مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
انحطاط
حوزه های تخصصی:
"در جستجوی الگوی هویت در اندیشه روشنفکران ایرانی، ضرورت داشت به این پرسش پرداخته شود که چه عواملی نگاه روشنفکران ایرانی به هویت را تحت تاثیر خود قرار داده است؟ و آیا میتوان توضیحی از تنوع الگوها به دست داد؟ با بهرهگیری از جامعهشناسی معرفت «وبری» و جستار روشی توماس اسپریگنز، تلاش شده تا تحول و تنوع الگوها توضیح و نشان داده شود که چگونه نظریههای متعدد هویتیِ روشنفکران ایرانی، تحت تاثیر بحران زمانه روشنفکران بوده است. چهار الگوی هویتی پدیدآمده در خلال بحرانهای مختلف عبارتند از:
1. الگوی هویتی باستانی بهدستآمده از بحران عقبماندگی
2. الگوی هویتی اسلامی ناشی از بحران انحطاط و گسست معرفت از اندیشه قدسی
3. الگوی هویتی چندگانه منتج از بحران ایدئولوژیگرایی و انعطافناپذیر دانستن فرهنگها و تمدنها
4. الگوی ایرانشهریِ متولدشده از بحران فراموشی جدال قدما و متاخرین و غوطهور شدن در نزاع سنت و مدرنیته.
"
آرمانگرایی در بنبست: نگاهی به نمایشنامة فراوانی اثر دیوید هِر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این گفتار به بررسی مضمون اصلی (تقابل میان آرمان خواهی و جامعه ای منحط) و نیز اهمیت نمایشنامه فراوانی (1978) اثر دیوید هِر، نمایشنامه نویس معاصر انگلیسی می پردازد. فراوانی، روایتی است فردی در بافتی تاریخی. روح سرکش شخصیت محوری این اثر نمودار شور تحول خواهی و آرمان گرایی دهه 1960 است که انبوه نمایشنامه نویسان جوان آن زمان نیز، از جمله دیوید هر، دستخوش آن بودند. تلخکامی این آرمان خواه در مواجهه با انحطاط روزافزون بریتانیای پس از جنگ جهانی دوم (در دوران رونق و «فراوانی») نقدی است کوبنده بر جامعه ای اخلاق زدوده و سترون که بذر آرمان گرایی در آن بخت روییدن ندارد. نگارنده می کوشد جایگاه این نمایشنامه را در مجموعه آثار هِر و همچنین درام نویسی معاصر انگلیسی بررسی کند. در این مقاله تأکید می شود که اثر مورد بحث را باید نقطه عطفی (هم از حیث مضمون پردازی و هم از حیث سبکی) در کارهای نویسنده ای شمرد که سیر تطور مضامین و رویکردهای آثارش (فاصله گرفتن از رادیکالیسم و میل به لیبرالیسم و محافظه کاری) و نیز زندگی حرفه ای اش (گذار از «حاشیه» به «مرکز» درام نویسی انگلیسی) نمودگار و نمایه ای است از یکی از مهمترین الگوها و روندها در درام نویسی انگلیسی بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون.
تشبیهات طنزآمیز
حوزه های تخصصی:
ساختار ساختارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس تاملات فرمالیست های روس و دانشمندانی چون لوی اشتروس در باب مفهوم ساخت و ویژگی های آن، هرگونه تغییر در درون یک ساخت، مجموعه عناصر سازنده آن ساخت را تحت تاثیر قرار می دهد. این تحولات مربوط به ساختار ساختارهای هر دوره است. هرگاه ساختار ساختارها در اوج باشد، ساختارهای دیگر نمی توانند در انحطاط مطلق باشند و برعکس. وقتی از این دیدگاه به تاریخ فرهنگ ایران عصر اسلامی نگاه کنیم، حدود قرن چهارم عصری است که ساختار ساختارها در اوج است و بنابراین همه ساختارهای کوچک تر چون شعر، نثر، موسیقی، عرفان، طب و معماری نیز در جایگاه بلندی قرار دارند.
