مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
سیاست خارجی آمریکا
منبع:
روابط خارجی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
169-194
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش مطالعه «تحول نقش جهانی آمریکا در عرصه بین الملل» بوده است. بر طبق استدلال این پژوهش سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تاکنون مبتنی بر منطق بین الملل گرایی لیبرال بوده است و با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، تحولی جدید در نقش جهانی آمریکا در حال شکل گیری است که در صورت تداوم می تواند نظم بین الملل را متحول سازد. از این رو تمرکز پژوهش معطوف به استدلال های طرف داران ایفای نقشی محدود برای آمریکا در عرصه بین الملل بوده است. پرسش اصلی پژوهش این بوده که «چرا رویکرد دولت آمریکا در دوران ترامپ از منطق بین الملل گرایی لیبرال به منطق نئومرکانتیلی تغییر کرده است و آیا این تغییر می تواند نظم بین المللی را تغییر دهد؟» بر طبق فرضیه اصلی پژوهش هزینه مند بودن منطق بین الملل گرایی لیبرال برای آمریکا انتقادات گسترده ای را به همراه داشته و با قدرت یابی ترامپ، به عنوان جدی ترین منتقد این منطق، زمینه برای حرکت به سوی رویکرد نئومرکانتیلی فراهم آمده است. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و از منابع مکتوب و مجازی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است.
تحلیل مقایسه ای مبانی واقع گرایانه در راهبرد کلان سیاست خارجی دولت آمریکا (2020-2000)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
161 - 195
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تجزیه و تحلیل مقایسه ای "راهبرد کلان" حاکم بر سیاست خارجی بوش، اوباما و ترامپ در بازه زمانی سال های 2000 تا 2020 می پردازد. فرض مقاله این است که راهبرد کلان سه رئیس جمهور اخیر آمریکا در مقوله واقع گرایی قرار می گیرند. روش انجام پژوهش به صورت تحقیق کتابخانه ای است به این صورت که حجم گسترده ای از منابع دست اول انگلیسی و نیز برخی منابع فارسی در خصوص پرسش مقاله گردآوری و مطالعه شدند، به نظر می رسد که راهبرد سیاست خارجی بوش واقع گرایی همراه با رگه هایی از دیپلماسی اجبار، جنگ پیش دستانه و مبارزه با تروریسم است. از سوی دیگر، راهبرد سیاست خارجی اوباما، ظاهراً ادامه خط اصلی سیاست خارجی بوش یعنی واقع گرایی، اما در مورد اوباما همراه با رگه هایی از اینترناسیونالیسم، تعامل (درگیرسازی) و چندجانبه گرایی است و راهبرد سیاست خارجی ترامپ، ادامه خط اصلی سیاست خارجی اوباما یعنی واقع گرایی، همراه با رگه هایی از نوانزواگرایی و یک جانبه گرایی است. برای تبیین تفاوتهای راهبرد کلان این سه رئیس جمهور و ارائه یک مدل مفهومی، از دستاوردهای علوم شناختی، به ویژه نظریه «نوع نخست» النور راش و نظریه «شباهت های خانوادگی» ویتگنشتاین کمک گرفتیم. در این نوشتار مقوله واقع گرایی را به مثابه مجموعه ای از ویژگی ها در نظر گرفتیم که راهبرد کلان سیاست خارجی بوش، اوباما، ترامپ یا هر رئیس جمهور واقع گرای دیگر لزوماً همه این ویژگی ها، و تنها این ویژگی ها، را دارا نیست؛ بلکه برآیند آن در این مقوله جای می گیرد. نتیجه، ارائه مدلی میان رشته ای برای تعیین راهبرد هر یک از این سه رئیس جمهور در سیاست خارجی است که برای نخستین بار در این پژوهش عرضه می شود.
