مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۶۱.
۴۶۲.
۴۶۳.
۴۶۴.
۴۶۵.
۴۶۶.
۴۶۷.
۴۶۸.
۴۶۹.
۴۷۰.
۴۷۱.
۴۷۲.
۴۷۳.
۴۷۴.
۴۷۵.
۴۷۶.
۴۷۷.
۴۷۸.
۴۷۹.
۴۸۰.
روایت
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
283 - 307
جامعه ایران از حدود 150 سال پیش به این سو وارد مرحله ای جدید از ساختار اجتماعی شد که بطور طبیعی باعث خلق کنش های موافق و مخالف در مواجهه با پدیده های نوظهور آن گشت. در این مقاله تلاش شده است به میانجی روایات مردمی، به فهمی از چیستی و چگونگی مواجهه مردمی با این پدیده ها دست بیابیم. برای این مطالعه، شهر تبریز به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای درگیر با جهان مدرن، انتخاب شد. ما در این مقاله، مبنای تجدد را پرسش عباس میرزا تعیین کردیم. این پرسش ما را به نیمه اول قرن نوزدهم برده و تا فراگیر شدن جهان مدرن، تا نیمه دوم قرن بیستم روایت های مختلف را دنبال کردیم. شیوه تحلیل داده های این مقاله، تحلیل تماتیک می باشد. تم های استخراجی در پنج موضوع "مقاومت در برابر جهان مدرن"، "ترس از دست دادن ایمان"، "ناسازگاری پدیده های نوین با ارگانیسم فرهنگی جامعه"، "استقبال از جهان مدرن" و "بی اعتمادی به دولت" دسته بندی شدند. این تحقیق نشان می دهد تا برآمدن نظم جدید در شهر تبریز، منازعه بالایی بین جهان بینی قدیم و جدید و الگوهای قدیم و جدید رخ داده است. یافته های این رساله حاکی از آن است که وضعیت جدید به آسانی حاصل نشده است و ابرگفتمان جهان سنتی که بر تمام لایه های زبانی و لایه های تفکری و لایه های وجودی زندگی جمعی و شخصی و اعتقادی افراد سایه افکنده است، تا تثبیت هر پدیده و نهاد مدرنی، از هیچ کوششی فروگذار نبوده و شکل گیری جهان جدید، با مقاومت، ستیز و کشمکش فراوانی همراه بوده است.
ابزارهای زبانی ایجاد، حفظ و تثبیت مرجعیت فردی راویان زن و مرد در مشروعیت بخشی به روایت در سه کتاب زویا پیرزاد و سلوک محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
مرجعیت بخشی در روایت فرایندی است که راوی از طریق مفصل بندی های گفتمانی، مشروعیتِ خود و روایتش را در داستان برمی سازد. هدف نگارندگان در این مقاله، بررسی فرایند های زبانی ایجاد، حفظ و تثبیت مرجعیت فردی دو راوی زن و مرد در روایت است. ازهمین رو، آن ها خوانشی واسازانه را با تکیه بر نظریه گفتمان لاکلا و موف (2001) و دریدا (1983) از مرجعیت فردی در روش شناسی ون لیوون (2007) ارائه کردند. آنگاه برای شناسایی ابزارهای زبانیِ فرایندهای ایجاد، حفظ و تثبیتِ مرجعیت فردی به سراغ سه کتاب پیرزاد و سلوک دولت آبادی رفتند و با گزینش هدفمند مواردِ وقوعِ مرجعیت فردی، آن ها را بررسی کردند. در پایان، پی برده شد پیرزاد و دولت آبادی با استفاده از مواضع گفتمانی خود و دیگری، ایجاد گره گاه های گفتمانی و بلورینه شدن حول آن ها سعی در مرجعیت بخشی به ابعاد خود و هم زمان، با طرد معانیِ نشانه ها از روایتِ دیگری سعی در مرجعیت زدایی دارند. همچنین، در سطح کلان تر آشکار شد خودِ بازنمایی شده دو راوی با یکدیگر تفاوت داشت؛ پیرزاد مایی گفتمانی را تشکیل داد و دولت آّبادی راوی همه چیزدان بود؛ این درحالی بود که هیچ کدام از این دو راوی از پارادوکس گریزی نداشتند.
