مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
حل مسئله
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تحولات اجتماعی چند دهه گذشته در سطح جهانی، نظام خانواده را با تغییرات، چالش ها و مسائل متعددی روبرو ساخته و با تنزل کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی خانواده منجر به افزایش گرایش به طلاق گردیده است. این پژوهش با هدف مدل سازی معادلات ساختاری گرایش به طلاق با تأکید بر مهارت های ارتباطی، حل تعارض و حل مسائل زندگی زناشویی انجام شد. مواد و روش ها: جامعه آماری تحقیق، کلیه زوجین شهر کاشان بودند که ۳۸۳ نفر از آن ها با استفاده از روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده، مقیاس های گرایش به طلاق قادرزاده و همکاران (۱۳۹۱)، مقیاس حل تعارض رحیم (۱۹۸۳) و مقیاس مهارت های ارتباطی و حل مسئله یارمحمدی واصل و همکاران (۱۳۸۹) بودند. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آموس و معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که مهارت های ارتباطی، حل مسئله و حل تعارض و تضادهای زناشویی رابطه معنی دار و معکوسی با گرایش به طلاق دارند (۰۵/۰ > .(P همچنین، مهارت های ارتباطی از طریق مهارت های حل مسئله و مهارت های حل تعارض و تضادهای زناشویی با گرایش به طلاق در ارتباط بود (۰۵/۰> p ). تحلیل مسیر روابط میان شاخص ها نشان داده که مهارت های حل مسئله بیشترین اثرگذاری مستقیم (۳۴/۰-) و کلی (۴۰/۰-) را بر گرایش به طلاق داشته و بیشترین اثرگذاری غیرمستقیم بر گرایش به طلاق، متعلق به مهارت های ارتباطی بوده است (۰۹/۰-) . نتیجه گیری: یافته های به دست آمده نشان دادند که مهارتهای ارتباطی در بهبود حل مسئله و حل تعارض نقش معناداری دارد و از این طریق در کاهش گرایش به طلاق نقش موثری ایفاد می کند؛ لذا برخورداری از مهارت های ارتباطی با تنزل تعاملات و مراودات میان زوجین و کاهش مسائلی که درنهایت منجر به تعارض و تضاد میان زن و شوهر می گردد، میل به طلاق را کاهش می دهد.
پیش بینی شیوه های ناکارآمد حل مسئله بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
231-252
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی شیوه های حل مسئله ناکارآمد مسئله افراد وابسته به مواد از طریق شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه انجام شد. روش: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کمپ های درمان اعتیاد در شهر قم در سال 1398 بود. 270 نفر افراد وابسته به مواد (216 مرد و 54 زن) به عنوان نمونه آماری و به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (فرم کوتاه) و پرسش نامه شیوه های حل مسئله بود. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند . یافته ها: نتایج نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و شیوه های حل مسئله ناکارآمد روابط مثبت معناداری وجود داشت. طرحواره انزوای اجتماعی/بیگانگی قوی ترین پیش بینی کننده شیوه های حل مسئله به صورت درماندگی و مهارگری بود. طرحواره معیارهای سرسختانه قوی ترین پیش بینی کننده شیوه حل مسئله اجتنابی بود . نتیجه گیری: بر اساس نتایج، با شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه افراد وابسته به مواد امکان پیش بینی سبک پاسخ دهی آنان به مسائل روزمره زندگی وجود دارد. بنابراین، با اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه می توان شیوه های حل مسئله در این بیماران را بهبود بخشید و آنان را در جهت رویارویی موثر و سازنده با مسائل زندگی یاری نمود. افزون بر این، طبق این یافته لازم است در برنامه های پیشگیری از اعتیاد، به آموزش والدین و معلمان برای ایجاد طرحواره های سازنده و سازگار در دوران کودکی توجه شود.
