مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
وصف
منبع:
پژوهش های فقهی دوره شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
105 - 124
حوزه های تخصصی:
در زمینه تقابل یا عدم تقابل ثمن با شروط و اوصاف مندرج در بیع، در فقه، دو دیدگاه مختلف وجود دارد. گروهی از فقها، عقیده دارند که اوصاف و شروط، نقشی در تعیین ثمن معامله ندارند بلکه تنها در جهت ترغیب مشتری به خرید مؤثر هستند. گروهی دیگر بر آنند که اوصاف و شروط مربوط به مبیع، در میزان ثمن معامله تأثیر دارند و معادل قسمتی از ثمن به شمار می روند. به عبارتی، گروه اول از فقها، به قاعده «الشروط لایوزع علیها الثمن» و گروه دوم، به قاعده «للشرط قسط من الثمن» نظر دارند.به نظر می رسد نمی توان به اطلاق و عموم این قواعد عمل کرد و از آنجا که عمل شارع در حوزه معاملات، علی الاصول امضایی است، باید معیار تشخیص را به عرف ارجاع داد. به طور کلی، چنانچه عرف، بیع و شرط ضمن آن را در حکم واحد بداند، طوری که بیع، به منظور حصول مدلول آن شرط منعقد شده باشد، قاعده «الشروط لایوزع علیها الثمن» جریان می یابد. اما اگر مقام شرط در بیع، به ترتیب فوق نبود و فقط سبب تحریک و تمایل بیشتر مشروط ٌله به انجام دادن معامله بشود، قاعده «للشرط قسط من الثمن» جاری می شود.
توزیع ثمن بر شروط در فقه امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شروط ضمن عقد نقش مهمی در تعریف، توسیع یا تحدید حقوق و تکالیف قراردادهای طرفین معاملات داشته و مورد شرط در افزایش و کاهش ارزش و بهای مورد معامله مؤثر می باشد. در صورتی که مورد معامله فاقد شروط باشد، تعادل اقتصادی قرارداد به هم می خورد. در مواردی که شروط ضمن عقد رعایت نمی شود و اجبار شرط نیز متعذر است، دیدگاه رایج در فقه امامیه که در حقوق مدنی نیز به ظاهر آن حکم شده است، فسخ قرارداد را تنها شیوه جبران می داند. فقهای امامیه به دلایلی همچون عدم تقابل اوصاف و شروط با ثمن قراردادی، استثنائی بودن ارش، در حکم قید و معنوی بودن مورد شرط و انحصار اسباب ضمان در فقه اسلامی بر این دیدگاه استناد کرده اند. علی رغم وجود قول مشهور مبنی بر عدم توزیع ثمن معامله بر شروط ضمن عقد، توسط برخی فقها با استناد به دلایلی همچون مالیّت داشتن شرط در عرف، در حکم جزء بودن شرط در قصد مشترک طرفین و قابل ارزیابی بودن بهای شرط در مقام رفع خصومت، نظراتی مبنی بر امکان مطالبه بهای شرط در این مورد ذکر شده است. در این پژوهش با بررسی مبانی و ادله دیدگاه طرفین به نظر می رسد در مواردی که مورد شرط از ارزش مالی مستقل برخوردار بوده و مشروط له با اعمال فسخ متضرر می گردد مطالبه بهای شرط امکان پذیر می باشد.