جو بایدن و رمزگان عملیاتی در حوزه سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئیس جمه ور آمری کا از اختی ارات زی ادی در ح وزه سیاس ت خارج ی برخ وردار اس ت و ّ ی ب ر ح وزه ادراک ی و عملیات ی سیاس ت خارج ی آمریکا تغیی ر آن می توان د تأثی رات ج د نیازمن د ً داش ته باش د. آگاه ی از رویکرده ای سیاس ت خارج ی رهب ران جدی د معم وال ارزیاب ی دقی ق باوره ای اصل ی آنهاس ت چراک ه آشکارس ازی باوره ای مرک زی نخب گان سیاس ی، ام کان پیش بین ی مواض ع رهب ران در موقعیت ه ای احتمال ی آین ده را پدی د م ی آورد. ب ا توج ه ب ه انتخاب ج و بای دن به عنوان چه ل و شش مین رئیس جمه ور آمریکا، س ؤال اصل ی مقاله این اس ت ک ه الگوه ای ادراکی ج و بای دن در حوزه سیاس ت خارجی کدام ه ا هس تند؟ در واق ع، هدف اصلی مقاله بررس ی باوره ای مرکزی جو بای دن در حوزه سیاس ت خارج ی ب ا بهره گی ری از دیدگاه ه ا و مواض ع پیش ین او ب ا اس تفاده از چارچ وب مفهوم ی رم زگان عملیاتی اس ت. ب رای این منظ ور جامعه آم اری برگزیده از مت ون مربوط ب ه زندگی سیاس ی ج و بایدن از س ال ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۰ ب ا رویکرد تحلیل کیف ی متون مورد بازبین ی ذهنی و تفس یری ق رار گرفته ان د. یافته اصلی مقاله این اس ت که ادراکات سیاس ت خارج ی بای دن در ح وزه باوره ای بنیادی ن، ب ر اس اس ن گاه همکاری جویان ه ب ا متحدان آمری کا، ائتالف س ازی دموکراتی ک ب ر ض د رقب ای آمری کا و احی ای رهب ری قاع ده محور آمری کا در عرص ه جهان ی و همچنین در ح وزه باورهای ابزاری، بر اس اس اق دام گام به گام، اولوی ت دیپلماس ی با ش رکت همه ذی نفعان و اهمی ت رضایت مردم آمری کا در تصمیمات سیاس ت خارجی ش کل گرفته اس ت. در ای ن مقاله، ابت دا مقدمه و ادبیات موجود و س پس چارچ وب مفهوم ی و روش شناس ی خواهند آم د. در ادامه، رم زگان عملیاتی ج و بایدن بر اس اس پن ج س ؤال مربوط ب ه باورهای بنیادین و پنج س ؤال مرب وط به باورهای اب زاری مورد تحلی ل ق رار خواهن د گرف ت. در نتیجه گی ری، چارچوب ه ای احتمال ی سیاس ت خارجی دول ت بای دن در قب ال ای ران مورد اش اره ق رار می گیرند.
بررسی فعالیت های کنگره 116 و نقش آن در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
285 - 306
حوزههای تخصصی:
تقابل های جمهوری اسلامی ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی دارای فراز و فرودهای فراوانی بوده که در دهه پنجم انقلاب با به قدرت رسیدن دولت ترامپ تشدید شد. در همین راستا کنگره آمریکا به عنوان یکی از مهم ترین ارکان ساختار قدرت از طریق قانون گذاری و نظارت نقش غیرقابل انکاری را در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در طی چهل سال اخیر ایفا کرده است. هدف این مقاله بررسی اقدامات یکصدوشانزدهمین کنگره ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران و نقش آن در سیاست خارجی آمریکا است. بررسی های انجام شده حکایت از آن دارد که کنگره یکصدوشانزدهم تحت تأثیر نفوذ گسترده لابی های صهیونیستی فعالیت های تقنینی و نظارتی فراوانی را علیه جمهوری اسلامی ایران و کنترل عناصر قدرت آن از جمله توانایی های هسته ای و موشکی و قدرت منطقه ای ساماندهی کرد. با این وجود اقدامات کنگره در سال دوم فعالیت آن با اوج گیری تنش ها در منطقه به ویژه پس از ترور سردار سلیمانی و حمله موشکی ایران به پایگاه عین الاسد، به کنترل سیاست های جنگ افروزانه دولت ترامپ با هدف پیشگیری از حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران معطوف گردید. شاخص ترین اقدامات کنگره یکصدوشانزدهم اعم از یک لایحه و قطعنامه مشترک در همین رابطه انجام پذیرفته است. به نظر می رسد با وجود اقدامات متقابل دولت ترامپ برای بی اثر کردن قطعنامه مصوب کنگره، فعالیت های کنگره یکصدوشانزدهم یکی از مؤلفه های مؤثر در پیشگیری از ایجاد یک جنگ تمام عیار علیه ایران بوده است.