تحلیل ساختاری زمان در نگارگری رمان و روایت (مطالعه موردی: رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» از نادر ابراهیمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
503 - 523
تحلیل ساختاری زمان از رویکردهای نوین در زمینه نقد ادبی است که خطّ سیر روایت بر مبنای آن شکل می گیرد. روایت شناسی، علم شناخت شیوه های گوناگون بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی از جمله «رمان» می باشد و نقد روایت شناسانه در تحلیل ساختار روایت های داستانی، بستر مناسبی برای بررسی مؤلّفه های اصلی متن روایی همچون مفاهیم نظم، تداوم و بسامد فراهم می سازد. ژنت (Gérard Genette) با کتاب «گفتمان روایی» خود، با تأکید بر عنصر «زمان روایی»، درخشان ترین نظریّه را در باب روایت ارائه داده است. پژوهش حاضر می کوشد با بررسی رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» اثر نادر ابراهیمی براساس نظریّه ژنت، ساختار زمانی در این روایت را با شیوه ای تحلیلی_استنباطی واکاوی کند و بازتاب مسئله زمان در نگارگری ایرانی را تحلیل و ارزیابی کند. نادر ابراهیمی در رمان مذکور با تغییراتی که در سیر خطّی داستان ایجاد می کند، شکل داستانی مدرن و نوینی پدید می آورد و در ترتیب و توالی وقایع داستان در قالب گزینشی تازه و تا حدودی پیچیده، زمانمندی خاصّی را برای جهان داستان خود خلق می نماید. ابراهیمی این رمان را از پایان، آغاز می کند و درآن، سه زمان متفاوت (جهش های زمانی) را شاهد هستیم. ازنظر تداوم، داستان دارای سه نوع شتاب مثبت و منفی و ثابت است و بیشتر بسامدها از نوع مکرّر و بازگو می باشند. اهداف پژوهش: تحلیل مؤلّفه های روایت و نقش عنصر زمان براساس نظریّه ژنت در رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم». درک و نگرشی تازه از کاربرد عنصر «زمان» و ساختار در نگارگری ایرانی. سؤالات پژوهش: چگونه می توان با تحلیل ساختاری زمان، رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» را تحلیل کرد؟ نادرابراهیمی تا چه میزان از شیوه های زمان روایی درسیر روایت رمان استفاده کرده است؟
مؤلفه های ساختاری انیمیشن دوبُعدی تجربی در فیلم دنیای دیوانه دیوانه دیوانه (1354) نورالدین زرین کلک
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره دوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵
37 - 49
تفاوت فیلم های تجربی از فیلم های رواییِ سینمای متعارف را از دو منظر نوعِ روایت و فرم سینمایی می توان بررسی نمود. فیلم انیمیشن تجربی بر اساس این دو مفهوم از فیلم انیمیشن شخصیت محور متمایز می شود. یکی از تمهیدات فیلم های انیمیشن تجربیِ دوبُعدی، استفاده ی خلاقانه از طراحی و نقاشی است که فارغ از کلیشه های مرسوم، به بازنمایی ایده های دیداری-مفهومی برآمده از ذهن هنرمند می پردازد. هدف این مقاله بررسی مؤلفه های ساختاری فیلم انیمیشن دوبُعدی تجربی و بازشناسی آن ها در اثر منتخب این پژوهش است. با توجه به ماهیت داده ها، روش پژوهش کیفی در نظر گرفته شده که فرایند بررسی به صورت توصیفی–تحلیلی و با رویکرد مقایسه ای انجام شده است. هم چنین بر مبنای نظریه های روایت و تعاریف فرم، ارتباط ساختار شکلی با محتوای فیلم انیمیشن دوبُعدی تجربی بررسی می شود. در بررسی مؤلفه های این فیلم انیمیشن مشخص شد که زمان، روایت و تدوین آن به صورت مرسوم و غیرتجربی است اما بازنمایی و سرپیچی از قواعد ژانری به شکلی تجربی در فیلم رخ داده است. بنابراین مقاله به این نتیجه-گیری رسیده است که اگر عنصر مسلط در فیلم انیمیشن تجربی (دو بُعدی) غیرمتعارف و تجربی باشد، می توان آن فیلم را تجربی برشمرد، هرچند سایر مؤلفه های آن متعارف باشد؛ همچنین محتوای مفهومی اثر می تواند غیرآوانگارد یا غیرتجربی باشد در صورتی که عنصر مسلط و فرمال فیلم کاملاً تجربی باشد.