اثر بخشی آموزش گروهی حل مسئله برکاهش خصومت و طرحواره های ناسازگار دانش آموزان ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف انجام پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش گروهی حل مسئله بر کاهش خصومت و طرحواره های ناسازگار دانش آموزان ابتدایی بود. روش پژوهش شبه آزمایشی در قالب پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعهء آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهرستان کرمان در سال تحصیلی 97- 1396 بود، روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم جامعه بوده، حجم نمونه 30 نفر (15 نفر به عنوان گروه کنترل و 15 نفر به عنون گروه آزمایش) بود. ابتدا با استفاده از پرسشنامه مقیاس مهار افراطی – خصومت و پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ،30 دانش آموز ابتدایی که در مقیاس مهار افراطی – خصومت و طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، نمرات پایین تر از میانگین را کسب کردند به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب و سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش گروهی حل مسئله قرار گرفتند و در پایان دوره مجددا پس آزمون بر روی هر دو گروه اجرا شد و نتایج با استفاده از نرم افزار spss21 در سطح معنی داری 05/0 و از طریق آزمون کوواریانس یک طرفه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش گروهی حل مسئله، در کاهش خصومت و طرحواره های ناسازگار اولیه موثر بوده است.
ارزیابی محتوای کتاب علوم ششم ابتدایی از نظر میزان توجه به مراحل حل مسئله بر اساس تکنیک آنتروپی شانون
حوزه های تخصصی:
عملکرد تحصیلی دانش آموزان به میزان زیادی متاثر از توانمندی آنان در حل مسئله است؛ زیرا موفقیت در مدرسه مستلزم توانمندی هایی است که مهم ترین آنها شامل درک و سرعت عمل در انجام تکالیف و ادراک دانش آموز از این که مسئله به چه صورت است و چگونه باید آن را حل کرد، می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی میزان توجه به مراحل حل مسئله در کتاب درسی علوم تجربی پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 98-1397 است. در این پژوهش از روش تحلیل محتوای کمی برای تحلیل متن و تصاویر کتاب علوم تجربی ششم ابتدایی و از روش آنتروپی شانون جهت تحلیل اهمیت مراحل حل مسئله استفاده شده است. برای محاسبه قابلیت اعتماد از روش کدگذاری استفاده شد. تحلیل های انجام شده پیرامون کتاب علوم تجربی نشان می دهد همه مراحل حل مسئله (برخورد با مسئله، گردآوری اطلاعات، ساختن فرضیه، آزمایش فرضیه و نتیجه گیری) در کتاب درسی علوم پایه ششم مورد توجه قرار گرفته است و در متن و تصویر کتاب به همه مراحل حل مسئله پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که در بین مراحل حل مسئله گردآوری اطلاعات دارای بیشترین اهمیت و مرحله نتیجه گیری دارای کمترین اهمیت است.
تعیین تأثیر آموزش راهبردهای خودگردانی بر توانایی حل مسائل غیرمعمولی
منبع:
آموزش پژوهی دوره سوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
121 - 136
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه، بررسی تأثیر آموزش راهبردهای خودگردانی بر توانایی حل مسائل غیرمعمولی در میان دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی است. این پژوهش از نوع طرح های شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل است. پس از مطالعه و طراحی آموزشی، 40 نفر از دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی مشغول به تحصیل در یک آموزشگاه در سال تحصیلی 97-1396 در شهر یاسوج به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه، به صورت تصادفی گمارده شدند. پس از انجام پیش آزمون، آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 12 جلسه (هر هفته یک جلسه) پیرامون هشت مورد از راهبردهای حل مسئله تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. مجدداً دو گروه با پس آزمون ارزیابی شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که تفاوت معناداری در میانگین توانایی حل مسائل غیرمعمولی (05/0 P<) بین گروه کنترل و آزمایش وجود دارد؛ لذا آموزش راهبردهای خودگردانی باعث افزایش توانایی حل مسائل غیرمعمولی در دانش آموزان شده است. به علاوه این نتایج نشان می دهد که توانایی حل مسائل غیرمعمولی در گذر زمان پایدار می باشد.