رویکرد مقایسه ای به سیاست کنترل تسلیحات آمریکا (2020-2001)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۹۲)
143 - 181
حوزههای تخصصی:
هرچند سیاست کنترل تسلیحات آمریکا پس از 11 سپتامبر در دولت های بوش، اوباما و ترامپ از منظر نظریه های مختلف بررسی شده، اما خلأ بررسی مقایسه ای مبتنی بر چارچوب نظری مشترک در مشهود است. پرسش اصلی این مقاله عبارت از این است که وجوه اشتراک و افتراق سیاست کنترل تسلیحات آمریکا در دوره های بوش، اوباما و ترامپ کدامند؟ بر اساس فرضیه مقاله، جهت گیری کنترل تسلیحات در سیاست خارجی آمریکا در دوره بوش در قالب «سیاست فراکنترل تسلیحات»، در سال های زمام داری اوباما، در چارچوب «سیاست کنترل تسلیحات برون بوم» و در دوران ترامپ «سیاست ناکنترل تسلیحات» بوده است. سیاست فراکنترل تسلیحات باعث اتخاذ اقداماتی فراتر از اقدامات معمول کنترل تسلیحات؛ سیاست کنترل تسلیحات برون بوم منجر به تأکید بر رژیم های بین المللی؛ و سیاست ناکنترل تسلیحات باعث اتخاذ اقداماتی در راستای کاهش هزینه ها شد. در این مقاله، از نظریه رفتار موازنه ای «راندال شوئلر» به عنوان یکی از اندیشمندان نظریه رئالیسم نوکلاسیک بهره گرفته شده و روش پژوهش نیز مقایسه ای است.
واکاوی سیاست خارجی ترامپ نسبت به افغانستان با تأکید بر توافق نامه صلح با طالبان در سال 2020
حوزههای تخصصی:
با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، بحران افغانستان که از سال 2001 بر سیاست خارجی واشنگتن سایه افکنده است، وارد مرحله جدیدی شد. نکته قابل توجه در این مرحله پذیرش رسمی طالبان به عنوان واقعیتی سیاسی و میدانی در عرصه قدرت در افغانستان است که آمریکا را در مدار رویکرد صلح با طالبان و به دنبال آن پایان دادن به جنگ در افغانستان قرار داده است. هدف اصلی در مقاله حاضر بررسی سیاست خارجی آمریکا در صلح با گروه طالبان است. بر این اساس با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی و منابع کتابخانه ای، این سوال اصلی را مطرح می کند که سیاست خارجی ترامپ در صلح با گروه طالبان چگونه تبیین می شود و مهم ترین عوامل موثر بر آن چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که ترامپ در انعقاد توافق صلح با طالبان از رویکرد نوانزواگرایی بهره برد که نوعی بین الملل گرایی گزینشی است و یک سیاست خارجی منفعت محور را ارائه می دهد. در این چارچوب آمریکا در دوره ترامپ سعی کرد با کمترین هزینه ممکن در افغانستان حضور داشته باشد و بحران در این کشور را مدیریت کند. مهم ترین عوامل موثر بر صلح آمریکا و طالبان نیز در دو سطح تغییرات سیاست های آمریکا و وضعیت میدانی و سیاست های دولت افغانستان قابل بررسی است.
راهبرد کلان سیاست خارجی دولت ترامپ: تغییر یا تداوم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتخاب دونالد جی ترامپ به سمت ریاست جمهوری امریکا در 8 نوامبر 2016، پرسش های فراوانی را در مورد آینده سیاست خارجی آمریکا به وجود آورد؛ ازجمله اینکه انتخاب رهبری که در سخنرانی های انتخاباتی اش بسیاری از اصول دیرینه سیاست خارجی آمریکا را رد می کرد، ممکن است چه تأثیری بر آینده رویکرد آمریکا به جهان داشته باشد، به ویژه اینکه دولت ترامپ، میراث جمهوری خواهان، دموکرات ها، و باراک اوباما را هم با خود داشت. پرسشی که مطرح می شود این است که «آیا در سیاست خارجی کلان و راهبردی آمریکا در دوران چهارساله ترامپ، شاهد تغییرات بنیادین و اتخاذ الگوهای جدید در سیاست خارجی بوده ایم، یا سیاست یادشده، ادامه روند پیشین بوده است؟ در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی و مراجعه به نظرات صاحب نظران استفاده شده و سعی شده است در پرتو یک چارچوب مفهومی ترکیبی، سیاست خارجی آمریکا در عصر کوتاه ترامپ ارزیابی شود. ترکیبی از دیدگاه های واقع گرایانه، نوع نخست، و شباهت های خانوادگی می تواند برای تبیین تداوم راهبردهای کلان سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ، راهگشا باشد. بنابراین، هدف اصلی این پژوهش، کمک به مطالعات آمریکاشناسی در حوزه مطالعات روابط بین الملل و ارائه تصویر دقیق تری از روند سیاست خارجی آمریکا برای مقامات ایران در دوره ترامپ است.