نقد و بررسی روایات ناظر بر خشونت در برپایی حکومت مهدوی با تکیه بر آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۱
1 - 20
برخی از روایات معصومین علیهم السلام ناظر به چگونگی برپایی حکومت مهدوی است که در میان آن ها روایاتی یافت می شود که به مسأله خشونت حضرت مهدی اشاره کرده اند. این مسأله انگیزه پژوهش حاضر شد تا به روش تحلیلی و با ابزار گرد آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای این دسته از روایات مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. نتایج تحقیق حاضر نشان داده است که اکثر روایات مربوط به خشونت از لحاظ سندی ضعیف هستند و بر مبنای "وثاقت سندی"، قابل استناد نیستند؛ لکن از منظر "وثاقت صدوری" بیشتر روایات معتبرند. در نهایت این پژوهش روشن کرده است که روش امام عصر، روش فرهنگی است؛ به این معنا که ابتدا مردم جهان را در فضای صلح و آرامش به اسلام دعوت می کنند ولی زمانی که در معرض تهدید و قتل قرار می گیرند، در دفاع از نظام حکومتی از روش مبارزه و جنگ هم استفاده خواهند کرد.
بررسی تطبیقی تصویر راویان زن در داستان های سه تفسیر شیعی روض الجنان، جلاءالاذهان و منهج الصادقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱۹
33 - 56
روایت کنش ها، رویدادها و جنگ های صدر اسلام، در شکل گیری گفتمان شریعت و انتقال آن به نسل های بعدی نقش مهمی را ایفا می کند. در این میان روایتگری زنان، به مثابه کنشی اجتماعی، امری اثرگذار و مهم است. روایتگران زن، راوی اصلی یا دوم یا هم ارز بخشی از روایات داستانی تفسیری هستند و موضوعات متنوعی را در این داستان ها روایت کرده اند. این مقاله، به بررسی تطبیقی چهره زن راوی در سه تفسیر روض الجنان، جلاءالاذهان و منهج الصادقین می پردازد و وجوه اشتراک و افتراق این نقش را در سه تفسیر دنبال می کند. در این مقاله با استفاده از فن تحلیل محتوا؛ نوع روایتگری زن، موضوع داستان ها و مشارکت روایتگران را در داستان های این سه تفسیر استخراج کرده و از این رهگذر، تصویر زن راوی را در این متون ترسیم کرده ایم. پیکره متنی این مقاله، روایت هایی است که در سه تفسیر یادشده، زنان، راوی آن ها بوده اند. این پژوهش نشان می دهد در این سه تفسیر، زنان شاخصی نظیر عایشه، ام سلمه و اسماءبنت عمیس به روایت گری پرداخته اند و در گذر زمان، مفسران با حذف، تغییر یا افزایش روایتگران یا روایت ها، چهره زن راوی را تغییر داده اند. همچنین در این روایت ها اعتمادپذیری راوی زن، با شگردهایی نظیر ایجاد سطوح چندگانه راویان، استفاده از راوی درون داستانی و نزدیکی زمانی و مکانی راوی با روایت، افزایش یافته است.
ساختار نَقل؛ گونه ها و کارکردها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱۹
57 - 76
ساختار «نَقل» از تجزیه ی زمان روایت و تغییر راوی به دست می آید. راویِ اول شخص که در روایت همزمان حضور دارد، پس از توصیف مختصر فضا و شخصیت ها، رشته ی کلام را به راویِ اول شخصِ دوم می سپارد. راویِ دوم با بهره گیری از روایت گذشته نگر، به نقل سرگذشتی نسبتاً پر رخداد می پردازد. انتخاب این فرم، در عین اینکه به هر چه فشرده تر شدن ذکر وقایع می انجامد، به ایجاد صحنه های فراخ منظر و حقیقت نمایی نیز یاری می رساند. نمی توان این شیوه را نوعی «متالِپسیس» نامید؛ زیرا هر چند راوی تغییر می یابد، هر سطح از روایت در جای خود باقی می ماند و وارد ساحت دیگری نمی گردد تا ادغام حیطه ها رخ دهد. همچنین متفاوت از ساختار «قاب» است؛ زیرا با وجود تو در تو بودن، شامل داستان های فرعی مجزا نیست و خرده روایت ها همه در خدمت یک خط داستانی هستند. در گام نخستِ این پژوهش، شناسایی و توصیف گونه های ساختارِ نَقل مطمح نظر قرار گرفته است و در گام دوم، چرایی انتخاب این ساختار و کارکردهای آن بررسی شده است. یافته ها نشان می دهند پسند جامعه و انگیزه های شخصی نویسندگان از دلایل اصلی انتخاب این لایه بندی روایی بوده است. گاهی تلاش نویسندگان برای دوصدایی یا چند صدایی کردن اثر و تغییر کانون روایت، موفق و گاهی ناموفق بوده است.