بررسی تاثیر آموزش مهارت های نوشتاری بر اساس برنامه ریزی چند بعدی و بسته ی یادگیری چند رسانه ای بر سبک یادگیری شهودی و حل مسئله دانش آموزان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۵
115 - 134
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر "بررسی تاثیر آموزش مهارت های نوشتاری بر اساس برنامه ریزی چندبعدی و بسته ی یادگیری چند رسانه ای بر سبک یادگیری شهودی و حل مسئله دانش آموزان استان البرز" بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، نیمه آزمایشی است. حجم نمونه شامل 120 نفر دانش آموز پایه پنجم و ششم ابتدایی در سال تحصیلی 97-96 بود که از بین جامعه آماری پایه پنجم (4154 نفر) و پایه ششم (4237 نفر) به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی در هر گروه آزمایش و کنترل 60 نفر قرار گرفتند. ابتدا هر دو گروه در پیش آزمون شرکت کردند. سپس گروه آزمایش طی 10 جلسه تحت آموزش مورد نظر قرار گرفت و گروه کنترل نیز تحت آموزش معمول مدرسه قرار گرفت و پس از آن هر دو گروه در پس آزمون شرکت کردند. داده های حاصل با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی آلفای کرونباخ 90/0 با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد بین میانگین نمرات مولفه های سبک یادگیری شهودی و حل مسئله در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین در نتایج پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش نیز تفاوت معناداری وجود دارد (01/0P≤). بر این اساس، می توان آموزش مهارت های نوشتاری بر اساس برنامه ریزی چند بعدی و بسته ی یادگیری چند رسانه ای به عنوان روش موثری برای افرایش سبک های یادگیری شهودی و حل مسئله دانش آموزان پیشنهاد کرد. کلید واژه ها: مهارت های نوشتاری، برنامه ریزی چند بعدی، بسته ی یادگیری چند رسانه ای، سبک یادگیری شهودی، حل مسئله
طراحی و اعتباریابی الگوی آموزش مبتنی بر ساختن گرایی شناختی برای دانش آموزان پایه ششم ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی الگوی آموزش مبتنی بر ساختن گرایی شناختی برای دانش آموزان ابتدایی است. برای رسیدن به هدف پژوهش، از روش تحقیق ترکیبی استفاده شده است. در بخش کیفی برای به دست آوردن الگوی طراحی آموزشی، از تحلیل محتوای استقرایی و در بخش کمّی برای اعتباریابی درونی از نظر متخصصان به روش پیمایشی پرسش نامه ای استفاده شده است. به منظور انتخاب مقالات برای تحلیل محتوای کیفی، نخست کلیدواژه هایی برای جست وجوی مقالات مشخص شد و سپس در بخش کیفی، جامعه آماری کلیه مقالاتی را شامل می شد که از بانک های اطلاعاتی مرتبط با موضوع مانند: Sage، Ebsco، Wiley و Sciencedirect، Proquest، Eric، Sprinhger فایل متن آنها در بازه زمانی 1990 تا 2016 در دسترس بود و در بخش کمّی به منظور اعتباریابی الگوی به دست آمده از بخش کیفی، 15 نفر از متخصّصان برنامه ریزی درسی بودند. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است؛ حجم نمونه 25 مقاله و واحد تحلیل محتوا در این پژوهش، مضمون است. بر اساس تحلیل محتوای انجام شده روی مقالات، سه طبقه به این شرح به دست آمد: نقش معلم، نقش یادگیرنده، نقش دانش. درنهایت نتیجه تمامی تحلیل محتواهای انجام شده روی مقاله ها در قالب الگو ارائه شده است. نتایج به دست آمده از اعتباریابی درونی براساس نظر متخصصان نشان می دهد الگوی آموزشی ارائه شده بر مبنای ساختن گرایی شناختی از اعتبار مناسبی برخوردار است و اثربخشی لازم را برای آموزش دانش آموزان دارد.
