مقالات
حوزه های تخصصی:
«خواب و رؤیا» یکی از موضوعاتی است که در عرفان و روان تحلیل گری جایگاه ویژه ای دارد و می تواند موضوع پژوهش های میان رشته ای قرار گیرد. روان تحلیل گری حوزه وسیعی است و خود شاخه های مختلفی دارد که در بین آن ها روان تحلیل گری یونگ با عرفان شرقی و اسلامی سازگاری بیشتری دارد. یونگ به رؤیا اهمیت زیادی می دهد و منشأ آن را ناخودآگاه روانی انسان می داند. او معتقد است گاهی محتوای ناخودآگاه به شکل نمادین در رؤیا ظاهر می شود. بررسی و رمزشناسی رؤیای ابن عربی از دیدگاه یونگ، منشأ این رؤیا را مشخص می کند و بر اساس آن می توان برداشت ابن عربی و دیگران را تحلیل کرد و تردیدها و اختلاف نظرهایی را که در این زمینه وجود دارد، برطرف ساخت. همچنین آنچه را ابن عربی از زبان پیامبر در فصوص الحکم بیان می کند به گونه ای توجیه کرد که نه در راستگویی او تردید شود و نه آنچه او بیان کرده، تماماً به پیامبر منسوب داشت بلکه می توان وجهی نسبتاً مقبول و مناسب برای آن پیدا کرد. این بررسی نشان می دهد «خود» ابن عربی در رؤیا به صورت مبارک پیامبر(ص) نمود یافته و محتویات بایگانی شده در ناخودآگاهش نیز به شکل کتابی به نام فصوص الحکم به او داده شده تا وی آن را برای مردم گزارش کند.
بررسی تأویلات ابن عربی درباره آیات خلود و جاودانگی عذاب در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اسلام، کیفر برخی از گناهان، خلود و جاودانگی در دوزخ قرار داده شده و آیات بسیاری از قرآن کریم بر این خلود و جاودانگی صحه گذاشته است. مفسّران و گروه های مختلف فکری مسلمان، درباره دلالت این آیات بر جاودانگی رنج و عذاب با یکدیگر اختلاف کرده اند. برخی، خلود در دوزخ را به معنای خلود در رنج و عذاب دانسته ، و برخی همچون ابن عربی، به خلود در دوزخ و انقطاع رنج و عذاب گرویده اند. در این نوشتار، آیات وعید به خلود در دوزخ، در شش گروه دسته بندی شده و تأویلات ابن عربی در ذیل هر گروه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است، و در پاره ای موارد، بنا بر اقتضا، از رأی و نظر دیگر مفسران برای تکمیل و تأیید و یا نفی و تضعیف نظر ابن عربی استفاده شده، و در خاتمه چنین نتیجه گیری شده است که تأویل آیات خلود با توجه به اصول و مبانی مسلمِ انگاشته شده در مکتب ابن عربی، برای او امری اجتناب ناپذیر بوده است.
بازتاب نور نجس یا خیالات نادرست مدعیان سلوک در متون عرفانی تا قرن ششم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم، طبق سخن و اعتقاد عارفان، مهم ترین منبع کسب معرفت در حوزه عرفان اسلامی است و معیار صحت حقیقت از توّهم نزد ارباب معرفت است. از متون عرفانی استنباط می شود که دو گروه علی رغم اینکه در زیّ اهل سلوک اند، به دام افتاده خیالات باطل و گمان های نادرست از معارف و حقایق معانی قرآن کریم شده اند؛ نخست گروهی که در قصد سلوک و کشف حقیقت صادق اند، اما چون گرفتار ضخیم ترین حجاب، یعنی «حجاب خودی» و نفس هستند، ادراکاتشان کشف و مکاشفه نسیت، بلکه کج فهمی و ناشی از کوری حدقه بینش است، گروه دوم آنان که در قصد راه و هدف سلوک نیز آلوده به کسب جاه و نام اند و از این روی گفتارشان مردود است. از دیدگاه متون عرفانی فارسی هر دو گروه بی بهره از معرفت و شهود حق اند، و مدّعیات آن ها باطل و راهزن است، هرچند که گفته های آنان ظاهری عارفانه و گفتمانی در مسایل عرفان است. برخی، این سلک بیانات معرفت نمای را به «نور نجس» تعبیر کرده اند. سنایی، مولوی، محمد غزالی، احمد غزالی و عین القضات نیز هر کدام نامی بر این رمز گویی های متظاهران مدعّی کشف و شهود گذاشته اند، که در متن مقاله به آن پرداخته شده است. نیز در این پژوهش، چونی و چرایی موضوع با تفکیک و تحلیل از آرای مطرح در برجسته ترین متون عرفانی فارسی طرح و تحلیل و شواهد کافی در هر نکته ای آمده است.
