مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
کورتیزول
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی اثرات تمرین های مقاومتی در سطوح ایمونوگلوبین A بزاق و نیمرخ هورمونی بزرگسالان کم تحرک با نشانگان داون طراحی شده بود.
روش: درمجموع 40مرد بزرگسال دارای نشانگان داون از طریق گروه های مختلفی که به افراد با کم توانی ذهنی کمک می کردند، به کارگرفته شدند. همه شرکت کنندگان تاییدیه پزشکی را برای شرکت در فعالیت های بدنی کسب کردند. به صورت تصادفی 24نفر از بزرگسالان انتخاب شده و شروع به انجام تمرین های مقاومتی در یک چرخه 16ایستگاهی به مدت 12هفته با 3روز در هفته کردند. شدت تمرین ها براساس عملکرد آزمون 8 تکرار بیشینه برای هر تمرین بود. گروه گواه نیز شامل 16 بزرگسال دارای نشانگان داون بود که از لحاظ سن، جنسیت و نمایه توده بدنی، همسان سازی شده بودند. سطوح کورتیزول، تستوسترون و ایمونوگلوبین A بزاق توسط روش الایزا اندازه گیری شد. عملکرد وظایف کاری هم با استفاده از آزمون چیدن مکرر جعبه های سنگین مورد ارزیابی قرارگرفت.
یافته ها: تمرین های مقاومتی به طور معناداری غلظت ایمونوگلوبین A بزاق (94/0d=؛ 0120/0P=) و سطوح تستوسترون (57/1d=؛ 0088/0P=) را در گروه تجربی افزایش داده بود. افزون براین، عملکرد وظایف کاری نیز بهبودیافته بود، درحالی که هیچ تغییری در گروه گواه که ورزش نکرده بودند، مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتیجه این که، یک پروتکل تمرین های مقاومتی کوتاه مدت، پاسخ های ایمنی مخاطی و همچنین سطوح تستوسترون بزاق را در بزرگسالان کم تحرک دارای نشانگان داون بهبود داده است
مقایسة تأثیر سه شیوة تمرین ترکیبی بر غلظت تستوسترون، کورتیزول و قدرت عضلانی زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه مقایسه تأثیر سه شیوه تمرین ترکیبی بر غلظت تستوسترون، کورتیزول، نسبت تستوسترون به کورتیزول و قدرت عضلانی زنان سالمند بود. به این منظور 40 نفر از زنان سالمند (دامنه سنی 82/0±34/60 سال) به طور تصادفی ساده در یکی از چهار گروه تمرین استقامتی+ قدرتی (E+S) (n=9)، قدرتی+ استقامتی (S+E) (n=10)، ترکیبی چرخشی (ACT) (n=12) و کنترل (n=9) قرار گرفتند. برنامه های تمرینی به مدت 8 هفته و 3 روز در هفته انجام گرفت. برنامه تمرین استقامتی شامل کار روی دوچرخه ثابت و برنامه تمرین قدرتی شامل چندین تمرین منتخب بالاتنه و پایین تنه بود. از آزمون تی وابسته و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه به منظور تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد 8 هفته تمرین تغییری در میزان تستوسترون گروه S+E و ACT نداشت، اما کاهش معناداری در میزان تستوسترون در گروه E+S مشاهده شد (007/0=P). نتایج نشان دهنده وجود اختلاف معنادار در میزان تستوسترون بین گروه های E+S و ACT بود (01/0=P ). علاوه بر این، در میزان کورتیزول و نسبت تستوسترون به کورتیزول (T/C) پس از تمرین تغییر معنا داری مشاهده نشد. همچنین، افزایش معنادار قدرت بالاتنه فقط در گروه های E+S و ACT و قدرت پایین تنه در همه گروه های تمرین مشاهده شد. با توجه به عدم تغییر شایان توجه در سطح پایه هورمون ها در سه گروه تمرین ترکیبی، این افراد وضعیت کاتابولیکی مزمنی را تجربه نکردند و از آنجا که قدرت در همه گروه ها افزایش یافته است، به نظر می رسد بین وضعیت هورمونی و کسب قدرت در این مطالعه رابطه ای وجود ندارد.
تأثیر دوازده هفته تمرین استقامتی بر سطوح سرمی هورمونهای منتخب در مردان کم وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر دوازدههفته تمرین استقامتی بر سطوح سرمی هورمونهای منتخب در مردان
کموزن بود. 11 مرد سالم کموزن بهطور تصادفی به دوگروه تمرین استقامتی و کنترل تقسیمبندی شدند.