نقش واسطه ای ادراک شایستگی و حل مسئله اجتماعی در رابطه بین سبک های دلبستگی و پرخاشگری در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای ادراک شایستگی و حل مسئله اجتماعی در رابطه بین سبک های دلبستگی و پرخاشگری در نوجوانان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمام نوجوانان دانش آموز شهرستان شهریار در سال تحصیلی 1399-1398 تشکیل دادند که از میان آن ها 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس وارد پژوهش شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992)، مقیاس دلبستگی بزرگسالان تجدیدنظرشده (کولینز و رید، 1990)، پرسشنامه خودادراکی کودکان (هارتر، 1985) و فرم تجدیدنظرشده حل مسئله اجتماعی (دی زوریلا و همکاران، 2002) بود. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد ادراک شایستگی (001/0= P ، 104/0-= β ) و حل مسئله انطباقی (001/0= P ، 096/0= β ) رابطه بین سبک دلبستگی ایمن و پرخاشگری را در نوجوانان واسطه گری می کنند. نوجوانان دارای سبک دلبستگی ایمن، احساس شایستگی بیشتری در تعاملات با محیط پیرامون خواهند داشت و در مواجهه با ناکامی های محیطی از راهبردهای تنظیم هیجانی منفی کمتر بهره می جویند و در نتیجه رفتارهای پرخاشگرانه کمتری را از خود بروز می دهند.
تدوین بسته آموزشی مبتنی بر مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت و تاثیر آن بر تاب آوری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تاب آوری به عنوان یک متغیر انگیزشی_عاطفی نقش مهمی در مقابله با مشکلات استرس و اضطراب در محیط مدرسه و دانشگاه دارد. بسته فراشناختی به عنوان یکی از بسته های آموزشی موثر بر متغیرهای تحصیلی، از سه مؤلفه تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت تشکیل شده است. هدف پژوهش حاضر تدوین بسته آموزشی مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت و تاثیر آن بر تاب آوری دانش آموزان بود. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _پس آزمون، با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه اول دوره متوسطه دوم شهر زنجان در سال تحصیلی 99-1398 بود که از میان آنان 40 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 20 نفر) گمارده گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس 25 گو ی ه ای تاب آوری (CD-RIS) بود. بسته روان شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت طی 17 جلسه 90 دقیقه ای به صورت دو جلسه در هفته برای دانش آموزان گروه آزمایش در نظر گرفته شد، اما برای گروه کنترل آموزشی در نظر گرفته نشد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزارSPSS-24 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بسته آموزشی مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت بر تاب آوری دانش آموزان تاثیر دارد. به عبارت دیگر، میزان تاب آوری در افرادی که در جلسات آموزشی مولفه های شناختی شرکت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت (05/0>P). نتیجه گیری: با توجه نتایج این پژوهش، می توان بسته آموزشی مولفه های شناختی را به عنوان تسهیل کننده در امر یادگیری و عاملی موثر در افزایش تاب آوری دانش آموزان پیشنهاد داد، به طوری که به صورت عملی در مراکز مشاوره و مراکز درمانی کارگاه ها و دوره های آموزشی مولفه های شناختی برای مشاوران مدارس و والدین در نظر گرفته شود.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و آموزش مهارت های حل مسأله بر بهزیستی ذهنی ( رضایت از زندگی و عواطف مثبت و منفی) مردان متاهل سوء مصرف کننده مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۷)
129 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی و آموزش مهارت های حل مسئله بر بهزیستی ذهنی مردان متأهل سوءمصرف کننده حاضر در مراکز کمپ های ترک اعتیاد شهرستان سرپل ذهاب بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و دوره پیگیری با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مردان متأهل معتاد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهرستان سرپل ذهاب در سال ۹۸-13۹۷ بودند که 60 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و در سه گروه 20 نفر گروه آزمایش طرح واره درمانی و 20 نفر گروه آزمایش مهارت های حل مسئله و 20 نفر گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند، ابتدا هر سه گروه با مقیاس رضایت از زندگی دینر و همکاران (1985) و مقیاس عواطف مثبت و منفی واستون و همکاران (1988) مورد سنجش قرار گرفتند؛ هر دو گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله طرح واره درمانی یانگ، کلوسکو و ویشار (2003) و مهارت های حل مسئله دیکسون و کلوور، 1984 قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازه های مکرر بررسی شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله طرح واره درمانی بر عواطف منفی (48/24 =F، 001/0 P=)، عواطف مثبت (84/31 =F، 001/0 P=) و رضایت از زندگی (82/3 =F، 0181/0P=) و مداخله مهارت های حل مسئله بر عواطف منفی (74/29 =F، 001/0 P=)، عواطف مثبت (58/21 =F، 001/0P=) و رضایت از زندگی (46/4 =F، 041/0 P=) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که طرح واره درمانی و مهارت حل مسئله به عنوان درمان های ترجیحی در مداخلات افراد مصرف کننده مواد می تواند مورداستفاده درمانگران قرا گیرد.
