای از سوی آن دو، روابط دو طرف را از سطح تبادل سفرا و نامه ارتقا نبخشید. نگارندگان این پژوهش با تکیه بر اسناد آرشیو چاپ عثمانی و منابع تاریخ عثمانی، با رویکرد توصیفی-تحلیلی به بررسی موضوع پرداخته اند.
تأثیر منازعات روسیه و عثمانی بر وضعیت ساوجبلاغ (مهاباد کنونی) در جنگ جهانی اول با تکیه بر مطبوعات و اسناد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جنگ جهانی اول شهر ساوجبلاغ، به کانون منازعه روسیه و عثمانی در آذربایجان تبدیل شد. علت این پدیده قرار گرفتن شهر در مسیری بود که آذربایجان را به وان و موصل متصل می کرد و می توانست سپاه متحد روسیه و انگلیس را به هم بپیوندد؛ به همین سبب روس ها برای کنترل آن تلاش زیادی می کردند. عثمانی ها نیز با همه قوا از ساوجبلاغ محافظت می کردند. پژوهش حاضر به دنبال این است تا به روش توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که منازعات روسیه و عثمانی چه تأثیری بر وضعیت ساوجبلاغ داشت؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که در دوره چهارساله جنگ جهانی اول، هیچ شهری در ایران به اندازه ساوجبلاغ آسیب ندید؛ به نوعی که می توان ساوجبلاغ را مهم ترین قربانی جنگ دانست. این شهر، هشت بار توسط طرفین درگیر، اشغال شد و بسیاری از ساکنان آن کشته و آواره شدند. همچنین یکی از پیامدهای این وضعیت، حذف نوادگان عزیزخان مکری از هسته اصلی قدرت در ساوجبلاغ و تقویت خاندان قاضی بود که آینده ساوجبلاغ را تحت تأثیر قرار داد.
علل افزایش نقش روسیه در ژئوپلیتیک خاورمیانه پس از سال 2011
منبع:
مطالعات سیاسی بین النهرین دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
97 - 128
حوزههای تخصصی:
طی بیش از یک دهه گذشته به ویژه پس از خیزش های مردمی در خاورمیانه در سال 2011، روسیه به عنوان قدرت فرامنطقه ای فعّال در خاورمیانه و شمال آفریقا ایفای نقش نموده است. اتّخاذ چنین نقشی و رویکردی به خصوص از دوره ریاست جمهوری پوتین در سیاست خارجی روسیه مورد توجّه قرار گرفت. مهم ترین حضور روسیه را به شکل عینی می توان در مسئله سوریه سال 2015 مشاهده کرد که طی آن مسکو نقش فعّالی را در تحوّلات غرب آسیا برعهده گرفت و تاکنون نیز این روند در منطقه ادامه داشته است. در پژوهش پیش رو سعی شده است تا با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با ابزار گردآوری کتابخانه ای و اینترنتی به این پرسش پاسخ داد که مهم ترین عوامل مؤثّر در افزایش نقش روسیه پس از تحوّلات 2011 در منطقه خاورمیانه در یک دهه اخیر کدم اند؟ در پاسخ به پرسش اصلی پژوهش این فرضیه مطرح می شود که افزایش نقش روسیه در قالب قدرت فرامنطقه ای و مداخله گر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا درراستای ایجاد موازنه قوا با ویژگی چندوجهی - چندبرداری در ابعاد ساختار قدرت نظام بین المللی، ژئوپلیتیکی و امنیتی در خاورمیانه پس از وضعیت آشوب 2011 صورت پذیرفت که درصورت عدم حضور مسکو در بحران سوریه، توازن قدرت در ساختار نظام بین الملل و مؤلّفه های قدرت در سطح منطقه ای (منابع، متّحدان/ شرکا و قلمرو نفوذ) به شکل دومینووار به سمت غرب و آمریکا سوق می یافت؛ همچنین حضور پررنگ روسیه در خاورمیانه تحت تأثیر بسترها و محرّکه هایی امنیتی، سیاسی و اقتصادی موجود در منطقه و درراستای مقابله با یک جانبه گرایی و نظم آمریکایی به اجرا درآمده است؛ همان طور که توازن در حوزه های اقتصادی، تجاری، ژئوپلیتیکی و...، پیش نیاز مهمّی برای تداوم سیاست خارجی خاورمیانه ای فعّال مسکو در دهه های آتی در منطقه نیز هست.