تأثیر ژئوپلیتیک کردستان عراق بر سیاست خارجی آمریکا در عراق (2003- 2012)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات سال 2003 میلادی عراق، شطرنج سیاسی این کشور را به کلی با گذشته ی آن عوض کرد. آمریکا که با هدف ایجاد یک دولت متحد مرکزی و سکولار گام اول سیاست های خود را به اجرا گذاشت، مجبور به تغییر رویکرد و اجرای گام دوم سیاست خود (پی گیری اهداف از طریق مدخل های کوهنی) شد. در این میان کردها به خاطر ویژگی های مهم ژئوپلیتیکی و استراتژیکی در عراق، مورد توجه دستگاه سیاست گذاری آمریکا قرار گرفتند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی تلاش می شود به این پرسش پاسخ داده شود که ژئوپیتیک کردستان عراق بعد از سقوط صدام چه تاثیری بر سیاست خارجی آمریکا در عراق داشته است؟ با توجه به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد «ویژگی های ژئوپلیتیکی کردستان عراق، تسهیل کننده ی نقش نافذتر آمریکا در تاثیر گذاری بر تدوین سیاست های کشور عراق بوده است.»
تاثیر حقوق زنان در سیاست خارجی امریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هفتم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۵
75 - 102
حوزههای تخصصی:
زنان نیز مانند مردان از حقوق اساسی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برخوردارند؛ ولی این مسأله که این مبانی، در اسلام و غرب چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند، درخور تأمّل و بررسی است. سؤال اصلی این پژوهش، این است که حقوق زنان چه تاثیری بر سیاست خارجی امریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران دارد؟ فرضیه ما بر این است که حقوق زنان بر سیاست خارجی امریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران تاثیرگذار بوده است و یکی از عوامل تداوم دشمنی و اعمال فشار امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود. در نتیجه، با وجود کنوانسیون و قوانین متعدد در نظام غرب و با شعار برابری و نیز منشور حقوق و مسؤولیت های زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایه عدالت جنسیتی، سهم زنان در حوزه سیاست و تصمیم گیری کشورها با توجه به توانایی آنان همچنان پایین است که می تواند بهانه ای برای ایالات متحده جهت اعمال فشار برعلیه جمهوری اسلامی ایران گردد. روش پژوهش در این مقاله توصیفی تحلیلی و تاریخی است.
بررسی و نقد سیاست خارجی اوباما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هفتم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۵
157 - 184
حوزههای تخصصی:
با به قدرت رسیدن باراک اوباما، چرخشی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد شد؛ در حالی که سیاست خارجی بوش بر یکجانبه گرایی و تاکید برحصول امنیت و منفعت به شیوه سخت افزاری استوار شده بود. اوباما سیاست خارجی خود را بر اساس چندجانبه گرایی، قدرت نرم، دیپلماسی عمومی، دموکراسی و قواعد بین المللی ساماندهی نمود. در این مقاله، ابتدا دکترین و سیاست خارجی اوباما به صورت خلاصه بررسی می شود و سپس انتقادات به سیاست خارجی اوباما در منطقه خاورمیانه و بحران اوکراین بررسی می شود. این مقاله با استفاده از مقالات تخصصی درمورد سیاست خارجی آمریکا و با تاکید بر روش تحقیق تحلیلی- تبیینی درصدد اثبات این فرضیه است که: منتقدان، اوباما را به عقب نشینی، انزوا، تضعیف موقعیت آمریکا در جهان و از دست دادن موقعیت رهبری در جهان متهم می کنند. آمریکا اعتماد به نفس خود را از دست داده و قادر به اتخاذ مواضع قاطع برای اطمینان بخشیدن به متحدان خود نیست؛ به همین دلیل، اعتماد متحدان نسبت به رهبری آمریکا متزلزل شده است.