خوانش رمزگان های دفتر «دستور زبان عشق» از قیصر امین پور بر اساس نظریه رمزگان های پنج گانه بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
نشانه شناسی تأثیر برجسته ای در تحلیل ابعاد پرداخته نشده متون ادبی دارد. در نظام نشانه ها، رمزگان ها اهمیت ویژه ای دارند. در این زمینه، آراء رولان بارت از اعتبار بیشتری برخوردار است. او رمزگان ها را به پنج نوع کنشی (Action Narrative)، هرمنوتیکی (Hermeneutic)، نمادین (Symbolic)، معنابُنی (Semantic) و فرهنگی (Referential) تقسیم می کند. به این واسطه، امکان ارائه تحلیلی متقن از لایه های زیرین و ثانویه متن فراهم می شود. در مقاله پیش رو، با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و نیز، با کاربست نظریه رمزگان بارت، غزل های قیصر امین پور در مجموعه «دستور زبان عشق» بررسی و تحلیل شده است تا نشان داده شود که روایت چه اندازه در بازتولید معانی مختلف تأثیر مستقیم دارد. نتایح تحقیق نشان می دهد که بازتاب رمزگان فرهنگی در این غزل ها حاکی از نمود گسترده گفتمان ایدئولوژیک، دینی، عارفانه، ادبی و عاشقانه برای پیشبرد روایت ها است. رمزگان هرمنوتیکی برای سهیم کردن مخاطب در کشف ابعاد مبهم روایت به کار گرفته شده است. قیصر با موضوعیت بخشی در ابتدای غزل ها، ضمن ایجاد تعلیقی در ارائه پاسخ ها، در نهایت به افشاگری می پردازد و بر گستره شناخت گروه هدف می افزاید. تقابل های دوگانی در رمزگان نمادین، زمینه ای مطلوب برای عینیت بخشی به درونی های راوی بوده و ذهنیات او را محسوس جلوه داده است. بخشی از کیفیت رمزگان معنابنی در غزل های قیصر نشان می دهد که او با استفاده از واژه ها و عبارات دینی و عاطفی، نظام دلالتی مورد نظر خود را شرح داده است. همچنین، رمزگان کنشی در باورپذیری و تبیین انتزاعیات و احوالات نامحسوس راوی تأثیر مطلوبی داشته است.
از ادبیات تا زبان شناسی: معرفی «طرحواره شناختی انسجام» با استفاده از روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
1130 - 1149
مقاله پیش روی بر آن است تا با استفاده از روایت در زبان های ترکی آذربایجانی، فارسی و انگلیسی به ارائه طرحواره ای شناختی از انسجام روایی دست یابد. چارچوب نظری مورد استفاده در این پژوهش دیدگاه نقشی-شناختی دولی و لوینسون (۲۰۰۱) از گفتمان می باشد. پیکره زبانی مطالعه حاضر شامل ۱۵ داستان است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که می توان انسجام در روایت را به مثابه یک چندضلعی متصور شد که همانند یک طرحواره شناختی عمل می کند. طبق این طرحواره، اضلاع چندضلعی مذکور در روایت ها ثابت بوده و می تواند در تعداد بی نهایت داستان تکرار شود. البته، راوی می تواند در نحوه بیان، جمله بندی (چینش واژگان) و حتی کم و زیاد کردن آن دخل و تصور نماید. منتها، کاهش این اضلاع می تواند از میزان انسجام متن بکاهد. همچنین، این طرحواره نشان می دهد که چرا داستان های کودکان از ساده ترین داستان ها بوده و در مقابل داستان های جنایی، کلاسیک و ... از پیچیده ترین داستان ها به شمار می آید.
