مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مزلو
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی از محبوب ترین و پرطرفدارترین آثار کلاسیک فارسی است که در عصر حاضر در داخل و در خارج از ایران مورد توجه و اقبال عام و خاص قرار گرفته است. شاید بتوان گفت که یکی از این دلایل، توجه خاص مولوی به «انسان» بوده است. مسایل و مفاهیمی که هم اکنون نیز مورد توجه جدی بشر است و شاخه های مختلف علوم انسانی؛ از جمله ادبیات، فلسفه و روان شناسی متاثر از آن است. مولوی انسان گرای معنوی نگر، در لحظاتی که سوار بر مرکب خیال در وادی حقایق حرکت می کند، چشم انداز وسیع و شگفت انگیزی در برابر دیدگانش به نمایش در می آید و در این هنگام، بخش هوشیار وجود او، الگوی جامعی از انسان کامل را در اشعارش ارایه داده است. آبراهام مزلو، روان شناس انسان گرا، از خود شکوفایی و «هنر انسان شدن» سخن گفته است و نقش جامعه را در خود شکوفایی امری کلیدی معرفی کرده است و بر این باور بود، در جوامعی که شخص از مسوولیت پذیری، شناخت مکانیسم های دفاعی، آزمودن شیوه های جدید، سخت کوشی در اجرای تصمیمات و به طور کلی از توجه به فرا انگیزشها برخوردار باشد؛ می تواند به سوی خودشکوفایی پیش رود. در این مقاله، علاوه بر ایجاد ارتباط میان دو علم ادبیات و روان شناسی و قرابت زیاد بین اندیشه های مولوی با اندیشه های روان شناسی انسان گرا، به بررسی تطبیقی شخصیت خودشکوفا در مثنوی معنوی با الگوهای ارایه شده از سوی آبراهام مزلو پرداخته شده است.
نیازهای کارکنان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران: اولویت ها و مقایسه آن ها برحسب ویژگی های جمعیت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر شناسایی نیازهای کارکنان ناجا و تعیین اهمیت و اولویت این نیازها بود. 3917 نفر از کارکنان ناجا در سطح کشور پرسشنامه نیازها را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون خی دو نشان داد که نسبت های متفاوتی از کارکنان در سطح هر یک از نیازهای پنج گانه قرار گرفته اند (p<0.001). نتایج یک هرم معکوس را نشان داد. بیش ترین درصد کارکنان اولویت نیازشان در سطح نیازهای رده بالا (خودشکوفایی، احترام، اجتماعی) و درصد کمی از کارکنان اولویت نیازشان در سطح نیازهای رده پایین (ایمنی و فیزیولوژیکی) بود.
بررسی ادراک واقعیت و پذیرش خود و دیگران در غزلیّات حافظ (براساس نـظریه شخصیّت / خودشکوفایی ابراهام مزلو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز، متفکّران دینی و فکری براساس مشرب های خاص خود، انسان حکیم، عاشق، مقتدر، ضعیف، خودشناخته و... را الگوی انسان کامل معرفی کرده اند. در قرن بیستم، با ظهور سه مکتب روان کاوی، رفتارگرایی و انسان گرایی، توجه به شخصیّت انسان، جنبه های عینی تری به خود گرفت. ابراهام مزلو(1908-1970) بنیان گذار روان شناسی انسان گرا ضمن انتقاد شدید از دو مکتب مذکور، طبیعت انسان را نیک و پاک و خواستار شکوفایی توصیف کرده، به جای بررسی نمونه های معلول و رشدنایافته ، بهترین نمونه های نوع انسان را مورد بررسی قرار داده، آن را شاخصه اصلی روان شناسی خود نموده است. او رفتارهای انسان را برانگیخته نیازها دانسته و برای او پنج سلسله نیاز ذکر کرده: 1. نیازهای فیزیولوژیکی 2. نیازهای ایمنی 3. نیازهای عشق و تعلّق 4. نیاز به احترام 5. نیاز به خودشکوفایی. مزلو خودشکوفایی را تحقّق بخشیدن به خود در بالاترین سطح می داند و ویژگی های متعددی را برای افراد خودشکوفا مطرح می کند که در این مقاله دو ویژگی ادراک بهتر واقعیت و پذیرش خود، دیگران و طبیعت ، در غزلیّات حافظ مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه حافظ جهان پیچیده ترین راز و کشف آن بزرگ ترین واقعیت و به تعبیر مزلو شناخت هستی است. او با وجود شناخت ابعاد متعدد جهان و بی اعتباری و بی ثباتی نقش دوران، هرگز آن را به میل خود تفسیر نمی کند و گاه به جای ستیزه با آن، تسلیمش می گردد و زمانی نیز به اقتضای موقعیت، آشفتگی و بی نظمی پیشه می کند. خودپذیری او سه محور: الف) هنر شاعری ب)پذیرش مسؤولیت اعمال پ) امیدواری را شامل می گردد و عدم حالت تدافعی و احساس گناه و شرمساری در مقابل کمبودها و کاستی های قابل اصلاح، مهم ترین موضوعات ویژگی پذیرش خود، دیگران و طبیعت را تشکیل می دهند.
