مطالب مرتبط با کلیدواژه
۹۸۱.
۹۸۲.
۹۸۳.
۹۸۴.
۹۸۵.
۹۸۶.
۹۸۷.
۹۸۸.
۹۸۹.
۹۹۰.
۹۹۱.
۹۹۲.
۹۹۳.
۹۹۴.
۹۹۵.
۹۹۶.
۹۹۷.
۹۹۸.
۹۹۹.
۱۰۰۰.
آموزش عالی
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۹
163 - 184
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش بررسی رابطه عوامل سه گانه؛ نمره دانشجویان، مرتبه علمی و وضعیت استخدامی استادان با نمره ارزشیابی استادان است. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل همه استادان دانشگاه تربیت مدرس در سال های تحصیلی 92-91 و 93-92 به تعداد 670 نفر است که تعداد 336 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات در بخش نمره های ارزشیابی استادان، گزارش تأیید شده دفتر امور هیئت علمی دانشگاه و در بخش نمره های اخذ شده دانشجویان در درس مربوطه، گزارش سامانه جامع گلستان بوده است که از روایی و پایایی لازم برخوردار است. برای پیش بینی نمره ارزشیابی از روی عوامل سه گانه از رگرسیون چند متغیره با روش گام به گام استفاده شد. عمده نتایج بیانگر آن است که بین نمره ارزشیابی استادان و عوامل سه گانه در سطح (05/0 P≤) رابطه معنی دار و مثبتی وجود دارد و سه متغیر با هم حدود 6 درصد از واریانس نمره ارزشیابی استادان را تبیین می کنند. همچنین مقادیر F، ضرایب رگرسیونی استانداردشده (β) و مقدار T در معادله رگرسیونی در سطح (05/0 P≤) معنی دار بوده است.
شناسایی عوامل شکل دهنده تضمین کیفیت آموزش عالی ایران (مطالعه پدیدارشناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۸ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۳
153 - 199
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با بررسی روندهای اصلی تحولات آموزش عالی و کلان پیشران های اثرگذار بر تضمین کیفیت آموزش عالی از رهگذر بازخوانی و دریچه نگاه صاحب نظران و اندیشه های صورت گرفته، به سنخ شناسی نیروهای شکل دهنده تضمین کیفیت در آموزش عالی اقدام شده است. پژوهش حاضر به شیوه کیفی با رویکرد فنومولوژی و به روش نمونه گیری هدفمند اجرا شد. با 17 نفر از اعضای هیئت علمی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته صورت گرفت. داده ها به روش استرابرت و کارپنتر (2003) تجزیه وتحلیل شد. یافته های به دست آمده در خصوص شکل دهنده های تضمین کیفیت در هفت مضمون اصلی شامل عوامل درون زا، محیطی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، بین المللی، زیرساختی و زیست محیطی و 17 مضمون فرعی خلاصه شد. یافته های این پژوهش می تواند افق های جدیدی را در خصوص اندیشه در زمینه خلق آینده مطلوب و معیاری برای اصلاح سیاست ها و برنامه های بلندمدت در حوزه مسائل مرتبط با کیفیت آموزش عالی بگشاید.
ارزیابی رویکرد مدیران دانشگاهی به تغییر برنامه های درسی در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی (مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۸ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۳
201 - 222
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف ارزیابی رویکرد مدیران دانشگاهی به تغییر برنامه های درسی در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی با استفاده از روش پژوهش کیفی اجرا شد. جامعه آماری پژوهش شامل سه گروه مدیران دانشگاهی، متخصصان برنامه ریزی درسی و سیاست گذاران در سطح کلان آموزش عالی بود که بر مبنای نمونه گیری نظری با ۱۷ نفر از آنها مصاحبه شد. به منظور تحلیل داده های حاصل از مصاحبه از روش کیفی گرانهیم و لوندمن استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد چهار رویکرد کلی در مدیران دانشگاهی نسبت به تغییر برنامه های درسی در دانشگاه ها وجود دارد. در رویکرد اول (حمایتی)، مدیران دانشگاهی به تغییر برنامه های درسی باور داشته و علاوه بر تأمین منابع و امکانات خود نیز در این فرایند مشارکت دارند. در رویکرد دوم (غیرحمایتی)، مدیران دانشگاهی نه تنها به تغییر برنامه های درسی اعتقادی ندراند بلکه در عمل نیز هیچ گونه مشارکتی در زمینه تغییر برنامه های درسی ندارند. در رویکرد سوم (خنثی)، مدیران دانشگاهی نسبت به تغییر برنامه های درسی در دانشگاه ها بی تفاوت بوده و تمایلی به مشارکت در فرایند تغییر برنامه های درسی از خود نشان نمی دهند. در رویکرد چهارم (اقتضایی)، مدیران دانشگاهی نسبت به تغییرات برنامه های درسی باور عمیق دارند. این گروه از مدیران دانشگاهی علاوه بر تأمین منابع و امکانات برای تغییر برنامه های درسی، خود نیز در این فرایند مشارکت فعال دارند.