معنا، اسطوره و روایت در سیاستگذاری هویتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
999 - 975
هویت از عناصر بنیادین نظم سیاسی، منطقه ای و بین المللی جدید. قالب های هویتی ارتباط درهم تنیده ای با تاریخ، فرهنگ و قالب های کنش پیشین یک جامعه دارد. توضیح آنکه نشانه های فرهنگی به گونه تدریجی بازتولید می شود و شکل جدیدی از رفتار سیاسی را منعکس می سازد. بخشی از جدال های سیاسی در روابط ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اسرائیل، یمن و اوکراین ماهیت هویتی دارد. به این ترتیب هویت را می توان کالاهای گمشده عصر موجود دانست که تأثیر زیادی در سیاستگذاری امنیتی کشورها دارد. مسئله اصلی پژوهش آن است که معنا، اسطوره و روایت در روندهای سیاستگذاری هویتی به ویژه در سطوح اجتماعی، ملی و منطقه ای نادیده انگاشته شده است. دو پرسش پژوهشی عبارت اند از: 1. سیاستگذاری هویتی در دهه سوم سده بیست ویکم دارای چه ویژگی هایی است؛ و 2. چگونه می تواند زمینه ثبات و تعادل را به وجود آورد؟ در فرضیه پژوهش استدلال می شود که سیاستگذاری هویتی مبتنی بر شناخت قالب های تعارض فرهنگی، تاریخی، ایدئولوژیک و آرمانی بازیگران است و از راه سازوکارهای مبتنی بر کنش بین الاذهانی حاصل می شود. ا بهره گیری از رهیافت سازه انگاری و قالب های پارادایمیک جدید آلن تورن از روش تحلیل داده ها و تحلیل محتوای مفهومی برای تبیین نشانه های معنایی، اسطوره ای و روایتی در سیاستگذاری هویتی سده بیست ویکم استفاده می شود. دستاوردهای پژوهش مربوط به قالب های سیاستگذاری هویتی، رسانه ای و جامعه شبکه ای است که می تواند برای برخی کشورها زمینه تولید قدرت، و برای برخی دیگر نشانه های تهدید امنیتی را فراهم سازد. نوآوری پژوهش مربوط به تأثیر نشانه های روایتی و اسطوره ای در سیاستگذاری هویتی است.
همراهی استعاره و اسطوره در ادبیات عصر تیموری و صفوی براساس داستان مهر و ماه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
47 - 72
حوزه های تخصصی:
داستان مهر و ماه، ماجرای عشق مهر شرقی به ماه غربی و عزیمت وی برای رسیدن به معشوق است. این داستان، الگوی گسترش یافته غزل است که بر ساختارهای روایی و اپیزودهای (خرده داستان های) قصّه های عامیانه منطبق شده است؛ گفتمان منجمدی که بر اثر استعمال و تکرار در طول زمان تبدیل به کلیشه شده و تجدید و بازسازیِ خود را در تلفیق با گونه دیگری یافته است. در داستان، ادغام و تعامل دو نوع ادبیِ غزل و روایت دیده می شود که در عین درهم تنیدگی، مرزهای هر یک قابل جداسازی است؛ به عبارتی، غزل های درون روایت از قصّه جدا می شوند ولی همگنه هایی که داده های انتزاعی را در سطح رویی گفتمان صورت بخشیده اند، روابط میان نشانه ها را پیچیده کرده اند. برنامه روایی بر کنشِ برنامه محور مبتنی است و غزل جریانی احساسی است که در کلّ گفتمان نمود دارد. تحلیل نشانه معناشناختی با تمایز غزل به عنوان جریان عاطفی و روایت به عنوان نظام برنامه محور، کارکرد و تعامل هر دو را در کلّیت گفتمان بررسی می کند. استعاره های غزل با صورت بخشی به مقوله های بنیادین معنا چه تغییری در لایه نحوی و سطح زیرین ایجاد کرده اند؟ گونه عاطفی توانسته با شکستن هنجارهای زبانی، نمایه های تازه تولید کند؟ کاربرد نمایه ها و استعاره های غزل در روایت، گفتمان غزل را عینی کرده است، امّا این محسوس سازی با تحلیلی که از شعر و ادبیات عصر تیموری و صفویه می شود و مدعی است که از اسطوره تهی شده، هم سو نیست، زیرا هسته مرکزی گفتمان همچنان بر اسطوره نهاده شده است.