مطالعه تطبیقی نظریات مولوی و مزلو درباره انسان سالم و کامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش مقایسه نظریات و افکار مولوی و مزلو بود، دو اندیشمندی که با یکدیگر فاصله زمانی جالب توجهی (مولوی در قرن هفتم هجری شمسی و مزلو در قرن چهاردهم هجری شمسی) داشتند و در جغرافیای مکانی کاملاً متفاوتی (مولوی در سرزمین ایران قدیم یعنی بلخ و مزلو در امریکا) زندگی می کردند. مسلم است که با این توضیحات خاستگاه فکری و جهان بینی این دو نیز کاملاً متفاوت بوده است، اما به رغم این اختلافات، مولوی با اطمینان از وجود و دستیابی به انسان کامل در سراسر کتاب «مثنوی معنوی» در جستجوی انسان کامل و حکایات و نکته های او برای رساندن انسان به درجات کمال بود. هدف اصلی مزلو نیز دانستن این مسأله بود که انسان برای رسیدن به کمال و خود شکوفایی تا چه اندازه توانایی دارد و بر این باور بود که اگر بتوانیم تمام استعدادهای بالقوه خود را شکوفا کنیم، دستیابی به این حالت آرمانی هستی و تبدیل شدن یا نزدیک شدن به انسان سالم و کامل ممکن و مقدور خواهد بود. در عین حال، می توان گفت که تفاوت بین این دو دیدگاه نیز شایان توجه است. در حالی که مزلو روان شناسی مورد نظر خود را «روان شناسی بودن» و حضور در زمان حال می نامد، می توان گفت که روان شناسی مورد نظر مولوی، گونه ای «روان شناسی با حق بودن» و گذر کردن از عرصه زمان است.
بازخوانی زندگی نامه مولوی با نظر به سلسله مراتب نیازهای مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تجربه های روحانی مولانا جلال الدین بلخی(604ـ672 ه .ق) در زندگی و آثارش نشان می دهد که او همواره به دنبال نیازهای نو، پویا و کمال طلبانه است. این رویکرد، نگرشی مثبت و غایی نسبت به انسان دارد که روان شناسان انسان گرا1 در نظریه های خود، در این باره سخن گفته اند. در این مقاله، نگاهی روان شناختی به زندگی پر حادثه و سراسر نیاز مولوی افکنده می شود و با انطباق محتوای آثار و زندگی نامه وی در نظریه سلسله مراتب نیازهای2 آبراهام اچ. مزلو3، بر نقاط عطف حیات معنوی و هنری او تأکید می گردد، و در نهایت، زندگی و افکار او به عنوان الگویی شرقی اسلامی برای نظریه مزلو، و به ویژه برای تجربه های اوج و رسیدن به مرحله خودشکوفایی معرفی می شود، که با نمونه ها و مصداق هایی از شعر و زندگی مولانا مستند شده است.
بررسی شخصیت بهرام در هفت پیکر با توجه به نظریه مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظامی به عنوان شاعری صاحب اندیشه در آثار خود سعی داشته تا دغدغه اصلی خود را در اشعارش بنمایاند. دغدغه انسان کامل و آرمانی که الگوی اخلاقی و فکری مخاطبان می تواند باشد. در هفت پیکر، اساس تفکر نظامی کمال، تعالی و خودشکوفایی شخصیت های داستان، مخصوصاً بهرام گور است. اما نه کمالی پر رنج؛ بلکه تجربه ای همراه با شادی و امیدواری، با توجه به جسم و روح و دو بعد مادی و معنوی که از این نظر با نظریه شخصیتی مزلو کاملاً سازگار است. بهرام بتدریج در سیر داستان به مرحله آگاهی می رسد و همراه با گره افتادن ها و گره گشایی های داستانی، گویی گره های وجود بهرام نیز گشوده می شود. در این مقاله، شخصیت بهرام در پردازش نظامی، با مؤلفه های خودشکوفایی مزلو تطبیق داده شده است.