شیوه ها ی توصیف غیبیّات در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا کنون موضوع غیبیّات در نهج البلاغه از جهات گوناگونی همچون امکان علم به آن و اهداف ذکر آن بررّسی شده است، امّا شیوه های توصیف آن مورد برّرسی قرار نگرفته است. این مقاله ضمن بیان معنای مشخّصی از غیب،غیب را در برابر عالم شهادت می داند نه صرف اخبار و ملاحم غیبی؛ و برّرسی الفاظ را به عنوان راهی در یافتن شیوه توصیف غیبیّات معرّفی می کند و در این جهت نمونه هایی را انتخاب نموده و تحلیل کرده است که ما حصل آن چنین است که حضرت علی(ع) در نهج البلاغه، با شیوه هایی از قبیل: طرح مسائل خداشناسی با استفاده از ترکیب کلمات، تنزیه خداوند از صفات نقص با عبارات سلبی ، معرفی فرشتگان از طریق مفاهیم آشنا نزد اذهان، مبرّا ساختن فرشتگان از ادّعاهای ناروا از طریق الفاظ دال بر پاکی آنان، اثبات هدفمندی برای زندگی بشر از طریق استعمال لفظ غایت، توصیف عدل الهی در قیامت با استفاده از تعابیر بیانگر شدّت حساب الهی ، طرح حوادثی در آینده مشابه حوادث گذشته با استفاده از ضمائر خطاب و طرح حوادثی در آینده بدون مشابهت در گذشته با استفاده از ادوات تنبیه، غیبیّات را توصیف نموده اند.
بررسی و جمع بین روایات شناخت و عدم شناخت عقلی خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سفینه سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۶ «ویژه قرآن و حدیث»
120-144
حوزه های تخصصی:
عقل قوی ترین ابزار شناختی انسان است. ما بسیاری از پدیده های جهان هستی را به وسیله عقل می شناسیم. ولی از شناخت بسیاری پدیده ها نیز ناتوانیم. وقتی عقل امکان شناخت بسیاری از مخلوقات را نداشته باشد با آن که صفت محدودیت دارند، به طریق اولی از شناخت خالق نامحدود ناتوان است. روایات فراوان این ناتوانی عقل از شناخت خدا را تأیید می کنند. البته روایاتی اندک، مخالف ابتدائی این معنا است. هدف این نوشتار، جمع بین روایات شناخت و عدم شناخت عقلی از خدای سبحان می باشد. این نکات در مقاله بررسی می شود که عقل مخلوقی والا مرتبه است، و مانند مخلوقات دیگر به معرفت خدا سرشته شده است، لذا می توان خود عقل را مفطور به فطرت خدایی یعنی توحید دانست. پس روایاتی که در آن از معرفت عقل نام برده شده است، نشان دهنده کشف خود عقل نیست، بلکه اعطا و بخششی از جانب خدا به عقل است. در این مقاله، از توضیح و تبیین های دانشوران شیعی استناد شده است.
بررسی تطبیقی تصویر آفرینی در وصفیات خلیل مطران و قاآنی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای به بررسی، تحلیل و تطبیق توصیفهای خلیل مطران و قاآنی شیرازی از جلوه های مختلف طبیعت در اشعارشان می پردازد و در نهایت به این مهم دست می یابد که هر دو شاعر از طبعی لطیف، گفتاری شیرین و ذوقی سرشار و قدرتی شگفت در وصف طبیعت برخوردارند. برخی از توصیفات طبیعت در دیوان دو شاعر رنگی از اشرافیت دارد و به نظر می رسد که مطران در توصیف برخی از عناصر طبیعت از ادبیات فارسی و قاآنی از ادبیات عربی تأثیر گرفته است؛ این امر بویژه در تلمیحات و صنایع لفظی و بدیعی بخوبی خود را نشان داده است.