سطوح سرمی آدیپونکتین، کورتیزول و تستوسترون قبل و پس از دوره تمرین اندازهگیری شد. پروتکل
تمرین استقامتی شامل دوازدههفته تمرین رکابزدن روی چرخ کارسنج ) 3 جلسه تمرین در هفته، شدت 06
تا 06 درصد ضربان قلب ذخیره، مدت 06 تا 06 دقیقه در هر جلسه( بود. تجزیه و تحلیل دادهها با
بهکارگیری نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای t همبسته و t مستقل صورت گرفت. سطح معنیداری
>6/60 p 10 درمقابل /0±0/ در نظر گرفته شد. تمرین استقامتی اثر معنیداری بر غلظت سرمی آدیپونکتین ) 0
100 نانوگرم بر میلیلیتر( /3±39/ 101 درمقابل 0 /0±01/ 13/9±1/1 میکروگرم بر میلیلیتر( و کورتیزول ) 0
<6/ نداشت ) 60 P 0 نانوگرم بر میلیلیتر( را کاهش /0±1/ 1 در مقابل 1 /0±1/ (، اما غلظت تستوسترون سرم ) 0
=6/ داد ) 630 P( و شاخص VO2max =6/ آزمودنیها نیز افزایش نشان داد ) 661 P(. اجرای تمرین استقامتی
به مدت دوازده هفته، احتمالاً به دلیل عدم تغییر درصد چربی بدن، تأثیری بر غلظت آدیپوتکتین سرم مردان
کموزن ندارد. به نظر نمیرسد کاهش سطوحِ درگردش تستوسترون به دنبال این دوره تمرین اثرات مضری
بر فرایندهای آنابولیک آندروژنیک وابسته به تستوسترون داشته باشد و حتی براساس مطالعات پیشین -
میتواند برای سلامت قلبی عروقی مفید هم باشد. بههرحال، سطح آمادگی قلبی تنفسی مردان کم وزن به دنبال دوره تمرین استقامتی بهبود یافت. به نظر نمیرسد تمرین استقامتی تأثیری بر سطوح استراحتی )وضعیت
غیرتمرینی( کورتیزول موجود در گردش خون مردان کموزن داشته باشد
تأثیر شش هفته تمرین بدمینتون بر میزان تغییرات استرس و سطح کورتیزول دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق تعیین تأثیرششهفته تمرین بدمینتون بر تغییرات استرس و سطوح کورتیزول در دانشجویان دختر غیرورزشکار بود. در این تحقیق فشار روانی
± 2/ برآورد شد. از بین آزمودنیها، 00 دانشجوی دختر با میانگین سن 68 (HAD scale) 120 دانشجوی دختر غیرورزشکار، ازطریق پرسشنامه فشار عصبی
16 ( را داشتند انتخاب شدند. جهت برآورد سطوح /46 ±4/ 65 کیلوگرم که بیشترین میزان اضطراب )نمره 42 ± 4/ 180 سانتیمتر و وزن 56 ± 6/ 22 ، قد 68
قرار گرفتند. گروه ) n= و تجربی ) 16 )n= 6 خون از آزمودنیها گرفته شد. سپس آزمودنیها به طور تصادفی در دو گروه کنترل ) 16 cc کورتیزول سرمی، مقدار
تجربی برای مدت ششهفته تحت تمرین بدمینتون قرار گرفت. اما گروه کنترل هیچگونه فعالیتی انجام نمیدادند. پساز اتمام پروتکل تمرینی، مجدداً متغیرهای
0/ مورد نظر اندازهگیری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها در هر گروه از آزمون تی همبسته و برای مقایسه گروهها با هم از آزمون مستقل با سطح معنیدار ) 06
استفاده شد. ) p<
در گروه تجربی کاهش یافت. )p = 0/006( ٪02/ و سطح کورتیزول سرمی به مقدار 04 )p =0/00( ٪26/ نتایج آماری نشان داد استرس به میزان 86
نتایج نشان داد انجام تمرین بدمینتون باعث کاهش استرس در دانشجویان دختر غیرورزشکار میشود
مقایسه اثربخشی آرام سازی پیش رونده عضلانی و آرام سازی مبتنی بر تصویرسازی بر سطوح کورتیزول، اضطراب رقابتی و اعتماد به نفس ورزشکاران نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو شیوه آرام سازی پیش رونده عضلانی و آرام سازی مبتنی بر تصویرسازی ذهنی بر پاسخ های روانی فیزیولوژیکی اضطراب رقابتی (سطح کورتیزول) و اعتماد به نفس ورزشکاران نخبه بود. بدین منظور 36نفر از ووشوکاران نخبه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. در پیش آزمون (مسابقه اول) اضطراب رقابتی و اعتماد به نفس و نیز کورتیزول بزاقی در هر سه گروه سنجیده شدند. گروه های تجربی به مدت 4هفته دو روش آرام سازی را انجام دادند و پس آزمون (مسابقه دوم) بعد از مداخله به عمل آمد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بعد از مداخله آرام سازی به روش پیش رونده عضلانی، اضطراب جسمانی و کورتیزول بزاقی کاهش بیشتری نسبت به مداخله آرام سازیِ مبتنی بر تصویرسازی داشته است. همچنین، بعد از مداخله آرام سازی مبتنی بر تصویرسازی در مقایسه با مداخله آرام سازی پیش رونده عضلانی، اضطراب شناختی کاهش بیشتری پیدا کرد. به علاوه، اعتماد به نفس ورزشکاران بعد از این مداخله بیشتر شد. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که تمرین انواع مختلف آرام سازی می تواند راهبردی برای کاهش پاسخ های روانی فیزیولوژیکی اضطراب رقابتی و بهبود اعتماد به نفس باشد.