شناسایی مؤلفه های اخلاق ارزشیابی در آموزش عالی از دیدگاه اعضای هیئت علمی و میزان کاربست آن از منظر دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، شناسایی مؤلفه های اخلاق ارزشیابی از دیدگاه اعضای هیئت علمی و بررسی میزان کاربست آن از دیدگاه دانشجویان بود. روش پژوهش، رویکرد ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی است. مرحله اول کیفی و مرحله دوم کمّی و از نوع توصیفی- پیمایشی است. مشارکت کنندگان بخش کیفی، اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان و جامعه آماری بخش کمّی، دانشجویان کارشناسی ارشد و کارشناسی این دانشگاه به تعداد 6065 نفر بود که با نمونه گیری هدفمند با 16 عضو هیئت علمی مصاحبه شد و 362 نفر از دانشجویان نیز با روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. ابزار بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختارمند و ابزار بخش کمّی، پرسشنامه اخلاق ارزشیابی محقق ساخته شامل 34 گویه بود. برای تحلیل یافته ها از تحلیل محتوای کیفی از نوع عرفی و آزمون t تک نمونه ای و t مستقل برای بخش کمّی استفاده شد.یافته های کیفی شامل 6 مؤلفه که به عنوان مؤلفه های اخلاق ارزشیابی شناسایی شد. نتایج کمّی نشان داد، میزان کاربست مؤلفه ارتباطات مؤثر در ارزشیابی مطلوب و مؤلفه های «سوگیری نکردن در ارزشیابی، ملاحظات اخلاقی در ارزشیابی و پایایی و روایی ابزارهای ارزشیابی» از دیدگاه دانشجویان کارشناسی ارشد کمتر از میانگین مفروض گزارش شدند. همچنین از دیدگاه دانشجویان کارشناسی مؤلفه های: ارزشیابی به مثابه یادگیری، ارزشیابی اصولی و صحیح، ارتباطات علمی مؤثر در ارزشیابی مطلوب گزارش شدند. بررسی تفاوت میزان کاربست مؤلفه های اخلاق ارزشیابی بین دانشجویان دختر و پسر نشان دهنده آن است که در مؤلفه های سوگیری نکردن در ارزشیابی، ارتباطات علمی مؤثر در ارزشیابی و پایایی و روایی ابزارهای ارزشیابی تفاوت معنی داری وجود دارد و در سایر مؤلفه ها تفاوتی دیده نشد. نظام اخلاقی در آموزش عالی به ویژه در ارزشیابی دانشجویان، منعکس کننده رفتارهای حرفه ای و تعهد اخلاقی استادان است.
طراحی سیستم انتقال یادگیری برنامه های پرورش هیئت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۸ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۴
175 - 205
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات کلیدی در خصوص برنامه های پرورش اعضای هیئت علمی، انتقال یادگیری این برنامه ها یعنی کاربرد عملی آموخته ها توسط اعضای هیئت علمی در محیط دانشگاه و فعالیت های حرفه ای است. در این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و راهبرد نظریه زمینه ای با 32 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه های شهر قم، مصاحبه های نیمه ساختاریافته صورت گرفت و شرایط زمینه ای، عوامل علّی و میانجی، راهبردها و پیامدهای فرایند انتقال یادگیری در برنامه های پرورش هیئت علمی بررسی شد. یافته های پژوهش نشان داد انگیزش انتقال، حرفه گرایی به عنوان عوامل علّی، بین المللی شدن آموزش عالی، فرهنگ دانشگاهی یادگیرنده، جو حمایتی، پویایی برنامه درسی دانشگاه در چهارچوب شرایط زمینه ای، کیفیت و انتظارات دانشجویان، نیازهای اعضای هیئت علمی، آمادگی برای یادگیری به عنوان عوامل میانجی بر انتقال یادگیری تأثیر می گذارند. شایستگی مدرسان و ارائه دهندگان، ارتقای سطح آزادی علمی در سطح دانشگاه ها، طراحی برنامه ها مبتنی بر مشارکت اعضای هیئت علمی، ارتقای کیفیت و کاربردی بودن محتوای برنامه ها و جامعه پذیری اعضای هیئت علمی، راهبردهای مؤثر بر انتقال یادگیری هستند.
سنتزپژوهی مؤلفه های کارکردهای ارشادگری پژوهشی دانشجویان دکتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۹ بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۵
113 - 158
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین چارچوب کارکردهای ارشادگری پژوهشی دانشجویان دکتری و با روش کیفی فراترکیب یا سنتزپژوهی انجام گرفت. جامعه آماری شامل همه مطالعات مرتبط با موضوع پژوهش حاضر در پایگاه های اطلاعاتی خارجی در بازه زمانی سال های 2000 تا 2017 بود که از میان آنها پس از چند مرحله غربالگری با شاخص های بررسی عنوان، چکیده و محتوای پژوهش، 83 مطالعه انتخاب و بررسی شد. درنهایت 20 مطالعه به صورت هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. استخراج و تحلیل داده ها با روش تحلیل مضمون انجام گرفت که درنتیجه 128 مضمون پایه برای کارکردهای ارشادگری پژوهشی شناسایی و در قالب 22 مؤلفه فرعی، مقوله بندی و ارائه شد. درنهایت، مؤلفه های فرعی کارکردهای ارشادگری پژوهشی نیز در قالب پنج مؤلفه اصلی شامل 1- کارکرد رابطه ای؛ 2- کارکرد علمی پژوهشی؛ 3- کارکرد روان شناختی؛ 4- کارکرد اجتماعی و 5- کارکرد حرفه ای، طبقه بندی شد.
شناسایی و تبیین عوامل مؤثر بر توسعه حرفه ای اعضای هیئت علمی با تأکید بر نقش گروه های آموزشی: رویکردی آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۱۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۹
167 - 203
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، شناسایی و تبیین عوامل مؤثر بر توسعه حرفه ای اعضای هیئت علمی با تأکید بر نقش گروه های آموزشی بود. روش پژوهش آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) است. جامعه آماری در بخش کیفی مقاله های مرتبط با توسعه حرفه ای اعضای هیئت علمی بود که از بین آنها 42 مقاله به عنوان نمونه انتخاب شد؛ ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی چک لیست بود. در بخش کمی، جامعه آماری مدیران گروه های آموزشی و اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان (667=N) و نمونه با روش انتساب متناسب به حجم 244 نفر بود. در بخش کیفی، 14 مؤلفه مؤثر بر توسعه حرفه ای اعضای هیئت علمی شناسایی شد که اهمیت آنها از نظر اعضای گروه نمونه در بخش کمی مورد تأیید قرار گرفت. این مؤلفه ها در دو طبقه عوامل مدیریتی حمایتی و فرایندی دسته بندی شدند. رتبه بندی مؤلفه ها با آزمون فریدمن (آماره فریدمن = 58/115 و 05/0p ) نشان داد که مشارکت اعضای هیئت علمی در تصمیم گیری، حمایت مدیریت و مهارت های پژوهشی بالاترین رتبه ها را به خود اختصاص داده اند؛ با توجه به نتایج پژوهش به نظر می رسد توجه به مؤلفه های شناسایی شده به عنوان پیش نیاز برنامه های توسعه حرفه ای اعضای هیئت علمی به صورت یک مجموعه در هم تنیده، زمینه لازم برای توسعه آنان در گروه های آموزشی را فراهم آورد؛ که این سرآغازی برای تغییر و تحول نظام آموزش عالی خواهد بود.