مدل یابی رابطه حافظه سرگذشتی بیش کلی گرا با حل مسئله در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی: نقش میانجی آگاهی فراشناخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در زمینه های مختلف شناختی ازجمله پردازش اطلاعات، تصمیم گیری، برنامه ریزی، حافظه و حل مسئله مشکلاتی را تجربه می کنند. هدف از پژوهش حاضر مدل یابی نقش میانجی آگاهی فراشناختی در رابطه حافظه سرگذشتی بیش کلی گرا و حل مسئله بود. پژوهش از نوع بنیادی و از نظر روش اجرا از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمام افراد دارای اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک های روان شناسی و روان پزشکی استان کردستان در سال های 98 -1397 بود. 300 نفر دارای تشخیص اختلال شخصیت مرزی بر اساس مصاحبه بالینی که مایل به شرکت در پژوهش بودند انتخاب شدند و به آزمون حافظه سرگذشتی شرح حال، پرسشنامه آگاهی فراشناخت و پرسشنامه حل مسئله اجتماعی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار Amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد حافظه سرگذشتی بیش کلی گرا با ضریب 17/0 بر مهارت های حل مسئله و با ضریب 20/0 بر آگاهی فراشناخت اثر مستقیم داشت. همچنین، اثر مستقیم آگاهی فراشناختی بر حل مسئله 35/0 بود. حافظه سرگذشتی 4 درصد از واریانس آگاهی فراشناختی و همچنین حافظه سرگذشتی به همراه آگاهی فراشناختی 17 در صد از تغییرات حل مسئله را پیش بینی کردند. اثر غیرمستقیم حافظه سرگذشتی بیش کلی گرا بر مهارت های حل مسئله 07/0 بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که آگاهی فراشناختی به عنوان واسطه همانند یک ناظر عمل می کند که موجب افزایش نمرات مهارت حل مسئله می شود.
اثربخشی مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف بر حل مسئله، تنظیم هیجان و توجه انتخابی در بیماران آسیب مغزی تروماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدعملکردی کارکرد اجرایی یکی از مشخصه های آسیب مغزی تروماتیک ( TBI ) است و با عوارض قابل توجهی همراه است. نقص در حل مسئله،تنظیم هیجان و توجه از متداول ترین پدیده های بعد از آسیب مغزی می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف بر حل مسله، تنظیم هیجان و توجه انتخابی در بیماران آسیب مغزی تروماتیک صورت گرفت. در یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون توام با گروه کنترل، و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند،20 آزمودنی دچار آسیب مغزی به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند (10نفر در گروه آزمایش و10نفر درگروه گواه). پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کرد در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. سنجش در دو مرحله ی پیش آزمون – پس آزمون و با استفاده از مجموعه آزمون های نرم افزاری برج لندن، استروپ و پرسشنامه تنظیم هیجان جان و گراس(2003) انجام شد. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه، تفاوت معناداری در میانگین نمرات، در پس آزمون در تمام متغیرها وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف ، اثر بخشی چشمگیری بر بهبود توجه، تنظیم هیجان و حل مسئله افراد آسیب مغزی تروماتیک دارد.
