مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
انحطاط
منبع:
پارسه پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
51-72
حوزههای تخصصی:
عبدالرحمن بن محمد بن خلدون مورخ و متفکر نواندیش، جهت بازشناسی علل و عوامل انحطاط مغرب اسلامی، طرحی نو در شناسایی مناسبات سیاسی و اجتماعی زمان خود به کار گرفت و سعی کرد به صورت کاملاً دقیق و موشکافانه به تجزیه و تحلیل جوامع هم عصر خود بپردازد. برخلاف بسیاری از مورخین قبل از او که نگاهی صرفاً توصیفی به مسائل تاریخی داشتند، وی سعی کرد به کنه و حقیقت امور دست یابد و به دنبال شناخت علل و عوامل شکل گیری وقایع بود. ازاین رو با توجه به شرایط آشفته و نابسامان جامعه مغرب که انحطاط این سرزمین را به دنبال داشت، با نگاهی ژرف و واقع بینانه به تحلیل و بررسی مناسبات سیاسی و اجتماعی زمان خود پرداخت و با تأسیس علم عمران سعی در شناخت وجوه متعدد جامعه داشته و آراء و عقاید متعددی در زمینه های مختلف جغرافیا، تاریخ و جامعه شناسی از خود به جای گذاشت. در پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر که با استفاده از روش تحقیق کتابخانه ای انجام گرفته است تلاش شد آرای وی در مورد انحطاط جامعه مغرب و نقش گروه های مختلف در شکل گیری این انحطاط مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی عوامل سقوط دولت صفویه از نگاه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۸
۱۰۳-۱۲۶
حوزههای تخصصی:
موضوع سقوط دولت ها از زمان های قدیم مورد توجه متفکران علم اجتماع، فیلسوفان، تاریخ نگاران و علمای علم سیاست قرار داشته است. این گروه ها معتقدند بر جریان تاریخ در خصوص انحطاط دولت ها قوانینی حاکم است. تحقیق بنیادی موجود بر مبنای نظریه انحطاط ابن خلدون و با بهره گیری از روش کیفی تبیینی در پی آن است که به این سوال پاسخ دهد که سلسله صفویه به چه دلایلی سقوط کرد؟ فرضیه این پژوهش آن است که زوال عصبیت در کنار تجمل طلبی و فساد دولتمردان؛ اصلی ترین عوامل سقوط سلسله صفویه بوده اند. نگارندگان این پژوهش ضمن بهره گیری از مفاهیم ابن خلدونی به عنوان چارچوب نظری تحلیل عوامل سقوط سلسله صفویه، در تلاش هستند تا اندیشه او را از قالب خشک نظریه پردازی صرف خارج نموده و با واقعیت های عینی و شرایط سیاسی یک حکومت تطبیق دهند تا توانایی انطباق نظریه ابن خلدون با واقعیات دولتی که در پهنه مکانی و زمانی متفاوتی با دوره حیات او قرار داشته سنجیده شود.
عوامل مؤثر بر انحطاط جایگاه زنان بعد از وفات پیامبر(ص)
منبع:
زن و فرهنگ سال هفتم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۷
37-54
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی عوامل تأثیر گذار بر انحطاط جایگاه زنان بعد از وفات پیامبر(ص) است و آن عبارتند از نخست: بازگشت به رسوم و عادات و سنن جاهلی ای که قبل از اسلام درباره زن وجود داشت همانند تحقیر زنان و برتر دانستن مردان نسبت به زنان. دوم: استبداد و خودکامگی برخی از حاکمان که سبب رواج فساد و عدم رشد فضائل انسانی و در نتیجه آسیب به قشر زنان گردید. سوم: رواج اندیشه های مردسالارانه در تفسیر مسائل حوزه زنان و توجیه آیات و احادیث و روایات به گونه ای که از آن بوی جانبداری از مردان و تضعیف زنان به مشام می رسید. چهارم: آمیزش و اختلاط فرهنگ اسلام با فرهنگ بیگانه ای که ارزش انسانی برای زنان قائل نبود و رسوخ این افکار به میان مسلمانان. پنجم: رواج تحجر و جمودگرایی در جامعه و عدم اجازه مشارکت به زنان در عرصه های مختلف اجتماعی و حتی رفتن به مسجد. ششم: نگاه ابزاری به زن، و به عنوان وسیله ای برای سرگرمی و خوشگذرانی و سوء استفاده. هفتم: بی توجهی به آموزش و پرورش زنان و محدود نمودن آنها به چهاردیواری خانه و محروم نمودن آنها از آموزش و کسب علم.