بررسی سلسله مراتب نیازهای مزلو در گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعدی، از واقع گراترین شعرا و نویسندگان زبان و ادب فارسی است. به خصوص در گلستان که بهترین جلوه گاه واقع نگری های اوست هیچ گاه جانب واقعیت را رها نمی کند و سعی می کند عملی ترین راه ها را برای حلّ مشکلات و نیازهای اساسی بشر ارائه دهد. او در گلستان یکی از واقع گراترین معلمان اخلاق عملی شناخته می شود. از سویی دیگر، مزلو را بانی رویکرد انسان گرایی در روانشناسی می شناسیم. سعدی هم در مقام یک معلم اخلاق انسان گرا، با مزلو در زمینه پرداختن به نیازهای اساسی بشر اشتراکات زیادی دارد. در این مقاله سعی شده است تا علاوه بر ترسیم نقاط اشتراک و افتراق تئوری های آن ها در پرداختن به نیازهای اساسی بشر، اهمیت این نیازها را با تکیه بر گلستان و هرم نیازهای اساسی مزلو تببین نماییم. سعدی در بیشتر کلیات و حتی جزئیات و میزان اهمیت دادن به نیازهای اساسی هم عقیده با مزلو است. جز آن که در تفکر سعدی یک تفاوت بنیادی در نیازهای اساسی چهارگانه مشاهده می شود. این نیاز مقدّر را تحت عنوان قابلیت، به قاعده هرم نیازهای اساسی سعدی می افزاییم.
شخصیّت رستم بر اساس داستان رستم و اسفندیار در شاهنامه و نظریّة «خودشکوفایی» آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همواره روشنفکران و متفکّران مکاتب مختلف به قصد ترسیم سیمای انسان کامل، مؤلّفه هایی را ارائه کرده اند. آبراهام مزلو از پایه گذاران روانشناسی انسان گرا، برای انسان کامل مورد نظر خود ک ه از آن به فرد خ ودش کوفا تعبیر می کند، ویژگی هایی را عرض ه می کند که طبق دیدگاه وی، در م ورد بیشتر افراد موفّق مصداق دارد. رس تم یکی از موفّق ترین و ک امیاب ترین شخصیّت های شاهنامه است و عناصر اصلی ویژة افراد خودشکوفای مزلو دراندیشه ها، رفتار و گفتار وی قابل بازیابی است. این مقاله، در آغاز «آبراهام مزلو»، نظریّة خودشکوفایی و عناصر آن را معرّفی می کند و آنگاهدر قسمت اصلی مقاله، به توصیف و تحلیل شخصیّت رستم (با تکیه بر داستان رستم و اسفندیار) مطابق با الگوهای معرّفی شده می پردازد. در واقع، این پژوهش رستم را به عنوان الگوی ایرانی برای نظریّة مزلو معرفی می کند که به نمونه هایی از داستان رستم و اسفندیار مستند شده است. به نظر می رسد که فردوسی در طرح این داستان که در واقع، آخرین حضور جدّی رستم در صحنه است، خواسته تا برتری جسمی، روحی، شخصیّتی و معنوی رستم را به نمایش بگذارد.
شاهنامه و علم مدیریت با تأکید بر هرم سلسله نیازهای مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی آثار ارزشمند حوزه ادبیات فارسی و پدید آوردن آثاری در ارتباط با ادب، سیاست، روان شناسی، فلسفه، و علوم نوپایی مانند مدیریت نشان دهنده این نکته مهم است که ادبیات تنها به حوزه احساس و ذوق تعلق ندارد؛ بلکه میدانگاه وسیعی از تجربه های حسی مبتنی بر واقعیات عینی است. بیشتر نظریه پردازان علم مدیریت، در تعریف این واژه بر اصول سازماندهی، انگیزش، کنترل و برنامه ریزی تأکید کرده اند. در این جستار با بررسی اصول مدیریتی فردوسی در شاهنامه و تطبیق آن ها با هرم سلسله نیاز های مزلو- که یکی از مباحث مهم مدیریت علمی است - به این نتیجه رسیده ایم که فردوسی به میزان قابل توجهی با اصول مدیریتی آشنا بوده و کوشیده است امور را بر پایه این اصول و با توجه به نیازهای اساسی انسان سازمان دهی کند و بهترین تصمیم را متناسب با شرایط موجود به اجرا درآورد ، شایسته ترین افراد را به کار گیرد و با احاطه کامل بر اوضاع حاکم، این افراد را با توجه به نیازشان برانگیزد و با برنامه ریزی صحیح کنترل کند و آنان را در راستای اهداف کلی حکومت قرار دهد. دیدگاه های ممتاز و مدیریت برتر منش فردوسی، با توجه به ارتباط مستقیم و انکارناپذیر مدیریت و فرهنگ ملت ها می تواند الگویی قابل ملاحظه برای مدیران امروزی باشد.