کاربرد قدرت نرم روسیه در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قدرت نرم روسیه در سال های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران حوزه اوراسیای مرکزی را به خود جلب کرده است. اقدام های انجام شده توسط روسیه برای توسعه روابط با کشورهای آسیای مرکزی به طور معمول قدرت نرم خوانده -می شود. اینکه سیاست قدرت نرم روسیه در آسیای مرکزی چه کاربردی دارد از ابعاد مختلف قابل بررسی است. بنابراین، پرسش اصلی مقاله این است که بهره گیری روسیه از ابزارهای قدرت نرم در آسیای مرکزی چگونه سیاست خارجی کشورهای منطقه را زیر تأثیر قرار داده است؟ فرضیه مقاله این است که بهره گیری روسیه از ابزارهای قدرت نرم به همسویی فکری رهبران آسیای مرکزی با روسیه و همراهی بیشتر آنها با اهداف سیاست خارجی این کشور انجامیده است. در این پژوهش با به کارگیری نظریه واقع گرایی نوکلاسیک و روش پژوهش تبیینی_تحلیلی به تبیین منطق به کارگیری قدرت نرم روسیه در آسیای مرکزی، کارآمدی راهبرد روسیه در منطقه آسیای مرکزی و نیز دلایل و عوامل تعیین کننده قدرت نرم روسیه در منطقه پرداخته شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد ارتباط های شخصی فراملی به عنوان سازوکار اصلی مسکو در جهت تأثیر بر جهت گیری سیاست خارجی کشورهای آسیای مرکزی عمل می کند.
منطقه ای شدن مداخلۀ قدرت های بزرگ و سیاست خاورمیانه ای روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور فهم چارچوب مند سیاست خاورمیانه ای روسیه نگاهی فراتر از ایده های غالب مطرح می کند. براساس دیدگاه های جریان اصلی، غرب نقش محوری در شکل دهی به سیاست خاورمیانه ای روسیه دارد و کم و کیف حضور خاورمیانه ایِ مسکو به طور عمده تابعی از سطح تنش و تشدید اختلافات روسیه با ایالات متحده بوده است. چنین ایده هایی بدون توجه به پویایی های بین المللی و پیچیدگی های محیط در حال تغییر خاورمیانه همچنان براساس یک ذهنیت تئوریک جنگ سردی از احیای نقش شوروی در منطقه و تصمیم روسیه در به چالش کشیدن ایالات متحده سخن می گویند. در مقابل، ایده اصلی این مقاله در عین بهره برداری از مفروضه های کلیدی جریان اصلی، به منطقه ای شدن سیاست و امنیت در خاورمیانه و نقش فزآینده کنشگران و پویایی های نوظهور منطقه ای تأکید می کند که ناگزیر گزینه ها، منافع و دغدغه های متفاوتی پیش روی مداخله قدرت های بزرگ به ویژه روسیه قرار می دهد. براساس چارچوب منطقه ای شدن مداخله قدرت های بزرگ، سیاست خاورمیانه ای روسیه و مداخله فزآینده آن در معادلات منطقه ای بیش از آنکه متأثر از متغیرهای سیستمیک همچون پویایی های روابط با غرب باشد، تحت تأثیر پویایی های سیاسی، امنیتی و اقتصادی درون خاورمیانه است که به طور فزآینده ای پیشران های تعیین کننده آن منطقه ای شده اند و فرصت ها و تهدیدات متنوعی را در حوزه های مختلف تروریسم، انرژی، فروش تسلیحات، و روابط خارجی با دولت های منطقه پیش روی رهبران عمل گرای روسیه گذاشته است. چنین حضوری برای روسیه به معنای بازگشت به طرح های تجدیدنظرطبانه و هژمونیک جنگ سردی نیست.