اثر تمرین مقاومتی به روش جداسازی گروه های عضلانی (اسپلیت) بر سطوح هورمونی و ساختار عضلانی، در ورزشکاران جوان پرورش اندام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی شدید (به روش اسپلیت) بر تغییرات سطوح سرمی تستوسترون، کورتیزول، نسبت تستوسترون به کورتیزول (T/C) و تأثیر آن بر رشد و توسعه قدرت عضلانی است. 20 نفر از ورزشکاران مبتدی پرورش اندام با شاخص توده بدن 25/2±80/23 کیلوگرم بر مترمربع و میانگین سنی 55/2±65/24 در این پژوهش مشارکت کردند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه تمرین قدرتی به روش اسپلیت (10 نفر) و کنترل به روش سنتی (10 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی با 100-85 درصد 1RM برای شش نوبت در هفته به روش اسپلیت (جداسازی گروه های عضلانی) طراحی شد. گروه کنترل به روش تمرین کل بدن (سنتی) با همان شدت و مدت به تمرین پرداختند. ضخامت عضله تحت مطالعه (سه سر بازو) با استفاده از تصویربرداری سونوگرافی در هر دو گروه قبل و پس از مداخله اندازه گیری شد. نمونه گیری خونی، در زمان استراحت قبل و بعد از تمرین ها در محیط آزمایشگاه جمع آوری شد. نتایج نشان داد که تمرین به روش اسپلیت نسبت به روش سنتی، موجب افزایش قدرت عضلانی (01/0P=)، توده عضلانی (001/0P=) و نسبت T/C (02/0P=) می شود. همچنین، بین قدرت بیشینه با هایپرتروفی (55/0=r،001/0P=) و نسبت T/C با قدرت بیشینه ارتباط معنی دار مشاهده شد (03/0=p، 74/0=r). نتایج نشان می دهند، این روش از تمرین مقاومتی موجب افزایش تحریک آنابولیکی و توده عضلانی در بدن می شود، که افزایش قدرت بیشینه را در پی دارد.
اثر بخشی برنامه تمرینی اسپارک و نوروفیدبک بر سطح کورتیزول کودکان مبتلا به اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
39 - 45
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اوتیسم نوعی اختلال نافذ رشدی است که کودکان مبتلا به آن از اضطراب در زندگی شخصی و اجتماعی خود رنج می برند. این مطالعه به منظور تعیین اثر بخشی هشت هفته برنامه تمرینی اسپارک به همراه نوروفیدبک بر سطح کورتیزول کودکان اوتیستیک انجام شد. روش: در این مطالعه نیمه تجربی 24 کودک مبتلا به اوتیسم با رده سنی 8 تا 12 سال به صورت تصادفی در چهار گروه شش نفری (گروه تمرین اسپارک، گروه نوروفیدبک، گروه برنامه تمرین اسپارک+ نوروفیدبک، گروه کنترل) قرار گرفتند. آزمودنی ها مداخلات را به مدت هشت هفته به صورت دو جلسه ی 45 دقیقه ای در هفته دریافت کردند، اما گروه کنترل هیچ گونه فعالیتی دریافت نکرد. اندازه گیری کورتیزول در دو نوبت پیش آزمون و پس آزمون در شرایط یکسان از هر چهار گروه گرفته شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل کواریانس نشان داد که میانگین میزان کورتیزول در گروه تمرین اسپارک، گروه نوروفیدبک و گروه تمرین اسپارک + نوروفیدبک، نسبت به پیش آزمون کاهش معنی داری داشته است و بیشترین اثربخشی مربوط به گروه ترکیبی تمرین اسپارک و نوروفیدبک بود، اما در گروه کنترل تغییر مهمی مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتیجه اینکه دریافت تمرینات اسپارک و نوروفیدبک به تنهایی و بصورت موازی در کاهش سطح کورتیزول بیماران اوتیستیک مؤثر است. درمان موازی ایندو به هر حال تأثیر بارزتری دارد.
تأثیر 12 هفته تمرین هوازی با و بدون مصرف مولتی ویتامین– مینرال در هوای آلوده بر برخی عوامل ایمونولوژیک مردان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲
133 - 154
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این مطالعه، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین هوازی با و بدون مصرف مولتی ویتامین- مینرال در هوای آلوده بر برخی عوامل ایمونولوژیک مردان سالم بود. تعداد 46 مرد سالم (سن: 1/2 ± 25 سال؛ شاخص توده بدنی: 98/0 ± 83/23 کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی در چهار گروه تمرین هوازی همراه با مکمل (11 نفر)، تمرین هوازی به تنهایی (11 نفر)، مکمل به تنهایی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) در هوای آلوده با میانگین شاخص هوای ناسالم قرار گرفتند. برنامه تمرین شامل 90 دقیقه تمرین هوازی، سه جلسه در هفته با شدت 85-60 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه به مدت 12 هفته بود. علاوه براین، از شرکت کنندگان گروه تمرین همراه با مکمل خواسته شد که 500 میلی گرم مولتی ویتامین- مینرال به مدت 12 هفته مصرف کنند. تعداد گلبول های سفید، نوتروفیل ها، لنفوسیت ها، مونوسیت ها، ائوزینوفیل ها و بازوفیل ها، سطوح کوتیزول و ایمونوگلوبین A بزاقی به ترتیب با روش های سل کانتر، الیزا و ایمونودیفیوزیون در حالت پایه و در پایان 12 هفته مداخله اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری تجزیه وتحلیل شدند. پس از مداخله، افزایش معناداری در سلول های ایمنی و س طوح ک ورتیزول ( P = 0.047 ) در گروه تمرین ( P = 0.01 )، و کاهش معناداری در لنفوسیت ها ( P = 0.001 )، مونوسیت ها ( P = 0.01 ) و بازوفیل ها ( P = 0.041 ) در گروه مکمل وجود داشت. همچنین، سطوح ایمونوگلوبین بزاقی آ در گروه تمرین همراه با مصرف مکمل، به طور معناداری افزایش یافتند ( P = 0.01 )؛ درحالی که در دیگر گروه ها بدون تغییر ماندند. نتایج نشان داد که تمرین هوازی همراه با مصرف مکمل موجب بهبودی در برخی عوامل ایمنی در هوای آلوده می شود؛ بااین حال، برای دستیابی به نتایج قطعی تر به بررسی های بیشتری نیاز است.