دیدگاه قرآن کریم درباره عوامل پیشرفت و انحطاط امت ها
منبع:
تمدن اسلامی و دین پژوهی سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴
10 – 27
حوزههای تخصصی:
در قرآن کریم، سرگذشت اقوام و امت های بسیاری، آمده است که با توجه به سنت های لایتغیر الهی، قابل الگوبرداری و تعمیم به همه دوره ها و زمینه ها است، ازاین رو، این مقاله، با روشی توصیفی- تحلیلی، در نیل به این هدف که نشان دهد: عوامل پیشرفت و انحطاط امت ها را بر مبنای آیات قرآن چیست؟ به رشته تحریر درآمده است. از بررسی مجموع سرگذشت های امم و اقوام در قرآن، نتیجه می گیریم که: عواملی چون فساد، رفاه زدگی، فسق، اسراف، استکبار، کفر به خدا، ظلم، پیروی کورکورانه از زمامداران و نظایر آن، سبب انحطاط و نابودی جوامع شده ند. براساس قاعده تعمیم سنت های الهی، در صورت بروز این عوامل، به خواست و مشیت الهی، انحطاط در کمین سایر ملت هایی خواهد بود که به فساد و ... دست می زنند، در مقابل، انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، ایمان به خداوند و رعایت اعتدال و میانه روی در تمامی امور از اسباب ثبات و پیشرفت یک جامعه است.
تحلیل انتقادی دیدگاه دکتر شریعتی درباره تقابل اسلام ایدئولوژیک و اسلام فرهنگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۵
169-188
مسئله عقب ماندگی و پیشرفت جوامع اسلامی از جمله مسائل مهمی است که ذهن بسیاری از اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول نموده و هر کدام از منظری تلاش نموده اند ضمن بررسی عوامل عقب ماندگی، راهی برای برون رفت از این مشکل بیابند. این نوشتار درصدد است با روش تحلیلی، انتقادی، دیدگاه دکتر شریعتی در مورد این مسئله را مورد واکاوی قرار دهد. شریعتی، عقب ماندگی و پیشرفت جوامع اسلامی را به دو نوع اسلام، یا به تعبیر دیگر دو نوع قرائت از اسلام گره می زند. از نظر او، اسلام فرهنگی عامل اصلی عقب ماندگی و در مقابل اسلام ایدئولوژیک، عامل پیشرفت مسلمانان در گذشته، اکنون و آینده بوده و می باشد. تمرکز بر تربیت عالم و مجتهد، گذشته گرایی، رویکرد محفافظه کارانه و سکولاریسم از ویژگی های اسلام فرهنگی است که موجب انحطاط و عقب ماندگی می شود. در مقابل، روشنفکر و مجاهد ساختن، رویکرد انقلابی، نگاه به آینده و اعتقاد به جدایی ناپذیری دین از سیاست از شاخصه های اسلام ایدئولوژیک است، به همین دلیل موجب پیشرفت جوامع اسلامی می گردد. نگارنده معتقد است علاوه بر نقدهایی که بر نوع قرائت ایدئولوژیک شریعتی از دین وارد است، اصل این دوگانه سازی و ایجاد تقابل بین اسلام ایدئولوژیک و اسلام فرهنگی و ارتباطی که وی بین این دو نوع اسلام با پیشرفت و انحطاط برقرار می نماید نیز محل تأمل و نقد است.