آن چه فرهنگ ایرانی و ساختار کلان آن را در عصر فردوسی و بیرونی برجستگی ویژه بخشیده است، «آزادی خرد» است که در منازعات اشاعره و معتزله به چشم می آید. وقتی تفکر اشعری بر فرهنگ ایرانی حاکم شد، چراغ خرد به خاموشی گرایید و ساختار ساختارهایی که بر محور «یقین» استوار شده بود جای خود را به «حجیت ظن» سپرد و گزاره های گمانی جای گزاره های منطقی را گرفتند
شهر قدیم بم از نگاه جغرافیدانان اسلامی و ماموران رسمی
حوزه های تخصصی:
یکی از روشهای بسیار سودمند در تعیین سیر تطور و میزان تغییراتی که در فرم عمومی شهرهای کهن رخ داده اند ‘ بررسی کتب ومنابعی است که در قرون متمادی به وسیله جغرافیدانان اسلامی و یا سیاحان و مأموران رسمی به رشته تحریر درآمده اند. اهمیت ویژه اطلاعات استخراج شده از منابع مذکور در آن است که ‘ نویسندگان آنها علاوه بر تشریح وضعیت عمومی شهرها و محدوده تقریبی گسترش آنها‘ نام محله ها‘دروازه ها‘خیابانها‘بازارها‘مساجد‘حمام ها‘آسیابها و سایر تأسیسات شهری را مشخص نموده و سیستم های آبرسانی و راههای ارتباطی شهرها را نیز مد نظر قرار داده اند. در این مقاله تلاش گردیده تا با جمع آوری اطلاعات منابع جغرافیایی از قرون اولیه اسلامی تا دوران معاصر و تعدادی گزارش از سیاحان و مأموران رسمی – که به تشریح جغرافیای طبیعی و انسانی شهر بم پرداخته و فعالیتهای اجتماعی سکنه این شهر را مورد بررسی قرار داده اند- زمینه ای مناسب در جهت درک درست روند تکامل این شهر و انجام مطالعات میدانی باستان شناسانه فراهم آید.
گونه شناسی نظریه های انحطاط در آرای چهار فیلسوف معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی دیدگاههای چهار فیلسوف معاصر ایرانی درباره منشأ و منوال انحطاط اندیشه سیاسی در ایران متأخر می پردازد. هر کدام از این متفکران نماینده یک نحله فکری محسوب می شوند: رضا داوری به عنوان یک متفکر «هویت اندیش»، انحطاط را بر مبنای «بحران عالمگیر غربزدگی» تبیین می کند. در مقابل،سید جواد طباطبایی در مقام یک متفکر متجدد بر مبنای «هبوط فلسفه و شرایط امتناع اندیشه» و به خصوص اندیشه سیاسی به طرح نظریه انحطاط می پردازد. عبدالکریم سروش در جایگاه یک متفکر نواندیش دینی انحطاط مسلمین و نه مورد خاص ایران را موضوع تأمل خود قرار می دهد و آرامش دوستدار در نقطه مقابل سروش با نقد رادیکال و نیچه ای بر نهاد دین، «سیطره تاریخی تفکر دینی» بر حیات اجتماعی ایرانیان را عامل انحطاط می داند. بنظر می رسد در میان این نظریه پردازان، طباطبایی روایت جامعتری را از نظریه انحطاط عرضه می کند و آن را محور اصلی پروژه تحقیقاتی خود قرار می دهد. اما وجه مشترک همه این متفکران بی اعتنایی به ساحت پراکسیس یعنی صورت بندی اجتماعی ایده و توقف تئوری در عالم ذهن و سطح انتزاع است، بطوریکه بعضی از آرای مزبور، توان توضیح حداقل پیشامدها و روندها را ندارند. آنچه در پی می آید کاوش و ارزیابی منطق و ساز و کار نظریه های چهارگانه است. همه این متن در پی پاسخ بدین مسأله است که کانون تراکم یا موتور محرکه امتناع اندیشه در چه حوزه ای است. به عبارت دیگر شرایط ایجاد و امتداد سرشت اندیشه چیست که در ایران متأخر، مفقود شده است. روش پژوهش این مقاله، تفسیر متن و نیز سنجش روایی تفسیر از طریق گفتگوی عمیق با صاحبان تخصص در اندیشه سیاسی – من جمله بعضی از همین چهار متفکر – است.