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر پرخاشگری و سطح کورتیزول پس از دارودرمانی کودکان سرطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: بروز بیماری های فیزیولوژیک مزمن همچون سرطان، آشفتگی روان شناختی بسیاری را برای کودکان مبتلا در پی دارد. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر پرخاشگری و سطح کورتیزول پس از دارودرمانی کودکان سرطانی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام کودکان مبتلا به بیماری سرطان در سال 1396 در شهر اصفهان بودند که جهت درمان به مرکز درمانی امید مراجعه نموده و تحت دارو درمانی قرار داشتند. تعداد نمونه در پژوهش 30 کودک مبتلا به سرطان بود که به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند (15 کودک در گروه آزمایش و 15 کودک در گروه گواه). گروه آزمایش مداخلات درمانی مربوط به ذهن آگاهی کودک محور را در طی دو ماه و نیم به صورت هفته ای یک جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه هیچگونه مداخله روان شناختی را در طول پژوهش دریافت نکرد. سپس افراد هر دو گروه تحت پس آزمون قرار گرفتند. مرحله پیگیری نیز پس از 2 ماه اجرا شد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه پرخاشگری کودکان دبستانی (شهیم، 1385) و آزمایش سطح کورتیزول بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی کودک محور بر پرخاشگری و سطح کورتیزول پس از دارودرمانی کودکان سرطانی تأثیر معناداری داشته است ( p<0/001 ). بدین صورت که این درمان توانسته پرخاشگری و سطح کورتیزول کودکان سرطانی را کاهش دهد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان ذهن آگاهی با بهره گیری از فنونی همانند افکار، هیجانات و رفتار آگاهانه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت کاهش پرخاشگری و سطح کورتیزول کودکان سرطانی مورد استفاده گیرد.
مقایسه تأثیرات هشت هفته تمرینات ترکیبی و مکمل گیری HMB بر سطوح IL-15، کورتیزول و برخی متغیرهای فیزیولوژیکی و عملکردی بسکتبالیست های مرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیریک اسید (HMB) قادر به تنظیم مثبت عوامل آنابولیک و تنظیم منفی عوامل کاتابولیکی است و می تواند بر مزایای ناشی از فعالیت ورزشی تأثیرگذار باشد. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات ترکیبی و مکمل HMB بر IL-15، کورتیزول، پروفایل لیپیدی، ترکیب بدن و عملکرد بسکتبالیست های مرد بود. به این منظور 40 نفر از بازیکنان بسکتبال باشگاهی به طور تصادفی در چهار گروه 10 نفری، شامل 1. گروه کنترل، 2. گروه مکمل (HMB)، 3. گروه تمرین ترکیبی و 4. گروه تمرین + مکمل (HMB) قرار گرفتند. برنامه تمرینی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 5/1 ساعت با شدت 60 تا 80% 1RM انجام گرفت. مقادیر سرمی IL-15، کورتیزول، پروفایل لیپیدی یک روز قبل و 48 ساعت بعد از اجرای پروتکل تمرینی در حالت ناشتا از ورید آرنجی گرفته شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون T همبسته و تحلیل واریانس دوطرفه استفاده شد (05/0P<). با توجه به نتایج تحلیل واریانس دوراهه، اثر اصلی تمرین، در تمام متغیرها به جز کورتیزول معنا دار بود. اثر اصلی مکمل HMB نیز تنها در دو متغیر پرتاب توپ مدیسن ( 02/0=p، 08/11=F) و پرش عمودی (001/0=p، 22/62=F) معنا دار بود. تمرینات ترکیبی به همراه مصرف مکمل HMB بیشترین اثر را بر افزایش پاسخ آنابولیکی (افزایش IL-15)، کاهش پاسخ کاتابولیکی (کورتیزول) و شاخص لیپیدی دارد. بنابراین، به نظر می رسد استفاده از این مکمل با مدالیته تمرین ترکیبی در بهبود شرایط فیزیولوژیک و تقویت قدرت انفجاری و توان ورزشکاران رشته های سرعتی مانند بسکتبال مؤثر است.
مقایسه پاسخ های تستوسترون، کورتیزول و کراتین کیناز به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون در پسران ژیمناستیک کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۵)
127 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه پاسخ های تستوسترون، کورتیزول و کراتین کیناز به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خ ون ب ود. ب ه این منظور 36 پسر ژیمناستیک کار 10 تا 14 ساله در یک طرح تحقیق نیمه تجربی شرکت کردند. آزمودنی ها با میانگین وزن 11/8±11/37 کیلوگرم، قد 58/11±16/145 سانتی متر، شاخص توده بدن 77/1±40/17 کیلوگرم بر مترمربع به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، تمرین مقاومتی سنتی (12n=) و تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون (12n=)، تقسیم شدند. تمرین شامل سه حرکت باز شدن زانو، خم شدن آرنج و پرس سینه بود. نمونه های خونی قبل و نیم ساعت بعد از اجرای تمرین گرفته شد. از آزمون آماری تی وابسته برای بررسی نتایج درون گروهی و از آنالیز واریانس یکراهه با آزمون تعقیبی LSD برای بررسی نتایج بین گروهی استفاده شد. نتایج درون گروهی نشان داد که پس از یک وهله فعالیت ورزشی متغیر تستوسترون در هیچ یک از گروه های قدرتی (653/0P=) و انسدادی (107/0P=) معنا دار نشد، لیکن متغیر کورتیزول در هر دو گروه قدرتی (015/0P=) و انسدادی (015/0P=) افزایش معنا دار داشت. همچنین کراتین کیناز تنها در گروه قدرتی (001/0P=) معنا دار شد. نتایج بین گروهی نشان داد در هر دو نوع تمرین در مقادیر تستوسترون و کورتیزول تفاوت معنا داری بین گروه ها وجود نداشت؛ اما در متغیر کراتین کیناز تفاوت معنا دار بود (05/0P=). این مطالعه با پاسخ آنابولیک برابر در دو نوع تمرین و شاخص آسیب کمتر در گروه تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون تا حدودی از سودمندی این نوع از تمرین مقاومتی حمایت می کند.