عوامل انحطاط تمدن اسلامی از منظر پژوهشگران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸
33 - 68
حوزههای تخصصی:
انحطاط تمدنی به طور عام و تمدن اسلامی به طور خاص از مقوله هایی است که مورد توجه اندیشمندان مختلف حوزه تاریخ، تمدن، الهیات، فلسفه، سیاست و علوم اجتماعی قرار گرفته است و از منظرهای گوناگون به آن پرداخته اند. پیشرفت و درخشش خیره کننده تمدن اسلامی در سده هایی از تاریخ و سپس زوال و افول علمی آن، این پرسش را در اذهان اندیشه گران و پژوهشگران شکل داد که چه عواملی بر انحطاط تمدن اسلامی تأثیرگذار بوده است؟ در این مقاله، به لحاظ گستردگی دامنه موضوع، مقوله انحطاط تمدن اسلامی از دیدگاه تاریخ تمدن نویسان و پژوهشگرانی که بر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی متمرکز شده اند، مطرح شده و عواملی را که این دو دسته برشمرده اند، بیان کرده است. یافته پژوهش نشان می دهد که از نگاه این پژوهشگران، دو دسته عوامل درونی و بیرونی بر انحطاط تمدن اسلامی تأثیرگذار بوده اند و ازاین دو، عوامل درونی جامعه اسلامی، در انحطاط تمدنی مسلمانان نقش اساسی داشته و تأثیر عوامل بیرونی، به سبب مساعدبودن شرایط درونی بوده است.
تحلیل سبک شناختی سروده ی قافیه صفی الدین حلی در مدح پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت سبک و زبان هر اثری در فهم و درک بن مایه های آن اثر کمک بسیاری خواهد کرد، به ویژه وقتی اثر مورد بررسی شعر باشد؛ چرا که زبان شعری در بیشتر موارد از شکل معیار خارج می شود. صفی الدین حلی یکی از بزرگترین شاعران دوره انحطاط است و مدح پیامبر اکرم (ص) در دیوان وی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. سروده قافیه ی حلی با 50 بیت، یکی از مدایح نبوی شاعر است که با موضوع تولد پیامبر (ص) و بیان وجد و سرور هستی و طبیعت از این رخداد خجسته و مبارک آغاز می شود و شاعر، میلاد حضرت را پایانی بر عمر ستم طاغوت و سرآغاز سرنگونی استبداد و حکومت کفر معرفی می کند و در ادامه به بیان فضایل پیامبر (ص) و ستایش ایشان می پردازد. مقاله پیش رو بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی و از دریچه سبک شناسی، سروده مذکور را در سه لایه آوایی، نحوی و بلاغی معنایی مورد تحلیل قرار دهد تا از طریق کشف ظرایف سبکی و زبانی این سروده و نقش آن در آفرینش معنا، نشان دهد که شاعر تا چه اندازه در قالب این ساختار شعری توانسته ارادت و محبت و عاطفه خویش را نسبت به ساحت مقدس پیامبر (ص) به نمایش بگذارد. نتایج مقاله، حاکی از آن است که شاعر برای زیباسازی ابیات و افزایش بار موسیقایی قصیده، از جناس بهره فراوان برده است. در حوزه نحوی نیز بسامد استفاده از جملات فعلیه و جملات خبری به ترتیب از جملات اسمیه و انشائیه به مراتب بیشتر است و تقسیم مقاطع آوایی از ویژگی های سبکی مدحیه مورد بررسی وی به شمار می رود. در حوزه بلاغی معنایی نیز دو عنصر تشبیه و استعاره از بسامد بسیار بالایی برخوردارند. سبک به کار رفته در این سروده به خوبی در خدمت پویایی گفتمان شعری بوده و در ترسیم عاطفه و احساس شاعر نسبت به پیامبر (ص) موفق عمل نموده است.