تجارب زیسته شرکت کنندگان از چالش های شیوه نیمه متمرکز آزمون دکتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند سال اخیر، نحوه پذیرش دانشجویان دوره دکتری موضوع قابل بحث در جامعه دانشگاهی بوده و به عنوان یک عامل اصلی در تضمین کیفیت دوره دکتری توجه زیادی را به خود جلب کرده است. در پژوهش حاضر، تجارب زیسته شرکت کنندگان در آزمون دوره دکتری از چالش های شیوه آزمون نیمه متمرکز دکتری واکاوی شده است. بدین منظور از روش تحقیق کیفی پدیدارشناسی استفاده شد. همچنین با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند- ملاک مدار، 25 نفر از داوطلبان و دانشجویانی که تجربه شرکت در آزمون نیمه متمرکز دکتری و مصاحبه تخصصی را داشتند به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. پس از انجام مصاحبه ها، داده ها با استفاده از روش پدیدارشناسی مبتنی بر مدل گرانهایم (2004) تحلیل و تجارب آنها در 6 مضمون اصلی و بر اساس اهمیت شان دسته بندی شدند. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه ها، نشان می دهد که مواردی همچون؛ کم توجهی به مقوله عدالت در مصاحبه تخصصی، رویکرد متفاوت دانشگاه ها در مصاحبه، تخصصی نبودن آزمون کتبی دوره دکتری، شرایط آزمون نیمه متمرکز دوره دکتری، درک متفاوت داوطلبان از مجموعه سؤال های عمومی آزمون کتبی، سیاست گذاری و اجرای نامناسب، چالش هایی برای سیاست فعلی پذیرش دانشجویان دوره دکتری به دنبال داشته و برگزاری آزمون نیمه متمرکز دوره دکتری را با تنگناها و نقاط ضعفی مواجه ساخته است.
واکاوی تجربه زیست شده استادان دانشگاه از ارزشیابی بازده های یادگیری دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرن 21، اهمیت نظام آموزش عالی در هر جامعه ای به جایی رسیده است که به گفته ی مالکلم گیلیس امروز بیش از گذشته ثروتمند و فقیر شدن ملل به کیفیت آموزش عالی وابسته است. اما رویکرد شتابناک کمیت گرایانه سبب شد تنها درحد بخشنامه ها و قوانین باقی بماند و ابعاد کیفی آموزش کمتر مورد توجه قرار گیرد. در این میان توجه به Outputs که معادل پیامد، نتایج و خروجی است و ارزشیابی، اهمیت بیشتری پیدا کرد چرا که ارزشیابی بخشی از فرایند یادگیری است و سه جریان آموزش، یادگیری و ارزشیابی در کنار هم معنی پیدا می کنند. در این راستا نظریه آموزشی که مبتنی بر اصول شناختی است را رابرت گانیه در 1985 فرمول بندی نمود. که شامل شرایط یادگیری یا اوضاع و احوالی است که یادگیری صورت می گیرد. در کاربرد این نظریه دوگام حیاتی است: گام نخست، مشخص کردن نوع بازده یادگیری است. که گانیه 5 بازده اصلی را مشخص کرده است. گام دوم، تعیین رویدادهای یادگیری یا عاملی است که در آموزش تفاوت ایجاد می کنند.در نظام های آموزشی ناسالم، اصولاً معیار قضاوت رفتار قابل مشاهده و امتحانات کلاسی در مقیاس وسیع با استفاده از آزمون های پیشرفت تحصیلی می باشد و هدف گذراندن ترم و فارغ التحصیلی است و یادگیری صورت نمی گیرد. در نتیجه وقتی ارزشیابی در خدمت یادگیری است که فراگیر درک عمیقی از عملکرد خود داشته و یادگیریش را مداوم ارزشیابی کند و تلاشش را عامل موفقیتش بداند نه عوامل تصادفی یا خارجی.محقق های زیادی این موضوع را بررسی نمودند و به اهمیت آن پرداختند بعنوان مثال: (کلین و همکاران، 2018)، (ملگوزو و همکاران، 2017)، (سامبل، 2016)، (هاونس و همکاران، 2016)، (کلیموا، 2014)، (ناصری، 1396) که با بررسی یافته های آنها و با توجه به مشکلات، موانع و امکانات موجود در دانشگاه ها، از جمله نداشتن ابزار مناسب و متفاوت در ارزشیابی بازده های یادگیری دانشجویان بخصوص در حیطه علوم انسانی که جنبه نظری، نمره و برگه امتحان ملاک است این سؤال برای پژوهشگر ایجاد شد که: ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های ارزشیابی بازده های یادگیری دانشجویان کدام اند؟ روش پژوهش:پژوهش حاضر به بررسی «واکاوی تجربه زیست شده اساتید دانشگاه از ارزشیابی بازده های یادگیری دانشجویان» پرداخته است . از نظر هدف کاربردی است میدان پژوهش شامل کلیه اساتید رشته علوم تربیتی دانشگاه های استان تهران می باشد. درمرحله کیفی از روش نمونه گیری گلوله برفی استفاده شد همچنین با مقایسه مداوم داده ها تا رسیدن به اشباع نظری، با 10 نفر از اساتید مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. در مرحله کمی از بین جامعه 387 نفری اساتید مذکور، به وسیله فرمول کوکران، از 193 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده نظرسنجی شد.ابزار جمع آوری اطلاعات در مرحله کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته، مطالعات میدانی و کتابخانه ای است و در مرحله کمی به منظور بررسی داده های بخش کیفی، پرسشنامه محقق ساخته ای براساس طیف پنج گزینه ای لیکرت، طراحی شد.جهت بررسی روایی محتوایی از روشهای: مثلث سازی منابع داده ها و نظرسنجی از اساتیدی که با آنها مصاحبه شد. همچنین اساتید راهنما و مشاور بهره گرفته شد و برای سنجش پایایی از نظر سایر اساتید به کمک ابزار پرسشنامه که با ابزار آلفای کرونباخ اندازه گیری شد، استفاده گردید. از نظر نحوه اجراء، پژوهش روش آمیخته (اکتشافی) است. در مرحله کیفی روش پدیدارشناسی مبتنی بر الگوی هفت مرحله ای ون منن و در مرحلهکمی به منظور اعتباریابی الگو از تحلیل عاملی تأییدی و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نرمال بودن داده ها از طریق آزمون K-S و سنجش مؤلفه ها از راه آزمون T تک نمونه بررسی گردید. تجزیه و تحلیل های آماری نیز توسط نرم افزارهای Spss و Lisrel انجام شد و الگوی نهایی استخراج گردید.