مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
دولت ترامپ
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و یکم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۸۱)
57 - 102
حوزه های تخصصی:
به نظر می رسد هدف دولت ترامپ از استراتژی «فشار حداکثری» علیه ایران، شوروی سازی جمهوری اسلامی ایران با بهره گیری از تجارب دولت ریگان علیه اتحاد شوروی است. بر اساس یافته های این مقاله، شاخه فکری پشتیبان این پروژه، بنیاد دفاع از دموکراسی ها و برخی دیگر از اتاق های فکر دست راستی و محافظه کار ایالات متحده مانند بنیاد هریتیج و امریکن اینترپرایز هستند. شاخه اجرایی این پروژه نیز وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا با کنشگری پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، برایان هوک، رئیس گروه اقدام ایران و همچنین، جان بولتون، معاون شورای امنیت ملی دولت ترامپ است. مطابق این پروژه، براندازی «جمهوری اسلامی» یا تغییر رژیم سیاسی حاکم بر ایران کافی نیست و هدف اصلی، فروپاشی «جمهوری اسلامی ایران» است. البته اتخاذ این استراتژی لزوماً به منزله موفقیت آن نیست و شرایط امتناع جدی در برابر تحقق این پروژه وجود دارد.<br />
انگیزه ها و اهداف کمک های خارجی آمریکا؛ مطالعه موردی پاکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۸ (پیاپی ۶۸)
113 - 139
حوزه های تخصصی:
امریکا ازجمله کشورهایی است که در عرصه سیاست خارجی تأکید زیادی بر راهبرد کمک های خارجی دارد. این راهبرد از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون با فراز و نشیب هایی تداوم یافته است و کشورهای مختلفی را شامل شده است. بررسی کمک های امریکا به پاکستان حاکی از این است که این کشور طی دهه های گذشته بر اساس مناسبات و ضرورت های ژئوپلیتیکی با فراز و فرودهای زیادی درزمینه دریافت کمک های مالی – نظامی مواجه بوده است. این مقاله می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که انگیزه ها و اهداف امریکا از ارائه کمک های خارجی در عرصه روابط بین الملل و به طور مشخص کشور پاکستان چیست؟ فرضیه مقاله این است که امریکا اهداف متعددی در زمینه ارائه کمک های خارجی دنبال می کند که تثبیت هژمونی این کشور را در نظر دارد و در ارتباط با پاکستان نیز این اهداف دنبال شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که کمک های خارجی به عنوان اهرمی واقع گرایانه برای افزایش قدرت و نفوذ امریکا مورداستفاده قرار می گیرد که به تثبیت هژمونی امریکا یاری می رساند. در خصوص پاکستان نیز هرچند به نظر می رسد کاهش این کمک ها پاکستان را از تعقیب سیاست های پرمخاطره خود در ارتباط با حمایت از گروه های تروریستی بازنمی دارد، رویکرد امریکا اعمال فشار برای پرهیز از این سیاست است.
تحلیل انتقادی قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست سازمان های تروریستی خارجی (FTO) توسط دولت ترامپ با بهره گیری از مطالعات انتقادی تروریسم (CTS) و روش نقد درون بود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولت ترامپ در 8 آوریل 2019(19 فروردین 1398) با انتشار یک فکت شیت[یا گزاره برگ]، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) را در لیست سازمان های تروریستی خارجی( FTO ) قرار داد. اگرچه می توان این اقدام دولت ترامپ را با چارچوب های نظری متفاوت مورد بررسی قرار داد، لکن در این پژوهش مطالعات انتقادی تروریسم (CTS) به منظور تحلیل انتقادی این اقدام انتخاب گردیده است. مطالعات انتقادی تروریسم یک جهت گیری یا چشم انداز انتقادی است که تلاش می کند تا از حیث هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی فاصله خود با تعصبات رایج و غالب در جریان اصلی مطالعات تروریسم (TS) را حفظ نماید. متدولوژی این پژوهش براساس روش «نقد درون بود» (روش کیفی) در کنار استفاده از آمارهای معتبر (به عنوان روش کمی) تنظیم گردیده است. از این رو، این پژوهش در پی پاسخ به این سوال اصلی که «با بهره گیری از مطالعات انتقادی تروریسم، اقدام دولت ترامپ در قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست سازمان های تروریستی خارجی چگونه ارزیابی می گردد؟»، این فرضیه را ارائه می دهد که «با بهره گیری از مطالعات انتقادی تروریسم به عنوان چارچوب نظری و استفاده از روش «نقد درون بود» در کنار آمارهای معتبر اندیشکده های غربی، نقطهضعفها و تناقض های قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست سازمان های تروریستی خارجی استخراج شده و به واسطه تجزیه و تحلیل تعریف ارائه شده از مفهوم «تروریسم» که در بخش « 2656f(d)(2) )» از عنوان 22 مجموعه قوانین ایالات متحده ذکر شده، نشان داده می شود که حتی حسب این تعریف نیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک سازمان تروریستی نیست و به چهار دلیل که از مطالعات انتقادی تروریسم وام گرفته شده اند، این اقدام صرفاً یک برچسب زنی سیاسی می باشد».