بررسی روایت شناسی حکایت های اسرارنامه عطّار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هر داستانی، همزمان با خلق داستان روایت نیز همراه آن خلق می شود؛ زیرا داستان در قالب کلمات و عبارات هویّت می یابد و از طریق صدایی درونی به متن منتقل می شود، این صدا متعلّق است به راوی یا فردی که روایت را برای ما بازگو می کند. راوی می تواند از دیدگاه های متفاوتی از درون یا برون، داستان را برای ما روایت کند که به این دیدگاه زاویه دید گفته می شود و انتخاب آن بسته به نظر و سلیقه نویسنده داستان است. عطار در اسرار نامه خود بسته به موقعیت های مختلف از دیدگاه های متفاوتی داستان را روایت می کند و در اغلب موارد زاویه دید و راوی را در یک داستان واحد چندین بار تغییر می دهد، در برخی موارد، عطار، روایتی را در دل روایتی دیگر قرار می دهد. بنابراین روایت چند سطحی ایجاد می شود که هر کدام را جداگانه می توان بررسی کرد. راوی در داستان های اسرارنامه اصولاً واضح و آشکار است، ولی اغلب در پایان داستان با دیگر راویان به گونه ای همانند می شود که نمی توان آن را باز شناخت. عطار به طور کلی در اسرارنامه از هفت راوی استفاده می کند که در این مقاله نوشته به آن به صورت مفصل پرداخته شده است.
روش علمی تحلیل روایت بر اساس دیدگاههای زبان شناسان و ساختارگرایان ضرورتی است که تا حدی در این مقاله دنبال می شود و به این نتیجه می رسد که: در داستان های عطار، روایت در خدمت درونمایه قرار می گیرد. علاوه بر آن، شیوه روایی عطار، عموما مستقیم و خطی است و کمتر از شیوه های موجی و حلقوی بهره برده است.
بررسی روایت و بن مایه های داستانی در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفثه المصدور یکی از آثار مهم تاریخی، ادبی اوایل قرن هفتم هجری قمری است. شهاب الدّین محمّد خرندزی زیدری نسوی در سال 628 (ه.ق) - چهار سال پس از مرگ سلطان جلال الدّین خوارزمشاه- این اثر را به منظور شرح مصایب خود در زمان ملازمت و پس از مفارقت از سلطان، خطاب به یکی از متنفذین دیار خود نوشته است. اگرچه نویسنده اثر قصد داستان گویی نداشته؛ امّا ترتیب انتخاب ماجراها، نظمی علّی و معلولی به همراه بن مایه های روایی را به وجود آورده است. پرسش اساسی پژوهش این است که آیا می توان نفثه المصدور را یک اثر روایی با بن مایه های داستانی دانست؟ برای پاسخ به این پرسش، با واکاوی روایت نفثه المصدور تلاش شده است، تاآن رااز منظر جنبه های روایت و تطبیق چهار مقوله مبانی روایت، کانونی شدگی، زاویه دید و گفتمان روایی- به منظور محدود شدن در حدّ یک مقاله- مورد بررسی قرار دهیم . استفاده از چارچوب روایت در نفثه المصدور نشان می دهد، اگر چه نویسنده قصد داستان گویی نداشته است، امّا در پس آرایه های متعدد و نثر مصنوع این اثر، بن مایه های داستانی وجود دارد. با بسط این روش، و توسّع در به کارگیری عناصر داستانیِ امروز در آثار تاریخی ادبی کهن، -بخوبی- می توان این آثار را تحلیل و بخشی از جنبه های پنهان آنها را نشان داد.
بررسی دو حکایت از باب سوم مرزبان نامه بر بنیاد «الگوی کنش» گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی یکی از رایج ترین و دیرپاترین مکتب های روایت شناسی است. این دیدگاه به پیروی از زبانشناسی پایه ریزی شد؛و در پی تدوین دستور زبان داستان بود تا بتواند ساختار روایت های پایه(هسته) را توضیح دهد. بر اساس نظر گریماس(A.J.Greimas) هر داستان از تعدادی پی رفت و هر پی رفت از تعدادی الگوی کنش تشکیل شده است. مرزبان نامه یکی از آثار تمثیلی زبان فارسی است که سعدالدین وراوینی در اوایل قرن هفتم آن را از زبان طبری کهن به نثر فنی فارسی و به شیوه کلیله و دمنه ترجمه کرده است. ساختار منسجم و جنبه های روایی این اثر، سبب شده است که بتوان آن را از چشم انداز نظریه های نقد ادبی بازخوانی کرد. ازاینروی، کنش های( action) دو حکایت کنشگر محور داستان «شاه اردشیر و دانای مهران به» و داستان «سه شریک راهزن» از باب سوم که با طرح (plot) باب سوم پیوند دارد، با رویکرد گریماس بررسی می شود. در این مقاله بر پایه رویکرد گریماس نشان داده شده که این شیوه برای بررسی حکایت های فارسی از چه میزان توانایی برخوردار است. روشن شد که در این حکایت ها، کنشگرها مهمترین تشکیل دهنده عناصر داستان هستند که علاوه بر شخصیّت های اصلی، مفاهیم انتزاعی، ویژگی های شخصیّتی و ظاهری شخصیّت ها را نیز دربر می گیرند.