پژوهشی در طبقات اجتماعی و آسیب شناسی عصر غزنوی و سلجوقی از خلال آثار ناصرخسرو و سنایی
حوزه های تخصصی:
بی تردید ملت ها طی قرن های متمادی به مقتضای وضع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی فراز و فرودهایی بسیار را تجربه کرده اند. قرآن کریم به سقوط و سر در نشیب آمدن ملل و اقوام گوناگون چنین اشاره کرده: «و هنگامی که خواستیم ملتی را نابود کنیم به ثروت مندان و خوش گذرانشان فرمان می دهیم (وقتی که آن ها تمرّد کردند) و به فسق و فجور سرگرم شدند، حکم قطعی خداوند در حقشان نفوذ یافته، نابودشان خواهیم کرد.» (اسراء / 16) با توجه به مفهوم این آیه، هنگامی که جامعه فاسد شد، فساد در تمامی طبقات، روابط و مناسبات اجتماعی رسوخ یافته، هیچ چیز از گزند آن در امان نخواهد بود. در چنین شرایطی، ناامنی در ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی پدید می آید و کلیة این ساختارها به جای تعامل و پیوند با یک دیگر در تقابل و تضاد با هم قرار گرفته، کارکردی مطلوب نخواهد داشت. این جاست که وجود روشن گران و منتقدان اجتماعی، نمودی خاص می یابد که با آگاه کردن آحاد ملت از طریق نشان دادن و انتقاد از تباهی ها و فسادها و نابکاری ها نقشی مهم در واداشتن اقشار مختلف اجتماعی به تحرّک در برابر زشتی ها و کاستی ها و کج اندیشی ها ایفا می کنند. نقد و تحلیل طبقات اجتماعی از دیدگاه ناصرخسرو و سنایی به عنوان شاعران روشن گر و منتقد از اهداف نگارش این مقاله بوده است.
زوال تمدن کاریزی ایران به روایت سفرنامه های بیگانة روزگار قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفرنامه نویسان غربی به ویژه در دو قرن اخیر گزارش گران بیرونی وضعیتی در ایران بوده اند که می توان از آن به انحطاط و عقب ماندگی تمدنی ـ فرهنگی تعبیر کرد. وضعیت اقلیمی و جغرافیایی ویژه ایران و خشکی و کم آبی و به تبع آن وابستگی شدید تمدن ایرانی به آب و سازه های آبی، به ویژه کاریز یا قنات، از ویژگی ها و پدیده هایی بوده که توجه اکثر غربیان را جلب کرده است. در این دوران، که هم زمان با شیوع ناامنی و آشفتگی و هرج و مرج بوده است، ساخت و نگه داری سازه های آبی با موانع و مشکلات فراوان روبه رو شد و بسیاری از سازه ها، به ویژه کاریز ها، و شمار فراوانی از آبادی ها و زمین های کشاورزی رو به نابودی و ویرانی نهاد. سفرنامه نویسان بیگانه، به مثابة ناظران آگاه و حساس و کنجکاو بیرونی، دقیق ترین و مؤثرترین گزارش ها را از این روند، و ارتباط متقابل آن با سیر عمومی زوال و انحطاط ایران زمین، بر جای گذاشته اند. مقاله حاضر بر آن است که تحلیلی منظم و روش مند از آن گزارش ها ارائه دهد. طبق این اسناد پیشامد های طبیعی و تاریخی، استبداد و بی قانونی و بحران مدیریت، شیوع ظلم و ستم و ناامنی، یورش های پی در پی ایلات و عشایر داخلی و مرزی، شرایط فرهنگی و معرفتی و اخلاقی، پاره ای مسائل مرتبط با سیاست و مناسبات خارجی، از جمله سیاست زمین سوخته و پاره ای مشکلات ارضی و مرزی با برخی کشور های همسایه، و سرانجام آثار و پیامد های ویران گر وقوع جنگ های جهانی در قرن بیستم از مهم ترین عوامل ویرانی سازه های آبی و شمار بسیاری از آبادی ها و روستاها و شهرهای ایران بوده اند. در این گفتار از این رویداد به «روند زوال و انحطاط تمدن آبی» یا تمدن کاریزی ایران تعبیر می شود.