قدرت نرم و کارکرد سازمان ملل متحد در سیاست خارجی آمریکا پس از 11 سپتامبر 2001(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
389-409
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر با طرح این سؤال که سازمان ملل متحد با توجه به نظریه قدرت نرم در مقطع بعد از 11 سپتامبر 2001، چه کارکردی در سیاست خارجی ایالات متحده داشته است، به این پاسخ رسیده است که سازمان ملل از ابتدای تأسیس بهترین وسیله اعمال ارزشهای آمریکا و حفاظت از منافع این کشور در عرصه بینالمللی است و جایگاه مهمی در راستای قدرت نرم، تحقق اهداف موردنظر و مشروعیت بینالمللی در سیاست خارجی ایالات متحده داشته است. ایالات متحده در این مقطع پس از خروج نیروهای خود از عراق، توانست در سطوح مختلف این کشور نفوذ و حضور داشته باشد. به طوری که، همانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه، تحت تأثیر قدرت نرم ایالات متحده قرار گرفت و سیاست خارجی ایالات متحده در آینده نیز از قدرت نرم عقب نشینی نکرد. راهبرد امریکا بعد از خروج نظامی از عراق تغییر یافت و از سمت و سوی جنگ سخت به جنگ نرم سوق پیدا کرد و با نفوذ مؤسسات و نهادهای مدنی و اجتماعی و عمدتاً با ابزارهای دموکراسیسازی و حمایت از حقوق بشر و ترویج فکر آزاداندیشی صورت گرفت. در واقع آمریکا پس از 11 سپتامبر 2001 تاکنون، برای پیشبرد ارزشهای خویش در قالب برقراری دموکراسی و حقوق بشر و مبارزه با تروریسم خود را هژمون خیرخواه معرفی کرده است تا جایگاه و نقش سازمان ملل در سیاست خارجی آمریکا بصورت ابزاری برای دست یابی به اهداف و منافع ملی آن کشور براساس مداخلهگرایی گسترش یابنده و چندجانبهگرایی سمبلیک دربیاید.
انگیزه ها و اهداف کمک های خارجی آمریکا؛ مطالعه موردی پاکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۸ (پیاپی ۶۸)
113 - 139
حوزههای تخصصی:
امریکا ازجمله کشورهایی است که در عرصه سیاست خارجی تأکید زیادی بر راهبرد کمک های خارجی دارد. این راهبرد از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون با فراز و نشیب هایی تداوم یافته است و کشورهای مختلفی را شامل شده است. بررسی کمک های امریکا به پاکستان حاکی از این است که این کشور طی دهه های گذشته بر اساس مناسبات و ضرورت های ژئوپلیتیکی با فراز و فرودهای زیادی درزمینه دریافت کمک های مالی – نظامی مواجه بوده است. این مقاله می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که انگیزه ها و اهداف امریکا از ارائه کمک های خارجی در عرصه روابط بین الملل و به طور مشخص کشور پاکستان چیست؟ فرضیه مقاله این است که امریکا اهداف متعددی در زمینه ارائه کمک های خارجی دنبال می کند که تثبیت هژمونی این کشور را در نظر دارد و در ارتباط با پاکستان نیز این اهداف دنبال شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که کمک های خارجی به عنوان اهرمی واقع گرایانه برای افزایش قدرت و نفوذ امریکا مورداستفاده قرار می گیرد که به تثبیت هژمونی امریکا یاری می رساند. در خصوص پاکستان نیز هرچند به نظر می رسد کاهش این کمک ها پاکستان را از تعقیب سیاست های پرمخاطره خود در ارتباط با حمایت از گروه های تروریستی بازنمی دارد، رویکرد امریکا اعمال فشار برای پرهیز از این سیاست است.
آینده پژوهی (الگوی امتداد حال) و کاربست آن در سیاست خاورمیانه ای دولت جو بایدن؛ از سناریوهای محتمل تا آینده های ممکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
89 - 117
حوزههای تخصصی:
مطالعه و شناخت روند های گذشته، فرایند های زمان حال و تبیین رویداد ها و مسیر های آینده، مبنا و اساس تصمیم گیری در سیاست بین الملل و عرصه روابط خارجی در جهت اتخاذ استراتژی های مناسب است. منطقه خاورمیانه از گذشته های دور برای قدرت های بزرگ مانند ایالات متحده آمریکا به عنوان یک منطقه ژئو استراتژیک به حساب آمده است. از منظر تئوری ژئو پلیتیک تصور های جغرافیایی ابرقدرت ها از مناطق حساس جهانی می تواند بر کنشگری آنان در عرصه نظام بین الملل تأثیر گذار باشد. ایالات متحده در سیاست خارجی خود همواره منطقه خاورمیانه را به عنوان یک حوزه استراتژیکی که دارای ظرفیت های لازم برای تأمین منافع فرامنطقه ای خود است در نظر گرفته و در دوره های مختلف و با سیاست گذاری های متنوع به اعمال نفوذ در این منطقه پرداخته است. سؤال اصلی این مقاله این است که بررسی سیاست خارجی خاورمیانه ای آمریکا در دوران جو بایدن بر مبنای سناریو های مختلف و مدل آینده پژوهی چگونه قابل پیش بینی خواهد بود؟ این پژوهش با استفاده از آینده پژوهی بر مبنای الگوی امتداد حال و با روش سناریونویسی تلاش می کند تا آینده های چهار گانه در ارتباط با سیاست خارجی خاورمیانه ای آمریکا در دوران بایدن را تبیین و ترسیم نماید. این پژوهش فرضیه آزما نمی باشد و درصدد است تا با رویکرد آینده پژوهانه تجویزی به بررسی سیاست خارجی خاورمیانه ای جو بایدن در این منطقه بپردازد.