ارتباط های غیر کلامی در روایت های تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط غیرکلامی یعنی هنراستفاده ازحرکات بدن ،آواها،حالتهای چهره،پوشش،مکان وزمان درجریان برقراری ارتباط.دراین مقاله سعی شده است تا با نگاهی نو و میان رشته ای روایتهای تاریخ بیهقی ازمنظرارتباطات غیر کلامی تحلیل شده و نشان داده شود که بیهقی ازانواع ارتباطات غیر کلامی برای روایت تاریخ بهره گرفته است . بیهقی بدین ترتیب تاریخی زنده، حساس و پویاروایت کرده است تا باورپذیری بیشتری را به خواننده القا کند. انواع رفتارهای غیرکلامی مثل ؛حرکات و اشارات بدن، زمان، مکان، مصنوعات، پیرازبان ، زیبایی شناسی، رفتارهای چهره و تماسهای بدنی تحلیل،طبقه بندی و رمزگشایی شده اند. بررسی هانشان می دهدکه ارتباطات غیرکلامی درتاریخ بیهقی ببیشتر برای تکمیل کردن پیام کلامی به کار رفته اندامادرمواردی جانشین ارتباط کلامی شده یا پیام کلامی راموردتأکید بیشتر قرارداده اند. ازمیان رفتارهای غیرکلامی بیشترحرکت اندامهاوارتباط دیداری درجریان انتقال پیام نقش دارند .بررسی ها نشان می دهد که زبان بدن به عنوان یک زبان رمزی و بی سر وصدا،اماتأثیرگذار، ظرفیت نمایشی تاریخ بیهقی را بالابرده و سبک ارتباطی و تیپهای شخصیتی آن را ملموس تر کرده است.
تحلیل زمان روایی لیلی ومجنون براساس نظریه ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث روایت زمان یکی از مباحث اساسی در دانش روایت شناسی است. بزرگترین نظریه پرداز این مقوله ژرار ژنت، نظریه پرداز ساختارگرای فرانسوی است. از نظر او زمان در پیشبرد روایت نقش مهمّی ایفا می کند. ژنت در نظریه خود به بررسی و تحلیل زمان در روایت، حول سه محورِ نظم، تداوم و بسامد پرداخته است. هر یک از مؤلّفه هایی که در این سه محور تعریف می شود، یکی از سه حالت شتاب را در روایت به وجود می آورد که عبارتند از: شتاب ثابت، شتاب مثبت و یا شتاب منفی. داستان لیلی و مجنون به روایت حکیم نظامی گنجوی در قرن ششم به نظم کشیده شده است. بررسی این داستان بر اساس نظریه روایت و زمان ژنت، نشان می دهد که از سه حالت فوق سهم شتاب منفی در روایت آن بیشتر است و نظامی در روایت این داستان بیشتر به اطناب و کاستن از شتاب روایت گرایش داشته است تا ایجاز و شتاب مثبت.
کارکرد دگردیسی در روایتگری هزارویک شب (با معرفی نوع ادبی خاص)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۰
97 - 129
حوزه های تخصصی:
هزارویک شب یکی از قصه های عامیانه شرقی است که چالش مردان با زنان را فراتر از نظام طبقاتی به تصویر می کشد؛ دنیای این اثر با 360 قصه در هزارویک شب، نگرش واقعی مرد به زن و بالعکس، با رویکردی ماهرانه در جدال نیرو و قدرت مردان و مکر و تزویر زنان و مکار دانستن ایشان است. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلی توصیفی نقش و کارکرد دگردیسی در دو حوزه ساختار و پیام قصه بر اساس روایت اصلی شب اول («بازرگان و عفریت») بررسی شده است. حاصل کار نشان می دهد که در ساختار گسستی هزارویک شب، «وفای به عهد» فرادست به فرودست، محور اثر را شکل داده و در ساختاری تقابلی، «خیانت» دگردیسی را برای اشخاص قصه به همراه دارد. تقریباً همه نقش آفرینان به اختیار یا به اجبار دگردیسی می یابند یا سبب دگردیسی می شوند تا پاداش اصلی (حفظ جان) تحقق یابد. نیز، به سبب تغییر جایگاه قدسی «پادشاه» و «زن» در روایت اثر، اشخاص بر خلاف هنجار قصه ها، «مطلق» نیستند و به دلایل مختلف، ویژگی نیکی و بدی را با هم دارند.