بررسی دلایل انحطاط تفکر اسلامی و راه های احیای آن در اندیشه های استاد مطهری و اقبال لاهوری
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با رویکرد تطبیقی به مسئله عوامل انحطاط تفکر اسلامی در جهان اسلام و به تبع آن انحطاط جوامع مسلمین از دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری مى پردازد و بسیاری از عوامل اساسی درون مرزی و برون مرزی را که باعث انحراف و انحطاط تفکر اسلامی گشته بررسی می نماید که در این بیان مشترکات فراوانی میان آن دو متفکر به چشم مى خورد. از جمله این عوامل مهم، نفوذ اندیشه های بیگانگان به شکل های مختلف، تهاجم استعمار و برداشت های غیر اسلامی از آموزه های دینی، تحجر و... مى باشد. در پایان نیز به موضع گیری و راه کارهای مشترک به صورت عقلانیت دینی، اجتهاد، و توانمند سازی دین اسلام برای ادراه جامعه اسلامی اشاره شده است.
نظریه ی انحطاط و اصول شش گانه تکامل انسانی از نظر سیّد جمال الدین اسدآبادی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در باره ی تکامل و انحطاط جوامع نظریه های متعددی ارائه شده است. این جستار در صدد است از میان نظریه های مختلف تکامل و انحطاط جوامع اسلامی، بر نظریه ی فرهنگی تأکید کند. از این رو، از بین متفکران مسلمان، تنها کسی که تصور نمی رود نظریه ی انحطاطش در یک چارچوب فرهنگی قرار دارد، سید جمال الدین اسدآبادی است که در این جستار تلاش شده که نشان داده شود وی نیز به عوامل فرهنگی در انحطاط جوامع اسلامی توجه داشته است. نظریه ی قصر مسدس الشکل سعادت انسانی سید جمال بیانگر دو نکته اساسی است که برای اثبات فرضیه ی این مقاله از آنها بهره گرفته شده است: 1. عامل انحطاط می تواند عامل غیر سیاسی و غیر ساختاری باشد؛ 2. انحطاط یک جامعه به عوامل درونی به خصوص عوامل فرهنگی بر می گردد.
ضرورت توجه به توسعه فرهنگی از دیدگاه امام خمینی (ره)
حوزه های تخصصی:
امروزه توسعه از جایگاه بالایی برخوردار است، به گونه ای که از شاخص های تفکیک و تشخیص کشورهای پیشرفته از عقب مانده به شمار می آید که یکی از ابعاد آن، توسعه فرهنگی است.
«امام خمینی» (ره)، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین متفکران در تاریخ معاصر ایران، فرهنگ را پایه ای برای مسائل سیاسی و اقتصادی می دانند. از نظر ایشان، در مباحث مربوط به ایران، از هر موضوعی آغاز کنیم، ناگریز به بحث فرهنگ کشیده می شویم.
در این مقاله، به ابعادی از توسعة فرهنگی اشاره شده است که هر یک دارای سه ویژگی است:
1. از دیدگاه «امام» (ره) دارای اولویت و اهمّیت هستند.
2. برآمده از توسعه فرهنگی بوده و معلول آن به شمار می آیند.
3. بر توسعه فرهنگی تأثیرگذارند و نیز در سرعت رشد آن مؤثّر می باشند.