یافته های پژوهش:در اینجا به سؤال های پژوهش در دو مرحله کیفی و کمی پاسخ داده می شود.سؤال های کلی: ابعاد، مولفه ها و شاخص های ارزشیابی بازده های یادگیری دانشجویان کدامند؟ابتدا مجموع متن 10 مصاحبه و سندکاوی بین سالهای (2020-2012) برای تحلیل به 1405کد اولیه تقسیم بندی شدند و پس از چندبار غربالگری و مقایسه مداوم 320 کد باز ثبت شد. برای طی کردن مسیر استقرایی، کدهای اولیه به تعداد 87 مقوله فرعی و17 مقوله اصلی (بُعد) دسته بندی شدند و زیر مجموعه 5 سازه قرار گرفتند.سؤال 1-الگوی ارزشیابی بازده های یادگیری چه ویژگی هایی دارد؟سازه ها، ابعاد، مقوله ها و شاخص ها پس از بررسی توسط اساتید به صورت ذیل دسته بندی شدند.سؤال 2- الگوی ارزشیابی بازده های یادگیری کدام است؟از نتایج بخش کیفی الگویی استخراج شد که ارزشیابی بازده های یادگیری در احاطه 5سازه قرار گرفته و هر سازه به تعدادی بُعد، مقوله و شاخص متصل شده است.سؤال 3- الگوی مذکور تا چه حد از اعتبار لازم برخوردار است؟در مرحله کمی برای سنجش اعتبار الگوی استخراج شده در بخش کیفی، ابتدا با استفاده از شاخص های مرکزی، پراکندگی متغیرها توصیف شدند نرمال بودن داده ها بررسی و ماتریس همبستگی 5 سازه به عنوان ورودی برای نرم افزار Lisrel تعریف شد. آزمون تحلیل عاملی بر روی (مؤلفه های) هر سازه انجام شد. در نتیجه برآوردهای پارامتر استاندارد، شاخص های خی-دو و Rmsea نشان داد که خروجی شاخص های برازش الگو از لحاظ آماری در هر سازه معنادار هستند و همه بارهای عاملی چون در سطح بالایی قرار دارند پذیرفته و اولویت بندی شدند. مقدار کای اسکوئر بر درجه آزادی مدل ها و مقادیر آزمون T تک نمونه بین عوامل نشان داد که روابط مستقیم وجود دارد. بنابراین فرض صفر با 95 درصد اطمینان برای این مؤلفه ها رد و فرض پژوهش تأیید شد.نتیجه گیری:در نهایت با توجه به شرایط حاکم بر نظام آموزش عالی کشورمان و تجربه زیست شده اساتید دانشگاه، سعی در طراحی الگویی شد که نشان می دهد ارزشیابی بازده های یادگیری در احاطه 5 سازه، 17 بُعد، 87 مقوله و320 شاخص است که همه با هم ارتباط دارند. از نظر اساتید نیز توجه به همه آنها در ارزشیابی بازده های یادگیری تأثیر مثبت خواهد گذاشت زیرا در فرایند ارزشیابی؛ نقش دانشجو، استاد و برنامه درسی مؤثر است و در نظر نگرفتن هر کدام می تواند نتیجه را تغییر دهد. این یافته ها با نتایج مطالعات: (کلین و همکاران، 2018)، (ملگوزو و همکاران، 2017)، (کواتز، 2016)، (پائولینی، 2015)، (الکوران، 2012)، (صوفی زاده، 1394) همسو می باشد. بنابراین امیدواریم با بهره گیری از نتایج این پژوهش و سایر تحقیق های مرتبط، شاهد ارتقاء کیفیت و اثربخشی نظام آموزش عالی کشور باشیم.واژگان کلیدی: تجربه زیست شده، یادگیری، ارزشیابی بازده های یادگیری، آموزش عالی
ساختار عاملی پرسشنامه فساد آکادمیک در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : امروزه، مسله فساد به یک مسئله کاملا جدی در سیستم آموزش عالی تبدیل شده است و بنابراین، تحقیقات مختلف این موضوع را بررسی کرده اند. اما آنچه در این مطالعات مشاهده می شود این است که تعریف مشخص و قابل قبولی از شاخص ها و مولفه های فساد آکادمیک در بین محققان وجود ندارد. این مسئله تا آنجا پیش رفته است که حتی تعریف فساد به بستر اجتماعی و فرهنگی خاصی بستگی دارد. بنابراین ، تهیه پرسشنامه برای اندازه گیری فساد دانشگاهی در ایران با توجه به زمینه آن ضروری به نظر می رسید . هدف: هدف از انجام این پژوهش، تعیین عامل های پرسشنامه فساد اکادمیک در آموزش عالی در میان صاحب نظران و اساتید بود. این پژوهش در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران (تهران دانشکده علوم تربیتی و علوم پایه)، دانشگاه علامه (دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی- علوم اجتماعی)، دانشگاه صنعتی امیر کبیر( مهندسی برق و مهندسی پزشکی )، دانشگاه سمنان (دانشکده علوم انسانی و روانشناسی تربیتی)، دانشگاه کردستان (دانشکده علوم انسانی و علوم پایه)، انجام گرفت.روش پژوهش: روش پژوهش حاضر حاضر، همبستگی از نوع تحلیل عاملی بود، جامعه تحقیق 420 عضو هیئت علمی بودند که برای انجام پژوهش تعداد 200 نفر استاد، از میان اساتید هیات علمی دانشکده ها با روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و پرسشنامه فساد آکادمیک را تکمیل نمودند روش جمع آوری اطلاعات در تحقیق ، مطالعه میدانی بود. یعنی ، پرسشنامه های مورد استفاده بین اعضای هیئت علمی توزیع شده و پس از تکمیل و برگرداندن پرسشنامه ها ، اطلاعات لازم از آن استخراج شده است. ابزار اندازه گیری در مطالعه حاضر پرسشنامه محقق ساخته فساد آکادمیک بود. سوالات پرسشنامه در پنج دامنه 1 (کاملاً مخالف) تا 5 (کاملاً موافق) طراحی شده اند. پرسشنامه به 5 استاد و کارشناس آموزش عالی داده شد و آنها روایی محتوای پرسشنامه و مناسب بودن موارد پرسشنامه را تأیید کردند. سپس پرسشنامه روی 30 نفر نمونه آزمایش شد و مشکلات مربوط به پرسشنامه حل شد.