تحلیل نگرانی اروپا از استفاده ابزاری روسیه از انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مصرف بالا و نیاز روزافزون اتحادیة اروپا به واردات انرژی به ویژه از روسیه به عنوان بزرگ ترین دارنده منابع گازی جهان باعث شده که مسکو از منابع انرژی به عنوان اهرمی راهبردی برای بازسازی امپراتوری خود و پیش بردن سیاست های کرملین در قبال بروکسل استفاده کند. این امر موجب شده که امنیت منابع و مسیرهای تأمین انرژی برای اروپا از اهمیت بالایی برخوردار شود. در این راستا، اروپا کوشیده است با متنوّع کردن این منابع و مسیرها، آسیب پذیری خود را در این مسئله کاهش دهد که این امر باعث توجّه ویژه اروپا به منطقة قفقاز جنوبی شده است. بدین ترتیب، نوشتار پیش رو درصدد است تا نگرانی های اروپا از استفاده ابزاری روسیه از انرژی را براساس مؤلّفه ها و شاخص های امنیت انرژی تحلیل نماید و در پی پاسخ گویی به این پرسش اصلی خواهد بود که نگرانی اروپا از استفاده ابزاری روسیه از انرژی در چیست؟ فرضیه پژوهش این است که نگرانی اتحادیه اروپا از انحصار روسیه بر منابع انرژی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و از سویی، استفاده کرملین از برگ انرژی به عنوان یک سلاح قدرتمند به منظور پیش برد اهداف سیاسی و اقتصادی خود در قبال اروپا، تأثیر راهبردی بر امنیت انرژی و احتمال به خطرافتادن امنیت ملّی اتحادیه خواهد داشت؛ بنابراین مقامات بروکسل برای رهایی از وابستگی فلج کننده به منابع انرژی روسیه و تضمین امنیت انرژی بالا، در تلاش برای جایگزینی و تنوّع بخشی به سبدهای وارداتی نفت و گاز برآمده که این امر ضمن منزوی کردن مسکو در بازار انرژی، به افزایش قدرت چانه زنی و بازیگری اروپا در معادلات منطقه و بین الملل کمک خواهد کرد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد؛ پیگیری سیاست تنوّع بخشی و کاهش سلطه روسیه بر بازار انرژی منطقه، ضمن کاهش تهدیدات امنیت انرژی، به استقلال هرچه بیشتر اروپا در تصمیمات و سیاست های انرژی و ارتقای قدرت و جایگاه بین المللی اروپا منجر خواهد شد. روش مورد استفاده در این نوشتار توصیفی - تحلیلی است.
رهیافت ژئواکونومیک در تحلیل روابط خارجی؛ مطالعه روابط روسیه با کشورهای اروپای غربی (آلمان، فرانسه، ایتالیا، بریتانیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال نوزدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
207 - 244
حوزههای تخصصی:
رهیافت ژئواکونومیک در تحلیل روابط خارجی کشورها، به مثابه یک الگوی نوین نشان می دهد که چه متغیرهایی در شکل گیری روابط خارجی دو کشور در قبال یکدیگر نقش داشته اند. در مقاله حاضر، مبتنی بر این رهیافت، عملکرد روسیه در قبال چهار کشور قدرتمند اروپایی شامل آلمان، فرانسه، ایتالیا و بریتانیا مورد بررسی قرار می گیرد. هدف از این مطالعه، در واقع ارائه الگوی نوینی از تحلیل برای مطالعه چگونگی شکل گیری و سطح روابط در سیاست خارجی کشورها است. سوال اصلی مقاله پیش رو عبارت است از اینکه، متغیرهای اثرگذار در شکل گیری روابط ژئواکونومیک روسیه با کشورهای اروپای غربی تا چه اندازه نقش آفرین بوده اند. در پاسخ، این فرضیه مطرح است که سطح و عمق روابط روسیه با کشورهای اروپای غربی، تابعی از برهم کنش و تأثیرگذاری متقابل متغیرهای ژئواکونومیک شامل مکان جغرافیایی، عوامل اقتصادی، ژئوپلیتیک و ژئوکالچر است. یافته های مقاله که مبتنی بر روش مطالعه موردی کیفی ابزاری انجام شده، نشان می دهد که این متغیرها در روابط خارجی روسیه با دولت های غربی، اثرگذاری متفاوتی داشته اند. روابط روسیه با آلمان دارای بیشتر سطح درهم تنیدگی بوده و در مقابل، بریتانیا از کمترین سطح تداخل متغیرهای ژئواکونومیک با روسیه برخوردار است. همچنین، متغیر اقتصاد در تعامل با ایتالیا و متغیر ژئوپلیتیک در روابط با فرانسه، نقش اصلی را در مدیریت روابط خارجی روسیه ایفا کرده اند.