تأثیر عامل شخصیت بر تصمیم گیری سیاست خارجی: مطالعه موردی سیاست خارجی جورج بوش دوم در قبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۰ (پیاپی ۷۰)
177 - 205
حوزههای تخصصی:
انقلاب ایران منجر به اتخاذ رویکردی تهاجمی در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران شد، موضوعی که با تغییر هر یک از روسای جمهور شکل متفاوتی یافت. با توجه به این زمینه و نقش مهم ریاست جمهوری در سیاست خارجی آمریکا و این موضوع که بررسی تحولات زندگی و شخصیت روسای جمهور بخش قابل توجهی از مطالعات روان شناسی سیاسی را به خود اختصاص داده است؛ این پژوهش در جستجوی یافتن تأثیرات روان شناختی زندگی جورج دبلیو بوش و شخصیت او بر رویکرد کلان سیاست خارجی آمریکا و مشخصاً در قبال ایران است. چارچوب نظری در این پژوهش، مدل «فعال کننده، عقاید و نتایج» آلبرت الیس، روانشناس آمریکایی است. این رویکرد با بررسی نقش حوادث و نحوه تفسیر آن ها از سوی افراد به بررسی وضعیت روانی می پردازد. در واقع داده های مورد استفاده، داده های زندگینامه های بوش است که بر مبنای روشی تاریخی و طولی مورد بررسی قرار می گیرند. در ادامه با تعیین مصادیق «فعال کننده»، «عقاید» و «نتایج» چرخه روان شناختی بوش توصیف و تبیین شده است و خصوصیات شخصیتی او مانند هیجان طلبی، رفتارهای تکانشی و برونگرایی استخراج گردیده است. نتایج بیانگر تأثیر تعیین کننده خصوصیات شخصیتی بوش در رویکرد کلان سیاست خارجی دولتش تصمیمات مهم مانند حمله به عراق و همچنین قرار دادن ایران در محور شرارت و پرونده هسته ای است.
نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا (با تمرکز بر مذاکرات هسته ای ایران و 1+5)(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله در چارچوب واقع گرائی نئوکلاسیک با تمرکز بر متغیر های مداخله گر داخلی بویژه نقش گروه های ذینفع قومی طرفدار اسرائیل و با بهره گیری از روش همبستگی به نقش این گروه لابی در سیاست خارجی آمریکا پرداخته است. لابی اسرائیل در آمریکا متشکل از شبکه ای از سازمان های یهودی از جمله آیپک و جی استریت می باشد که به ترتیب موثرترین و فراگیرترین گروه های لابی در این کشور و بعنوان یک نیروی برجسته و موفق در تاثیرگذاری بر سیاست های آمریکا در ارتباط با اسرائیل، خاورمیانه و ایران محسوب می شود. مکانیزم عمل آیپک و جی استریت، بواسطه طبیعت سیستم سیاسی آمریکا و نقش بارزی که به کنگره در سیاست گذاری آمریکا می دهد، بویژه از طریق لابی با کنگره اجرایی می شود. تمرکز اصلی آیپک به طور گسترده تر هم راستا نمودن سیاست آمریکا با سیاست گروه های راست تندرو در اسرائیل می باشد، تا جائی که در رابطه با موضوع هسته ای ایران تلاش نموده است آن را تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی نشان دهد و از اعمال فشار بر ایران بواسطه تحریم به بهانه هسته ای و نیز به بن بست کشاندن مذاکرات ایران و 1+5 حمایت نماید. در حالی که جی استریت با شعار به اصطلاح حمایت از اسرائیل حمایت از صلح و با هدف اصلی ایجاد هویتی مستقل در برابر آیپک با جذب گروه های خارج از آیپک و یا مخالف سیاست های رادیکالی و دست راستی آن مانند گروه های لیبرال و معتدل، با اتخاذ رویکرد متفاوت تلاش نموده است که چهره دیگری از جامعه یهودیان آمریکایی نشان دهد و بعنوان وزنه تعادل در برابر آیپک عمل نماید. نمونه بارز این تغییر رویکرد، حمایت جی استریت از اوباما در مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 بوده است
هویت گرایی در سیاست خارجی آمریکا و تاثیر آن بر برنامه هسته ای ایران (2008- 2001)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره اول زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲
197 - 232