یافته ها: تحلیل عاملی به روش تحلیل مؤلفه های اصلی و چرخش متعامد( واریماکس) 4 عامل آموزشی، پژوهشی، ارتباطی، اداری – مدیریتی را نشان داد. ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس 90/0. و برای عامل های 4 گانه به ترتیب 82/0 و 79/0، 89/0، 72/0 محاسبه شد. به علاه، تحلیل عاملی تأییدی با استفاده از شاخص های برازش در 4 عامل مورد تائید قرار داده است.نتیجه گیری : یافته های حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که مولفه های فساد آکادمیک را در چهار عامل، فساد آموزشی، فساد پژوهشی، فساد ارتباطی و فساد اداری - مدیریتی می توان نشان داد در نهایت این مقیاس فساد آکادمیک را می توان به عنوان یک ابزار روا و پایا در اندازه گیری فساد آگادمیک جامعه آموزش عالی استفاده کرد.
تأملی بر مبانی انسان شناختی «ارزیابی کیفیت» در آموزش عالی ایران و سنجش سازواری آن با انسان شناسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«ارزیابی کیفیت» یکی از شایع ترین اصلاحات آموزشی در نظام های آموزش عالی کشورهای مختلف جهان است که به خصوص از دهه 1990 و تحت تاثیر نولیبرالیسم در حال توسعه است. هدف این «ارزیابی کیفیت» پاسخگو کردن و شفاف ساختن دانشگاه و در نتیجه ارتقای کیفیت دانشگاه به عنوان نهادی بازارمحور است. در سال های اخیر این اصلاحات بازارمحور در کشورهای مختلف جهان به الگوی غالب بدل شده است و جای پای آن در آموزش عالی ایران نیز قابل مشاهده است. هدف پژوهش حاضر، مطالعه «ارزیابی کیفیت» در آموزش عالی با رویکرد انتقادی و فلسفی است. برای رسیدن به این هدف، از روش های «تحلیل مفهومی»، «تحلیل کیفی محتوا» و روش «استنتاجی» بهره گرفته شده است. در وهله اول سعی شده است تا «ارزیابی کیفیت» به عنوان یک مفهوم مورد تحلیل قرار گیرد و مبانی انسان شناختی آن مورد بررسی قرارگیرد. در گام بعدی، «ارزیابی کیفیت» و اصلاحات مرتبط با آن در اسناد پشتیبان آموزش عالی ایران مورد تحلیل قرار گرفته است و در نهایت به سنجش سازواری مبانی انسان شناختی «ارزیابی کیفیت» با انسان شناسی اسلامی پرداخته شده است.یافته های این پژوهش حاکی از آن است که «ارزیابی کیفیت» به عنوان محور اصلاحات بازارمحور، بر الگوی انسان- شناسی نولیبرالیسم و به خصوص « انسان اقتصادی» تکیه دارد. این الگو، انسان را به عنوان موجودی خودمحور، بیشنه ساز سود و رقابتی می داند. در این منظر، عقلانیت اقتصادی به عنوان الگوی سایر فعالیت های عقلانی انسان است و باید الگوی غالب کلیه فعالیت های انسان باشد. بازاری سازی نتیجه این الگو است که هدف آن مدیریت نهادهایی مثل دانشگاه به شیوه بازارمحور است که از آن به «مدیریت عمومی نوین» تعبیر می شود. بنابراین ارزیابی کیفیت بازارمحور سعی دارد دانشگاه را به شیوه شرکت های تجاری مورد ارزشیابی قرار دهد تا آن را در قبال نیازهای مشتریان پاسخگو و شفاف سازد. بنابراین در این الگو، دانشگاهها برای کسب منابع مالی مجبور به رقابت با دانشگاههای دیگر و سایر موسسات در بازارهای آموزش عالی هستند. بنابراین دانشجویان به عنوان مشتریان دانش و خدمات آموزشی هستند که دانشگاه آنها را از طریق فرایند بازاریابی جذب می کند و دانش به عنوان کالا را به آنها عرضه می کند. در بازارهای آموزش عالی، عقلانیت اقتصادی و منطق هزینه- سود، کنترل کننده و تنظیم کننده روابط و فرایندها و از جمله ارزیابی کیفیت است.ارزیابی اسناد پشتیبان آموزش عالی ایران نشان از تاثیر الگوی «مدیریت عمومی نوین» و ارزیابی کیفیت بازارمحور در آن است. در این اسناد، اصلاحات بازارمحور به عنوان یکی از ضروریات مدرن سازی دانشگاهها پذیرفته شده است و هر دانشگاهی برای تحول باید آنها را بپذیرد. در این اسناد، تلاش شده است تا اصلاحات بازارمحور با اهداف ایرانی- اسلامی در هم تنیده شود. رقابت دانشگاهها، خصوصی سازی بی رویه، حاکمیت منطق تجاری سازی و ارزیابی کیفیت بازارمحور در دانشگاهها، نمونه هایی از اصلاحات بازارمحور هستند که در اسناد پشتیبان آموزش عالی ایران مورد توجه قرار گرفته اند. البته، اصلاحات بازارمحور در ایران را می توان نوعی شبه-نولیبرالیسم دانست که گرچه برخی اصول نولیبرالیسم را حفظ کرده اند، ولی در بطن فرهنگی آموزش عالی ایران شکل جدیدی به خود گرفته اند و آسیب های جدید را ایجاد کرده اند. این اصلاحات در پی استقلال اقتصادی دانشگاه از بودجه دولتی و همزمان افزایش کنترل دولت بر دانشگاه از طریق روش های نوین ارزیابی کیفیت است. کالایی سازی دانش، تلقی دانشجو به عنوان مشتری، ارزیابی کیفیت بر مبنای کمیت و تولیدات عینی، پاسخگویی قهری و الگوی اخلاقی ناشی از آنها معانی فلسفی و فرهنگی مهمی در پی دارند که در دیدگاه اسلامی مورد نقد قرار گرفته است. ارزیابی کیفیت بازارمحور منجر به نوعی «کاربردپذیری» و کمی سازی می شود و نتیجه آن نوعی اخلاق آکادمیک بر پایه سود- هزینه است. در این دیدگاه، دانش، خدمات و روابط تربیتی بر پایه سودآوری آنها مورد ارزشیابی قرار می گیرند. در این دیدگاه، مفهوم سنتی و مذهبی دانش، به عنوان مسیری برای کمال، و همچنین ارزش های اخلاقی ناشی از آن به صورت جدی مورد سوال و چالش هستند. در دانشگاه بازارمحور، یک استاد دانشگاه یک عرضه کننده دانش است و ارزش او وابسته به رضایت مشتریان از خدمات آموزشی او است.