ملاحظاتی بر دیدگاه «تصلب و بن بست سنت اسلامی در تجربة اندیشة ایرانی»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انقلاب اسلامی، انقلابی مبتنی بر سنت اسلامی است. برخلاف تلقی رایج در غرب که سنت، به مثابه بخش و جزئی از عالَم غربی ملاحظه می شود، سنت در اندیشة اسلامی، شامل عالَم اسلامی بوده و قابل تقلیل به جزء و بخشی از آن نمی باشد. دکتر سید جواد طباطبایی ـ یکی از نویسندگان معاصر که همة تحولات و اندیشه های ایرانی را از صدر اسلام تاکنون بر محور سنت اسلامی و تطورات آن تحلیل می کندـ بر این باور است که سنت اسلامی به دلیل دورشدن از عقل آزاد ـ به معنای یونانی آن ـ و لغزیدن در ظاهر شریعت اسلامی و نیز به سبب تحولات تاریخی ناشی از حملة مغولان به ایران و... دچار انحطاط، زوال، تصلب و بن بست شده و آن چنان گرفتار تکرار بی تذکاری گردیده است که تراث آن برای درک مناسبات عصر مدرن ناکافی می باشد. هر چند وی کمتر مستقیماً و با صراحت دربارة انقلاب اسلامی سخن گفته است، اما از آنجا که این انقلاب بر پایة همین سنت اسلامیِ به بن بست رسیده! استوار شده است، منطقاً باید وصف یأس آوری که دربارة سنت اسلامی وجود دارد را در مورد انقلاب اسلامی نیز صادق دانست. این نوشتار در صدد است تا ضمن نقد نظریة دکتر طباطبایی، مسألة سنت اسلامی را به مثابه اساس و پایة انقلاب اسلامی، مورد تأمل و بحث قرار دهد.
نظریة انحطاط از منظر سعدی و ابن خلدون
حوزه های تخصصی:
کم یا بیش سه سده پس از عبور جهان غرب از دروازهء مدرنیته، جامعه ایران هنوز در چالش میان دو آموزهء سنت ـ مدرنیته گریبان خود را از چنگال مؤلفههای شبه مدرن رها نکرده است. در این میان چیستی و چهسانی انحطاط ایران که در متون کلاسیک جامعهشناسی اسلامی و ایرانی مسبوق به سابقه است، از جایگاه تأمل برانگیزی برخوردار است؛ چرا که خود موجب آشکار شدن فرایند ظهور و سقوط تمدنها میگردد و راهی به سوی توسعه متوازن میگشاید.
در این مقاله کوشیده شده است تا با باور بدین امر، نکات ارزنده و کلیدی در مقدمه ابن خلدون و گلستان سعدی با پشتوانة مطالعات جامعهشناختی مورد بررسی قرار گیرد.
مقایسه آراء حسن حنفی و محمد آرکون درباره علل انحطاط مسلمانان و راه رهایی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد بررسی مقایسه ای آراء حسن حنفی و محمدآرکون است. حنفی از جمله نواندیشان اسلامی است که برای رهایی مسلمانان از وضعیت انحطاط و همچنین ارائه راهکار برای آینده جوامع اسلامی به نقد سنت اسلامی و تمدن غربی می پردازد. وی معتقد است پیروی تمام و کمال از الگوهای غربی برای جبران عقب ماندگی مسلمانان راهگشا نیست و همچنین فاصله بین نظر و عمل در عالم اسلام بسیار زیاد شده و تنها راه برای نجات مسلمانان از انحطاط، پیوند میان نظر و عمل اسلامی است. محمد آرکون نیز به عنوان یکی دیگر از نواندیشان برجسته اسلامی، سنت اسلامی را به دلیل ماهیت غیرتاریخ مندی آن مورد انتقاد قرار می دهد و سکولاریسم غربی را به دلیل نادیده گرفتن بُعد دینی، الگویی کامل برای جوامع اسلامی نمی داند. آرکون راه حل خود را در قالب تاریخ مند کردن اندیشه اسلامی مطرح می کند که می تواند با برجسته کردن جنبه های عقلانی دین اسلام، راه را برای نقد سنت اسلامی باز کند. حسن حنفی و محمد آرکون به طور مشترک از نقد سنت اسلامی، تمدن غربی، برای پاسخ دادن به سؤال «چه باید کرد تا از انحطاط رهایی یافت؟» استفاده می کنند.