بررسی دیدگاه های روان شناختی عطار براساس مکتب انسان گرایی با رویکرد میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
مکتب انسان گرایی در قرن بیستم با دیدگاه های راجرز و مزلو به روان شناسان معرفی شد. این مکتب به بررسی نیازهای آدمی و گرایش های فطری او پرداخته است. آرمان شهر، تجربیات اوج و والا، تجربیات دینی، انگیزه های متعالی و طبیعت انسان از جمله نظریات مزلو و راجرز است. عطار یکی از بزرگ ترین عرفای مسلمان قرن 6 و 7 نیز در غزلیات خود بر اساس آموزه های اسلام به بررسی این امور پرداخته و ضمن بیان آنها به تحلیل و تبیین این موضوعات همت گمارده است. با کاربرد نظریات انسان گرایان می توان بسیاری از اندیشه های عطار را تبیین کرد و دریافت که وی نیز به نظریه پردازی در این زمینه پرداخته است. در واقع آشکار می شود عطار مانند بسیاری دیگر از عارفان در تعلیمات خویش به مباحث روان شناختی روی آورده که دریافت و استخراج این نظریات نیازمند پژوهش های جدی متخصصان علم روان شناسی بر روی متون ادبی است. از طرف دیگر برای تفسیر بسیاری از اندیشه های عرفانی آشنایی با نظریات گوناگون روان شناسی ضرورت دارد. در این پژوهش که به شیوه توصیفی _ تحلیلی انجام گردیده است کوشش می شود با به کارگیری نظریات انسان گرایان درباره نیازهای انسان، انسان کامل، تجربیات اوج و انگیزه های متعالی نظریات عطار تبیین گردد.
انسان خودشکوفا و خودشکوفایی سعدی با رویکرد تطبیقی به نظریه مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
1 - 36
حوزه های تخصصی:
روان شناسی انسان گرا (Humanistic) از مکاتب روان شناختی نیمه دوم قرن بیستم است و سعی در کشف خودآگاهی، رشد و کمال، خودشکوفایی، خلاقیت و توان مندی های بالقوه و بالفعل انسانی دارد. پدر معنوی اندیشه های این مکتب، آبراهام مزلو است. مزلو بر آن بود که رفتار انسان توسط سلسله مراتب نیازها برانگیخته می شود که در قالب یک هِرَم ترسیم می گردد. در رأس هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو خودشکوفایی (self-actualization) قرار دارد. در واقع مزلو نخستین روان شناسی بود که مفهوم خودشکوفایی را مطرح کرد. سعدی شاعری کمال طلب و کمال گراست. دو کتاب گلستان و بوستان او بهترین تصویر واقع گرایی و ایدئال گرایی اندیشه های او را به نمایش می گذارد. سعدی یکی از بزرگ ترین شاعران ادب فارسی است که علاوه بر آنکه سخنش در فصاحت، بلاغت و زیبایی در اوج قرار دارد، محتوای سروده ها و نوشته هایش نیز مورد توجه بوده و به شیوه های گوناگون مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بسیاری از اندیشه های سعدی با مفاهیم روان شناختی امروز قابل تطبیق اند. در بسیاری از گفتار سعدی، مفهوم خودشکوفایی را مطابق آنچه مزلو بررسی کرده است، به طور کاملاً واضح می توان تشخیص داد. در این مجال، مفهوم خودشکوفایی و انسان خودشکوفا را در آثار و نوشته های سعدی به بحث می نشینیم.