بررسی عوامل سازنده ابهام در مقالات شمس با تأکید بر مسئله انسجام دستوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالات شمس به عنوان اثری برجسته و مهم در تاریخ عرفان و ادبیات فارسی که ارتباط تنگاتنگی با مولوی، زندگی و آثارش دارد، نه تنها مورد توجه طیف وسیعی از خوانندگان عادی و غیر متخصص قرار نگرفته بلکه حتی کمتر مورد توجه پژوهشگران واقع شده است. یکی از دلایل کم توجهی به این کتاب، ساختار جملات از هم گسیخته و عدم انسجام ظاهری متن است که سبب پدید آمدن ابهام شده است. در این پژوهش، به بررسی منشأ ابهام در این متن پرداخته می شود. به دیگر سخن، به این پرسش جواب داده می شود که چه عواملی سبب پدید آمدن ابهام در متن شده است؟ به این منظور بیشتر از روش تحلیل کلام و بحث انسجام دستوری که شامل ارجاع و حذف می شود استفاده می گردد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که بیشترین سهم ابهام در مقالات مربوط به آشنا نبودن خوانندگان با مهم ترین ویژگی سبکی متن، یعنی استفاده از «ایجاز» است. این طرز استفاده از کلام از سوی نویسنده، نمایانگر خلق و خوی اوست. عوامل دیگر عبارت اند از: نحوه استفاده از ضمایر شخصی به صورت ارجاع برون متنی و درون متنی بدون ذکر پیش مرجع، به کاربردن ضمیر «او» در معنای عام انسان، ذکر نکردن اسامی خاص به دلیل رعایت ایجاز، تبدیل یا تغییر شخص فعل از سوم شخص به اول شخص و بالعکس، استفاده از حذف، ابهام در تشخیص گوینده و شنونده در ساختار گفت وگو، آشنا نبودن مخاطبان امروزی با بافت موقعیتی کلام و نبود دانش پیش زمینه ای.
بازخوانی زندگی نامه مولوی با نظر به سلسله مراتب نیازهای مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تجربه های روحانی مولانا جلال الدین بلخی(604ـ672 ه .ق) در زندگی و آثارش نشان می دهد که او همواره به دنبال نیازهای نو، پویا و کمال طلبانه است. این رویکرد، نگرشی مثبت و غایی نسبت به انسان دارد که روان شناسان انسان گرا1 در نظریه های خود، در این باره سخن گفته اند. در این مقاله، نگاهی روان شناختی به زندگی پر حادثه و سراسر نیاز مولوی افکنده می شود و با انطباق محتوای آثار و زندگی نامه وی در نظریه سلسله مراتب نیازهای2 آبراهام اچ. مزلو3، بر نقاط عطف حیات معنوی و هنری او تأکید می گردد، و در نهایت، زندگی و افکار او به عنوان الگویی شرقی اسلامی برای نظریه مزلو، و به ویژه برای تجربه های اوج و رسیدن به مرحله خودشکوفایی معرفی می شود، که با نمونه ها و مصداق هایی از شعر و زندگی مولانا مستند شده است.