تأملی انتقادی در باب نظریه انحطاط ایران و راه برون رفت از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با اذعان به این امر که نظریه انحطاط تاریخی ایران از نظر تفحص در مبادی فکری و تاریخ اندیشه ایران زمین اهمیت به سزایی دارد، درصدد سنجش این نظریه از نظر انسجام درونی و قابلیت توضیح دهندگی تحولات تاریخی است. به عبارت دیگر با فرض اعتبار گزاره انحطاط به مثابه مفهومِ توضیح دهنده وضعیت ایرانیان در دو سده اخیر (که التزام به مبانی معرفتی تجدد و اصل پیشرفت و نگاه به تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران از سکوی تجدد اروپایی را به عنوان پیش فرض بنیادی پیش می کشد) به تأمل و نقد رویکرد و ره آورد نظریه انحطاط می پردازد. روش پژوهشی این مقاله، تفسیر متن است که بر خودبنیادی ذاتی متن به عنوان شرط لازم فهم آن تأکید دارد. نتیجه گیری مقاله آن است که اگرچه رهیافت طباطبایی در نظریه انحطاط (به جهت تأمل عمیق در تاریخ تفکر حوزه تمدنی ایران) بصیرت بخش است و بانی آن توانسته تاریخ اندیشه و به ویژه اندیشه سیاسی در ایران را در چارچوب یک طرح پژوهشی جامع به دقت مورد بررسی قرار دهد، با این حال، این نظریه فاقد انسجام درونی است و برخلاف مدعای واضع آن، در مواردی به تبیین های جامعه شناسانه راه می برد. این نظریه با ارائه روایتی کلان نگر از تاریخ، مشکلات امروزین جامعه ایران را به یورش مغولان در هشتصد سال قبل و زوال نظری فلسفه و اندیشه سیاسی متعاقب آن نسبت می دهد. نظریه انحطاط ایران ضمن کم التفاتی به مبنای نظری دین بنیاد حوزه تمدن ایرانی، فلسفه سیاسی را به عنوان عامل زیربنایی و تعیین کننده سایر عرصه های حیات اجتماعی می داند و راه رهایی را در تعابیر مناقشه برانگیزی چون \""تأسیس تجدد فلسفی از مجرای نقادی سنت\"" جستجو می کند. نتیجه گیری مقاله این است که روایت طباطبایی به لحاظ اتکا و ابتنای بر متن های کلاسیک، ارزش آکادمیک والایی دارد، اما از نظر ارائه راه عملی و ممکن، سخت ناتوان و مبهم به نظر می رسد. پیشنهاد مقاله این است که هر نوع تبیین نظریه انحطاط در مورد تاریخ ایران بیش از هر چیز باید فراز و فرودهای تفکر دینی را مدنظر قرار دهد
کالبد شکافی زوال و انحطاط سیاسی از دیدگاه ابن خلدون و ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه زوال و انحطاط نظام های سیاسی از قدیمی ترین اندیشه های بشری و نیز متفکران علم و فلسفه سیاست بوده است و هریک ازاندیشمندان از زاویه ای خاص به این مسأله نگریسته اند. ابن خلدون و ماکیاولی که در یک زمان و با فاصله کمی از یکدیگر، درمرزهای مجاور هم می زیسته اند، به اندیشه در باب انحطاط و فروپاشی سیستم های سیاسی و حکومتی پرداخته اند. هر دو اندیشمند، واقع گرا و فیلسوف با روشی تحلیلی و تعلیلی و با استفاده از تجربه عملی در سیاست و غور در تاریخ به مسائل و وقایع