تحلیل ژئوپلیتیکی روابط ایران و روسیه پس از انقلاب اسلامی با تأکید بر نظریه توازن قوا مورگنتا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال هفتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۵
140 - 155
حوزههای تخصصی:
کشورهای ایران و روسیه از دیرباز دو قطب مهم در دو سوی دریای خزر بوده اند که در مناطق هارتلند و ریملند جهانی قرارگرفته اند. اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک دو کشور نسبت به سایر کشورهای منطقه سبب شده نقش پویاتری در معادلات سیاسی آسیای مرکزی و قفقاز داشته باشند. ازآنجا که امروزه عامل قدرت و وزن ژئوپلیتیکی در روابط بین الملل اهمیت دوچندان یافته است و روسیه یک قدرت جهانی و ایران یک قدرت منطقه ای قلمداد می شود؛ دو کشور همواره در روابط خود از این عامل ها در جهت اعمال سیاست های خود بهره می برند. نظریه واقع گرایی هانس مورگنتا که بر توازن قوا و نقش عامل قدرت تأکید دارد، گواهی بر این ادعا می باشد. این مقاله سعی دارد با روش کیفی و رویکرد توصیفی تحلیلی و از دیدگاه نظریه توازن قوا به تحلیل ژئوپلیتیکی روابط ایران و روسیه پس از انقلاب اسلامی بپردازد. براین اساس نتایج پژوهش حاکی از آن است، همان طور که مورگنتا بر عامل قدرت و منافع ملی به عنوان مهم ترین شاخص در روابط بین الملل تأکید دارد، روسیه همواره همه روابط سیاسی خود را با ایران به ویژه در مسائل منطقه آسیای مرکزی – قفقاز- غرب آسیا و برجام در راستای منافع ملی خود تدوین کرده و روابط تاکتیکی خود را با ایران مبتنی بر اهداف استراتژیک در جهت افزایش قدرت و وزن ژئوپلیتیکی خود بهره برده است. ولی به نظر می رسد، تصمیم گیرندگان در عرصه روابط خارجی باید بیش ازپیش به این عوامل توجه کنند.
تحلیل تاثیر بحران سوریه بر راهبرد روسیه در قبال ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۱)
101 - 124
با توجه به نقش فزاینده روسیه و ترکیه در سراسر جهان از جمله تنش های لیبی، جنگ آذربایجان و ارمنستان، افزایش حضور اقتصادی ترکیه در آسیای مرکزی و روابط با آمریکای لاتین و همچنین روابط اقتصادی پررنگ آنکارا و مسکو و جمعیت 12درصدی مسلمانان ترک تبار مقیم روسیه که همواره از سیاست های آنکارا حمایت می کنند، می توان گفت که بحران سوریه به ابزاری برای چانه زنی و مبادله امتیاز بین دو کشور روسیه و ترکیه تبدیل شده است و این بحران بر راهبرد روسیه در قبال ترکیه تاثیر بسزایی داشته است. هدف این پژوهش تاثیر بحران سوریه بر راهبرد روسیه در قبال ترکیه می باشد. سوال اصلی پژوهش این گونه مطرح می شود که بحران سوریه چه تاثیری بر راهبرد روسیه در قبال ترکیه داشته است؟ فرضیه پژوهش نیز این گونه مطرح می شود که: بحران سوریه سبب شد تا روسیه تلاش کند که ترکیه را از بازیگری فعال که قابلیت کارشکنی در مسائل منطقه ای را دارد، به بازیگری همسو تبدیل کند و تا حد امکان ترکیه را از مدار غربی خارج کرده و بر اساس رئالیسم نئوکلاسیک راهبرد همکاری جویانه ای را با ترکیه در پیش گیرد. یافته های تحقیق نیز حکایت از اثبات این موضوع دارد. روش انجام این پژوهش توصیفی- تحلیلی می باشد.