ابعاد و سطوح فرهنگ کیفیت در نظام آموزش عالی : مروری منظم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و سطوح فرهنگ کیفیت در نظام آموزش عالی انجام شد. روش پژوهش: این مطالعه از نوع مرور نظام مند بوده که در سال 1400 انجام شد. نمونه این تحقیق 22 پژوهش راه یافته به بررسی نهایی از میان 71 پژوهش کمّی، کیفی و آمیخته اولیه شناسایی شده در این زمینه بود که بر اساس روش فهرست وارسی موسوم به «برنامه مهارت های ارزیابی انتقادی CASP مورد ارزیابی کیفیت قرار گرفته و تایید شده بود. جستجو در پایگاه داده های بین المللی همچون اس. آی.دی، مگ ایران، سیویلیکا، پروکوئست، اریک، سیج، الزویر، گوگل اسکالر، تیلور و فرنسیس در بازه زمانی سال های 2005 تا 2021 بود. یافته ها: تحلیل داده ها به شناسایی 137 نشانگر، 37 ملاک منتج گردید، نتایج این تحقیق نشان داد فرهنگ کیفیت دانشگاهی برآیندی از روابط چندگانه و چندلایه مبتنی بر ابعاد فردی، سازمانی و فراسازمانی و سطوح شش گانه کارکنان، گروه های آموزشی، دانشکده ایی، دانشگاهی، فرادانشگاهی و فرهنگ عمومی است.نتیجه گیری: از یافته های بدست آمده می توان در برنامه ریزی راهبردی و عملیاتی برای گسترش فرهنگ کیفیت در نظام آموزش عالی و سازمان های مربوط به آن در نظام های دانشگاهی در سطوح مختلف استفاده کرد.
نقدی بر سیاست بومی گزینی دانشجویان: لزوم اتخاذ سیاستی جامع و تحقیق بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست بومی گزینی دانشجو در سال 1369 تصویب و ابلاغ شد. از آن زمان نقدهایی بر این طرح وارد شده است. برخی نیز علیرغم این نقدها بر پیامدهای مثبت این طرح همچنان پافشاری می کنند. این مقاله درصدد است پیش فرضهایی زبر بنایی که باعث تصویب این طرح شده است را به نقد بکشاند. برای نشان دادن اشکالات این برنامه از روش کتابخانه ای استفاده شده است. بدین منظور تمام مطالعاتی که مستقیما یا غیر مستقیم به این سیاست مرتبط بودند مورد بررسی و تحلیل نقادانه قرار گرفتند. همچنین با اتکا به تئوریهای مختلف برخی از این نقدها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان می دهد این برنامه بدون یک کار کارشناسی دقیق و عمیق انجام شده است و استدلالهای بنیادین آن در بسیاری از موارد مغلطه ای بیش نبوده و این طرح در واقع به شکل یک مسکن عمل کرده و مسئولین را از پرداختن به راه حل های اساسی مسائل باز داشته و سرپوشی است بر ضعف های مدیریتی سازمان های متولی در مسائل مورد اشاره در آن.با استدلالهای نظری و تحلیلی، پژوهشهای انجام شده، تحقیقات و استدلالهای موافقان به چالش کشیده شده و پیشنهادات و راهکارهایی را در برخی زمینه ها ارائه داده شده است. استدلال کلی آن است که این برنامه باید به صورت پایلوت اجرا می شده و بعد از مشخص شدن ایرادات، در سطح کلان اجرا می شد..
تحلیل جامعه شناختی نابرابری آموزشی و فرصت های دسترسی به آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تلاش می شود تا ضمن تحلیلی بر نقش عوامل مختلف در ایجاد و بازتولید نابرابری آموزشی و فرصت-های دسترسی به آموزش عالی و شناخت از ویژگی ها و فرایندهای اثرگذار، زمینه بازنگری در سیاست ها و برنامه ریزیهای نظام آموزش فراهم شود.روش پژوهش: این پژوهش با توجه به هدف کاربردی و با توجه به سوالات به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. جهت شناسایی زمینه ها و عوامل اثرگذار در ایجاد و بازتولید نابرابری آموزشی از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده و برای افزودن به غنای یافته های تحلیلی، از داده های سازمان سنجش آموزش کشور و تحلیل آنها با آزمون های آماری همچون مقایسه میانگین و یو من ویتنی استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان میدهد بطور کلی تقاضا برای آموزش عالی در جهان رو به افزایش است، اما این افزایش تقاضا در کشورهای توسعه یافته تابعی از تقاضا برای نیروی کار تحصیل کرده و نشان از توسعه متوازن آموزش عالی دارد و در ایران، گسترش آموزش عالی تقاضا محور بوده و بر مبنای نیازهای اقتصادی و اجتماعی شکل نگرفته است. نتیجه گیری: تدوین سیاست ها برای رفع نابرابری باید مبتنی بر رفع موانع در اجتماع محلی باشد. اطمنیان از شمول اجتماعی همه گروه ها، کاهش شکاف بین موسسات و نهادهای آموزشی و رشته های تحصیلی، ارتقای سطح کیفی همه نهادهای آموزشی در حد قابل قبول و دسترسی یکسان برای همه به لحاظ مادی از جمله این موارد است. در عین حال، بسیار اهمیت دارد که در اصلاح سیاستهای تدوین شده و بازتوزیع امکانات از نقش متغیرهای فردی نیز چه در مناطق برخوردار و چه غیربرخوردار غافل نشد.