تحلیل عناصر روایی در وصف های ادبی منظومه یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تالستان ۱۳۹۹شماره ۸۴
33 - 58
حوزه های تخصصی:
شعرا در منظومه های روایی برای خلق روایت جذاب و پر کشش از دو سازه مهم روایت گری و وصف استفاده می کنند. «وصف» ابزاری است که خالق اثر برای برجسته سازی درکلام به کار می برد، اما جنبه بدون زمان متن روایی است. «روایت» بازنمایی یک رخداد یا سلسله ای از رخدادها است. این دو وجه مهم از نظر زمان سخن و داستان در تقابل و مغایرت با یکدیگر قرار می گیرند. بنابراین، باید ارتباط این دو سازه مهم در نظریه های مختلف روایت و روی متون روایی بررسی شود. نظریه پردازانی چون توماشفسکی، بارت و ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایت گری پرداخته اند. در تمام نظریه های روایت، «وصف» جنبه ایستای متن روایی است که با هدف ایجاد متنی تأثیر گذار در روایت به بافت کلام اضافه می شود. در این پژوهش رابطه وصف و روایت گری در منظومه یوسف و زلیخای جامی و با تکیه بر دیدگاه توماشفسکی، بارت و ژنت تحلیل شده است و به این پرسش پاسخ می دهد که در روایت یوسف و زلیخا، وصف های ادبی با روایت گری چه ارتباطی دارد. در این منظومه براساس نظریه توماشفسکی، «وصف» بن مایه آزاد و ایستای متن است و با توجه به نظریه بارت در دسته نمایه های خاص و آگاهانندگان قرار می گیرد. از دیدگاه ژنت، «وصف» موجب ایجاد شتاب منفی در روایت شده و در این منظومه، کارکرد تزیینی و نمادین پیدا می کند. علاوه بر این، گزاره های موجود در «وصف» همگی از نوع گزاره های هستی به حساب می آید.
«وصف مدرنیستی» در آثار ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه توصیف در داستان های مدرنیستی، متفاوت از داستان های کلاسیک است. در این راستا، تکنیک ها، کارکردها و سوژه های وصف نیز تغییر می یابد. توصیف در داستان های سنتی، منحصر به مفاهیم عینی و قابل مشاهده می باشد. ساختار وصف ها بر اساس عناصر واقعی، شمول گرا و غیرتجریدی بنا می شود. اما در آثار مدرن، وصف ها درونی و معناگرا می شود. به رفتارها و مضمون ها بیشتر از ظواهر توجه می گردد. نویسنده مدرن به معانی ثانوی و معنوی ویژگی های ظاهری اشخاص و اشیاء توجه می کند که برآیندی از تعمق و تحلیل فلسفی او بر سوژه هایش است. پایه وصف ها نیز بر مبنای عناصر جزئی، ذهنی و خیالی شکل می گیرد. در این راستا، تکنیک ها، کارکردها و سوژه های وصف نیز تغییر می یابد. مداقه آثار ابوتراب خسروی از منظر شگردهای توصیفی معرفی شده حائز اهمیت است که این پژوهش به آن پرداخته است. شگردهای توصیف در جستار پیش رو به روش (توصیفی- تحلیلی) بررسی شده است. پرسش اصلی این پژوهش مبتنی بر این مطلب است که آیا با مطالعه تطبیقی داستان های سنتی و مدرن می توان به تفاوت جایگاه وصف در این دو مقوله اشاره نمود؟ نتایج این بررسی نشان می دهد که آثار خسروی توانایی نمود و واکاوی شگردهای جدید توصیفی و انگاره بندی جدیدی از ساختار توصیف، موسوم به «وصف مدرنیستی» را در خود دارد.
وصف طبیعت، بُن مایه دیگر اغراض سنتی شعرِ ابن خفاجه اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درون مایه وصف یکی از فنون برجسته شعری است که شاعران زیادی در آن طبع آزمایی کرده اند. خصوصیات شخصیتی چون نازک خیالی، احساس لطیف، عاطفه سرشار و لطافت روح، ابن خفاجه را دلبسته طبیعت ساخته و توصیف آن را به درون مایه ای پُربسامد در شعر ایشان بدل کرده و شاعر از وصف طبیعت به عنوان تکنیکی ادبی در جهت نقل افکار، احساسات و عواطف در دیگر اغراض شعری کمک گرفته و انسان انگاری را بنیان سرایش اشعار خود قرار داده تا از این رهگذر، بر تازگی و طراوت اشعار وصفی اش بیفزاید. این پژوهش با تکیه بر شیوه وصفی تحلیلی در تلاش است وصف طبیعت را نه به عنوان یک غرض سنتی شعر، بلکه به عنوان بُن مایه دیگر اغراض سنتی شعر ابن خفاجه بررسی نموده و به این سؤال پاسخ دهد که مهم ترین اغراض شعری که ابن خفاجه در آن وصف طبیعت را به عنوان بن مایه به کار برده کدام است؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد که شاعر در اغراض مدح، غزل، رثاء، و فخر و حماسه ، به شکلی انبوه و پربسامد از بن مایه وصف طبیعت استفاده می کند. همچنین اهتمام به امور جزئی تصاویر شعری، برقراری انسجام میان موسیقی و محتوای ایماژها و ایجاد هماهنگی داخلی میان آ ن ها، به کارگیری حُسن مطالع زیبای طبیعی و توجه به رنگارنگی تصاویر از خصوصیات بارز ایماژهای شعر ابن خفاجه در این اوصاف است که غنا و زیبایی بن مایه وصف طبیعت او را دو چندان کرده و شعر او را به دایره المعارفی از واژگان طبیعی بدل ساخته است که روح و جسم طبیعت، در سراسر اشعار و واژگان شعری اش خودنمایی می کند.