بازآفرینی اسطوره های سیمرغ و ققنوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها که زبانی سرشار از رمز و راز و ابهام دارند، واقعیت هایی جذّاب و غیر قابل انکار در عرصه ادبیات سنتی، متون عرفانی و شعر معاصرند. از شاعران کلاسیک، فردوسی، رکن استوار و سترگ ادبیات حماسی، به روشنگری و برجسته سازی اسطوره ها مبادرت ورزیده است. احیای مجدد اسطوره های آغازین و آشکار کردن حقیقت مینوی آن ها، دﻻیل بیرونی و درونی دارد. دﻻیل بیرونی را باید در حرکت تمدن و فرهنگ در طول تاریخ و دﻻیل درونی را باید در ادبیات عرفانی جست وجو کرد. موضوع درخور پژوهش، بازآفرینی و تکرارِ دیگرگونه این اسطوره ها در ادبیات عرفانی است که از نوعی بازگشت به اصل، تکاپو برای تولدی دیگر و میل به جاودانگی در آدمی حکایت می کند. راه یافتن اسطوره سیمرغ از حماسه به بسیاری از رسالهالطیرهای عرفانی، اهمیت بازآفرینی این اسطوره را نشان می دهد. نگارنده به لحاظ محدودیّت مقاله، صرفاً به بازآفرینی اسطوره سیمرغ و ققنوس در شعر کلاسیک، متون عرفانی و شعر معاصر می پردازد، زیرا نشان دادن نقش مهم این اسطوره ها در پیوند بین گذشته و حال و در سیر زمان با حفظ جنبه قداست مینوی آن هاست و اینکه بازآفرینی و تکراری دیگر از اسطوره ها، در واقع تجلّی و تداوم همان امر مینوی است.
زن سوفیایی در رؤیاهای عارفان (ذوالنون و ابن عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بعضی تذکره های صوفیه از گفت وگوی مرد صوفی با زنی عارف نقل آمده است که در بیشتر موارد زن عارف بدون نام است و با عنوان مجهوله الاسماء از وی سخن می رود. در برخی روایت ها، این زن شکلی رؤیایی دارد و در یکی از احوالات عرفانی که در آن صوفی در حال درون بینی و یا تمرکز قرار می گیرد، با عارف دیدار می کند و مشکلی از وی می گشاید. این حکایت ها ویژگی های مشترکی دارند که موضوع این مقاله با اشاره به دو نمونه از آن حکایت ها، تبیین مختصات این دیدارها و صفات زن رؤیایی است. این دو حکایت برگرفته از روایت هایی درباره دو عارف بزرگ قرن سوم و هفتم هجری، ذوالنون مصری و ابن عربی است که نگرش ایشان نسبت به زنان شباهت بی مانندی به یکدیگر دارد. این مقاله در سه بخش اصلی تدوین یافته است. بخش نخست با عنوان ذوالنون و زنان، درباره نگرش روشن ذوالنون نسبت به زنان است، و در بخش دوم، از ابن عربی و مکتب عاشقانه او که زن، محور اصلی وی است، سخن می رود. سپس با ذکر حکایت هایی مشابه از این دو عارف که روایت دو واقعه، از دیدار با زن درون است، به تحلیل درباره جایگاه و اهمیت این زن در این گونه واقعه ها پرداخته می شود. عده ای از زنان گمنام تذکره های اولیا، تجسمات روحانی درون خود عارفان است. آن بخش از درون ایشان که مایل به حقایق برتر و والاست و روی به سوی تعالی و تقدس دارد، رحیم و آرامش دهنده است. این زنان، همان زن سوفیایی اندیشه های افلاطون، دئنای آیین زرتشتی، شخینه یهود، بئاتریس دانته، و به قول یونگ، آنیمای شاعر است. آن بخش نهفته در ضمیر ایشان که در هنگام مراقبه و مکاشفه فرصت ظهور می یابد و روان عارف را هدایت می کند، و محصول خیال فعال عارف است.