مهارت های نرم برای فارغ التحصیلان فنی وحرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفاوت آگهی های استخدامی امروز با آنچه درگذشته منتشر می شد؛ تمرکز بیشتر کارفرمایان بر مهارت های ارتباطی، خلاقیت، کار تیمی، حل مسئله و مانند آن ها به عنوان بخشی از شرایط احراز شغل است. به بیان دیگر، مهارت هایی که کارفرمایان از جویندگان کار درخواست می کنند با تأکید بر مهارت های نرم به جای توجه صرف بر مهارت های سخت در حال تغییر است. پژوهش حاضر با تأکید بر اهمیت کسب این مهارت ها برای فارغ التحصیلان فنی وحرفه ای انجام شده است. در این راستا، با مروری بر جدیدترین پژوهش ها در این زمینه، آشکار گردید که مهم ترین مهارت های نرم شامل حل مسئله، کار تیمی و ارتباطات است و شیوه های توسعه آن ها نیز سمینارهای هدفمند، بازخوردهای دوره ای، آموزش های مبتنی بر وب و چندین روش دیگر بیان شده است.
تبیین جایگاه تکنیک های استعاره و قیاس در فرایند طراحی معماری: از فهم تا حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
103 - 118
حوزه های تخصصی:
در حوزه طراحی پژوهی، از مسئله طراحی سخن بسیار گفته شده است. همچنین بخش عمده مطالعات این حوزه، معطوف به یافتن تأثیر دو تکنیک مؤثر بر فهم و یا حل مسئله طراحی بوده است. پرسش اصلی پژوهش این است که «تکنیک های استعاره و قیاس در کدام قسمت از فرایند طراحی معماری نقش مفیدتری را ایفا می کنند و آیا کارایی این تکنیک ها در تمام فعالیت های فرایند طراحی به یک اندازه است؟» هدف از ارائه این مقاله، بررسی پژوهش های مرتبط با قیاس و استعاره از یک سو و پژوهش های مرتبط با فرایند طراحی از سوی دیگر در جهت تبیین جایگاه هرکدام از این دو تکنیک در فرایند طراحی معماری می باشد. مهم ترین نتیجه این پژوهش این است که استعاره در مراحل تحلیل تا ترکیب (فهم مسئله طراحی و تولید کانسپت) و قیاس در مراحل ترکیب تا ارزیابی (پیشبرد مسئله یا توسعه کانسپت، حل مسئله و بازتعریف مجدد مسئله) از مدل فرایند طراحی معماری کارآمدتر و مؤثرتر است.
اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت بر خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی نقش مهمی در مقابله با موقعیت های چالش برانگیز تحصیلی در محیط مدرسه دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت بر خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بود. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون، با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه اول دوره متوسطه دوم شهر زنجان در سال تحصیلی 99-1398 بوده اند که از میان آنان 40 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس خودکارآمدی تحصیلی Morgan-Jinks و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین چاری و بسته روان شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت بود. فرم نهائی بسته آموزشی تدوین شده طی 17 جلسه 90 دقیقه ای به صورت دو جلسه در هفته برای دانش آموزان گروه آزمایش برگزار شد، اما برای گروه کنترل، آموزشی در نظر گرفته نشد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بسته آموزشی مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت بر خودکارآمدی (001/0P<) و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان تاثیر دارد (001/0P<). به طوری که، میانگین نمرات خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته است. نتیجه گیری: با توجه نتایج این پژوهش و تاثیر بسته آموزشی مولفه های شناختی بر خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان، پیشنهاد می شود جهت افزایش این میزان دو متغیر مهم در دانش آموزان در مدارس دوره های آموزشی مولفه های شناختی علاوه بر دانش آموزان برای مشاوران مدارس و والدین در نظر گرفته شود.