کارکرد وصف در ساختار روایی رمان های العالم ناقصا واحد و غنیمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
85 - 103
حوزه های تخصصی:
دو داستان العالم ناقصا واحد اثر میسلون هادی و غنیمت نوشته صادق کرمیار، ازجمله داستان های معاصر عراق و ایران درزمینه ادبیّات جنگ هستند که نویسندگان آن ها به شیوه ای هنرمندانه برای انتقال هدف ومضامین مورد نظر خود به مخاطب، از ابزار توصیف بهره گرفته ومضامین فلسفی وانسانی درخصوص مرگ وزندگی و جنگ را بیان کرده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و براساس مکتب ادبیّات تطبیقی آمریکایی که به بُعد زیبایی شناسی اثر می پردازد و با هدف کشف کارکردهای وصف در ترسیم چارچوب داستان های پیش گفته، کارکرد این الگوی روایی در ساختار داستان های یادشده (شخصیّت، زمان و مکان) را بررسی تطبیقی می کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که ازآنجاکه داستان العالم ناقصا واحد ، تنها بر محور حادثه مشخّصی می چرخد، بنابراین وجه وصفی آن بر جنبه روایی اش غلبه دارد و درمقابل پرداختن به رویدادها و حوادث متعدّد و مختلف در داستان غنیمت ، باعث شده است که وجه روایی آن بر وجه وصفی اش غالب باشد. توصیف در داستان میسلون هادی، با کارکردهای شناختی، توضیحی و تفسیری، واقع نمایی، زیبایی شناختی و نمادین حوادث داستان را پیش می برد؛ امّا در داستان غنیمت، بیشتر توصیفات موجود در داستان، کارکردی واقع نمایی و شناختی دارند. صادق کرمیار، برخلاف میسلون هادی، در توصیف شخصیّت ها، از فنّ لحظه پردازی استفاده کرده و آنچه خود انجام داده یا گفته است را در توصیفاتش بیان می کند.
مؤلفه های ادب غنایی در تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم بهار ۱۳۹۲ شماره ۶
49 - 60
حوزه های تخصصی:
کتاب تاریخ جهانگشای جوینی اثر خامه توانای علاءالدین عطاملک جوینی یکی از ارزشمندترین کتاب هایی است که در حوزه تاریخ و زبان و ادبیات فارسی در دست داریم. کتاب وی علاوه بر این که از نظر تاریخی حائز اهمیّت فراوان و در بردارنده مطالب دقیق، و روشن کننده گوشه های تاریکِ وحشتناک ترین برهه تاریخ ایران است، از دید ادبی نیز درخور توجه و دارای ارج و ارزش فراوان است. در این مقاله کوشش شده است که نگاهی بر جنبه های غنایی این اثر افکنده شود و از توصیف و تشبیه و تمثیل گرفته تا مدح و ستایش و لعن و نفرین و فتح نامه و آرایه های مختلف ادبی و زیبایی های بیانی چون سجع و جناس و استعاره و تضمین و مطالب بزمی و عشق ورزانه نمونه هایی به دست داده شود.
کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین اوصاف در منظومه های غنایی با تکیه بر لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و سلامان و ابسال جامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شاعران منظومه های روایی در آفرینش روایتی جذاب، از وصف برای شخصیت پردازی و فضاسازی استفاده می کنند. ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایتگری پرداخته است. وی برای اوصاف، کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین قائل می شود. در این پژوهش، کارکردها در سه منظومه غنایی لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و سلامان و ابسال جامی، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است تا میزان و کیفیت استفاده از اوصاف با کارکردهای گوناگون، در هر منظومه مشخص گردد و در نهایت به این پرسش پاسخ داده شود که اوصاف در منظومه های غنایی غیر از کارکرد تزیینی، چه کارکرد دیگری دارد؟ نتایج حاصل از تحقیق بیانگر اینست که علی رغم باور غالب که کارکردِ نمادین، ویژه متون عرفانی و رمزی است، در سه منظومه غنایی موردنظر، کارکرد نمادین اوصاف، مفاهیم زیادی را در متن گنجانده است، اما با توجه به تفاوت های موجود در روایت سه منظومه برای درک مفهوم نمادین اوصاف باید به حوزه جغرافی، قبیله، قوم، مذهب و تاریخ رجوع شود؛ از این رو برای درک مفاهیم اوصاف با کارکرد نمادین، از نشانه شناسی استفاده شده است. براعت استهلال یکی از انواع کارکرد توضیحی اوصاف است که بیشتر در لیلی و مجنون یافت می شود و برای کارکرد تزیینی اوصاف در منظومه سلامان و ابسال موردی یافت نشد.
وصف در شهنشاهنامه سلیمانی اثر فتح الله عارف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهنشاهنامه ها مجموعه ای حماسی هستند و حماسه گونه ای از اشعار وصفی است که به توصیف اعمال پهلوانی و افتخارات و بزرگی های قومی یا فردی می پردازد. شهنشاهنامه سلیمانی از آثار حماسی مصنوع است که بیست و یک هزار بیت دارد و به تقلید از شاهنامه فردوسی در قالب مثنوی و بحر متقارب و در ذکر سفرها و فتوحات سلطان سلیمان قانونی سروده شده است. از آنجا که ادبیّات را گاه در بیانی که شاید دور از اغراق نباشد معادل با توصیف دانسته اند، این مقاله کوششی است در جهت بررسی توصیف های مشخص و متمایز این منظومه (مقدار، نوع، موضوع و کارکرد توصیفات) و بسامد آن ها در این منظومه مغفول. بر این اساس توصیف که از موضوعات و شگردهای مهم داستان پردازی در شهنشاهنامه سلیمانی است، در مقدارهای متنوع کمترین واحد (کمتر از یک جمله) و بیشترین واحد (جمله مرکب و چند جمله) و در نوع عینی و ذهنی و گاه تصویری با موضوعاتی چون: وصف میدان های نبرد و پهلوانان و آلات جنگی، وصف بهار و عناصر طبیعت، وصف زیبایی کنیزکان و جوانان، وصف سرما و... و در کارکردهای شعری (ایجاد احساس و تخیل و عاطفه) و گاه داستانی مورد بررسی قرار گرفته است. شاعر برای تصویرسازی از آرایه های اغراق، استعاره، تشبیه، کنایه و تشخیص استفاده نموده است.