بررسی شاخصه های تجربه اوج عرفانی در غزل های بیدل دهلوی بر اساس نظریّه خودشکوفایی آبراهام مزلو
حوزه های تخصصی:
با استفاده از نقد روان شناسی که برای تحلیل متون ادبی به کار گرفته می شود، کنکاشی در لایه های زیرین شخصیّت صاحب اثر و متن آفریده شده از سوی او، صورت می گیرد. انسان گرایی یکی از مکاتب روان شناسی است که در آن به جنبه های مثبت انسانی توجه شده است. آبراهام مزلو به عنوان چهره اصلی این مکتب، با ارائه نظریّه خودشکوفایی به توصیف انسان سالم و بالنده پرداخته است. تجربه اوج یکی از معیارهای اصلی نظریّه مذکور است که مبانی آن شباهت های زیادی به آراء شاعران عارف مسلک مسلمان از جمله بیدل دهلوی در باب فنا، وصال، وحدت و اتّحاد دارد. دیوان بیدل سرشار از توصیف تجربیّات عاشقانه ای است که سالک کمال جو با آن روبه رو شده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، نمودهای تجربه اوج را در غزل های بیدل با رویکرد به یافته های مزلو کاویده است. نتایج پژوهش نشان می دهد مواردی مانند گشوده شدن افق نامحدود در برابر دیدگان، احساس شدید وجد و حیرتی فرامکانی و فرازمانی، احساس یکپارچگی و بی خویشتنی و گرایش به شعر، عرفان و مذهب در آزمودنی های مزلو و تجربه های بیان شده از سوی بیدل مشابه است.
بررسی مؤلفه های «خودشکوفایی» و «کمال طلبی» در تذکره عرفانی کلام الملوک باباجان قزوینی و نظریات آبراهام مَزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۳
188 - 206
حوزه های تخصصی:
تذکره کلام الملوک از باباجان قزوینی در سال 1043 به فارسی تالیف شده است. موضوع کلام الملوک باباجان قزوینی درمقامات عرفانی، احوالات و سخنان عرفا و اولیاء است.توجه به کمال آدمی و شکوفایی فرد در آرای عرفانی باباجان بسیار مورد توجه بوده است. به علاوه انسان کامل محور اصلی عرفان نظری است. آبراهام مزلو (1908- 1970م.) بنیان گذار روان شناسی انسان گرا است. استفاده از دستاوردهای دانش روان شناسی در ادبیّات، ابزاری سودمند در تحلیل شخصیّت ها در متون عرفانی است. موضوع انسان و الزامات حیاتی او سیر کمال درآرای مزلو و باباجان نقشی محوری دارد. این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی با تلفیق الگو و تفکرکمال طلبی و خودشکوفایی شخصیت آبراهام مزلو و باباجان قزوینی تلاش دارد به این مهم دست یابد. از نتایج تحقیق برمی آید که تحلیل نگرش باباجان قزوینی بر پایه دیدگاه مزلو و در ارتباط با حسّ همدردی نشان می دهد که رفتار او همچون مزلو، در مناسبات بینافردی توأم با خشم و مهربانی بوده است. نگرش باباجان قزوینی نسبت به مخاطبان خود، کل نگر و فراگیر بوده و دغدغه های او شامل همه افراد جامعه انسانی می شده است.
بررسی مولفه های زیبایی شناسی آثار هنر اسلامی بر اساس نظرات عرفانی ملا محسن فیض کاشانی و آبراهام مَزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
166 - 203
حوزه های تخصصی:
یکی از تغییرات بنیادین که در دو دهه اخیر در بررسی و تحلیل آثار هنری به ویژه شعر به وجود آمده، بهره گیری از دستاوردهای دانش روان شناسی است. در میان نحله های متعدد این دانش، مکتب روانشناسی انسان گرایانه اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا به توصیف مؤلفه های مثبت انسانی می پردازد و الگویی برتر از نوع بشر و توانایی های او ارائه می دهد. در واقع، انسان گرایی، انسان و خودآگاهی را در مرکز توجه می داند و باور دارد که اشخاص حق آزادی، خودشکوفایی و رفتار اخلاقی دارند. در این میان، آبراهام مزلو که سرشناس ترین شخصیت مکتب انسان گرایی است، با نظریه خودشکوفایی تحولی ژرف در این گرایش به وجود آورد. تجربه اوج یا عرفانی، یکی از مؤلفه های پانزده گانه نظریه اوست که نمود آن در آثار ادبی ایی که بن مایه ای عرفانی دارند، به روشنی دیده می شود. خوانش متون ادبی با عنایت به مؤلفه تجربه اوج، بخش های پنهان سطح فکری مؤلفان آثار را آشکار می کند و به جنبه های مغفول مانده آن می پردازد. ملامحسن فیض کاشانی یکی از شخصیت های ادبی-عرفانی برجسته در گستره ادب فارسی است که در آثار خود به ویژه دیوان اشعار به انسان و نیازهای او توجه شایانی نشان داده است. بازخوانی دیدگاه های او بر اساس نظریه مزلو، در پی بردن به الگوی انسانی مورد نظر فیض کاشانی مؤثر است. نتایج تحقیق حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی نگارش شده است، نشان می دهد که شاخصه هایی چون: «گشوده شدن افق نامحدود در برابر دیدگان»، «وجد و حیرت شدید و احساسی فرامکانی و فرازمانی»، «احساس یکپارچگی و بی خویشتنی» و «گرایش به شعر، عرفان و مذهب»، در آزمودنی های مزلو و تجربه های تبیین شده از سوی فیض کاشانی مشابه بوده است. همچنین، تجلی این شاخصه ها در هنر اسلامی نمود بارزی یافته است.