اثربخشی یادگیری مبتنی بر آموزش مغز بر مهارت حل مسئله و حافظه فعال دیداری _ فضایی پسران پیش دبستانی با نارسایی ویژه در یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی یادگیری مبتنی بر آموزش مغز بر مهارت حل مسئله و حافظه فعال دیداری _ فضایی پسران پیش دبستانی با نارسایی ویژه در یادگیری شهر اصفهان انجام شد. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام نوآموزان پسر پیش دبستانی در سال تحصیلی 97-98 بود که 30 کودک به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای دومرحله ای انتخاب و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (هر گروه 15نفر) . گروه آزمایش تحت 32 جلسه 45 دقیقه ای آموزش مبتنی بر مغز جنسن (2000)، کاین و همکاران (2005) و اسپرنگر (2010) قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. برای ارزیابی از آزمون برج لندن، آزمون حافظه فعال دیداری - فضایی کروسی، مقیاس هوش وکسلر کودکان و فهرست وارسی تشخیص کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری استفاده شد. داده ها با روش واریانس مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که یادگیری مبتنی بر آموزش مغز بر مهارت حل مسئله و حافظه فعال دیداری - فضایی به ترتیب 27 درصد و 31 درصد واریانس تغییرات را تبیین می کند )05/0(P<. نتیجه گیری: یادگیری براساس فعالیت مغز به دلیل تأکید بر فعالیت مشترک نیمکره های مغزی، رویکردی مثبت و مؤثر در بهبود عملکرد نوآموزان مبتلا به نارسایی ویژه در یادگیری بوده است. بنابراین می تواند به عنوان روشی غالب در آموزش پیش دبستانی استفاده شود.
بررسی تاثیر چند رسانه ای فلسفه برای کودک (P4C) بر حل مسئله و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی شهر قائم شهر
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر چند رسانه ای فلسفه برای کودک (P4C) بر حل مسئله و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی، انجام شد. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه های آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه سوم ابتدایی آموزش و پرورش شهرستان قائم شهر در سال تحصیلی 00–1399 بود که تعداد 40 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت کاملا تصادفی (بر اساس قرعه کشی) در گروه های آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. برای آزمودنی های گروه آزمایش، آموزش فلسفه برای کودک بر پایه چند رسانه ای، با روش پیشنهادی فیلیپ کم (1994) طی 8 جلسه و به مدت یک ماه، اجرا شد. در حالی که، اعضاء گروه کنترل در این مدت آموزش مشابه ای دریافت نکردند. ابزار اندازه گیری در پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه حل مسئله هپنر (1988) و عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس (ANCOVA) در سطح اطمینان 95 درصد (05/0=) انجام شد. یافته ها نشان داد که چند رسانه ای فلسفه برای کودک (P4C) بر حل مسئله دانش آموزان پایه سوم ابتدایی تاثیر معناداری دارد. هم-چنین، چند رسانه ای فلسفه برای کودک (P4C) بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی تاثیر معناداری دارد. بنابراین، معلمان پایه سوم ابتدایی برای بهبود، ارتقاء و یا تقویت حل مساله و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان می توانند از چند رسانه ای فلسفه برای کودک (P4C) بهره گیرند.