تحلیل حقوقی حمایت از مالکین برند در برابر استفاده غیرمنصفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهمترین راهکار حمایت حقوقی از افزایش اعتبار برند این است که به برند به عنوان یک ماهیت مستقل نگاه شود. در این شرایط برند تبدیل به یک کالای تجاری می شود که در شرایط مختلف حقوقی به راحتی می توان از آن حمایت کرد. استقلال برند به این معنا است که نیازی به ارتباط ضروری برند با کالا و خدمت حاوی آن علامت نمی باشد. از جمله مشکلات و چالش هایی که پیش روی برند است به این صورت بوده که برند ممکن است نشان دهنده ماهیت و کیفیت کالاها و خدمات معرفی کننده نباشد. با توجه به بررسی های انجام شده در این مقاله به این نتایج دست یافتیم که وصف استقلال برند دارای دو اثر مهم می باشد که یکی از آثار آن اشاره به قابلیت نقل و انتقال آن است و دومین اثر مهم این وصف، مربوط به انتقال اطلاعات همراه با برند می باشد که به نظر می رسد این اثر بیشتر جنبه اقتصادی و بازاریابی برند را نشان می دهد. وصف استقلال برند در بند 4 ماده 15 موافقتنامه تریپس مورد اشاره قرار گرفته و به عنوان یکی از شرایط قابل حمایت در این ماده عنوان شده است. علاوه بر این باید گفت که عدم رقابت منصفانه براساس آن چه که در کنوانسیون پاریس قید شده است قابلیت ارجاع و استناد دارد.
کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین اوصاف در منظومه های غنایی با تکیه بر لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و سلامان و ابسال جامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شاعران منظومه های روایی در آفرینش روایتی جذاب، از وصف برای شخصیت پردازی و فضاسازی استفاده می کنند. ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایتگری پرداخته است. وی برای اوصاف، کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین قائل می شود. در این پژوهش، کارکردها در سه منظومه غنایی لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و سلامان و ابسال جامی، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است تا میزان و کیفیت استفاده از اوصاف با کارکردهای گوناگون، در هر منظومه مشخص گردد و در نهایت به این پرسش پاسخ داده شود که اوصاف در منظومه های غنایی غیر از کارکرد تزیینی، چه کارکرد دیگری دارد؟ نتایج حاصل از تحقیق بیانگر اینست که علی رغم باور غالب که کارکردِ نمادین، ویژه متون عرفانی و رمزی است، در سه منظومه غنایی موردنظر، کارکرد نمادین اوصاف، مفاهیم زیادی را در متن گنجانده است، اما با توجه به تفاوت های موجود در روایت سه منظومه برای درک مفهوم نمادین اوصاف باید به حوزه جغرافی، قبیله، قوم، مذهب و تاریخ رجوع شود؛ از این رو برای درک مفاهیم اوصاف با کارکرد نمادین، از نشانه شناسی استفاده شده است. براعت استهلال یکی از انواع کارکرد توضیحی اوصاف است که بیشتر در لیلی و مجنون یافت می شود و برای کارکرد تزیینی اوصاف در منظومه سلامان و ابسال موردی یافت نشد.
بررسی و تحلیل شیوه های وصف عشق در سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سمک عیار نوشته فرامرز بن خداد، قدیم ترین اثر در حوزه ادبیات داستانی زبان فارسی است. اگر چه این داستان بلند عامیانه، از منظر هنر داستان نویسی، نقص هایی دارد، بسیار جذاب و سرگرم کننده است. سمک عیار پر از نشانه های زندگی اجتماعی است؛ ولی یکی از گفتمان های پربسامد آن عشق است. داستان با عشق شاهزاده حلب، خورشید شاه به مه پری، دختر فغفور چین، آغاز می گردد و تقریباً تمام روی دادهای آن حول محور این عشق می گردد. موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل شیوه ها و شگردهای وصف عشق، معشوق و عاشق در این داستان است. نویسندگان مقاله می خواهند بر طرز تلقی نویسنده از عشق و ملائمات آن تأمل کنند و دریابند که او برای باز نمود ویژگی های عشق و احوال عاشق و معشوق و صحنه های دیدار و به هم آمیزی عشاق، کدام ابزارهای بلاغی را به کار گرفته است. داده های این پژوهش با روش کتابخانه ای به دست آمده و پس از مقوله بندی، با استفاده از روش کیفی، تحلیل و توصیف شده است. نتایج پژوهش نشانگر آن است که در سمک عیار، عشق اساساً «جسمانی»، «اشرافی» و «مردسالار» و مرکز دایره کنش های نیک و بد اشخاص داستان است. این عشق چنان قدرتمند است که می تواند عاشق را، در طلب معشوق و رسیدن به وصال از حلب به چین بکشاند. ابزارهای بلاغی نویسنده برای تجسم این احوال، تشبیه، استعاره، کنایه و به ویژه وصف هنری، بوده است.