آرای اندیشه گران مسلمان معاصر هندوستان درباره انحطاط تمدن اسلامی (نمونه پژوهی محمد اقبال و ابوالحسن ندوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۱
10 - 34
حوزههای تخصصی:
برآمدن و بالیدن تمدن و فرهنگ اسلامی از شگفتی هایی است که توجه بسیاری از اندیشه گران حوزه دین، تاریخ، تمدن، جامعه شناسی و علوم سیاسی را به خود جلب کرده است. ضعف و زوال آن نیز این اندیشه گران را به تفکر واداشته که راز این عقب گرد و انحطاط را دریابند. از این رو، هرکدام با اصلی و فرعی کردن عواملی، تلاش کرده اند که ایستایی تمدن اسلامی را تبیین کنند. اندیشه گران جهان اسلام، ایرانی، عرب، ترک، هند، پاکستانی و...، با هدف احیا، اصلاح و پیشرفت دوباره تمدنی، این مقوله را در حوزه اندیشه خود قرار داده اند. در این مقاله هدف، بررسی آرای محمد اقبال و ابوالحسن ندوی دو تن از اندیشه گران مسلمان شبه قاره هند، درباره انحطاط تمدن اسلامی، به شیوه توصیفی-تحلیلی است، با طرح این پرسش که؛ این اندیشه گران در تبیین موضوع به چه عواملی توجه داشته اند؟ یافته های پژوهش نشان داده است که ایشان عوامل درون ساختاری تمدن اسلامی از جمله انحطاط اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، علمی و اخلاقی را در فرآیند نابودی فرهنگ و تمدن اسلامی مؤثر دانست ه اند.
پیامدهای اشرافیت و تجمل گرایی مسئولان با تأکید بر آیه 16 سوره اسراء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال دوم بهار ۱۴۰۱شماره ۱ (پیاپی ۵)
65 - 84
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش هدف آن است که با تبیین پیامدهای تجمل گرایی مسئولان، مردم و مسئولان از عواقب این پدیده آگاه شوند و از رواج سبک زندگی غربی در جامعه اسلامی جلوگیری شود، چراکه بر اساس آموزه های دینی و شواهد مسلم تاریخی یکی از عوامل اصلی انحطاط جوامع و حکومت های قدرتمندی مثل آندلس و صفویه «تجمل گراییِ» سردمداران و مسئولان بوده است. به همین دلیل، مقام معظم رهبری تجمل گرایی و اشرافی گری را بلایی بزرگ یاد کرده و در بیانیه گام دوم انقلاب، سبک زندگی اسلامی را توصیه نموده اند. ازاین رو، در این پژوهش، با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش تحلیلی توصیفی، پیامدهای تجمل گرایی مسئولان با تأکید بر آیه 16 سوره اسراء تبیین و بررسی می شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که تجمل گرایی و اشرافیت مسئولان موجب سرمستی و بی مسؤولیتی آنان در قبال جامعه و دور شدنشان از مردم می شود. همچنین راه مصرف گرایی را در جامعه هموار می کند و انگیزه تولید را می گیرد و موجب وابستگی جامعه و زمینه ساز فساد و ظلم و فراموش کردن خداوند عزوجل می شود که هریک از این عوامل به تنهایی برای عقب افتادگی و سقوط یک جامعه به خصوص جامعه اسلامی کفایت می کند.
انحطاط اندیشی تمدن ایرانی- اسلامی در تاریخ پژوهی زرین کوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
143-172
حوزههای تخصصی:
انحطاط اندیشی تمدن ایرانی اسلامی در تاریخ پژوهی زرین کوب منوچهر محمدیوسفی[1]، صالح پرگاری[2]، اسماعیل چنگیزی اردهائی[3] ، فوآد پورآرین[4] چکیده عبدالحسین زرین کوب از جمله ادیبان و تاریخ پژوهان ایرانی است که آثار گوناگونی در زمینه های مختلف به رشته تحریر درآورد. اندیشه انحطاط شناسانه از جنبه های پُرمحتوای نوشته های اوست. او متأثر از میراث فکری تاریخ نگاران عصر ناصری و متجددان نظریه پرداز دوره رضاشاه، به عوامل مؤثر بر انحطاط تمدن ایرانی اسلامی پرداخت. زرین کوب در لابه لای آثارش با مقایسه ادوار تاریخ ایران، نه فقط تبیین های پیشینیان را بازتولید کرد، بلکه عناصری