بررسی تاثیر تعامل استرس محدودیت حرکتی و دویدن روی تردمیل بر یادگیری و حافظه ی فضایی و سطح سرمی کورتیکوسترون رت های صحرایی نر ویستار
منبع:
علوم حرکتی و رفتاری سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
263 - 273
حوزههای تخصصی:
مقدمه: انواع مختلف استرس بر اکتساب و یادگیری، موثراست. هدف از این پژوهش، مقایسه تاثیر تمرین اجباری با تردمیل، اعمال استرس محدودیت حرکتی و اعمال استرس+تمرین باتردمیل بر یادگیری و حافظه فضایی و سطح سرمی کورتیکوسترون می باشد. روش شناسی: رت ها به طور تصادفی در چهار گروه (10 رت در هر گروه) در معرض مداخله های تمرین با تردمیل، استرس محدودیت حرکتی، هر دو باهم و یا بدون مداخله به مدت چهار هفته قرار گرفتند. با استفاده از مازآبی موریس، آموزش و آزمون حیوانات طی چند مرحله، انجام گرفت. پس از آخرین جلسه، خونگیری مستقیم از بطن چپ به منظور سنجش کورتیزول انجام شد. نتایج: نتایج نشان داد در گروه تمرین با تردمیل و نیز گروه استرس، میانگین مسافت طی شده برای رسیدن به سکو بیشتر از گروه کنترل بود (p
تغییرات سطوح پایه تستوسترون و کورتیزول و نسبت آنها بعد از چهار هفته تمرین سنگ نوردی با محدودیت جریان خون در سنگ نوردان مرد نخبه ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۸)
75 - 88
حوزههای تخصصی:
تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون (BFR) به منزله راهبرد تمرینی پیشگیری کننده از آسیب های مفصلی و بافتی به افزایش هورمون های آنابولیک و افزایش هایپرتروفی و قدرت عضلانی منجر می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر ۱۲جلسه تمرین سنگ نوردی با BFR بر تستوسترون، کورتیزول و نسبت آنها در خون سنگ نوردان نخبه ورزشی است. در این تحقیق نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون۲۰ مرد از سنگ نوردان (وزن ۶۹/۴ ± ۵۵/۶۴ کیلوگرم، چربی ۵۰/۸± ۳۰/۱۵ درصد و سن ۶/۲ ±۲۶سال) به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تمرین (هر کدام ۱۰مرد) با BFR و بدون BFR تقسیم شدند. پروتکل تمرین ۴ هفته و هر هفته ۳ جلسه تمرین سنگ نوردی بود. فشار بر عروق حدود ۴۰ تا ۱۰۰میلی متر جیوه بود. خون گیری به طور ناشتا ۲۴ساعت قبل و بعد از دوره تمرین به منظور تعیین میزان هورمون تستوسترون، کورتیزول انجام گرفت. همچنین عملکرد سرعت صعود و قدرت پنجه دست برتر سنجیده شد. داده ها با استفاده از آزمون تی همبسته و مستقل با سطح معناداری ۰۵/۰P< ارزیابی شد. نتایج نشان داد که در گروه BFR مقادیر تستوسترون (۰۲/۰=P)، نسبت تستوسترون به کورتیزول (۰۳/۰=P)، قدرت پنجه دست (۰۰۶/۰=P) و سرعت صعود (۰۳/۰=P) بعد از تمرین سنگ نوردی نسبت به قبل از آن افزایش معنا داری داشت. همچنین میزان کورتیزول خون بعد از دوره تمرینی در هر دو گروه نسبت به قبل از آن تغییر معنا داری نداشت (۵۴/۰=P، ۸۵/۰=P). به نظر می رسد تمرین سنگ نوردی با BFR به افزایش هورمون های آنابولیکی منجر می شود و از آن می توان به منظور بهبود عملکرد ورزشی سنگ نوردان استفاده کرد.
بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر سازگاری روانی اجتماعی، هورمون کورتیزول و تنظیم شناختی هیجان در بیماران عروق کرونر قلب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال دوزادهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۶
93 - 108
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر سازگاری روانی اجتماعی، میزان هورمون کورتیزول و تنظیم شناختی هیجان در بیماران عروق کرونر قلبی طرح ریزی شده است. روش : پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی (با طرح پیش آزمون- پس آزمون چند گروهی با گروه گواه) بود. جامعه آماری از جامعه زنان 30 تا 50 ساله مبتلا به بیماری قلبی عروقی مراجعه کننده به بیمارستان شهید رجایی شهر تهران تعداد 30 نفر به شیوه ی در دسترس انتخاب شدند و با توجه به ملاک های ورودی و خروجی در گروه آزمایش و کنترل )هرگروه 15 نفر( قرار گرفتند. گروه آزمایش شناختی رفتاری طی 6 جلسه درمان شناختی رفتاری را دریافت کرد و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. یافته ها : نتایج داده ها از طریق تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که مداخله ی شناختی رفتاری بر بهبود سازگاری روانی اجتماعی، کاهش هورمون کورتیزول در بیماران عروق کرونر قلب و بهبود تنظیم شناختی هیجان نسبت به گروه کنترل در هر دو مرحله ی پس ازمون و پیگیری اثربخشی معناداری داشته است. نتیجه گیری : درمان شناختی رفتاری بر بهبود سازگاری روانی اجتماعی بیماران موثر بوده و در بهبود تنظیم شناختی هیجان اثربخشی معناداری داشته است
تاثیر چهار هفته تمرین موازی و مصرف ویتامین E و C بر پاسح حاد ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول سرم به یک وهله فعالیت هوازی وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : فعالیت بدنی و برخی آنتی اکسیدان ها مانند ویتامین E و C ؛ از عوامل موثر بر سیستم ایمنی هستند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر چهار هفته تمرین موازی و مصرف ویتامین E و C بر پاسح حاد ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول سرم به یک وهله فعالیت هوازی وامانده ساز در زنان غیر فعال بود. روش تحقیق : پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بود. 24 زن به صورت تصادفی به دو گروه مساوی (12 نفر) شامل گروه تمرین موازی (استقامتی و مقاومتی)+ مکمل ویتامینی (E و C)؛ و تمرین موازی (استقامتی و مقاومتی) + دارونما تقسیم شدند. عمل خونگیری قبل و بعد از یک جلسه فعالیت هوازی وامانده ساز (فعالیت با شدت 75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره روی نوارگردان) و پس از اتمام چهار هفته فعالیت موازی به همراه مصرف مکمل؛ انجام گردید. گروه تمرین موازی+ مکمل ویتامینی (E و C)، چهار هفته تمرین موازی (سه جلسه تمرین در هر هفته) انجام دادند و همراه با آن، به مدت 30 روز مکمل ویتامین E و C (500 میلی گرم ویتامین C و200 میلی گرم ویتامین E، دو بار در روز) مصرف نمودند. کورتیزول و ایمونوگلوبولین های سرم به ترتیب با روش گاما و نفلومتری اندازه گیری شدند. برای مقایسه تغییرات قبل و بعد از یک جلسه فعالیت وامانده ساز دو گروه، از آزمون تحلیل کوواریانس و برای تعیین اختلاف بین گروهی متغیرها بعد از چهار مرحله اندازه گیری، از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 0/05≥p استفاده شد. یافته ها : بعد از مداخله، در گروه مکمل ویتامینی (E و C) افزایش معنی داری در میزان IgM (p=0/03) و IgA (p=0/004)؛ و کاهش معنی داری در IgG (p=0/007) نسبت به گروه دارونما ایجاد گردید. از طرف دیگر، تفاوت معنی داری در میزان کورتیزول (13/0=p)، قدرت عضلانی بالاتنه (0/31=p) و قدرت عضلانی پایین تنه (0/53=p)، استقامت عضلانی بالاتنه (0/66=p) و حداکثر اکسیژن مصرفی (0/12=p) دو گروه تمرین موازی+مکمل ویتامینی (E و C) و تمرین موازی + دارونما مشاهده نشد؛ در حالی که استقامت عضلانی پایین تنه در تمرین موازی - مکمل به طور معنی داری (0/003=p) افزایش یافت. نتیجه گیری : مصرف ویتامین های C و E به همراه تمرینات موازی استقامتی و مقاومتی (چهار هفته)، آثار بهینه ای بر شاخص های ایمنی و آمادگی جسمانی زنان غیر فعال دارد. همچنین با مصرف ویتامین های C و E، می توان تغییرات حاد در ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول سرم پس از فعالیت وامانده ساز را بهبود بخشید.
تاثیر مکمل HMB-FA بر پاسخ های هورمونی و ریکاوری کشتی گیران نخبه حین پروتکل شبیه سازی شده کشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : به نظر می رسد استفاده از مکمل های تغذیه ای می تواند ترشح هورمون های آنابولیک را در فرآیند تمرین-ریکاوری متاثر سازد. هدف از تحقیق حاضر، تعیین تأثیر مکمل بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات به شکل اسید آزاد (HMB-FA) بر پاسخ های هورمونی و ریکاوری حین پروتکل شبیه سازی شده کشتی در کشتی گیران به مدت یک شب و یک روز بوده است. روش تحقیق : تعداد 20 کشتی گیر مرد انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه مکمل - تمرین (10 نفر) و دارونما - تمرین (10 نفر) قرار گرفتند. هر یک از گروه ها، مکمل یا دارونما را به میزان 3 گرم/روز دریافت کردند. شرکت کنندگان یک پروتکل اختصاصی شبیه سازی شده کشتی را پنج بار و هر بار مشتمل بر چهار بخش تکرار کردند. نمونه های خونی جهت اندازه گیری مقادیر سرمی عامل رشد شبه انسولین-۱ (IGF-1)، کورتیزول (Cort) و نسبت IGF-1/Cort قبل از مصرف مکمل، بعد از مصرف مکمل، بلافاصله بعد از تکرار اول پروتکل اختصاصی کشتی، بلافاصله بعد از تکرار سوم پروتکل اختصاصی کشتی و بلافاصله بعد از تکرار پنجم پروتکل اختصاصی کشتی؛ اخذ گردید. وضعیت ریکاوری درک شده (PRS) بلافاصله قبل از تکرارهای اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم پروتکل اختصاصی کشتی، ارزیابی شد. نتایج با استفاده از آزمون های تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معنی داری 0/05>p استخراج گردید. یافته ها : مقادیر سرمی IGF-1 بعد از مصرف مکمل (0/001=p) و بعد اولین (0/004=p)، سومین (0/004=p) و پنجمین (0/01=p) پروتکل اختصاصی کشتی در گروه HMB-FA نسبت به گروه دارونما، بیشتر افزایش یافت. همچنین مقادیر سرمی IGF-1/Cort بعد از مصرف مکمل (0/001=p) و بعد اولین (0/001=p)، سومین (0/003=p) و پنجمین (0/001=p) پروتکل اختصاصی کشتی در گروه HMB-FA نسبت به گروه دارونما، بیشتر افزایش یافت؛ اما مقادیر Cort در گروه داورنما نسبت به گروه HMB-FA بعد از مصرف مکمل (0/006=p) و بعد اولین (0/002=p)، سومین (0/008=p) و پنجمین (0/002=p) پروتکل اختصاصی کشتی افزایش بیشتری پیدا کرد. از طرف دیگر، PRS در گروه دارونما نسبت به گروه HMB-FA قبل از اولین، دومین، سومین، چهارمین و پنچمین پروتکل اختصاصی کشتی کاهش بیشتری نشان داد (0/05>p). نتیجه گیری : به نظر می رسد مکمل گیری HMB-FA پاسخ های هورمونی کشتی گیران را حین اجرای یک پروتکل شبیه سازی شده کشتی بهبود می بخشد.