تحلیل آینده نگرانه از تقاضای اجتماعی ورود به آموزش عالی از دیدگاه جمعیت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : شناخت دقیق از سطح و روند تعداد و سهم نسبی جمعیت 21-17 ساله واقع در سن آموزش عالی در 15 سال گذشته (1400-1385) و ترسیم سیمای آینده میزان تقاضا برای آموزش عالی در این گروه سنی تا سال 1415 بر اساس سناریوهای مختلفروش پژوهش : برای برآورد تقاضای آتی کنکور از روش نرخ مشارکت استفاده و با رویکرد سناریو نویسی به سبک دیتور نرخ مشارکت، با سناریو های ثبات، رشد، افول و نوسان تخمین زده شد. یافته ها: نتایج نشان داد در سناریو ثبات، نرخ مشارکت با شیب بسیار ملایمی افزایش یافته و افزایش تقاضای کنکور در این سناریو بیشتر متاثر از افزایش جمعیت در معرض می باشد. درسناریو نوسان فروض سناریو افول با شدت کمتری برقرار بوده که منجر می شود تا حدود سال 1409 نرخ مشارکت کم شود اما با سیاست گذاری مناسب و تغییر وضعیت اشتغال و ساختار صنعت به مرور زمان از سال 1410 نرخ مشارکت با شیب ملایمی افزایش یابد.نتیجه گیری : میزان تقاضا برای کنکور از حدود یک میلیون نفر در بدترین حالت تا حدود 4/2 میلیون نفر در شرایط ایده آل اقتصادی و اجتماعی برای سال 1415 متغیر خواهد بود.
مطالعه فرایند حذف کنکور سراسری براساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مطالعه فرایند حذف کنکور سراسری ایران و ارائه یک مدل براساس نظریه داده بنیاد بود.روش پژوهش: رویکرد پژوهش که در سال 1399-1400 انجام شد، کیفی با استفاده از روش داده بنیاد بود. ابزار مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود. جامعه مورد مطالعه کلیه متخصصان تعلیم و تربیت و صاحب نظران آموزش عالی بودند. روش نمونه گیری هدفمند نظری بود و با معیار اشباع نظری با 16 مصاحبه به پایان رسید. فرایند تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از شیوه کدگذاری باز و محوری و انتخابی انجام و به منظور بررسی اعتبار و پایایی از روش لینکلن و گوبا استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مقوله محوری ضرروت و پیچیدگی حذف کنکور است و سایر مقوله ها در پنج مقوله شرایط علّی (2 مقوله)، شرایط مداخله گر محیطی (2 مقوله)، ویژگی های زمینه ای (3 مقوله)، راهبردها (2 مقوله) و پیامدها (2 مقوله) دسته بندی شدند.نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان اذعان داشت که در رابطه با مسأله حذف کنکور از طرفی مسائلی چون رقابت های ناسالم و مسائل روانی و جابه جا شدن اهداف آموزشی موجب ایجاد احساس ضرورت حذف شده و از دیگر سو مسائلی همچون تقاضای بالا برای ورود به آموزش عالی فرایند حذف را با پیچیدگی روبه رو کرده است.
واکاوی نقش شهریه در تصمیمات تحصیلی دانشجویان: مطالعه ای به روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۳
115 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، واکاوی نقش شهریه بر تصمیمات تحصیلی دانشجویان می باشد که نتایج آن می تواند کمک شایانی به ارتقای اثربخشی سیاستگذاری های شهریه داشته باشد.روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش فراترکیب انجام شده است. بر این اساس، کلیدواژه های تخصصی پژوهش در پایگاه های معتبر بین المللی (ساینس دایرکت، اشپرینگر، ویلی آنلاین، اریک، سیج، امرالد) در بازه زمانی (1990-2022) جستجو شدند. سپس با استفاده نمونه گیری قضاوتی، 77 مطالعه برای تحلیل انتخاب شد. در ادامه، با استفاده از فن تحلیلی آنتروپی شانون مشخص شد کدام تصمیم تحصیلی نسبت به سایر تصمیمات تحصیلی وزن و اولویت بیشتری در این مطالعه دارد.یافته ها: پنج تصمیم تحصیلی اصلی همراه با سایر عوامل مرتبط شامل تصمیم ثبت نام، تصمیم در رابطه با تلاش علمی بیشتر برای پیشرفت تحصیلی، تصمیم نسبت به انصراف تحصیلی، تصمیم نسبت به ادامه تحصیل، تصمیم نسبت به تغییر رشته تحصیلی متاثر از شهریه شناسایی شده اند. بر اساس نتایج فن تحلیلی آنتروپی شانون، تصمیم در ادامه تحصیل نسبت به سایر تصمیمات تحصیلی در این مطالعه وزن و تأثیرپذیری بیشتری بدست آورده است.نتیجه گیری: در واکاوی نقش شهریه در تصمیمات تحصیلی دانشجویان، مشخص شد که تصمیمات دانشجویان در پنج عرصه مهم متأثر از شهریه هستند و البته میزان تأثیرپذیری هر یک از آنها متفاوت می باشد. همچنین این نتیجه آشکار شد که تصمیمات تحصیلی ابعاد و مقوله های فرعی متعددی نیز دارند که در قالب یازده مقوله فرعی و 506 مفهوم کلیدی دسته بندی شدند.