دیگر بر آن افزود. بر این اساس، یکی از مهم ترین تلاش های وی برای خروج از این وضعیت منحط، طرح دوباره مسئله انحطاط بود. او با طرح این مسئله، با رویکردی تاریخی به انحطاط مزمن تاریخی ایران و تمدن اسلامی پرداخت. یافته های این تحقیق، بر اساس روش تحلیلی توصیفی نشان می دهد که زرین کوب راز و رمز چرایی انحطاط را به مؤلفه هایی همچون بی تسامحی، یونانی مآبی، جبرگرایی و خردستیزی نسبت می دهد. وی توجه به مُدارای دینی، بیگانه دوستی، آزادی فکر و خردورزی را برای سیاست مداران امروزی جامعه ایران آموزنده و انحراف از این ویژگی ها را مصیبت بار می داند. از این حیث، کانون اندیشگی وی برای حلِ مسئله انحطاط در ایرانِ پیشامدرن و معاصر، بازآفرینی و استمرار عناصر فرهنگی و قومی ِبرجای مانده از گذشته تاریخی است. واژه های کلیدی: اسلام، انحطاط، ایران، بی تسامحی، خردستیزی، جبرگرایی، یونانی مآبی [1]. دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه خوارزمی تهران (نویسنده مسئول) manochehryosefi44@gmail.com [2]. دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی pargari@khu.ac.ir [3]. استادیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی changizi@khu.ac. ir [4]. دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی f.pourarian@khu.ac.ir تاریخ دریافت : 27/11/1400- تاریخ تأیید : 20/2/1401
بهائیت و تمدن اسلامی (از شکل گیری تا پایان دوره پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمدن نظمی است که در نتیجه آن خلاقیت فرهنگی امکان و جریان پیدا می کند. تمدن اسلامی که بر اساس قرآن و سنت پیامبر (ص) بنیان گذاشته شده از زمان شکل گیری تاریخ پرفراز و فرودی را طی نموده است. در کنار علل شکوه و عظمت این تمدن، عواملی نیز موجب تضعیف و عقب ماندگی آن شده اند. فرقه گرایی در میان مسلمانان از جمله عوامل عقب ماندگی تمدن اسلامی بوده است. هدف این پژوهش بررسی و تبیین نقش فرقه بهائیت در انحطاط تمدن اسلامی است. این پژوهش با روش مطالعه تفسیری از نوع کیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و سایت های معتبر به انجام رسیده است. بر اساس یافته های این پژوهش، فرقه بهائیت از طریق ایجاد تفرقه و اختلاف در میان مسلمانان، برپایی منازعات سیاسی و اجتماعی، همکاری با قدرت های استعماری علیه ملل اسلامی و همراهی با تشکیل رژیم صهیونیستی در سرزمین های اسلامی، نقش موثری در تضعیف و عقب ماندگی تمدن اسلامی ایفا نموده است. کلمات کلیدی: تمدن اسلامی، فرقه گرایی، بهائیت، انحطاط، عقب ماندگی.
نظریه های انحطاط تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
236-189
حوزههای تخصصی:
برآمدن و برافتادن تمدن های گوناگون بشری از حوادثی بوده که توجه بسیاری از اندیشمندان در حوزه تاریخ، تمدن پژوهی و جامعه شناسی را به خود معطوف کرده است. تمدن اسلامی نیز که در سده هایی از تاریخ، از درخشش خیره کننده علمی برخوردار بود، اما در ادامه حیات خویش به افول علمی دچار شد، اذهان اندیشمندان و پژوهشگران را به پرسش در چگونگی و چرایی علت افول یا انحطاط آن درگیر ساخت. پرسش قابل طرح این است که آیا در بررسی انحطاط تمدنی اسلام، جدای از علل و عواملی که استدلال شده، نظریه یا نظریه هایی مطرح شده است؟ هدف این مقاله، ارائه و دسته بندی نظریه های انحطاط تمدن اسلامی از خلال علل و عوامل گوناگونی است که در این باره مطرح شده است. یافته پژوهش نشان داده است که از دیدگاه های مطرح شده در چرایی افول تمدن اسلامی می توان نظریه هایی را برساخت که یا نگاه به عوامل درون تمدنی دارند یا به عوامل برون تمدنی نظر کرده اند.