تحلیل روایت جنسیتی از جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۸ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
81 - 104
حوزه های تخصصی:
تحلیل روایت جنسیتی از جدایی در پی بررسی مسئله جدایی از منظری سه گانه شامل روایت داوطلبان ورود به خانواده، ساختار جنسیت و نهاد خانواده است. برآیند این سه منظر، جایگاه و نقش مؤثر ساختار جنسیت در هویت تجویزی خود و نهاد خانواده در قاعده های جنسیتی و کارکردهای خاص آن را نشان می دهد. جهت نیل به این هدف از رویکرد تحلیل روایت و از مشارکت 30 زن و مرد دارای تجربه حداقل یک بار ازدواج و جدایی استفاده شد. نتایج بیانگر تأثیر جنسیت و تحولات متأخر آن در ذهنیت کنشگران و همچنین تقابل ناشی از این تحولات با نهاد قاعده مند خانواده است. کنشگران اجتماعی، به ویژه زنان، در تعبیر جدید خود از جنسیت و تجویزات آن با نهاد خانواده روبه رو می شوند و زمانی که قادر به ایجاد تطابق میان خواست خود و نهاد خانواده نباشند از آن خارج می شوند. بر این اساس، رویارویی جنسیت تحول یافته و نهاد خانواده عامل مؤثر بر جدایی در سطح میانه و نیازمند بررسی های دقیق تر تشخیص داده شد.
مطالعه راوی نامعتبر در رمان دختری در قطار اثر پائولا هاوکینز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
103 - 117
حوزه های تخصصی:
در روایت شناسی، راوی نقش مهمی در باورپذیری و جلب اعتماد مخاطب دارد. جستار حاضر با تکیه بر نظریه شلومیت ریمون- کنان ، رمان «دختری در قطار» اثر پائولا هاوکینز (۱۹۲۷) را از منظر قابل اعتماد نبودن راوی مورد بحث و بررسی قرار می دهد. بر اساس این نظریه، دلایل اصلی و بنیادی بی اعتباری گفته های راوی در یک روایت دانش محدود راوی، مداخله شخصی وی در داستان، و معیارهای ارزشی متناقض او در طول روایت می باشد. راوی «دختری در قطار» به دلیل ضعف حافظه، درگیری های شخصی با شخصیت های داستان، و ارزش گذاری پیچیده و اغلب متناقض پیرامون داستان، روایت جانبدارانه ای از وقایع داستان دارد. یافته های تحقیق نشان می دهد که روایت راوی «دختری در قطار» مغایر با رخدادهای جهان واقعی داستان است طوری که نمی توان در صحت و سقم گفته های راوی شک نکرد.
تحلیل دو داستان «همای و داراب» و «موسی و فرعون» بر پایه الگوی روایی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مطالعه در قرآن و «شاهنامه» فردوسی می توان شباهت هایی بین شخصیت ها و روایت های آن دو یافت. یکی از مشهورترین مکتب های روایت شناسی که در بررسی متون ادبی به کار می رود ساختارگرایی است. گریماس با ساده کردن الگوی تحلیل قصه پراپ نشان داد که همه عناصر شکل دهنده قصه قابل تجزیه، تحلیل و دارای نقش مؤثر هستند. او با ارائه فرضیه مدل کنشی، نقش شخصیت ها را در روایت مطرح می کند که با تمام روایت ها قابل تطبیق باشد. بر همین اساس در این پژوهش سعی بر آن است که ساختار روایتی داستان های «همای و داراب» و «موسی و فرعون» به عنوان نمونه ای از داستان های «شاهنامه» و قرآن بر مبنای نظریه گریماس مورد مطالعه قرار گیرد. پس از تجزیه و تحلیل متن، این نتیجه حاصل شد که بر اساس الگوی گریماس ، هر دو داستان، روایتی کامل می باشند.