تحلیل کارکرد روایی وصف در لیلی و مجنون جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
171 - 196
حوزه های تخصصی:
شعرا در منظومه های روایی برای خلق روایت جذاب از دو سازه مهم روایت، روایتگری و وصف، استفاده می کنند. نظریه پردازانی چون توماشفسکی، بارت و ژنت تقابل این دو سازه را از جهت زمان متن و روایتگری، بررسی کرده اند. بر اساس این سه دیدگاه، هر روایت بازنمایی یک رخداد یا سلسله ای از رخدادهاست که زمان متن و کلام را دربردارد. در مقابل وصف، ابزار برجسته سازی و جنبه بدون زمان متن روایی است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، تقابل وصف و روایتگری با تکیه بر دیدگاه سه نظریه پرداز تحلیل شده است و به این پرسش پاسخ می دهد که رابطه وصف با روایتگری چه رابطه ای است و برای درک بهتر این رابطه، منظومه لیلی و مجنون جامی مبنا قرار گرفته است. در این منظومه اوصافی که به منظور شخصیت پردازی و فضاسازی به کاررفته است، بر اساس دیدگاه توماشفسکی، بن مایه آزاد و ایستای متن است و بر اساس نظریه بارت، نمایه خاص و آگاهاننده می شود. در دیدگاه ژنت، وصف از گزاره های هستی تشکیل شده است بنابراین اوصاف این منظومه کارکرد تزیینی و نمادین پیدا می کند. وصف بر اساس دسته بندی های سه نظریه، تأثیری در پیرنگ ندارد و در روایت و خصوصاً در روایت لیلی و مجنون، موجب ایجاد شتاب منفی می شود.
متافیزیک صفات در مدرسه دینی معتزله و اشاعره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی توحید این است که یگانگی ذات خداوند چگونه با کثرت صفات او سازگاری دارد؟ آیا خداوند دارای صفات است یا خیر؟ اگر صفتی ندارد، پس صفات سمعی چیست. اگر دارای صفات است چه رابطه ای با ذات دارند و چگونه می توان از ذات و صفات و ساحت الهی سخن گفت؟ دو گونه الهیات تنزیهی و تشبیهی در پاسخ به این پرسش ها شکل گرفته و هر یک منجر به برخی محذورات عقلانی شده که نتوانسته اند از عهده حل آنها برآیند. گرچه ممکن است تفکیک حقیقت و مجاز نزد معتزله و در موارد اندکی نزد اشاعره بتواند همچون راه حلی موضعی عمل کند، اما راه حل قابل دفاعی نیست و به تبیین دیگری نیاز دارد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی می کوشد رویکرد متافیزیکی معتزله و اشاعره به صفات را در قالب سه مسئله به ترتیب منطقی بیان کند: آیا صفات هستی شناختی اند یا معناشناختی؟ از سنخ معانی واقعی اند یا نام و اقوال اند؟ الهی اند یا انسانی؟ پژوهش حاضر بر این است که از رهگذر تفکیک های سه گانه مذکور و ارائه تبیین نوینی از رویکرد معتزله به راه حل بهتری برسد. به طور خلاصه، هرچند اشاعره صفات را هستی های دارای معانی واقعی و پیشازبانی می دانند که خداوند خود را با آن صفات وصف می کند و به صورت توقیفی توسط خداوند از طریق وحی و سمع به انسان رسیده اند، تدقیق در اندیشه معتزله نشان می دهد که صفات اموری معناشناختی از سنخ نام و اوصاف زبانی و انسانی اند و به صورت عقلی از طرف انسان به خداوند نسبت داده می شوند.