رویداد یازده سپتامبر سر آغاز عصر جدیدی در تاریخ روابط بین الملل است. این رویداد مفاهیمی متشکل از هویت، تروریسم، تسلیحات کشتار جمعی و «دولت های یاغی» را در صدر موضوعات بین المللی قرار داد و بین امنیت آمریکا و هویت آن دولتها، نوعی رابطه خصمانه ایجاد کرد. بعد از یازده سپتامبر خطر اصلی از دید آمریکا، هویت «دولت های یاغی» است که
ارزش ها و منافع این کشور را نشانه رفته اند. در صورت دستیابی این دولت ها به فناوری حساس به ویژه هسته ای، تهدید هویتیامنیتی محسوب می شوند که باید به فوریت و با حمله پیشگیرانه، خطرشان را دفع کرد. با نگرش فوق فرضیه این مقاله شکل می گیرد که هویت گرایی در سیاست خارجی آمریکا پس از یازده سپتامبر مهم ترین عامل مخالفت آمریکا با برنامه هسته ای ایران بوده است.
ریشه های ناکامی سیاست خارجی آمریکا در عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره چهارم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
214 - 183
ایالات متحده در نیم قرن اخیر تأثیرگذارترین بازیگر در جهت یابی روندها و رویدادهای سیاسی، نظامی و اقتصادی نظام اقتصاد سیاسی بین الملل بوده است. با این حال در دو دهه گذشته به دلایل مختلف موقعیت هژمونیک آن از جانب نیروها و رویدادهایی با چالش مواجه شده است. یکی از این حوادث که هژمونی آمریکا را به چالش فراخواند، رویداد11 سپتامبر 2001 بوده است. به دنبال حملات 11سپتامبر دولت وقت ایالات متحده با برجسته ساختن اهدافی متعالی برخی کشورها از جمله عراق را تسخیر کرد اما تنها پس از زمان کوتاهی، کام شیرین کارگزاران امر از تسخیر سرزمین عراق، به تلخی گرایید. در واقع، دولت امریکا نه تنها نتوانست به اهداف خود به ویژه بازتولید نظم و حفظ هژمونی دست یابد بلکه با تداوم و تعمیق بحران، تاکنون هزینه های زیادی را متحمل شد. وضعیت مذکور این پرسش پرابلماتیک را پیش کشاند که چرا دولت آمریکا در تثبیت نظم پس از اشغال عراق ناموفق بوده است؟ این پژوهش با هدف تبیین مسآله مطرح شده بر این باور است که نزد دولتمردان آمریکایی درکی از سرشت قدرت و مکانیسم بازتولید نظم و هژمونی غالب بود که بواسطه آن کاربرد زور نظامی و تصرف نهادهای حاکمیتی قدرت را بدون توجه به الزامات نهادی و فرهنگی بازتولید نظم و هژمونی تعقیب می کردند. برآیند این برداشت از قدرت، تشدید نارضایتی در جامعه عراق و ناکامی یکجانیه گرایی امریکا در حل و فصل منازعات منطقه ای و بین المللی بوده است. آسیب شناسی که گرچه کم و بیش از سوی دولت اوباما به خوبی تشخیص داده شد اما در حوزه عمل نیز این دولت چندان نتوانست موفق عمل کند
شورای امنیت ملی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
نخستین نهادهای سیاست گذار در حوزه مسائل مربوط به امنیت ملی، همزمان با پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد فعالیت خود را در کشورهای مختلف آغاز کردند. شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا نخستین نهاد امنیتی و دفاعی جهان می باشد. این نهاد، سیاست های امنیت ملی را تجزیه و تحلیل و به شیوه ای بی طرفانه به رئیس جمهور، توصیه هایی را ارائه می دهد. در این مقاله، اثبات شده است که شورای امنیت ملی آمریکا بیش از آن که ماهیت شورایی و تصمیم گیری داشته باشد، دارای جنبه ستادی و هماهنگی است. این شورا معمولأ به مصوبه گذاری اقدام نمی کند و مسلمأ به قانونگذاری نیز مبادرت نمی نماید. در مواردی که تصمیم گیری شورای امنیت ملی به روابط قوای مجریه و مقننه ارتباط داشته باشد، این تصمیمات می توانند در قالب فرمان اجرایی هم صادر شوند. مشاور امنیت ملی مهم ترین نقش را در این شورا ایفا می کند. سبک و مشارکت رئیس جمهور در فرآیند تصمیم گیری می تواند تعادل سازمانی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را تعیین نماید.