سیاسی و اجتماعی عصر خود اندیشیده اند. آنان با پذیرفتن اندیشه دوری بودن تاریخ درصدد توجیه و تفسیر علل وقایع و جریان های تاریخی برآمده اند. ابن خلدون در این دور گرایی به جبر تاریخی کشانده شده و شرایط را تحمیلی می داند و راهی برای خروج از بحران را میسر نمی داند؛ بر عکس، ماکیاول علیرغم اعتقاد به تکرار تاریخ، برای برون رفت از بحران راه حل نشان می دهد و سعی در ارایه طریقی برای جلوگیری از انقلاب و حاکمیت بخت است. به عبارتی، گذشته را چراغی فرا راه آینده می داند. از نظر ابن خلدون عامل اساسی ایجاد حکومت و قدرت، عصبیت است که با ایجاد رابطه بین الاذهانی بین قبیله ها نیرو و توان سیاسی را افزایش می دهد و از نظر ماکیاولی نقش محوری را ویرتو (توانایی و فضیلت) بر عهده دارد که با برخورد با فورتونا (بخت) و غلبه بر آن دولت و قدرت را بوجود می آورد. نکته مهم در اندیشه هر دو متفکر توجه بیش از حد آن ها بر مذهب به عنوان ابزار سیاست و عامل موثر بر سیاست است. اندیشه درباب علل انحطاط و زوال در جهان اسلام با ابن خلدون شروع شد و با او نیز پایان یافت، ولی در غرب راه ماکیاول ادامه پیدا کرد و این روش تفکر هنوز ادامه دارد. هدف این مقاله بررسی و فهم دلایل انحطاط و فروپاشی نظام های سیاسی از طریق مطالعه آرا و افکار ابن خلدون و ماکیاولی به روش ترکیبی؛ یعنی مقایسه ای و تعلیلی- تحلیلی خواهد بود.
مصداق شناسی قانون گریزی خلیفه سوم و تاثیر آن در انحطاط جامعه از منظر نهج البلاغه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ اسلام و عرب تاریخ خلفای نخستین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ اسلام تاریخ فرهنگی و اجتماعی اسلام
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث کلیات موارد دیگر متون حدیث نهج البلاغه پژوهی
قانون گریزی، از مهم ترین عواملی است که جامعه را به سوی انحطاط، سوق می هد. لذا امام علی علیه السلام در نهج البلاغه مصادیق آن را مورد اشاره و بررسی قرار داده اند. واکاوی قانون گریزی های دوران عثمان،از این جهت که تصویری از زمینه ها و عوامل انحراف جامعه و انحطاط آن را نشان می دهد، اهمیت دارد. عثمان از اجرای بعضی از قوانین خودداری نمود،یا قانون را به صورتی که مطابق منفعت و خواست خود می دید تفسیر کرد. او، در انتخاب کارگزاران و تقسیم بیت المال و توجه به اعتراضات مردم، قوانین پذیرفته شده اسلامی که منبعث از احکام قرآن وسنت پیامبرﷺ بود را کنار نهاد.اقدامات او، باعث بروز نشانه های انحطاط و ایجاد نارضایتی عمومی شد. پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش قانون گریزی در انحطاط جامعه از منظر نهج البلاغه تدوین شده و موضوع، به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.نتایج پژوهش، وجود رابطه معنا دار بین قانون گریزی های عثمان و انحطاط جامعه را نشان می دهد.