انقلاب اسلامی ایران و آینده ی اُمّت اسلام در اندیشه ی علم مطهری: (عوامل تداوم و انحطاط)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهید مرتضی مطهری به عنوان یکی از شخصیت های تأثیرگذار در تئوری پردازی مبانی انقلاب اسلامی است. ایشان به عنوان ایدئولوگ انقلاب ، جزو محدود افرادی است که به بررسی تداوم و انحطاط انقلاب اسلامی ایران و تاثیر آن بر آینده ی امت اسلام پرداخته است، به گونه ای که در تحلیل نهائی از رهگذر تداوم انقلاب ، کوشید ، به تبیین مبانی اسلامی و ایرانی در احیای تمدن اسلامی نیز بپردازد. وی جزء اندیشمندانی بود که همواره دغدغه ی اسلام و ایران داشت و نسبت عوامل تداوم و یا انحطاط آن حساسیت و نگرانی بسیار زیادی داشت. پرسشی که این پژوهش به روش توصیفی و کیفی درصدد پاسخگوئی به آن است این است که از دیدگاه علامه مطهری ، آینده و یا به تعبیری سرنوشت انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری بر آینده ی امت اسلام دارد؟فرضیه ی ما در این پژوهش آن است که : از دیدگاه شهید مطهری بین انحطاط و یا تداوم انقلاب اسلامی با انحطاط یا تداوم امت اسلامی ارتباط معناداری وجود دارد به گونه ای که انحطاط یا تداوم انقلاب با آینده امت اسلام پیوند خورده است.
این همانیِ نقد در جدال میان مشروطه خواهی و ایرانشهری (بررسی نقادانه منازعه فکری دکتر داود فیرحی و سیدجواد طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
مرحوم دکتر داود فیرحی و دکتر سیدجواد طباطبایی دوتن از اساتید سابق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هریک داعیه دار تفکری در باب ایران بودند که در در سال های اخیر صورت نوعی تقابل و منازعه فکری به خود گرفته بود. طباطبایی پس از سال ها بحث نظری در باب انحطاط ایران در نهایت از موضع اندیشه سیاسی ایرانشهری به مسئله انحطاط ایران می نگرد و دکتر داود فیرحی مشکله ایران را ذیل غفلت از تحولی مورد خوانش قرار می دهد که در دوران مشروطه در اندیشه سیاسی تشیع رخ داد و آن مشروطه خواهی خاصه با تقریر میرزای نائینی است. از آنجا که هریک از این دو استاد محترم از زاویه متفاوتی به مشکله ایران می نگریستند، در سال های اخیر مدارای فکری ایشان به منازعه فکری بدل شد و هریک در آثار اخیر خود مستقیماً به نقد یکدیگر پرداختند. این مقاله ضمن بررسی این منازعه فکری، مدعی است نوعی این-همانی میان نقد هردو استاد به یکدیگر وجود دارد؛ در واقع، هردو استاد یکدیگر را به غفلت نظری واحدی متهم می کنند. ما در این مقاله، به بررسی وجوه مختلف این منطق این همانی خواهیم پرداخت.
دیدگاه ابن خلدون درباره نقش عصبیّت و دین در تمدن اسلامی
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی دیدگاه ابن خلدون به تأثیر عصبیت و دین اسلام در شکل گیری و انحطاط تمدن اسلامی می پردازد.با توجه به اینکه دین اسلام در بستر عصبیت عربی ظهور کرده، لذا این سوال مطرح است که در تحلیل تمدنی ابن خلدون، دین اسلام چه مواجهه ای با عصبیت عربی داشته است و در فرایند تاریخی تمدن اسلامی، عصبیت و دین اسلام چه تأثیری بر شکل گیری و بعد انحطاط آن داشته اند؟ در پاسخ به این سوال،به عنوان فرضیه می توان گفت که دین اسلام با تعدیل عصبیت عربی،امکان تمدن سازی را فراهم نموده و با بازگشت قبیله گرایی و عصبیت صرف قبیله ای، تمدن اسلامی رو به انحطاط رفته است.یافته های این پژوهش حاکی از این است که از دیدگاه ابن خلدون،تمدن در نقطه عدالت به وجود می آید و وقتی از این نقطه خارج شد، رو به انحطاط می گذارد. از دیدگاه وی،دین اسلام با عطف توجه عصبیّت عربی به حق و راستی، نیروی آن را دو چندان کرد و با تکیه بر نیروی شدید آن به سرعت در کشورهای دیگر توسعه یافت و موجب ایجاد تمدن عظیم اسلامی شد اما بعد از دوره خلفای راشدین، به تدریج با کنار گذاشتن اصول دین اسلام و بازگشت به قبیله گرایی، تمدن اسلامی رو به سوی انحطاط رفت.در مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین دیدگاه فوق خواهیم پرداخت.