تاثیر دیپلماسی اجبار آمیز ایالات متحده آمریکا برقدرت هوشمند جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه (2020- 2001)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
249 - 270
راهبرد آمریکا در برابر ایران از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مبتنی بر محدود ساختن، منزوی کردن، تغییر رفتار و در نهایت تغییر نظام سیاسی بوده است. یکی از این راهبردها به کارگیری دیپلماسی اجبارآمیز بر علیه جمهوری اسلامی ایران است. رهیافت مداخله جویانه آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در خاورمیانه شدت یافت و موجب امنیتی شدن منطقه و تهدید حاکمیت ملی کشورهایی همچون ایران شد. لذا جمهوری اسلامی ایران برای خنثی سازی آن به دنبال بیشینه سازی قدرت هوشمند خود در خاورمیانه است. از این رو هدف اصلی از مقاله حاضر یافتن رابطه و بررسی تاثیر دیپلماسی اجبار ایالات متحده آمریکا بر شکل گیری و تقویت قدرت هوشمند جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه پس از ۱۱ سپتامبر است. سوال اصلی این مقاله این است که دیپلماسی اجبارآمیز ایالات متحده آمریکا بر قدرت هوشمند جمهوری اسلامی ایران چه تاثیری داشته است؟ روش تحقیق از نوع توصیفی و تحلیلی می باشد. یافته های مقاله نشان می دهد که دیپلماسی اجبار ایالات متحده آمریکا موجب شده است؛ ظرفیت های قدرت جمهوری اسلامی ایران را در قالب قدرت هوشمند در جهت خنثی سازی و کاهش فشارها و تهدیدات، فعال نموده و این کشور را به قدرت منطقه ای به دور از انزوا در خاورمیانه مبدل سازد. از جمله این ظرفیت ها می توان در حوزه قدرت هوشمند به تقویت قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران، الهام بخشی به جنبش های بیداری اسلامی در منطقه، محور مقاومت به عنوان راهبرد ضد مهار، نقش و اثرگذاری سردار سلیمانی اشاره کرد.
نقش گروه اتحاد علیه ایران هسته ای در سیاست خارجی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۴ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۳)
5 - 36
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی نقش گروه اتحاد علیه ایران هسته ای، به عنوان یک اتاق فکر و لابی سیاسی، در سیاست خارجی آمریکا به نگارش درآمده است. اتاق های فکر و لابی های سیاسی به عنوان یکی از بازیگران غیررسمی، همواره از زمان ظهور خود، به نحوی در سیاست خارجی آمریکا مداخله کرده اند. گروه اتحاد علیه ایران هسته ای، تمرکز خود را بر برنامه هسته ای ایران قرار داده است. این مرکز فکری که در سال 2008 توسط "مارک والاس" سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل متحد در زمان ریاست جمهورى جرج دبلیو بوش، "ریچارد هالبروک" فرستاده ویژه آمریکا به افغانستان و سفیر این کشور در سازمان ملل متحد در زمان ریاست جمهورى بیل کلینتون، "جیم وولزى" رئیس سابق سیا و "دنیس راس" کارشناس مسایل خاورمیانه تاسیس شده ، فعالیت داخلی و بین المللی ویژه ای را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته است. این مقاله با بهره گیری از تئوری سیستمی در نظریه تصمیم گیری، به دنبال پاسخ گویی به این سوال است که گروه اتحاد علیه ایران هسته ای از چه ابزارهایی برای تاثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا بهره می گیرد و نقش این گروه فکری و سیاسی در سیاست خارجی آمریکا، در قبال پرونده هسته ای ایران چیست؟ پیوند گروه مذکور با مراکز اصلی قدرت و بازیگرانِ رسمیِ تاثیرگذار در فرآیندِ تصمیم سازیِ سیاست خارجی آمریکا، تعامل با افراد بلند پایهِ فعال در سیاست خارجی آمریکا و ارتباط با لابی های اصلی در آمریکا نمونه فعالیت های گروه اتحاد علیه ایران هسته ای است که نمایانگر نقش فعال این گروه در عرصه سیاست خارجی آمریکا است.