نقش کنگره در ساختار تصمیم گیری آمریکا در قبال برجام (2021- 2009)(مقاله علمی وزارت علوم)
طبق قانون اساسی آمریکا، کنگره در کنار دولت در مجموعه ساختار نهادی این کشور نقش اساسی در فرایند تصمیم گیری، تدوین و چگونگی نظارت بر پیاده سازی و اجرای سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا بر عهده دارد. فهم دقیق کارکرد این نهاد تقنینی را می توان در بستر مفاهیمی همچون شناخت بنیادها و بنیان های درونی آمریکا، انگاره ها و باورهای حاکم بر این بنیادها، شناخت روندها و دینامیسم سیاسی داخلی در کنگره و ساختار سیاسی و نهایتاً در پیوند میان سیاست داخلی و خارجی این کشور دنبال کرد. مفاهیمی که خود در بستر تحول و دگرگونی در حال معنا شدن هستند. مقاله حاضر به دنبال یافتن پاسخ این سئوال است که بین سال های 2009 تا 2021، نهاد کنگره در سایه شکاف دو حزبی چه رفتارهای همگون یا متمایزی نسبت به خود و دولت در قبال ایران و برجام در پیش گرفته بود. براساس یافته های این تحقیق، نقش عمومی کنگره در قبال ایران و برجام در دوره اوباما همواره نقشی محدودکننده و بازدارنده در حوزه پیشبرد دیپلماسی و تعامل با ایران و بعضاً اخلال گرایانه در مسیر اجرای مؤثر برجام و در دوره ترامپ نیز همراهی با دولت در خصوص خروج از برجام و تعدیل کننده در برنامه های توسل به زور دولت ارزیابی شده است. شدت و ضعف این نقش تا حد بالایی تابع خط مشی حزبی و کیفیت سیاست ایرانی در دولت بوده است. در اجرای تحقیق از روش تحلیلی استفاده شده و تجزیه و تحلیل این داده ها غالباً به شکل کیفی، محتوایی و مقایسه ای بوده است.
تجزیه وتحلیل رویکرد دولت ترامپ درقبال پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۲ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۳
75 - 113
حوزه های تخصصی:
برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران یکی از موضوعات مهم در سیاست خارجی و امنیتی ترامپ در غرب آسیا (خاورمیانه) به شمار می رود. اگرچه گمان می رفت رویکرد تعامل با غرب و توافقنامه هسته ای با گروه 1+5، موسوم به برجام، سیاست ایران هراسی ازسوی واشنگتن را تضعیف نماید، ولی با ورود ترامپ به کاخ سفید، رویکرد تهاجمی او و افراد کابینه اش علیه برنامه هسته ای ایران مجدداً در دستورکار واشنگتن قرار گرفت. دراین راستا، پرسش اصلی مقاله این است که دولت ترامپ درقبال پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران چه رویکردی را درپیش گرفته است؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح است که ترامپ و دولتمردان امریکایی با بزرگ نمایی و تهدیدجلوه دادن برنامه صلح آمیز هسته ای ایران برای امنیت منطقه و جهان، به بهانه اینکه ایران از آن برای ساخت بمب اتمی استفاده می کند، با بهره مندی از ابزار تهدید و فشار درراستای توقف کامل فعالیت های هسته ای ایران گام برمی دارند و در این راستا مقابله با توان فزاینده موشکی و نفوذ منطقه ای ایران را در صدر اهداف و سیاست های خاورمیانه ای امریکا قرار داده اند که این خود می تواند معادلات و نظم منطقه ای را درراستای اهداف و منافع واشنگتن و متحدان منطقه ای آن شکل بخشد و به تضعیف قدرت و نفوذ روزافزون ایران در منطقه منجر شود. یافته های تحقیق نشان می دهد سیاست دولت ترامپ در دستیابی به اهداف کوتاه مدت خود مثل فروپاشی اقتصادی سیاسی ایران در ظرف یک سال و یا رفتن تهران به پای میز مذاکره با شرایط امریکا در نتیجه تحریم و فشار حداکثر اقتصادی، با شکست روبه رو شده است. برای تحلیل داده ها از روش تحلیلِ کیفی استفاده شده است.
تأثیر اندیشکده های امریکایی بر سیاست خارجی دولت ترامپ در قبال حضور منطقه ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۳ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۸
105 - 137
حوزه های تخصصی:
اندیشکده ها در امریکا در کنار رسانه ها به قوه چهارم معروف هستند. این اندیشکده ها با برخورداری از کارشناسانی نخبه و صاحب تجربه در امور سیاست گذاری، با نفوذ و تأثیر فزاینده ای که بر تعیین دستور کار سیاست ها، به ویژه سیاست خارجی دارند، به یکی از متغیرهای تأثیر گذار در تصمیم گیری این دولت تبدیل شده اند. یکی از حوزه های مورد علاقه این اندیشکده ها، سیاست خارجی غرب آسیای امریکا است که طی چند دهه گذشته و با وقوع تحولاتی چون انقلاب اسلامی ایران، شکل گیری جبهه مقاومت و تقویت گروه های مبارز در مقابل رژیم صهیونیستی، از اولویت بالایی برخوردار شده اند. سیاست های منطقه ای یا به تعبیر این اندیشکده ها، نفوذ منطقه ای ایران در حال حاضر به مسئله ای تبدیل شده که اندیشکده های امریکایی با ارائه راهکارهای گوناگون درصدد کنترل و محدود سازی آن هستند؛ به این ترتیب، سؤال اصلی مقاله عبارت است از: اندیشکده های امریکایی چه سیاست هایی را در قبال نقش منطقه ای ایران پیشنهاد نموده اند و چه تأثیری بر سیاست خارجی این کشور داشته اند؟ و فرضیه پیشنهادی این است در حالی که تعدادی از اندیشکده های امریکایی در قبال فعالیت های منطقه ای ایران سیاست تعامل با ایران را پیشنهاد می کنند، اما عمدتاً خواهان اتخاذ سیاست مهار بوده اند؛ ضمن اینکه سیاست تغییر رژیم ایران نیز در میان برخی از نویسندگان اندیشکده های امریکایی طرفدارانی دارد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.