بررسی تأثیر آموزش تئوری حل ابداعانه مسئله بر توانایی حل مسئله مدیران هلدینگ تخصصی صنعت و معدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
53 - 68
حوزه های تخصصی:
عواقب تصمیماتی که مدیران در سازمانها اتخاذ می کنند نسبت به تصمیماتی که کارمندان می گیرند، گستره وسیعتری را متاثر می سازد. پژوهش حاضر با هدف اصلی تعیین اثر آموزش تریز بر توانایی حل مسئله جامعه مدیران هلدینگ تخصصی صنعت و معدن انجام گرفت. تحقیق از لحاظ نوع هدف کاربردی و از نظر ماهیت داده ها کمی است. برای این منظور از جامعه 110 نفری مدیران هلدینگ شامل مدیران ستاد، موسسات و پروژه های تابعه با روش نمونه گیری تصادفی و داوطلبانه نمونه ای به اندازه 86 نفر انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری داده ها پرسشنامه استاندارد حل مسئله هپنر و پترسون (1982) است. در این تحقیق روایی پرسشنامه توسط تعدادی از اساتید دانشگاهی تایید شده است. جهت تعیین اعتبار علمی پرسشنامه از شاخص روایی محتوی (CVI) و ضریب روایی محتوی (CVR) استفاده شد. همچنین میزان آلفای کرونباخ 77/0 بدست آمد که نشان از پایایی پرسشنامه دارد. فرضیه های تحقیق با استفاده از تحلیل کواریانس مورد بررسی قرار گرفتند. در این تحقیق از طرح آزمایشی پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد که متشکل از یک متغیر مستقلِ آموزش تئوری حل ابداعانه مسئله و متغیرهای وابسته اعتماد به حل مسائل، سبک گرایش - اجتناب و کنترل شخصی بود. یافته های این تحقیق نشان داد آموزش تریز باعث افزایش اعتماد به خود در حل مسایل، شیوه گرایش – اجتناب، کنترل شخصی و توانایی حل مسئله مدیران هلدینگ تخصصی صنعت و معدن گردیده است. با توجه به نتایج این پژوهش می توان آموزش تریز را در افزایش توانایی حل مسئله مدیران موثر دانست.
یادگیری با عامل های هوشمند آموزشی: آیا می توان با ردیابی حرکات چشم عملکرد توجه را بهبود بخشید؟
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
145 - 125
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی نقش عامل هوشمند آموزشی بر توان حل مسائل پیچیده و مدت زمان درگیری با تکلیف در دانش آموزان مبتلا به اختلال نارسایی توجه بوده که با روش آزمایشی انجام شده است. جامعه هدف از بین دانش آموزان 7 تا 13 سال (5/10 M: ) که در مقطع ابتدایی و راهنمایی، در مدارس دولتی در سیسلی کشور ایتالیا[مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شد. گروه نمونه (45:N)که از طریق سیاهه تشخیصی ADHD (فرم معلم) انتخاب شدند، به صورت تصادفی در سه گروه گمارش شدند: 1) بدون حضور عامل آموزشی 2) عامل آموزشی، تنها دستورالعمل هایی را در حین حل مسئله ارائه می کرد 3) عامل آموزشی دستورالعمل هایی را در حین حل مسئله ارائه و در خصوص توجه افراد بازخوردهایی را ارائه می داد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمون حل مسائل پیچیده و ثبت زمان حل مسائل بود. نتایج نشان داد که حضور عامل هوشمند آموزشی، عملکرد حل مسئله را بهبود می بخشد، اما تأثیر عامل بر مدت زمان درگیری یادگیرندگان با تکلیف معنادار نیست. بر اساس نتایج، هدایت و بازخورد ارائه شده توسط عامل آموزشی باعث بهبود فرایند توجه شده و به تبع آن، عملکرد فرد را در حل مسئله ارتقا می بخشد
اثربخشی توانبخشی شناختی رایانه ای بر حافظه ی کاری و حل مسئله دانش آموزان متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی شناختی دوره نهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۰)
۱۳۶-۱۲۲
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی رایانه ای بر حافظه ی کاری و حل مسئله دانش آموزان متوسطه بود. روش: بدین منظور از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران تعداد 30 نفر انتخاب گردید. این افراد به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل هر گروه 15 نفر به صورت تصادفی گمارده شدند تعداد و مدت زمان هر جلسه مداخله توانبخشی شناختی رایانه ای در گروه آزمایش به ترتیب 16 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه بود، گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل آزمون حافظه ی کاری N-Back و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین بود. داده های حاصل از پژوهش با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) و با استفاده از نرم افزار SPSS 26 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. با توجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که مداخله توانبخشی شناختی رایانه ای بر حافظه ی کاری و حل مسئله دانش آموزان متوسطه مؤثر است.