نقش ظواهر الفاظ و آرایه های ادبی در فهم توصیفات نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۳
123 - 146
بسیاری از سخنان امام علی (ع) در نهج البلاغه در غالب وصف آمده است مانند توصیف خداوند، پیامبر و غیره. با توجه به آن که وصف در ادبیات عربی یکی از فنون مهم شاعری در کنار مدح، هجو و رثاء است تأکید این مقاله بر آن است که توصیفات نهج البلاغه علاوه بر بعد فلسفی، کلامی و عرفانی از حیث ادبی نیز به دقّت مطالعه شود تا روشن گردد بررسی آن از این منظر چه ثمره فقه الحدیثی را به همراه دارد. این مقاله دو راه را در جهت درک بهتر توصیفات نهج البلاغه در اختیار ما قرار می دهد: یکی پرداختن به ظواهر الفاظ و دیگری پرداختن به آرایه های ادبی است زیرا ظواهر الفاظ دارای معانی هستند که گاه به صورت آشکار آن را می رساند و گاه به صورت لوازمی که به همراه آنان است. آرایه های ادبی از قبیل تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه نیز هر یک اقتضائاتی را در رساندن معنادارند که با توجّه به آن ها به فهم بهتری در معنای توصیفات نهج البلاغه می توان رسید.
وصف در خداوندنامه صبای کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وصف، یکی از موثّرترین و اصلی ترین بخش های شعر است که نمود آن در آثار حماسی، به دلیل پیوند ناگسستنی با آن، بیشتر احساس می شود. هنر شاعر، با تصویر آفرینی هایی که با استفاده از قدرت خلّاقیّت و ذهن توانمند خود با توجّه به امکانات زبانی و بیانی صورت می دهد، آشکار می گردد. از این جهت، بررسی این مقوله، در شعر شاعران، بویژه حماسه سرایان، حائز اهمّیّت است. خداوندنامه سروده صبای کاشانی (ف.1238ه .ق.) از جمله حماسه های دینی است که وصف های بسیاری در آن به کاررفته است. انعکاس این موضوع در خداوندنامه، بیانگر میزان آگاهی و توجّه فراوان صبا به مسأله وصف است و البتّه، مهارت و دقّت کم نظیر او در کاربرد این عنصر را نشان می دهد. وصف های صبا، همه رنگ حماسی دارند و با صحنه های رزمی آن اثر، متناسب هستند. صبا، از انواع مختلف وصف در این اثر ارزشمند خود استفاده کرده است. این وصف ها، هم جنبه عینی دارند هم ذهنی. در این مقاله، به جنبه های مختلف وصف های صبا در خداوندنامه از منظر «دستور زبان» و چگونگی تصویر آفرینی او در ارتباط با اشخاص، طبیعت، میدان نبرد، موقعیّت های بزمی و رزمی، پرداخته می شود.
نقد دو قصیده فرخی سیستانی و متنبی در حوزه ادبیات تطبیقی
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم تابستان ۱۳۸۹ شماره ۱۴
65 - 82
حوزه های تخصصی:
پویایی اندیشه و تخیل آدمی را حدّ و مرزی نیست، و مروارید اندیشه وقتی ستوده و زیبنده می نماید که از تنگنای صدف زمان و مکان بیرون خزد و گرد و غبار تیره روزگار دامنش را نیالاید. راز موفقیت و کامیابی آ ثار ادبی جهانی را نیز در همین خصوصیت باید جستجو کرد. نقد و مقایسه آثار ادبی با توجه به معیارهای منطقی و علمی ارزیابی آنها به دور از غرض ورزی و رسیدن به نتیجه ای مفید و قابل پذیرش، کاری است ارزشمند. در این جایگاه نگارنده بر آن است در حدوسع و مجال، دیدگاه متنبی و فرخی سیستانی را البته با توجه به دو قصیده که هر کدام در تاریخ ابیات دو زبان جایگاه والایی دارند و اشتراکات و اختلافاتی در زمینه های مختلف در آنها هست، مقایسه کند و به جلوه های ذوقی، هنری، موضوعی و محتوایی آنها اشاراتی داشته باشد.