روسیه و نظم در حال تغییر بین الملل؛ رویکرد و عملکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
7 - 36
هدف این مقاله بررسی رویکرد و عملکرد روسیه در قبال نظم در حال تغییرِ بین الملل است. به دلایل مختلف به ویژه تضعیف امریکا/غرب به عنوان نیروی مسلط و ظهور کارگزاران بزرگ جدید از جمله چین، نظم بین الملل در وضعیت گذار به نظم جدید قرار گرفته و به تبع آن مکانیسم های نظم دهنده، ارتباطات، روندها و مسائل در حال تغییر هستند. روسیه به دلایلی از جمله گفتمان تجدیدنظرطلب، فشار سیستمی امریکا/غرب، آرمان قدرت بزرگ و منابع متنوع، داعیه ارتقاء در هرم قدرت بین الملل را دارد. این مقاله به کمک نظریه چرخه قدرت با روش کیفیِ تحلیل محتوای متون و اسناد رویکرد و عملکرد روسیه در این زمینه را بررسی می کند. این نظریه با تأکید بر بروز چالش در فرآیند گذار و تغییرات در هرم قدرت بین الملل، یکی از این چالش ها را تطبیق رابطه میان قدرت و نقش در دوره های بحرانی چرخه قدرت از جمله گذار می داند. در این چهارچوب، روسیه با تأکید بر جایگاه مستقل خود به عنوان یک قدرت بزرگ، تأکید بر پایان نظم هژمونیک، حمایت از نظم اولیگارشی-کنسرتی، با روشی عملگرا و محتاطانه به مقوله نظم و ناظمان نظم، بر آن است تا نقشی فعال تر در عرصه حکمرانی بین المللی به خود اختصاص دهد. یافته ها مقاله این ادعای مسکو را به صورت محدود تأیید می کند، اما تأکید دارد که با توجه به ماهیت ژئواکونومیک نظم آتی و رابطه بین قدرت اقتصادی و نقش بین المللی در این نظم از اثرمندی روسیه کاسته می شود. براین اساس، ایران در محاسبه روابط بلندمدت از جمله قرارداد 20 ساله با روسیه باید به این واقعیت توجه داشته باشد.
روند مواجهه آمریکا و روسیه با تروریسم؛ از تقابل تا تعامل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
259 - 288
واقعه یازده سپتامبر و اهمیت یافتن بیش از پیش تروریسم، کشورها را وادار نمود که برخورد جدی با این مسأله و تهدید امنیتی داشته باشند. ایالات متحده آمریکا و روسیه به عنوان دو ابر قدرت در غرب و شرق نظام بین الملل همواره مواضع ضد تروریستی خود را اعلام نموده و اقدامات عملی فراوانی در جهت مقابله با تروریسم در سیاست خارجی و در مناطق تحت نفوذ خود اتخاذ نموده اند. بر این اساس، مقاله پیش رو، تلاشی در جهت تحلیل و بررسی رویکرد ضدتروریستی آمریکا و روسیه است و مقایسه استراتژی و سیاست های ضد تروریستی این دو کشور هدف اصلی انجام این پژوهش می باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ به این سؤال است که «روند مواجهه آمریکا و روسیه با تروریسم و عملکرد ضد تروریستی آن ها در مناطق مختلف چگونه است و بر چه مبنایی استوار است؟« فرضیه پژوهش این است «آمریکا و روسیه به دلیل ادراکات متفاوت، رویکرد ضد تروریستی یکسانی ندارند و در زمینه ی اتخاذ استراتژی و سیاست های منطقه ای برای مبارزه با تروریسم اختلافات زیادی در مواضع راهبردی دو کشور وجود دارد». روش جمع آوری داده ها نیز منابع کتابخانه ای و اینترنتی و ارزیابی اسناد امنیت ملی آمریکا و روسیه می باشد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که به دلیل ماهیت هرمنوتیکی و پویای تروریسم، روسیه و آمریکا تعریف و درک یکسانی از این پدیده ندارند و در تعیین مصادیق تروریسم و نحوه ی مواجهه با آن اختلاف دیدگاه دارند. همچنین بر مبنای این ادراکات متفاوت، اولویت های منطقه ای متفاوتی نیز دارند.
تحلیل مفهومی چند فرهنگ گرایی ابزاری؛ مطالعه موردی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
بازنگری در روش های مدیریت در جوامع کثرت گرا به ویژه در میان لیبرال دموکراسی های عمدتا مهاجر پذیر منجر به ظهور سیاست-گذاری جدیدی تحت عنوان چند فرهنگ گرایی شد. اگرچه کاربست الگوی چند فرهنگ گرایی در این نظام ها بستر مناسبی را برای مدیریت در جوامع چندقومی و چند فرهنگی ایجاد نموده، اما انتقاداتی از جمله کاهش انسجام ملی و هویت مشترک و برآمدن گروه های ملی گرای افراطی بر آن وارد شده و در کنار این انتقادات، نقد دیگری مطرح شده مبنی بر اینکه کاربست مفهوم چند فرهنگ گرایی در نظام های غیر دموکراتیک مانند روسیه که از ساختاری چند فرهنگی و چند قومی برخوردارند، چگونه خواهد بود. هدف اصلی این مقاله ارائه یک چارچوب مفهومی است که در آن کاربست نظریه چند فرهنگ گرایی را در کشورهایی با ساخت سیاسی اقتدارگرایی هیبریدی به تصویر می-کشد. در این مقاله با بررسی مورد روسیه و با استفاده از مفهوم اقتدارگرایی هیبریدی به ارائه رویکردی تلفیقی با عنوان «چند فرهنگ گرایی ابزاری» پرداخته شد. مطابق یافته های این پژوهش کاربست این مفهوم در کشورهای اقتدارگرا یا کشورهایی با رژیم اقتدارگرای هیبریدی مانند روسیه نیز امکان پذیر است. در نتیجه، چندفرهنگ گرایی بیشتر جنبه ابزاری دارد و عناصر دموکراتیک و اقتدارگرا هر دو مشاهده می گردد. برای این کار از روش پژوهش قیاسی بهره برده و تلاش می شود با توضیح مفهوم چند فرهنگ گرایی و اقتدارگرایی هیبریدی به کاربست آن ها در مورد روسیه پرداخته شود، سپس با استفاده ازمفاهیم ذکر شده و مطالعه موردی به تکمیل این مفاهیم پرداخته و یک مدل تحلیلی جدید با عنوان «چند فرهنگ گرایی ابزاری در رژیم های اقتدارگرای هیبریدی» ارائه می شود.