شناسایی پیشایندها و پسایندهای مرزگستری ارتباط صنعت و دانشگاه با رویکرد فراترکیب آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
83 - 108
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش، شناسایی پیشایندها و پسایندهای مرزگستری در ارتباط صنعت و دانشگاه بود. پژوهش از نوع مطالعات کیفی بود که به روش مرور نظام مند و با شیوه فراترکیب آمیخته انجام گرفت. جامعه بررسی شده، پژوهش های منتشرشده به زبان انگلیسی در سال های 2012 تا 2023 در پایگاه های علمی بود. یافته های پژوهش نشان داد مرزگستری در ارتباط صنعت و دانشگاه، مشتمل بر پیشایندهای ساختاری-فناوری، ساختاری-سازمانی، فردی-سازمانی، سبک های رهبری، روان شناختی-فردی، تیم سازی و پسایندهای توسعه مهارت های مدیریت دانش، ارتقای خلاقیت-نوآوری سازمانی، ارتقای سرمایه اجتماعی، توسعه شبکه ارتباطی، عملکرد و پیامدهای سازمانی، ارتقای سرمایه روان شناختی، پیامدهای شغلی-فردی، توسعه فردی-شخصی، ارتقای تعهد سازمانی و آسیب نقش سازمانی بود. با در نظر گرفتن پیشایندها به عنوان مقدمات و الزامات مرزگستری، آنها عناصر برنامه ریزی توسعه راهبردهای ارتباط صنعت و دانشگاه در نظر گرفته می شوند که در تقویت تعامل و همکاری صنعت و دانشگاه نقش آفرینی می کنند . همچنین با توجه به پسایندهای مرزگستری ارتباط صنعت و دانشگاه، انتظارات از پروژه های مرزگستری ترسیم و پیش بینی های لازم بر مبنای نتایج آینده انجام می شود.
شناسایی مؤلفه های مؤثر بر فرهنگ یادگیری در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
فرهنگ یادگیری ابزار; نماد معانی و مفاهیم خاصی را در خود دارد که افراد در بستر آن یادگیرنده چگونه بیندیشد; چگونه افکار خود را سازماندهی; به صورت ناخودآگاه برخی از جنبه های امور را در طی فرآیند اندیشه ورزی از قلم بیندازند و به عبارتی آنها را ببینند.فرهنگ یادگیری می تواند به جوانب مختلفی همچون یادگیری دانشجویان; یادگیری کارکنان; همچون اعضاء هیأت علمی; پژوهشگران و کارکنان اداری ; یادگیری سازمانی دانشگاه متمرکز باشد. روش ها: رویکرد پژوهش بصورت کیفی و تکنیک فراترکیب بود.جامعه آماری شامل مطالعاتی در قالب مقالات از سال های 1396 تا 1401 و 2016 تا 2022 در حیطه مولفه های موثر بر فرهنگ یادگیری بود که با کلید واژگان تعیین شده در پایگاه های علمی معتبر جستجو و گردآوری شد که جمعا ۱۶۹ مطالعه بررسی گردید و پس از چندین مرحله بررسی و غربالگری نهایتاً۳۰ مقاله انتخاب شد که بصورت کدگذاری و تحلیل محتوا ، داده ها تحلیل گردید. نتایج: یافته های تحقیق در کد گذاری باز ۲۲۷ مؤلفه فرهنگ یادگیری استخراج گردید که در کد گذاری محوری در سه دسته شامل فرهنگ یادگیری فردی ، فرهنگ یادگیری جمعی و فرهنگ یادگیری بین المللی(جهانی) تقسیم شد و در نهایت نتایج مرحله کد گذاری انتخابی نیز مؤلفه های بدست آمده را در قالب علّی، زمینه ای،راهبردی،مداخله ای و پیامدها رده بندی گردید.
الزامات استقرار نظام تضمین کیفیت در آموزش عالی و پژوهش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجلس و راهبرد سال ۳۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۸
123 - 157
حوزههای تخصصی:
کیفیت نظام آموزش عالی و پژوهش کشور و ایجاد سازوکارهای لازم برای ارزیابی آن، به عنوان یکی از مسائل اصلی این حوزه مطرح است. این پژوهش به منظور ارائه راهکارهایی برای اصلاح و تکمیل نظام تضمین کیفیت آموزش عالی و پژوهش کشور با بررسی اقدام ها و فعالیت های ارزیابی گذشته و تحلیل و آسیب شناسی وضعیت موجود انجام گرفته است. همچنین، به منظور شناسایی تجارب برتر، مطالعه تطبیقی نظام تضمین کیفیت آموزش عالی و پژوهش بر چهار کشور منتخب آمریکا، فرانسه، چین و ترکیه انجام شد. سپس به مطالعه اسنادی قوانین و اسناد بالادستی این حوزه در کشور پرداخته شد و آسیب شناسی از فعالیت های ارزیابی انجام شده ازسوی نهادهای متولی نظام آموزش عالی و پژوهش کشور صورت گرفت. روایی و پایایی پژوهش با روش بررسی متقابل و نظر متخصصان این حوزه مورد تأیید قرار گرفت و یافته های پژوهش ۹ آسیب اصلی را مشخص کرد: پراکندگی فعالیت های ارزیابی، دولتی و صوری بودن، ضعف رویکرد علمی و تخصصی، غلبه رویکرد کنترلی، مستمر نبودن ارزیابی ها، فردگرایی در ارزیابی ها، شفافیت پایین فعالیت های ارزیابی، کم توجهی به ذی نفعان مختلف آموزش عالی و پژوهشی، اثربخشی پایین فعالیت های ارزیابی. در پایان، برای رفع آسیب های موجود پیشنهادهایی ارائه شده است: ایجاد نهاد ملی تضمین کیفیت آموزش عالی، مشارکت دادن ذی نفعان مختلف، تغییر رویکرد از درون دادمحوری به برون دادمحوری، انتشار عمومی نتایج ارزیابی و استفاده از آن به عنوان ابزار سیاستی، ایجاد سامانه ملی اطلاعات آموزش عالی و پژوهشی و عضویت در شبکه های تضمین کیفیت بین المللی.