بررسی و نقد دیدگاه آبراهام مزلو در مورد خودشکوفایی با تاکید بر منابع اسلامی
حوزه های تخصصی:
آبراهام مزلو (1970 – 1908) از پیشگامان حوزه روان شناسی انسان گرا یا نیروی سوم روان شناسی است که با نقد و خرده گیری بر نظام روان شناسانه فروید پی ریزی شده است. از مهم ترین دیدگاه های مزلو که در دانش روان شناسی و نیز نزد محققان علوم تربیتی جایگاه ویژه ای یافته است، هرم نیاز است که براساس آن پنج دسته از نیازها از پایین به بالا یا از نیازهای فروتر به نیازهای فراتر ترسیم شده که در اوج آن نیاز به خود شکوفایی قرار دارد. این مقاله می کوشد؛ با مطالعه ای تطبیقی درباره مفهوم خودشکوفایی از دیدگاه مزلو و متون اسلامی، به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیل محتوا، خودشکوفایی انسان از منظر مزلو را با تاکید بر آیات و روایات اسلامی نقد نماید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که مفهوم خودشکوفایی از نظر آبراهام مزلو بیشتر بر جنبه های مادی انسان استوار است، اما آموزه های اسلامی این مفهوم را در سطحی بالاتر از آن مطرح کرده و خودشکوفایی را علاوه بر جنبه های مادی انسان به جنبه های متعالی مرتبط می سازد.
انسان خود شکوفا؛ بررسی تطبیقی شخصیت در پیر چنگی و شعبده باز نتردام بر اساس کهن الگوهای یونگ و الگوی روانشناسی آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان پیر چنگیاز مثنوی مولوی حکایتی به نظم با مضامین عرفانی است که در دفتر اول این اثر ادبی آمده است. بین این داستان و داستان شعبده باز نتردام نوشته آناتول فرانس نویسنده فرانسوی شباهت های بسیاری از نظر محتوا و شکل وجود دارد. شخصیت اصلی این داستان، شعبده بازی به نام «بارنابا» از جهات بسیاری به شخصیت اصلی داستان پیر چنگی شباهت دارد. در این مقاله که به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا انجام گرفته است سعی شده تا با بهره گیری از کهن الگوهای یونگ به عنوان بن مایه ناخوداگاه در بررسی و مقایسه تطبیقی این دو شخصیت و نیز بر اساس اصول روانشناسی انسانگرایانه آبراهام مزلو برای ارائه الگویی از یک انسان خودشکوفا خوانشی تطبیقی و انتقادی انجام گیرد. همچنین با طرح این سؤال که قهرمانان این دو داستان تا چه حد منطبق بر ویژگی های ارائه شده توسط مزلو برای افراد خودشکوفا بوده اند به این مسأله بپردازیم که نقش و جایگاه جامعه و جهان بینی حاکم بر آن به عنوان امری مؤثر در تحول روحی و روانی انسان ها تا چه حد در مورد شخصیت های این دو داستان مصداق دارد و اینکه در نهایت پیر چنگی توانسته با پا گذاشتن بر هوای نفس خود موجبات رضای خداوند را جلب کند یا خیر؟؛ یا شعبده باز توانسته به چه میزان از تعالی روحی در توجه به معنویات نائل شود؟!