تبیین چرایی و چگونگی شکل گیری جنگ روسیه و اوکراین بر پایه نظریه «موازنه تهدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۶)
101 - 128
حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022، بزرگترین بسیج نظامی در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم به شمار می آید. مداخله و افزایش نفوذ غرب (آمریکا، اتحادیه اروپا و بازوی نظامی آن ناتو) در حوزه های امنیت روسیه، نگرانی های جدی و حیاتی را برای این کشور ایجاد کرده است به نحوی که نظریه پردازانی چون استفان والت معتقدند مسیری که دولت های غربی دنبال می کنند برداشت روسیه از تهدید را تقویت می کند، بویژه گسترش ناتو به شرق تحریکی جدی است که سطح اعتماد متقابل را کاهش داده است. از این رو، مسکو تصور می کند حوزه نفوذ و حیات خلوت این کشور روز به روز تنگ تر می شود. با این وصف، پژوهش پیش رو می کوشد تا با بهره گیری از رویکرد نظری موازنه تهدید استفان والت بر پایه 4شاخصه1) قدرت کلی 2) مجاورت جغرافیایی 3) قدرت تهاجمی و 4) نیات تهاجمی، به این پرسش اصلی پاسخ دهد که علل و انگیزه های تهاجم روسیه به اوکراین در24 فوریه 2022چه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد درک تهدید و خطرات ناشی از تحرکات و اقدامات آمریکا و ناتو دراروپای شرقی و بویژه اوکراین باعث شده است که عزم پوتین برای مقابله با پیشروی ناتو، حالت تهاجمی به خود بگیرد و در نهایت باعث تهاجم روسیه به اوکراین گردد.
چالش های صادرات برنج مناطق شمالی ایران به روسیه طی سالهای1300- 1304ش(مقاله علمی وزارت علوم)
برنج یکی از اقلام اساسی صادرات ایران به روسیه در عصر قاجار بوده است. این موضوع مهم از منظر ارزش مالی، حجم و از سوی دیگر، کمک قابل ملاحظه به موازنه تجاری ایران با روسیه، قابل ذکر می باشد. در این میان، صادرات این محصول که عمدتا از مازندران و گیلان، به عنوان کانون های مهم و پُرسابقه تولید، صورت می پذیرفت، در سالهای 1300 تا 1304ش ، با چالشهای جدی مواجه گردید. لذا این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که صادرات برنج ایران به روسیه در سالهای پایانی دوره قاجاریه، با چه مسائل و چالش هایی رو به رو گردید؟ نویسندگان این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر اسناد آرشیوی کمیاب و نویافته، در پاسخ به سئوال مزبور، دریافته اند که، منع صادرات برنج از سوی دولت مرکزی ایران در مقاطع زمانی مختلف و متفاوت، وقوع قحطی در روسیه و در نتیجه نیاز به مواد غذایی بیشتر، وجود معضل قاچاق و حمل و نقل غیرقانونی برنج، مشکلات حمل و نقل مانند فقدان تجهیزات مدرن و زیرساخت های ارتباطی مناسب، کمبود محصول و افزایش شدید قیمت در بازار داخلی، مشی انحصارطلبانه و اقتصاد دستوری حکومت شوروی، و در نهایت هم، تضاد منافع تجار و دلالان بازار برنج با مصالح توده مردم ایران، به عنوان مهمترین چالش های صادرات برنج به روسیه در مقطع موردنظر ظاهر گردید
موانع توسعه اقتصاد تجاری دریامحور در ایران دوره قاجاریه: نمونه بندر پیربازار(مقاله علمی وزارت علوم)