جمالِ جلال و جلالِ جمال؛ پژوهشی قرآنی، عرفانی، ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عارفان با الهام از قرآن جهان را از یک سو وجه خدا شمرده اند و از دیگر سو، تجلی اسما و صفات او. اسما و صفات را نیز از یک دیدگاه به دو گونه جمالی و جلالی بخش کرده اند: اسم هایی را که با لطف، رحمت، کرم و... پیوند دارند، اسم های جمال نامید ه اند و اسم هایی را که با قهر، غضب، کیفر و... سر و کار دارند، اسم های جلال خوانده اند. از سوی دیگر، چون صفات خدا هستی یگانه ای دارند، هر جلال را دارای جمالی و هر جمال را دارای جلالی شمرده اند و از اینجا به جمع پارادوکسیکال جلال و جمال رسیده اند. در این گفتار پس از بازنمایی نکات یادشده از دیدگاه قرآنی و عرفانی، از جایگاه جلال و جمال در هستی شناسی، معرفت شناسی و روان شناسی عرفانی سخن گفته ایم و سپس به گستردگی، جایگاه جلال و جمال را در نمادشناسی عرفانی بازنموده ایم و نشان داده ایم که پارادوکس جمال و جلال در عرفان عاشقانه «ناز» خوانده می شود که آمیزه ای از راندن و خواندن و خواستن و نخواستن است. نکته ای که در شعر عاشقانه عارفانه با بهره گیری از نمادهای روی و موی، و بیشتر با نمادهای چشم و لب و وابسته های آن ها نشان داده می شود. بازتاب این کاربرد نمادین در شعر فارسی، پایان بخش این پژوهش است
لوایح از کیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رساله لوایح از متون معروف عرفانی است که به اقتدای سوانح شیخ احمد غزّالی نوشته شده است. ارادت عین القضات همدانی به مؤلف سوانح و ارتباط آن دو با یکدیگر، وجود نسخه ای از لوایح در مجموعه ای که تمهیدات عین القضات نیز در کنار آن آمده و بعضی عوامل دیگر، موجب شده است که این اثر به نام عین القضات شهرت یابد و یک بار نیز در ایران به نام او به چاپ برسد. این انتساب ناروا به بسیاری از کتاب ها و پژوهش های ادبی تسرّی یافته است. از سوی دیگر، در بعضی نوشته ها(اعم از فهرست ها، تاریخ های ادبیات و پژوهش های ادبی ـ عرفانی) جز از عین القضات، اشخاص دیگری مولّف لوایح معرفی شده اند. در این مقاله، با استناد به شواهد درون متنی و برون متنی، انتساب لوایح به عین القضات مردود دانسته شده است و حمید الدّین ناگوری، از صوفیان حوزه شبه قارّه هند در قرن هفتم، مؤلف این اثر معرفی می شود.
احمد حرب اصفهانی نیشابوری (تحقیقی درباره احوال و اقوال یکی از صوفی ـ زاهدان قرن سوم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی تاریخ تحلیلی تصوّف و مبانی نظری آن، جستار در احوال صوفی زاهدان سده های نخستین هجری، امری بایسته و ناگزیر است. یکی از این بزرگان، احمد ابن حرب اصفهانی نیشابوری است که ضمن ویژگی های ممتاز و فردی فکری اش، به واسطه آنکه استادِ محمد کرّام، رئیس فرقه کرامیه بوده و افکار و اقوالش در این طریقه تأثیر به سزایی داشته، از اهمیّت خاصی در مطالعات تاریخی و نظری تصوف برخوردار است. با این همه، متأسفانه در باب او تا به امروز، پژوهش درخور و مستقلی صورت نگرفته است. تحقیق حاضر که درباره احوال و افکار احمد حرب است، در کار تحقیقات کرّامیه پژوهی بسیار فایده مند تواند بود، و به برخی از سؤالات و ابهامات از جمله ارتباط احمد با محمد کرّام و عقاید کرامیه و علل طرد و ردّ او توسط برخی علمای حدیث، پاسخ می تواند داد.