رابطه تکبر و ذلت: تعریف، اقسام، پیامدها، و علاج از منظر آیات قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال نهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۶
223 - 236
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه تکبر و ذلت از منظر آیات قرآنی می باشد. کبر که به عنوان خودبزرگ بینی تعریف شده است، به صورت خصلت تکبر در رفتار آدمی بروز و ظهور می یابد. در این پژوهش که از نوع کتابخانه ای می باشد، به اقسام تکبر که شامل تکبر در برابر خداوند، تکبر در برابر پیامبر و امام، و تکبر در برابر مردم است، اشاره شده است و به ریشه شناسی خصلت تکبر که احساس حقارت و عقده درونی است، پرداخته شده است. در ادامه، پیامدهای تکبر که ذلت دنیا و آخرت، بی عقلی متکبر، خشم و غضب وی، کفر و ذلت متکبر، عدم استفاده وی از تجارب دیگران، خشم و غضب مردم از شخص متکبر، دوری وی از علم آموزی و حکمت، خلود در آتش جهنم و رابطه تمامی موارد ذکرشده با ذلت و دونی متکبر است، به صورت تفصیلی از منظر آیات قرآنی مورد بررسی قرار گرفته اند. در انتها با بهره گیری از منظر متون دینی به توصیه هایی برای علاج تکبر پرداخته شده است.
بررسی علل انحطاط و عقب ماندگی ایران: مطالعه تطبیقی دیدگاه علی شریعتی و عبدالکریم سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از نخستین رویارویی های ایرانیان با غرب و آشنایی و حیرت آنان از پیشرفت های غرب در ساحت علم و حکومت داری بود که عقب ماندگی ایران از غرب در ذهن متفکران و اندیشمندان سرزمین مان به مثابه مسئله مطرح شد و تا به امروز ادامه یافت. در پژوهش پیش رو به منظور پاسخ به مسئله مذکور از آراء علی شریعتی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین روشنفکران پیش از انقلاب اسلامی ایران و عبدالکریم سروش که از نظریه پردازان مطرح پس از انقلاب، در سنت روشنفکری دینی، محسوب می شود استفاده شد تا در مقایسه این دو به مثابه دو نسل از جریان روشنفکری متعلق به دو شرایط اجتماعی پیش و پس از انقلاب اسلامی مسئله عقب ماندگی ایران مورد بررسی قرارگیرد و برای این منظور از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. باتوجه به نتایج حاصل از این مطالعه، استحمار عامل اصلی انحطاط و عقب ماندگی جامعه ایران از منظر شریعتی است و اصلاح عاملیت و ساختار بوسیله بازگشت به خویشتن اسلامی، یگانه راه رهایی از این وضعیت. در مقابل از نظر سروش رشد نیافتگی علوم تجربی، عدم استقرار مفهوم حق، حاکمیت استبداد و استعمار علل اصلی عقب ماندگی جامعه ایران است و تنها راه رهایی از این شرایط و دست یابی به توسعه نیز درگرو توسعه علم محور است. ازسویی هردو متفکر مذهب را ذاتا عامل انحطاط یا توسعه نمی دانند. به باور شریعتی مذهب بصورت بالقوه می تواند منجر به اصلاح جامعه ایران بشود اما سروش مذهب را پاسخگوی تمام نیازهای زندگی مادی بشر نمی داند بنابراین علم تجربی را درمقابل گفتمان بازگشت، برای توسعه ایران پیشنهاد کرده است.