اثر دو روش تمرینی بر برخی نشانگرهای سیستم ایمنی در ورزشکاران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: هدف تمرینات ورزشی ایجاد سازگاری هایی در سطوح سلولی و بهبود عملکرد ورزشی است. اگر چه افزایش شدت تمرینات فراتر از میزان توانایی های فیزیولوژیکی ورزشکاران باشد، منجر به ایجاد سندرم بیش تمرینی می گردد. به همین منظور، مطالعه حاضر مقایسه اثر دو شیوه تمرینی بر روی برخی از نشانگرهای سیستم ایمنی ورزشکاران نوجوان را بررسی می کند. روش تحقیق: این پژوهش، روی 45 نفر از ورزشکاران نوجوان که به صورت تصادفی در سه گروه قدرتی، سرعتی و کنترل تقسیم شده بودند، انجام گرفت. گروه های تمرینی به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه 90 دقیقه، تحت یکی از تمرینات قدرتی و سرعتی قرار گرفتند. متغیر های پژوهش (کورتیزول، تستوسترون و شمارش گلبول های سفید)، در ابتدا و 48 ساعت پس از آخرین جلسه ی تمرینی، اندازه گیری شد. برای بررسی تفاوت های درون گروهی داده ها، از آزمون تی همبسته و برای تفاوت های بین گروهی از آنالیز واریانس یک سویه با سطح معنی داری (0/05>p)، استفاده شد. یافته ها: نتایج درون گروهی نشان داد، تمرین قدرتی (0/02=p) و سرعتی (0/04=p)، باعث کاهش معنی دار غلظت کورتیزول شد. اما افزایش غلظت تستوسترون تنها در گروه قدرتی معنی دار (0/05=p) بود. در بررسی واریانس گروه های تمرینی و کنترل تفاوت معنی دار مشاهده نشد. نتایج درون گروهی نسبت تستوسترون به کورتیزول در هر سه گروه، افزایش (0/05>p) داشت. اما نتایج بین گروهی تفاوت معناداری را در این نسبت در بین سه گروه، نشان نداد. تمرینات قدرتی و سرعتی، به طور معنی داری باعث افزایش لنفوسیت ها (001/0p=)، افزایش مونوسیت ها در گروه سرعتی (0/001=p)، و افزایش ایزوفیل ها در گروه قدرتی (0/05=p) شد. همچنین کاهش نوتروفیل ها در دو گروه قدرتی (0/03=p) و سرعتی (0/01=p) مشاهده شد. در بررسی واریانس گروه های تمرینی و کنترل نیز تفاوت معنی دار در نوتروفیل ها و لنفوسیت ها مشاهده شد (0/05=p) . نتیجه گیری: تغییرات مشاهده شده در نشانگرهای سیستم ایمنی، نشان دهنده آن است که استفاده از هر دو نوع برنامه های تمرینی، می تواند در بهبود سازگاری های آنابولیکی و سیستم ایمنی سودمند باشد.