در این پژوهش درصدد است تا ضمن تمرکز بر یک نمونه معین، ابعادی از مسئله توسعه در ایران روزگار قاجاریه را واکاوی شود. بندر پیربازار، به مثابه موضوع محوری پژوهش، یک آبادی کوچک در شمال مرداب انزلی بود که اهمیت آن از اواخر دوره صفوی به بعد افزایش یافت. این اهمیت در مرتبه نخست، مدیون موقعیت جغرافیایی مساعد این آبادی در میانه بندر انزلی و رشت، و امکانی بود که در نبود راه زمینی مناسب، برای اتصال با دریای خزر فراهم می آورد. از اواخر دوره قاجاریه، رونق روزافزون تجارت دریامحور ایران و روسیه و همزمان، گشایش راه آهن ماورای قفقاز، بندر پیربازار را به یک کانون پرجنب وجوش تبدیل کرد. همین عوامل زمینه ای فراهم کرد تا بندر مذکور، در یک مقطع گذرا، روندی از توسعه را تجربه کند. پرسشی که در کانون پژوهش حاضر قرار دارد، ناظر بر واکاوی زمینه، کیفیت و موانع پیش روی این تجربه از توسعه است. بررسی دقیق و مستند این نمونه، می تواند برای رسیدن به درک ژرف تری از سرشت توسعه در ایران دوره قاجاریه کارآمد باشد. به این منظور، روند تاریخی ظهور پیربازار در قامت یک لنگرگاه مهم در گیلان، الگوی توسعه و افول این بندر و عوامل زمینه ساز این تحولات بر مبنای اسناد آرشیوی و گزارش های دست اول بررسی شده است. رویکرد پژوهش توصیفی-تبیینی است و روش آن، واکاوی مسئله در چهارچوب کلان زمینه تاریخی مبتنی بر شواهد تجربی و با تمرکز بر یک نمونه خُرد است. به این منظور، عوامل جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی به موازات هم و در بستر تاریخی متناسب با موضوع واکاوی شده است. نتیجه پژوهش حاکی از پیچیدگی ویژه مقوله توسعه در ایران این روزگار و دشواری دستیابی به استنباط های تعمیمی در این زمینه است.
بررسی انگاره های ذهنی روس ها دربارهایرانیان بر مبنای سفرنامه های روسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
81 - 96
جهانگردان و مسافران غالباً نقش مهمی در توسعهشرق شناسی داشته اند و سفرنامه ها، یکی از منابع ارزشمند در شرق شناسی هستند. سفرنامه های روسی درباره ایران در قرن 19 میلادی حاوی نکات فراوانی دربارهنوع دیدگاه روس ها به ایرانیان و همچنین برداشت و درک آن ها از خودشاناست. ایران به عنوان یک کشور آسیایی و روسیه به عنوان کشوری که خود را اروپایی می دانست، روابط پرفرازونشیبی در قرن 19 داشته اند. در این پژوهش با تکیه بر نظریات جامعه شناس معاصر، پروفسور سید حسین العطاس، دیدگاه رو س ها به ایران و زوایای زندگی فرهنگی و اجتماعی این کشور براساس سفرنامه هاو گزارش های روسی که در قرن 19 میلادی نگاشته شده مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین به این سؤال پاسخ داده می شود که روس ها به عنوان یک استعمارگر اروپایی چطور به زندگی مردم ایران نگاه می کردند و در سفرنامه های روسی چه تصویری از ایران به عنوان یک کشور مستقل آسیایی ترسیم شده است؟ همچنین تلاش خواهیم کرد تا مؤلفه هایی را که به اعتقاد پروفسور العطاس در شرق شناسی اروپایی وجود دارد، در چند نمونه از سفرنامه های روسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی، نقش سفرنامه ها در شکل گیری انگاره های ذهنی راجع به ایران را تحلیل می کند.