بررسی نیاز عشق در شخصیّت تهمینه و سودابه براساس نظریه آبراهام مزلو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی، از جهت حضور انسان، موضوع نقد روان شناختی واقع می شوند و بستر مناسبی برای این پژوهش ها به شمار می آیند. ویژگی برخی از آثار، ارائه تصویری از انسان خودشکوفاست. انسان گرایی از جریان های تأثیرگذار در روان شناسی است که انسان و رسیدنش به خودشکوفایی از مباحث مهم آن به شمارمی آید. مزلو، از پیشگامان انسان گرایی، الگویی ارائه می دهد که در آن نیازهای اساسی را در پنج سطح طبقه بندی می کند. این الگو در بعضی از آثار مانند شاهنامه که ماهیتی انسان محور دارد، قابل بررسی است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، بررسی عشق در شخصیت تهمینه و سودابه، براساس نظریه مزلو است که می تواند رهنمونی در بررسی دیگر شخصیت ها، برای شناسایی انسان خودشکوفا باشد. از این رو این دو شخصیت، براساس شاخص های هرم مزلو سنجیده می شوند. با بررسی این دو شخصیت، تهمینه، الگوی افراد خودشکوفا و سودابه نمونه ناشکوفایی شخصیت معرفی می گردد و دلایل آن مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد، شخصیت های حماسی تا چه حد به رشد انسانی دست یافته و چه اندازه با الگوهای شخصیت رشدیافته حوزه روان شناسی، منطبق هستند. در میان شخصیت های شاهنامه، تهمینه از معاشیق داستان های حماسی غنایی است و می توان شاهد ویژگی های افراد خودشکوفا در رفتار او بود. عشق، موضوع مشترک داستان های غنایی و نیازهای نظریه مزلو، تهمینه را تا خودشکوفایی پیش می برد و باعث رشد او می شود. در تقابل با تهمینه، سودابه را می توان مورد توجه قرارداد؛ بررسی شخصیت سودابه بیانگر ناکامی او در تأمین نیازها و گذر نکردن از پایین ترین سطوح آن است.
بررسی روان شناختی شخصیت فریدون و ضحاک براساس نظریه شخصیت آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
129 - 150
حوزه های تخصصی:
انسان کامل و ارائه تصویری گویا و روشن از او از موضوعات بحث انگیز در علوم انسانی ازجمله ادبیات و روان شناسی است. در میان نظریه های شخصیت و از نگرش های نو در روان شناسی، نظریه انسان گرایی است که در آن انسان و دستیابی اش به خودشکوفایی از مباحث مهم به شمار می آید. در میان انسان گرایان نظریه آبراهام مزلو شامل سلسله مراتب نیازها ازجمله نیازهای فیزیولوژیکی، امنیت، عشق و محبت، احترام و خودشکوفایی است که از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این نظریه در بعضی از آثار ادبی ازجمله شاهنامه فردوسی- که ماهیتی انسان محور دارد- انطباق پذیر است. بررسی شخصیت های این اثر نشان می دهد انسان ایرانی در ادوار گذشته، تا چه حد به رشد و کمال انسانی دست یافته و چه اندازه منطبق بر الگوهای شخصیت رشدیافته حوزه روان شناسی است. در میان شخصیت های شاهنامه، فریدون یکی از محبوب ترین چهره های این اثر حماسی است که ویژگی های افراد خودشکوفا در رفتار و گفتار او مشهود است. ویژگی هایی مانند درک درست از واقعیت، خوی مردم گرا، تشخیص هدف از وسیله، روابط درون فردی و خودانگیختگی. در تقابل با فریدون، شخصیت ضحاک را می توان واکاوید. بررسی شخصیت ضحاک نشان دهنده ناکامی او در تأمین سلسه مراتب نیازهای اساسی و گذرنکردن از پایین ترین سطوح نیازهاست. هدف از این بررسی، نشان دادن جایگاه شخصیت فریدون و ضحاک، براساس نظریه مزلو است که می تواند رهنمونی در بررسی همه شخصیت های شاهنامه برای یافتن انسان کامل باشد و از سویی قابلیت متون کهن فارسی در شاخص های نظریه های نوین را نشان دهد. پژوهش حاضر با بررسی اندیشه و رفتار این دو شخصیت، فریدون را الگو و نمونه افراد خودشکوفا و ضحاک را نمونه ناشکوفایی شخصیت معرفی می کند و دلایل آن را بررسی می کند.