مقایسه اضطراب حالتی-رقابتی بازیکنان حرفه ای بسکتبال از طریق پرسشنامه SCAT و کورتیزول خون
حوزههای تخصصی:
رقابت های ورزشی تقاضاهای زیادی را در ورزشکاران ایجاد می کند و اغلب اوقات نتایج رقابت های ورزشی در نتیجه تفاوت در ادراک و مهارت رقابت کنندگان مشخص می شود. این امر، استرس بالایی را در افراد ایجاد می کند که این استرس معمولا ناشی از اضطراب رقابتی ورزشکاران است، لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اضطراب حالتی-رقابتی بازیکنان حرفه ای بسکتبال از طریق پرسشنامه SCAT و کورتیزول خون، انجام شد. در این تحقیق توصیفی-مقایسه ای که به شکل میدانی صورت گرفت تعداد 10 نفر از بازیکنان حرفه ای بسکتبال با سن 2.16±21.5 سال که در مسابقات لیگ برتر 1400 شرکت داشتند و از بین مسابقات خانگی دور رفت آنها، دو مسابقه که در یکی بازیکنان برانگیختگی بالا داشتند (70 درصد احتمال باخت می دادند) و در دیگری برانگیختگی پایین داشتند (احتمال برد می دادند) به صورت تصادفی انتخاب شدند. دو ساعت قبل از اجرای هر دو مسابقه تعیین شده، پرسشنامه اضطراب حالتی رقابتی SCAT در اختیار بازیکنان قرار گرفت و همزمان نمونه گیری خون نیز برای تعیین سطح کورتیزول خون از بازیکنان به عمل آمد. نتایج حاصله از طریق آزمون t مستقل و ویلکاکسون با استفاده از ویرایش ۲۱ نرم افزار SPSS مورد تجزیه تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که در حالت بر انگیختگی بالا با استفاده از هر دو روش پرسشنامه scat و آزمایش کورتیزول خون اضطراب در سطح نسبتا بالایی بود و درحالت بر انگیختگی پایین با استفاده از هر دو روش پرسشنامه SCAT و آزمایش سطح کورتیزول خون اضطراب در سطح پایینی قرار داشت (05/≥p)، همچنین در این پژوهش دو روش اندازه گیری اضطراب حالتی رقابتی یعنی پرسشنامه scatو تعیین سطح کورتیزول خون نیز با یکدیگر مقایسه شد و نتایج عدم تفاوت بین ایندو را نشان داد (0.05≤P )
تغییرات برخی فاکتورهای فیزیولوژیکی (کورتیزول)، روانی (اضطراب شناختی، جسمانی و اعتمادبه نفس) و عملکردی تیراندازی بعد از یک دوره تمرینات تصویرسازی ذهنی در دانشجویان نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
69 - 82
حوزههای تخصصی:
اضطراب رقابتی و اعتمادبه نفس عواملی هستند که باعث پاسخ های فیزیولوژیکی مختلفی در بدن می شوند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین تغییر فاکتورهای فیزیولوژیک، روانی و عملکرد تیراندازی بعد از یک دوره تمرینات تصویرسازی ذهنی در دانشجویان نظامی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بود که جامعه آماری آن، کلیه دانشجویان افسری دانشگاه افسری امام علی (ع) بودند که از بین آن ها، 30 نفر براساس معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شده و در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) قرار گرفتند. گروه آزمایش 6 هفته (سه روز در هفته) تمرینات تصویرسازی دریافت کردند. اضطراب شناختی، اضطراب جسمانی و اعتمادبه نفس ازطریق پرسش نامه، کورتیزول از بزاق و عملکرد تیراندازی ازطریق تیراندازی اندازه گیری شدند. یافته ها: یافته های مطالعه حاضر نشان داد بعد از تصویرسازی ذهنی در گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل، اضطراب شناختی (006/0=p)، اضطراب جسمانی (001/0=p)، کورتیزول (002/0=p) کاهش معنادار و اعتمادبه نفس (001/0 =p) و عملکرد تیراندازی (001/0 =p) افزایش معناداری دارند. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که تمرین تصویرسازی می تواند راهبردی برای کاهش پاسخ های روانی، فیزیولوژیکی و بهبود اعتمادبه نفس باشد.
شناخت تأثیرات مصرف مکمل امگا3 بر علائم ظاهری، عملکردی و بیوشیمیایی کوفتگی عضلانی تأخیری متعاقب فعالیت برون گرا و درون گرا در مردان سالم غیر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۸)
61 - 75
حوزههای تخصصی:
مقدمه : تحقیق حاضر با هدف سنجش تأثیرات مصرف یک ماهه مکمل امگا3، بر مهم ترین علائم DOMS در مردان سالم غیرفعال بررسی شد. روش پژوهش : پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و به لحاظ هدف کاربردی بود. جامعه آماری شامل مردان سالم غیرفعال شهر بوکان بود که از بین آنها 22 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. آزمودنی ها، روزانه یک کپسول امگا- 3، 1000 میلی گرمی و دارونمای دکستروز 2 درصد به مدت یک ماه دریافت کردند. پس از تعیین (1RM)، آزمودنی ها با استفاده از دستگاه پرس پا با وزنه ای به میزان 80 درصد یک تکرار بیشینه، حرکت را در چهار نوبت و هر نوبت 20 تکرار اجرا کردند. هر انقباض 4 ثانیه طول کشید، میزان 2 سی سی خون سیاهرگی، پیش از شروع تحقیق 24، 48 و 72 ساعت پس از کوفتگی عضلانی توسط متخصص گرفته شد و اندازه گیری ها انجام گرفت. برای تحلیل آماری از آزمون های آماری تی مستقل و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. سطح معنا داری برابر 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها : مقایسه بین گروهی PGE 2 ، کورتیزول، احساس درک درد و دامنه حرکتی زانو در تمام مراحل پژوهش در هر دو گروه کنترل و مکمل تفاوت معنا داری داشت (P<0.001)؛ نتایج آزمون درون گروهی نشان داد میانگین PGE 2 ، کورتیزول و احساس درک درد، در گروه مکمل به ترتیب در تمامی مراحل بعد مداخله کاهش معنا داری داشت، درحالی که در گروه کنترل در تمامی مراحل افزایش بیشتر و معنا داری بود (P<0.05). نتیجه گیری : مصرف مکمل امگا3 می تواند سبب کاهش علائم ظاهری عملکردی و بیوشیمیایی کوفتگی عضلانی تأخیری در دوره پس از اتمام تمرینات برون گرا و درون گرا شود که می تواند به دلیل خواص ضدالتهابی قوی امگا3 و پاسخگویی بهتر آزمودنی های تحقیق حاضر به مصرف امگا3 و جذب گوارشی بهتر این مکمل باشد.