وجوه روش شناختیِ تاریخ نویسیِ اندیشه سیاسی جواد طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله کانونی جواد طباطبایی در همه آثارش «ایران به عنوان یک مسئله/مشکل فلسفی» است و این مسئله او را به زوایای گوناگون تاریخ، تاریخ اندیشه و تاریخ اندیشه سیاسی در ایران می کشاند. وی مجموعه ای از رویکرد و روش هایی که تاکنون به این منظور به کار گرفته شده اند را نامناسب دانسته و ردّیه های صریحی بر آن ها می نویسد از جمله رویکردهای تاریخ گرایانه، ایدئولوژیک، جامعه شناختی، تجددستیز، اهل تتبعات ادبی، روشنفکران دینی، مستشرقان، ایران شناشان اروپایی، تاریخ نویسیِ دانشگاهی و روش هایی مانند کشف المحجوب. حال پرسش این است طباطبایی برای بررسی تاریخ و تاریخ اندیشه سیاسی در ایران از چه رویکرد و روشی بهره گرفته است؟ طباطبایی رویکرد خود را «فلسفی»، شیوه نوشتن خود را «استراتژیک» و جای-گاهی که از چشم انداز آن به تاریخ اندیشه سیاسی می نگرد را «اندیشه تجدد» می داند. به صورت خاص، روش عمده و اصلی طباطبایی، «روش تحول تاریخی مفاهیم» است؛ بهره گیری از دستگاه مفاهیم تجدد با قیدِ اجتهاد در آن مفاهیم، مهم ترین مدعای طباطبایی در بهره گیری از چنان روشی است. البته طباطبایی در همه آثارش، الزاماً از روش واحدی بهره نمی گیرد و خود را نیز به همه ابعاد و قیود یک روش مقید نمی سازد، هرچند همه آثار او از منطق کلی یا رویکردی واحد پیروی می کنند.
ریشه ها و عوامل انحطاط اخلاقی یهود از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرآن از میان اقوام و پیروان ادیان، بیشترین سخن درباره یهود بوده و بیشترین انحطاط اخلاقی به آنان نسبت داده شده است؛ ازهمین رو این امر نیازمند تبیین و بررسی ریشه ها و مؤلفه های اساسی انحطاط اخلاقی یهود در قرآن است که با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و توصیفی، از طریق کدگذاری باز و مقوله بندی تمام ویژگی های ناپسند اعتقادی، اخلاقی و رفتاری یهود و سپس از طریق کدگذاری بسته، به بررسی و تحلیل اوصاف ناپسند اخلاقی یهود پرداخته شده است. با بررسی واژگان، مضامین و مفاهیم آیات قرآن، ابتدا ویژگی های عمومی یهود و سپس مهم ترین صفات اخلاقی ناپسند شان مشخص شده است و در آخر، مهم ترین خصوصیات اعتقادی و اخلاقی یهود، برای دستیابی به هدف تحقیق و تعیین عوامل اصلی انحطاط یهود، به عنوان آورده های طولی در این امور ذکر شده است: 1. حس گرایی و معرفت شناسی تجربی و به تبع آن، مادی گرایی و نژاد پرستی؛ 2. پیروی از هواهای نفسانی، موتور محرک انحطاط اخلاقی یهود شمرده شده است؛ 3. عصیان عالمانه، متأثر از عامل 1و2 به عنوان مجری انحطاط اخلاقی یهود به شمار آمده است.
بررسی و تحلیل دیدگاه امام خمینی (ره) درباره نقش سکولاریسم در انحطاط جامعه با تأکید بر چارچوب نظری توماس اسپریگنز(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«سکولاریسم» را می توان یکی از مهم ترین عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان به شمار آورد. هدف این تحقیق آن است که دیدگاه امام خمینی(ره) را در این زمینه براساس چارچوب نظری توماس اسپریگنز بررسی و تحلیل کند. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و نیز «تحلیل محتوا» است که براساس مطالعات کتابخانه ای و مراجعه به مکتوبات و بیانات معظمٌ له تنظیم شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد دیدگاه امام خمینی(ره) براساس چارچوب نظری ذکرشده، اشاره های فراوانی به این مبحث دارد. ایشان وجود انحطاط و عقب ماندگی را در بین مسلمانان مشاهده کرده بود و یکی از عوامل آن را «سکولاریسم» می دانست. راه درمان این معضل از دیدگاه ایشان رسیدن به دو مؤلفه است: تشکیل حکومت؛ ایجاد همبستگی بین دین و سیاست. ایشان همچنین مطلوب ترین جامعه را «جامعه توحیدی» می داند. از دیدگاه ایشان، جامعه توحیدی متعالی ترین جامعه بشری به شمار می رود که در این جامعه می توان به ترقی و پیشرفت و خروج از انحطاط دست یافت.