دفاع از عقلانیت دینداری با تکیه بر زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
145-164
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با ارائه تعریفی از عقلانیت 1)نظری و عملی و 2)عقلانیت ابزاری و غیرابزاری سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی التزام به آموزه های دینی یا دینداری ارائه شده است. ابتدا با تکیه بر نظریه آبراهام مزلو درباره هرم نیازهای انسان و نظریه های تدئوس متز و سوزان ولف درباره معنای زندگی از عقلانیت "معناداری زندگی" به مثابه هدف اساسی در زندگی انسانها دفاع شده است سپس به مدد نظریه توصیفی نینیان اسمارت پدیدارشناس دین معاصر درباره ابعاد دین سازوکاری برای دفاع از عقلانیت عملی ابزاری دینداری ارائه کرده و نشان داده ایم که اگر ادیان بتوانند به مدد ابعاد گوناگون خویش سطح خاصی از نیازهای انسان در نظریه مزلو را تامین کرده و در نهایت، طبق نظریه متز و ولف، به زندگی مومنان معنا -بخشند، میتوان از عقلانیت ابزاری دینداری دفاع کرد. نیاز دفاع از عقلانیت ابزاری دینداری به عقلانیت نظری آموزه های دینی، فراگیری مفهوم "معناداری زندگی" به مثابه هدف دینداری در تبیین عقلانیت عملی دینداری در مقایسه با دیگر اهداف دینداری ، توان معنابخشی ادیان به زندگی انسانها یا دست کم، به زندگی مومنان به خویش به مثابه یکی از ملاکهای عقلانیت دینداری و تفکیک میان سازوکار عقلانیت دینداری و تحقق این سازوکار در مقام عمل از زمره نکاتی است که در ارزیابی بدانها اشاره شده است.
بررسی مؤلّفه های «خودشکوفایی» در شخصیّت زال برپایه نظریه روان شناختی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
125 - 165
حوزه های تخصصی:
بررسی و پژوهش در حوزه ادبیات، در ارتباط با علوم مختلف ازجمله روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، زبان شناسی و... نشان دهنده قابلیت های چندگانه گستره ادبیات است. در میان علوم مختلف، روان شناسی رابطه تنگاتنگی با ادبیات دارد و می توان آن را در تحلیل آثار ادبی به کار برد. از میان شاخه های متعدّد آن، روان شناسی شخصیّت ابزار مناسبی برای بررسی شخصیّت های داستانی است. در میان نظریات متعدّد شخصیّت، الگوی هرمی آبراهام مزلو، روان شناس انسان گرای امریکایی، شاخص و فرایندی است که می توان از آن در بازشناسی شخصیّت ها استفاده کرد. این هرم، الگوی مناسبی برای شناخت ویژگی های انسان کمال طلب و خواستارِ تحقّق خود، در متون ادبی است. آنچه از فرایند این نظریه بر روی شخصیّت ها و تبیین جایگاه آن ها مهم به نظر می آید، جنبه تعلیمی و الگویی و تربیتی آن است. اینکه شخصیّتِ به کمال رسیده و خودشکوفا چه آموخته ها و تجربیاتی کسب کرده است، از جنبه شاخص های تربیتی و اخلاقی بسیار مهم می نماید. از بین آثار مختلف ادبی، شاهنامه فردوسی از آثار انسان گراست؛ نژاد، گوهر، هنر و خرد، چهار عنصری است که به تأکید فردوسی می تواند فرد را در ذهن و عمل به تکامل برساند. انسان در شاهنامه از واقعیت و فراواقعیت، تعقّل و تعهّد و در کلامی گسترده، خرد و اسطوره برخوردار است. خویشکاری شخصیّت های شاهنامه زمینه ای است که می تواند در شناسایی مرتبه انسانی آن ها کمک کند. بازشناخت روانی و شخصیّتی آن ها و اینکه آیا با بررسی روان شناختی شخصیّت ها می توان به شناخت دیگر از آن ها رسید، پرسش محوری این پژوهش است. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی می کوشد تا نشان دهد در میان شخصیّت های متعدّد این اثر، زال می تواند مصداق فرد خودشکوفا در نظریه مزلو باشد. او از شخصیّت های برجسته شاهنامه است که از ویژگی کامل پیوند خرد و اسطوره برخوردار است و توانسته است به مرحله خودشکوفایی برسد. یافته مهم این جستار آن است که زال الگوی خواستاران تحقّق خود است و شخصیّت اسطوره ای حماسی او دارای ویژگی های افراد اخلاق مدار و خودشکوفاست. از ویژگی های او، ادراک روشن از واقعیات، مسئله مداری، فرهنگ ناپذیری، خودانگیختگی، خوی مردم گرایی، پذیرش دیگران، خود و طبیعت است.