روابط آمریکا و روسیه در عصر نومحافظه کاران 2008- 2000؛ همکاری و تنش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره اول زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲
73 - 100
روابط آمریکاو روسیه از دیرباز مورد توجه تحلیلگران روابط بین الملل قرار گرفته است. این روابط در مقاطع مختلف تاریخی دوره های مختلفی از همکاری و تنش را تجربه کرده و ضمن پشت سرگذاشتن فراز و فرودهای بسیار، تآثیر زیادی بر مناسبات سایر کشورها و نظام بین الملل داشته است. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و طی دهه 1990 رابطه این دو کشور از تنش کمتری برخوردار بود، اما در فاصله زمانی 2000 تا 2008 که نومحافظه کاران در آمریکا بر اریکه قدرت تکیه زدند، سیر روابط دو کشور پس از مقطع کوتاهی از همکاری رفته رفته پر تنش شد تا این که در سال 2008 و در جریان بحران اوستیا، این تنش به اوج خود رسید. از زوایای گوناگون می توان به علل این افزایش تنش پرداخت؛ می توان به نقش افراد و شخصیت ها توجه کرد و از منظر رهیافت تصمیم گیری که دولت را مترادف با تصمیم گیرندگان رسمی دولت می داند به این مسئله نگاه کرد؛ می توان بر اساس رویکردی نوواقع گرایانه برنقش ساختار نظام بین الملل در این افزایش تنش تأکید کرد یا اینکه با رویکردی سازمانی به درون کشور رفت و نقش نهادها، سازمان ها و نیروها را در سیاست خارجی و افزایش تنش در روابط این دو کشور پر رنگ جلوه داد. پژوهش های مختلفی از زوایای یاد شده افزایش تنش را در روابط آمریکا و روسیه در این دوره بررسی کرده اند. اما کمتر پژوهشی به نقش جریان های فکری در این افزایش تنش توجه کرده است؛ نکته ای که ما در این پژوهش به دنبال بررسی آن هستیم؛ نومحافظه کاران به عنوان یک جریان فکری چرا و چگونه باعث افزایش تنش در روابط آمریکا و روسیه شده اند؟ به منظور پاسخ گویی به این پرسش، سعی می کنیم به سه پرسش دیگر پاسخ دهیم؛ روابط آمریکا و روسیه چه فراز و فرودهایی را پشت سرگذاشته است؟ عوامل مؤثر بر این فراز و فرودها چه بوده است؟ و در نهایت نقش نومحافظه کاران آمریکا در این فراز و فرود چگونه قابل تحلیل است؟ نقطه تمرکز این پژوهش آن است که جریان های فکری در آمریکا و روسیه بر فراز و فرود روابط این دو کشور از سال 2000-2008 نقش مهمی بیش از افراد، نهادها و ساختارها داشته اند، به طوری که حتی گاهی افراد و نهادها را نیز تحت تآثیر گذاشته و ساختارها را نیز نادیده گرفته اند. جریان فکری نومحافظه کاری که در سال های 2000 تا 2008 قدرت سیاسی را در آمریکا به دست گرفت، نقش بسیار مهمی در افزایش تنش در روابط آمریکا و روسیه در این دوره بازی کرد.
وابستگی متقابل روسیه و اتحادیه اروپا در حوزه انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
بی شک در دنیای صنعتی امروز، انرژی یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در روابط میان کشورها است. وجود منابع سرشار و ذخایر انرژی در برخی از کشورها و همینطور کمبود انرژی و نیاز شدید به آن در برخی دیگر باعث شده است تا کشورها درباره سیاست خارجی خودشان و نیز در برقراری روابط با یکدیگر به این متغیر مهم توجه ویژه ای داشته باشند. نمونه بارز و مصداق کامل این امر، روابط اتحادیه اروپا و روسیه و همکاری های آنها در زمینه های گوناگون به ویژه در بخش انرژی است. در واقع نیاز روزافزون اتحادیه اروپا به انرژی از یک طرف و وجود منابع و ذخایر انرژی در روسیه از طرف دیگر باعث شده است که مسئله انرژی، به یکی از ارکان اساسی روابط میان اتحادیه اروپا و روسیه تبدیل شود. استدلال اصلی مقاله حاضر این است که هر چند این رابطه در طول دو دهه اخیر فراز و فرودهای فراوانی داشته و حتی در برخی مواقع تنش های موقتی بین آنها بروز کرده است، همکاری بین طرفین در زمینه انرژی نه تنها افول نکرده است، بلکه زمینه های متعددی دال بر امکان تقویت این همکاری به چشم می خورد؛ به نحوی که می توان از نهادینه شدن وابستگی متقابل روابط طرفین در حوزه انرژی سخن گفت. این مقاله قصد دارد تا زمینه های تقویت همکاری روسیه و اتحادیه اروپا را با محوریت انرژی به عنوان متغیری تعیین کننده بررسی کند.