بررسی زمینه های تغییر و تحوّل در حقوق و جایگاه زنان در آغاز قرن چهاردهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
121 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تحولات جایگاه زنان در دوره های مختلف تاریخی و نیز بیان زمینه های تغییر در حقوق و جایگاه آنان در جوامع اسلامی در آغاز قرن چهاردهم هجری است که بر اساس روش تاریخی تحلیلی، از نوع تحلیل محتوا می باشد. ظهور دین اسلام سرآغاز تحولاتی عظیم در حقوق و جایگاه زنان بود. زنان در دوران پیامبر(ص) در تمامی عرصه های اجتماعی فعالیت و اظهارنظر می نمودند؛ اما این دوران عزّت، چندان به طول نینجامید و پس از وفات پیامبر(ص) عواملی همچون بازگشت به سنت های جاهلی، رواج فساد، آمیزش با فرهنگ های بیگانه، رواج اندیشه های مردسالارانه، ظهور دیدگاه های افراطی، نگاه ابزاری به زنان و بی توجهی به آموزش آنان، زمینه های انحطاط در جایگاه زنان را در جامعه فراهم نمود و زن ارزش، احترام و جایگاه اجتماعی اش را از دست داد. با آغاز قرن چهاردهم هجری عواملی همچون ظهور انقلاب صنعتی و فرانسه، رواج مباحث تجددگرایانه، استعمار و استبداد و مبارزه با آن، ظهور سرمایه داری و شهرنشینیِ زنان، پیشرفت های بشر در تکنولوژی های جدید، احتیاج مبرم به اصلاحات در امپراتوری عثمانی، علاوه بر ایجاد تحولات گسترده در جوامع اسلامی، بار دیگر زمینه های تحوّل در حقوق و جایگاه زنان را پس از دوره ی رکود فراهم نمودند و سبب ایجاد تغییرات گسترده ای در حقوق آنان گردید.
بررسی زمینه های تغییر و تحوّل در حقوق و جایگاه زنان در آغاز قرن چهاردهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
121 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تحولات جایگاه زنان در دوره های مختلف تاریخی و نیز بیان زمینه های تغییر در حقوق و جایگاه آنان در جوامع اسلامی در آغاز قرن چهاردهم هجری است که بر اساس روش تاریخی تحلیلی، از نوع تحلیل محتوا می باشد. ظهور دین اسلام سرآغاز تحولاتی عظیم در حقوق و جایگاه زنان بود. زنان در دوران پیامبر(ص) در تمامی عرصه های اجتماعی فعالیت و اظهارنظر می نمودند؛ اما این دوران عزّت، چندان به طول نینجامید و پس از وفات پیامبر(ص) عواملی همچون بازگشت به سنت های جاهلی، رواج فساد، آمیزش با فرهنگ های بیگانه، رواج اندیشه های مردسالارانه، ظهور دیدگاه های افراطی، نگاه ابزاری به زنان و بی توجهی به آموزش آنان، زمینه های انحطاط در جایگاه زنان را در جامعه فراهم نمود و زن ارزش، احترام و جایگاه اجتماعی اش را از دست داد. با آغاز قرن چهاردهم هجری عواملی همچون ظهور انقلاب صنعتی و فرانسه، رواج مباحث تجددگرایانه، استعمار و استبداد و مبارزه با آن، ظهور سرمایه داری و شهرنشینیِ زنان، پیشرفت های بشر در تکنولوژی های جدید، احتیاج مبرم به اصلاحات در امپراتوری عثمانی، علاوه بر ایجاد تحولات گسترده در جوامع اسلامی، بار دیگر زمینه های تحوّل در حقوق و جایگاه زنان را پس از دوره ی رکود فراهم نمودند و سبب ایجاد تغییرات گسترده ای در حقوق آنان گردید.
پژوهشی در خصوص مفهوم «سنت» در اندیشه جواد طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
891 - 907
حوزه های تخصصی:
درک اندیشه های سید جواد طباطبایی بدون در نظر گرفتن مفهوم «سنت» امکان پذیر نیست. «سنت» از نظر طباطبایی «آگاهی» انسان ایرانی است و بدون «سنت» اندیشیدن امکان پذیر نیست. با تصلب و زوال «سنت»، ایدئولوژی جای اندیشیدن را می گیرد و تنها با « اتخاذ موضع جدید آگاهی» می توان به زوال اندیشه پی برد و تصلب «سنت» را برطرف کرد.